چها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
#وحشی_بافقی
@saeidisher
مگر دشمن کند اینها که من با جان خود کردم
#وحشی_بافقی
@saeidisher
سلام بر تو امامی ؛ که نفس تطهیری
سلام بر تو که چون رحمتی ، فراگیری
.
سلام بر تو زمانی که غرق طاعاتی
سلام بر تو زمانی که روزه می گیری
.
گذشت و چشم به راهت جوانی ام طی شد
نیامدی و رسیده است موسم پیری
.
نشد مقدمه ساز ظهورتان باشم
منِ خراب دعایم نداشت تأثیری
.
چقدر گریه و توبه به جای من کردی
حلال کن که نکردم هنوز تغییری
.
من از زمان ورودم به قبر می ترسم
بیا و ناجی من شو در آن سرازیری
.
اجازه هست کمی از زبان عمه یتان
بخوانم از غم ویرانه و زمینگیری ؟!
.
پدر شبی که رسیدی برای من قدر است
رقم زده است برایم خدا چه تقدیری
.
ببخش این همه امشب به لکنت افتادم
ببخش از رخ سابق نمانده تصویری
.
به تابِ زلف تو دستم نمی رسد دیگر
شکسته بازوی من در میان درگیری
.
بدون هیچ دلیلی مرا کتک زده اند
بدون هیچ دلیلی و هیچ تقصیری
سلام بر تو که چون رحمتی ، فراگیری
.
سلام بر تو زمانی که غرق طاعاتی
سلام بر تو زمانی که روزه می گیری
.
گذشت و چشم به راهت جوانی ام طی شد
نیامدی و رسیده است موسم پیری
.
نشد مقدمه ساز ظهورتان باشم
منِ خراب دعایم نداشت تأثیری
.
چقدر گریه و توبه به جای من کردی
حلال کن که نکردم هنوز تغییری
.
من از زمان ورودم به قبر می ترسم
بیا و ناجی من شو در آن سرازیری
.
اجازه هست کمی از زبان عمه یتان
بخوانم از غم ویرانه و زمینگیری ؟!
.
پدر شبی که رسیدی برای من قدر است
رقم زده است برایم خدا چه تقدیری
.
ببخش این همه امشب به لکنت افتادم
ببخش از رخ سابق نمانده تصویری
.
به تابِ زلف تو دستم نمی رسد دیگر
شکسته بازوی من در میان درگیری
.
بدون هیچ دلیلی مرا کتک زده اند
بدون هیچ دلیلی و هیچ تقصیری
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصالْ مرهمی نِه چو به انتظار خستی
#سعدی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتد
دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی
دل دردمند ما را که اسیر توست یارا
به وصالْ مرهمی نِه چو به انتظار خستی
#سعدی
#اجرپیامبر
اجرِ پیغمبری ات بود که مردم دادند
ظلم هایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد...
🔺بیست و هشتم صفر سالروز شهادت خاتم النبیین و سبط اکبر امام مجتبی را تسلیت عرض می کنم
اجرِ پیغمبری ات بود که مردم دادند
ظلم هایی که پس از تو به ذَوِی القُربی شد...
🔺بیست و هشتم صفر سالروز شهادت خاتم النبیین و سبط اکبر امام مجتبی را تسلیت عرض می کنم
شرمندهام که همت آهو نداشتم
شصتوسه سال راه به این سو نداشتم
اقرار میکنم که من – این هایوهوی گنگ -
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم
جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گمشدگان همیشهام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم
وایا به من که با همهی هم زبانیام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم !
شعرم صراحتیست دلآزار، راستش
راهی به این زمانهی ناتو نداشتم
نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است
باور نمیکنید که کندو نداشتم؟!
میشد که بندگی کنم و زندگی کنم
اما من اعتقاد به تابو نداشتم
آقا شما که از همهکس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم
خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم
#محمدعلی_بهمنی
شرمندهام که همت آهو نداشتم
شصتوسه سال راه به این سو نداشتم
اقرار میکنم که من – این هایوهوی گنگ -
ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم
جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم
فانوس بخت گمشدگان همیشهام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم
وایا به من که با همهی هم زبانیام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم !
شعرم صراحتیست دلآزار، راستش
راهی به این زمانهی ناتو نداشتم
نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است
باور نمیکنید که کندو نداشتم؟!
میشد که بندگی کنم و زندگی کنم
اما من اعتقاد به تابو نداشتم
آقا شما که از همهکس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم
خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم
#محمدعلی_بهمنی
داستان پسر هند مگر نشنیدی
که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید
پدر او در دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عم پیمبر بدرید
خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت
پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنیم
لعنة الله یزیدا و علی آل یزید
#سنائی
که از او بر سر اولاد پیمبر چه رسید
پدر او در دندان پیمبر بشکست
مادر او جگر عم پیمبر بدرید
خود به ناحق حق داماد پیمبر بگرفت
پسر او سر فرزند پیمبر ببرید
بر چنین قوم چرا لعنت و نفرین نکنیم
لعنة الله یزیدا و علی آل یزید
#سنائی
از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند؟!
دیوانهها آواز بیآهنگ میخوانند
گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ میخوانند
کنج قفس میمیرم و این خلق بازرگان
چون قصهها مرگ مرا نیرنگ میدانند
روزی همین مردم که سنگم میزنند از رشک
نام مرا با اشک روی سنگ میخوانند
این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبیرنگ میخوانند
#فاضل_نظری
@saeidisher
از صلح میگویند یا از جنگ میخوانند؟!
دیوانهها آواز بیآهنگ میخوانند
گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند
مانند مرغان قفس دلتنگ میخوانند
کنج قفس میمیرم و این خلق بازرگان
چون قصهها مرگ مرا نیرنگ میدانند
روزی همین مردم که سنگم میزنند از رشک
نام مرا با اشک روی سنگ میخوانند
این ماهی افتاده در تنگ تماشا را
پس کی به آن دریای آبیرنگ میخوانند
#فاضل_نظری
@saeidisher