Telegram Web Link
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
ایران و اسرائيل دو قدرت رقیب منطقه‌ای هستند. تنش میان آن‌ها یک تنش «ژئوپولیتیک» است که میان هر دو قدرت (هژمون) مدعی در مناطق مختلف جغرافیاییِ جهان در طول تاریخ بشر رایج بوده و هست. همین جنس تنش قرن‌ها میان آلمان و فرانسه؛ انگلیس و فرانسه؛ ژاپن و چین؛ ژاپن و کُره؛ چین و روسیه؛ هند و پاکستان؛ شیلی و پِرو، و در مقیاس‌های دیگر میان قدرت‌های آمریکای لاتین و آفریقایی هموراه برقرار بوده و هست.

برخلاف ادعای منتقدینِ همیشگی سیاست خارجهٔ ایران، رقابت میان ایران و اسرائيل نیز از زمان انقلاب ۱۳۵۷ و شعار «مرگ بر اسرائيل» آغاز نشده است. رابطهٔ ایران و اسرائيل همواره با تغییر در «توازن قوا» در منطقه چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب تغییر کرده و گاه تا آستانهٔ تنش‌های خطرناک پیش رفته است. به عنوان مثال، پیروزی اسرائيل بر اعراب در سال ۱۹۶۷، جنگ ۱۹۷۳، قرارداد الجزیره ۱۹۷۵، جنگ کانال سوئز، رشد ناصریسم و ناسیونالیسم عرب، به قدرت رسیدن صدام در عراق، هسته‌ای شدنِ اسرائيل، جنگ ایران و عراق، جنگ اول خلیج فارس و سایر تغییرات در دینامیسم قدرت در منطقه همگی عوامل کاهش یا تشدید تنش میان ایران و اسرائيل به عنوان دو قدرت مدعی و رقیب منطقه‌ای بوده است.

کسانی که می‌گویند تنش فعلی میان ایران و اسرائيل ناشی از شعارهای تند مقامات جمهوری‌ اسلامی و تحرکات ایران علیه اسرائیل است، هم مناسبات ژئوپولیتیک و تاریخچه این رابطه را نادیده می‌گیرند و هم درک درستی از دینامیسم قدرت ندارند. بسیاری از آن‌ها نمی‌دانند که در زمانی که اسرائیل دولت «عراق» - و نه ایران - را رقیب اصلی خود در منطقه می‌دانست - یعنی تا قبل از فروپاشی توان نظامی عراق در جنگ اول خلیج فارس - سازمان AIPAC و سایر لابی‌های اسرائيل در واشنگتن مدام در رسانه‌ها و راهروهای کنگره استدلال می‌کردند که «شعارهای ضد اسرائيلی مقامات ایران را جدی نگیرید که همه‌اش بخاطر مصرف داخلی است و باید عراق را جدی گرفت!». همین لابی‌ها در زمانی که ارتش قدرتمند صدام از جرج بوش اول در سال ۱۹۹۱ شکست خورد و دیگر توان تهدید اسرائيل را نداشت،‌ این بار در راهروهای کنگره از «خطر ایران» و «خطر فاناتیسم ایرانی» و «خطر برنامهٔ هسته‌ای ایران» و «خطر موشک‌های بالیستیک» و «خطر حمایت ایران از تروریسم» و «خطر نابودی اسرائيل» و «خطر یهودی‌ستیزی ایران» سخن می‌گفتند.

حقیقت این است که ایران و اسرائيل رقبایی هستند که برای افزایش اهرم‌های قدرت و ارتقاء امنیت و توان دفاعی‌شان علیه یکدیگر تمام تلاش خود را بکار بسته‌اند. اسرائيل خود را مجهز به تسلیحات متعارف و اتمی کرده است و زنجیره‌ای از سازمان‌ها و لابی‌های پُر نفوذ در پایتخت‌های کشورهای غربی (به ویژه آمریکا) تاسیس کرده تا با تاثیرگذاری بر سیاستگذاران غربی، توان اقتصادی، دیپلماتیک و حتی علمیِ ایران را نشانه بگیرد. ایران نیز زنجیره‌ای از نیروهای «مقاومت»‌ در منطقه سازمان‌دهی کرده تا دامنهٔ نفوذ اسرائيل را تحت تاثیر قرار دهد و برای روز مبادا آمادهٔ دفاع از کیان کشور باشد.

در این راستا، دستگاه تبلیغاتی اسرائيل - به صورت مستقیم و غیرمستقیم - هرآنچه ایران انجام می‌دهد را به عنوان «مداخله»، «حمایت از تروریسم» یا «ماجراجویی» معرفی می‌کند تا افکار عمومی ایران را به یک «مانع» بر سر راه تلاش‌های دستگاه نظامی-امنیتی کشور تبدیل کند. از این روست که می‌بینیم بخشی از افکار عمومیِ ایران به صورت خودکار هر صحنه از فقر در ایران را به یک صحنه از آبادی در جنوب لبنان نسبت می‌دهد و مدام - بدون اینکه بستر این رقابت را در نظر داشته باشند - به دولتمردان خود تذکر می‌دهند که «بجای ماجراجویی در لبنان و فلسطین و سوریه به فکر مردم خود باشید!».

معتقدم دستگاه تبلیغاتی ایران نیز در توضیح و تشریح علل و ریشه‌های این تنش و روش‌های تبلیغاتی طرف مقابل تا حدودی زیادی ناموفق بوده است. در واقع، دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی سیاست‌ها و رویکرد ایران در مقابل اسرائيل را صرفاً با توسل به یک ادبیات «ایدئولوژیک» و «انقلابی» توجیه می‌کند و همین امر بخش قابل ملاحظه‌ای از طبقهٔ متوسط و رو‌به‌بالا و بخشی از نسل سوم کشور را - که با این ادبیات نسبتاً بیگانه‌تر هستند - از درک حقیقت دور می‌کند.

در مقطع حساس کنونی، به نظر لازم است دستگاه تبلیغاتی و رسانه‌ای کشور روش هوشمندانه‌تری برای همراه‌سازی همه اقشار جامعه در پیش بگیرد.
Forwarded from تلخ مثل عسل
1-در این ده روز گذشته مجال آن را داشتم که از شیراز تا رشت را طی کنم. مهم‌ترین نکته چنین سفری برایم می‌دانید که چه بود؟ درک این نکته که مردم به رغم تمام دشواری‌ها دارند زندگی می‌کنند، سفر می‌روند، از هر فرصتی برای اندکی خوشی جستن بهره می‌برند و این همان رمز ماندگاری ماست در درازنای تاریخ خون‌بارمان.
2- گاهی بعضی از ما که خسته و فرسوده فشارهای درونی و بیرونی هستیم از ایران جهنمی می‌سازیم گرفتار مهیب‌ترین تباهی. این تصویر واقعی نیست، استعارۀ خاک طاعون‌زده که مدام در ذهن برخی تکرار می‌شود ریشه در واقعیت ندارد و ما شوربختانه عموما نه در عالم واقع که در آن استعاره‌های ذهنی زندگی می‌کنیم و به آنها پاسخ می‌دهیم.
3- هفته پیش هزاران ایرانی در شبکه‌های اجتماعی از تصمیم ترامپ برای بازگرداندن تحریم‌ها استقبال کردند. بلاهت است که آنان را یک‌سره خائن یا بی‌وطن فرض کنیم. آنها به جان آمده‌اند. جامعه به گشایشی واقعی نیاز دارد که تنگ‌نظرانه از آن دریغ می‌شود با این همه تشدید تحریم‌ها یا حمله نظامی آمریکا هیچ‌کدام دوای درد گرفتاری‌های ما نیستند. نه در عراق، نه در افغانستان و نه در لیبی، دخالت نظامی آمریکا باعث پدید آمدن دموکراسی‌های شکوفا از لحاظ اقتصادی نشد.
4- صدها هزار ایرانی شغل مناسبی ندارند، از تبعیض و بی‌عدالتی رنج می‌کشند، حاکمیت چشم‌اندازی برای پایان این رنج به آنان ارائه نمی‌کند و... با این همه از یاد مبرید که میلیون‌ها نفر در همین شرایط و به رغم تمام دشواری‌ها به کار، تحصیل، تشکیل خانواده و ساختن مشغولند. نکته مغفول هشتگ‌های ترامپ متشکریم این است که تشدید تحریم‌ها برای آن صدهاهزار نفر کار و خوشبختی نمی‌شود اما این میلیون‌ها نفر را از زندگی و امنیت ساقط می‌کند. آیا ما می‌خواهیم بدبختی را به صورت مساوی تقسیم کنیم؟
5-در مسیر رشت به تهران، نزدیک سد منجیل، رو به چشم‌انداز نیروگاه بادی، خانواده‌ای را نشسته بر پتویی دیدم که پراید خود را کنار جاده پارک کرده بودند و پیک‌نیک ساده عصر روز تعطیل را می‌گذراندند. از خودم پرسیدم که آن به وجدآمدگان نازنین امید بسته به ترامپ آیا حواس‌شان هست که نتیجه مسیری که آن مردک ما را به سمتش هدایت می‌کند ویران شدن این سد، این نیروگاه و آن همه هزینه برای توسعه در تمامی این سالیان است؟ یقین دارم که جز خودفروختگان مزدوری شبیه سعید قاسمی‌نژاد یا نیما راشدان؛ اکثر قریب به اتفاق آن آدم‌ها نمی‌دانند ترامپ سراب بهشت می‌فروشد اما در واقع رسید جهنم به دست‌مان می‌دهد؛ این امام‌زاده کور می‌کند اما شفا نمی‌دهد.
6- ما خیلی چیزها برای از دست دادن داریم. اینجا کشوری سرشار از تباهی، فساد، ناامنی و فقر نیست. همه اینها که نوشتم وجود دارند، هستند اما این تمامی ایران نیست. ایران و ایرانی بسیاری چیزها برای از دست دادن دارند. همه آن امکانات و زیرساخت‌هایی که روزی باعث جهش ما به سمت آینده‌ای بهترند. بیایید پرچم ویرانی را بلند نکنیم، قاتل امید و نابودگر روح زندگی نباشیم و تلاش کنیم راه‌حلی بیابیم که این صدهاهزار تنِ تنهای مستاصل را به جایگاه بهتری برساند نه این‌که آن میلیون‌ها نفر را در مصیبت و تباهی غرق کند.
7- کاش یکی بود که برای‌مان مکرر می‌خواند: الا تمام عاشقان در میهن، الا تمام عاشقان در تبعید...
@amirhkamyar
#امیرحسین_کامیار
#نه_به_ترامپ
نفيسه كوهنورد در اينستاگرامش عكسى از خود منتشر كرده روى پلى در #بصره و نوشته بود كه اين پل فاصله #آبادان و خرمشهر را به يك ربع رسانده است.
از طريق گوگل مپ سعى كردم تا پل را پيدا كنم. به نقشه كه رسيدم دائم با خود فكر ميكردم كه درست در اين نقطه از جهان، در اين پاره ميهن، براى دهها سال نام و نشانى از همسايگى و پيوند نبود، هر چه بود ديوارهاى خصومت بود، براى ٨ سال ديوارهاى آتش و گلوله و خون بود. اينك اما پل ساخته مى شود، #خرمشهر كه اشغال شده بود #آبادان كه محاصره شده بود، اينك "منطقه آزاد" شده اند! و شهروندان عراق بدون ويزا مى توانند به اين شهرها بيايند و خريد كنند. پيشتر در گزارش هايى ديده بودم كه همين سيل حضور عراقى ها در بازارهاى خرمشهر و آبادان چه رونقى براى اين شهرها با خود آورده است.
اينجا جايى است كه "چهار رئيس جمهور آمريكا" و ديكتاتور پيشين #عراق تمام سعى و تلاش خود را كردند تا ديوارهاى خصومت و دشمنى و فاصله برپا كنند، البته حاتم طائى هاى جنوب خليج فارس هم بودند.
در زمان جورج بوش پدر، وقتى خيزش شعبانيه رخ داد و تمام استانهاى جنوبى عراق از دست ارتش صدام نجات پيدا كرد، اين مجوز و چراغ سبز آمريكايى ها بود كه آسمان اين شهرها را باز كرد تا ارتش عراق به سركوب مردم جنوب بپردازد هزاران هزار نفر به شكل بى رحمانه اى به قتل رسيدند و قريب به دو ميليون نفر آواره شدند. در آن زمام آسمان شمال و جنوب عراق پرواز ممنوع بود، اما آمريكايى ها هراس برداشتند كه ممكن است خلاء صدام در جنوب عراق را #ايران پر كند و به اين طريق ١٠ سال ديگر به عمر حكومت صدام افزودند.
در زمان بوش پسر كه به عراق حمله شد و صدام سرنگون شد، مهمترين دغدغه آمريكا ممانعت از نزديكى ايران و عراق بود. حتى به قيمت فشار و بركنارى و كودتاهاى سفيد عليه نخست وزيران عراق، جعفرى و مالكى.
و اين تلاش از جعفرى و مالكى، از دوران بوش و اوباما اكنون به ترامپ رسيده است. همان دغدغه يكسان. اكنون تلاش براى "ممانعت "از نزديكى ايران و عراق به تلاش براى "اخراج" ايران از عراق تبديل شده است و #داعش تنها يكى از اين تلاش ها بود.
ما اما هر چه مى توانيم بايد پل بزنيم. بر هر مرز پل بزنيم. بر مرز افغانستان و پاكستان و تركيه و آذرباييجان و ارمنستان بايد پل بزنيم. #پل بزنيم.
Forwarded from شرق
تبانی در اتاق‌عمل

🔹گزارش «شرق» درباره «آفر»گرفتن برخی پزشکان جراح از شرکت‌های تجهیزات پزشکی

🔻با صدای بلند ارقام را می‌خواند «هفت‌ میلیون، چهار ‌میلیون، ۹میلیون، شش‌ میلیون تومان» فیش‌های بانکی را یکی‌یکی نشان می‌دهد، جلوی شماره‌حساب مقصد برخی از فیش‌ها نام پزشکان بنامی ثبت شده است و جلوی برخی اسم کسانی دیگر.

🔻این مبالغ واریزی یکی از شرکت‌های تجهیزات پزشکی به حساب جراحان است؛ جراحانی که از شرکت‌های تجهیزات پزشکی درخواست رشوه می‌کنند تا بیمارستان را مجاب کنند ابزار مورد نیاز اتاق عمل و وسیله‌هایی را که در بدن بیمار کار گذاشته می‌شود، از آنها بخرند.

🔻برگه‌های بایگانی‌شده انتقال وجه را یکی‌یکی ورق می‌زند و این‌طور ادامه می‌دهد: «خیلی از پزشکان برای اینکه ردی از خود به‌جا نگذارند، شماره‌حساب نزدیکانشان را می‌دهند. دکتر... شماره‌حساب همسرش را داده، این یکی شماره‌حساب منشی‌اش را داده، این شماره‌حساب پسر دکتر... است».

🔻شرکت‌های تجهیزات پزشکی ادعا می‌کنند ناچار به پرداخت این مبالغ هستند؛ زیرا اگر به جراحان رشوه ندهند، کالایشان را نمی‌خرند و ورشکست خواهند شد.

🔻همین ترس باعث فرار از اعلام اسامی پزشکان رشوه‌بگیر از سوی شرکت‌های تجهیزات پزشکی شده است. تخلفاتی که گویا به گوش برخی از مسئولان هم رسیده است، اما دانستن و ندانستن‌ آنها به نظر تأثیری بر اصل ماجرا نداشته است.

🔸مشروح گزارش سمیرا حسینی را در لینک بخوانید...
www.sharghdaily.ir/fa/main/detail/187466
@sharghdaily
اين مهمترين روزنامه ايتالياست. تيتر زده : "خشم حماس عليه آمريكا و اسرائيل، ٥٥ نفر در غزه كشته شدن."
تظاهرات مسالمت جويانه و غير مسلحى كه اسرائيل به خون كشاند، تقصير حماس بود!
آزادىِ فريب
Forwarded from ایران ما
فلسطینی‌ها نمی‌خواهند اسراییل را نفی کنند، آنها فقط آینده می‌خواهند

✍🏻عاطف ابوسیف، استاد علوم سیاسی و نویسنده
-بخش اول

🔶 در اولین جمعه از تظاهرات بزرگ برای بازگشت، من به همراه دو فرزندم یاسر و "یافا" به مرز غزه و اسراییل رفتم. بله، من اسم تنها دخترم را به خاطر شهری که قرار بود در آن به دنیا بیایم "یافا" گذاشتم. این یک سنت بین فلسطینی‌‌ها محسوب می‌شود، به خصوص اگر نام محل، نام برازنده‌‌ای باشد. هردوی آنها پرچم فلسطین را در مشت‌‌های کوچکشان تکان می‌‌دادند و راه می‌‌رفتند. یاسر در حالیکه داشت به حصارها نگاه می‌‌کرد پرسید: "پدر، یافا پشت این حصارهاست؟" دخترم به این ابهام بی‌توجه بود. من به یکی از تک‌تیراندازهای اسراییلی نگاه می‌کردم که همراه با اسلحه‌‌ش مثل یک مرز عمل می‌‌کرد، به این فکر کردم که ما در یک رقابت گیر افتاده‌ایم.سعی داشتم که با نگاهم به او بگویم که کودکان من هیچ تهدیدی برای تو نیستند. ما بیش از 300 متر فاصله داریم. کودکان من نه اسلحه دارند، نه سنگ. آنها اینجا نیستند که درگیر شوند. البته این‌ها همه خیال بود. در روزها و هفته‌‌های بعد، سربازان اسراییلی از نیروی زیادی برای خالی کردن منطقه استفاده کردند: گاز اشک‌‌آور توسط پهبادها، خمپاره‌‌انداز و باقی مهمات.

🔷 تظاهرات بزرگ بازگشت، این نمایش صلح‌‌آمیز مقاومت مردم غزه در مرز در هفت هفته گذشته، در روز سه‌‌شنبه، "روز نکبت" (هفتادمین سالگرد تشکیل دولت اسراییل)، به اوج خود می‌‌رسد. تظاهرات مرزی توجه زیادی را جلب کرده است. دهها نفر کشته شده‌‌اند که شامل کودکان و روزنامه‌‌نگاران هستند و هزاران نفر زخمی شده‌‌اند.

🔶 کلمه نکبت، به زمانی برمی‌‌گردد که در سال 1948 بیش از 700000 فلسطینی از شهرها و روستاهای خود، که بیشتر آنها نابود شده بود، رانده شدند. برای ما، 1948 سال شروع بود، شروع کابوسی غیرقابل اجتناب که تمام فلسطینیان از آن زمان با آن زندگی کردند. تمام آن چه که به دنبال جنگ آمد، کوچ اجباری، فقر، جنگ‌‌ها، منع عبور و مرور، بازجویی‌‌ها، حبس، انتفاضه، گرسنگی، فقدان تجهیزات ضروری (دارو، برق، آب بهداشتی، فاضلاب)، و محدودیت مسافرت... هر وحشتی که فلسطینیان تجربه کرده‌‌اند، از آن لحظه شروع شد.

🔷 من می‌‌توانستم در یکی از ویلاهای پدربزرگم در ساحل جنوبی شهر یافا متولد شده باشم. در عوض، در یکی از اردوگاه‌‌های پرجمعیت در شمال شهر غزه متولد شدم. دوستان اروپایی من اغلب می‌‌گویند: "خب که چه! خیلی از مردم در دو جنگ جهانی آواره شدند و به دنبال ساخت زندگی تازه و شاد برای خود رفتند." این درست است، ولی حداقل آن اختلاف‌‌ها حل و فصل شد، و تمام اقتصاد بازسازی شد. هرگز اجازه این پایان خوش به آن چیزی که فلسطین باقی ماند، داده نشد. بیشتر کشورهای اروپایی و البته آمریکا، از شناخت فلسطین به عنوان یک کشور سرباز زدند. حتی بریتانیا، که سیاست‌‌های خود (بعد از 1917) را برای جایگزینی فلسطینی‌‌ها با مهاجران یهودی تخصیص داده بود، و به این ترتیب تعهد خود برای آماده کردن کشور برای استقلال را نقض کرد، اسراییل را به عنوان کشور می‌‌شناسد اما از شناخت فلسطین به عنوان کشور سرباز می‌‌زند.

🔶 شهر خانوادگی من، به طور کامل برای من از بین نرفته است. اردوگاهی که من در آن زندگی می کنم، جبلیا، به محله‌‌هایی که ساکنینش از آنجا رانده شدند، تقسیم شده است. بنابراین من در محله یافا بزرگ شدم، با گوش دادن به داستان‌‌های پرماجرای ماهی‌‌گیری و داستان‌‌هایی از باغ‌‌های پرتقال، داستان‌‌هایی از یکی از شهرهای پرجنب و جوش فلسطینی در اوایل قرن بیستم. همیشه این احساس را داشتم که گوینده این داستان‌‌ها، در زمان تعریف کردن آنها، درد فیزیکی را تحمل می‌‌کند. آنها را تصور می‌‌کردم که بدنشان پر از زخم است، زخم‌‌هایی خونریز وقتی که صحبت می‌‌کنند. این نبود که آنها در گذشته زندگی می کردند و نه گذشته آنها را گرفته است. آنها در گذشته رها شده بودند، آنها جایی گم شده بودند و لازم بود باور کنند که این اتفاقها واقعا افتاده است.

به ایران ما بپیوندید @iranmaa
Forwarded from ایران ما
فلسطینی‌ها نمی‌خواهند اسراییل را نفی کنند، آنها فقط آینده می‌خواهند

✍🏻عاطف ابوسیف، استاد علوم سیاسی و نویسنده
-بخش دوم

🔷 مادربزرگ من، عایشه یک از این قصه‌‌گوها بود. مجبور شد که خانه بزرگ خود را در ساحل، با یک چادر کوچک و سفید روی شن‌‌های داغ غزه عوض کند، مجبور شد که 100 کیلومتر را پیاده طی کند. هر وقت که من به یکی از داستان‌‌هایش گوش می‌‌دادم، احساس می‌‌کردم این وظیفه من است که به داستان‌‌های تکراریش گوش کنم، و برای آنها همانگونه تعریف کنم که او می‌‌کرد. بنابراین در 12 سالگی، اولین تلاش من برای نوشتن آغاز شد. داستانی که او همیشه از ویزیت دکترش در یافا تعریف می‌‌کرد را نوشتم. بعد متوجه شدم که داستان‌‌های دیگری هست که می توانم آنها را نیز تعریف کنم. در نتیجه "نکبت"، خانواده من در سراسر غزه و اردن و همچینین یافا، پراکنده شده‌‌اند. جمع کردن دوباره خانواده، یکی از هدف‌‌های من از نوشتن شد. در حالیکه آیشا از طریق یادآوری خاطراتش به زخم‌‌های خانواده شفا بخشید، ماموریت من این بود که خانواده را امیدوار کنم. من برای حفظ این خانواده می‌‌نویسم. اما این یک روش شخصی برای زنده ماندن است. هر فلسطینی راه خودش را برای حفظ خود و عزیزانش دارد. تظاهرات بزرگ بازگشت، یکی از معدود موقعیت‌‌هایی بود که یک استراتژی جمعی برای بقا پیدا کرده‌‌اند.

🔶 فلسطینیان میدانند که در پایان این اعتراضات کسی قرار نیست به جایی برگردد. آنها هیچ برنامه و ابزاری برای برداشتن حصار ندارند. این اعتراضات تلاش برای نابودی اسرائیل نیست. هر ادعایی با در این باره احمقانه است. فلسطینیان میخواهند صدایشان شنیده شود و هفت دهه نکبت و اثرات آن در گفتمان جهانی درباره آنان مدنظر قرار داده شود. آنچه فلسطینیان را در هفتاد سال گذشته زنده نگه داشته، امید به داشتن یک کشور مستقل است. هفتاد سالی که آنان و فرزندان آنان و فرزندان فرزندان آنان را در نوار غزه به حبس ابد محکوم کرده‌است.
🔹پیام این اعتراضات روشن است؛ ما نمیتوانیم برای همیشه این گونه زندگی کنیم حتی اگر صد سال گذشته باشد و فرزندانمان از حقوق اولیه انسانی محروم باشند. ما نمی توانیم برای همیشه از حقوقمان محروم شویم، هر چند اسرائیل به دنبال مدفون کردن ما باشد. اسرائیل تا زمانی که ما را چون حیوانات در طویله محبوس کرده‌است روی آرامش، صلح و پایداری را نخواهد دید. حصار تنها مرز بین دو ملت نیست، مفهوم تبعیض بین دو جهان و دو واقعیت است. رنج یک جهان شادی آن جهان است و آرزوهای یکی در زیر شن‌های دیگری مدفون شده‌است.

🔸در روز اول اعتراضات بزرگ، از دیدن پاره کردن عکس ترامپ توسط پسران نوجوان خندیدم. آمریکا از روزی که نطفه اسرائیل بسته شده، به تجهیز اسرائیل پرداخته، و فلسطینیان به خوبی به نقش آمریکا در به قدرت رساندن اسرائیل و ادامه اشغالگریشان واقف هستند.

🔷 و جای افسوس است که پس از گذشت نزدیک به یک قرن از تایید تاسیس دولت یهود در سرزمین فلسطینیان توسط انگلیس، جامعه جهانی هیچگاه حقوق فلسطینیان را به رسمیت نشناخته و تنها با آنان مانند دشمنان یهودیت برخورد کرده‌است. فلسطینیان همواره مابین یهودیان و دولت اسرائیل تفاوت قائل شده‌اند؛ و چه شرم آور است که جامعه جهانی هرگونه انتقاد به دولت صهیونیستی اسرائیل را به ضدیت با یهود ربط می‌دهد و بدین سان تمام ارزش‌های انسانی را زیر پا می گذارند.

🔶 اقدام ترامپ در به رسمیت شناختن بیت‌المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل و پایمال کردن اندک حقوق باقیمانده فلسطینیان، بار دیگر پرده از چهره ریاکار جامعه جهانی در مواجهه با مسئله فلسطین برداشت. وقتی بازی آغاز میشود نمیتوان از ادامه آن جلوگیری کرد و تنها میبایست منتظر فجایع در آینده بود.
🔹در دهه نود، هنگامی که پیمان اسلو در حال انعقاد بود، مادرم با مفاد آن مخالف بود و آن را نمیپذیرفت. اما پس از انعقاد آن، او هم به مانند سایرین به خیابانهای جبلیا رفت و به پایکوبی پرداخت، زیراکه فکر میکرد پسرش که زندانی بود با اجرای این پیمان آزاد خواهد شد و بار دیگر او را در آغوش خواهد کشید. اما او همچنان چشم انتظار پسرش چشم از جهان فرو بست و پیمان اسلو هیچگاه اجرایی نشد. بر اساس پیمان اسلو، فلسطینیان به کمترین کمترینها یعنی تاسیس دولت فلسطینی در کمتر از ۲۲‎٪ سرزمین اجدادیشان رضایت دادند، اما اسرائیل به آن هم راضی نشد و به آن ۲۲‎٪ چشم طمع داشت. راه حل دو کشور مستقل با اقدامات اسرائیل چون محاصره غزه، شهرک سازی و ساخت دیوار حائل برای همیشه به فراموشی سپرده شد.

🔸اما سوال این است که از این پس چه میشود؟ اعتراضات بزرگ بازگشت شاید فردا خاتمه یابد، اما عاقبت افزایش فشار بر فلسطینیان محصور در هاله‌ای از ابهام است. در صورتی که شرایط تغییر نکند، مسیری که این ملت گسسته شده و فراموش شده و رها شده و محاصره شده در پیش خواهد گرفت غیر قابل تصور خواهد بود.

به ایران ما بپیوندید @iranmaa
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
▪️در کازرون چه خبر است؟

🔹اعتراض‌ها سر چه بوده و از کجا شروع شده؟
🔹معترضان چه می‌گویند؟
🔹نقش نماینده کازرون در مجلس و امام‌جمعه کازرون چیست؟
‌مخالفت عده‌ای معدود نباید موجب یاس شود

۲۹ اردیبهشت ماه، سالروز تولد محمد مصدق از درخشان‌ترین ستاره‌های سپهر سیاست آسیا و اعتبار ملی‌گرایی و وطن‌دوستی ایرانی است.

مردی که دسیسه دست‌های بیگانه و سرسپردگی دست‌نشانده‌های داخلی نخست‌وزیری‌اش را به کودتا کشاندند و به اتهام‌هایی مضحکی چون «تلاش برای برهم زدن اساس سلطنت»، «کودتا علیه قانون اساسی» و «تمرد از فرمان شاه» ۱۳ سال‌ محصورش کردند، اما هم حالا ما، هم تاریخ و هم بهتر از همه خودش می‌دانیم که اتهام اصلی‌اش چه بود:
«به من گناهان زیادی نسبت داده‌اند ولی من خودم می‌دانم که یک گناه بیشتر ندارم و آن این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست آنان را از منابع ثروت ملی کوتاه کرده‌ام.»

این نامه و شرح کوتاهش که در پنجمین سال حصر قلمی شده، هم شرح دقیقی از رنج و محنتی است که به سبب میهن‌دوستی به روزگار مصدق رفته و هم چراغ راهی است که هر دوست‌دار و دل‌سوز این کشور باید مشعل راه سختش کند:
«عقیده دارم که مخالفت عده‌ای معدود، نباید موجب یاس افراد شود؛ چه در قبال وطن و اجتماع، هرکس وظایفی دارد و برای انجام آن باید گام‌های بلند بردارد.»

یادش تا همیشه زنده‌باد که زنده هست.

https://www.instagram.com/p/Bi-Kne8B5f3/
توييتر را آزاد کنيد

روزنامه شرق -صدرا محقق:

اين روزها خبر اصلي اينترنت کشور، اعمال فيلتر و فيلترينگ حتي براي فيلترشکن‌هاست. در این حال، روز گذشته خبري غیرسمی منتشر شد مبني بر اينکه برخي اعضاي دولت و شوراي عالي فضاي مجازي، در نامه‌اي به رئيس شوراي عالي امنيت ملي کشور خواستار رفع فيلتر برخي شبکه‌هاي اجتماعي شده‌اند. در اين خبر آمده است: «شش نفر از اعضاي کابينه که عضو شوراي عالي فضاي مجازي و کارگروه تعيين مصاديق جرائم رايانه‌اي هستند، در نامه‌اي خواستار رفع فيلتر توييتر، يوتيوب و برخي شبکه‌هاي اجتماعي ديگر شده‌اند. گفته مي‌شود صالحي، وزير ارشاد، بطحايي، وزير آموزش‌و‌پرورش، علوي، وزير اطلاعات و آذري‌جهرمي، وزير ارتباطات، از امضاکنندگان اين نامه هستند».

نزديکان برخي وزرايي که گفته شده اين نامه را امضا کرده‌‌اند، در پاسخ به «شرق» صحت و سقم آن را تأييد کرده‌اند. در شرايطي که بخش زيادي از حاميان دولت روحاني و به‌خصوص نسل جوان فعال در شبکه‌هاي اجتماعي از فيلترکردن پيام‌رسان فراگير و محبوب تلگرام گله‌مند و معترض هستند، نفس ورود شش عضو بلندپايه دولت براي رفع فيلتر دو شبکه اجتماعي مهم جهاني که سال‌هاست در ايران فيلتر هستند، اتفاقي مهم و تعيين‌کننده است؛ البته به شرطي که اين نامه صرفا در حد همين نامه و نمايشي صرف باقي نماند.

در ميان افرادي که نامشان در زمينه اين درخواست منتشر شده است، سه وزير يعني صالحي، وزير ارشاد، بطحايي، وزير آموزش‌وپرورش و آذري‌جهرمي، وزير ارتباطات، در توييتر صاحب حساب کاربري هستند خود حضوري فعالانه در اين شبکه اجتماعي دارند.

در اين بين، نام علوي، وزير اطلاعات، در ميان امضاکنندگان نامه درخواست رفع فيلتر توييتر و يوتيوب، اما از همه جالب‌تر و مهم‌تر به نظر مي‌رسد؛ چراکه درخواست او به اين معناست که بلندپايه‌ترين و اصلي‌ترين مقام امنيتي دولت روحاني نیز اين دو شبکه اجتماعي را واجد مشکل امنيتي براي فعاليت در ايران نمي‌داند و معتقد است بايد فعاليت در آن آزاد باشد. اهميت اين نکته وقتي بيشتر مي‌شود که بدانيم همه شبکه‌هاي اجتماعي‌ای که تاکنون در ايران فيلتر شده‌‌اند، بيشتر از همه با استدلال‌هاي امنيتي به محاق فيلترينگ رفته‌اند.

پيشنهاد رفع فيلتر يوتيوب پيش از اين کمتر مطرح شده بود و البته با توجه به حضور رقيبي بومي و قدرتمند مانند آپارات، معلوم نيست به چه سرانجامي خواهد رسيد، اما درباره برداشتن فيلتر توييتر، پيش از اين و دست‌کم در يک سال گذشته، بارها صحبت‌هاي جسته‌وگريخته‌اي هم در رسانه‌ها و هم در اظهارنظر مسئولان رده‌بالاي کشور مانند شخص وزير ارتباطات مطرح شده بود.

حتي چندين‌بار کاربران داخلي اين شبکه اجتماعي که بخش زيادي از آنها کاربران اصولگرا هستند نيز در هشتگ‌ها و توفان‌هاي توييتري خواستار برداشتن فيلتر توييتر شده بودند. با اين همه، تاکنون هيچ‌کدام از اين اظهارنظرها به نتيجه دلخواه ختم نشده است.

http://www.sharghdaily.ir/fa/main/detail/187822
نگاهى به سخنان وزير خارجه آمريكا
- فرهمندعليپور‏
يك - وزير خارجه ⁧ آمريكا ⁩ مى گويد علت قحطى ⁧ يمن ⁩ ايران است ! ⁧ جالب أست كه عربستان ⁩ و امارات بنادر يمن را بمباران و با همكارى همين آمريكا و انگليس و ... فقيرترين كشور عرب را در محاصره دريايى، زمينى، هوايى قرارداده اند بعد با گستاخى مى گويند مقصر ⁧ ايران ⁩ است!

‏دو - وزير خارجه ⁧ آمريكا ⁩ مى گويد كه ⁧ ايران ⁩ به حاكميت دولت ⁧ عراق ⁩ احترام بگذارد، جالب اينكه وقتى ⁧ داعش ⁩ پشت ⁧ دروازه هاى بغداد ⁩ رسيد، اين دولت آمريكا بود كه كمك براى شكست داعش را "مشروط به استعفا و بركنارى دولت عراق" كرد و اين ايران بود كه بدون هيچ پيش شرطى هم به بغداد و هم بعدتر به ⁧ اربيل ⁩ كمك كرد.

سه - ‏وزير خارجه ⁧ آمريكا ⁩ مى گويد، ايران حامى ⁧ طالبان ⁩ است. چه كسى است كه نمى داند طالبان را آمريكايى ها ساختند و مسلح كردند با پول هاى ⁧ عربستان ⁩ ؟ چه كسى است در خاورميانه كه نداند فقط ٣ دولت طالبان را به رسميت شناختند، همگى متحدين آمريكا در منطقه. بله! شما ١٧ سال است كه به همراه ارتش هاى ٤٠ كشور ديگر ، به بهانه شكست طالبان به سرزمين افغانستان لشكر كشيديم ايد و هنوز موفق به شكست طالبان نشديد. اين ها البته بهانه جويى براى توجيه شكست هايتان در ⁧ افغانستان ⁩ است.

چهار - ‏وزير خارجه ⁧ آمريكا ⁩ مى گويد ايران عامل بى ثباتى ⁧ در لبنان ⁩ است. اما نمى تواند توضيح دهد كه پس چگونه است كه در لبنان، مسيحى و سنى به حاميان ايران راى مى دهند؟ عامل بى ثباتى دقيقا شما و متحدين شما در منطقه است هستند! ⁧ اسرائيل ⁩ است كه ١٨ سال اشغالگرى و تجاوز مى كند به خاك كشور كوچك لبنان و رفتارهاى ⁧ عربستان ⁩ است كه قلدرمابانه حتى نخست وزيرش را مى ربايد و اعتراف تلوزيونى از او ميگيرد!

پنج : وزير خارجه آمريكا در حالى براى مردم سوريه دل مى سوزاند و از ايران مى خواهد از سوريه خارج شود كه اتفاقا ايران با مجوز دولت قانونى سوريه آنجاست و اين آمريكاست كه با زور و قلدرى بخشى از خاك سوريه را اشغال كرده است، آمريكا حتى آن ٢ هزار پناهجوى سورى كه پذيرفته بود را هم مى خواهد اخراج كند و پناهجويان را "حيوان" خواند.
بهتر است وزير خارجه آمريكا مسبب تشكيل داعش در سوريه را از ترامپ برسد، بله ترامپ كه به صراحت نام اوباما و كلينتون را، رئيس جمهور و وزير امور خارجه سابق آمريكا را برد.

سخنان وزير امور خارجه آمريكا در واقع ليستى كامل از شكست ها و ناكامى هاى آمريكا و متحدانش در خاورميانه بود. همه اين ناكامى ها را به خاطر قدرت ايران توجيه كردند. ولى اگر آمريكا بعد از ١٧ سال نمى تواند از پس طالبان بر بيايد، اگر اسرائيل نمى تواند از پس حزب الله و عربستان نمى تواند از پس حوثى ها بر آيد، چگونه مى خواهيد از پس ايران بر آييد؟
«رژیم به زودی سقوط می‌کند»


تحليلگران خارجی و برخی اپوزيسيون با بی‌سابقه توصيف‌‌کردن درگيری‌ها، از آغاز پايان جمهوری اسلامی نوشته‌اند و شاهد آن را شعارهای تند‌و‌تيزی می‌دانند که تا‌به‌حال در اعتراضات مردمی ايران شنيده نشده بود.

درباره علل اين تظاهرات هم بسيار نوشته شده است؛ نيويورک‌تايمز در مقاله‌ای از «ناتوانی حکومت ايران در ارائه اقتصادی پويا به‌عنوان زمينه‌ساز بحران نام برده و معتقد است مردم از ناتوانی رئيس‌جمهور در برابر لايه‌های محافظه‌کار حکومت نااميد شده‌اند. نشانه اين نااميدی شعارهای مبنی بر درخواست کناررفتن رياست‌جمهوری و بازگشت فرزند محمدرضا پهلوی است».

نويسنده ديگر با يادآوری خاطراتش از سفر نيکسون به تهران، معتقد است جامعه ايران تا به حال اين‌قدر چندپاره نبوده است و اين چنددستگی در نيروی کار، نيروهای نظامی و زنان و جوانان، نشانه آغاز افول جمهوری اسلامی است. او معتقد است به اين دلايل «نبايد به نيروهای اصلاح‌طلب دل بست و نبايد فريب لبخندهای جناح حاکم را خورد و بايد آهسته و پيوسته بر آتش دميد و شاهد سقوط حکومت از‌درون‌پوسيده ايران بود.»

واشنگتن‌پست از حمايت دولت آمريكا از اعتراضات دفاع کرده و معتقد است دولت آمريكا بايد از اين قدم‌های اوليه در راه رسيدن به آزادی، حمايت کند و در جای ديگری اين اعتراض‌ها را با اعتراض‌های چندسال گذشته در ايران مقايسه می‌کند و آن را انقلاب جوانان بيکار ايرانی می‌خواند و معتقد است تقويت شبکه‌های ماهواره‌ای می‌تواند در پيشبرد اين انقلاب مؤثر باشد.

نيويورک‌تايمز با نقل‌قولی از محمد، جوانی ۲۱ ساله، می‌نويسد: ما خواهان تغيير و آزادی اقتصادی و سياسی هستيم. اگر خودمان بتوانيم تغيير ايجاد کنيم که چه بهتر؛ اما اکنون به نقطه‌ای از تاريخ رسيده‌ايم که تغيير بی کمک خارجی ممکن نيست». متخصصان مسائل ايران نیز از مردمی سخن گفته‌اند که اميدشان را به اصلاح از دست داده‌‌اند و نااميدی مردم را نشانه بحران جدی مشروعيت نظام می‌دانند.



این تحلیل و گزارش‌ها را به هر کسی نشان بدهی تصور می‌کند مطالب مربوط به وضعیت امروز ایران است، اما حقيقت آن است که همه مطالب بالا از آرشيو روزنامه‌های نيويورک‌تايمز و واشنگتن‌پست در سال ۱۳۸۲ (۲۰۰۳ میلادی) برداشته شده است؛ دورانی که رئيس‌جمهور ايران نه حسن روحانی که محمد خاتمی بود و رئيس‌جمهور آمريكا جورج بوش بود، نه دونالد ترامپ.

مطلب کامل را در لینک زیر بخوانید:
http://sharghdaily.ir/fa/main/detail/151639
Forwarded from ایران ما
اصلاح‌طلبی شرمگین

✍🏻 احسان منصوری

🔹جریان اصلاحات در عمر ۲۱ ساله‌اش با دو مانع مهم روبرو بوده: محافظه‌کاران داخلی (ارکان غیر انتخابی نظام) و جریان ضد ایرانی خارج کشور. در بازخوانی تاریخ اصلاحات نسبت این جریان با مانع اول بارها بررسی شده اما مانع دوم اساسا موضوع بحث نبوده ست.
مانع اول از طریق ردصلاحیت، احکام قضایی و فشار پشت پرده توانایی مسدود سازی تلاش‌های اصلاح جویانه را داشته. مانع دوم اما با اعمال تحریم‌های اقتصادی، بحران سازی بین‌المللی و جنگ روانی‌-‌رسانه‌ای به اصلاحات ضربه زده ست.

🔸اگر در سال‌های ۷۶-۸۴ رسانه‌های داخلی در شکل دهی به مساله روز سیاست ایران نقش اساسی ایفا می‌کردند، پس از ۸۸ رسانه‌های خارج کشوری نقش پررنگ تری یافتند.
«طرح مساله» و «شکل دهی به انتظارات» بیشتر از تکاپوی نیروهای داخلی، متاثر از کمپین‌های تبلیغاتی و القائات رسانه‌ای ست.

🔹پس چرا جریان اصلاحات توان مقابله با گفتار ویرانی‌طلبی را ندارد و از آن مهمتر وجود چنین جریانی را به رسمیت نمی‌شناسد؟
هدف اصلی آن گفتار ویرانی‌طلب فلج کردن اصلاحات، و نابود کردن انگیزه و عاملیت نیروهای خواهان تغییر در داخل است. اما اصلاح طلبان به اشتباه آن نیرو را در تقابل با رقیب سیاسی شان یعنی محافظه‌کاران می‌دانند (و بعضا از این موضوع هم خرسندند). زمانی که مثلا بی‌بی‌سی توان خود را در اختیار موج مصنوعی ضداصلاحات قرار می‌دهد، اصلاح‌طلبان بدون نگاه انتقادی و درک جایگاه آن رسانه، از عدم بی طرفی و رفتار غیر حرفه‌ای بی‌بی‌سی گله می‌کنند.

🔸مساله مهم تر اما این ست که اصلاح‌طلبی امروز جریانی شرمگین و سرشکسته است. ناتوانی در تحقق برخی وعده‌های مهم، ضعف نظری و اولویت دادن به انتظارات طبقه متوسط غربگرا از عوامل مهم این وضع‌اند.
آنها دائما با شرمندگی متذکر می‌شوند خواهان تحقق همه انتظارات هستند و این موانع داخلی ست که مانع آنها شده. خطاب به آن صدای قوی خارج کشوری می‌گویند مطالباتتان به حق ست، فقط کمی صبر کنید تا ما برآورده‌اش کنیم. از تاخیر پیش آمده پوزش می‌خواهیم.

🔹بدون مرزبندی و تعیین چارچوبی اصولی، «شرکت در انتخابات» به تنها وجه ممیزه اصلاح‌طلبی تبدیل شد. تا جایی که ناظر بی‌طرف به اشتباه می‌افتد که خواست اصلاح‌طلبان و ویرانی‌طلبان یکی ست و صرفا بر سر روش تحقق خواسته‌ها اختلاف دارند.
نتیجتا #ویرانی‌طلبان به سبب بهره مندی از توان رسانه‌ای قوی‌تر می‌توانند به افکار عمومی جهت بدهند. کاری که در یکسال گذشته کرده‌اند: برجسته سازی ضعف‌های دولت و پوشاندن دستاوردهایش.

🔸فیلترینگ تلگرام یک نمونه مهم ست. تلگرام هم به دلیل استراتژی غلط دولت و هم تبلیغات ویرانی‌طلبان به مساله حیثیتی دولت تبدیل شد و حالا فیلتر شدن تلگرام اسباب ناامیدی جمعی را فراهم آورده. بدنه اصلاح‌طلب هم به جای آنکه بپذیرد فقط در یکی از ده‌ها نبرد شکست خورده (و این به معنای شکست نهایی نیست)، با شرمندگی مشغول همراهی با #ویرانی‌طلبان و حمله به دولت روحانی ست.
اصلاح طلبان به سرعت مرعوب موج‌های ساخته شده از خارج می‌شوند. امروز قیمت دلار مهمتر از شاخص تورم به نظر می‌رسد. خروج ۲-۳ شرکت اروپایی برجسته تر از شاخص بورس می‌شود و نرخ رشد اقتصادی در مقابل خبر فیلترینگ تلگرام دفن می‌شود.
بدنه اصلاحات با موج ضد ایرانی و هدایت شده عربستان و اسرائیل علیه جواد ظریف همراهی می‌کند یا در سالروز پیروزی روحانی به جای سری افراشته و دفاع از رای خود، می‌گوید #پشیمان‌ـ‌نیستم.
مساله و انتظارات بیرون ایران ساخته می‌شود و اصلاح طلبان به شدت در برابرش منفعلند.

🔹دلیلی برای شرمندگی سیاسی و احساس فرودستی اخلاقی در برابر گفتار ویرانی‌طلب وجود ندارد. کارنامه ۲۱ ساله اصلاحات دستاوردهای مهمی در اقتصاد و سیاست و حقوق مدنی دارد. در مقابل، کارنامه ویرانی طلبان سنگ اندازی در راه اصلاحات، درخواست جنگ و تحریم و در یک کلام تلاش برای ویرانی ایران بوده. این جریان و حامیان خارجی‌اش ضربات مهمی به دولت خاتمی و دولت روحانی زدند و در روند تغییرات ایران فعالانه سنگ اندازی کرده‌اند.

🔸اصلاحات نیاز به بازسازی نظری و آموزش بدنه دارد. گفتگو با جریان ارزشی داخلی اولویت بالاتری دارد تا جلب رضایت کارشناسان خارج نشین وابسته و لشگرهای مجازی اجاره‌ای شان.
بدنه اصلاحات باید به جای تبدیل شدن به لشگر ناامیدان و پژواک دهنده براندازان، به کنشگری در داخل بازگردند. شناسایی جریان ویرانی‌طلب و مواخذه آن به دلیل سابقه وطن فروشی و خیانت، مرزبندی با رسانه‌های خارج کشوری و پشت کردن به موج‌های مصنوعی و درعوض رو کردن به مردم واقعی در ایران، از اولویت‌های اصلاحات در ۲۱ سالگی ست.
وقت آن است که اصلاح طلبان موبایل‌ها را خاموش کنند و پنجره خانه را رو به خیابان‌ها ایران بگشایند.

به ایران ما بپیوندید @iranmaa

https://ibb.co/cJEFJ8
برای ما که رسم‌مان شده بر صندلی خام‌دستانه امروز بنشینیم و برای هر چه در دیروزهای دور و نزدیک این مملکت رخ داده حکم و نظریه کلی و گاه معکوس صادر کنیم.

برای ما که انگار عهد کرده‌ایم ولو به زور هم شده روایتی متضاد با آنچه که هست و اتفاق افتاده پیدا و روایت کنیم.

برای ما که از لج حاکمان و وضعیت امروز حتی درخشان‌ترین نقطه‌های تاریخ و امروزمان را هم سیاه و کدر تصویر می‌کنیم.

برای ما که تفاخر و تفاوت و گردن‌فرازی را فقط در ایستادن مقابل قرائت و روایت رسمی می‌دانیم، گاهی چشم‌ در چشم شدن بی‌واسطه با کسانی که از دل واقعیت‌ها می‌آیند و با خود قلم و زبان و نگاهی دارند که به هیچ سمتی جز حقیقت غش نمی‌کنند مثل پاشاندن یک سطل آب سرد به صورت و چشم‌های خواب زده است.

صبح امروزِ سوم خرداد ماه، دیدن صفحه اینستاگرام بهرام محمدی‌فرد، عکاس روزهای دفاع جانانه هشت ساله برای من چنین حکمی داشت، عکس‌ها و قلم و روایت ساده و از عمق دل برآمده‌اش، از آن‌ها که به چه قشنگی «مدافعان سرزمینم» می‌نامدشان، هم‌زمان با خیس شدن چشم‌هام، سطل آب یخی روی سر و صورت هنوز نیم‌خوابم بود.

اینجا ببینید و بخوانید تک به تک عکس‌ها و روایت‌هایش را

https://www.instagram.com/p/BgquOAQgzT0/
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
«ایران نیازمند واقع‌بینی است»
رضا نصری

در اذهان و افکار عمومی ایران تصویر واقع‌بینانه‌ای از وضعیت کشور شکل نبسته است. تصویر نادرست و مخدوشی هم که جایگزین تصویر واقعی شده مستعد ایجاد التهاب و اتخاذ تصمیمات جمعی و سیاسی پوپولیستی و خطرناک است. به همین خاطر - با وجود تمام فشارهای روانی، برچسب‌زنی‌ها و هزینه‌های حیثیتی و اجتماعی - یکی از وظایف اصلی و الولیت‌های شهروندان مسئول، جامعهٔ دانشگاهی، جامعهٔ مدنی، کاشناسان و فعالان و سیاستگذارن عرصهٔ عمومی باید تلاش برای ترمیم این تصویر و سوق دادن فضای اجتماعی به سمت «واقع‌گرایی» باشد.

دلایل و ریشه‌های شکل‌گیری این تصویر مخدوش از «ایران» و «ایرانی» متعدد و متنوع است. یکی از این دلایل رقابت‌های جناحی در داخل کشور است که باعث شده دستآوردها و پیش‌رفت‌ها در مقابل مشکلات کشور کم‌رنگ و بی اهمیت جلوه داده شود. رسانه‌ و تریبون‌های رسمی هم یا در خدمت همین رقابت جناحی قرار دارند یا کلاً نزد بخش قابل ملاحظه‌ای از جامعه، فاقد اعتبار لازم برای تشریح و ترسیم وضعیت کشور هستند. رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از مرزها نیز - به ویژه شبکهٔ «من‌وتو» و «صدای آمریکا» - اصولاً فلسفهٔ وجودی و کارکردشان القاء ورشکستگی و درماندگی در ایران است؛ و از طُرُق مختلف - از جمله از طریق پخش لاینقطع تصاویر موبایلی از موارد فقر و تنش‌ در داخل کشور و تزریق تحلیل‌های جهت‌دار - تلاش می‌کنند حس خشم و ناامیدی و «خود استثنا پنداری» را در افکار عمومی تداوم ببخشند و مدام نوعی التهاب و کلافگی از وضع موجود را در میان مخاطبان خود زنده نگه‌دارند.

فضای شبکه‌های اجتماعی هم - مانند همه‌جای دنیا - عمدتاً یک فضای احساسی و سطحی است که در آن شایعات، اخبار اغراق‌آمیز و گزاره‌های احساسی و سوزناک به مراتب از آمار و اخبار و تحلیل‌های واقع‌بینانه طرفدار بیش‌تری دارند. ضمن اینکه یک جریان کاملاً سازماند‌هی‌شده مدام هر تلاش برای ترسیم یک تصویر واقعی‌بینانه‌تر، علمی‌تر و دقیق‌تر از وضعیت کشور را با خشونت‌های کلامی و اتهام‌زنی‌های بی اساس سرکوب می‌کند و با برچسب‌هایی از قبیل «مزدور»، «ماله‌کش» و «خائن» و تخریب گوینده، راه را برای برقراری هرگونه ارتباط سازنده میان تحلیل‌گران غیرمغرض با بدنهٔ جامعه مسدود می‌کند.

مهاجرین ایرانی نیز - که با فاصله‌ گرفتن از فضای داخل کشور و با کسب تجربهٔ زندگی در جوامع دیگر بعضاً تصویر واقع‌بینانه‌تری از کیفیت زندگی در ایران کسب کرده‌اند - به دلایل متعدد مایل یا قادر نبوده‌اند حقایق، معضلات مشترک و دشواری‌های زندگی در غرب را به هموطنان داخل خود منتقل کنند یا با انجام مقایسه‌های تطبیقی، آ‌ن‌ها را نسبت به وضعیت خود آگاه‌تر و واقع‌بین‌تر کنند.

در چنین فضایی، طبیعتاً سلبریتی‌ها و افراد مشهور و برخی هنرمندان هم - که به حسب شغل و موقعیت‌شان در پی کسب محبوبیت و مقبولیت‌های کوتاه‌مدت هستند - با مبادرت به نمایش‌های احساسی، انتشار متن‌های سوزناک و اغراق‌آمیز و به‌ظاهر «دلسوزانه»، این جو ناسالم و مضر را تداوم می‌بخشند؛ و به سهم خود اجازه نمی‌دهند افکار عمومی ارزیایی دقیق‌تری، آگاهانه‌تر و جدی‌تری از موقعیت خود بدست بیآورد.

نتیجهٔ این تصویرسازیِ مخدوش و غیرواقعی را هم می‌شود در مراودات و تعاملات روزمره میان ایرانیان مشاهده کرد: به برکت این فضا، یک ایرانی متوسط خود را در دنیا «استثنا» می‌پندارد و گمان می‌کند مشکلات و معضلات او متخص به ایران است. ایرانی متوسط تصور می‌کند هر سانحه (مانند سقوط هواپیما) یا هر اتفاق ناگوار از جانب یک مجرم یا روانی (مانند اسیدپاشی) نه تنها در سطح کشور «عمومیت» دارد بلکه نشانه‌ای از «زوال کُل جامعه» و «فروپاشی اجتماعی» و «نابودی فرهنگ» و «رخنه کردن فساد در تمام لایه‌های اجتماعی» است.

ایرانی متوسط تصور می‌کند حجم و عمق و دامنهٔ مشکلات او به حدی است که چاره‌ای جز «ویرانی و از نوسازی» یا «مهاجرت» وجود ندارد و هر تلاش برای بهبود و اصلاح تدریجی و صبورانهٔ کشور نوعی «خودفریبی» یا «خوش‌خیالی» است. ایرانی تصور می‌کند هر خبر خوش، هر دستآورد و هر گشایش یا «دروغ» است یا نوعی «سوپاپ اطمینان» و دسیسه‌ تا او را موقتاً تسکین دهند و مانع طغیان‌ و چاره‌اندیشی‌ «اساسی»‌اش شوند. ایرانی متوسط تصور می‌کند باور و پذیرش بی قید و شرط اخبار بد و تحلیل‌های آخرالزمانی عین «واقع‌بینی» است و تأمل در مورد اخبار خوب و دستآوردهای مثبت کشور عین «ساده‌ لوحی» است.
Forwarded from کانال اختصاصی رضا نصری (Reza Nasri)
ایرانی تصور می‌کند هرگونه مقایسه میان وضعیت او و وضعیت ساکنین سایر کشورها «قیاس مع‌الفارق» است و ذکر معضلات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در کشورهای دیگر یا «دروغ» است یا در خوش‌بینانه‌تری حالت بیان یک «استثنا» است. ایرانی متوسط را عادت داده‌اند صنعت خودروسازی ایران را با صنعت خودروسازی «آلمان»، وضعیت توریسم در ایران را با توریسم در «فرانسه»، وضعیت تکنولوژی و فن‌آوری ایران را با وضعیت «ژاپن»، کیفیت دانشگاه‌های ایران را با دانشگاه‌های آمریکا، وضعیت فوتبال کشور را با فوتبال «برزیل»، رفاه اجتماعی را با رفاه در «دانمارک»؛ وضعیت خدمات اجتماعی را با وضعیت «سوئیس»؛ و فرهنگ سیاسی و آزادی‌های اجتماعی را با کیفیت دموکراسی در کشورهای ثروندمند، کم‌جمعیت، تک‌قومی و دورافتادهٔ اسکاندیناوی مقایسه کند؛ و از مجموع این قیاس‌ها به بدبختی و درماندگی خود پی ببرد!

ایرانی متوسط به این باور رسیده که در همه کشورهای دنیا «دولت‌» حلال و راهگشای همه معضلات ریز و دُرشت است و «مشارکت در حل مشکلات» وظیفهٔ او نیست چرا که رأیی که چهار سال پیش در انتخابات داده می‌بایست برای برطرف شدن مسائل کفایت می‌کرد.

این فضای ناسالم ایرانی متوسط را عادت داده تا حتی سرصحبت را در تاکسی و صف نان با «گلایه» و «شایعه‌پراکنی» و تمجید‌های اغراق‌آمیز از «خارج» باز کند و این چرخهٔ بدبینی و مایوس‌سازی و «تصویر مخدوش» را بدست خود - در هر برخورد اجتماعی - بازتولید و تشدید کند.

طبیعتاً، این ذهنت ناسالم - که بخشی از آن منبعث از عملکرد غلط حکومت، بخشی از آن متاثر از موج بی بدیل تبلیغات منفی علیه ایران و بخشی از آن خاصهٔ روحیات ساکنین «کشورهای نفتی» است - هم مانع بزرگی بر سر راه توسعهٔ سیاسی و رشد جامعهٔ مدنی است؛ و هم پاشنهٔ آشیل کشور در فضای بین‌المللی و منطقه‌ای کنونی است.

در چنین فضایی، جریان‌های افراطی، تندرو و بعضاً استبدادی - که راهکارهای رادیکال و ماجراجویانه پیشنهاد می‌دهند - مجال رشد و تاثیرگذاری می‌یابند و افراد و جریان‌های واقع‌گرا و معتدل - که تحلیل‌ دقیق‌تری از ریشه‌های معضلات، مشکلات ساختاری، فضای بین‌المللی، موقعیت جغرافیایی و ژئوپولیتیک کشور و وضعیت سایر کشورها دارند و به تبع قائل به راهکارهای اصولی‌تر، علمی‌تر و کم‌هزینه‌تر هستند - با موج پوپولیسم و احساس‌گرایی به حاشیه رانده می‌شوند.

معتقدم رسیدگی به این مشکل مزمن - که تبعات فراوان اجتماعی و سیاسی و بین‌المللی دارد - باید از اولویت کسانی باشد که عمیقاً و واقعاً دلسوز ایران هستند.
Forwarded from ایران ما
خیره در شبح
ساختار قدرت در ایران و ارتباط آن با ساختار اجتماعی و روابط بین‌الملل

✍🏻 محمدرضا طایفه

🔹به نظر باید برای همه بدیهی باشد که ساختار قدرت در داخل ایران برکنار از ساختار قدرت در نظام بین الملل نیست. با این حال بسیاری از تغییرطلبان ایرانی همه‌ی مشکلات جامعه را ناشی از قدرت حاکمه می‌دانند، توجه نمی‌کنند که با همین استدلال تمام مشکلات قدرت حاکمه داخلی نیز ناشی از مشکلات و ناکارآمدی‌های قدرت حاکمه در سطح بین‌الملل، یعنی شورای امنیت و غرب است!

🔸به همین جهت در فهم رابطه حکومت ایران با مردم و نظام بین‌الملل ناتوان از تحلیل عینی بوده و هر نوع تنش یا مساله‌ای را ناشی از خطای نظام سیاسی ایران می‌دانند. اغلب تغییرطلبان ایرانی در طیف‌های مختلف دست از تحلیل و نقد روابط اجتماعی و حتا اقتصادی مردم برداشته‌اند و تمام توجه خود را به نقد ساختار قدرت داخلی معطوف کرده‌اند. در عین حال از تحلیل و نقد روابط قدرت در سطح بین‌المللی هم کاملا غافلند.

🔹در نتیجه‌ی این نوع مواجهه با مسائل و تحلیل شرایط، راهکار تغییرخواهان در سطح فردی، تشویق به مهاجرت است و در سطح اجتماعی سقوط حکومت و در سطح بین‌المللی تسلیم در برابر قدرت برتر خارجی. مهاجرت، براندازی و تسلیم. در حالیکه هیچ توصیه اثباتی وجود ندارد که با مسائل ایران چه باید کرد، فقط ابراز ناراحتی مداوم از وضعیت است.

🔸این مسأله در رابطه با روابط بین الملل هم کاملا وفق می‌کند. بسیاری تغییرطلبان هیچ مشکلی در سازوکار بین المللی نمی‌بینند و در هر صورت راه حل مشکلات ایران را تسلیم به دیکته قدرتهای منطقه‌ای و جهانی می‌دانند. توضیح هم نمی‌دهند که مثلا صدام یا قذافی که تسلیم و حذف شدند چه سرنوشتی برای کشورهایشان رقم خورد؟ یا فرضا در صورت برسرکار بودن یک حکومت سکولار غربی مسلک، اگر طالبان در افغانستان ظهور می‌کرد ایران چه باید می‌کرد و پس از کشته شدن دیپلماتهایش باید چه عکس العملی نشان می‌داد؟

🔹یک حکومت مستقل و دموکراتیک و آزاد و آباد ایرانی در مقابل ظهور طالبان، اشغال عراق و افغانستان، ظهور داعش و ... چه می‌کرد؟ غیر از این بود که مداخله نظامی می‌کرد, تا دشمنان کشور را سرجایشان بنشاند پیش از آنکه تیغ‌های خونریز این جنایتکاران به خاک ایران برسد؟ آیا هزاران سال از تاریخ خونین این سرزمین را فراموش کرده‌ایم که اقوام مهاجم و خونریز و جنایتکار با ایران چه کرده‌اند؟ آیا تلاش ۲۵ ساله حکومت ایران برای آسیب ندیدن کشور از انواع طالبان و القاعده و داعش در عین حفظ استقلال خود و بدون اتکا به سلاح یا حمایت خارجی قابل تقدیر نیست؟ حکومت دستکم یکی از مسئولیت‌های خودش را به خوبی ایفا کرده است. همان‌قدر که دوران پهلوی برای بهبود وضعیت حقوق اجتماعی در ایران مفید بود، جمهوری اسلامی نیز در حفظ مرزها و موقعیت ایران در منطقه‌ای چنین خون‌آلود موفق بوده‌است.

🔸پس مجددا تاکید کنیم که این «شبح» "شوم" حکومت که بسیاری آنرا تنها مشکل موجود می‌دانند و در پی رفع آنند نهایتا تنها یک حلقه از زنجیره‌ی قدرت و ساختار روابط از سطح فردی تا بین‌المللیست. بدین ترتیب شاید مسأله مهم امروز ما اینست که چرا به حکومت، به «شبح»، درست نمی‌نگریم؟ آنگونه که هست: ساختاری پرلایه و پیچیده از دموکراسی و استبداد و سنت و تجدد، که در میان سیاهی‌هایش سپیدیست و در سپیدی‌هایش سیاهی. که اگرچه بسیار تأثیرگذارست اما تنها یک حلقه از زنجیره قدرتی را تشکیل می‌دهد که بر روابط فردی، خانوادگی، اجتماعی و جهانی ما حاکم است. شاید باید از خیره شدن به حکومت دست برداریم( گیرم سهمش از وضعیت نامساعد سهمی اعظم باشد)، و به دیگر حلقه‌ها نیز نگاهی نقادانه کنیم. تنها در این صورت است که برای بهبود وضعیت، راهکارهایی نو، عملی، پایدار و با حداقل هزینه خواهیم یافت.

به ایران ما بپیوندید @iranmaa

https://ibb.co/iqX47d
Forwarded from باشگاه روزنامه نگاران ايران
درباب تحریم افطاری رییس جمهوری


آرش شفاعی روزنامه‌نگار درباره تحریم افطاری رییس جمهور توسط برخی هنرپیشه‌ها نوشته است:

هر کنشی که با نیت خیرخواهانه و به منظور توجه دادن مردم و حاکمیت به وضعیت بد اقتصادی و اجتماعی مردم انجام شود، قابل تقدیر است. تصمیم شما برای عدم حضور در برنامه افطار رئیس جمهور نیز چون با چنین قصدی بوده است، برای من و همۀ دوستدارانتان احترام آور است اما از دو منظر با حرکت مدنی و اعتراض آمیز شما مخالفم.

1- شما هنرمندید و رفتارهای هنرمندانه برازندۀ شماست. هنرمندان باید در صف نخست کسانی باشند که درد مردم را می‌بینند و درمانش را هم می‌شناسند. شما درد مردم را دیده اید اما وظیفه ای برای گام نهادن در راه درمان برعهده خود نمی‌دانید. شما بهتر از من و ما بیشتر می‌دانید که علت العلل دردهای جامعۀ ما ناتوانی از ایجاد یک رابطۀ مبتنی بر گفت وگوی شفاف، احترام آمیز و عاقلانه برای حل مشکلات است. گفت و گویی که در آن طرفین، یکدیگر را به رسمیت بشناسند، برای طرف مقابل حق قائل باشند و بدانند که مشکلات و معضلات اجتماعی و فرهنگی را نمی‌توان با منطق «همه یا هیچ» حل و فصل کرد.
در جامعۀ ما نخبگان در صورتی می‌توانند به وظیفۀ تاریخی خود عمل کنند که پرچم گفت و گو را به هرقیمت برافراشته نگه دارند. رفتار شما از این منظر ناامیدکننده بود. شما به مردم این پیام را می‌دهید که هروقت از نتیجۀ عمل اجتماعی به اندازۀ مطلوب راضی نبودید، درها را ببندید و به گفت و گو پایان دهید. اگر هنرمندان کشور که چشم و چراغ مردم اند، خودشان را و مردم را از فرصت گفت و گو با رئیس جمهور کشور محروم کنند، دیگر به دیگر اقشار چه امیدی هست؟

2- شما هنرمندید و رفتارهای هنرمندانه برازندۀ شماست. هنرمندان حتماً تاریخ می‌خوانند و می‌دانند که ناامید کردن مردم از ساز و کارهای مدنی و دموکراتیک چه نتایج خطرناکی برای کشور دارد. حتماً می‌دانند که ناامید کردن مردم از صندوق رأی چه معنای سنگینی دارد. بحث بر سر حسن روحانی و دیگر دولتمردان نیست. صدها حسن روحانی فدای ایران و آیندۀ آن. اما باید به یاد داشت که نباید منتخب ملت را در برابر دشمن خارجی و منتقد داخلی تنها گذاشت و همپیمان با دشمن و منتقدان بر او تاخت. انتقاد و حتی تاختن بر رئیس جمهور و دیگر اعضای هیأت حاکمه حق همه است و باید تا پای جان از این حق دفاع کرد اما در این بازی نباید چنان اسب تاخت که از گرد و خاک برامده از هنرمندی ما، مخالفان دموکراسی سربرآوردند. ما باید به مردمان خود یادآوری کنیم که تنها راه نجات وسربلندی کشور، مشارکت ملی در همۀ عرصه‌های زندگی اجتماعی است و زمانۀ انتظار برای برآمدن قهرمان نجات دهنده گذشته است. حسن روحانی و هرکس دیگر به جای او، تنها منتخبان ملت برای پیشبرد این رویکردند و نه قهرمان و نجات دهنده.قهرمانان معمولاً با چکمه می‌آیند و بر آرزوهای مردم شمشیر می‌کشند، تاریخ را بخوانید!
@journalistsclub
ناخوش‌آوازانِ حرکت‌های اجتماعی

اکبر موسوی در فیسبوکش نوشت:

شوپنهاور دربارهٔ گفتگو می‌گوید مدعا را کوچک نگه‌دار. نگذار مدعا بزرگ و بزرگ‌تر شود. جلوی تعمیم را بگیرید. دور ادعایت حصار بکش تا گزاره‌های بزرگ‌تر یا حاشیه‌ای به آن نچسبد. این‌گونه مانع از «ترفند کثیف» حریف که حمله به تعمیم نادرست یا حمله به گزاره‌های حاشیه‌ای است، می‌شویم. مثلاً اگر من می‌گویم «من به حسن روحانی رأی دادم و از رأیم دفاع می‌کنم» ادعایم این نیست «همه تصمیم‌ها و رفتارهای حسن روحانی درست است» و نمی‌گویم «به دولت حسن روحانی نقدی ندارم» و ...

وقتی به مسئلهٔ کوچک ما، گزاره‌های دیگر بچسبد، گزاره‌های بزرگ‌تر یا گزاره‌های حاشیه‌ای برای رقیب دستآویزی برای حمله آماده می‌شود. یک مثال روشن و خیلی ساده، در مدرسه‌ای در تهران فردی به دانش‌آموزان تجاوز کرده است. این یک مسئله اجتماعی است و به سادگی می‌توان گفت در مخالفت با این مسئله توافق دارند چه باورمند چه ناباور چه حامی نظام چه مخالف. این توافق همگانی می‌تواند برای مبارزه با این مسئله کمک کند.

اما مسیح علی‌نژاد، توانا، حاجی‌دلیگانی نماینده پایداری، روزنامه کیهان و ...مسئله اصلی را منحرف می‌کنند. توانا از اول که خبر آمد مرتب و مرتب وقتی ماجرا را می‌نوشت [آگاهانه؟] به دروغ می‌گفت «نوهٔ آیت‌الله حائری شیرازی» و حتی وقتی چند نفر تذکر دادند، توجه نکرد. یک گزارهٔ حاشیه‌ای را می‌چسباند به اصل ماجرا؛ یک گزاره دروغ. حاجی‌دلیگانی پایداری‌چی می‌گوید «این محصول اجرای ۲۰۳۰ در مدارس است». کیهان می‌نویسد یکی از مؤسسین مدرسه از حامیان فتنه بود. مسئله از اجتماعی بودنش درمی‌آید. علی‌نژاد و توانا گزاره‌ای برای نفی و حمله به روحانیان پیدا کرده‌اند و ‌حاجی‌دلیگانی ماجرایی برای حمله به ۲۰۳۰. مسئله دیگر اجتماعی نیست. طرفداران دو سو به جان هم می‌افتند. مسئله‌ای که می‌توانست یک توافق همگانی برای مبارزه با تجاوز باشد، تبدیل می‌شود به تنفر و حمله به همدیگر.

گزاره‌های حاشیه‌ای و تعمیم‌ها گاهی عامدانه استفاده می‌شوند برای تخریب حرکت‌های اصلاحی جامعه. حرکت‌های اصلاحی را تبدیل می‌کنند به سیتزهای بیهودهٔ سیاسی. کلنگ اول را چند «فعال» مخالف حاکمیت به حرکت‌های اصلاحی می‌زنند و کلنگ دوم را تندروهای حامی حاکمیت. گاهی این کلنگ اول و دوم چنان تکرار می‌شود که گویی عمدی در کار است.

حرکت‌های اجتماعی نیازمند ناخوش‌آوازانی نیست که رونق اصلاح را می‌برند و مسیر را سخت می‌کنند. حرکت‌های اجتماعی باید حرکت اجتماعی بمانند. گاهی گره‌خورده به سیاست هستند؛ اما نه آن‌گونه که کلنگ و تیشه بخورند و حیثیتی شوند.

https://www.facebook.com/1sama/posts/10214305253283117
Forwarded from ایران ما
شتر در خواب بیند پنبه‌دانه
آرزوهای خیالین احمقانه!

- ترجمه یادداشت اردشیر زاهدی در شماره دیروز روزنامه نیویورک‌‌تایمز*

"سخنرانی وزیر خارجه آمریکا، مایک پامپئو، درباره ایران هم گیج کننده بود و هم غم‌انگیز. به عنوان رئیس سیاست خارجی‌ یک قدرت بزرگ، و مدیر سابق سازمان سیا، او باید ایران، مردم آن و تاریخ آن‌ را بهتر بشناسد.

قلدری به ندرت به نتیجه می‌رسد، و در مورد ملت ایران هیچگاه به نتیجه نرسیده است. در طول هزاران سال تاریخ خود، کشور من هرگز در برابر خارجیان سرخم نکرده و تسلیم نشده است، و در شرایط مصیبت بار متحد مانده است. مستقل از عقیده خود درباره دولت کنونی [ایران]، تحت تهدید‌های خارجی‌، مردم نجیب ایران با هم متحد بوده، و از سرزمین مادری دفاع کرده و می کنند. تاریخ به متجاوزان خارجی‌ سریعا می آموزد که از افکار پوچ خود برای ویرانی ایران دست بردارند. شتر خواب پنبه دانه می‌بیند. احدی قادر به خرد کردن ایران نیست!
[زاهدی از ضرب المثل معادل آمریکایی استفاده می‌کند. پامپئو هفته گذشته اعلام کرد «با فشار و تحریم ایران را خرد خواهند کرد»]

با سرزمینی به وسعت ۶۳۶،۰۰۰ مایل مربع و ۸۲ میلیون جمعیت، ایران عراق نیست. ایران قادر به مقاومت در برابر حمله نظامی خارجی خواهد بود. باید [هجوم غیر قانونی به] عراق را بیاد آوریم که بر اساس دروغ و اسناد تقلبی بود. این حمله نه مجوز قانونی داشت و نه اخلاقی‌. نتیجه آن کشتار و ویرانی عظیم بود. صدها هزار انسان بیگناه کشته شدند، و آینده و زندگی‌ میلیون‌ها نفر ویران شد. بر طبق گفته رئیس جمهوری آمریکا [ترامپ]، هفت هزار میلیارد دلار هدر رفت. آیا مغز‌ها در سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا تاریخ را نمی‌دانند؟

ایران به خاطر حضور خود در سوریه محکوم می‌شود. ولی‌ گفته نمی‌شود که ایران در سوریه به دعوت دولت [قانونی] کشور مستقل سوریه حضور دارد. حضور ارتش‌های مخفی‌ آمریکا و دولت‌های غربی در سوریه است که نقض قوانین بین المللی می باشد [نه ایران].

کشتار ادامه‌دار، بی‌رحمی و جنایات دیگر بر علیه مردم غیر نظامی یمن [که توسط عربستان و امارات با پشتیبانی‌ آمریکا انجام میشود] نه تنها جنایات جنگی هستند، بلکه حمله به بشریت نیز می باشند. آیا قادر خواهیم بود که این بربریت را ببخشیم و فراموش کنیم؟ در ۲۳ و ۲۴ ماه مه خبر اصلی‌ بی‌‌بی‌‌سی‌ یک گزارش دردآور بود که یک عروسی‌ در دهکده یمنی را نشان میداد که در آن مردان، زنان، و بچه‌ها مشغول جشن گرفتن ازدواج عزیزان خود بودند. آن روز قرار بود شاد‌ترین روز زندگی‌ آنها باشد. در یک لحظه عربستان سعودی به دهکده حمله کرد و ۲۲ نفر را کشت. جشن تبدیل به عزا شد. چگونه می‌توان گرسنگی بچه‌ها و ویرانی یک کشور را توجیه نمود؟ کدام دیوانه مسول این فاجعه بی‌‌سابقه است؟ عدالت در قرن بیست و یکم این است؟

آمریکا و ایران ۱۶۰ سال پیش با یکدیگر آشنا شدند و می‌توانند باز هم روابط دوستانه‌ای برقرار کنند. ذکر نام آمریکایی‌های بزرگی‌ نظیر هاوارد باسکرویل**، مورگان شوستر**، ارتور ميلسپو**، ارتور آپ‌هام پوپ** و ریچارد فرای** هنوز احساسات گرم را در ایرانی‌ها ایجاد می‌کند.

حتی اگر یکی از امضاکنندگان برجام از آن کنار رود، هنوز یک سند معتبر و واجب‌الاجراست. دعا می‌کنم که عقلانیت پیروز گردد، و بلوغ دیپلماتیک [در آمریکا] غلبه یابد.

بدون شک شرایط اجتماعی ایران تکامل خواهد یافت و تغییر خواهد کرد. من امید و اعتماد زیاد به جوانان ایران دارم، که شخصیت، هوش و لیاقت آنها آینده ایران را شکل خواهد داد. من خوشحال و امیدوارم وقتی‌ می‌بینم که در چهار گوشه جهان، اکثریت کارشناسان منطقه واقعیات را روشن تر [از دولت ترامپ] می‌بینند و از عزت و حقوق برادران و خواهران شریف من دفاع می‌کنند. من هم به نظرات آنها احترام می‌گذارم و هم قدردان آنها هستم."

https://ibb.co/kqBzDJ


* وی داماد سابق محمدرضا شاه پهلوی، سفیر اسبق ایران در آمریکا و بريتانيا، و وزیر خارجه عهد پهلوی دوم است. این یادداشت با هزینه شخصی ایشان در نیویورک تایمز منتشر شده‌است.

* * هاوارد باسکرویل: وی در انقلاب مشروطیت به همراه انقلابیون در تبریز جنگید و شهید شد
* * ویلیام مورگان شوستر: خزانه دار دولت مشروطیت از ماه مه تا دسامبر ۱۹۱۱
* * ارتور ميلسپو: مستشار مالی‌ در ایران از ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۷، و از ۱۹۴۲ تا ۱۹۴۵
* * ارتور آپ‌هام پوپ: استاد دانشگاه و محقق هنر ایرانی‌، سردبیر مجله «بررسی هنر پارسی»
* * ریچارد فرای: محقق ایران و آسیای مرکزی، و مدیر انستیتوی آسیا در دانشگاه شیراز از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴

برپایه ترجمه‌ای از مجید تفرشی با تغییرات

به ایران ما بپیوندید @iranmaa
2024/09/29 18:16:38
Back to Top
HTML Embed Code: