Telegram Web Link
📚 #معرفی_مقاله

عنوان: #هم‌_بست آب زیرزمینی-انرژی-غذا در بخش #کشاورزی ایران: پیامدهای محتمل برای #امنیت_آبی"

نشریه: آب

سال انتشار: ٢٠١٩

نویسندگان: آتنا میرزایی و همکاران

لینک دسترسی رایگان به مقاله https://www.mdpi.com/2073-4441/11/9/1835

▪️بر پایه تفکر سیستمی در #توسعه_پایدار، پیوندهای میان منابع آب، انرژی و تولید غدا در کانون توجه محافل علمی جهانی قرار گرفته است. این مباحث ذیل عنوان #هم‌بست آب-انرژی-غذا مطرح می شوند.

▪️این مقاله اولین مطالعه هم‌بست #آب_زیرزمینی-انرژی-غذا در استان های #ایران را ارائه می کند. نویسندگان با درنظر گرفتن فرضیات ساده کننده امکان مقایسه وضعیت بهره برداری از منابع آب زیرزمینی، #انرژی الکتریکی (برق مصرفی در پمپاژ آب زیرزمینی) و میزان تولید محصولات زراعی استانها را فراهم می‌کنند.

▪️در کنار #خشکسالی های اخیر، #برداشت‌_بی_رویه از منابع آب، بهره برداران را با کاهش سهم برداشت از منابع #آب_سطحی، افت پیوسته سطح آب زیرزمینی و کاهش #کیفیت آن مواجه کرده است.

▪️برای مطالعه این وضعیت از داده های استانی تولید #وزارت_جهاد_کشاورزی در سال ۱۳۹۴ و داده های #وزارت_نیرو در زمینه برداشت #آب زیرزمینی و مصرف انرژی همان سال استفاده شده است.

▪️شش گونه عمده #محصولات_زراعی در ایران شامل غلات، حبوبات، محصولات صنعتی، سبزیجات، مرکبات و محصولات علوفه ای در این مطالعه در نظر گرفته شده و به دلیل اهمیت #برنج به عنوان یکی از غذاهای اصلی در کشور، این محصول نیز به شکل جداگانه به عنوان دسته هفتم در مطالعه در نظر گرفته شده است.

▪️مقایسه #نیاز_آبی هفت دسته محصول در ۳۱ استان، تصویری از آب بری محصولات و تناسب #الگوی_کشت در سطح کشور به دست می دهد.

▪️بنا بر نتایج به دست آمده:

بیش از ۹۰ در صد سطح زیر کشت متعلق به هفت گروه تولید زراعی در پنج استان است. غلات، محصولات صنعتی، سبزیجات ، مرکبات و محصولات علوفه ای در همه استان ها کشت می شوند.

۲۹ استان #حبوبات کشت می کنند و ۲۱ استان دارای کشت برنج هستند. بيشترين ميزان توليد محصولات زراعي آبي در كشور متعلق به استان #خوزستان با توليد ۱۹.۳ درصد است درحاليكه استان كهکيلويه و بويراحمد با حدود۰.۳ درصد در جايگاه آخر قرار گرفته است.

۲۱ استان برای تامین #نیاز_آبی خود عمدتا از منابع آب زیرزمینی استفاده میکنند. در استان همدان ۹۰ درصد، خراسان جنوبی ۸۸ درصد، کرمان ۸۷ درصد، خراسان رضوی ۸۵ درصد، زنجان ۸۴ درصد، مرکزی ۸۳ درصد، هرمزگان و فارس و البرز ۷۹ درصد، سمنان  ۷۸ درصد و یزد و قم ۷۷ درصد برداشت سالانه از منابع آب زیرزمینی است.

در تمامی استانها، عمده مصرف آب زیرزمینی در بخش #کشاورزی است. در استان تهران ۵۸ درصد، مازندران ۶۲ درصد، گیلان ۶۶ درصد، البرز ۶۷ درصد، اردبیل و گلستان ۷۷ درصد و مابقی استانها بالای ۸۲ درصد #مصرف آب زیرزمینی مربوط به بخش کشاورزی است.

متوسط سالانه ميانگين تغيير سطح آب زیرزمینی در هر استان طی سالهای ۲۰۱۶-۲۰۰۹ برآورد شده است. استان همدان با افت متوسط سالانه ۹۵ سانتی متر، البرز ۸۷ سانتی متر، قم ۷۵ سانتی متر، فارس و تهران ۶۹ سانتی متر، قزوین ۶۸ سانتی متر، خراسان رضوی ۶۶ سانتی متر، کرمان و زنجان ۶۴ سانتی متر، مرکزی ۶۳ سانتی متر و سمنان ۶۲ سانتی متر روبرو هستند. مابقی استان‌ها نیز با افت متوسط سالانه تا ۴۶ سانتی متر مواجه هستند.

بین میزان برداشت آب تخمین زده شده (با استفاده از آمار #سطح_زیر_کشت و تولید) و برداشت گزارش شده اختلاف زیادی وجود دارد. بیشترین اختلاف به ترتیب در استان‌های خراسان جنوبی، هرمزگان، آذربایجان شرقی و یزد وجود دارد.

▪️نتایج حاصل از ارزیابی شاخص #آسیب_پذیری آب زیرزمینی نشان می دهد که استان های کرمان، خراسان رضوی، فارس و تهران با آسیب پذیری شدید تا مفرط روبرو هستند.

▪️مشکل آسیب پذیری منابع آب زیرزمینی در سایر استان‌ها نیز جدی است. از منظر‌ اقتصادی، بهای ناچیز آب در کنار پایین بودن قیمت انرژی، عملا افزایش بهره وری آب زیرزمینی و انرژی را توجیه ناپذیر می کند.

▪️با بررسی روند موجود در سری زمانی کشت، #برداشت_آب و انرژی و با فرض درستی #آمار ارائه شده، با ثبات نسبی سطح زیر کشت و آب برداشتی، انتظار می رود افت گسترده سطح آب زیرزمینی به شکل مستمر ادامه یابد.

▪️در سایه تهدید #ورشکستگی_آبی کشور، #توانمندسازی_کشاورزان جهت افزایش بهره‌وری مصرف آب و انرژی برای #تولید_غذا و بهبود نظارت و مدیریت منابع آب زیرزمینی برای کاهش افت گسترده سطح آب زیرزمینی در استان‌های کشور کاملا ضروری است.
💧@KavehMadani
Forwarded from خواهر شکسپیر
احتمالا شما هم در کمد لباس‌هایتان، دست‌کم یکی دو تکه لباس از یکی از برندهای جهانی معروف و ارزان لباس دارید: از «اچ اند ام» گرفته تا «زارا»، از «مانگو» تا «گپ». شاید خیلی از شما ندانید که اکثر این لباس‌ها در کارخانه‌های تنگ و تاریک، بدون حداقل امکانات بهداشتی و ایمنی کار، میان رژه‌ی سوسک و موش و مورچه، به دست زنان و دختران زیر سن قانونی دوخته شده که ساعت‌های طولانی (گاه تا شیفت‌های ۱۶ ساعته) عرق می‌ریزند و دستمزدی حداقلی می‌گیرند.

انگار که این مصیبت کافی نباشد، بسیاری از این زنان و دختران، بارها از سوی کارفرمایان و سرکارگرها مورد آزار جنسی یا خشونت فیزیکی قرار می‌گیرند. تهدید می‌شوند که اگر به خواسته‌های آن‌ها تن ندهند، همین یک لقمه نان بخور و نمیر هم قطع می‌شود. اتحادیه‌ی کارگری در کار نیست، قراردادهای مشخص و سفت و سختی در کار نیست، خانواده‌ها که اغلب سخت سنتی‌اند هرگز حاضر نیستند دفاعی از زنان و دختران آزاردیده کنند. دست این زنان و دختران کارگر به هیچ‌جا بند نیست.

حالا اما کاسه‌ی صبر بعضی از این زنان لبریز شده است. اختر، یکی از این زنان کارگر کارگاه‌های دوزندگی مخوف این برندهای غربی ارزان‌فروش در بنگلادش است. او شانزده ساله بود که سرکارگری که مردی متاهل و همسن و سال پدر او بود، به او تجاوز کرد. اختر اما قصد سکوت نداشت، سراغ دیگر زنان کارخانه رفت و سعی کرد آن‌ها را تشویق و ترغیب کند که با هم دنبال خواسته تشکیل اتحادیه کارگری باشند. وقتی مدیر کارخانه متوجه فعالیت او شد، اختر را کتک زد، ساعت‌ها در اتاقی در کارخانه محبوس کرد و مجبورش کرد تا برگه‌‌ی استعفا از کارخانه بدون هیچ درخواست و حقوق معوقه‌ای را امضا کند تا بالاخره او را رها کند.

سرکارگرها و روسای این کارخانه‌ها به همین هم بسنده نمی‌کنند. فورا به بقیه‌ی کارخانه‌های دوزندگی دور و اطراف هم خبر می‌دهند تا مطمئن شوند که هرگز هیچ‌کدام این «موی دماغ‌ها» را استخدام نکند. اختر اما تصمیم‌اش را گرفته بود، او ساکت نمی‌ماند. از فردای آن روز از کارخانه‌ای به کارگاه بعدی می‌رفت، سوار اتوبوس می‌شد و با زنان کارگر در راه رفت‌وآمد به کارخانه حرف می‌زد، به تک تک آن‌ها گوشزد می‌کرد که نباید ساکت بمانند و به این وضعیت کثیف تن دهند، باید متحد شوند و علیه این ظلم و بی‌حقوقی بایستند.

در بنگلادش بیش از ۴ هزار و ۲۰۰ کارخانه و کارگاه دوزندگی کوچک و بزرگ وجود دارد و نزدیک به ۲ و نیم میلیون کارگر در این کارخانه‌ها کار می‌کنند، اکثر این کارگران از میان زنان و دختران زیر سن قانونی استخدام شدند. تحقیق سازمان «Action Aid» نشان داد که ۸۰ درصد این زنان و دختران یا مورد آزار جنسی و خشونت فیزیکی قرار گرفتند یا شاهد بودند که زن دیگری در کارخانه مورد آزار جنسی قرار گرفت یا کتک خورد.

اختر حالا یکی از چند زنی است که در راس حرکت‌ مدنی زنان کارگر بنگلادش برای پایان دادن به این فاجعه فعالیت می‌کند. او بعد از این‌که در سال ۲۰۱۵ از کار اخراج شد، به یکی از معدود اتحادیه‌های کارگری بنگلادش پیوست و تمام وقت کار کنشگری می‌کند. اختر و زنان مشابه او در اتحادیه، در چند جبهه همزمان می‌جنگند. مشکل آن‌ها فقط نبود قوانین حمایتی درست و سفت و سخت از کارگر نیست، مشکل فرهنگ عمومی جامعه هم هست که دست در دست هم با شدت تمام به هر زنی که جرات کند و اعتراض کند، احساس شرم می‌دهد و او را طرد می‌کند. فرهنگی که بدتر از کارفرمای ظالم و متجاوز و آزارگر، زنان را خفه می‌کند. در مواردی آن‌ها موفق شدند با سروصدای رسانه‌ای، سرکارگر آزارگری را اخراج کنند یا برای زن آزاردیده، درخواست غرامت کنند. اما در این موارد هم باز خانواده زن یا همسایه‌ها یا او را تحقیر کرده و سرکوفت زدند یا گاه طرد کردند.

زنان این اتحادیه، اغلب پنهانی با زنان کارگری که کتک خورده یا مورد تجاوز قرار گرفتند، ملاقات می‌کنند. تنها وقتی می‌شود علیه کارفرما و سرکارگر و همکار مرد آزارگر اقامه‌ی دعوی کرد که زن حاضر شود به اداره‌ی پلیس آمده و خشونت و آزار را گزارش کند. این اغلب یکی از سخت‌ترین مراحل کنشگری آن‌هاست، زن‌ها را راضی کنند که سکوت خود را بشکنند.

اختر و سایر زنان کنشگر در اتحادیه خود با صدها تهدید و خطر مواجه‌اند. بارها با تماس‌های تهدیدآمیز از سوی مردان کارفرما مواجه شدند که اگر دست از ترغیب زنان کارگر به شکایت برندارند، به خود آن‌ها تجاوز خواهد شد یا سرشان را می‌برند. گاه مردی را به محل زندگی این زنان می‌فرستند تا با سروصدا ، زن را در محل «بی‌آبرو» کنند. اغلب آن‌ها هرگز دیگر نتوانستند کاری پیدا کنند. اما آن‌ها مصمم‌اند و دست از این مبارزه و تلاش برنمی‌دارند. ادامه مطلب:
https://telegra.ph/لباس-09-15
@FarnazSeifi
Forwarded from BBCPersian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸سال آینده سازمان ملل بحث یکی از جلسههای خود را به بی‌خانمان‌ها اختصاص خواهد داد.

🔻بر اساس آمار از ۹ سال پیش تاکنون تعداد بیخانمان‌ها فقط در بریتانیا ۱۶۵ درصد افزایش داشته.

جین مک کابین گزارش می‌دهد:
@bbcpersian
Forwarded from شرق
🔺نتایج بررسی کیفیت سوخت توزیع‌شده در تهران در بهار و تابستان نشان می‌دهد
بازگشت کابوس بنزین‌های آلوده

🔹گروه جامعه:‌ شش سال از روزهایی که تهران تجربه تلخ بنزین‌های آلوده و سرطان‌زای معروف به بنزین پتروشیمی را از سر گذراند، گذشته است؛ بنزینی که به گواه آزمایش مراکزی مثل شرکت کنترل کیفیت هوا به دلیل افزودنی‌هایی که داشت، سرطان‌زابودنش قطعی بود. حالا پایش جدیدی که همین شرکت درباره سوخت توزیع‌شده در تهران – هم بنزین و هم گازوئیل – انجام داده، زنگ خطری دوباره را دراین‌باره به صدا درآورده است؛ زنگ خطری به این شرح: میزان گوگرد موجود در بنزین توزیع‌شده در بهار و تابستان تهران چهاربرابر بیشتر از حد مجاز است. این آمار را به خبر نزدیک‌شدن فصل سرما،‌ فصل افزایش رفت‌وآمدهای شهری و افزایش غلظت آلایندگی‌های هوا به‌علاوه پدیده وارونگی، ترکیب کنید تا متوجه شدت و اهمیت بیشتر زنگ خطری که به صدا درآمده باشید.

🔹جزئیات خبر در ادامه آمده است،‌ اما این ماجرا در حالی رخ می‌دهد که حداقل از سال 1393 مسئولان دولتی با قطعیت از توزیع بنزین با استاندارد یورو 4 در تهران خبر داده بودند. علاوه‌براین در اردیبهشت سال 96 به صورت رسمی مراسم بزرگی با عنوان «جشن خودکفایی بنزین کشور» نیز برگزار شد. مدیرعامل شرکت ملی پالایش و پخش فراورده‌های نفتی ایران هم همین تیرماه 98 در اظهارنظری تأکید کرد «ایران تولیدکننده باکیفیت‌ترین فراورده‌های نفتی در منطقه است».‌ همین مقام مسئول - علیرضا صادق‌آبادی - در تیرماه سال پیش؛ یعنی 97 در اظهاراتی وعده داده بود که تا مهر همان سال میزان تولید بنزین یورو 5 در کشور به 64 میلیون لیتر خواهد رسید. همه اینها در شرایطی است که نتایج بررسی کیفیت بنزین توزیعی در تهران، ‌پایتخت و مهم‌ترین شهر کشور، حالا که یک سال تمام هم از مهر 97 گذشته نشان می‌دهد حتی از کیفیت و استانداردهای بنزین‌ یورو 4 هم پایین‌تر است.

برای خواندن گزارش به لینک زیر مراجعه فرمایید:

http://yon.ir/dCMBQ

@sharghdaily
📺 #سالومه تو به فریادمون برس!

✍️ احسان محمدی

📺 صدای دختر جوانی که دوربین را نزدیک یک خودپرداز بانک گرفته و چند برگِ رسید بانکی که روی زمین و نزدیک سطل زباله رها شده اند را نشان می دهد، هم زمان به گوش می رسد:

- سلام سالومه! اینجا (....) است. همونطور که می بینی این گوشه ای از بی فرهنگی ماست...

📺 به ویدئو نگاه می کنم. به اینکه ارسال کننده فیلم سوژه را پیدا کرده، احتمالاً یکی دو بار فیلم گرفته، بعد به اینترنت وصل شده، برای شبکه من و تو فرستاده، در صف انتظار مانده تا ویدئوی ارسالی اش پخش شود و شاید به ده نفر زنگ زده که عمه! خاله! دایی! ببینید اون ویدئو رو من فرستادم!

📺 بعد احساس کرده که چه مشت محکمی بر دهان مسئولان شهری زده که در نظافت شهر کوتاهی کرده اند، سیستم آموزشی را زیر سوال برده که شهروندان را به خوبی تربیت نکرده و همینطور بی فرهنگی عده ای را افشا کرده است!

در حالی که اگر واقعاً دلش می سوخت، می توانست خم شود و آن کاغذها را بردارد و بیندازد توی سطل زباله و خلاص!

📺 اما چرا این کار را می کنیم؟ چه لذتی در این فلاکت بار نشان دادن اوضاع وجود دارد که باید آن را مستندسازی کنیم و برای #سالومه بفرستیم؟ سالومه فریاد رس بشریت است؟ قرار است معجزه کند؟ تیم بفرستد و خیابان های ما را از زباله پاک کند؟ گروه امداد بفرستد و زمستان درخت های برف گرفته جلوی خانه ما را بتکاند؟

📺 در این خود بدبخت پنداری، سیاه نشان داده همه چیز، سلب مسئولیت فردی و مسابقه ملی برای بازتاب بدی ها و شستن رخت چرک ها در کوچه چه مدالی لذتی نهفته است که از آن دست برنمی داریم؟

📺 واقعاً این شهروندان مخوف بی مسئولیت که این کارهای بد را انجام می دهند کجا دارند زندگی می کنند که ما آنها را نمی شناسیم؟ یک عده قلیل هستند که همه جا نفوذ دارند؟ در بازار اقتصادی احتکار می کنند، در بانک ها اختلاس، در خیابان ها قانون شکنی، در مدرسه تقلب و ... اینها چه کسانی هستند؟ جاسوس های اسرائیل و آمریکا یا خود ما؟

📺 سفر کوتاهی به #آستارا داشتم. چند دقیقه ای کنار دریا رفتم و بیزار شدم. روی ماسه هایی که در چند وجبی دریای خزر بودند مجموعه ای از کثافت و آشغال ریخته بودند. پوشک کهنه بچه، بطری آب مصرف شده، تاپاله اسب هایی که برای سواری دادن آنجا کرایه داده می شوند، مایو کهنه، لیوان شیشه ای شکسته، چای کیسه ای مصرف شده و ...

📺 فکر کردم اگر همین الان دوربین تلویزیون بیاید و با همین جمعیتی که کنار ساحل ایستاده اند حرف بزند آنها یک دل سیر در مورد بی کفایتی مسئولان و ناکارآمدی آنها در مدیریت کشور حرف می زنند. در مورد اینکه چقدر خارجی گل و ماه هستند و چقدر همین دوبی و #ترکیه که بیخ گوش ما قرار دارند آباد و تمیز و زیبا شده اند.

📺 اما هیچکس حتی آنها که این زباله ها را ریخته اند حاضر نیستند نقش خودشان را بپذیرند. واقعاً شب که ما خواب هستیم #احمدی_نژاد و #روحانی و #خاتمی و #علم_الهدی کامیون کامیون زباله می برند و می ریزند توی ساحل دریای خزر؟

📺 گاهی احساس می کنم #بخشی از این رفتار نتیجه کاری است که چهاردهه خود حاکمیت انجام داد. هر وقت هر مشکلی پیش آمد گفت تقصیر #شاه است، تقصیر #آمریکاست، تقصیر #ترامپ است، تقصیر ... تقصیر همه است جز من! شاید بخشی از این مسئولیت ناپذیری را از خود مسئولان یاد گرفته ایم.

📺 هیچکس نمی تواند ناتوانی و ناکارآمدی بسیار از مدیران را انکار کند. من هم درک می کنم که در حوزه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و آموزشی و .... ناتوان بوده اند. گاهی فاجعه بار حتی. اما این دلیل نمی شود که ما مدام در دام تباه نشان دادن همه چیز بیفتیم و در ترویج این نگاه فلاکت بار از هم سبقت بگیریم.

📺 مثلاً الان فهمیدیم که چقدر بدشانس بوده ایم که در #خاورمیانه به دنیا آمده ایم، چه سرنوشت تلخی داشته ایم که به جای #سوئیس در ایران بزرگ شده ایم، تا چه اندازه نگون بختیم که چنین مسئولانی داریم، چه وضع بدی داریم که با شهروندانی مسئولیت نشناس زندگی می کنیم که کاغذها را داخل سطل زباله نمی ریزند، بد رانندگی می کنند و ...

نتیجه؟ باید چکار کنیم؟ بعد از کشف این موضوعات چه؟ نقطه توقف و پایان خطی وجود دارد و بر می گردیم به نقطه نخست و همه چیز را درست و اصولی انجام می دهیم و کشور آباد می شود؟

📺 ادامه دادن این رفتار یعنی افتادن به چاهی که انتها ندارد. فقط فرورفتن و ناله کردن و تباه شدن عمر. بی هیچ دستاوردی و با تلخکامی مطلق. شجاعت داشته باشیم و روبروی آینه بایستیم و کمی نقش خودمان را در این تباهی کشف کنیم. همه مان. هم ما مردم عادیِ پاک و پاکیزه و هم مسئولان نالایق!

⛔️ اگر برای این کشور کاری نمی کنیم، حداقل دست از این ذکر مصیبت ملی برداریم! همین!
#امیدجوان
🖋 @ehsanmohammadi95
چرا ایرانیان مهاجر می بینند و عبور می کنند؟

▪️فردین علیخواه|جامعه شناس
مادر 25 ساله متهم است که فرزند خردسالش را به قتل رسانده است/ زن 32 ساله ای که در اتوبوس موبایل آیفون یک معلول ویلچرنشین را سرقت کرده بود دستگیر شد/ مرد 29 ساله ای که به بهانه نوسازی خانه سالمندان از آنان کلاهبرداری می کرد دستگیر شد/ دو دانش آموز 15 و 18 ساله در مقابل مدرسه، دانش آموز 14 ساله دیگری را در مقابل چشمان مادرش، با ضربات چاقو به قتل رساندند/ سارقان مسلح با تهدید یک نوجوان از او خواستند تا هدفون گران قیمت خود را به آنها بدهد/ مردی که به هنگام رانندگی پرسرعت با ماشین پلیس برخورد کرده بود متواری شد.

در همین چند خبر کوتاه از قتل فرزند توسط یک مادر جوان گرفته تا سرقت مسلحانه از شهروندان، از قتل سایر شهروندان گرفته تا کلاهبرداری از آنان به چشم می خورد. آنچه خواندید اخبار فقط چند روز کشور کاناداست. تصور نکنید که این حوادث صرفا مختص کاناداست و در امریکا، آلمان، انگلیس، هلند و یا اتریش رخ نمی دهد. هدف از بیان این اخبار آن نیست که به شما گفته شود اگر می خواهید به کانادا مهاجرت کنید کاملا در اشتباهید و یا اگر مهاجرت کرده اید به کشورتان بازگردید و یا کانادا را به مقصد کشور دیگری ترک کنید. ولی با خواندن این اخبار می توانیم به اندازه کافی شواهد و دلایل داشته باشیم تا نگران شویم و خودمان را به دامان اضطراب بسپاریم. هر روز با خواندن چنین اخباری می توانیم به جهان بدبین شویم و درباره ترس ها و نگرانی هایمان با دیگران حرف بزنیم و بعد از سلام به دوستمان بلافاصله جمله بعدی مان این باشد که« شنیدی چی شده؟».

به راستی پرسش آن است که چرا ایرانیانی که ساکن کانادا، امریکا یا کشورهای اروپایی هستند در مقایسه با زمانی که در ایران بودند آنقدرها ناآرام و مضطرب نیستند؟ چرا با خواندن چنین اخباری که ممکن است هر فردی را مشوّش کند آنان آنطور که انتظار می رود پریشان خاطر نمی شوند و احساس ناامنی نمی کنند؟ البته قبل از ادامۀ بحث باید تأکید شود که نهایت ساده اندیشی است اگر نویسنده این متن به عنوان یک جامعه شناس بخواهد بگوید که از نظر آسیب های اجتماعی یا وضعیت اقتصادی و اجتماعی، ایران با کانادا یا آلمان یا اتریش هیچ فرقی ندارد. هدف این متن بیان این نکته نیست و امیدوارم نویسنده متهم به این ساده اندیشی نشود. و اما درباره پرسشی که طرح شد چند فرض جامعه شناختی می توان در این خصوص داشت. این مفروضات جامعه شناختی البته، با واقعیت زندگی ایرانیان بیگانه نیست چرا که حدود یکسال است که در قالب مصاحبه های مختلف با ایرانیان مهاجر، تجارب و زندگی جدید آنان را مطالعه می کنم.

یکی از تغییراتی که در گروهی از ایرانیان مهاجر رخ می دهد جابجایی از موضع «سرزنش سیستم» به موضع «سرزنش قربانی» است. منظور آنکه، برای مثال اگر آنان در خیابان های شهرهای ایران یک بی خانمان یا روسپی ببینند عمدتا حکومت و حاکمان را برای آن سرزنش می کنند ولی در خارج از ایران کارتن خوابی یا روسپیگری یک «choice»( انتخاب ) تلقی می شود، به این معنا که فرد می توانست انتخاب کند که زندگی بهتری داشته باشد ولی خودش با تصمیم های غلطی که در طول زندگی اش داشته، چنین سرنوشتی را انتخاب کرده است. جابجایی از سرزنش سیستم به سرزنش فرد مهمترین تغییری است که باعث می شود ایرانیان با برخی از آسیب های اجتماعی جوامع جدید کنار بیایند و شاید به همین دلیل به تدریج با مشاهده بی خانمان هایی که در مقابل شعب مک دونالد نشسته اند تا دیگران برایشان غذا بخرند، و یا با مشاهده معتاد دائم الخمری که با فریاد های هراس آور به زمین و زمان ناسزا می گوید، دیگر مانند ایران ناراحت نمی شوند.

تغییر دیگری که اتفاق می افتد آن است که فرهنگ فردگرائی حاکم بر آن جوامع، فرد مهاجر را با خود همراه می کند. در واقع ایرانیان در ایرانِ جمع گرا به دیگران و سرنوشت آنان بیشتر فکر می کنند. آنان خود را در یک شبکه روابط اجتماعی تصور می کنند و به تغییرات اطراف شان توجه دارند. ولی در جامعه جدید، پیشبرد امور فردی، موفقیت فردی، حال خوب فردی، خوشبختی فردی، تمرکز بر کار خود و شکوفایی فردی در اولویت قرار دارد. آدم ها آنقدر در یک مجرا یا مسیر مشخص برای پیشرفت قرار می گیرند که دیگر چندان نمی توانند به دنیای اطراف یا دیگران فکر کنند چرا که یک ثانیه نیز نمی خواهند از رسیدن به موفقیت فردی عقب بمانند. در نتیجه ایرانیان مهاجر راحت تر از کنار آسیب های اجتماعی جوامع جدید عبور می کنند.
🔺ادامه مطلب در صفحه بعد
ادامۀ صفحه قبل
چرا ایرانیان مهاجر می بینند و عبور می کنند؟


به عنوان سومین عامل، باید به شکل نگرفتن «حس در خانه بودن» اشاره کرد. بیشتر ایرانیان مهاجر در جوامع مقصد، مدام با حس مهمان بودن روزگار می گذرانند. گویی مسافرند و چمدانی که با آن مهاجرت کرده اند به زودیِ زود به کارشان خواهد آمد. همراه بودن این حس همیشگی با آنان باعث می شود تا همیشه «نگاه سکوریتی» به آن جوامع داشته باشند. به این معنا که مسائل آن جوامع را نه از نزدیک و بدون فاصله بلکه از پشت شیشه های سکوریتی ببینند. آنان مسائل آن جامعه را مسأله آن جامعه می دانند و نه مسأله خودشان. شاید به همین دلیل است که برخی از مهاجران با نگرانی از طریق شبکه های اجتماعی از نویسنده این سطور درباره مادری که در یکی از شهرهای کوچک ایران فرزندش را به قتل رسانده است سوال می کنند و جالب آنکه وقتی به آنها می گویم که دیروز در شهری که شما سکونت دارید دقیقا همین اتفاق افتاده است در نهایت می گویند که من دلواپس کشور خودم هستم.

در نهایت باید از مهارتی گفت که پس از مهاجرت در ایرانیان شکوفا و تقویت می شود و آن دیدن قسمت مثبت قضایا یا همان مثبت اندیشی است. بی اساس نیست اگر بگوییم که مهاجرت دشوارترین تصمیم زندگی است. فرد مهاجر با تغییر محل زندگی خود بسیاری چیزها را از دست می دهد که یکی از آنها سرمایه اجتماعی است که طی سال ها شکل گرفته است. در شرایط جدید یک صحنه یا خبر آزاردهنده یا غمناک بسیار کوچک هم می تواند او را به قعر افسردگی و غربت زدگی سوق دهد. در نتیجه بخشی از مهاجران تمرین می کنند تا اخبار بد را نخوانند و اگر هم بخوانند از آن بگذرند. آنان تمرین می کنند که در حوادث بد به هیچ وجه مکث نکنند. قرار نیست آنان در آنجا مانند ایران باشند.

کانال نویسنده در تلگرام: @fardinalikhah
ارسال نقد و نظر برای نویسنده: @alikhahfardin
Forwarded from بینام
‏گزارشی درباره نشریه «نیوزویک» و این سوال اساسی که چنین نشریه‌ای که در ۱۵ سال اخیر با مغز سقوط کرده و روز به روز زردتر، درپیت‌تر شده و سرشار از تیترهای کلیک‌بیار و اخبار کپی پیست شده و بیخود، چطور دوام آورده؟ نشریه‌ای که روزی یکی از ۳ تا مهم‌ترین رسانه‌های آمریکا بود!

چطور دوام آورده؟ با بیگاری و بهره‌کشی از روزنامه‌نگارانی که اغلب تازه‌کارند و بسیار جوان، حقوق حداقلی، قراردادهای ۳ ماهه بدون هیچ مزایا، اجبار به اضافه‌کاری بدون دستمزد اضافه، استخدام مدیرهای «مارکتینگ دیجیتال» که سر سوزنی فهم روزنامه‌نگاری ندارند و نگاه‌شون به رسانه فقط بر مبنای الگوریتم و کلیک است و بس، با زدن از هر گوشه امکانات حداقلی رسانه(هنوز حتا کامپیوترهایشان ویندوز ۸ است!)، کنار گذاشتن کار ژورنالیستی واقعی.

فقط هم «نیوزویک» نیست، «بازفید» که از اصلی‌ترین‌های این مدل روزنامه‌نگاری کلیک‌زده مبتنی بر الگوریتم بود گرفته تا «مشبل»‏همه‌شون همین‌اند. با بیگاری و بار سنگین روی گرده‌ی روزنامه‌نگارهای تازه‌کار و برون‌سپاری کردن کلی از کارها در کشورهایی مثل فیلیپین و هند با دستمزد حداقلی و اخراج هرکس که جلوشون بایستد و اعتراض کند، اداره می‌شوند.

تمام مدیران‌شان هم شدند یک مشت خودشیفته که یا از وال‌استریت آمدند یا سیلیکون‌ولی و یا خانواده پولدار و هیچ از روزنامه‌نگاری نمی‌دانند، اما به توهم مصیبت‌بار همه پولدارهای این قشر (صدی نود هم مرد سفیدپوست) وال‌استریتی/سیلیکون‌ولی با پدرجون‌های پولدار مبتلا هستند: من از همه باهوش‌ترم، چون پولدارم چون پولدارم پس باهوش‌ترینم!

Dropshipping journalism - Columbia Journalism Review
https://www.cjr.org/special_report/newsweek.php
Forwarded from شرق
🔺آيا ما داريم فارسي حرف مي‌زنيم؟
ليلي گلستان

🔹آيا ما داريم فارسي حرف مي‌زنيم؟ اين چه زبان مزخرفي است که باب و همه‌گير شده؟
از بقال و رفتگر و خانم تي‌تيش‌ماماني و دکتراي حقوق و کارمند بانک و راننده تاکسي و... همه آحاد مردم «اوکي»اند!
به رفتگر جوان محله‌مان گفتم مي‌آيي شاخه‌هاي بريده‌شده را ببري؟ گفت:

🔹 «اوکي» چه «تايمي» بيام؟
به راننده تاکسي گفتم شنيده‌ام که نرخ کرايه زياد شده. با خنده گفت:
«توماچ» شده.

🔹خانم فروشنده يک بوتيک گفت: «سايز»تون چنده؟
خانم مجري در يک مراسم اهداي جايزه مدام تکرار مي‌کرد: حالا مي‌رويم به «پارت» بعدي.
دختر جوان داشت برايم درد‌دل مي‌کرد و مي‌گفت: ديگه «ريليشن‌شيپ»‌مون خراب شده، «بادي»هامون به هم نمي‌خوره، خيلي «پرابلم» داريم.
توي خيابان خانمي که با سرعت مي‌رفت به من تنه زد و گفت: « اوه هاني ساري».

🔹پسري گفت عاشق يک دختر شده‌ام، خيلي «کيوته».
آقايي گفت توي اين شهر اگر «کانکشن» نداشته باشي، محال است کار پيدا کني.
آقايي به گالري آمد و رو به من گفت: واقعا کارهاي شما قابل «اپريشيت»کردن است.

🔹دختر جوان گفت امروز توي ترافيک گير کردم «هدک» گرفتم. خانمي در تخت بيمارستان بود. زايمان کرده بود. خبرنگار پرسيد چه اصراري داشتيد که حتما بچه در 8/8/98 به دنيا بيايد؟ گفت: اين روز خيلي لاکچريه!

برای خواندن یادداشت به لینک زیر مراجعه فرمایید:

https://plink.ir/ikKRX

@sharghdaily
🔴 ایران برنده نهایی قدرت‌نمایی در خاورمیانه


« بخش اول »

به گزارش بلومبرگ فارسی به نقل از راشاتودی موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک مستقر در لندن در یک گزارش مفصل استدلال کرده است که ایران بازی ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منطقه را برای کسب نفوذ به سود خود رقم زده و این درحالی است که راهبرد پشت‌پرده فعالیت‌های منطقه‌ای «صرف منابع حداقلی و جذب منافع حداکثری» است.

درس بزرگ این استراتژی آن است که تهران برخلاف برخی کشورهای دیگر، میلیاردها دلار را برای اشغال خاک دیگر کشورها و کشتار مردم آن هزینه نکرده است؛ چرا که در نهایت هیچ دولتی نمی‌تواند با تجاوز به دیگر ملت‌ها، برای خود نفوذ بخرد.

موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک(IISS)، در گزارش ۲۱۷ صفحه‌ای خود اذعان کرده که ایران توانسته است با به‌کارگیری استراتژی «صرف منابع حداقلی و جذب منافع حداکثری» از خاکستر‌های منطقه جنگ‌زده خاورمیانه، پیروز بیرون‌ آید و با وجود در اختیار داشتن دکترین نظامی دفاعی، بودجه اندک نظامی در قیاس با واشنگتن و ریاض، نتیجه دوئل ژئوپلیتیک منطقه را به سود خود رقم بزند.

برای نیل به این هدف ایران توان نظامی نامتقارن، نظیر تاکتیک‌های تهاجمی دسته‌ای، استفاده از پهپاد‌ها و حملات سایبری را توسعه داده است. این درحالی است که عربستان‌سعودی پس از صرف میلیاردها دلار در جنگ یمن و کشتار هزاران غیرنظامی، بازنده بیرون آمده است. شاید درس بزرگ این گزارش آن باشد که تهران میلیاردها دلار را برای اشغال خاک دیگر کشورها و کشتار مردم آن هزینه نکرده است چراکه در نهایت هیچ دولتی نمی‌تواند با تجاوز به دیگر ملت‌ها، برای خود نفوذ بخرد.

گزارش جدید موسسه بین‌المللی مطالعات بین‌المللی (IISS) در لندن تحلیل بسیاری از کارشناسان طی ماه‌های اخیر در رابطه با ایران را تایید می‌کند. بر این اساس ایران درحال پیروزی در بازی استراتژیک نفوذ منطقه‌ای است. این موسسه که از سال ۱۹۹۷ مقر آن در لندن بوده است، یک مرکز پژوهشی بین‌المللی است که گزارش‌های دوره‌ای را پیرامون موضوعات استراتژیک و ژئوپلیتیک منتشر می‌کند. در سال ۲۰۱۶، سازمان رتبه‌بندی «گو تینک تنک» جایگاه آن را در جهان در مکان سیزدهم اندیشکده‌ها قرار داد.

این گزارش ۲۱۷ صفحه‌ای با عنوان «شبکه نفوذ ایران در خاورمیانه» تمامی جزئیات نحوه استفاده تهران از گروه‌های هم‌پیمان در سراسر منطقه، منافع و اثرات استراتژیک سیاست‌خارجی آن را بررسی کرده است.

اما برای شفاف شدن جایگاه این موسسه در بین اندیشکده‌های دیگر باید گفت که ژنرال هربرت مک‌مستر، مشاور امنیت‌ملی پیشین دونالد ترامپ زمانی در آن عضویت داشته است. به‌علاوه افراد مهم دیگری نظیر جیمز اشتینبرگ، معاون وزیر خارجه پیشین آمریکا هم در این موسسه عضو هستند. از سوی دیگر در اواخر سال ۲۰۱۶ بود که روزنامه انگلیسی گاردین در گزارشی پیرامون منابع مالی این اندیشکده به افشاگری پرداخت و اعلام کرد این سازمان اعانه‌ای ۳۲ میلیون دلاری را از سوی خانواده سلطنتی بحرین، که از دشمنان ایران در منطقه هستند، دریافت کرده است.

این روزنامه در آن سال توانسته بود به اسنادی دست یابد که دریافت این مبلغ هنگفت را اثبات می‌کرد و به این ترتیب اندیشکده مزبور متهم شد که استقلال خود را در قبال دریافت پول فروخته است. بر اساس همین اسناد، خانواده سلطنتی با مقامات این اندیشکده توافق کرده بودند که بخش هنگفتی از اعانه را در خفا بپردازند تا توجه رسانه‌ها به آن جلب نشود.

با این حال این گزارش مفصل در انتهای خود به نتایج جالبی می‌رسد: «جمهوری اسلامی ایران توانسته است تا توازن نفوذ موثر در خاورمیانه را به سود خود تغییر دهد.»

این درحالی است که طی سال‌های گذشته، اقتصاد ایران تحت فشار تحریم‌های آمریکا قرار داشته است و شاید این امر یکی از عوامل پایین بودن بودجه نظامی ایرانی‌ها است به‌ویژه زمانی که با بودجه نظامی واشنگتن و متحدان منطقه‌ای آن قیاس شود. این موضوع یکی از بهترین نقض‌های اتهامات بی‌اساسی است که با عنوان متخاصم منطقه‌ای و حامی تروریسم به ایران نسبت می‌دهند.

پنتاگون در گزارش سالانه ۲۰۱۵ خود پیرامون استراتژی نظامی ایران می‌نویسد: «دکترین نظامی ایران دفاعی است. این دکترین برای آن طراحی شده تا مانع حملات نظامی شود و حملات نظامی پیش‌دستانه را خنثی، و آن را تلافی کند تا از این طریق بتواند یک راهکار دیپلماتیک را به دشمنانش تحمیل و همزمان از امتیازدهی حول منافع اصلی خود اجتناب کند.»  به‌عبارت دیگر، به‌رغم آنکه ایرانی‌ها سال‌ها است که مدام با تهدید حملات نظامی چه از جانب آمریکا یا متحدان منطقه‌ای آن مواجه بوده‌اند، تهران به‌دنبال جنگ نیست.

**ادامه مقاله در بخش دوم ....

☑️ @persianbloomberg
بلومبرگ فارسی✔️
.
🔴 ایران برنده نهایی قدرت‌نمایی در خاورمیانه


« بخش دوم »

ایران هزینه‌های نظامی بسیار محدودتری را نسبت به عربستان سعودی، اسرائیل و به‌ویژه آمریکا صرف می‌کند. با این حال همان‌طور که موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک تاکید کرده است، ایران توانسته است تا از خاکسترهای شعله‌های جنگ در خاورمیانه به‌عنوان پیروز بیرون‌ آید.

مقاله‌ای که شورای روابط خارجی آمریکا منتشر کرده هم این موضوع را تایید می‌کند و می‌نویسد: «ایران درحالی وارد دومین سال از آغاز کمپین فشار حداکثری دولت ترامپ می‌شود که به ثبات اقتصادی و موقعیت منطقه‌ای خود اطمینان کامل دارد.»

همین اعتماد به‌نفس بالای ایران است که موجب شده تا این کشور حتی برخی از شرایط خود را به جامعه بین‌الملل تحمیل کند، به‌ویژه زمانی که بحث آینده غنی‌سازی اورانیوم مطرح می‌شود. نشریه فارن افرز هم در مطلبی تایید می‌کند که ایران توانسته از توفان تحریمی آمریکا زنده بیرون‌ آید. این درحالی است که بسیاری از کشورهای مخالف خروج آمریکا نظیر اروپایی‌ها، که وعده کمک به ایران در جریان تحریم‌های آمریکا را داده بودند، به قول خود عمل نکرده‌اند.

براساس گزارش موسسه بین‌المللی مطالعات استراتژیک، ایران توانسته تا با توسعه توان نظامی نامتقارن نظیر تاکتیک‌های تهاجمی دسته‌ای، استفاده از پهپاد‌ها و حملات سایبری، دوئل ژئوپلیتیک منطقه را برای افزایش نفوذ در خاورمیانه به سود خود رقم بزند. بخش اصلی این وظیفه نیز برعهده نیروهای سپاه قدس بوده است و این شاخه نظامی عملکرد موثری در گسترش حوزه عملیاتی ایران در منطقه داشته است و به‌علاوه آموزش‌های نظامی، حمایت‌های اطلاعاتی و تسلیحاتی را از گروه‌های هم‌پیمان تهران در منطقه فراهم می‌کند. 

این گزارش همچنین به موضوعات دیگری نظیر روابط ایران با حزب‌الله، نقش آن در عراق و سوریه و احتمالا در یمن می‌پردازد. پشت‌پرده استراتژی ایران، استفاده از منابع حداقلی برای دستیابی به منافع حداکثری است. ایران همه منابع خود را در این راه هزینه نمی‌کند.  در مقابل، عربستان‌سعودی زمان، تلاش و میلیارد‌ها دلار و جان بسیاری از غیرنظامیان بیگناه را  از آغاز جنگ غیرانسانی یمن تاکنون صرف کرده و با این حال از این کارزار بازنده بیرون آمده است.

همان‌طور که خبرگزاری بلومبرگ در این‌باره می‌نویسد: «عربستان‌سعودی دارای جنگ‌افزارهای بهتری نسبت به رقبای خود در یمن است و البته جای تعجبی ندارد چراکه این جنگ بین غنی‌ترین و فقیرترین کشورهای عربی است و سعودی‌ها هنوز هم نتوانسته‌‌اند تا خواسته‌های خود را تحمیل کنند.»

عربستان نه‌تنها در حال واگذار کردن نتیجه جنگ یمن است بلکه باخت را در یک نبرد اقتصادی دیگر هم پیش‌روی خود می‌بیند. در ابتدای این جنگ، رویترز تخمین زد که هزینه‌های جنگ یمن درنهایت برای سعودی‌ها، ۱۷۵ میلیون دلار در ماه آب می‌خورد. با این حال در اواخر سال نخست جنگ، عربستان، بودجه نظامی خود را ۵.۳ میلیارد دلار افزایش داد. این روند تا پایان جنگ هم ادامه داشت. در آخر سال ۲۰۱۶، عربستان‌سعودی با افزایش ۶.۷ درصدی بودجه نظامی خود در سال ۲۰۱۷، مجموع آن را به رقم هنگفت ۵۰.۸ میلیارد دلار رساند


یافته‌های گزارش IISS کاملا منطبق بر واقعیت هستند و ممکن است یک درس بزرگ برای واشنگتن و متحدان در خود داشته باشد. این درس شاید آن است که دلیل پیروزی ایران در این کارزار، هزینه نکردن میلیاردها دلار برای حمله به ملت‌های دیگر بوده است. در نهایت آیا یک کشور می‌تواند با تجاوز به خاک دیگر کشورها، اشغال و کشتار مردم بیگناه برای خود نفوذ بخرد؟


☑️ @persianbloomberg
بلومبرگ فارسی✔️


www.rt.com/op-ed/472945-iran-strategic-struggle-us/amp/
.
.
.
چرا من بدبخت عالمم؟

شاید همه ما در برهه‌ای از زندگی‌مان سؤال«آخر چرا من اینقدر بدبختم» را از خودمان پرسیده باشیم. معمولاً در کشور ما افراد برای ریشه یابی بدبختی های خود به سراغ نهادهای رسمی می‌روند و آنرا به این نهادها منتسب می کنند. ولی آیا ایرانیان اشتباه می‌کنند وقتی‌که همه تقصیرها را به گردن نهادهای حاکم می‌اندازند و کاسه کوزه‌ها را بر سر آن‌ها می‌شکنند؟

در بسیاری از کشورهای توسعه‌یافته وضعیت به‌گونه‌ای سامان می‌یابد که افراد به این نتیجه دست یابند که نظام اجتماعی شان مبتنی بر شایسته‌سالاری است و هرکسی که تلاش کند و شایستگی داشته باشد می‌تواند به موفقیت دست یابد. درواقع فرصت‌های پیشرفت به روی کسانی که تلاش کنند باز می‌شود و مسئله اصلی، شایستگی، انتخاب درست، اراده و تلاش است. ازاین‌رو کسی که موفق نمی‌شود تصمیمات اشتباه خود را بررسی می‌کند و عموماً خود، و نه نظام حاکم را به چالش می‌کشد. در این مثال، نگاه روان‌شناختی بر ریشه‌یابی منبع محرومیت غلبه دارد و فرد در بررسی علل ناکامی‌ها، یقه خودش را می گیرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، نهادهای حاکم تمامی تلاش خود را بکار گرفتند تا انسان جدیدی تولید کنند. انسانی که ازنظر جهان‌بینی، رفتار و کردار دارای استانداردهایی باشد که به‌تدریج آنها داشتند تعریف میکردند. تصور بر آن بود که تولید انسان جدید نیازمند آن است تا نهادهای رسمی در همه امور، از جزئی تا کلی، دخالت کنند؛ مانند سرآشپزی که دلواپس شام است و هر دقیقه تمامی جزئیات رفتارهای خدمه‌اش را کنترل می‌کند. جامعه به‌مانند خط تولیدی تصور می‌شد که باید تمام مراحل آن را به‌دقت کنترل کرد تا مبادا محصول نهایی نقص داشته باشد. لذا هر ناظری به‌آسانی متوجه حضور سایه سنگین نظارت بر همه امور کشور ازجمله موسیقی، رسانه، مدرسه، ورزش، کتاب، لباس، غذا، عروسی، صنعت و بازار می‌شد. هرچند این روند در طول سال‌های گذشته فراز و نشیب زیادی داشته است ولی درمجموع، نظارت و دخالت نهادهای حاکم همچنان وجود دارد و تفاوت؛ تنها در شیوه ِاعمال (نرم یا خشن) و میزان آن (چقدر) بوده است.

البته در طول این چند دهه، اتفاقات دیگری هم رخ داد. برای مثال در برهه‌هایی تلاش شد تا این ذهنیت به جامعه القاء شود که محرومیت یا بدبختی وجود ندارد. می‌گفتند به وضعیت کشورهای همسایه نگاهی بیندازید و خودتان را با آن‌ها مقایسه کنید. شما بسیار هم خوشبخت هستید. در برهه‌هایی هم تلاش شد تا این ذهنیت در جامعه اشاعه یابد که منبع محرومیت‌ها؛ دشمن خارجی است. اوست که نمی‌گذارد ما از محرومیت خارج شویم. ولی این توجیهات موفق نشد. ایرانیان همچنان منبع محرومیت خود را نه دشمن، بلکه ناکارآمدی نهادهای مسئول می‌دانند. در سال های اخیر اما، تلاش می شود تا(همانند کشورهای توسعه یافته) نگاه روان شناختی نیز گسترش یابد. وضعیت به گونه ای پیش رود که علیرغم دخالت نهادهای رسمی درهمه شئون زندگی مردم(بر خلاف کشورهای توسعه یافته)، «فردِ بدبخت» فقط خودش را سرزنش کند و نه ناکارامدی نهادهای رسمی را.

به سؤال نخست این نوشته برگردیم. آیا ایرانیان را باید سرزنش کرد که چرا این‌قدر نقش نهادهای رسمی را در شناسایی منبع محرومیت خودشان پررنگ می‌کنند؟ به نظر می‌رسد که رفتار آنان قابل سرزنش نیست. وقتی با نهادهای مختلفی مواجه هستیم که در همه عرصه‌ها، از فرهنگ تا سیاست، از اجتماع تا اقتصاد، دخالت و نظارت دارند چه پاسخی می‌توان به سؤال «چرا من بدبخت هستم» داد؟ بیایید به این سؤالات پاسخ دهیم: چرا من نمی‌توانم آن لباسی را که دوست دارم بپوشم؟ پاسخ: چون نهادهای رسمی تصمیم می‌گیرند که کدام لباس مناسب شماست. چرا من نمی‌توانم به آن کنسرتی که دوست دارم بروم؟ پاسخ: چون نهادهای رسمی تصمیم می‌گیرند که کدام کنسرت‌ها مناسب شماست. چرا من نمی‌توانم آن فیلمی را که دوست دارم در سینماها ببینم؟ پاسخ: چون نهادهای رسمی تصمیم می‌گیرند که کدام فیلم‌ها مناسب شماست. چرا من نمی‌توانم آن ماشینی را که دوست دارم و در دنیا هم بسیار ارزان است بخرم؟ چون نهادهای رسمی تصمیم می‌گیرند که امتیاز ورود ماشین را به چه کسانی واگذار کنند. چرا من نمی‌توانم در فضاهای عمومی شاهد آن نوع شادی باشم که دوست دارم؟ پاسخ: چون نهادهای رسمی تصمیم می‌گیرند که کدام نوع شادی مناسب شماست.

چشمان ناظرِ نهادهای رسمی در همه‌جا هست. به‌راستی، در این وضعیت، اگر شاهد نتایج نامطلوب، محصول ناقص و شرایط ناهنجار باشیم جز نهادهای حاکم باید چه عاملی را سرزنش کنیم؟ وقتی همه تصمیمات کوچک و بزرگ با آن‌هاست آیا فرد چاره‌ای جز آن دارد که منبع انواع محرومیت‌های خود را در آن‌ها جستجو نکند؟
و به همین دلیل است که در ایران همه‌چیز بی‌درنگ سیاسی می شود چون همه‌چیز به تصمیمات « آنها» ختم می‌شود.
▪️نوشته: فردین علیخواه| جامعه‌شناس

ارسال نظر: @alikhahfardin
کانال نویسنده: @fardinalikhah
اثر قیمت بنزین روی هزینه حمل و نقل

افزایش ناگهانی قیمت بنزین خیلی شهروندان را نگران کرده است که هزینه حمل و نقل مسافر و بار به همان نسبت افزایش قیمت بالا خواهد رفت. دقت کنیم که این رابطه خیلی ضعیف‌تر از یک-به-یک خواهد بود. تخمین سرانگشتی ما در این‌جا و خیلی مطالعات با تفصیل و دقت بیش‌تر توسط دیگر در جای دیگر، می‌گوید که دو-سه برابر شدن قیمت بنزین، نهایتا افزایش هزینه بخش حمل و نقل (که بیش‌ترین اثرپذیری از سوخت را دارد) چیزی حدود ۵۰ درصد و یا کم‌تر خواهد بود (و نه ۲۰۰ درصد). من محاسباتی که پارسال نوشته بودم را این جا دوباره منتشر می‌کنم. یک راننده تاکسی/اسنپ/شخصی در تهران را در نظر بگیرید. چنین خودرویی به طور متوسط روزانه ۳۰ لیتر بنزین مصرف می‌کند. حال ببینیم «هزینه‌های» ارایه خدمات قبل/بعد آزادسازی چه طور خواهد بود. عناصر اصلی هزینه تولید خدمات برای یک ماشین متوسط را بشکنیم:

۱) هزینه فرصت وقت راننده: ۴۰ هزار تومان در روز، ۲) هزینه سرمایه‌ای و استهلاک و تعمیر خودرو: ۲۰ هزار تومان در روز، ۳) هزینه بیمه و جریمه احتمالی و پارکینگ و الخ: ۱۰ هزار تومان در روز، ۴) هزینه سوخت: ۳۰ هزار تومان در روز

با این هزینه‌ها، یک خودرو مسافرکش حدود سه میلیون تومان در ماه هزینه دارد. طبعا تخمین ما متوسط است و برای خودرو/مسیر/افراد مختلف کمی بالا و پایین خواهد بود. حال قیمت سوخت را از ۱۰۰۰ به ۳۰۰۰ برسانیم. ببینیم کل هزینه ارائه خدمات حمل و نقل (با فرض ثبات بقیه عناصر در دور اول)، چه قدر بیش‌تر می‌شود:

۱) هزینه فرصت وقت راننده: ۴۰ هزار تومان در روز، ۲) هزینه سرمایه‌ای و استهلاک و تعمیر خودرو: ۲۰ هزار تومان در روز، ۳) هزینه بیمه و جریمه احتمالی و پارکینگ و الخ: ۱۰ هزار تومان در روز، ۴) هزینه سوخت: نود هزار تومان در روز

با این هزینه‌ها، پس از آزادسازی قیمت سوخت، یک خودرو مسافرکش حدود پنج میلیون تومان در ماه هزینه دارد. یعنی پس از آزادسازی، با این که قیمت سوخت «دو برابر» بیش‌تر شده بود، هزینه‌های ارائه خدمات حمل و نقل تقریبا «نیم برابر» شد. با توجه به سهمیه ۱۵۰۰ تومان برای تاکسی‌ها، این عدد را به عنوان یک تخمین حد بالا در ذهن داشته باشید. دوست دیگری با محاسبات مشابه نشان داد که اثر روی قیمت کرایه بار و وانت از این هم کم‌تر خواهد بود.

خب پس در آن بخش اقتصاد که بیش‌تر تاثیرپذیری را از قیمت سوخت دارد، آزادسازی قیمت سوخت و سه برابر کردن آن، تورم ۵۰ درصدی ایجاد کرد. طبعا این تورم روی قیمت تمام شده بقیه کالاها هم اثر می گذارد چون همه بخش‌ها باید از خدمات حمل و نقل استفاده کنند. ولی نکته این جا است که «سهم هزینه حمل و نقل» از کل هزینه‌های بخش‌های مختلف اقتصاد عدد خیلی بزرگی نیست و در حد سه تا حداکثر ده درصد است. یعنی اگر هزینه حمل و نقل دو برابر شود، قیمت مثلا یک یخچال یا یک کیلو هندوانه، چیزی حدود «دو ضرب در سه صدم تا یک دهم» برابر افزایش پیدا می‌کند.

ممکن است بگویید خب این‌‌ها را می‌فهمیم ولی ما در عمل دیده‌ایم که هر سال قیمت‌ها درست به اندازه افزایش کرایه تاکسی زیاد شده است، این را چه طور توجیه می‌کنید؟ اولا آمار و ارقام دقیق همه این مشاهده حسی ما را تایید نمی‌کند و سال‌هایی وجود دارد که این دو عدد با هم بالا نرفته‌اند (ولی ذهن ما تمایل دارد آن‌ سال‌ها را کم‌تر به خاطر بسپارد). ثانیا این مشاهده حتی در سال‌‌هایی که تورم و کرایه تاکسی با هم بالا رفته‌اند، دچار خطای خلط هم‌زمانی و علیت است. آن تورمی که هر سال مشاهده می‌شد تورم طبیعی اقتصاد بود که چون پیشاپیش در کرایه تاکسی به صورت رسمی منعکس می‌شد، جامعه از آن به عنوان شاقولی برای تخمین تورم آن سال استفاده می‌کرد. در نتیجه در سال‌هایی که کرایه تاکسی زیاد نشده است هم تورم داشتیم چون ریشه و علت اصلی تورم کرایه تاکسی نبوده است. «کرایه تاکسی فقط با تورم آن سال همبستگی داشته است و در غیاب گرانی بنزین هم تورم رخ می‌داد.»

@hamed_ghoddusi تماس با نویسنده
@hamedghoddusi
Forwarded from انگار
در حواشی ماجرا
شکست تمام‌عیار رسانهٔ حاکمیت در شبکه‌های اجتماعی

بعد از ایام فترت اینترنت، گمان نمی‌کردم روایت معترضان این‌چنین در شبکه‌های اجتماعی غالب باشد. ماجرا به گمان من پیچیده‌ و حتی گاهی بسیار پیچیده است. لایه‌های مختلف دارد و باید مرزبندی کرد که البته بسیار سخت است. حامیان حکومت با نمایش آتش‌زدن‌ها و تخریب‌ها می‌خواهند ماجرا را با به سود خود روایت کنند و مخالفان و معترضان با نمایش کشته‌ها و .... به گمانِ من داستان به سادگی روایت هر دو طرف نیست. اما سخنم این نیست.
به گمانم شاهد شکستِ تمام‌عیار روایت حکومت در شبکه‌های اجتماعی هستیم. من این شکست را در عدد لایک‌ها و بازنشرها و جیک‌ها نمی‌بینم؛ در واکنش کاربران معمولاً غیرسیاسی می‌بینم. در کلمات کاربران عادی و معمولی. تماشاگران روزهای عادی که حتی از مباحث سیاسی دو طرف بیزارند، در روز بحران و روزی که باید چیزی بگویند، به روایت معترضان متمایل شده‌اند.
در پی این نیستم که حق با کیست و گفتم ماجرا پیچیده است و به سادگی نمی‌توان در یک خط گفت؛ اما در رسانه و روایت در شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌های جمهوری اسلامی شکست خورده‌اند؛ بد هم شکست خورده‌اند.
ماجرا ساده است به گمانم، بسیاری از کسانی را که رسانه و پول رسانه دست‌شان است، می‌شناسیم؛ تعارف را بگذاریم کنار، هیچ از رسانه نمی‌دانند و هیچ از سیاست. بازی رسانه‌ای اینها برای «فتح توییتر» و فتح خاکریزهای شبکه‌های اجتماعی شکست خورده است. به نظر همه‌مان می‌دانیم چرا.
بررسی نحوه خبررسانی درباره اعتراضات اخیر در نظرخواهی از ۱۱ روزنامه‌نگار

شکست روایت رسمی

صدرا محقق: اعتراض‌های بنزينی در کف خيابان زياد به طول نينجاميد و به هر شکل و شيوه‌ای که بود، جمع شد. اما گردوغبار و تبعات خبرهای آن، همچنان در آسمان شبکه‌های اجتماعی، رسانه‌ها و افکار عمومی بلند است. در اين ميان، امکان تفکيک خبر راست از ناراست و شايعه از واقعيت ‌نيست.

روايت رسمی مثل لاک‌پشت در حال حرکت است و خبری از اطلاع‌رسانی دقيق و درست نيست. خبرهای صداوسيما نیز مثل هميشه يک‌طرفه است و اغلب مخاطبان نه‌تنها باورشان نمی‌کنند بلکه گاه واقعيت‌ آنها خيلی زود در شبکه‌های اجتماعی، به مدد چند عکس و تویيت، به چالش کشيده می‌شود و به آن می‌خندند. همه چيز ماجرا البته خنده‌دار نيست؛ آمار کشته‌شدگان اعتراض‌ها يکی از آنهاست که هر رسانه و کاربر شبکه اجتماعی، رقمی برای آن اعلام می‌کند؛ از صد و خرده‌ای تا ۴۰۰ نفر به بالا (و انگار نه انگار که اين شماره‌ها، عدد جان انسان است).

یا در موضوعی ديگر، اينکه ادعا شده برای دادن جنازه افراد کشته‌شده پول‌های ميليونی گرفته شده است؛ از ۴۰۰ ميليون تا ۱۵ ميليون تومان؛ کسی هم نمی‌پرسد از اين حجم ميليونی، چرا فيشی، سندی، کارت‌به‌کارتی‌، چيزی منتشر نمی‌شود ولی اغلب باورش کرده‌اند.

اما با درنظر‌گرفتن جمیع جهات، به نظر روايت رسمی از روايت و آمار غيررسمی، با هر شدت و حدتی شکست خورده است و خیلی از مخاطبان، دومی را بيشتر پذيرفته‌اند.

در گزارش امروز از ۱۱ روزنامه‌نگار فعال در رسانه‌های مختلف کشور، از اصول‌گرا تا اصلاح‌طلب و از روزنامه‌ تا هفته‌نامه‌های تخصصی، پرسيده‌ام نظر شما در‌اين‌باره چيست و علت را در چه می‌دانيد؟ پاسخ‌شان در ادامه آمده است:

http://www.sharghdaily.ir/fa/Main/Detail/244070
آزار کودک زباله‌گرد و خودزنی جمعی

شهرزاد همتی: پس از انتشار ویدیوی آزار کودک زباله‌گرد افغانستانی که یک نفر او را داخل سطل زباله می‌اندازد و می‌خندد، بسیاری صحنه اتفاق افتاده در این ویدئو را آینه‌ای از جامعه ایرانی دانستند و به نظرشان کلیت جامعه ما همین است و این فقط نمونه کوچکی از وضعیت عمومی است.

مثلا امیرمهدی ژوله، طنزنویس و بازیگر، با انتشار این تصاویر در اینستاگرام خود نوشت: «این ماییم. همین‌قدر بامزه، همین‌قدر خوش‌خنده، همین‌قدر به دور از رحم و انسانیت. چه شد که فکر کردیم لایق حال و روزی بهتر یا حکمرانانی شایسته‌تر هستیم؟ همه‌چیزمان به همه‌چیزمان می‌آید».

حجت‌الاسلام محمدرضا زائری هم در توییتر خود با انتشار این ویدیو و تقبیح آن در توصیف این ویدیو نوشت «این روز‌های ایران را ببینید!»

اما آیا واقعا فیلم منتشر‌شده آینه تمام‌نمای کوچکی از همه جامعه ایران است؟

اگر چنین است، پس جمعیت میلیونی مردمی که هنگام زلزله و سیل وسایل شخصی خود را برای کمک به بلادیدگان می‌فرستند، چه کسانی هستند؟ خیران مدرسه‌سازی که تاکنون ۱۳۰ هزار کلاس درس در ایران ساخته‌اند، چه بخشی از جامعه هستند؟ اگر یک کودک‌آزار یا حیوان‌آزار «خود ماییم»، نرگس کلباسی، اسماعیل آذری‌نژاد و هزاران انسان نوع‌دوستی که گمنام و بی‌نشان هر روز و ماه و سال به دیگران کمک می‌کنند، چه کسانی هستند؟

مصطفی اقلیما، جامعه‌شناس و رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی در این باره به شرق می‌گوید:«همان‌طور که تمام جامعه ایرانی از جنس هزاران انسان نوع دوست و خیر فعال در ایران نیستند، همه جامعه ایرانی هم کودک‌آزار و بیمار جنسی و روانی نیستند، جامعه ایرانی هم مثل همه جوامع خصلت‌های بد و خوب را در کنار هم دارد. اینکه با دیدن یک کار خوب مجری هیجان‌زده رگ گردنش را باد کند و بگوید این همان ملت ایران است، درست به بی‌پایگی آن است که همه مردم ایران را کودک‌آزار بدانیم و بگوییم خاک بر سرمان. جامعه ما مثل همه جوامع هم بعد سفید دارد و هم بعد خاکستری. باید برای پررنگ‌کردن سفیدی‌اش تلاش کرد، اما نه با خودزنی‌کردن».

لینک گزارش کامل:
http://www.sharghdaily.ir/fa/Main/Detail/244154
بیدود و بی‌دوچرخه

حکایت تهران و دوچرخه‌های بیدود الان مثل همین عکس تبلیغاتی شده، خبری از دوچرخه‌ها نیست و کاربران باید با خیال‌ دوچرخه‌ها برای برگشتن پروانه‌ها، برای کاهش ترافیک و آلودگی هوا و... پا بزنند. چون نه تنها پروانه‌ها به شهر برنگشتند بلکه خود این دوچرخه‌ها هم از شهر رفته‌اند و الان یک ماه می‌شود که خبری از آنها نیست. مسوولان شهرداری و بیدود هم اطلاع‌رسانی شفاف و دقیقی درباره ماجرا نمی‌کنند.

طبق شنیده‌های غیررسمی سرمایه‌گذاران طرح به اختلاف مالی خورده‌اند و دعوا بین‌شان ادامه دارد. شلوغی‌ها و اعتراضات هفته آخر آبان هم بهانه‌ای شد که این دوچرخه‌ها از سطح شهر جمع بشوند.

خلاصه ماجرا را می‌شود این‌طور نوشت که شهرداری و شورای شهر کنونی اصلاح‌طلب که ما متأسفانه برای ۲۱ نفرشان تبلیغ کردیم و به آنها رای دادیم نه تنها هیچ اقدام و عمل قابل توجهی برای شهر انجام نداده‌اند و رسما در تعطیلات به سر می‌برند، بلکه همین کار نیم‌بندشان هم به چنین سرانجامی رسید و حتی عرضه آن را ندارند که شفاف دلایلش را برای مردم توضیح بدهند.

و از آن فاجعه‌بارتر اینکه سپرده‌های حدودا ۱۶۰ هزارتومانی چند هزار کاربری که برای استفاده از دوچرخه‌های بیدود پرداخت کرده‌اند هم یک ماه است که به شکل غیرقانونی و بدون اینکه خدماتی داشته باشند در حساب بیدود مانده و امکان بازپس‌گرفتنش وجود ندارد. دزدی رسمی از جیب مردمی که دوست داشتند با دوچرخه به ترافیک و وضعیت هوای شهر کمک کنند.

خیانتی که دولت روحانی بعلاوه مجلس و شورای‌شهر و شهرداری کنونی به آرمان اصلاح‌طلبی و ایده و مفهوم دموکراسی و رای‌دادن در ایران کردند هرگز دشمنان انحصارطلب و واپسگرای دموکراسی و اصلاحات نکردند، شدت آسیب و ضربه آنها به این مفاهیم صدها برابر بیشتر از عمل مخالفان بوده. مخالفان همیشه تلاش می‌کردند با سنگ‌اندازی، اصلاحات و رای دادن را بی‌تاثیر کنند ولی دولت، مجلس و شورای شهر کنونی با کارنامه‌ ننگین‌شان این را به قطعیت اثبات و تایید کردند.
https://www.instagram.com/p/B6DDcAvJwWk/?igshid=kqf08y79hzjo
Forwarded from شرق
🔺با متهم ردیف اول آلودگی هوای کلانشهرها آشنا شوید/ روایتی که برای اولین بار منتشر شده و از دست‌های پشت پرده و نفوذ و زد و بند برخی از نهادها و سازمان ها می‌گوید

🔹علی پیرحسین‌لو، مشاور معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در امور اجتماعی، فرهنگی و اطلاع‌رسانی در صفحه شخصی خود در توییتر نوشت:
🔹اگر می‌خواهید متهم ردیف اول آلودگی هوای کلانشهرها را بشناسید، اگر هنوز باور ندارید که خودروسازان بیش از خودروسواران در این وضع مقصرند، اگر می‌خواهید بدانید دولت دهم و مجلس هشتم چه اجحافی در حق ایرانیان کردند، و اگر می‌پرسید شمای مدعی خودتان چه کردید، این #رشته_توئیت را بخوانید.

🔹دو سال قبل که مدیریت جدید شهری در تهران کار را دست گرفت، با صدها چالش ازجمله یک واقعیت ناگفته اما تکان‌دهنده روبه‌رو شد: اکثر خودروهایی که در شهر می‌بینیم، ترددشان به لحاظ محیط‌زیستی «غیرقانونی» است! آن هم نه با معیارهای آلایندگی اروپا؛ بلکه با همین معیارهای مصوب داخلی. حالا چرا؟

🔹طبق استانداردی که در سال ۹۳ تصویب و بعد از معطلی زیاد در سال ۹۴ ابلاغ شده بود، حدود مجاز آلایندگی خودروها تغییر کرده و تست آلایندگی در دور موتور بالا هم الزامی شده بود. دو سال گذشته بود و با آنکه دستگاه‌های مورد نیاز هم خریداری شده بود، کسی جرات نمی‌کرد اجرا کند. خواهید دید چرا.

🔹سال ۹۶ تهران شرایط بسیار بدی را به لحاظ آلودگی هوا تجربه کرد؛ حتی بدتر از امسال، با آنکه سکون هوای امسال بیشتر بود. میزان تولید ذرات و گازهای آلاینده در شهر به وضوح بیشتر از ۹۵ شده و زنگ خطر به صدا درآمده بود. آن روند می‌توانست منجر به فاجعه شود، و تهران نیاز به جراحی داشت.

🔹طبق آخرین گزارش سیاهه انتشار (۱۳۹۲) خودروهای شخصی اگرچه سهم کمی از تولید ذرات معلق اولیه داشتند، اما نیمی از کل گازهای آلاینده را تولید می‌کردند که بخش عمده آن در اتمسفر به آلاینده‌های ثانویه تبدیل می‌شود. درباره خودروهای شخصی، دو مشکل وجود داشت: حجم ترافیک و خروجی اگزوز خودروها.

🔹چهار برنامه اقدام برای هدف گرفتن این دو مشکل، تدارک دیده شد: ۱. تغییر طرح ترافیک و تبدیل محدوده زوج و فرد به حلقه دوم برای کنترل هوشمند ترددها در محدوده مرکزی شهر، و ۲. اجرای مرحله دوم طرح #کاهش (کنترل آلودگی هوای شهر) و فراگیر کردن نظارت دوربین‌ها، و نیز اجرای #معاینه_فنی_برتر.

🔹معاینه فنی برتر در واقع چیزی نبود جز اجرای یکی از قوانینی که کسی جرات نکرده بود اجرا کند. قانون‌هایی که اگر درست اجرا شده بودند، امروز تا این اندازه مشکل آلودگی هوا نداشتیم. اما بی‌عرضگی و ترس، منافع و رانت‌ها، همدستی‌ها و کج‌دستی‌ها، سوءمدیریت‌ها و محافظه‌کاری‌ها مگر می‌گذارد؟

🔹شهریور ۹۶ مدیریت جدید شهری روی کار آمد، و آبان ۹۶ صدور گواهی معاینه فنی برتر در تهران آغاز شد. بدون یک ریال هزینه اضافه، بدون اجبار و جریمه، و صرفا به صورت تشویقی: سه ماه بعد که لایحه طرح ترافیک جدید به شورا ارسال شد، ۲۰ درصد تخفیف به خودروهای دارای معاینه برتر تعلق گرفت. نتیجه؟

🔹در طول سال ۹۷ حدود ۳۶۵ هزار خودرو (به‌طبع اکثرا هم پرتردد) بدون هیچ اجباری و فقط به انگیزه دریافت تخفیف، معاینه فنی برتر گرفتند. آنها نیاز نبود کار خاصی بکنند: وارد مرکز معاینه فنی که می‌شدند، اگر حداقل استانداردها را پاس می‌کردند، بالای برگه معاینه فنی آنها نوشته می‌شد: برتر!

🔹و حالا اتفاق جالبی افتاد که مشخص کرد نفوذ سیاسی خودروسازان داخلی تا کجا رفته است: در سال ۸۹ پلیس و دولت دهم و مجلس هشتم دست به دست هم دادند و با تغییر قانون، سن الزام معاینه فنی را از ۲ سال به ۵ سال افزایش دادند؛ ‌به این بهانه که به تولید داخلی کمک شود و مردم بیخود اذیت نشوند!

🔹ما که معاینه فنی برتر را اجرا کردیم و اعلام کردیم تخفیف طرح ترافیک فقط با معاینه برتر، پلیس راهور و وزارت کشور پیشنهاد دادند همه خودروهای نو تخفیف ۲۰ درصد بگیرند. اما شهرداری زیر بار نرفت و گفت هرکسی تخفیف می‌خواهد، باید به مراکز معاینه فنی شهر تهران برود. نتایج شوکه‌کننده بود:

🔹از بین خودروهایی که ۴ سال و پایین‌تر عمر داشتند (و قانون می‌گفت از معاینه فنی معاف‌اند) فقط ۳۸ درصد توانستند معاینه فنی برتر بگیرند! دقت کنید که استاندارد معاینه فنی برتر، من‌درآوردی یا چیز خاصی نیست. الزام قانونی است که اجرا نمی‌شود. درواقع این امتیاز نیست؛ کمتر از این تخلف است.

برای خواندن گزارش به لینک زیر مراجعه فرمایید:

https://b2n.ir/314818

@sharghdaily
Forwarded from انگار
برای تأمل دربارهٔ حضور سلیمانی و ایران در آن‌سوی مرزها

به گمان من مسئله حضور ایران در دیگر کشورها مسئلهٔ سادهٔ یک‌خطی نیست که با جملهٔ «ایران سیاست‌های فرامرزی دارد و سیاست‌های فرامرزی بد است» حل شود و بعد با آن قاسم سلیمانی را نفی کنیم. در یک حالت ساده و بی‌هیچ زمینه‌ای بله دخالت و یافتن امنیت در سرزمین‌های دیگر را می‌‌توان نفی کرد و یا دستکم زیر سؤال برد. اما زمینه نباید حذف شود و مسئلهٔ پیچیده و حتی بسیار پیچیده به مسئلهٔ ساده و یک‌خطی تنزل یابد.

اگر همهٔ کشورهای همسایهٔ ما، همهٔ کشورهای خاورمیانه چیزی شبیه عمان -یا دستکم تصور ما از عمان- بودند، اگر اسرائیلی نبود که رؤیای نیل تا فرات را در سر دارد، اگر عربستانی نبود که با دلارهایش در پاکستان و افغانستان و ... در پی نفوذ است، اگر ترکیه‌ای نبود که در پی احیای عثمانی است، اگر آمریکایی نبود که هم به کشوری در شرق ما حملهٔ نظامی کرده است و هم به کشوری در غرب ما، اگر داعش نبود، اگر تفکر وهابیت نبود که شیعیان را کافر می‌دانند و خون‌شان را هدر، اگر تلاش سعودی و امارات و آمریکا و عربستان و روسیه و ... برای نفوذ در عراق و افغانستان و سوریه و لبنان و ... نبود. اگر همان‌ها از تجزیه‌طلبان داخلی حمایت نمی‌کردند، اگر همه اینها ساکت بودند و سر جای خود می‌نشستند و رؤیای نفوذ منطقه‌ای نداشتند، بله سیاست دخالت ایران و حضور قاسم سلیمانی را می‌شد در یک خط ساده محکوم کرد. اما مسئله ساده نیست؛ مسئله پیچده است؛ بلکه بسیار پیچیده است. اگر قاسم سلیمانی و سپاه ایران جلوی حملهٔ داعش به بغداد را نمی‌گرفت، الان وضعیت چه می‌شد؟ اگر سلیمانی و ایران و ... با داعش در سوریه مقابله نمی‌کرد، وضعیت چگونه بود؟ اگر سیطره و سلطه و مالکیت آمریکا در خاورمیانه بی‌هیچ مزاحمی بود، وضعیت چگونه بود؟ رؤیای نیل تا فرات اسرائیل به کجا رسیده بود؟ من جواب را نمی‌دانم. واقعاً نمی‌دانم. اما تنها می‌دانم مسئله بسیار پیچیده است. بسیار پیچیده. با یک خط «به جای رسیدگی به محرومان داخلی، نباید در آن سوی مرزها می‌جنگید» نمی‌توان مسئله را پاسخ داد. اگر ما آن سوی مرزها نبودیم، عراق دست که بود؟ یکی از ده‌ها پیچیدگی این مسئله این است که «اگر ما نباشیم، سعودی خواهد بود» و «سعودی خیرخواه ما نیست». «اگر ما نباشیم، آمریکا خواهد بود» و «آمریکا خیرخواه ما نیست».

شاید این اشکال جدی باشد که ما خودمان در این وضعیت نقش داشتیم، سیاست ما باعث تشدید این بحران پیچیده شده است و هر کنش ما باعث واکنش دیگران شده و هر کنش آنها باعث واکنش ما. مخالف نیستم. اما همهٔ تقصیر ما نیستیم. در این خاورمیانه، اسرائیل هست. اسرائیل پش از انقلاب هم باعث درگیری‌هایی در خاورمیانه بود. عربستان هست که چه پیش از بن‌سلمان و چه پس از او، بارها خواستار حملهٔ نظامی به ایران بوده و آمریکا را تحریک می‌کرده است. نکرده؟ در این منطقه داعش بود که در رؤیاهایش تسخیر سرزمین پارس بود. نبود؟

حرف من این است، مسئله را ساده و یک‌خطی نبینید. مسئله بسیار پیچیده است. در مسائل بسیار پیچیده، احکام یک خطی اخلاقی، جایی ندارند و باید سراغ احکام پیچیده رفت. مثال ساده‌اش اعتراض موسی به خضر بود که چرا کشتی را سوراخ کردی. خضر مسئله را پیچیده می‌دید. موسی یک خطی. خضر میان این دو راه گیر کرده بود که اگر کشتی سوراخ نشود، پادشاهی ستمگر آن را غصب می‌کند که خسارتی جبران‌ناپذیر است و اگر کشتی سوراخ شود، خسارتی جبران‌پذیر است؛ اما از غصب پادشاه نجات می‌یابد. موسی «پادشاه ستمگر» را حذف کرده بود و ماجرا را فقط «تجاوز به مال غیر» و تخریب مال دیگری می‌دید. حق با موسی است؛ تجاوز و تخریب مال دیگری نادرست است؛ اما حق با خضر است، گاهی تخریب مال دیگری، اگر پادشاه ستمگر غاصبی آن سوی آب باشد، به سود مالک کشتی است. آن سوی مرزها پادشاهان ستمگر غاصبی ایستاده‌اند.

سخن من این نیست که سیاست ایران در آن سوی مرزها درست است یا نادرست است. من نمی‌دانم. اما وقتی تحلیل می‌کنیم، باید پادشاهان ستمگر غاصب آن سوی آب را هم ببینیم و مسئله را سادهٔ یک‌خطی نکنیم و موسی‌وار بانگ اعتراض برنداریم که اگر هر چیز را ساده ببینم فراق میان ما و واقعیتِ گرگ‌منش خارجی است. «هذا فراق بینی و بینك». مسئله بسیار پیچیده است.

@engarha
Forwarded from اکبر گنجی
بازی تغییر کرده است: ترامپ دروغگو و پامپئو دروغگو با ترور قاسم سلیمانی تنش با ایران را افزایش داده و آمریکا و اسرائیل را به خطر انداخته اند. فرار از استیضاح یکی از دلایل ترامپ برای این اقدام بود.

سرمقاله نیویورک تایمز


ترامپ با ترور قاسم سلیمانی آمریکایی‌ها را در معرض خطری بزرگ قرار داده است. در «هوشمندانه» بودن این اقدام تردید است. «هنوز قطعات زیادی از این پازل تکمیل‌نشده باقی مانده، اما این قتل حرکتی بزرگ در جهتی پرابهام است.» قاسم سلیمانی نقش مهمی در بسط نفوذ ایران در خاورمیانه داشت. اکنون این سؤال مطرح است که چرا کاخ سفید مسیر اقدام «معقول‌تر» را در پیش نگرفته و مستقیما به سمت اقدامی تهاجمی یعنی ترور سلیمانی رفته است؟ نزدیک بودن محاکمه ترامپ در روند استیضاح یکی از انگیزه‌های احتمالی این اقدام است. ترامپ نمایندگان کنگره پیش از انجام این حمله در جریان قرار نداد. بر خلاف ادعای ترامپ و مایک پامپئو که گفته‌اند به دنبال افزایش تنش با ایران نیستند، هدف قرار دادن سلیمانی «یک تلافی عظیم توسط ایران را قطعی کرده است. اینکه این تلافی چه خواهد بود، کجا و چه زمانی انجام خواهد شد، نادانسته‌های بزرگ ما هستند، اما کارشناسان امور ایران هشدار داده‌اند که این کشور نیروهای نیابتی گسترده و ابزارهای نامتقارن بسیاری از جمله جنگ‌افزارهای سایبری را در اختیار دارد.» ترور سلیمانی نیروهای آمریکا در منطقه و همچنین متحدان این کشور از جمله اسرائیل را در معرض خطری بزرگ قرار داده است. «با توجه به ریسک‌های عظیمی که رئیس‌جمهور ترامپ و وزرای خارجه و دفاع ستیزه‌جوی او... برای ملت [آمریکا] ایجاد کرده‌اند، آن‌ها باید فورا در مورد دلایل صدور دستور این اقدام سرنوشت‌ساز، توضیحی قانع‌کننده دهند: سابقه دروغ، دروغ و باز هم دروغ‌های ترامپ، استیضاح وی به دلیل سوء استفاده از اختیارات و سابقه اثرپذیری از محاسبات کوتاه‌مدت سیاسی در سیاست خارجی، اعتبار او در داخل و خارج از کشور را تضعیف کرده است. کنگره و مردم آمریکا، خواهان حقایق هستند.» ارتش آمریکا در روزهای اخیر صدها نظامی دیگر به خاورمیانه اعزام کرده است. «آقای رئیس‌جمهور، پس وعده پایان دادن به جنگ‌های بی‌پایان چه می‌شود؟»
@ganji_akbar
https://www.nytimes.com/2020/01/03/opinion/iran-trump-suleimani.html
2024/09/29 06:35:48
Back to Top
HTML Embed Code: