Telegram Web Link
Forwarded from ایران ما
انتقام افکار عمومی

✍🏻 احسان منصوری

🔹هربار که بحث‌های نظامی و دفاعی ایران داغ می‌شود، تعدادی پیش فرض متقن همچون میدانی مغناطیسی افکار عمومی ایرانیان را به خط می‌کند. این موضوع به ویژه درباره آن اکثریتی که به امور نظامی-دفاعی کشور به دیده تردید می‌نگرند صادق تر است.
ما مبتلا به نوعی انحطاط عمومی، از سطح نخبه‌ترین نیروها تا کف جامعه هستیم. ساختار تحلیلی ذهن ما بیشتر محصول رسانه خارجی ست تا مباحثه آزادنه خودمان.

🔸ایران تنش‌های نظامی-ژئوپولیتیک با کشورهای مختلف دارد که عمده‌شان از رسانه و امکان اثرگذاری بر افکار ایرانیان برخوردارند.
آن رسانه‌ها چه می‌کنند؟ مساله کشور خودشان (درگیری‌های بین‌المللی) را به مسائل مردم ایران (شکاف داخلی، مشکلات اقتصادی و ...) گره می‌زنند.

🔹آنها توانسته‌اند این دست معادلات را در ذهن مخاطب حک کنند:
غنی‌سازی = تبدیل شدن به کره شمالی
آزمایش موشکی = عدم سرمایه گذاری خارجی
حضور در منطقه = سقوط اقتصادی مثل شوروی
تقویت بنیه دفاعی = قدرت گرفتن نظامیان در سیاست
نپذیرفتن زورگویی خارجی = ماجراجویی و آمریکا ستیزی
این موفق‌ترین شیوه یارگیری از افکار عمومی ایرانیان است.

🔸کافی ست نظری متفاوت از موارد بالا داشته باشید تا مورد هجوم هیستری جمعی قرار بگیرید. گفتگویی عمومی بر سر مهمترین مسائل مبتلابه مان شکل نمی‌گیرد. موضوع امنیت ایران صرفا فرصتی ست برای نشان دادن همراهی یا مخالف با نظام جمهوری اسلامی.
این انتقام افکار عمومی ست. انتقام از سال‌ها حذف صداهای مخالف و منتقد در داخل کشور. انتقام از عدم مشارکت در تصمیم گیری کلان کشور.

🔹از سال‌های پس از جنگ تا امروز نه تنها چهره خاورمیانه دگرگون شده، بلکه نظم جهانی نیز دستخوش تغییرات وسیع بوده است. اما شاید بتوان گفت به استثنای دوره کوتاهی از ظهور داعش، بدبینی و مخالفت با هر نوع پیشروی ایران بیرون مرزهایش در کلام و باور منتقدان دیده شده. مخالفت با سیاست حمایت از فلسطین، حمایت از متحدان شیعه مانند حزب‌الله، نفوذ در عراق، غنی‌سازی هسته‌ای، ساخت موشک و ...

🔸دلایل و زمینه‌های این وضعیت متعددند:
بکم. نارضایتی از شرایط زیست اقتصادی و اجتماعی مستقیما در مخالفت با سیاست‌های رسمی نقش دارد.
دوم. سرکوب گسترده آزادی بیان در داخل، بستن مطبوعات، بازداشت روزنامه‌نگاران و تبدیل رسانه‌های دولتی به ابزار پروپاگاندای عقب‌مانده سبب هل دادن مردم به دامن رسانه خارجی شد.
سوم. هیولا سازی از رقیب داخلی (و تطهیر دشمن خارجی) به قصد پیروزی انتخاباتی توسط اصلاح‌طلبان بارها تکرار شده.
چهارم. بمباران روانی ۲۴ ساعته مردم توسط رسانه‌های ضدایرانی و میلیون‌ها دلار سرمایه گذاری دولت‌های متخاصم ایران.

🔹از میان علل فوق رفع دلیل دوم از همه ساده‌تر و سریع‌تر است. فراهم آوردن امکان گفتگوی داخلی اقدامی مستقیما به سود امنیت ایران و جلوگیری از جذب افکار عمومی کشور به رسانه‌های ضدایرانی ست. مسئولان سانسور و فیلترینگ، قضات مطبوعات و نیروهای امنیتی درواقع کاری جز تیشه زدن به ریشه امنیت کشور و تعمیق شکاف داخلی نمی‌کنند.

به ایران‌ما بپیوندید @iranmaa
Forwarded from ایران ما
کارنامه حقوق‌بشری لابی ضدایرانی در کانادا

✍🏻 صدرا محقق

🔹به واسطه حضور شاپرک شجری‌زاده در پارلمان کانادا و درخواست کمک او از قانون‌گذاران کانادایی، بحث‌های زیادی درباره تحریم‌های پیشنهادی مطرح شد. برخی آن را "تحریم ایران" و برخی "تحریم سرکوبگران حقوق‌بشر" نامیدند. اما درباره پیشنهاددهندگان و تحریم‌کنندگان چه می‌دانیم؟ نسبت آنها با حقوق‌بشر چیست؟

🔸پیشنهاددهنده تحریم‌ها اروین کاتلر است. او قبلا وزیر دادگستری کانادا بود. یکی از کارهای کاتلر خارج کردن سازمان مجاهدین خلق از فهرست گروه‌های تروریستی این کشور بود. سازمانی که حتی در گزارش جروزالیم پست در همین باره، از آن به‌عنوان گروهی با تاریخی خون‌آلود یادشده است. [۱]
اروین کاتلر همچنین با مریم رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق دیدار و از او ستایش کرده است. البته آنها در زمان تلاش‌ها برای خارج کردن این سازمان از فهرست گروه‌های تروریستی صراحتا اعلام می‌کردند هدف اصلی آنها در واقع تقویت اسرائیل است.

🔹قطعنامه اعمال تحریم را هم سناتور لیندا فرام در پارلمان مطرح کرد. فرام سال ۲۰۱۷ در اظهارنظری ایرانی‌ها را ملتی خبیث و بد ذات توصیف کرد که اعتراض بسیاری از ایرانی کانادایی‌ها را به دنبال داشت و خواستار عذرخواهی او شدند اما او هرگز عذرخواهی نکرد. روزنامه هافینگتون پست در گزارشی به همین موضوع پرداخته است. [۲]
لیندا فرام از اصلی‌ترین مخالفان فروش هواپیماهای مسافربری شرکت کانادایی «بمباردیر» به ایران بود. پس از برجام مذاکراتی برای خرید۵۰ فروند از هواپیماهای کوتاه و میان‌برد ساخت این شرکت شروع شد که می‌توانست کمک بزرگی به امنیت خطوط هوایی داخلی ایران کند. [۳]
لیندا فرام همچنین به این مشهور است که از اصلی‌ترین حامیان اسرائیل در کاناداست و نشان "رهبری گلدا مئیر" (گلدا مایر) را از اسرائیلی‌ها دریافت کرده (گلدا مئیر سال‌ها وزیرخارجه و نخست‌وزیر اسرائیل بود و جنگ ۱۹۷۳ با اعراب نتیجه تصمیم او بود.) [۴]

🔸اروین کاتلر پیشنهاد دهنده این تحریم‌ها، مشاور سازمان "اتحاد علیه ایران هسته‌ای"، یک سازمان بسیار پرنفوذ اسرائیلی و به شدت ضد ایران است. اصلی‌ترین کار این سازمان، تلاش برای ترساندن و برهم‌زدن هرگونه معامله و همکاری‌های اقتصادی پیش و پس از برجام با ایران بوده است.
درباره سازمان "اتحاد علیه ایران هسته‌ای" و اهداف و برنامه‌هایش اگر تردید دارید نگاه کنید به موسسان این سازمان، یکی مئیر داگان رئیس سابق موساد و دیگری جان بولتون مشاور امنیت ملی ترامپ و از اصلی‌ترین حامیان سازمان مجاهدین خلق و سخنران ثابت برنامه‌های این سازمان اند.

🔹از اصلی‌ترین حامیان مالی این سازمان هم شلدون ادلسون میلیاردر معروف یهودی و حامی اسرائیل و ترامپ است. ادلسون در یکی از سخنرانی‌های معروفش خواستار حمله با بمب اتمی به ایران و تهران شده بود. [۵]
کارنامه گردانندگان نشست پارلمان کانادا که شجری‌زاده در آن حضور یافت و مورد استقبال فعالان ایرانی خارج کشور قرار گرفت در این موارد خلاصه می‌شود: حمایت رسمی از سازمان مجاهدین خلق، خبیث نامیدن ملت ایران، ممانعت از فروش هواپیمای مسافربری به ایران و درخواست حمله با بمب اتمی به ایران. دغدغه این افراد و سازمان‌ها در حمایت از حقوق بشر روشن و آشکار است.

به ایران‌ما بپیوندید @iranmaa

https://ibb.co/pZYmGLS

[۱] https://goo.gl/PvDfQS
[۲] https://goo.gl/o5Qki1
[۳] https://goo.gl/PLZ5um
[۴] https://goo.gl/hjw4DX
[۵] https://goo.gl/rczm8U
Forwarded from ایران ما
تحریف و وارونه نمایی؛ ابزارهای جنگ رسانه‌ای
درباره انعکاس اخبار منطقه در رسانه‌های جریان اصلی

✍🏻 سیاوش فلاح‌پور

🔹هفته‌ها درباره اخراج ایران از سوریه نوشتند، چه تحلیل‌ها و گزارش‌های بی‌پایه و سطحی که در تمام پایگاه‌های خبری و شبکه‌های اجتماعیشان منتشر نشد. اما به تدریج وقتی گزارش‌ها از حضور پررنگ و بی‌سابقه ایران در جنوب سوریه منتشر شد سکوت کردند.
واکنششان به خبر خروج آمریکا از سوریه به مراتب بدتر بود؛ جعل خبری مضحک درباره انتقال نیروها به عراق! تا از این عقب‌نشینی آمریکایی هم نتیجه‌ای برای حمله به افکار عمومی ایران پیدا کنند.
در جعل خبر حتی تا این اندازه دقت نشده که نیروهای آمریکا قرار است ۳ ماه دیگر از سوریه خارج شوند.

🔸ماه‌ها از نابودی متحدان ایران در یمن وبی نتیجه بودن سیاست‌ها در این کشور گفتند و نوشتند. اما اخبار مصالحه و آتش‌بس که منتشر شد سکوت کردند. نگفتند این جنگ برای چه بود و حالا وضعیت عربستان چیست؟ نگفتند انصارلله از گروهی شبه‌نظامی حالا به حاکم پایتخت یمن تبدیل شده.

🔹ماه‌ها از اصلاحات اقتصادی و اجتماعی ولیعهد عربستان نوشتند و با مقایسه‌های بی اساس بر مبنای داده‌های غلط افکار عمومی را تحت فشار قرار دادند. اما وقتی اخبار شکنجه‌های جنسی زنان و مردان مخالف ولیعهد در زندان‌های عربستان منتشر شد سکوت کردند.
وقتی اخبار طولانی مربوط به نقش ولیعهد عربستان و همراهانش در مثله کردن یکی از منتقدان او، آن هم در کنسولگری عربستان منتشر شد بازهم سکوت کردند.

🔸هفته‌ها از چند جمله حیدر العبادی درباره همراهی عراق با تحریم‌های آمریکا نوشتند و گفتند چگونه ایران در مقابل آمریکا در عراق شکست خورده. اما وقتی بدنه سیاسی عراق او را به فاصله چند روز از صحنه قدرت کنار زد، آن هم در حالی که یکی از اصلی‌ترین گزینه‌های نخست وزیری بود سکوت کردند. این روزها هم طبیعی است از مواضع نخست وزیر جدید عراق یا رئیس جمهور ترکیه درباره تحریم‌ها چیزی در رسانه‌هایشان نشنوید.

🔹ماه‌ها از محاصره منطقه‌ای تهران، ائتلاف کشورهای عربی علیه ایران و از همه جالب‌تر ناتوی عربی گفتند و نوشتند، لطیفه‌ای که حتی در رسانه‌های عربی هم چندان جدی گرفته نشد! اگرچه این رسانه‌های فارسی زبان با امید از جنگ علیه ایران گفتند اما در مقابل انتشار چنین تصاویری سکوت کردند.
وقتی جواد ظریف در چند کیلومتری مرز عربستان به عنوان یکی از مهمترین میهمانان کنفرانس بین‌المللی دوحه از سیاست‌های ایران دفاع کرد و مورد استقبال میزبانان قرار گرفت سکوت کردند.

🔸ماه‌ها از نا آرامی‌های دیماه ۹۶ گفتند، چه تحلیل‌ها، گزارش‌ها، اخبار محرمانه! و آرزوهایی که منتشر نکردند.
با هیجان از آغاز جنگ داخلی در مناطق مرزی و مسلح شدن مردم نوشتند، از فرار مسئولان خبر دادند، در گزارش‌هایشان برخی مناطق سقوط کرده بود و ...
اما وقتی اخبار و تصاویر اعتراضات مشابه مردم جهان به سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها، از فرانسه گرفته تا اردن و سودان منتشر شد سکوت کردند.

🔹این بحث سر دراز دارد و ادامه آن فرصت زیادی می‌خواهد. اگرچه همه این داده‌ها نشان‌دهنده یک واقعیت است؛ مشروعیت رسانه‌ای این جریان برای قشر خاکستریِ جامعه به مرور زمان رو به پایان است، مشروعیتی که بدون شک حاصل ضعف و ناکارآمدی رسانه‌های رسمی ایران بوده است.

به ایران‌ما بپیوندید @iranmaa
Forwarded from ایران ما
کلیشه سازی از مهاجران

🔹تیم کارمن، ستون‌نویس «واشنگتن پست» در ستونی با عنوان «غذای ۲۰ دلاری» رستوران‌های ارزان‌قیمت منطقه‌ی (دی‌سی، مریلند و ویرجینیا) را معرفی می‌کند. او حالا در یادداشت مهمی اعلام کرد که تصمیم گرفته تا ستون ثابت او در روزنامه دیگر اسمی نداشته باشد؟ چرا؟

🔸کارمن می‌نویسد که ناگهان دیده خواسته/ناخواسته چطور به بازتولید نظام طبقاتی، نگاه فرودست به مهاجر و غذا و آشپزخانه‌اش، سلسله‌مراتب و کلیشه‌سازی از غذای مهاجران دامن زده است.
او می‌نویسد وقتی ستون‌ها را نگاه می‌کند می‌بیند که اکثر رستوران‌هایی که درباره‌ی آن‌ها نوشته، رستوران‌های چینی، تایلندی، ویتنامی، ایرانی، مصری، کوبایی، السالوادوری، مکزیکی، یمنی و هندی و ... است. متوجه نکته شدید؟‌ خودش اعتراف می‌کند در یک سال درباره‌ی حتا ۱ رستوران فرانسوی چیزی ننوشته است. چرا؟ چون در ذهن کلیشه ما فرانسوی «برتر» است و غذای فرانسوی شان‌اش بالاتر از این حرف‌ها که ارزان باشد؟

🔹کارمن می‌گوید ما همین‌جوری کلیشه را بازتولید می‌کنیم و قدرت می‌بخشیم و نظام سلسله‌مراتب تازه‌ای می‌سازیم. غذای فرانسوی و غذای «نیو امریکن» باید گران باشد، غذای رستوران مهاجر باید ارزان. با کمال میل به رستوران‌های شیک «نیو امریکن» و «فیوژن فلان» می‌رویم و بابت یک کف دست غذای سرزمین همان مهاجرها در بشقابی فکسنی چندبرابر پول می‌دهیم. درحالی که مهاجرها در آشپزخانه ظرف می‌شورند و افتخار نصیب سرآشپز می‌شود (که اغلب غربی است) و دارد روی دستور غذاهای بومی همان مهاجرها اسکی می‌رود!

🔸جایی در متن از قول یک آشپز معروف آسیایی-آمریکایی دی‌سی می‌نویسد که هیچ‌کس در دی‌سی حاضر نیست بابت یک پیاله رامن (که درست کردن آن زمان زیادی می‌برد و به‌دلیل تعدد مواد اولیه گران هم تمام می‌شود) ۱۷ دلار بپردازد. (چون آسیایی را چه به این غلط‌ها!) اما همین‌ها با کمال میل می‌روند برای یک کف دست غذا در «کانسپت نیو فلان و فیوژن بسان» کلی پول می‌دهند.

🔹رسانه‌های بزرگ به ندرت یک ستون کامل درباره‌ی رستوران‌های مهاجران می‌نویسند. نه...جای آن‌ها همیشه در همین ستون‌ها «۱۰ رستوران مفت در فلان شهر» در حد دو سه خط است. ستون مال رستوران غربی است و نیو امریکن و فلان و بسان!

🔸کارمن می‌نویسد او دیگر حاضر نیست بخشی از این فرودست‌سازی از مهاجر و غذا و فرهنگ غذایی‌اش و بازتولید کلیشه و استیگما و سلسله‌مراتب غذایی باشد. این ستون دیگر اسمی نخواهد داشت تا کلیشه «غذای مهاجر= غذای مفت و پست‌تر» بازتولید نشود. او کماکان از غذاها و رستوران‌های مناسب جیب شمار بیشتری از آدم‌ها می‌نویسد، دنبال رستوران ارزان فرانسوی و ایتالیایی هم می‌رود!

🔹این ستون یک تلنگر جدی و لازم و بجاست برای همه ما...کلیشه‌سازی، بازتولید سلسله‌مراتب و تبعیض هزار سویه و شکل دارد و هر روز باید یقه خودمان را بگیریم...هر روز...

✍🏻 فرناز سیفی - برگرفته از فیسبوک نویسنده

https://goo.gl/CfT54h
در دوره‌هایی از زندگی، خیلی از ما چه فردی و چه جمعی تلاش‌هایی برای کندن از هویت گذشته کرده‌ایم، اینکه ثابت کنیم ما دیگر آن آدم/جامعه قدیمی نیستیم. برای کسانی هنوز هم این فرآیند در جریان است و یکی از مظاهرش دور انداختن هر آن چیزی‌ست که مربوط به گذشته باشد.

در بعد جمعی هم این‌طور بود و هست که در شهر‌ هر کس خانه قدیمی‌اش را با هر مقدار زیبایی می‌کوبید تا جایش را با دو سه طبقه‌ای معمولا بدریخت پر کند (البته پای سود مالی هم در میان بوده) در شهر و روستاها کوچکتر که بحث سود هم وسط نیست خانه‌های قدیمی پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها به امان خدا ول شده‌اند تا در خاک خودشان غرق شوند.

اما مدتی است قضیه عوض شده، حالا داشته‌های قدیمی ارزش‌مند شده‌اند و خیلی‌ها مشتاقند با یا از آنها عکس بگیرند. طوری شده که اشیای بازمانده از قدیم که قبلا سهم‌شان پستو یا کنار سطل آشغال بود، حالا بهترین جای خانه سهم‌شان می‌شود، جلوی چشم.

تا به اینجا برسیم خیلی چیزها از دست‌مان رفت. مثل آن همه گلیم و قالی دست‌باف که یادگار زندگی روستایی عشایری بود و مادر به فروشنده‌های اصفهانی شهرضایی می‌فروخت تا به جای‌شان فرش‌ ۱۲ متری بی‌کیفیت ماشینی بخرد. ما هم که بچه بودیم و چه می‌دانستیم. مثل الان نبود که سر آن آخرین قالی، یا گلدوزی کار دست خاله‌فاطمه و آینه‌دان قدیمی جهاز مادر بین‌مان رقابت باشد.

حالا خانه‌های قدیمی هم محبوب شده‌اند و هی از دل‌شان کافه و رستوران و گالری در می‌آید و می‌شوند پاتوق و محل رونق. خانه‌هایی که قبلا گرد مرگ و ویرانی روی سرشان پاشیده بود.

مثل این خانه قدیمی در کوچه لولاگر خیابان نوفل‌لوشاتو که سال‌ها – مثل جفت دو قلویش در سمت دیگر کوچه - رها شده بود، اما چهار سال پیش دوست دغدغه‌مندی رفت سراغش و جای کوبیدن، با بازسازی و مقاوم سازی اصولی تبدیلش کرده به اولین هتل/اقامتگاه سنتی تهران که اسفند امسال افتتاح می‌شود.

نه فقط در تهران، که در هر چه شهر و روستا در گوشه گوشه ایران بناهایی از این دست هست که می‌شود چنین خوابی برایشان دید، از خانه پدربزرگ دوستی در دزفول، تا خانه آن یکی در رشت و اهواز یا روستایی نزدیک دهدشت، شاهرود، بوشهر یا هر کجا. ‌

پ‌ن: شاید از این عکس‌ها برای کسانی معلوم نباشد، ولی نمای خانه همان نمای سیمانی اصلی بنا در زمان ساخت است، همه در و پنجره‌ها چوبی است، بعضی مرمت شده و بعضی‌ نو ولی عین نمونه اصلی، چمن حیاط هم طبیعی است و در همه جای بنا قسمت‌هایی را که نشان دهنده وضعیت ساختمان پیش از مرمت بوده نیز دست نخورده باقی گذاشته‌اند.

عکس‌ها در لینک زیر 👇

https://www.instagram.com/p/BsQbOiJnL8Y/?utm_source=ig_share_sheet&igshid=ox7ftmrtk01e
سهمیه برابر بنزین برای همه ایرانیان

در خبرها دیدم که ظاهرا دولت یا مجلس متمایل به اجرای طرح «سهمیه برابر بنزین برای همه» هستند. جزییات دقیق طرح را نمی‌دانیم ولی احتمالا در ساده‌ترین توصیف، هدف این است که هر «نفر» سهمیه سوختی داشته باشد که می‌تواند مستقیم مصرف کند و یا در صورت مصرف نکردن، سهمیه خود را به متقاضیان دیگر بفروشد و معادل قیمت بازار آزاد بنزین را دریافت کند. قیمت بنزین هم در یک سامانه معاملاتی و بر اساس عرضه و تقاضا تعیین می‌شود.*

از دید من این طرح به نسبت بسیاری از طرح‌های رقیب دیگر مترقی‌تر و در عین حال متناسب با شرایط اقتصاد سیاسی ایران است.

اول ببینیم مساله چیست: چرا بنزین یارانه‌ای بد است؟ افراد مختلف متناسب با زاویه نگاه‌شان پاسخ متفاوتی به این سوال می‌دهند. مثلا برخی تشویق به مصرف بیش‌تر و آلودگی و ترافیک را مطرح می‌کنند، عده‌ای دیگر از بار مالی آن برای دولت و عدم صرف این منابع برای مصارف مهم‌تر مثل بهداشت و آموزش نگران هستند و عده‌ای نگران حراج منابع پایان‌پذیر هستند. از دید من ولی مهم‌ترین مشکل سیستم فعلی «تخصیص نابرابر یارانه سوخت بین دهک‌های مختلف» است. در شرایطی که چند دهک اول با سختی فراوان زندگی می‌‌کنند، دو سه دهک بالا حجم بزرگی از یارانه انرژی را - در قالب مصرف شخصی یا شرکت‌های تولیدی انرژی-محور - دریافت می‌کنند و چون دست‌رسی به رسانه و فضای کارشناسی هم دارند با انواع شیوه‌ها جلوی حذف این یارانه را می‌گیرند.

حال چرا از سیستم «سهمیه قابل فروش برای همه ایرانیان» دفاع می‌کنیم؟ به دلایل زیر:

۱) در این روش پول ناشی از حذف یارانه سوخت به بودجه دولت بر نمی‌گردد که نگران حیف و میل و مصرف ناکارای آن باشیم، یارانه آزاد شده از دهک‌های بالا مستقیم به دهک‌های پایین می‌رسد. در نتیجه یک ملاحظه مهم اقتصاد سیاسی «سرکه نقد به از حلوای نسیه» - که قبلا بارها در مورد آن بحث کرده‌ایم - در نظر گرفته می‌شود.

۲) سهمیه از «خودرو» به «فرد» منتقل می‌شود و نگرانی از توزیع نابرابر یارانه سوخت از بین می‌رود.

۳) مکانیسم خودکاری برای پرداخت معادل ریالی سهم هر ایرانی از منابع نفتی ایجاد می‌شود: دهک‌هایی که مصرف سوخت بالا دارند، سوخت را مصرف می‌کنند و دهک‌هایی که مصرف سوخت پایین دارند معادل پولی آن را دریافت می‌کنند. به این ترتیب یک مکانیسم تامین اجتماعی حداقلی بر اساس سهم همه ایرانیان از منافع نفتی ایجاد می‌شود.

۴) اکثریت ایرانیان خودرو ندارند. این گروه همان‌هایی هستند که از «بالا رفتن» هر چه بیش‌تر قیمت تعادلی سوخت منتفع خواهند شد، چون پرداخت ریالی بیش‌تری به حساب آنان واریز می‌شود. در نتیجه این طرح حمایت اکثریت برای واقعی‌سازی قیمت سوخت (و منافع جنبی مثل کاهش ترافیک و آلودگی) را خواهد داشت.

۵) نگرانی از انتقال ثروت داخلی از مسیر قاچاق رفع می‌شود. قاچاق در این سیستم تبدیل به «صادرات» می‌شود چون برای قاچاق هر لیتر بنزین به خارج باید معادل ریالی آن - به قیمت نزدیک جهانی - به یک شهروند ایرانی پرداخت شود. در این بین «مازاد» و رانت چندانی برای قاچاق‌چی باقی نمی‌ماند.

در این پست وارد جزییات «خرید و فروش» نشدیم. در عمل به‌تر است سیستم طوری طراحی شود که کسانی که دانش یا توانانی یا فرصت خرید و فروش در سیستم را ندارند، مدیریت آن را به یک مکانیسم خودکار واگذار کنند و فقط آخر روز/هفته/ماه معادل ریالی سهمیه خود را - بر اساس قیمت روز بازار - دریافت کنند.

آیا این سیستم ایده‌آل و بدون مشکل است؟ طبعا نه. خود من می‌توانم چندین اشکال مهم به چنین سیاستی وارد کنم ولی در شرایط فعلی و با در نظر گرفتن محدودیت‌های مختلف، قدم مهمی رو به جلو است.

* در صورت وجود مجاری قاچاق، تقریبا مطمئنیم که قیمت تعادلی در سامانه چیزی نزدیک قیمت فوب خلیج فارس خواهد بود.

** در دام تحلیل نادقیق و تا حدی پوپولیستی «افزایش قیمت سوخت باعث افزایش هزینه‌های زندگی دهک‌های پایین می‌شود» نباید افتاد. اثر منفی تورم ناشی از افزایش قیمت سوخت برای دهک‌های پایین به مراتب کم‌تر از اثر مثبت مستقیم دریافت پول سهمیه سوخت است. تخمینش هم ساده است: هر ریال افزایش قیمت سوخت اثر یک به یک روی درآمد این خانوارها دارد ولی اثر چند درصدی روی قیمت تمام‌شده محصولات مصرفی آنان دارد.

@hamed_ghoddusi تماس با نویسنده
@hamedghoddusi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پاسخ به #شایعات ژاپن (۷)
«کشور ژاپن با ۱۲۷ میلیون جمعیت تنها ۳۰۰ هزار کارمند دولتی دارد، کمتر از تعداد مدیران دولتی ایران»
پاسخ کوتاه: کاملا نادرست.
طبق آمار رسمی کشور ژاپن در سال ۲۰۰۹ حدود ۳/۵ میلیون کارمند دولتی محلی ‌و ملی داشته که در سال ۲۰۱۴ به حدود ۳/۱ میلیون نفر کاهش پیدا کرده. در ویدیو فقط به آمار سال ۲۰۰۹ اشاره کردم.
جالب اینکه آنقدر این دروغ را مسئولین تکرار کرده اند که دوئیچه‌وله فارسی هم یکی دو روز پیش به این مساله پرداخته و در پاسخ به شایعات ژاپن همکار من شده :)

بهر حال مطمئن باشید ژاپن با سیصد هزار کارمند اداره نمی‌شود و اینجا هم بروکراسی هست. ویدیو را ببینید و به دیگران هم بگویید.

پیشنهادات یک خبرنگار از ژاپن
@alirecommends
Forwarded from Reza
📌نفت براي مردم است

❇️رضا زندي/ روزنامه نگار ارشد و تحليلگر نفتي

🔹مقابله با تحريم هاي نفتي آمريكا، وظيفه ملي مسئولان كشور است. از وزارت نفت گرفته تا ساير اركان دولت. آن هم با همراهي قانون گذاران و نهادهاي نظارتي. عبور دادن كشور از شرايط سخت تحريم با هر ابزار ممكنِ معقولي، يك تكليف است. شك ندارم تدابيري هم براي پذيرش ريسك هاي منطقي مترتب، توسط نهادهاي ذيربط انديشيده شده است. انتظار نداريم اين تدابير علني شود، آن هم در شرايطي كه تحريم كنندگان در كمين نشسته اند. اين مقدمه را فرض هايي حتمي بگيريد كه براي تحققش همه بايد دست به دست هم دهند. بي هيچ عافيت انديشي. ما در يك جنگ اقتصادي واقعي هستيم.

🔹١- من كاري به زنگنه و انتقادهايي كه به او وارد مي كنند ندارم. به مباحث سياسي اش، نزديك هم نمي شوم. حساب زنگنه و موافقان و مخالفانش با خودشان. كاري به اين دولت و آن دولت هم ندارم. محسن قمصري، مدير امور بين الملل وقت در دوره اي از دولت هاي نهم و دهم را شاهد مي گيرم كه بگويد وقتي در جلسه با خبرنگاران، در اواخر دهه هشتاد، موضوع فروش نفت در بورس را (با پايه قيمتي بسيار پايين تر ار قيمت هاي روز) مطرح كرد، واكنش ام چه بود. قلمم را زمين گذاشتم. خطاب به او گفتم اقاي قمصري، من الان بعنوان يك خبرنگار با شما صحبت نمي كنم. بعنوان يك شهروند عادي به شما مي گويم كه نفت و درآمدهاي نفتي، براي مردم است. مبادا در اين شرايط سخت به كساني اجازه رانت دهيد. بغض كرده بودم و صدايم بلند شده بود. داستان آن روزها، با تك عرضه تمام شد و قمصري، خوش نام رفت. آن روزها هم تحريم بوديم. تحمل رنج تحريم سخت است. نبايد اجازه داد فرصت طلبان به نام مقابله با تحريم ها، زخم رانت بر گُرده اين كشور بگذارند. ما مظلوميم.

🔹٢- موافق عرضه نفت خام در رينگ بين الملل بورس انرژي در شرايط غير تحريمي نيستم. قبلا هم دلايلش را نوشته ام. سري به بانكداري مان، به بورس داري مان، به تعاملات بين المللي مان بزنيد متوجه مي شويد. خاصه اينكه، (پيش از دوره جديد تحريم ها) مقصد نهايي فروش نفت ايران بايد براي امور بين الملل شركت ملي نفت روشن مي بود. بگذريم. فعلا در شرايط ويژه اي هستيم و اگر كساني مي توانند سه ميليون بشكه نفت خام عرضه شده در بورس انرژي را -كه مصوبه سران سه قوه را دارد- بخرند، به موقع برداشت كنند و بر اساس ضوابط و در زمان خودش تسويه كنند، دمشان گرم. اما..

🔹٣- ...اما من خط كش را جايي مي گذارم كه بايد ٣ ميليون بشكه نفت عرضه شده در بورس، با قيمت منطقي اعلامي توسط امور بين الملل شركت ملي نفت، عرضه شود و خريدار با "نرخ ارز سناي اسكناس" قيمت آن را در ٩٠ روز بصورت ريالي تسويه كند. اين مصوبه سران سه قوه است. اتفاقا به اندازه كافي هم منعطف هست. آن طرف اين خط كش مي تواند رانت باشد. همين جا شفاف بگويم كه تلاش براي تسويه پول نفت با "نرخ نيما" قابليت دارد رانت بزرگي ايجاد كند.

🔹٤- در اين شرايط حساس، هر مسوولي كه براي فروش نفت، بايد ريسكي را بردارد، و برندارد فردا بايد پاسخ گو باشد. هر مسوولي هم كه ريسك بي منطق و رانت زا بر اين كشور تحميل كند فردا بايد جواب پس دهد. فردا هميشه هست و فرداها هميشه پرده ها مي افتد. باور كنيد.

🔹٥- صريح اينكه زنگنه بايد تحت تدابير كلان كشور، با ريسك پذيري، همه كارهاي سالم، فكر شده، بي فساد، بي رانت و اصولي را براي فروش نفت ايران انجام دهد. شفاف اينكه امور بين الملل مسوول است قيمت درستي براي عرضه نفت در بورس تعيين كند و در اين اعلام زير بار هيچ فشاري نرود. نه سخت گيري نه سهل گيري رانت زا. رييس شركت ملي نفت هم در موعد مقرر تسويه حساب قانوني، يك جمله بگويد تا در رسانه ها ثبت شود. بيشتر از اين هم انتظار نداريم. "طبق ضوابط تسويه شد." اين جمله بايد در جايي ثبت شود تا فردا پاسخگويي ايجاد كند.

🔹٦- رانت دلارهاي ٤٢٠٠ توماني، نفت و ميعاناتي كه در دوره قبلي تحريم ها فروخته شده اما پولش هنوز برنگشته است، فسادهاي ريز و درشت بانكي و ضمانت هاي بي پشتوانه كه علني شده است، پيش روي ماست. پس لطفا همه از آن درس بگيرند. زحمت كشان بي ادعا كه براي منافع كشور تلاش مي كنند كم نيستند. اتفاقا همين ها بايد مراقب اعتماد مردم باشند. لطفا.

🖇منبع: روزنامه اعتماد
‏جدول بانک جهانی از ‎#فقر_مطلق (کمتر از ۱.۹ دلار در روز) در رسانه‌های ایرانی منتشر شده و ۲نفر از دوستان پیام دادن آیا درسته؟ چطور ممکنه؟

پاسخ:
آمار درسته. ایران به چند دلیل یکی از پایین‌ترین آمارهای فقر مطلق را دارد:
۱. یارانه نقدی ۴۵هزار تومانی
۲.حجم عظیم یارانه های پنهان در حوزه انرژی (که البته اگر نقدی سازی شود اثرش بر کاهش فقر بیشتر خواهد بود)
۲.امکانات نسبتا برابر آموزشی و بهداشتی

🔹️‏مقایسه‌ای هم بکنیم: قبل از انقلاب افراد زیر خط فقر با ۵.۵ $ در روز ۴۶٪ و الان با همان شاخص ۱۰.۵٪ است. شاخص دیگری دارد بانک جهانی که خط ۳.۲$ است. در این شاخص هم الان ۲.۵٪ مردم ایران زیر خط فقرند. همچنین در خط فقر با شاخص ۱.۹ $ در روز الان فقط ۰.۲درصد(یعنی صفر) زیر خط فقر مطلقند.

🔹️اینها به این معنی نیست که در کشور فقر وجود ندارد. بلکه به معنای این است که در مقایسه با کشورهایی که در جدول هستند وضعیت فقر در ایران چگونه است. همچنین این وضعیت با تاریخ خود ایران نیز قابل مقایسه است.
Twitter.com/alhosseini
📌 نفت در برابر غذا؟

🔺رضا زندي/ روزنامه نگار ارشد و تحليلگر حوزه نفت

🔹آيا كانال تبادل مالي اتحادبه اروپا با ايران موسوم به «INSTEX» را مي‌توانيم پيشنهاد «نفت در برابر غذا» بناميم. به نظرم «خير». ساده‌ترين دليلش اين است. ايران فعلا نفتي به اروپا صادر نمي‌كند كه در برابرش مطالبه‌اي داشته باشد. از غذا گرفته تا دارو. از تجهيزات و ماشين‌آلات گرفته تا اقلام ديگر مورد نيازش. پس بايد در به كار بردن الفاظ دقت كنيم.

🔹١-ايتاليا و يونان در بين كشورهاي اروپايي، تنها كشورهايي بودند كه براي خريد بخشي از نفت ايران از امريكا معافيت گرفتند. وزير نفت در گفت‌وگوي مطبوعاتي‌اش درباره خريد نفت ايران توسط اين دو كشور به صراحت گفت كه اين دو كشور اروپايي، بعد از شروع تحريم‌ها، نه تنها نفتي از ايران نخريده‌اند بلكه جواب تلفن وزارت نفت ايران را هم نمي‌دهند.

🔹٢- پيش از شروع تحريم‌ها و در سال 2017 ميلادي، 7 درصد از صادرات نفت ايران به ايتاليا مي‌رفت و فرانسه 5 درصد نفت ايران را مي‌خريد. بنا به گزارش EIA از صادرات نفت خام و ميعانات گازي ايران در سال 2017 ميلادي، مقصد 24 درصد از نفت خام و ميعانات گازي ايران، چين، 18 درصد هند، 9 درصد تركيه، 5 درصد ژاپن، 14 درصد كره جنوبي، 5 درصد امارات متحده عربي و 13 درصد ساير كشورها بوده است كه عمدتا به‌ صورت قراردادهاي كوتاه‌مدت يا تك محموله از ايران خريد كرده‌اند.يونان هم علاوه بر تايوان در همين 13 درصد جاي مي‌گيرد. از اين كشورها حالا چين، هند، ژاپن، كره جنوبي، تركيه، از معافيت خريدشان استفاده كرده و واردات نفت خام و ميعانات گازي ايران را به صورت رسمي ادامه مي‌دهند. (جاي بحث درباره خريدها يا مقاديري كه در برگه رسمي معافيت‌ها نيامده اينجا نيست.) درباره تايوان هنوز به طور رسمي خبري اعلام نشده است و ايتاليا و يونان هم به گفته زنگنه، نفتي از ايران برداشت نمي‌كنند. بر اساس آخرين گزارش دبيرخانه اوپك و به نقل از منابع ثانوبه بازار نفت، توليد نفت ايران در ماه ژانويه 2 ميليون و 754 هزار بشكه بوده است. ظرفيت پالايشگاه‌هاي داخلي ايران حدود يك ميليون و 700 هزار بشكه است.

🔹٣- حالا كه نفتي به اروپا نمي‌فروشيم كه بتوان كانال تبادل مالي اتحاديه اروپا با ايران را نفت در برابر غذا ناميد، سوال مطرح اين است كه امكان ايجاد شده از جانب اتحاديه اروپا مناسب است يا نامناسب؟ پاسخ نويسنده به اين پرسش هر دو گزينه است. اگر اين امكان با تعهدات اتحاديه اروپا در توافق برجام سنجيده شود، معلوم است كه به فاصله‌اي زياد برخورد مي‌كنيم. اروپايي‌ها براي نگه داشتن رابطه مالي‌شان با ايران هم خيلي دير عمل كرده‌اند و هم شرايط بسيار حداقلي را پيش روي ايران گذاشته‌اند. از اين منظر پيشنهاد اروپايي‌ها را نمي‌توان مناسب و منطبق با تعهدات‌شان ارزيابي كرد.

🔹٤- حالا تصويرمان را بزرگ‌تر كنيم. نه تنها فشار امريكايي‌ها به كشورهاي اروپايي براي توقف اين كانال مالي را ببينيم، بلكه فشار مضاعف اين روزهاي معاون رييس‌جمهور و وزير امور خارجه امريكا براي خروج اروپايي‌ها از برجام را هم مشاهده كنيم. از اين زاويه مي‌توان ايجاد كانال تبادل مالي اروپا را با ايران راهي براي حفظ رابطه اقتصادي حداقلي ايران و اروپا دانست. جدا از اينكه راه‌اندازي اين كانال، توسط سه كشور آلمان، فرانسه و انگليس، بالاخره يك پيام سياسي به واشنگتن است. هر چند با سيگنال پايين.

🔹٥- بهترين تعريف براي كانال تبادل مالي اتحاديه اروپا با ايران، تهاتر يا «مبادله كالا به كالا» است. آن هم كالاهايي كه تحت تحريم امريكا نباشد. شروع فعاليت اين كانال هم ظاهرا با اقلام ضروري است. جز ايتاليا و يونان، كشور ديگر اروپايي معافيت خريد نفت از ايران را ندارد. احتمال اينكه معافيت اين دو كشور هم در ارديبهشت ماه منتفي شود، بعيد نيست. پس نفت از بين كالاهايي كه مي‌توانيم با اروپا تهاتر كنيم كنار مي‌رود. حالا بايد چه كنيم؟

🔹٦-رييس‌جمهور روحاني، ديروز در افتتاحيه فاز سوم پالايشگاه ستاره خليج‌فارس عمليات فروش نفت، عمليات نقل و انتقال مالي و ... را به عمليات‌هاي دوران جنگ‌هاي نظامي تشبيه كرد و گفت: «امروز روز جنگ است. جنگ اقتصادي. جنگ اقتصادي از يك ديدگاه از جنگ نظامي سخت‌تر است.» با اين تعبير به نظرم بايسته است تمام فعالان سياسي، اقتصادي كشور، از هر ظرفيتي براي حفظ تبادلات ايران با دنيا استفاده كنند. اگر INSTEX مي‌تواند شرايط كشور را به اندازه يك روزنه كوچك بهبود بخشد، پس عاقلانه آن است كه از همه ظرفيت‌ها براي استفاده از آن استفاده كنند. حالا اگر توانستند اين روزنه را بزرگ‌تر كنند كه چه بهتر. حتي مي‌توانند به اروپايي‌ها محتاطانه و غيرقابل اعتماد نگاه كنند اما از اين امكان ايجاد شده به صورت حداكثري بهره‌برداري كنند.

در جنگ اقتصادي هم بايد استراتژي بلندمدت داشت هم اهداف را كوتاه تعريف و از هر امكاني استفاده كرد. INSTEX فعلا ي
ك امكان است.

🔹٧-قبلا هم نوشته‌ام؛ وزارت خارجه حداقل بايد درباره يونان با قدرت بيشتري مواجه شود. تا قبلا كه مي‌دانستم يونان به خاطر مشكلات اقتصادي سال‌هاي اخيرش همه پول نفت ايران را تسويه نكرده بود. حالا اطلاع دقيق ندارم كه اين پول‌ها كاملا تسويه شده است يا نه. اگر يونان بدهي‌هاي قبلي‌اش را به موقع پرداخت كرده باشد كه هيچ. وگرنه اگر اهرمي داريد به ‌كار بگيريد و در افكار عمومي افشا كنيد. يونان، معافيت داشته باشد و با وجود فشار اقتصادي ناعادلانه وارد شده به ايران، نفت نخرد؟! آن هم وقتي كه ايران در زمان سختي يوناني‌ها مراعات آنها را كرده است. به غيرت ما برمي‌خورد.

🖇منبع: روزنامه اعتماد
انحصار در بازار خودرو، تا کی؟

این هفته درگیر فروش ماشینم بودم: یک هوندای آکورد ۲۰۰۳ که دور و برش زدگی زیاد داشت -و در نتیجه خیال آدم را از تصادف و خط‌افتادگی راحت می‌کرد - ولی موتور و محرکه‌اش سالم و قابل اعتماد بودند. دادمش به یک دوست ایرانی و فکر می کنم اگر مشکل خاصی پیش نیاید، ۴-۵ سال دیگر راحت برای دوستم کار کند. چند فروختم؟ ۱۵۰۰ دلار که با نرخ دلار بازار آزاد می‌شود یک چیزی حدود ۱۵ میلیون تومان! یک ماشین دست دوم دیگر از دوستی خریدیم به قیمتی اندکی بیش‌تر از قیمت فروش این هوندا و فکر کنم ما هم بتوانیم چند سالی سوارش شویم.

این هوندا دومین ماشین عمر ما بود، یک ده سالی این وسط کلا ماشین نداشتیم و قبل از آن یک پراید داشتیم که از کارخانه تحویل گرفته بودیم و چند سالی در ایران سوارش شدیم. با تجربه‌ای که از هر دو خودرو داشتم می‌توانم مقایسه‌ منصفانه‌ای بین دو ماشین بکنم: فکر می‌کنم این هوندای ۱۶ ساله ما قابل‌ اعتمادتر و راحت‌تر و کاراتر از پراید نویی بود که از کارخانه گرفتیم و همان اول مجبور شدم کلی هزینه کنم تا یک سری اجزایش را تعویض/تقویت کنم.

الان در خبرها دیدم که قیمت پراید نو چیزی حدود ۵۰ میلیون تومان شده است. آن هوندایی که فروختیم و آن ماشین جدید دست‌دومی که خریدیم هر دو از قیمت یک پراید نو در ایران ارزان‌تر بودند. من شناختی از بازار ماشین دست دوم خارجی در ایران ندارم ولی حدس می‌زنم برای خرید همین ماشین‌های قدیمی در بازار ایران باید چند برابر رقمی که گفتم را داد، آن هم در کشور ایرانی که درآمد سرانه و دست‌مزدها (با نرخ دلار PPP) چیزی نزدیک یک پنجم کشورهای توسعه‌یافته است.

ته صحبت این که مردم عزیز ما دارند از دو طرف از سیاست‌های غلط و سوء مدیریت ضربه می‌خورند: بیش از یک دهه است که هم از مزایای رشد اقتصادی پایدار محروم هستند - و در نتیجه درآمد سرانه‌ واقعی‌شان زیاد نمی‌شود- و هم به دلیل تحریم‌های خارجی ظالمانه و انحصارها و تعرفه‌ها و بازارهای بسته داخلی* از دست‌رسی به بازار رقابتی و ارزان برای محصولات مصرفی محروم هستند و باید قیمتی چندین برابر همان محصول مشابه در کشورهای دیگر بپردازند**. خیلی کشورهای دیگر اگر درآمد سرانه متوسط شبیه ما دارند، حداقل بازار رقابتی را بر روی مصرف‌کننده نبسته‌اند و در نتیجه دست‌رسی متوسط شهروندان‌شان به کالاهایی که نیازهای پایه آنان را برطرف کند راحت‌تر است.

* استدلال به نفع انحصار بی‌پایان خودروسازان نمونه‌ای روشن از سیاست‌هایی است که از نگاه مهندسی صرف در سطح خرد برگرفته شده و حاضر نیست تبعات آن را در سطح کلان و برای رفاه متوسط شهروندان ببیند.

** یک مثال دیگر این موضوع مبلمان و تجهیزات منزل است که در کشورهای دیگر با رقم اندکی قبل خرید است و در ایران یک خرید اساسی سرمایه‌ای حساب می‌شود.

تماس با نویسنده @hamed_ghoddusi
@hamedghoddusi
تحليل كمتر از "جنگ"، "كودتا"، "فروپاشى" نشان سبك بودن و بى ارزش بودن تحليل است.
از مرگ هاشمى رفسنجانى تا يك بيت شعر يك پيرمرد روستايى خطاب به وزير كشاورزى تا خبر استعفاى يك وزير، تا اعتراض مردم كازرون به تقسيمات شهرستانى. تحليلى كه كمتر از فروپاشى و جنگ و نابودى باشه، مشترى نداره. سليقه بازار اين رو ميخواد. تقصير خودمون نيست. اين مدلى بار اومديم. سالها مياد و ميگذره اما اين مدل تحليل كردن ها، خدشه بر نميذاره. اصلاح طلب، اصولگرا، داخل نشين، خارج نشين. اپوزسيون، پوزسيون. در حال تركيدن از ثروت، در حال له شدن از فقر، اين چيزها تاثير نداره، مهم اين نوع تحليل هاست كه دوام داره. قالى كرمون! مرغ يك پا!
كلا سياه سنگين تره، غم شيك تره. ناله بيشتر طرفدار داره، هر چى غليظ تر بهتر. چه توى خيابون، چه توى تحليل سياسى. بازار اين رو ميخواد. اگه مطابق سليقه بازار نباشى، بازار مياد سراغت و هدايتت ميكنه و يادآورى ميكنه كه لطفا كمى غليظش كن!
Forwarded from RitorighA
نامه ای عاشقانه از دختری در عهد قاجار

نمونه ای از نامه نگاری های قدیمی

​​​​بسم المعطّرٌ الحبیب

تصدقت گردم، دردت به جانم، من که مُردم وُ زنده شدم تا کاغذتان برسد، این فراقِ لاکردار هم مصیبتی شده. زن جماعت را کارِ خانه وُ طبخ وُ رُفت و روب وُ وردار و بگذار نکُشد، همین بی‌همدمی و فراق می‌کُشد. مرقوم فرموده بودید به حبس گرفتار بودید، در دلمان انار پاره شد. پری‌دُخت تو را بمیرد که مَردش اسیر امنیه‌چی‌ها بوده و او بی‌خبر، در اتاق شانهٔ نقره به زلف می‌کشیده.
حی لایموت سرشاهد است که حال و احوال دل ما هم کم از غرفهٔ حبس شما نبوده. اوضاع مملکت خوب نیست؛ کوچه به کوچه مشروطه‌چی چنان نارنج‌هایی چروک و از شاخه جدا بر اشجار و الوار در شهر آویزانند وُ جواب آزادی‌خواهی، داغ و درفش است وُ تبعید و چوب و فلک. دلمان این روزها به همین شیشهٔ عطری خوش است که از فرنگ مرسول داشته‌ایدُ شب به شب بر گیس می‌مالیم.
سَیّد محمود جان، مادیان یاغی و طغیان‌گری شده‌ام که نه شلاق و توپ و تشر آقاجانمان راممان می‌کند و نه قند و نوازش بیگم باجی. عرق همه را درآورده‌ام و رکاب نمی‌دهم، بماند که عرق خودم هم درآمده. می‌دانید سَیّدجان، زن جماعت بلوغاتی که شد، دلش باید به یک‌جا قُرص باشد، صاحاب داشته باشد، دلِ بی‌صاحاب، زود نخ‌کش می‌شود، چروک می‌شود، بوی نا می‌گیرد، بید می‌زند. دلْ ابریشم است.
نه دست و دلم به دارچین‌نویسی روی حلوا و شُله‌زرد می‌رود، نه شوق وسمه وُ سرخاب وُ سفیدآب داریم. دیروزِ روز بیگم باجی، ابروهایمان را گفت پاچهٔ بُز. حق هم دارد، وقتی که آنکه باید باشد و نیست، چه فرق دارد پاچهٔ بُز بالای چشم‌مان باشد یا دُم موش و قیطانِ زر.
به قول آقاجانمان؛ دیده را فایده آن است که دلبر بیند. شما که نیستید وُ خمرهٔ سکنجبین قزوینی که باب میلتان بود بماند در زیرزمین مطبخ و زهرماری نشود کارخداست. چلّه‌ها بر او گذشته، بر دل ما نیز. عمرم روی عمرتان آقا سَیّد، به جدّتان که قصد جسارت و غُر زدن ندارم ولی به واللّه بس است، به گمانم آنقدری که در فالکوتهٔ طب پاریس طبابت آموخته‌اید که به علاج بیماری فراق حاذق شده باشید، بس کنید، به تهران مراجعت فرمایید وُ به داد دل ما برسید، تیمارش کنید وُ بعد دوباره برگردید. دلخوشکُنکِ ما همین مراسلات بود که مدّتی تأخیر افتاد وُ شیشهٔ عطری که رو به اتمام است. زن را که می‌گویند ناقص‌العقل است، درست هم هست؛ عقل داشتیم که پیرهن‌تان را روی بالش نمی‌کشیدیم وُ گره از زلف وا کنیم وُ بر آن بخُسبیم. شما که مَردید، شما که عقل‌تان اَتّم وُ اَکمل است، شما که فرنگ دیده‌اید وُ درس طبابت خوانده‌اید، مرسوله مرقوم دارید و بفرمایید این ضعیفهٔ ناقص‌العقل چه کند.

تصدقت پری‌دُخت
بوسه به پیوست است.

پری‌دخت، مراسلات پاریس طهران
Forwarded from پنشتا Panshtaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 از زندان هند تا دماغ‌سفید کرمانشاه

گزارشی درباره نرگس کلباسی که یک سال و پنج ماه است در کانکسی ۶ متری در روستای دماغ سفید سرپل‌ذهاب زندگی می‌کند. او در این مدت هم ۱۱۳ خانه برای روستاییان زلزله‌زده کرمانشاه ساخت و هم از مرحله «بابا آب داد» در حال یادگیری نوشتن به فارسی‌ است.

در این گزارش دفتر مشق نرگس را مرور کردیم و درباره گذشته تلخ زندانش در هند و برنامه‌اش برای آینده پرسیدم.

نرگس کلباسی گزینه انتخاب چهره سال ۹۷ @formoolyek است و این گزارش به همین دلیل ساخته شده.

🔴 کانال گزارش‌های «صد راه» @sadraaah
Forwarded from خواهر شکسپیر
هجده ساله که بودم، کار کنشگری در جنبش زنان ایران را شروع کردم. عاشق کفش‌های پاشنه‌بلند بودم و رژلب‌های سرخ و صورتی. مانتوها و شال‌های رنگارنگ بر تن و سر می‌کردم، همیشه گوشواره بر گوش داشتم. کنشگری و مشق عملی فمینیسم را از گروهی خوب و جمعی یگانه -«مرکز فرهنگی زنان»- شروع کردم. هنوز هم یکی از خوش‌شانسی‌های و مهم‌ترین دوران زندگی‌ام در شکل‌گیری پایه‌های قرص و محکم باورها و منش‌ام را همان دوران می‌دانم و تجربه‌اندوزی در کنار زنانی که فمینیسم برای آن‌ها نه شغل ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر بود و نه راه انواع درآمدهای مالی و نردبان شهرت و قدرت فردی. فمینیسم برای آن‌ها شیوه‌ی زندگی و نقد به زیروبم جهان بود.

اما از همان اولین روزهای ورود به جنبش زنان ایران، بابت «ظاهر متفاوت‌ام» بارها متلک و کنایه شنیدم، تمسخر شده و گاه حتا مجبور شدم جواب پس بدهم. فمینیسم در جهان و در ایران در دوره‌های متفاوت حیات خود، همیشه گرفتار این معضل بود و هست که «آن‌که آمد با قالب و چارچوب‌های تنگ و تعاریف کلیشه از زن بجنگد، خود خط‌کش به دست گرفت و قفس تازه ساخت.» کم نبود موقعیت‌هایی که رژلب قرمز یا کفش پاشنه‌بلند من، تو را در جایگاهی قرار می‌داد که انگار «حق کمتری» داری یا نظرت کم‌اهمیت‌تر است. من در سال‌های کنشگری در جنبش زنان ایران، بی‌مهری و کمبود شفقت نسبت به دیگری کم ندیدم. دیگری که همراه و خواهر فمینیست ما است، کنار ما جان می‌کند و عرق می‌ریزد و شریک رویای «فردای بهتر» است. و این سوال در پس ذهن رژه می‌رفت: چطور می‌توان جهان را مهربان و بی‌تبعیض کرد اگر نسبت به احوال هم چنین کم‌توجه باشیم؟ مگر نه این‌که اصلاح را باید از نیم‌وجب پیرامون خود شروع کرد؟

سال‌ها بعد در مهاجرت، اتفاقی به کتابی رسیدم که وقتی به پایان رسید، فکر کردم کاش این کتاب به‌وقت ۱۸ سالگی من نوشته شده بود. کتابی که برای اولین‌بار بیش از ۱۰۰ کنشگر مدنی و برابری‌خواه از «دیگران گفتن» را کنار گذاشته و از خودشان گفته بودند: از ترس‌ها و نگرانی‌هایشان، از بی‌‌ثباتی که عین بختک بر زندگی کنشگر چنبره می‌زند، از بیماری‌های تن و روان‌شان، از کمبود خواب، از بی‌پولی و کفش‌های مندرس، از موهای بد که انگار سال‌ها است قیچی یک آرایشگر حرفه‌ای را به خود ندیده، از حس عذاب‌وجدان نسبت به بچه‌ها و شوهر و خانواده‌هایشان، از حس خجالت که چندرغاز بابت پول باشگاه خرج می‌کنند و بابت آن باید به باقی کنشگران جواب پس بدهند، از عذاب وجدان لذت نوشیدن یک گیلاس شراب شبانه و رقص گاه به گاه و رژلب قرمز، از این‌که خسته‌اند و فرسوده و مستاصل از بوروکراسی نفس‌گیر برای چندرغاز کمک مالی. انگار دارند لای چرخ دنده‌ له می‌شوند و از سوی کنشگران و خواهران فمینیست، همدلی و شفقت و درک لازم را نمی‌بینند. و این سوال مهم و کلیدی: چه باید کرد؟ کجای راه را اشتباه آمدیم و چه چیز در این فرهنگ رایج کنشگری پر از قضاوت و انگ و چارچوب باید تغییر دهیم؟‌ چه پیشنهاد و راه‌حلی در چنته داریم؟

چهارسال پیش نوشتم کاش کسی این کتاب را به فارسی ترجمه کند. بعد خودم تصمیم گرفتم با ناشران کتاب تماس بگیرم و کتاب را با اجازه‌ی آن‌ها ترجمه کنم. با رخصت آن‌ها کتاب را به فارسی ترجمه کردم و حالا نسخه‌ی فارسی کتاب به رایگان در اختیار همه است. کتابی برای ۱۸سالگی خودم و هر زن جوان کنشگری که در ابتدای راه با امر و نهی کنشگران دیگر درباره ظاهر و اولویت‌هایش مواجه است. و هر زن کنشگری که خسته است و فرسوده و کسی برای دل‌نگرانی‌ها و هراس او چندان تره‌ای خرد نمی‌کند. جواب‌اش ساده است: «فایده انقلاب چیست اگر نتوانیم برقصیم؟»

در روز جهانی زن برای همه‌تان آرزوی توان بسیار و سر خم نکردن در برابر هیچ قالب و چارچوب تنگ را دارم.
https://www.tg-me.com/FarnazSeifi/66
@FarnazSeifi
Forwarded from همشهری ورزشی
چرا این تراکتورسازی را دوست نداریم؟

▪️بر خلاف تراکتور اورجینال که بسیار دوست‌داشتنی بود و سیمایی مهربان از یک دلدادگی پیر و پاک به‌نظر می‌رسید، این تراکتور را دوست نداریم؛ تیمی سقوط‌کرده در دامن افراطی‌گری که گزارشگر تلویزیونی‌اش را هم وامی‌دارد با دندان‌های فشرده راجع‌به تیم‌های حریف حرف بزند. حکایت این تراکتور شاید حکایت تاخت زدن کلبه خشتی عشق با کاخ بناشده بر نفرت باشد؛ تیمی که فلسفه‌اش بزرگ و باشکوه بود، قبل از اینکه بزرگی را در توهمات فانتزی و کثرت جمعیت تپه‌نشین جست‌وجو کند. در کشوری که با هزاران مصیبت ریز و درشت دست به گریبان است، فوتبال باید مفرح روح و بهانه دوستی باشد؛ همانطور که امروز نساجی قائمشهر و سپیدرود رشت و نفت آبادان و ملوان انزلی و سردار بوکان هستند. تراکتور قدیم هم بود. یادش به‌خیر. کاش راهی برای نجات آن همه نجابت وجود داشت....

(لطفا قبل از هر قضاوتی، متن کامل این یادداشت را بخوانید) 👇👇👇


http://newspaper.hamshahri.org/id/50595/چرا-این-تراکتورسازی-دوست-نداریم.html
Forwarded from ایران ما
پساحقیقت!

✍🏻 عبدی کلانتری - برگرفته از صفحه فیسبوک نویسنده

🔹در مرام‌نامه‌ی «انستیتوی واشنگتن» جمله‌ی ساده و روشنی آمده که می‌گوید، «مأموریت انستیتوی واشنگتن پیش‌بُرد درک متوازن و واقع‌بینانه‌ای از منافع آمریکا در خاورمیانه و ترویج سیاست‌هایی است که این منافع را تضمین کند.»

🔸هرکس که اندکی با زبان انگلیسی آشنا باشد می‌داند که (interests) به شکل جمع در جمله‌ی بالا به معنی «منافع» است و هر مترجمی که به این جمله برسد، بدون آنکه لزومی به تأمل و سبک‌سنگین کردن عبارات داشته باشد، آنرا به همان روشنی ترجمه خواهد کرد و احیاناً دچار تردید نخواهد شد که شاید منظور «علاقه‌مندی‌ها» و «کنجکاوی‌ها» باشد.

🔹اما در سایت فارسی، جمله این‌گونه ترجمه شده: « مأموریت انستیتو واشنگتن پیش بردن درکی متوازن و واقع‌بینانه از چشمداشت‌های آمریکا در خاورميانه و پیشبردِ سیاست‌هایی‌ست که آن چشمداشت‌ها را برآورده کنند.» در تمامی متن مأموریت این مؤسسه همه‌جا، در ازای «منافع» از «چشمداشت‌ها» استفاده شده، و «چشمداشت‌ها» تا آنجا که من می‌فهم بیشتر به معنی انتظارات و توقعات است و تفاوت معنایی آن با «منافع» کاملاً واضح.

🔸بعید به نظر می‌رسد یک ویراستارِ متبحر در زبان فارسی نظیر دوست گرامی مهدی جامی این را نداند. می‌شود حدس زد که او و آقای خلجی به این نتیجه رسیده‌اند که «پیشبرد و ترویج منافع آمریکا در خاورمیانه» به گوش خواننده‌ی ایرانی طنین خوشایندی نخواهد داشت، درنتیجه پس از مشورت با یکدیگر آگاهانه تصمیم گرفته‌اند معنی جمله را تحریف کنند و با «چشمداشت‌ها» زهر آنرا برای خواننده‌ی فارسی‌زبان بگیرند.

🔹و این درست مثل زهر، تلخ است! «وجدان روزنامه‌نگاری» که مهدی جامی همواره مدافع آن بوده، نباید چنین چیزی را اجازه دهد. این در کارنامه‌ی آدم می‌ماند. من اساساً کاری به انگیزه‌ی یک روزنامه‌نگار حرفه‌ای و مستقل که بخواهد برای یک اندیشکده‌ی راستگرا با سمت‌گیری ایدئولوژیک مشخص کارکند ندارم. اما حتا در همان مقام هم آیا نباید سعی کند «بی‌طرف» باشد؟

🔸چرا تمام متن این «مأموریت» به فارسی چنین تلطیف شده‌است؟ خود انستیتوی واشنگتن مگر ننوشته است که، «افتخار می کنیم که کارکنان ما در شورای ملی امنیت، در وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون)، وزارت امور خارجه‌ی آمریکا، و جامعه‌ی امنیتی و اطلاعاتی (اینتلیجنس کمونیتی) خدمت کرده اند»؟ مگر با افتخار اعلام نمی‌کنند از خدمات نظامیان بازنشسته‌ی ارتش اسراییل همچون ژنرال موشه یالون بهره می‌گیرند؟ (مؤلف «چرا ایران از داعش خطرناک‌تر است؟») مگر پنهان می‌کنند که مشاوران این مؤسسه نظیر سناتور سابق جو لیبرمن از حامیان سرسخت سازمان مجاهدین‌اند؟ آنها که خودشان هم اصراری در تلطیف ندارند، چرا باید برای ما ایرانیان در این برهه‌ی خطرناک مقاصدشان تلطیف شود؟

🔹آیا عجیب نیست وقتی که گزارشگران عکس خانه و سند معاملاتی از پولشویی چاپ‌می‌کنند متهم به اشاعه‌ی «پساحقیقت» می‌شوند که عبارت مُد روز برای نشر اکاذیب است (دفاعیه‌ی آقای خلجی) و جامی گرامی هم بر این شبه‌دفاعیه مٌهر تأیید می‌کوبد، اما تغییر معنای «منافع آمریکا» به «چشمداشت آمریکا» در نظر تیزبین ویراستارانه‌اش مصداقی از «پساحقیقت» به شمار نمی‌آید؟

به ایران‌ما بپیوندید @iranmaa

https://ibb.co/HVWcHNw
فرمانده در سایه.mp4
236 MB
#پیشنهادمستند:
«فرمانده در سایه: مغز متفکر نظامی ایران» (Shadow Commander: Iran's Military Mastermind)
این مستند پرتره درباره سردار قاسم سلیمانی دیروز در شبکه‌ی بی‌بی‌سی ۲ بریتانیا پخش شد و چون از ایران نمی‌توان روی سایت بی‌بی‌سی دید 👆فایل کامل کم‌حجمش (۲۳۶ مگ) را روی کانال می‌گذارم. نسخه‌ی باکیفیت (دوگیگابایت) مستند را هم اینجا گذاشته‌ام و قابل دانلود است:
https://bit.ly/2HmNWqG
مستند نوعی سوگیری‌ پنهان‌ ایران‌هراسانه دارد و روایت و داده‌هایش بی‌خطا نیست، اما ویدیوها و عکس‌های جالب و دیده‌نشده یا کمتردیده‌شده‌ای از قاسم سلیمانی را کنار هم گذاشته و حاوی توصیف‌های شنیدنی‌ای از زبان فرماندهان نظامی و مقام‌های عالی‌رتبه آمریکایی، انگلیسی و عراقی درباره‌ی شجاعت، ایثارگری، مهارت‌های نظامی و عمل‌گرایی قاسم سلیمانی و نقش او در ایران، لبنان، افغانستان، عراق و سوریه است.
@jalaeipour
📣 ده توصیه در مورد ‎سیل شمال کشور

🖌 کاوه مدنی

https://www.instagram.com/p/BvbDfQngZZ-/

١- از تعجیل در تحلیل یک پدیده پیچیده خودداری کنیم. تحلیل ‎#سیل_گلستان_مازندران به مطالعه دقیق علمی نیاز دارد.

٢- به جای دعوا برای پیدا کردن مقصر، در حال حاضر بر نجات آسیب دیدگان متمرکز شویم.

٣- مشاهدات میدانی و علمی خود را برای بررسی های آتی و پنداندوزی ثبت کنیم.

‏۴- با توجه به خطر ‎#سیل در سایر نقاط کشور با استفاده از ظرفیت رسانه های مجازی و اطلاع رسانی و هشداردهی، دیگر هم وطنانمان را از خطر آگاه کنیم. فراموش نکنیم که در ایام نوروز، بسیاری از مردم از اخبار مطلع نمی شوند.

‏٥- اطلاعات آماری سیل رخ داده کماکان ضد و نقیض است و حتی وزارت نیرو هم آمارهای متفاوتی ارائه داده است. حجم آب زیاد بوده است اما خسارت بالا در این شرایط معمولا ریشه در فقدان سیاست های پیشگیری از خسارت و ‎#مدیریت_بحران دارد.

‏۶- پدیده های پیچیده عوامل متعدد دارند. بنابراین نباید از نقش نوسانات اقلیمی، وقایع حدی ناشی از تغییر اقلیم، تغییر کاربری اراضی، تخریب جنگل ها، قطع درختان، تجاوز به حریم رودخانه، لایروبی نکردن آبراهه ها، مدیریت بد مخزن، لحاظ نکردن پیش بینی ها، توسعه غلط در پایین دست سد، طراحی نامناسب خط آهن، ضعف اطلاع رسانی و امداد و سایر موارد غافل شد.

‏٧- از مصادره به مطلوب ‎#سیل_گلستان_مازنداران پرهیز کنیم. اینکه گفته شود سدها از اتفاق بدتر جلوگیری کرده اند یک مغلطه فرصت طلبانه است. اگر سدی وجود نداشت، نقشه توسعه منطقه و نحوه پراکنش جمعیت متفاوت بود. به علاوه، مدیریت بد مخازن، خود می تواند یکی از عوامل اصلی اتفاق باشد.

‏٨- جوگیر نباشیم. سیل و خشکسالی رخدادهای طبیعی هستند که همواره وجود خواهند داشت. بنابراین با اتکا به داستان سیل به دنبال سدسازی های بیشتر نرویم و یادمان نرود سال قبل چگونه از کم آبی می نالیدیم. وقوع سیل و ترسالی معضل ‎#ورشکستگی_آبی را حل نمی کند. کماکان به کاهش جدی مصرف نیاز داریم.

‏٩- حافظه کوتاه مدت نداشته باشیم و فاجعه رخ داده را با یک اتفاق بد دیگر در کشور از یاد نبریم. باید از اشتباهات رخ داده درس گرفت و خواهان توبیخ کارشناسان و مدیران بد بود تا اینگونه اتفاقات تکرار و عادی نشوند.

‏۱۰- آب احتمالا به زودی در شمال فروکش می کند و عملیات امداد پایان می یابد اما شرایط زندگی مردم منطقه برای مدت مدیدی به حالت قبلی باز نخواهد گشت. بنابراین لازم است که ضریب حساسیت جامعه و فضای مجازی را نسبت به وضعیت آسیب دیدگان پس از پایان وضعیت بحرانی هم بالا نگه داریم.

🗣 @KavehMadani
2024/09/29 08:27:23
Back to Top
HTML Embed Code: