تقدیم به آقا #جوادالائمه
چون خانه ی تو باب مراد است جواد
بر درگه تو گدا زیاد است جواد
ما را طمع لطف به اینجا آورد
دادند به ما وعده جواد است جواد
#مرتضی_سعیدی
چون خانه ی تو باب مراد است جواد
بر درگه تو گدا زیاد است جواد
ما را طمع لطف به اینجا آورد
دادند به ما وعده جواد است جواد
#مرتضی_سعیدی
از حیا چشمان خود را بسته بودیم و دریغ
صبر کردیم و گمان کردند ، بی عاریم ما
ابر ِ ناخن خشک حتی قطره ای نَمپس نداد
شوربختانه نهالی در نمکزاریم ما..
#غلامرضا_رنجبری
صبر کردیم و گمان کردند ، بی عاریم ما
ابر ِ ناخن خشک حتی قطره ای نَمپس نداد
شوربختانه نهالی در نمکزاریم ما..
#غلامرضا_رنجبری
برای #شهدای_شیراز
آن ها که مظلوم کشته شدند!
چکیده روی ورق های دفترم خونت
چه آتشی است به پا کرده در سرم خونت
اگر که شعله ور از خشم می کشم فریاد
به جوش آمده در من، برادرم خونت
نمی شود بنشینم کنار وقتی که
نشسته است همیشه برابرم خونت
چه رغبتی است در این آسمان به پر زدنم
که ریخت روی زمینش کبوترم خونت
▫️بگو اگر که جهان خانه ی مکافات است
که عن قریب بریزد ز خنجرم خونش!
مرتضی سعیدی
@saeidi1
آن ها که مظلوم کشته شدند!
چکیده روی ورق های دفترم خونت
چه آتشی است به پا کرده در سرم خونت
اگر که شعله ور از خشم می کشم فریاد
به جوش آمده در من، برادرم خونت
نمی شود بنشینم کنار وقتی که
نشسته است همیشه برابرم خونت
چه رغبتی است در این آسمان به پر زدنم
که ریخت روی زمینش کبوترم خونت
▫️بگو اگر که جهان خانه ی مکافات است
که عن قریب بریزد ز خنجرم خونش!
مرتضی سعیدی
@saeidi1
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان
که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد
که صد جمشید و کیخسرو غلام کمترین دارد
ای باد صبا سلام یاران برسان
شرح غم ما به غمگساران برسان
گر صبحدمی به شهریاران گذری
از ما خبری به شهریاران برسان
درد دل ما بگوی هم دردان را
راز دل ما به رازداران برسان
#فیض_کاشانی
شرح غم ما به غمگساران برسان
گر صبحدمی به شهریاران گذری
از ما خبری به شهریاران برسان
درد دل ما بگوی هم دردان را
راز دل ما به رازداران برسان
#فیض_کاشانی
و روبهان به ریا رخنه در حرم کردند
برادرانِ مرا خصمِ جان هم کردند
دوباره قومِ قسمخوردۀ برادرکُش
فریب پیرهنِ پاره را عَلَم کردند
رواست مرگِ کبوتر که خادمان سفیه
شغال را به حرمخانه محترم کردند
به هر که خامۀ تزویر زد دِرَم دادند
به هر که لودۀ خوکان نشد ستم کردند
هوای دیدن یاران رفته را دارم
که آهوانه از این چشمهسار رَم کردند
چه سروهای بلندی که پشت عزت خویش
به باد بندگی روزگار خم کردند
دلم پُر است، پر از شعرهای ناگفته
قلم کجاست، که دستان من ورم کردند
#محمد_علی_جوشایی (تولد: بم، ۱۳۴۸)
برادرانِ مرا خصمِ جان هم کردند
دوباره قومِ قسمخوردۀ برادرکُش
فریب پیرهنِ پاره را عَلَم کردند
رواست مرگِ کبوتر که خادمان سفیه
شغال را به حرمخانه محترم کردند
به هر که خامۀ تزویر زد دِرَم دادند
به هر که لودۀ خوکان نشد ستم کردند
هوای دیدن یاران رفته را دارم
که آهوانه از این چشمهسار رَم کردند
چه سروهای بلندی که پشت عزت خویش
به باد بندگی روزگار خم کردند
دلم پُر است، پر از شعرهای ناگفته
قلم کجاست، که دستان من ورم کردند
#محمد_علی_جوشایی (تولد: بم، ۱۳۴۸)
از غزلی در حال سرودن:
با هر که طمع برد به دل بردن از ما
گفتیم که با غیر تو ما را صنمی نیست
#مرتضی_سعیدی
با هر که طمع برد به دل بردن از ما
گفتیم که با غیر تو ما را صنمی نیست
#مرتضی_سعیدی
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
هرچند کائنات گدای درِ توأند
يک آفريده نيست که داند سرای تو
#صائب_تبریزی
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
هرچند کائنات گدای درِ توأند
يک آفريده نيست که داند سرای تو
#صائب_تبریزی