Forwarded from وقایع اتفاقیه و اقتصادیه حوزه تمدنی نوروز
#دیدگاه
🔴هدف نهایی ترامپ از جدال با ایران، کنترل چین است
✍رابرت اچ هريس
ایندیپندنت
🔻آيا ترامپ ديوانه است؟ يك تاجر بزرگ؟ يك رييس جمهور بي بديل؟ هيچ كدام. او یک برنامه جامع و مدون را به پيش میبرد.
🔻از زمان ترومن، راهبرد کلان و مشخص سياست خارجي ايالات متحده، تقابل با ظهور رقبای جهاني و منطقهای برای حفظ برتری آمریکا بوده است. همين تقابل با رقبا در دو جنگ جهانی بود كه زمينهساز حضور ايالات متحده در صدر اقتصاد جهاني بوده است.
🔻بعدها ايالات متحده از همين استراتژی بهره برد و به تقويت چين در مقابل شوروي پرداخت و اين سياست تا فروپاشي شوروي ادامه داشت.بعد از آن اما چينیها هوشمندانه و با تشخيص شرايط و با اعمال سياست ميانهروی، خود را از معرض هرگونه تهديدي كنار كشيدند و مزيتهاي ذاتی آنها باعث سرازير شدن سيل سرمايه گذاران غربی به اين كشور شد.
🔻طولي نكشيد كه در اواخر دهه گذشته اين كشور توانست ژاپن را كنار زده و بعنوان دومين اقتصاد دنيا قد علم كنند.آنجا بود كه عليرغم تمام تلاش چين براي عدم ايجاد حساسيت در سطوح جهاني، سياست گذاران ايالات متحده بر سياست مهار چين متفق شدند. در همين راستا و در زمان اوباما، اين كشور به سياست توجه به هند و تقويت اين كشور در مقابل چين اهتمام ورزید.
🔻اما چينیها، حالا ثروتمندتر از آن بودند كه بتوان با اين حربه ترمز آنها را كشيد. آنها نه تنها به بزرگترين سرمايه گذاران خارجي در هند بدل شدند (٣٣.٧٪ از كل سرمايه گذاري خارجي در هند متعلق به چينيهاست) بلكه با درك شرايط موجود، شروع به گره زدن روزافزون خود به اقتصاد آمريكا نمودند.
🔻خريد اوراق قرضه دولت ايالات متحده تا سقف ١٠٠٠ ميليارد دلار، خريد سهام عمده راه آهن و پست ايالات متحده و تشويق چينيها به سرمايه گذاري در بخش مسكن آمريكا كه آنها را به موتور محرك اين بخش در ايالات متحده تبديل كرده، از اهم اين اقدامات است.
🔻 از نتايج مهم اين سياست، حضور دو شركت چيني در ميان ده غول برتر اقتصادي دنيا و در اختيار گرفتن بيش از ٦ درصد ارزش كل سهام وال استريت است كه در پايان دولت اوباما، ايالات متحده با آن مواجه بود.
🔻 لذا با شكست سياست تقابل هند و چين اوباما، ايالات متحده نياز به استفاده از برخي ظرفيتهاي دست نخورده خود ناشي از محصور ماندن اين ظرفيتها در كنش و واكنشهاي بين المللي مخصوصا در چارچوب همكاريهاي بين المللي اين كشور با دوستان استراتژيك داشت كه عمدتا ناشي از همكاريهاي دو سوي آتلانتيك ارزيابي ميشد.
🔻 در همين راستا نياز به رييس جمهوری بود كه بتواند خرق عادت نموده و سنن قديمي ايالات متحده را زيرپا بگذارد. معرفي ميكنم: دونالد جی ترامپ
🔻 مردي ظاهرا ديوانه كه تمامي چارچوبهاي بين المللي را زيرپا گذاشته است. او اينبار روسيه را در مقابل چين علم كرده، حس غرور آنها را تقويت كرده و اتفاقا موفق هم بوده.
ترامپ يكراست به سراغ نقطه ضعفهای چين رفته است:
🔻 نقطه ضعف اول: تامين انرژي
ساده لوحانه است اگر فكر كنيد مساله ترامپ ايران و برجام است. مشكل ترامپ با ايران اينست كه ايران مطمئنترين منبع تامين انرژي چين و يكي از فونداسيونهاي موتور محرك اقتصاد چين است.
🔻 بر همين اساس است كه ترامپ حتي خواهان فروپاشي ايران است. حتي بقيمت از بين رفتن امنيت منطقه اي و افزايش ريسك انرژي براي خودش. فروپاشي ايران بمعناي كامل از بين رفتن امنيت انرژي چين است.
🔻 ايران و ونزوئلا و روسيه تنها كانون انرژي دنيا هستند كه در سيطره ايالات متحده قرار ندارند. روسيه كه در چارچوب سياست تقابل با چين عمل ميكند و خود به چين بعنوان رقيب ذاتي منطقه اي مينگرد. ونزوئلا تنها ظرفيت تامين انرژي اقتصادهاي رو به رشد آمريكاي جنوبي را دارد و بدليل بعد مسافت توان تامين انرژي بدون ريسك را براي چين ندارد. پس تنها ايران نقطه اتكاء چين است.
🔻 اما پاسخهاي چين به تحريكات و تحركات ايالات متحده بقدر كافی هوشيارانه بوده است.
🔻 چين با گروكشيدن اوراق قرضه ايالات متحده و تحريك طرفداران ترامپ از طريق وضع عوارض گمركي بر محصولاتشان وارد تقابلي فرسايشي شده و از ديگر سو تضامين قدرتمندي را در جهت حفظ ساختار فعلي حكومت ايران به آنها ارائه داده است.
🔻بنابراين عليرغم تمام فشارهاي ايالات متحده و فروپاشي ارزش پول ملي بنظر ميرسد ايران بتواند از زير فشار رهايي يافته واثرات اين فروپاشی را تبديل به احسن كند.
شرايط تا اينجا پاياپاي به پيش رفته و سياست محافظه كاران آمريكايي هم مانند همتای دموكراتشان اثربخش نبوده.
رشد اقتصادي چين حتي بيشتر هم گرديده و كماكان به ايالات متحده نزديك ميشود. اما آيا ايران فرو ميپاشد؟ تنها زمان پاسخ اين شطرنج را ميدهد.
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🔻🔻🔻اقتصاد سیاسی
🔴@policonomy
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
🔴هدف نهایی ترامپ از جدال با ایران، کنترل چین است
✍رابرت اچ هريس
ایندیپندنت
🔻آيا ترامپ ديوانه است؟ يك تاجر بزرگ؟ يك رييس جمهور بي بديل؟ هيچ كدام. او یک برنامه جامع و مدون را به پيش میبرد.
🔻از زمان ترومن، راهبرد کلان و مشخص سياست خارجي ايالات متحده، تقابل با ظهور رقبای جهاني و منطقهای برای حفظ برتری آمریکا بوده است. همين تقابل با رقبا در دو جنگ جهانی بود كه زمينهساز حضور ايالات متحده در صدر اقتصاد جهاني بوده است.
🔻بعدها ايالات متحده از همين استراتژی بهره برد و به تقويت چين در مقابل شوروي پرداخت و اين سياست تا فروپاشي شوروي ادامه داشت.بعد از آن اما چينیها هوشمندانه و با تشخيص شرايط و با اعمال سياست ميانهروی، خود را از معرض هرگونه تهديدي كنار كشيدند و مزيتهاي ذاتی آنها باعث سرازير شدن سيل سرمايه گذاران غربی به اين كشور شد.
🔻طولي نكشيد كه در اواخر دهه گذشته اين كشور توانست ژاپن را كنار زده و بعنوان دومين اقتصاد دنيا قد علم كنند.آنجا بود كه عليرغم تمام تلاش چين براي عدم ايجاد حساسيت در سطوح جهاني، سياست گذاران ايالات متحده بر سياست مهار چين متفق شدند. در همين راستا و در زمان اوباما، اين كشور به سياست توجه به هند و تقويت اين كشور در مقابل چين اهتمام ورزید.
🔻اما چينیها، حالا ثروتمندتر از آن بودند كه بتوان با اين حربه ترمز آنها را كشيد. آنها نه تنها به بزرگترين سرمايه گذاران خارجي در هند بدل شدند (٣٣.٧٪ از كل سرمايه گذاري خارجي در هند متعلق به چينيهاست) بلكه با درك شرايط موجود، شروع به گره زدن روزافزون خود به اقتصاد آمريكا نمودند.
🔻خريد اوراق قرضه دولت ايالات متحده تا سقف ١٠٠٠ ميليارد دلار، خريد سهام عمده راه آهن و پست ايالات متحده و تشويق چينيها به سرمايه گذاري در بخش مسكن آمريكا كه آنها را به موتور محرك اين بخش در ايالات متحده تبديل كرده، از اهم اين اقدامات است.
🔻 از نتايج مهم اين سياست، حضور دو شركت چيني در ميان ده غول برتر اقتصادي دنيا و در اختيار گرفتن بيش از ٦ درصد ارزش كل سهام وال استريت است كه در پايان دولت اوباما، ايالات متحده با آن مواجه بود.
🔻 لذا با شكست سياست تقابل هند و چين اوباما، ايالات متحده نياز به استفاده از برخي ظرفيتهاي دست نخورده خود ناشي از محصور ماندن اين ظرفيتها در كنش و واكنشهاي بين المللي مخصوصا در چارچوب همكاريهاي بين المللي اين كشور با دوستان استراتژيك داشت كه عمدتا ناشي از همكاريهاي دو سوي آتلانتيك ارزيابي ميشد.
🔻 در همين راستا نياز به رييس جمهوری بود كه بتواند خرق عادت نموده و سنن قديمي ايالات متحده را زيرپا بگذارد. معرفي ميكنم: دونالد جی ترامپ
🔻 مردي ظاهرا ديوانه كه تمامي چارچوبهاي بين المللي را زيرپا گذاشته است. او اينبار روسيه را در مقابل چين علم كرده، حس غرور آنها را تقويت كرده و اتفاقا موفق هم بوده.
ترامپ يكراست به سراغ نقطه ضعفهای چين رفته است:
🔻 نقطه ضعف اول: تامين انرژي
ساده لوحانه است اگر فكر كنيد مساله ترامپ ايران و برجام است. مشكل ترامپ با ايران اينست كه ايران مطمئنترين منبع تامين انرژي چين و يكي از فونداسيونهاي موتور محرك اقتصاد چين است.
🔻 بر همين اساس است كه ترامپ حتي خواهان فروپاشي ايران است. حتي بقيمت از بين رفتن امنيت منطقه اي و افزايش ريسك انرژي براي خودش. فروپاشي ايران بمعناي كامل از بين رفتن امنيت انرژي چين است.
🔻 ايران و ونزوئلا و روسيه تنها كانون انرژي دنيا هستند كه در سيطره ايالات متحده قرار ندارند. روسيه كه در چارچوب سياست تقابل با چين عمل ميكند و خود به چين بعنوان رقيب ذاتي منطقه اي مينگرد. ونزوئلا تنها ظرفيت تامين انرژي اقتصادهاي رو به رشد آمريكاي جنوبي را دارد و بدليل بعد مسافت توان تامين انرژي بدون ريسك را براي چين ندارد. پس تنها ايران نقطه اتكاء چين است.
🔻 اما پاسخهاي چين به تحريكات و تحركات ايالات متحده بقدر كافی هوشيارانه بوده است.
🔻 چين با گروكشيدن اوراق قرضه ايالات متحده و تحريك طرفداران ترامپ از طريق وضع عوارض گمركي بر محصولاتشان وارد تقابلي فرسايشي شده و از ديگر سو تضامين قدرتمندي را در جهت حفظ ساختار فعلي حكومت ايران به آنها ارائه داده است.
🔻بنابراين عليرغم تمام فشارهاي ايالات متحده و فروپاشي ارزش پول ملي بنظر ميرسد ايران بتواند از زير فشار رهايي يافته واثرات اين فروپاشی را تبديل به احسن كند.
شرايط تا اينجا پاياپاي به پيش رفته و سياست محافظه كاران آمريكايي هم مانند همتای دموكراتشان اثربخش نبوده.
رشد اقتصادي چين حتي بيشتر هم گرديده و كماكان به ايالات متحده نزديك ميشود. اما آيا ايران فرو ميپاشد؟ تنها زمان پاسخ اين شطرنج را ميدهد.
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🔻🔻🔻اقتصاد سیاسی
🔴@policonomy
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰
Forwarded from بلومبرگ فارسی
🔴 استفاده عربستان از تسلیحات سایبری اسرائیل
💢 ترجمه بلومبرگ 💢
در حالی که کشورهای غربی از نزدیک شدن عربستان و اسرائیل خشنود هستند که این روابط بیشتر برای سرکوب مخالفان عربستان توسط تسلیحات سایبری اسرائیل ایجاد شده است.
عمومی شدن روابط میان عربستان و اسرائیل در حالی از سال ۲۰۱۵ میلادی آغاز شده است که به تازگی گزارش هایی مبنی بر سرکوب و ترور مخالفان عربستان با همکاری اسرائیل بدست آمده است.
ایاد البغدادی وبلاگ نویس فلسطینی که هم اکنون در کشور نروژ در تبعید به سر میبرد، در ماه گذشته مقامات امنیتی نروژ به وی اطلاع دادند که عربستان به دنبال ترور وی است.
بر اساس گزارش مقامات امنیتی نروژ تمام مکالمات تلفنهای البغدادی توسط عربستان از طریق استفاده تسلیحات سایبری ساخت اسرائیل مورد شنود قرار میگرفته است.
البغدادی نیز در پیامی توئیتر گفت، تمام مکالمات و نوشتههای اینترنتی من توسط سرویس اطلاعات عربستان هک شده بودند.
وی ادامه داد عربستان در ابتدا خواهان بدنام کردن مخالفین خود از طریق رسواییهای جنسی و مالی است و در صورت عدم موفقیت از این راه سرانجام به دنبال ترور مخالفان از طریق رصد مسیر آنان از تلفنهای همراه هستند.
شنود و هک تلفن مخالفان عربستان توسط شرکت اسرائیلی "ان اس او" (NSO) صورت میگیرد. این شرکت از طریق تسلیحات سایبری تحت عنوان پگاسوس از سال گذشته بسیاری از خبرنگاران و فعالان حقوق بشری عربستان را مورد رصد و شنود قرار داده است.
☑️ @persianbloomberg
بلومبرگ فارسی✔️
www.bloomberg.com/amp/opinion/articles/2019-06-03/israel-s-cold-peace-with-saudi-arabia-has-a-dark-side
.
.
.
💢 ترجمه بلومبرگ 💢
در حالی که کشورهای غربی از نزدیک شدن عربستان و اسرائیل خشنود هستند که این روابط بیشتر برای سرکوب مخالفان عربستان توسط تسلیحات سایبری اسرائیل ایجاد شده است.
عمومی شدن روابط میان عربستان و اسرائیل در حالی از سال ۲۰۱۵ میلادی آغاز شده است که به تازگی گزارش هایی مبنی بر سرکوب و ترور مخالفان عربستان با همکاری اسرائیل بدست آمده است.
ایاد البغدادی وبلاگ نویس فلسطینی که هم اکنون در کشور نروژ در تبعید به سر میبرد، در ماه گذشته مقامات امنیتی نروژ به وی اطلاع دادند که عربستان به دنبال ترور وی است.
بر اساس گزارش مقامات امنیتی نروژ تمام مکالمات تلفنهای البغدادی توسط عربستان از طریق استفاده تسلیحات سایبری ساخت اسرائیل مورد شنود قرار میگرفته است.
البغدادی نیز در پیامی توئیتر گفت، تمام مکالمات و نوشتههای اینترنتی من توسط سرویس اطلاعات عربستان هک شده بودند.
وی ادامه داد عربستان در ابتدا خواهان بدنام کردن مخالفین خود از طریق رسواییهای جنسی و مالی است و در صورت عدم موفقیت از این راه سرانجام به دنبال ترور مخالفان از طریق رصد مسیر آنان از تلفنهای همراه هستند.
شنود و هک تلفن مخالفان عربستان توسط شرکت اسرائیلی "ان اس او" (NSO) صورت میگیرد. این شرکت از طریق تسلیحات سایبری تحت عنوان پگاسوس از سال گذشته بسیاری از خبرنگاران و فعالان حقوق بشری عربستان را مورد رصد و شنود قرار داده است.
☑️ @persianbloomberg
بلومبرگ فارسی✔️
www.bloomberg.com/amp/opinion/articles/2019-06-03/israel-s-cold-peace-with-saudi-arabia-has-a-dark-side
.
.
.
Telegram
attach 📎
Forwarded from ایران ما
♦ القاعده؛ فرزند سازمانهای امنیتی غربی
✍🏻 احسان منصوری
🔹حرفهای سعید قاسمی درباره حضور همزمان نیروهای ایرانی و القاعده در بوسنی فرصتی داد به جبهه رسانهای ضدایرانی (بیبیسی، صدای آمریکا، رادیوفردا) برای جعل تاریخ، تحریف جنگ بوسنی و دروغسازی علیه ایران. قاسمی البته حرفی از «همکاری» با القاعده نمیزند اما بازهم صحبت او دستاویزی میشود تا مطابق تبلیغات امروزین دولت ترامپ ایران همکار القاعده نشان داده شود.
🔸با حمله شوروی به افغانستان (۵۸-۶۷) آمریکا، عربستان و پاکستان اقدام به تجهیز و آموزش مجاهدین کردند. ریگان و تاچر شخصا با مجاهدین دیدار داشتند و سیآیای تحت عملیات طوفان، واحد فعالیتهای ویژهاش را در افغانستان مستقر کرد و تا سالی ۶۳۰ میلیون دلار (معادل ۱.۵ میلیارد دلار امروز) به مجاهدین کمک کرد. سرویس هوایی ویژه و امآی۶ انگلستان و اطلاعات پاکستان نقش ویژهای در آموزش مجاهدین داشتند. عربستان هم مساوی با آمریکا پول پرداخت میکرد.
🔹پرداخت پول و آموزش نظامی تا اردیبهشت ۷۱ ادامه پیدا کرد. ۲۰-۳۵ هزار عرب مهاجر (به جز افغانهای بومی) در کمپها آموزش دیدند و متحدان بنلادن مانند حقانی و حکمتیار مستقیما توسط سیآیای تامین مالی شدند. عبدالله عزام و اسامه بنلادن «مکتب الخدمات» را برای انتقال، آموزش و تجهیز جهادیهای مسلمان تاسیس کردند. بنا به گفته بندربنسلطان (سفیر سعودی در آمریکا)، بنلادن از او بابت کمکهای آمریکا تشکر کرده است.
🔸عزام که به پدر جهاد جهانی معروف است و استاد و راهنمای بنلادن بوده، با کمک سیا به ۵۰ شهر آمریکا سفر کرد تا منابع مالی و جنگجویان آماده جهاد جذب کند. رابین کوک وزیرخارجه انگلستان، بنلادن را محصول سیستمهای امنیتی غرب و نام «القاعده» یا Database در انگلیسی را برگرفته از فایل کامپیوتری اسامی مجاهدین آموزش دیده در افغانستان میداند. مکتب الخدمات ۳۳ دفتر جمعآوری کمک در آمریکا داشت. مرداد ۶۷ بنلادن و عزام سازمان القاعده را تاسیس میکنند اما سال ۶۸ عزام و بعدتر مصطفی شلبی مسئول دفتر نیویورک مکتالخدمات که هر دو معتقد به ادامه جهاد در فلسطین بودند ترور شدند. رهبری القاعده به دست افرادی چون بنلادن و ایمنالظواهری میافتد که معتقد به تمرکز جهاد در فلسطین نیستند.
🔹بنلادن از طریق شبکهای که نام «زنجیره طلایی» روی آن گذاشته بود نیروهایش را تامین مالی میکرد. این شبکه شامل خیریهها، تجار و نهادهای مالی بود که عمدتا در عربستان بودند. مهمترینشان «مرکز بینالمللی نیکوکاری» مستقر در عربستان و دارای شعبات در آمریکا. بنلادن درست جلوی چشم سازمانهای امنیتی فعالیت میکرد و حتی نماینده بیل کلینتون از موسسه نیکوکاری دیدن و از آنها تقدیر کرد.
🔸با جنگ بوسنی دوباره آمریکا و القاعده در یک جبهه قرار گرفتند، اینبار علیه صربها. اروپاییها اما به دلیل مخالفت با تشکیل کشوری مسلمان در اروپای مسیحی از آمریکا فاصله گرفتند. ایران-حزبالله با تسلیحات و مستشاران به کمک بوسنی رفتند و عربستان و پاکستان مجاهدان سلفی را تجهیز تسلیحاتی و تامین مالی کردند.
🔹«کمیسیون عالی عربستان برای کمک به بوسنی» توسط شاهزاده سلمان (پادشاه فعلی عربستان) تاسیس و تامین مالی مجاهدین (از جمله القاعده) را انجام داد. ریچارد هالبروک نماینده آمریکا در بالکان اعتراف میکند که از هویت القاعدهایها اطلاع داشتهاند. ارتش بوسنی داوطلبان خارجی را در یک واحد سازماندهی و تحت کنترل خود داشت. اینجا جایی ست که ایرانیها در کنار ترکها، پاکستانیها و عربها برای بوسنی جنگیدند.
🔸با پایان جنگ، طبق توافقنامه صلح نیروهای خارجی وادار به ترک بوسنی شدند. این خبری شوک آور برای جهادیهای سلفی بود که تصور میکردند براب برپایی خلافت اسلامی به اروپا آمدهاند. آنها بعضا نمیتوانستند به کشورهای خود بازگردند چراکه حکومتهای عرب از خطر آنها آگاه بودند. بسیاری از مجاهدان سرخورده و ناامید به کشورهای غربی پناهنده شدند. آمریکا، انگلستان و کانادا و آلمان و ... به آنها بدون ترس پناهندگی دادند چراکه آنها را نه تروریست که مجاهدان آزادی مینامیدند.
🔹آذر ۷۴ جنگ بوسنی پایان یافت. در مرداد ۷۵ بنلادن اعلام جهاد علیه نیروهای آمریکایی کرد و در مرداد ۷۷ اولین حملهاش را به سفارت آمریکا در دارالسلام تانزانیا انجام داد. تازه از این مرحله جنگ القاعده و آمریکا آغاز شد. جنگی میان متحدان سابق.
🔸القاعده محصول آموزش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، پاکستان و پول عربستان است. حضور نیروهای ایرانی صرفا برای کمک به مردم مظلومی بود که مورد نسل کشی بیرحمانه صربها قرار داشتند (۱۰۰ هزار کشته، ۲.۲ میلیون آواره و ۲۰ هزار تجاوز جنسی). رسانههای غربی که روزی بنلادن را مجاهد آزادی مینامیدند حالا قصد دارند ایران را متحد القاعده نشان دهند.
به ایران ما بپیوندید @iranmaa
https://ibb.co/QMKr7Q7
✍🏻 احسان منصوری
🔹حرفهای سعید قاسمی درباره حضور همزمان نیروهای ایرانی و القاعده در بوسنی فرصتی داد به جبهه رسانهای ضدایرانی (بیبیسی، صدای آمریکا، رادیوفردا) برای جعل تاریخ، تحریف جنگ بوسنی و دروغسازی علیه ایران. قاسمی البته حرفی از «همکاری» با القاعده نمیزند اما بازهم صحبت او دستاویزی میشود تا مطابق تبلیغات امروزین دولت ترامپ ایران همکار القاعده نشان داده شود.
🔸با حمله شوروی به افغانستان (۵۸-۶۷) آمریکا، عربستان و پاکستان اقدام به تجهیز و آموزش مجاهدین کردند. ریگان و تاچر شخصا با مجاهدین دیدار داشتند و سیآیای تحت عملیات طوفان، واحد فعالیتهای ویژهاش را در افغانستان مستقر کرد و تا سالی ۶۳۰ میلیون دلار (معادل ۱.۵ میلیارد دلار امروز) به مجاهدین کمک کرد. سرویس هوایی ویژه و امآی۶ انگلستان و اطلاعات پاکستان نقش ویژهای در آموزش مجاهدین داشتند. عربستان هم مساوی با آمریکا پول پرداخت میکرد.
🔹پرداخت پول و آموزش نظامی تا اردیبهشت ۷۱ ادامه پیدا کرد. ۲۰-۳۵ هزار عرب مهاجر (به جز افغانهای بومی) در کمپها آموزش دیدند و متحدان بنلادن مانند حقانی و حکمتیار مستقیما توسط سیآیای تامین مالی شدند. عبدالله عزام و اسامه بنلادن «مکتب الخدمات» را برای انتقال، آموزش و تجهیز جهادیهای مسلمان تاسیس کردند. بنا به گفته بندربنسلطان (سفیر سعودی در آمریکا)، بنلادن از او بابت کمکهای آمریکا تشکر کرده است.
🔸عزام که به پدر جهاد جهانی معروف است و استاد و راهنمای بنلادن بوده، با کمک سیا به ۵۰ شهر آمریکا سفر کرد تا منابع مالی و جنگجویان آماده جهاد جذب کند. رابین کوک وزیرخارجه انگلستان، بنلادن را محصول سیستمهای امنیتی غرب و نام «القاعده» یا Database در انگلیسی را برگرفته از فایل کامپیوتری اسامی مجاهدین آموزش دیده در افغانستان میداند. مکتب الخدمات ۳۳ دفتر جمعآوری کمک در آمریکا داشت. مرداد ۶۷ بنلادن و عزام سازمان القاعده را تاسیس میکنند اما سال ۶۸ عزام و بعدتر مصطفی شلبی مسئول دفتر نیویورک مکتالخدمات که هر دو معتقد به ادامه جهاد در فلسطین بودند ترور شدند. رهبری القاعده به دست افرادی چون بنلادن و ایمنالظواهری میافتد که معتقد به تمرکز جهاد در فلسطین نیستند.
🔹بنلادن از طریق شبکهای که نام «زنجیره طلایی» روی آن گذاشته بود نیروهایش را تامین مالی میکرد. این شبکه شامل خیریهها، تجار و نهادهای مالی بود که عمدتا در عربستان بودند. مهمترینشان «مرکز بینالمللی نیکوکاری» مستقر در عربستان و دارای شعبات در آمریکا. بنلادن درست جلوی چشم سازمانهای امنیتی فعالیت میکرد و حتی نماینده بیل کلینتون از موسسه نیکوکاری دیدن و از آنها تقدیر کرد.
🔸با جنگ بوسنی دوباره آمریکا و القاعده در یک جبهه قرار گرفتند، اینبار علیه صربها. اروپاییها اما به دلیل مخالفت با تشکیل کشوری مسلمان در اروپای مسیحی از آمریکا فاصله گرفتند. ایران-حزبالله با تسلیحات و مستشاران به کمک بوسنی رفتند و عربستان و پاکستان مجاهدان سلفی را تجهیز تسلیحاتی و تامین مالی کردند.
🔹«کمیسیون عالی عربستان برای کمک به بوسنی» توسط شاهزاده سلمان (پادشاه فعلی عربستان) تاسیس و تامین مالی مجاهدین (از جمله القاعده) را انجام داد. ریچارد هالبروک نماینده آمریکا در بالکان اعتراف میکند که از هویت القاعدهایها اطلاع داشتهاند. ارتش بوسنی داوطلبان خارجی را در یک واحد سازماندهی و تحت کنترل خود داشت. اینجا جایی ست که ایرانیها در کنار ترکها، پاکستانیها و عربها برای بوسنی جنگیدند.
🔸با پایان جنگ، طبق توافقنامه صلح نیروهای خارجی وادار به ترک بوسنی شدند. این خبری شوک آور برای جهادیهای سلفی بود که تصور میکردند براب برپایی خلافت اسلامی به اروپا آمدهاند. آنها بعضا نمیتوانستند به کشورهای خود بازگردند چراکه حکومتهای عرب از خطر آنها آگاه بودند. بسیاری از مجاهدان سرخورده و ناامید به کشورهای غربی پناهنده شدند. آمریکا، انگلستان و کانادا و آلمان و ... به آنها بدون ترس پناهندگی دادند چراکه آنها را نه تروریست که مجاهدان آزادی مینامیدند.
🔹آذر ۷۴ جنگ بوسنی پایان یافت. در مرداد ۷۵ بنلادن اعلام جهاد علیه نیروهای آمریکایی کرد و در مرداد ۷۷ اولین حملهاش را به سفارت آمریکا در دارالسلام تانزانیا انجام داد. تازه از این مرحله جنگ القاعده و آمریکا آغاز شد. جنگی میان متحدان سابق.
🔸القاعده محصول آموزش سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، پاکستان و پول عربستان است. حضور نیروهای ایرانی صرفا برای کمک به مردم مظلومی بود که مورد نسل کشی بیرحمانه صربها قرار داشتند (۱۰۰ هزار کشته، ۲.۲ میلیون آواره و ۲۰ هزار تجاوز جنسی). رسانههای غربی که روزی بنلادن را مجاهد آزادی مینامیدند حالا قصد دارند ایران را متحد القاعده نشان دهند.
به ایران ما بپیوندید @iranmaa
https://ibb.co/QMKr7Q7
ImgBB
1
Image 1 hosted in ImgBB
Forwarded from تقي رحماني
الان آیا مذاکره با امریکا راهگشا است ؟
در شرایط حاضر مذاکره با امریکا به نفع جامعه ایران نیست.
امروزه سکان دار سیاست خارجی ایران اقای خامنه ای است. وی حرف اول و وسط و اخر را در سیاست خارجی می زند که البته قبلا این طور نبود این سکان دار نگاهش مقاومت و بازدارنندگی است.
مسئله هسته ای ایران تله ای بود که با برجام حل شد.
توان موشکی ایران و نقش منطقه ای ایران اجماع جهانی علیه خود ندارد.
امریکا از ایران چه می خواهد توان موشکی محدود شود رابطه ایران با اسرائیل تغییر محسوس کند.
حکومت ایران قبول نمی کند وبعد عربستان وارد می شود نقش منطقه ای ایران را به چالش می کشد. این مذاکرات به جایی نمی رسد در نتیجه باز فشار روی مردم ایران ادامه می یابد.
مشکل مذاکره هم اکنون این است که دو طرف هنوز همه کارت های خود را بازی نکرده اند. در نتیجه مذاکره به جایی نمی رسد اما هم رهبری نظام را دارای این استدلال عامه پسند می کند که ترامپ اهل مذاکره نیست هم امریکا را در فشار جری می کند.
طرفداران مذاکره به درستی از شکستن تابو مذاکره و رابطه می گویند. باید توجه داشت که مذاکره میان امریکا و ایران بوده در برجام علنی شد پس تابو شکسته شده است. اما رابطه با امریکا با مذاکره فرق دارد. ایجاد رابطه هم حکومت فعلی ایران را متحد امریکا نمی کند در نتیجه با این موضع حکومت حتی مذاکره و رابطه مشکل مردم ایران را حل نمی کند.
در ضمن شما کسی را برای مذاکره می فرستی تحت فشار افکار عمومی نیست این مذاکره کننده با نظرات اکثریت مردم هم همراه نیست. پس مذاکره می شود میان حکومت ایران و امریکای ترامپ که از هم هنوزخیلی دورند.هر دو هم امید به رسیدن اهداف خود دارند و هنوز بازیشان ادامه دارد.
اما حکومت ایران جدا از مذاکره ،پیام های روشنی به امریکا می دهد که جنگ نمی خواهد. امریکا هم میان جنگ و دیپلماسی حرکت می کند تا امتیاز بگیرد.دو طرف هم را می ازمایند.
البته جامعه مدنی ایران باید بلند تر بگوید جنگ و تحریم و انحصار نمی خواهد تا توازن قوا در داخل تغییر کند.
راهبرد مهم این بود و است که در داخل ایران بازیگرانی پیدا شوند تا سیاست خارجی ایران را توسعه محور تعریف کنند. توازن قوا را تاثیر گذارند این بازیگران باید در جامعه و حکومت نقش بازی کنند.
گاهی عجله برای بیرون آمدن از چاله می تواند آدمی را به چاه اندازد البته در این مورد سخن بسیار است
در شرایط حاضر مذاکره با امریکا به نفع جامعه ایران نیست.
امروزه سکان دار سیاست خارجی ایران اقای خامنه ای است. وی حرف اول و وسط و اخر را در سیاست خارجی می زند که البته قبلا این طور نبود این سکان دار نگاهش مقاومت و بازدارنندگی است.
مسئله هسته ای ایران تله ای بود که با برجام حل شد.
توان موشکی ایران و نقش منطقه ای ایران اجماع جهانی علیه خود ندارد.
امریکا از ایران چه می خواهد توان موشکی محدود شود رابطه ایران با اسرائیل تغییر محسوس کند.
حکومت ایران قبول نمی کند وبعد عربستان وارد می شود نقش منطقه ای ایران را به چالش می کشد. این مذاکرات به جایی نمی رسد در نتیجه باز فشار روی مردم ایران ادامه می یابد.
مشکل مذاکره هم اکنون این است که دو طرف هنوز همه کارت های خود را بازی نکرده اند. در نتیجه مذاکره به جایی نمی رسد اما هم رهبری نظام را دارای این استدلال عامه پسند می کند که ترامپ اهل مذاکره نیست هم امریکا را در فشار جری می کند.
طرفداران مذاکره به درستی از شکستن تابو مذاکره و رابطه می گویند. باید توجه داشت که مذاکره میان امریکا و ایران بوده در برجام علنی شد پس تابو شکسته شده است. اما رابطه با امریکا با مذاکره فرق دارد. ایجاد رابطه هم حکومت فعلی ایران را متحد امریکا نمی کند در نتیجه با این موضع حکومت حتی مذاکره و رابطه مشکل مردم ایران را حل نمی کند.
در ضمن شما کسی را برای مذاکره می فرستی تحت فشار افکار عمومی نیست این مذاکره کننده با نظرات اکثریت مردم هم همراه نیست. پس مذاکره می شود میان حکومت ایران و امریکای ترامپ که از هم هنوزخیلی دورند.هر دو هم امید به رسیدن اهداف خود دارند و هنوز بازیشان ادامه دارد.
اما حکومت ایران جدا از مذاکره ،پیام های روشنی به امریکا می دهد که جنگ نمی خواهد. امریکا هم میان جنگ و دیپلماسی حرکت می کند تا امتیاز بگیرد.دو طرف هم را می ازمایند.
البته جامعه مدنی ایران باید بلند تر بگوید جنگ و تحریم و انحصار نمی خواهد تا توازن قوا در داخل تغییر کند.
راهبرد مهم این بود و است که در داخل ایران بازیگرانی پیدا شوند تا سیاست خارجی ایران را توسعه محور تعریف کنند. توازن قوا را تاثیر گذارند این بازیگران باید در جامعه و حکومت نقش بازی کنند.
گاهی عجله برای بیرون آمدن از چاله می تواند آدمی را به چاه اندازد البته در این مورد سخن بسیار است
Forwarded from ایران ما
♦ سابقه عملیات پرچم دروغین در خلیج فارس
محسن صلح دوست - پژوهشگر روابط بینالملل، دانشگاه کوئینزلند
🔹حملات اخیر به نفتکشها در خلیج فارس احتمالا یک عملیات «پرچم دروغین» (عملیاتی ساختگی و صحنهسازی شده برای متهم کردن رقیب) است. در این نوشته نشان میدهیم که عملیات پرچم دروغین چطور انجام میشود.
در خرداد سال ۴۶ جتها و قایقهای تندرو اسرائیلی به کشتی آمریکایی به نام یو.اس.اس لیبرتی در ساحل شبهجزیره سینا حمله کردند و ۳۴ ملوان آمریکایی را کشتند تا ایالات متحده را به جنگ شش روزه (اعراب و اسرائیل) بکشانند. [۱]
🔸بر اساس این سند سازمان سیا، موشه دایان وزیر دفاع وقت اسرائیل، شخصاً دستور حمله به کشتی جنگی آمریکا را صادر کرده است. بنابر گزارش یکی از ژنرالهای تحت امر دایان با این اقدام مخالف بوده و گفته «این یک جنایت محض است».
سفیر سابق آمریکا در لبنان، دوايت پورتر، فاش کرد که مکالمهای میان یک خلبان اسرائیل با اتاق جنگ اسرائیل درباره این حمله انجام شده که توسط آژانس امنیت ملی به ثبت رسیده و در اختیار سیا قرار گرفته است.
🔹-خلبان اسرائیلی به اتاق جنگ ارتش اسرائیل: این یک کشتی آمریکایی است. آیا هنوز میخواهید ما حمله کنیم؟
-اتاق جنگ اسرائیل: بله، دستور را اجرا کنید.
-خلبان اسرائیل: اما قربان، این یک کشتی آمریکایی است، من میتوانم پرچم را ببینم.
-اتاق جنگ اسرائیل: اهمیتی ندارد، بزنیدش.
بر اساس سند سازمان سیا، مکالمه مذکور میان خلبان و اتاق جنگ اسرائیلی، کوچکترین تردیدی درباره اینکه اسرائیل متوجه آمریکایی بودن کشتی لیبرتی نشده، باقی نمیگذارد.
🔸در این گزارش دولت آمریکا آمده: (در زمان حمله به کشتی جنگی آمریکا) هوای صاف و مساعدی در محل حمله وجود داشته، شماره کشتی لیبرتی (جی.تی.آر ۵) به وضوح روی بدنه ثبت شده بوده و پرچم آمریکا در احتزاز بوده است. [۲]
🔹خلبان یک بالگرد هم در تماس با یک مرکز اسرائیلی گزارش داده که پرچم آمریکا را روی کشنی دیده. و شماره کشتی را (جی.تی.آر ۵) گزارش میکند که روی بدنه نوشته شده است. مسئول کنترل به خلبان گفته: «شماره کشتی اهمیتی ندارد».
در گزارش دیگری از سیا باز همین موارد تایید شده: هوای صاف و دید مناسب، آشکار بودن پرچم آمریکا، ثبت شده بودن شماره مشخص کشتی بر روی بدنه.
🔸در گزارش دیگری از سازمان سیا این حمله اسرائیل به ناو جنگی آمریکا، ابتدا لغو شده بوده، نه به دلیل اینکه کشتی شناسایی شده (به عنوان یک کشتی آمریکایی)، بلکه چون به نظر میرسید به واسطه این حمله کشتی جنگی آمریکا غرق شود. [۳]
🔹مهمترین بخش این عملیات که در گزارشهای فوق الاشاره آمده،
تقابل سازمان سیا با وزارت دفاع آمریکاست. سیا عامدانه توصیه وزارت دفاع جهت خبرکردن اسرائیل از حضور کشتیهای آمریکایی در منطقه جنگی را رد میکند.
این تصمیم آسیبپذیری کشتی لیبرتی را به طرز قابل ملاحظهای افزایش داد چراکه باعث افزایش شانس شناسایی آن کشتی به عنوان کشتی دشمن و حمله اسرائیل به آن شد. [۴]
🔸سوال این است: آیا عوامل اسرائیل بر تصمیم سیا اثر نگذاشتند تا اولا حمله به کشتی را تسهیل کنند و دوما درصورتی که مشخص شد حمله کار اسرائیل بوده، توجیه کردن حمله را سادهتر کنند؟
در حالی که شواهد کافی برای بررسی فرضیه اول وجود ندارد، این سند سیا مربوط به بخش دوم فرضیه بالاست. این سند نشان میدهد که اسرائیل دستکم شش ساعت قبل از حمله به کشتی جنگی آمریکا، از هویت این کشتی آگاه بوده است. [۵]
🔹پس فرضیه دوم احتمالا درست است: برخی عوامل اطلاعاتی اسرائیل در داخل سیا شرایط را برای توجیه این حمله آماده کردند.
به ایران ما بپیوندید @iranmaa
https://ibb.co/85vq5Bf
[۱]https://www.cia.gov/library/readingroom/docs/CIA-RDP79B01737A000100040005-2.pdf
[۲]https://history.state.gov/historicaldocuments/frus1964-68v19/d284
[۳]https://www.cia.gov/library/readingroom/docs/CIA-RDP84B00049R000902350010-7.pdf
[۴]https://www.cia.gov/library/readingroom/docs/CIA-RDP69B00369R000200290041-8.pdf
[۵]https://www.cia.gov/library/readingroom/docs/DOC_0001286835.pdf
محسن صلح دوست - پژوهشگر روابط بینالملل، دانشگاه کوئینزلند
🔹حملات اخیر به نفتکشها در خلیج فارس احتمالا یک عملیات «پرچم دروغین» (عملیاتی ساختگی و صحنهسازی شده برای متهم کردن رقیب) است. در این نوشته نشان میدهیم که عملیات پرچم دروغین چطور انجام میشود.
در خرداد سال ۴۶ جتها و قایقهای تندرو اسرائیلی به کشتی آمریکایی به نام یو.اس.اس لیبرتی در ساحل شبهجزیره سینا حمله کردند و ۳۴ ملوان آمریکایی را کشتند تا ایالات متحده را به جنگ شش روزه (اعراب و اسرائیل) بکشانند. [۱]
🔸بر اساس این سند سازمان سیا، موشه دایان وزیر دفاع وقت اسرائیل، شخصاً دستور حمله به کشتی جنگی آمریکا را صادر کرده است. بنابر گزارش یکی از ژنرالهای تحت امر دایان با این اقدام مخالف بوده و گفته «این یک جنایت محض است».
سفیر سابق آمریکا در لبنان، دوايت پورتر، فاش کرد که مکالمهای میان یک خلبان اسرائیل با اتاق جنگ اسرائیل درباره این حمله انجام شده که توسط آژانس امنیت ملی به ثبت رسیده و در اختیار سیا قرار گرفته است.
🔹-خلبان اسرائیلی به اتاق جنگ ارتش اسرائیل: این یک کشتی آمریکایی است. آیا هنوز میخواهید ما حمله کنیم؟
-اتاق جنگ اسرائیل: بله، دستور را اجرا کنید.
-خلبان اسرائیل: اما قربان، این یک کشتی آمریکایی است، من میتوانم پرچم را ببینم.
-اتاق جنگ اسرائیل: اهمیتی ندارد، بزنیدش.
بر اساس سند سازمان سیا، مکالمه مذکور میان خلبان و اتاق جنگ اسرائیلی، کوچکترین تردیدی درباره اینکه اسرائیل متوجه آمریکایی بودن کشتی لیبرتی نشده، باقی نمیگذارد.
🔸در این گزارش دولت آمریکا آمده: (در زمان حمله به کشتی جنگی آمریکا) هوای صاف و مساعدی در محل حمله وجود داشته، شماره کشتی لیبرتی (جی.تی.آر ۵) به وضوح روی بدنه ثبت شده بوده و پرچم آمریکا در احتزاز بوده است. [۲]
🔹خلبان یک بالگرد هم در تماس با یک مرکز اسرائیلی گزارش داده که پرچم آمریکا را روی کشنی دیده. و شماره کشتی را (جی.تی.آر ۵) گزارش میکند که روی بدنه نوشته شده است. مسئول کنترل به خلبان گفته: «شماره کشتی اهمیتی ندارد».
در گزارش دیگری از سیا باز همین موارد تایید شده: هوای صاف و دید مناسب، آشکار بودن پرچم آمریکا، ثبت شده بودن شماره مشخص کشتی بر روی بدنه.
🔸در گزارش دیگری از سازمان سیا این حمله اسرائیل به ناو جنگی آمریکا، ابتدا لغو شده بوده، نه به دلیل اینکه کشتی شناسایی شده (به عنوان یک کشتی آمریکایی)، بلکه چون به نظر میرسید به واسطه این حمله کشتی جنگی آمریکا غرق شود. [۳]
🔹مهمترین بخش این عملیات که در گزارشهای فوق الاشاره آمده،
تقابل سازمان سیا با وزارت دفاع آمریکاست. سیا عامدانه توصیه وزارت دفاع جهت خبرکردن اسرائیل از حضور کشتیهای آمریکایی در منطقه جنگی را رد میکند.
این تصمیم آسیبپذیری کشتی لیبرتی را به طرز قابل ملاحظهای افزایش داد چراکه باعث افزایش شانس شناسایی آن کشتی به عنوان کشتی دشمن و حمله اسرائیل به آن شد. [۴]
🔸سوال این است: آیا عوامل اسرائیل بر تصمیم سیا اثر نگذاشتند تا اولا حمله به کشتی را تسهیل کنند و دوما درصورتی که مشخص شد حمله کار اسرائیل بوده، توجیه کردن حمله را سادهتر کنند؟
در حالی که شواهد کافی برای بررسی فرضیه اول وجود ندارد، این سند سیا مربوط به بخش دوم فرضیه بالاست. این سند نشان میدهد که اسرائیل دستکم شش ساعت قبل از حمله به کشتی جنگی آمریکا، از هویت این کشتی آگاه بوده است. [۵]
🔹پس فرضیه دوم احتمالا درست است: برخی عوامل اطلاعاتی اسرائیل در داخل سیا شرایط را برای توجیه این حمله آماده کردند.
به ایران ما بپیوندید @iranmaa
https://ibb.co/85vq5Bf
[۱]https://www.cia.gov/library/readingroom/docs/CIA-RDP79B01737A000100040005-2.pdf
[۲]https://history.state.gov/historicaldocuments/frus1964-68v19/d284
[۳]https://www.cia.gov/library/readingroom/docs/CIA-RDP84B00049R000902350010-7.pdf
[۴]https://www.cia.gov/library/readingroom/docs/CIA-RDP69B00369R000200290041-8.pdf
[۵]https://www.cia.gov/library/readingroom/docs/DOC_0001286835.pdf
ImgBB
image
Image image hosted in ImgBB
Forwarded from اکبر گنجی
«نابودی قدرت آمریکا به دست خود». ریاست جمهوری دونالد ترامپ ضربه اخر به هژمونی آمریکا بود.
فرید زکریا
فارن افرز
«روزی در دو سال گذشته، هژمونی آمریکایی مُرد. دوران استیلای ایالات متحده، کوتاه و گذرا بود و حدود سه دهه حدفاصل دو اتفاق مهم، که هریک نوعی از فروپاشی بودند، دوام آورد. در بحبوحه فروپاشی دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ زاده شد و همزمان با یک فروپاشی دیگر، یعنی فروپاشی عراق در سال ۲۰۰۳ پایان یافت، یا در حقیقت پایان آن آغاز شد و از آن زمان به مرور در حال از هم گسیختن است.» «مانند هر مرگ دیگری، عوامل زیادی در آن دخیل بودند. نیروهای ساختاری عمیقی در نظام بینالملل بودند که بیوقفه علیه هر کشوری عمل میکنند که این میزان از قدرت را انباشته کرده باشد. خصوصا در مسئله آمریکا، میزان سوءعملکرد واشنگتن در به کارگیری هژمونی و سوءاستفاده از قدرت، از دست دادن متحدان و تقویت دشمنان، تکاندهنده است. و حالا در دولت [دونالد] ترامپ، به نظر میرسد که ایالات متحده دیگر به ایدهها و اهدافی که در سه چهارم یک قرن محرک حضور بینالمللی این کشور بودهاند، علاقهای و در حقیقت اعتقادی ندارد.» شکلگیری هژمونی آمریکا امری کمنظیر در تاریخ بود که این هژمونی در دهه ۱۹۹۰ و با سقوط اتحاد جماهیر شوروی به اوج رسید، تا جایی که بسیاری از تحلیلگران آمریکایی از تغییر نظم جهانی به دست آمریکا سخن میگفتند. هرچند همان زمان هم برخی، مانند چارلز کراتهامر هشدار میدادند که «برهه تکقطبی کوتاه خواهد بود» و به زودی کشورهایی چون آلمان و ژاپن سیاست خارجی مستقلی از ایالات متحده در پیش میگیرند.
افول نظام برساخته آمریکا : ظهور چین به عنوان یک قدرت جهانی از دهه ۱۹۹۰ «اولین و مهمترین» عامل در افول هژمونی آمریکا بود. قدرتگیری مجدد روسیه و دور شدن این کشور از غرب، که تا حدی به دلیل بیتوجهی کشورهای غربی به دغدغههای امنیتی روسیه رخ داد، عامل دیگری بود که تضعیف نظم جهانی مورد حمایت آمریکا را تسریع کرد. «به واسطه وجود دو بازیگر جهانی خارج از نظام بینالمللی برساخته ایالات متحده، جهان وارد مرحله پساآمریکایی شد. امروز، ایالات متحده همچنان قدرتمندترین کشور روی زمین است، اما در جهانی که قدرتهای جهانی و منطقهای میتوانند مقاومت کنند و مکرر هم این کار را میکنند.» حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی در نیویورک و پس از آن حمله آمریکا به افغانستان و عراق عامل تشدید روند نزولی قدرت آمریکا بوده است «اشتباهات» آمریکا در جریان حمله به عراق از جمله از بین بردن نهادهای سیاسی این کشور، یکجانبهگرایی و اتکا به دادههای نادرست، حمله به عراق را به یک «نقطه عطف» تبدیل کرد. «هریک از این اشتباهات، به تنهایی قابل جبران بودند، اما همه آنها با هم، عراق را به یک ناکامی پرهزینه بدل کردند.» تصمیمات «خسارتبار» و «بیملاحظه» آمریکا پس از یازده سپتامبر ناشی از «هراس» بود. آمریکا در این دوران به یکجانبهگرایی روی آورد و از بسیاری از پیمانهای بینالمللی خارج شد و «صلاحیت اخلاقی و سیاسی» خود را در جهان از دست داد، تا جایی که «متحدان دیرینه ایالات متحده مانند کانادا و فرانسه خود را در اصل، اخلاقیات و روش سیاست خارجی، با ایالات متحده در تضاد یافتند.» دهه ۹۰ بهترین فرصت برای تغییر نظم جهانی به صورت دلخواه آمریکا بود. اما پس از فروپاشی شوروی سیاستمداران آمریکایی علاقه خود به حفظ حضور در اروپا و نقاط مختلف جهان برای حمایت بلندمدت از کشورهای مختلف در راستای حرکت به سمت مدل آمریکایی و لیبرال را از دست دادند و صرفا از الگوی «شوکدرمانی اقتصادی» و دموکراسیسازی سریع پشتیبانی میکردند. . . بخش دوم مقاله را در پست بعدی بخوانید: @ganji_akbar
فرید زکریا
فارن افرز
«روزی در دو سال گذشته، هژمونی آمریکایی مُرد. دوران استیلای ایالات متحده، کوتاه و گذرا بود و حدود سه دهه حدفاصل دو اتفاق مهم، که هریک نوعی از فروپاشی بودند، دوام آورد. در بحبوحه فروپاشی دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ زاده شد و همزمان با یک فروپاشی دیگر، یعنی فروپاشی عراق در سال ۲۰۰۳ پایان یافت، یا در حقیقت پایان آن آغاز شد و از آن زمان به مرور در حال از هم گسیختن است.» «مانند هر مرگ دیگری، عوامل زیادی در آن دخیل بودند. نیروهای ساختاری عمیقی در نظام بینالملل بودند که بیوقفه علیه هر کشوری عمل میکنند که این میزان از قدرت را انباشته کرده باشد. خصوصا در مسئله آمریکا، میزان سوءعملکرد واشنگتن در به کارگیری هژمونی و سوءاستفاده از قدرت، از دست دادن متحدان و تقویت دشمنان، تکاندهنده است. و حالا در دولت [دونالد] ترامپ، به نظر میرسد که ایالات متحده دیگر به ایدهها و اهدافی که در سه چهارم یک قرن محرک حضور بینالمللی این کشور بودهاند، علاقهای و در حقیقت اعتقادی ندارد.» شکلگیری هژمونی آمریکا امری کمنظیر در تاریخ بود که این هژمونی در دهه ۱۹۹۰ و با سقوط اتحاد جماهیر شوروی به اوج رسید، تا جایی که بسیاری از تحلیلگران آمریکایی از تغییر نظم جهانی به دست آمریکا سخن میگفتند. هرچند همان زمان هم برخی، مانند چارلز کراتهامر هشدار میدادند که «برهه تکقطبی کوتاه خواهد بود» و به زودی کشورهایی چون آلمان و ژاپن سیاست خارجی مستقلی از ایالات متحده در پیش میگیرند.
افول نظام برساخته آمریکا : ظهور چین به عنوان یک قدرت جهانی از دهه ۱۹۹۰ «اولین و مهمترین» عامل در افول هژمونی آمریکا بود. قدرتگیری مجدد روسیه و دور شدن این کشور از غرب، که تا حدی به دلیل بیتوجهی کشورهای غربی به دغدغههای امنیتی روسیه رخ داد، عامل دیگری بود که تضعیف نظم جهانی مورد حمایت آمریکا را تسریع کرد. «به واسطه وجود دو بازیگر جهانی خارج از نظام بینالمللی برساخته ایالات متحده، جهان وارد مرحله پساآمریکایی شد. امروز، ایالات متحده همچنان قدرتمندترین کشور روی زمین است، اما در جهانی که قدرتهای جهانی و منطقهای میتوانند مقاومت کنند و مکرر هم این کار را میکنند.» حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به مرکز تجارت جهانی در نیویورک و پس از آن حمله آمریکا به افغانستان و عراق عامل تشدید روند نزولی قدرت آمریکا بوده است «اشتباهات» آمریکا در جریان حمله به عراق از جمله از بین بردن نهادهای سیاسی این کشور، یکجانبهگرایی و اتکا به دادههای نادرست، حمله به عراق را به یک «نقطه عطف» تبدیل کرد. «هریک از این اشتباهات، به تنهایی قابل جبران بودند، اما همه آنها با هم، عراق را به یک ناکامی پرهزینه بدل کردند.» تصمیمات «خسارتبار» و «بیملاحظه» آمریکا پس از یازده سپتامبر ناشی از «هراس» بود. آمریکا در این دوران به یکجانبهگرایی روی آورد و از بسیاری از پیمانهای بینالمللی خارج شد و «صلاحیت اخلاقی و سیاسی» خود را در جهان از دست داد، تا جایی که «متحدان دیرینه ایالات متحده مانند کانادا و فرانسه خود را در اصل، اخلاقیات و روش سیاست خارجی، با ایالات متحده در تضاد یافتند.» دهه ۹۰ بهترین فرصت برای تغییر نظم جهانی به صورت دلخواه آمریکا بود. اما پس از فروپاشی شوروی سیاستمداران آمریکایی علاقه خود به حفظ حضور در اروپا و نقاط مختلف جهان برای حمایت بلندمدت از کشورهای مختلف در راستای حرکت به سمت مدل آمریکایی و لیبرال را از دست دادند و صرفا از الگوی «شوکدرمانی اقتصادی» و دموکراسیسازی سریع پشتیبانی میکردند. . . بخش دوم مقاله را در پست بعدی بخوانید: @ganji_akbar
Forwarded from اکبر گنجی
بخش دو مقاله: «نابودی قدرت آمریکا به دست خود». ریاست جمهوری دونالد ترامپ ضربه اخر به هژمونی آمریکا بود.
هرچند مقامهای آمریکایی در آن دوران، از لزوم تغییر ساختارهای جهانی صحبت میکردند، اما هرگز به اندازه کافی بر تلاش برای تحقق این هدف متمرکز نشده و برای آن هزینه نکردند. من در سال ۱۹۹۸، در یادداشتی در مجله نیویورکتایمز، وضعیت آمریکا در آن دوران را «هژمونی پوچ» توصیف کرده بودم. «آن پوچی، از آن زمان تا حالا، ادامه یافته است.»
ضربه نهایی: روی کار آمدن ترامپ در آمریکا را «ضربه نهایی» به هژمونی ایالات متحده بود. «او تا حد زیادی به جهان بیعلاقگی نشان داده است، البته به جز بیان این اعتقادش که همه دنیا دارند ایالات متحده را میچاپند. او یک ملیگرا، یک حمایتگرا و یک عوامگرا است که مصمم است تا "آمریکا در وهله نخست" باشد. اما واقعیت این است که او، بیش از هر چیز دیگری، کسی است که عرصه را واگذار کرده است. در دولت ترامپ، ایالات متحده از توافق مشارکت فراپاسیفیک و به صورت کلیتر از درگیر شدن در آسیا کنار کشیده است. دارد از همپیمانی ۷۰ ساله با اروپا جدا میشود. به آمریکای لاتین صرفا از پنجره دور نگه داشتن مهاجرین یا بردن آرای اهالی فلوریدا نگریسته است و حتی توانسته کاناداییها را هم برنجاند (که این کم دستاوردی نیست). سیاست خاورمیانهای خود را به اسرائیل و عربستان سعودی واگذار کرده است. و به جز چند استثنا، از جمله میل بیمارگونه او به دستیابی به جایزه صلح نوبل از طریق تلاش برای صلح با کره شمالی، آنچه در سیاست خارجی ترامپ برجسته است، غیبت اوست.» هرچند آمریکا بر خلاف انگلیسِ رو به افول، کشوری ورشکسته نیست، اما دیگر در وضعیتی که «در حدود سه دهه نظام بینالملل را تعریف میکرد و بر آن استیلا داشت» قرار ندارد. «اکنون، آنچه باقی میماند، ایدههای آمریکایی است. ایالات متحده یک هژمون منحصر به فرد بود که از بسط نفوذ خود برای ایجاد یک نظم جدید جهانی استفاده کرد... اکنون سؤال این است که آیا همزمان با رنگ باختن قدرت آمریکا، نظام بینالمللی که از آن پشتیبانی کرد (آن قواعد، عرف و ارزشها) دوام میآورد؟ یا آمریکا افول امپراطوری ایدههایش را هم شاهد خواهد بود؟» @ganji_akbar
https://www.foreignaffairs.com/articles/2019-06-11/self-destruction-american-power?fa_package=1124383
هرچند مقامهای آمریکایی در آن دوران، از لزوم تغییر ساختارهای جهانی صحبت میکردند، اما هرگز به اندازه کافی بر تلاش برای تحقق این هدف متمرکز نشده و برای آن هزینه نکردند. من در سال ۱۹۹۸، در یادداشتی در مجله نیویورکتایمز، وضعیت آمریکا در آن دوران را «هژمونی پوچ» توصیف کرده بودم. «آن پوچی، از آن زمان تا حالا، ادامه یافته است.»
ضربه نهایی: روی کار آمدن ترامپ در آمریکا را «ضربه نهایی» به هژمونی ایالات متحده بود. «او تا حد زیادی به جهان بیعلاقگی نشان داده است، البته به جز بیان این اعتقادش که همه دنیا دارند ایالات متحده را میچاپند. او یک ملیگرا، یک حمایتگرا و یک عوامگرا است که مصمم است تا "آمریکا در وهله نخست" باشد. اما واقعیت این است که او، بیش از هر چیز دیگری، کسی است که عرصه را واگذار کرده است. در دولت ترامپ، ایالات متحده از توافق مشارکت فراپاسیفیک و به صورت کلیتر از درگیر شدن در آسیا کنار کشیده است. دارد از همپیمانی ۷۰ ساله با اروپا جدا میشود. به آمریکای لاتین صرفا از پنجره دور نگه داشتن مهاجرین یا بردن آرای اهالی فلوریدا نگریسته است و حتی توانسته کاناداییها را هم برنجاند (که این کم دستاوردی نیست). سیاست خاورمیانهای خود را به اسرائیل و عربستان سعودی واگذار کرده است. و به جز چند استثنا، از جمله میل بیمارگونه او به دستیابی به جایزه صلح نوبل از طریق تلاش برای صلح با کره شمالی، آنچه در سیاست خارجی ترامپ برجسته است، غیبت اوست.» هرچند آمریکا بر خلاف انگلیسِ رو به افول، کشوری ورشکسته نیست، اما دیگر در وضعیتی که «در حدود سه دهه نظام بینالملل را تعریف میکرد و بر آن استیلا داشت» قرار ندارد. «اکنون، آنچه باقی میماند، ایدههای آمریکایی است. ایالات متحده یک هژمون منحصر به فرد بود که از بسط نفوذ خود برای ایجاد یک نظم جدید جهانی استفاده کرد... اکنون سؤال این است که آیا همزمان با رنگ باختن قدرت آمریکا، نظام بینالمللی که از آن پشتیبانی کرد (آن قواعد، عرف و ارزشها) دوام میآورد؟ یا آمریکا افول امپراطوری ایدههایش را هم شاهد خواهد بود؟» @ganji_akbar
https://www.foreignaffairs.com/articles/2019-06-11/self-destruction-american-power?fa_package=1124383
Foreign Affairs
The Self-Destruction of American Power
American hegemony’s death was self-inflicted, the result of Washington’s bad habits and bad behavior.
Forwarded from روزمرّگیهای یک محیط بان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🐻
خرس ها هیچ ترسی ندارن
در این صحنه سه تا خرس به ما نزدیک شدن ولی با یک سر و صدای کوچک فرار کردند
حیوانات گوشتخوار در اکثر مواقع از انسان فرار میکنند مگر اینکه توله داشته باشند یا در معرض خطر قرار بگیرند
📹سید محمد صیاد
کانال روزمرّگی های یک محیط بان
📺 @Mohitbani 🐾
خرس ها هیچ ترسی ندارن
در این صحنه سه تا خرس به ما نزدیک شدن ولی با یک سر و صدای کوچک فرار کردند
حیوانات گوشتخوار در اکثر مواقع از انسان فرار میکنند مگر اینکه توله داشته باشند یا در معرض خطر قرار بگیرند
📹سید محمد صیاد
کانال روزمرّگی های یک محیط بان
📺 @Mohitbani 🐾
یک عکس، دو روایت
روایت یکم: روزگار این درخت چنار دقیقا حکایت وضعیت جامعه ماست. جامعهای بدون دوراندیشی که چشماندازی ندارد از آنچه در آیندهاش رخ خواهد داد و امورش را باری به هر جهت میگذارند تا ببیند چه پیش میآید. میگویند ضربالمثلها ریشه در عمق فرهنگها دارند و ما ضربالمثلهایی داریم که تاییدی بر همین دیدگاه هستند؛ «چو فردا شود فکر فردا کنیم» در جوامع پیشرفته اما از «گذشته» به فکر «آینده» هستند تا در «حال» گرفتار تنگناهایی از جنس تنه این چنار نشوند. سوراخی که سازندگان غیردوراندیش این ساختمان روی سقف تعبیه کردند به اندازه آیندهای که امروز رسیده، نبود و حالا تنه درختِ سبز به اندازه حجم کل سوراخ، رشد کرده و اینطور میان حجمی از سیمان و گچ و تیرآهن گرفتار شده است. راهی نمانده، یا باید این سقف را شکافت و ویران کرد، یا چنار در همین وضعیت اسیر بماند و قید اوج گرفتن شاخ و برگهایش را زد تا خشک شود.
روایت دوم: سازندگان این ساختمان قدیمی در مرکز تهران میتوانستند مثل خیلیهای دیگر، همان روزی که اولین آجرها را روی هم میگذاشتند این چنار سبزِ بیخ گوش خانهشان را که حتما آن روز ساقه نحیفی بود به دست اره و تبر بسپارند. اما به جایش همسایه مهربان درخت شدند و سقف ایوان خانهشان را برای عبورش شکافتند تا چنار اینطور قد بکشد و از همان سوراخ روی سقف، سر به آسمان بساید و سایهای بشود بر سرشان. امروز تنهی درخت به قدر دوراندیشیِ مهربانانهی آن روزهای همسایه، بزرگ شده و وقت آن رسیده که طرحی نو در انداخته شود. در ضربالمثلهایمان هم داریم که «چو فردا شود فکر فردا کنیم»، حالا آن فردا رسیده است و میشود سقف را برای اوج گرفتن بیشتر چنار بازتر کرد.
عکس را اینجا ببینید و اگر مایل بودین نظرتان را بنویسید.
https://www.instagram.com/p/BzBA6ZDBoZf/?igshid=o9ytxs3qhfjt
روایت یکم: روزگار این درخت چنار دقیقا حکایت وضعیت جامعه ماست. جامعهای بدون دوراندیشی که چشماندازی ندارد از آنچه در آیندهاش رخ خواهد داد و امورش را باری به هر جهت میگذارند تا ببیند چه پیش میآید. میگویند ضربالمثلها ریشه در عمق فرهنگها دارند و ما ضربالمثلهایی داریم که تاییدی بر همین دیدگاه هستند؛ «چو فردا شود فکر فردا کنیم» در جوامع پیشرفته اما از «گذشته» به فکر «آینده» هستند تا در «حال» گرفتار تنگناهایی از جنس تنه این چنار نشوند. سوراخی که سازندگان غیردوراندیش این ساختمان روی سقف تعبیه کردند به اندازه آیندهای که امروز رسیده، نبود و حالا تنه درختِ سبز به اندازه حجم کل سوراخ، رشد کرده و اینطور میان حجمی از سیمان و گچ و تیرآهن گرفتار شده است. راهی نمانده، یا باید این سقف را شکافت و ویران کرد، یا چنار در همین وضعیت اسیر بماند و قید اوج گرفتن شاخ و برگهایش را زد تا خشک شود.
روایت دوم: سازندگان این ساختمان قدیمی در مرکز تهران میتوانستند مثل خیلیهای دیگر، همان روزی که اولین آجرها را روی هم میگذاشتند این چنار سبزِ بیخ گوش خانهشان را که حتما آن روز ساقه نحیفی بود به دست اره و تبر بسپارند. اما به جایش همسایه مهربان درخت شدند و سقف ایوان خانهشان را برای عبورش شکافتند تا چنار اینطور قد بکشد و از همان سوراخ روی سقف، سر به آسمان بساید و سایهای بشود بر سرشان. امروز تنهی درخت به قدر دوراندیشیِ مهربانانهی آن روزهای همسایه، بزرگ شده و وقت آن رسیده که طرحی نو در انداخته شود. در ضربالمثلهایمان هم داریم که «چو فردا شود فکر فردا کنیم»، حالا آن فردا رسیده است و میشود سقف را برای اوج گرفتن بیشتر چنار بازتر کرد.
عکس را اینجا ببینید و اگر مایل بودین نظرتان را بنویسید.
https://www.instagram.com/p/BzBA6ZDBoZf/?igshid=o9ytxs3qhfjt
Instagram
SadraMohaqeq صدرا محقق
روایت یکم: روزگار این درخت چنار دقیقا حکایت وضعیت جامعه ماست. جامعهای بدون دوراندیشی که چشماندازی ندارد از آنچه در آیندهاش رخ خواهد داد و امورش را باری به هر جهت میگذارند تا ببیند چه پیش میآید. میگویند ضربالمثلها ریشه در عمق فرهنگها دارند و ما…
Forwarded from کانال علی نورانی
سلام. به رسم یک سال و نیم اخیر به #شایعات ژاپن پاسخ می دهم.
قسمت 11:
مطلبی هست با نام «ایران و ژاپن از نگاه آمار» که با چند آمار این دو کشور را مقایسه کرده و پرسیده که چرا وضعیت ما این است. منبع آن «کانال انجمن اقتصاددانان ایران» ذکر شده، اما متاسفانه اشتباهات بزرگی در آن هست. عجیبه که حتی جمعیت ژاپن رو نتونستن درست بنویسند، ساده ترین آماری که در گوگل میشه پیدا کرد.
📛 جمعیت
ژاپن : ١۴٨ میلیون ( ١/٦٢ برابر)
ایران : ٨٠ میلیون
❌ کمی اشتباه. جمعیت ژاپن 127 میلیون نفر است. ژاپن کمی بیشتر از 1/5 برابر ایران جمعیت دارد اما مساحت آن یک چهارم ایران است.
📛 پرونده های قضایی
ژاپن : ٩٠٠ هزار پرونده
ایران : ١۵ میلیون پرونده ( ١٦ برابر)
❌ کاملا اشتباه. آمار 15 میلیون مربوط به تمام انواع پرونده های ایران است. در سال ۲۰۱۶ مجموع تمام پروندههای قضایی ژاپن ۳/۵ میلیون عدد بوده نه ۹۰۰ هزار.
📛 تولید ناخالص داخلی
ژاپن : ۵ تریلیون دلار (١٠ برابر)
ایران : نیم تریلیون دلار
❗️دقیق نیست. تولید ناخالص داخلی ژاپن ۴/۸۷۲ تریلیون دلار است، که حدود ۱۲۸ میلیارد دلار ناقابل به بالا گرد فرمودند! اما نسبت 10 برابر تقریبا درست است.
📛 تعداد مدیران دولتی
ژاپن : ١٢ هزار نفر
ایران : ٢۴٧ هزار نفر (٢٠ برابر)
❌ کاملا اشتباه. درباره تعداد مدیران دولتی پاسخ آن مرتبط به این پست باشه که ادعا می کنند ژاپن تنها 300 هزار کارمند دولتی دارد، در حالیکه تعداد کارمندان دولتی ژاپن بیش از سه میلیون نفر است! بنظر شما آیا می شود سه میلیون کارمند فقط 12 هزار مدیر داشته باشند؟
https://www.tg-me.com/alirecommends/947
📛 تعداد زندانیان
ژاپن : ٦٣ هزار نفر
ایران : ٢۵٠ هزار نفر (٤ برابر)
❕نسبتا درست. تعداد کل زندانیان ژاپن پارسال ۵۳ هزار بود، نه ۶۳ هزار. یعنی حتی کمتر از آمار ذکر شده در مطلب بالا. ایران هم به گفته رئیس سازمان زندان های ایران ۲۴۰ هزار زندانی داره.
📛 نمره شاخص فساد از ١٠٠
ژاپن : ٩١ نمره
ایران= ١٢ نمره
❌ کاملا اشتباه. ژاپن در سال ۲۰۱۸ از بین ۱۷۵ کشور در فساد رتبه ۱۸ ام بود.
رتبه ایران در همان سال در فساد از میان ۱۷۵ کشور ۱۳۸ بود.
طبق آماری دیگر به نام «شاخص احساس فساد» ژاپن در سال 2018 از 100 نمره 73 را گرفت و در حدود ده سال اخیر بالاترین نمره این کشور در سال 2011 بوده که رتبه 80 را کسب کرده و باقی سالها زیر 80. نمره ایران در این آمار پارسال 28 از 100 بود و در ده سال گذشته نسبتا سیر صعودی خوبی داشته. پایین ترین نمره ایران در ده سال گذشته 16 بوده، که باز هم از 12 بالاتر است.
✅ اکثر موارد بدون بررسی نوشته شده و فاقد اعتبار لازم هستند.
alinoorani.ir
پیشنهادات یک خبرنگار از ژاپن
@alirecommends
قسمت 11:
مطلبی هست با نام «ایران و ژاپن از نگاه آمار» که با چند آمار این دو کشور را مقایسه کرده و پرسیده که چرا وضعیت ما این است. منبع آن «کانال انجمن اقتصاددانان ایران» ذکر شده، اما متاسفانه اشتباهات بزرگی در آن هست. عجیبه که حتی جمعیت ژاپن رو نتونستن درست بنویسند، ساده ترین آماری که در گوگل میشه پیدا کرد.
📛 جمعیت
ژاپن : ١۴٨ میلیون ( ١/٦٢ برابر)
ایران : ٨٠ میلیون
❌ کمی اشتباه. جمعیت ژاپن 127 میلیون نفر است. ژاپن کمی بیشتر از 1/5 برابر ایران جمعیت دارد اما مساحت آن یک چهارم ایران است.
📛 پرونده های قضایی
ژاپن : ٩٠٠ هزار پرونده
ایران : ١۵ میلیون پرونده ( ١٦ برابر)
❌ کاملا اشتباه. آمار 15 میلیون مربوط به تمام انواع پرونده های ایران است. در سال ۲۰۱۶ مجموع تمام پروندههای قضایی ژاپن ۳/۵ میلیون عدد بوده نه ۹۰۰ هزار.
📛 تولید ناخالص داخلی
ژاپن : ۵ تریلیون دلار (١٠ برابر)
ایران : نیم تریلیون دلار
❗️دقیق نیست. تولید ناخالص داخلی ژاپن ۴/۸۷۲ تریلیون دلار است، که حدود ۱۲۸ میلیارد دلار ناقابل به بالا گرد فرمودند! اما نسبت 10 برابر تقریبا درست است.
📛 تعداد مدیران دولتی
ژاپن : ١٢ هزار نفر
ایران : ٢۴٧ هزار نفر (٢٠ برابر)
❌ کاملا اشتباه. درباره تعداد مدیران دولتی پاسخ آن مرتبط به این پست باشه که ادعا می کنند ژاپن تنها 300 هزار کارمند دولتی دارد، در حالیکه تعداد کارمندان دولتی ژاپن بیش از سه میلیون نفر است! بنظر شما آیا می شود سه میلیون کارمند فقط 12 هزار مدیر داشته باشند؟
https://www.tg-me.com/alirecommends/947
📛 تعداد زندانیان
ژاپن : ٦٣ هزار نفر
ایران : ٢۵٠ هزار نفر (٤ برابر)
❕نسبتا درست. تعداد کل زندانیان ژاپن پارسال ۵۳ هزار بود، نه ۶۳ هزار. یعنی حتی کمتر از آمار ذکر شده در مطلب بالا. ایران هم به گفته رئیس سازمان زندان های ایران ۲۴۰ هزار زندانی داره.
📛 نمره شاخص فساد از ١٠٠
ژاپن : ٩١ نمره
ایران= ١٢ نمره
❌ کاملا اشتباه. ژاپن در سال ۲۰۱۸ از بین ۱۷۵ کشور در فساد رتبه ۱۸ ام بود.
رتبه ایران در همان سال در فساد از میان ۱۷۵ کشور ۱۳۸ بود.
طبق آماری دیگر به نام «شاخص احساس فساد» ژاپن در سال 2018 از 100 نمره 73 را گرفت و در حدود ده سال اخیر بالاترین نمره این کشور در سال 2011 بوده که رتبه 80 را کسب کرده و باقی سالها زیر 80. نمره ایران در این آمار پارسال 28 از 100 بود و در ده سال گذشته نسبتا سیر صعودی خوبی داشته. پایین ترین نمره ایران در ده سال گذشته 16 بوده، که باز هم از 12 بالاتر است.
✅ اکثر موارد بدون بررسی نوشته شده و فاقد اعتبار لازم هستند.
alinoorani.ir
پیشنهادات یک خبرنگار از ژاپن
@alirecommends
Telegram
کانال علی نورانی
پاسخ به #شایعات ژاپن (۷)
«کشور ژاپن با ۱۲۷ میلیون جمعیت تنها ۳۰۰ هزار کارمند دولتی دارد، کمتر از تعداد مدیران دولتی ایران»
پاسخ کوتاه: کاملا نادرست.
طبق آمار رسمی کشور ژاپن در سال ۲۰۰۹ حدود ۳/۵ میلیون کارمند دولتی محلی و ملی داشته که در سال ۲۰۱۴ به حدود…
«کشور ژاپن با ۱۲۷ میلیون جمعیت تنها ۳۰۰ هزار کارمند دولتی دارد، کمتر از تعداد مدیران دولتی ایران»
پاسخ کوتاه: کاملا نادرست.
طبق آمار رسمی کشور ژاپن در سال ۲۰۰۹ حدود ۳/۵ میلیون کارمند دولتی محلی و ملی داشته که در سال ۲۰۱۴ به حدود…
Forwarded from بلومبرگ فارسی
🔴 نفتکش بریتانیا از بیم توقیف شدن، در خلیج فارس لنگر انداخته است
💢 ترجمه بلومبرگ 💢
یک نفتکش متعلق به شرکت بریتیش پترولیوم BP «از بیم توقیف شدن» از سوی ایران در آبهای عربستان در خلیج فارس لنگر انداخته و قصد حرکت به سمت تنگه هرمز را ندارد.
ترس مسئولان بریتیش پترولیوم از این است که ایران به تلافی توقیف نفتکش «گریس ۱» در آبهای جبلالطارق، نفتکشهای بریتانیایی را توقیف کند.
«گریس ۱» نفتکشی عظیم با بار ۲ میلیون بشکهای نفت ایران (برخی منابع نفت کوره عنوان کردهاند) پنجشنبه ۴ جولای در آبهای جبلالطارق، منطقهای تحت حاکمیت بریتانیا، توقیف شد.
به گفته مقامهای جبلالطارق، شواهد نشان از آن دارد که مقصد این نفتکش بندر بانیاس سوریه بودهاست.
ایران میگوید مقصد این نفتکش سوریه نبوده و بریتانیا را به «راهزنی دریایی» متهم کرده و تهدید به اقدامی متقابل نمودهاست.
نفتکش شرکت بریتیش پترولیوم به نام «بریتیش هریتیج»، با ظرفیت انتقال یک میلیون بشکه نفت روز شنبه در آبهای عربستان در خلیج فارس «پناه گرفته» و قصد حرکت به سمت تنگه هرمز و ورود به آبهای بینالمللی را ندارد.
یک منبع آگاه گفتهاست کشتی یادشده برای خروج از تنگه هرمز مجبور است به آبهای ایران نزدیک شود و میترسد که توقیف شود.
قرار بود این نفتکش محمولهای یک میلیون بشکهای از نفت بصره عراق را که توسط شرکت بریتانیایی-هلندی «رویال داچ شل» خریداری شده بود به شمال اروپا نقل کند، اما عملیات بارگیری را متوقف کرده و قرارداد خود را برای انتقال این محموله لغو کردهاست.
محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران میگوید «اقدام غیرقانونی بریتانیا در توقیف نفتکش حامل نفت ایران از طرف گروه ب صورت گرفت و راهزنی بود».
«گروه ب» اصطلاحی است که وزیر خارجه جمهوری اسلامی برای اشاره به ولیعهد سعودی، نخستوزیر اسرائیل، مشاور امنیت ملی کاخ سفید و ولیعهد امارات به کار میبرد.
همچنین روز دوشنبه 8 جولای ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه ایران، توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق را «نقض همه قوانین و مقررات بینالمللی» دانست و تهدیدی در این مورد بیان کرد.
وی گفت به نظر میرسد که انگلیسیها و اروپاییها به خوبی از «دسترسیها و ظرفیتهای جمهوری اسلامی» باخبر هستند و بر این اساس به نفع خودشان است که هر چه زودتر نسبت به رفع توقیف این نفتکش اقدام کنند وگرنه باید منتظر عواقب این کار باشند.
وی نگفت چه عواقبی منتظر آنهاست.
امیر حاتمی، وزیر دفاع ایران، نیز توقیف نفتکش ایرانی در جبلالطارق را «یک نوع راهزنی دریایی» خوانده و گفته است که این اقدام «تحمل نخواهد شد و بیپاسخ نخواهد ماند».
به دنبال توقیف ابرنفتکش ایرانی در جبل الطارق، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت هم خواستار توقیف یک نفتکش بریتانیایی شده است.
☑️ @persianbloomberg
بلومبرگ فارسی✔️
https://www.bloomberg.com/amp/news/articles/2019-07-08/bp-oil-tanker-shelters-in-persian-gulf-on-fear-of-iran-seizure
.
.
.
💢 ترجمه بلومبرگ 💢
یک نفتکش متعلق به شرکت بریتیش پترولیوم BP «از بیم توقیف شدن» از سوی ایران در آبهای عربستان در خلیج فارس لنگر انداخته و قصد حرکت به سمت تنگه هرمز را ندارد.
ترس مسئولان بریتیش پترولیوم از این است که ایران به تلافی توقیف نفتکش «گریس ۱» در آبهای جبلالطارق، نفتکشهای بریتانیایی را توقیف کند.
«گریس ۱» نفتکشی عظیم با بار ۲ میلیون بشکهای نفت ایران (برخی منابع نفت کوره عنوان کردهاند) پنجشنبه ۴ جولای در آبهای جبلالطارق، منطقهای تحت حاکمیت بریتانیا، توقیف شد.
به گفته مقامهای جبلالطارق، شواهد نشان از آن دارد که مقصد این نفتکش بندر بانیاس سوریه بودهاست.
ایران میگوید مقصد این نفتکش سوریه نبوده و بریتانیا را به «راهزنی دریایی» متهم کرده و تهدید به اقدامی متقابل نمودهاست.
نفتکش شرکت بریتیش پترولیوم به نام «بریتیش هریتیج»، با ظرفیت انتقال یک میلیون بشکه نفت روز شنبه در آبهای عربستان در خلیج فارس «پناه گرفته» و قصد حرکت به سمت تنگه هرمز و ورود به آبهای بینالمللی را ندارد.
یک منبع آگاه گفتهاست کشتی یادشده برای خروج از تنگه هرمز مجبور است به آبهای ایران نزدیک شود و میترسد که توقیف شود.
قرار بود این نفتکش محمولهای یک میلیون بشکهای از نفت بصره عراق را که توسط شرکت بریتانیایی-هلندی «رویال داچ شل» خریداری شده بود به شمال اروپا نقل کند، اما عملیات بارگیری را متوقف کرده و قرارداد خود را برای انتقال این محموله لغو کردهاست.
محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران میگوید «اقدام غیرقانونی بریتانیا در توقیف نفتکش حامل نفت ایران از طرف گروه ب صورت گرفت و راهزنی بود».
«گروه ب» اصطلاحی است که وزیر خارجه جمهوری اسلامی برای اشاره به ولیعهد سعودی، نخستوزیر اسرائیل، مشاور امنیت ملی کاخ سفید و ولیعهد امارات به کار میبرد.
همچنین روز دوشنبه 8 جولای ابراهیم رئیسی، رئیس قوه قضائیه ایران، توقیف نفتکش ایرانی در جبل الطارق را «نقض همه قوانین و مقررات بینالمللی» دانست و تهدیدی در این مورد بیان کرد.
وی گفت به نظر میرسد که انگلیسیها و اروپاییها به خوبی از «دسترسیها و ظرفیتهای جمهوری اسلامی» باخبر هستند و بر این اساس به نفع خودشان است که هر چه زودتر نسبت به رفع توقیف این نفتکش اقدام کنند وگرنه باید منتظر عواقب این کار باشند.
وی نگفت چه عواقبی منتظر آنهاست.
امیر حاتمی، وزیر دفاع ایران، نیز توقیف نفتکش ایرانی در جبلالطارق را «یک نوع راهزنی دریایی» خوانده و گفته است که این اقدام «تحمل نخواهد شد و بیپاسخ نخواهد ماند».
به دنبال توقیف ابرنفتکش ایرانی در جبل الطارق، محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت هم خواستار توقیف یک نفتکش بریتانیایی شده است.
☑️ @persianbloomberg
بلومبرگ فارسی✔️
https://www.bloomberg.com/amp/news/articles/2019-07-08/bp-oil-tanker-shelters-in-persian-gulf-on-fear-of-iran-seizure
.
.
.
Telegram
attach 📎
Forwarded from مجید تفرشی/ Majid Tafreshi (Majid Tafreshi)
گاندو: به نام ما، به كام ديگران
مجيد تفرشي
در خصوص سريال «گاندو» كه طي هفتههاي اخير در شبكه 3 سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش ميشود و به مراحل پاياني خود رسيده، ميتوان به چند نكته مهم اشاره كرد. نخست اينكه ساخت و پردازش تصويري و شكلي اين فيلم به لحاظ رسانهاي كار متفاوت و جديدي در تلويزيون ايران محسوب ميشود. به اين معني كه قابليتهايي در اين فيلم مورد استفاده قرار گرفته است كه به طور نسبي و به لحاظ فني يك گام رو به جلو محسوب ميشود. اما نكته بعدي به محتواي اين سريال بازميگردد. در اين سريال، يكسري افراد كاملا خوب و خطاناپذير حضور دارند كه نجات دهنده ملك و ملت و منافع هستند، با وجود اينكه اكثريت نظام يا ناكارآمدند يا فاسد يا مشكوك به خيانت و سازش.
آنچه عملا در اين فيلم نشان داده ميشود، اين است كه نظامي در ايران حضور دارد كه در آن هيچكس كارش را درست انجام نميدهد و صرفا عدهاي اقليت هستند كه در حال حفظ و نجات كل مملكت هستند. در اين ميان كساني هستند كه عنوان ميكنند اين فيلم تخيلي و در فضايي فانتزي است و مشابه اين نوع فيلمها در خارج از كشور نيز زياد ساخته ميشود. به طور مثال در سريال Homeland عدهاي از ايران قصد دارند، مقر سازمان سيا را منفجر كنند يا حتي در فيلم سينمايي «سقوط لندن» نيروهاي داعش رييسجمهور امريكا را در لندن به گروگان گرفته و شكنجه ميكنند. امثال اين نوع فيلمها در غرب زياد ساخته ميشود كه اغراق و دروغ فراواني در آن وجود دارد ضمن اينكه نقاط ضعف سيستم نيز به نماش گذاشته ميشود.
ولي متاسفانه تفاوت اين فيلمها با گاندو در اين است كه در آن موارد، اغلب پيام نهايي فيلم اين است كه سيستم سالم است و درست كار ميكند و عده خاصي هستند كه مرتكب اشتباه ميشوند و عدهاي هستند كه با اصلاح اين اشتباهات موردي و نامعمول، سيستم را به جايگاه واقعي و سالم خود بازميگردانند. اما در گاندو اين را نميبينيم. در گاندو با سيستمي مواجه هستيم كه در اغلب قريب به اتفاق بخش اجرايي، ناكارآمد و فاسد است و فقط عده خاصي در تلاش هستند كه آن را نجات داده و جلوي نابودي آن را بگيرند. از همين رو گاندو را ميتوان يك نوع خودزني خودخواسته و آگاهانه درون سيستمي دانست. ظاهر قضيه اين است يك جناح، جناح ديگري را هدف قرار ميدهد اما ... در باطن اين فيلم، ادعاي افرادي را كه معتقدند، منافع ملي در جمهوري اسلامي لحاظ نميشود را دنبال ميكند.
گاندو خيلي خلاصه و سرراست نشان ميدهد كه اكثريت افراد تاثيرگذار درون نظام، افراد مطلوب و سالمي نيستند. در واقع اين يك پاس گل طلايي و حرفهاي و هديهاي به مخالفان نظام است كه معتقد به براندازياند و براي سرنگوني تلاش ميكنند.
نكته ديگر اينكه با مطالعه در ادبيات و تاريخنگاري سازمانهاي امنيتي دنيا درمييابيم كه دستگاههاي مشابه و موازي امنيتي در اروپا و امريكا هم وجود دارند ولي در نهايت هر چقدر با يكديگر اختلاف داشته باشند، خروجي عملكرد آنان، هماهنگ و يكسان در جهت منافع ملي كشور و مصالح نظام خواهد بود. ولي در گاندو تنها يك دستگاه سالم و كارآمد وجود دارد و ساير دستگاهها ناكارآمدند و مانع ايجاد ميكنند. كه اين نيز يك نوع خودزني جدي درون سيستمي است. اين سريال نشان ميدهد در بين دستگاههاي امنيتي و اجرايي، يك نوع نزاع و مناقشه همه جانبه وجود دارد و گويي به جز حكم تير هر گونه دشمني را بر يكديگر روا ميدارند.
در اين بين گاندو تا جايي پيش ميرود كه برخي اتهاماتي كه قبلا توسط امريكا و اسراييل عليه ايران مطرح شده از جمله ماجراي ربوده شدن لوينسكي مامور اف.بي.آي در كيش عملا و تلويحا تاييد ميشود و به سادگي ميتواند تبديل به ابزار دست دشمنان شود. حتي در بحث انفجار انبار موشكي ايران در ملارد نيز در اين فيلم اشاراتي در تاييد مواضع ايرانستيزان مطرح ميشود كه به ميتواند خلاف مصالح و امنيت ملي تلقي شود. تا جايي كه گاهي اين شايبه ايجاد ميشود كه اين فيلم واقعا با بودجه داخلي درست شده يا خارجي؟ به هر روي در بخشهايي از اين سريال به نظر ميرسد كه مصالح و منافع جناحي كوتاهمدت و مقطعي به مصالح ملي و منافع راهبردي كشور ترجيح داده شده است.
نوع برخوردي كه در گاندو با وزارت امورخارجه ايران ميشود نيز بسيار قابل توجه است. تصوير گاندو از صدر تا ذيل دستگاه ديپلماسي ايران افرادي خائن، ترسو، عافيتطلب و ناكارآمد است. تا جايي كه شخص جواد ظريف را در اين فيلم اينگونه به نمايش ميگذارد. مضحكه كردن كل دستگاه ديپلماسي ايران، ابزار و روشي است كه دقيقا در راستاي منافع حاكمان تندروي امريكايي، غربي، عربي و اسراييلي است كه قصد دارند القا كنند، دستگاه سياست خارجي ايران هيچ كاره است و طرف حساب ما آنها نيستند.
مجيد تفرشي
در خصوص سريال «گاندو» كه طي هفتههاي اخير در شبكه 3 سيماي جمهوري اسلامي ايران پخش ميشود و به مراحل پاياني خود رسيده، ميتوان به چند نكته مهم اشاره كرد. نخست اينكه ساخت و پردازش تصويري و شكلي اين فيلم به لحاظ رسانهاي كار متفاوت و جديدي در تلويزيون ايران محسوب ميشود. به اين معني كه قابليتهايي در اين فيلم مورد استفاده قرار گرفته است كه به طور نسبي و به لحاظ فني يك گام رو به جلو محسوب ميشود. اما نكته بعدي به محتواي اين سريال بازميگردد. در اين سريال، يكسري افراد كاملا خوب و خطاناپذير حضور دارند كه نجات دهنده ملك و ملت و منافع هستند، با وجود اينكه اكثريت نظام يا ناكارآمدند يا فاسد يا مشكوك به خيانت و سازش.
آنچه عملا در اين فيلم نشان داده ميشود، اين است كه نظامي در ايران حضور دارد كه در آن هيچكس كارش را درست انجام نميدهد و صرفا عدهاي اقليت هستند كه در حال حفظ و نجات كل مملكت هستند. در اين ميان كساني هستند كه عنوان ميكنند اين فيلم تخيلي و در فضايي فانتزي است و مشابه اين نوع فيلمها در خارج از كشور نيز زياد ساخته ميشود. به طور مثال در سريال Homeland عدهاي از ايران قصد دارند، مقر سازمان سيا را منفجر كنند يا حتي در فيلم سينمايي «سقوط لندن» نيروهاي داعش رييسجمهور امريكا را در لندن به گروگان گرفته و شكنجه ميكنند. امثال اين نوع فيلمها در غرب زياد ساخته ميشود كه اغراق و دروغ فراواني در آن وجود دارد ضمن اينكه نقاط ضعف سيستم نيز به نماش گذاشته ميشود.
ولي متاسفانه تفاوت اين فيلمها با گاندو در اين است كه در آن موارد، اغلب پيام نهايي فيلم اين است كه سيستم سالم است و درست كار ميكند و عده خاصي هستند كه مرتكب اشتباه ميشوند و عدهاي هستند كه با اصلاح اين اشتباهات موردي و نامعمول، سيستم را به جايگاه واقعي و سالم خود بازميگردانند. اما در گاندو اين را نميبينيم. در گاندو با سيستمي مواجه هستيم كه در اغلب قريب به اتفاق بخش اجرايي، ناكارآمد و فاسد است و فقط عده خاصي در تلاش هستند كه آن را نجات داده و جلوي نابودي آن را بگيرند. از همين رو گاندو را ميتوان يك نوع خودزني خودخواسته و آگاهانه درون سيستمي دانست. ظاهر قضيه اين است يك جناح، جناح ديگري را هدف قرار ميدهد اما ... در باطن اين فيلم، ادعاي افرادي را كه معتقدند، منافع ملي در جمهوري اسلامي لحاظ نميشود را دنبال ميكند.
گاندو خيلي خلاصه و سرراست نشان ميدهد كه اكثريت افراد تاثيرگذار درون نظام، افراد مطلوب و سالمي نيستند. در واقع اين يك پاس گل طلايي و حرفهاي و هديهاي به مخالفان نظام است كه معتقد به براندازياند و براي سرنگوني تلاش ميكنند.
نكته ديگر اينكه با مطالعه در ادبيات و تاريخنگاري سازمانهاي امنيتي دنيا درمييابيم كه دستگاههاي مشابه و موازي امنيتي در اروپا و امريكا هم وجود دارند ولي در نهايت هر چقدر با يكديگر اختلاف داشته باشند، خروجي عملكرد آنان، هماهنگ و يكسان در جهت منافع ملي كشور و مصالح نظام خواهد بود. ولي در گاندو تنها يك دستگاه سالم و كارآمد وجود دارد و ساير دستگاهها ناكارآمدند و مانع ايجاد ميكنند. كه اين نيز يك نوع خودزني جدي درون سيستمي است. اين سريال نشان ميدهد در بين دستگاههاي امنيتي و اجرايي، يك نوع نزاع و مناقشه همه جانبه وجود دارد و گويي به جز حكم تير هر گونه دشمني را بر يكديگر روا ميدارند.
در اين بين گاندو تا جايي پيش ميرود كه برخي اتهاماتي كه قبلا توسط امريكا و اسراييل عليه ايران مطرح شده از جمله ماجراي ربوده شدن لوينسكي مامور اف.بي.آي در كيش عملا و تلويحا تاييد ميشود و به سادگي ميتواند تبديل به ابزار دست دشمنان شود. حتي در بحث انفجار انبار موشكي ايران در ملارد نيز در اين فيلم اشاراتي در تاييد مواضع ايرانستيزان مطرح ميشود كه به ميتواند خلاف مصالح و امنيت ملي تلقي شود. تا جايي كه گاهي اين شايبه ايجاد ميشود كه اين فيلم واقعا با بودجه داخلي درست شده يا خارجي؟ به هر روي در بخشهايي از اين سريال به نظر ميرسد كه مصالح و منافع جناحي كوتاهمدت و مقطعي به مصالح ملي و منافع راهبردي كشور ترجيح داده شده است.
نوع برخوردي كه در گاندو با وزارت امورخارجه ايران ميشود نيز بسيار قابل توجه است. تصوير گاندو از صدر تا ذيل دستگاه ديپلماسي ايران افرادي خائن، ترسو، عافيتطلب و ناكارآمد است. تا جايي كه شخص جواد ظريف را در اين فيلم اينگونه به نمايش ميگذارد. مضحكه كردن كل دستگاه ديپلماسي ايران، ابزار و روشي است كه دقيقا در راستاي منافع حاكمان تندروي امريكايي، غربي، عربي و اسراييلي است كه قصد دارند القا كنند، دستگاه سياست خارجي ايران هيچ كاره است و طرف حساب ما آنها نيستند.
Forwarded from مجید تفرشی/ Majid Tafreshi (Majid Tafreshi)
عملا اين فيلم تمام ادعاهاي قبلي و فعلي دشمنان ايران را درباره غيرقابل اعتماد و غيرقابل مذاكره بودن كشور تاييد ميكند و در جهت تضعيف مذاكرات بينالمللي است. گويي كه امروز و فردايي نيست و ايران نيازي به گفتوگوي آبرومند با جامعه بينالمللي با حفظ احترام و اعتبار وزارت خارجه ندارد.
اما موضوعي كه در اين بين سوالبرانگيز است، استفاده و سوءاستفاده از اسناد طبقهبندي شده مربوط به يك پرونده امنيتي است كه سالهاي زيادي از آن نميگذرد. اساسا در هيچ كشوري از دنيا چنين پرونده پرحاشيه و جنجالي را كه مدت كوتاهي از آن گذشته، افشا نميكنند و مورد بهرهبرداري تبليغاتي و رسانهاي قرار نميدهند. چراكه اين استفاده ابزاري در جهت منافع راهبردي ملي كشور نيست. حتي اگر پرونده مختومه نيز شده باشد، رگهها و ابعاد مختلفي در آن وجود دارد كه قابل رديابي است و اينگونه جرياني و جهتدار به چنين پرونده مهم امنيتي پرداختن كاملا چنين پرونده مهمي را تحتالشعاع قرار ميدهد.
در تمام كشورهاي دنيا با وجود اينكه قانون دسترسي آزاد به اطلاعات وجود دارد، فشار زيادي روي دستگاههاي امنيتي است كه اسناد خود را در زمان كوتاهتري منتشر كنند با اين وجود ما شاهد آن هستيم كه اسناد امنيتي در اين موضوعات مستثني هستند. اكنون به ندرت اسناد محرمانه امنيتي دهه 1950 ميلادي در بريتانيا منتشر شده است. دليل آن هم اين است كه مسائل امنيتي، جاسوسي و ضد جاسوسي از جمله مباحثي است كه با منافع ملي بلندمدت گره خورده و نبايد براي تسويه حسابهاي آني و كوتاهمدت از آن سوءاستفاده كرد. اين فيلم به خوبي نشان داد كه يك سوءاستفاده از پروندههاي امنيتي در راستاي منافع حزبي صورت گرفته است كه اين موضوع ميتواند براي منافع ملي بسيار خطرناك باشد.
مساله ديگري كه در اين بين وجود دارد يك جو عجيب ارعاب و تهديدي به وجود آمده است كه هر كسي كه در مورد اين سريال بحث و انتقاد ميكند به اين معني است كه منافعش به خطر افتاده يا اينكه خود آن فرد جاسوس است و عليه منافع و مصالح نظام صحبت ميكند. اساسا فضاي مناسبي براي نقد منصفانه و بدون ملاحظه و ترس وجود ندارد. از همين رو فضايي ايجاد كردند كه كسي جرات مخالفت با فيلم را نداشته باشد. در نتيجه اين فضاي ناسالم، راه براي نقد منصفانه و جدي داخلي بسته شده و در مقابل، سوژه اصلي سريال با نگارش و انتشار شبه خاطرات خود در سراسر جهان، و هماكنون در لندن، به ارايه روايت يكطرفه خود از ماجرا مشغول است.
در پايان بايد گفت كه اين فيلم قصد دارد يك ديدگاه كلاسيك و جهان سومي را ارايه دهد كه عده خاص و جناح خاصي هستند كه حق دارند و ميتوانند نگران منافع ملي و مصالح نظام باشند و ديگران نه حق دارند و نه ميتوانند و نه بايد وارد اين چارچوب شوند. مساله مهم هم اين است، عدهاي كه خود را نگران منافع ملي ميدانند در واقع داناي كل و خيرخواه مطلق هستند و ديگران صلاحيت آنها را ندارند كه وارد اين مقولهها شده و براي حفظ و اعتلاي مملكت خود راهكارهاي ديگري را ارايه كنند.
https://www.tg-me.com/majidtafreshi
اما موضوعي كه در اين بين سوالبرانگيز است، استفاده و سوءاستفاده از اسناد طبقهبندي شده مربوط به يك پرونده امنيتي است كه سالهاي زيادي از آن نميگذرد. اساسا در هيچ كشوري از دنيا چنين پرونده پرحاشيه و جنجالي را كه مدت كوتاهي از آن گذشته، افشا نميكنند و مورد بهرهبرداري تبليغاتي و رسانهاي قرار نميدهند. چراكه اين استفاده ابزاري در جهت منافع راهبردي ملي كشور نيست. حتي اگر پرونده مختومه نيز شده باشد، رگهها و ابعاد مختلفي در آن وجود دارد كه قابل رديابي است و اينگونه جرياني و جهتدار به چنين پرونده مهم امنيتي پرداختن كاملا چنين پرونده مهمي را تحتالشعاع قرار ميدهد.
در تمام كشورهاي دنيا با وجود اينكه قانون دسترسي آزاد به اطلاعات وجود دارد، فشار زيادي روي دستگاههاي امنيتي است كه اسناد خود را در زمان كوتاهتري منتشر كنند با اين وجود ما شاهد آن هستيم كه اسناد امنيتي در اين موضوعات مستثني هستند. اكنون به ندرت اسناد محرمانه امنيتي دهه 1950 ميلادي در بريتانيا منتشر شده است. دليل آن هم اين است كه مسائل امنيتي، جاسوسي و ضد جاسوسي از جمله مباحثي است كه با منافع ملي بلندمدت گره خورده و نبايد براي تسويه حسابهاي آني و كوتاهمدت از آن سوءاستفاده كرد. اين فيلم به خوبي نشان داد كه يك سوءاستفاده از پروندههاي امنيتي در راستاي منافع حزبي صورت گرفته است كه اين موضوع ميتواند براي منافع ملي بسيار خطرناك باشد.
مساله ديگري كه در اين بين وجود دارد يك جو عجيب ارعاب و تهديدي به وجود آمده است كه هر كسي كه در مورد اين سريال بحث و انتقاد ميكند به اين معني است كه منافعش به خطر افتاده يا اينكه خود آن فرد جاسوس است و عليه منافع و مصالح نظام صحبت ميكند. اساسا فضاي مناسبي براي نقد منصفانه و بدون ملاحظه و ترس وجود ندارد. از همين رو فضايي ايجاد كردند كه كسي جرات مخالفت با فيلم را نداشته باشد. در نتيجه اين فضاي ناسالم، راه براي نقد منصفانه و جدي داخلي بسته شده و در مقابل، سوژه اصلي سريال با نگارش و انتشار شبه خاطرات خود در سراسر جهان، و هماكنون در لندن، به ارايه روايت يكطرفه خود از ماجرا مشغول است.
در پايان بايد گفت كه اين فيلم قصد دارد يك ديدگاه كلاسيك و جهان سومي را ارايه دهد كه عده خاص و جناح خاصي هستند كه حق دارند و ميتوانند نگران منافع ملي و مصالح نظام باشند و ديگران نه حق دارند و نه ميتوانند و نه بايد وارد اين چارچوب شوند. مساله مهم هم اين است، عدهاي كه خود را نگران منافع ملي ميدانند در واقع داناي كل و خيرخواه مطلق هستند و ديگران صلاحيت آنها را ندارند كه وارد اين مقولهها شده و براي حفظ و اعتلاي مملكت خود راهكارهاي ديگري را ارايه كنند.
https://www.tg-me.com/majidtafreshi
Telegram
مجید تفرشی/ Majid Tafreshi
يادداشتهايى از ديروز و امروز و شايد مفيد براى فردا
نوشته شده يا برگزيده مجید تفرشی
تاريخ نگار، سندپژوه و پژوهشگر مسايل معاصر
Email: [email protected]
Twitter: @majidtafreshi
نوشته شده يا برگزيده مجید تفرشی
تاريخ نگار، سندپژوه و پژوهشگر مسايل معاصر
Email: [email protected]
Twitter: @majidtafreshi
Forwarded from ديدهبان محيط زيست ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ثبت یکی از زیباترین صحنه های حیات وحش کشور
در رخدادی کم نظیر اواسط تیرماه سال جاری گروهی از طبیعت دوستان در ارتفاعات مازندران دو پلنگ ایرانی را در حال بازیگوشی با یکدیگر مشاهده نموده و موفق شدند دقایقی از این صحنه شگفت انگیز تصویر برداری کنند.
در این رخداد زیبا یک پلنگ ماده با توله حدودا یک ساله اش در کمال آرامش مشغول بازی و تمرین رفتارهای طبیعی هستند.
فیلم از: شهرزاد رحمتی، بهادر آراسته، ماهیار تاکامی و آرمان مکنونی
دیده بان محیط زیست ایران
iew.ir
در رخدادی کم نظیر اواسط تیرماه سال جاری گروهی از طبیعت دوستان در ارتفاعات مازندران دو پلنگ ایرانی را در حال بازیگوشی با یکدیگر مشاهده نموده و موفق شدند دقایقی از این صحنه شگفت انگیز تصویر برداری کنند.
در این رخداد زیبا یک پلنگ ماده با توله حدودا یک ساله اش در کمال آرامش مشغول بازی و تمرین رفتارهای طبیعی هستند.
فیلم از: شهرزاد رحمتی، بهادر آراسته، ماهیار تاکامی و آرمان مکنونی
دیده بان محیط زیست ایران
iew.ir
Forwarded from Vesal&Co. Global Consultancy (Parham FARHANG VESAL)
مشتری پنیر فتا (بسته آبی در تصویر پایین) هستم. امروز دیدم مدل جدید آمده، ۸۰٪ گرانتر؛ ۴.۳۰ فرانک بهجای ۲.۵۰ فرانک. روی شناسه کالا و بسته نوشته شده «اصل یونان». بستهٔ شیک و گران را باز کردم، بستهٔ باسمهای و پلاستیکی (حتی بدون چاپ) زد بیرون!
هزینهٔ تولید در سوئیس بسیار بالاست؛ اما تولید در یونان و در مقایسه با سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا — که از استاندارد و مقررات واحد در صنایع غذایی تبعیت میکنند — از کمهزینهترینهاست.
کاسب سوئیسی محصول را با ۲۰٪ هزینهٔ تولید در سوئیس، از یونان تامین میکند — حتی هزینهٔ چاپ روی بستهٔ پلاستیکی را هم حذف مینماید! سپس از مقررات اتحادیه اروپا در آزادی جابجایی کالاها که از طریق معاهدهٔ دوجانبه شامل حال سوئیس میشود (سوئیس عضو اتحادیه نیست) استفاده کرده، محصول را بدون هیچ عوارض گمرکی وارد میکند.
سپس بستههای پلاستیکی را میگذارد در بستهبندی شیک و روی آن مینویسد «سلکسیون» (یعنی: دستچین)؛ بستههایی کاغذی با طراحی فریبنده که در چاپ انبوه شاید هر کدام ۱ سنت هم آب نخورد، و تازه همان را هم احتمالاً از فرانسه تهیه میکند که باز از سوئیس ارزانتر است.
و نتیجهٔ نهایی؟ چیزی حدود ۵۸۰٪ سود بیشتر نسبت کالای ۲.۵ فرانکی! دلیل این سود سرشار و راحةالحلقوم؟ بهکار انداختن عقل، بهجای دائماً نقزدن و نالهکردن.
این دقیقاً کاریست که با پسته و خرما و زعفران و خاویار و خشکبار (و حتی بهنوعی فرش و نفت) «ما» میکنند. اقلامی که صادراتشان به اروپا همین الان هم مقدور است و تحریم هیچ اثری بر آنها ندارد. مشکل نهایتاً این است که انتقال وجه از طریق بانکی بین ایران و اروپا دشوار است؟ آن هم چاره دارد، و چه چارهٔ توپی!
شِمای کلی راهکار از این قرار است: ثبت شرکت در خارج (کشورهای مختلف، حسب مورد) و تجمیع سود حاصله در حسابی نزد بانکی در کشور محل ثبت، سپس عقد قرارداد سرمایهگذاری میان آن شرکت ثبتشده در خارج با یکی از بانکهای معتبر سرمایهگذاری در کشور مقصدی که فروش کالای صادراتی ایران در بازار آن هدفگیری شده. البته در این میان جزئیات و ریزهکاریها فراوان است که بماند برای تجّارِ خارج از عنصطاغرام و فسبوغ و طلغرام.
چندین بار نوشتهام که ما بیش از آنکه دچار تحریم خارجی باشیم، مبتلا به «خودتحریمی» هستیم. درک نمیکنیم که تحریم از جنس «قانون» است و قانون (خاصه وقتی راجع به اقتصاد و بازرگانی باشد) نیز ماهیتاً «ابزار» است و وسیلهای برای مانور و تنظیم روابط. در برابر تحریم تنها کاری که بلدیم (چه در سطح دولت و حاکمیت، چه بازرگانان و افراد) ناله و فغان و تظلمخواهی است، که البته در جای خود رواست و ضروری، اما ناکافی.
توجه نمیکنیم که چیزی به نام «تحریم ایران» اصلاً معنای دقیق در واقعیت ندارد؛ با وضع تحریم علیه مثلاً گوشتکوب، هم تولیدکننده ضربه میخورد، هم خریدار، و هم واسطههای مختلفِ سرمایهای و تولیدی و ترابری و تجارتی. این یعنی همهٔ اینها با هم ذینفع هستند در یافتنِ مسیرهایی که هم قوانین تحریم علناً نقض نشود، هم دادوستدها تعطیل نگردد.
اما وقتی یک طرف ماجرا، تحریم را برای خود صرفاً مترادف با ظلم و ستم ترسیم و درونی کرد، و بهجای رویارویی خونسرد و خردورزانه، فقط شیون سر داد و به جبر زمانه لعن فرستاد، آنگاه طرفین دیگر ماجرا — که نوعاً درکی عینیگرا و ابزاری از «قانون تحریم» دارند — نخواهند توانست در مدیریت وضعیتِ محدوثه اقدامی اثربخش صورت دهند.
واقعیتی که لابد کسی مثل من نباید فاشگویی کند: از دلایل اینکه چرا اروپا در این روزها نمیتواند به نحو مؤثر تحریمهای یکجانبه (و مخالف حقوق بینالملل) آمریکا را خنثی نماید، یکی هم این است که ما فقط به جاناش غُر میزنیم؛ همافزاییِ کارکردگرایانه و تعاملِ مبتنی بر درکِ غیرهیئتی از قانون باید داشته باشیم، که نداریم — اصلاً نمیدانیم «همافزایی» و «کارکردگرایی» و «قانون» یعنی چه! تأکید میکنم که این نقصان جانکاه و ملالانگیز، در میان کسبه و رعایا بسیار شدیدتر است نسبت به وضعیت دولت و حاکمیت.
-
هزینهٔ تولید در سوئیس بسیار بالاست؛ اما تولید در یونان و در مقایسه با سایر کشورهای عضو اتحادیه اروپا — که از استاندارد و مقررات واحد در صنایع غذایی تبعیت میکنند — از کمهزینهترینهاست.
کاسب سوئیسی محصول را با ۲۰٪ هزینهٔ تولید در سوئیس، از یونان تامین میکند — حتی هزینهٔ چاپ روی بستهٔ پلاستیکی را هم حذف مینماید! سپس از مقررات اتحادیه اروپا در آزادی جابجایی کالاها که از طریق معاهدهٔ دوجانبه شامل حال سوئیس میشود (سوئیس عضو اتحادیه نیست) استفاده کرده، محصول را بدون هیچ عوارض گمرکی وارد میکند.
سپس بستههای پلاستیکی را میگذارد در بستهبندی شیک و روی آن مینویسد «سلکسیون» (یعنی: دستچین)؛ بستههایی کاغذی با طراحی فریبنده که در چاپ انبوه شاید هر کدام ۱ سنت هم آب نخورد، و تازه همان را هم احتمالاً از فرانسه تهیه میکند که باز از سوئیس ارزانتر است.
و نتیجهٔ نهایی؟ چیزی حدود ۵۸۰٪ سود بیشتر نسبت کالای ۲.۵ فرانکی! دلیل این سود سرشار و راحةالحلقوم؟ بهکار انداختن عقل، بهجای دائماً نقزدن و نالهکردن.
این دقیقاً کاریست که با پسته و خرما و زعفران و خاویار و خشکبار (و حتی بهنوعی فرش و نفت) «ما» میکنند. اقلامی که صادراتشان به اروپا همین الان هم مقدور است و تحریم هیچ اثری بر آنها ندارد. مشکل نهایتاً این است که انتقال وجه از طریق بانکی بین ایران و اروپا دشوار است؟ آن هم چاره دارد، و چه چارهٔ توپی!
شِمای کلی راهکار از این قرار است: ثبت شرکت در خارج (کشورهای مختلف، حسب مورد) و تجمیع سود حاصله در حسابی نزد بانکی در کشور محل ثبت، سپس عقد قرارداد سرمایهگذاری میان آن شرکت ثبتشده در خارج با یکی از بانکهای معتبر سرمایهگذاری در کشور مقصدی که فروش کالای صادراتی ایران در بازار آن هدفگیری شده. البته در این میان جزئیات و ریزهکاریها فراوان است که بماند برای تجّارِ خارج از عنصطاغرام و فسبوغ و طلغرام.
چندین بار نوشتهام که ما بیش از آنکه دچار تحریم خارجی باشیم، مبتلا به «خودتحریمی» هستیم. درک نمیکنیم که تحریم از جنس «قانون» است و قانون (خاصه وقتی راجع به اقتصاد و بازرگانی باشد) نیز ماهیتاً «ابزار» است و وسیلهای برای مانور و تنظیم روابط. در برابر تحریم تنها کاری که بلدیم (چه در سطح دولت و حاکمیت، چه بازرگانان و افراد) ناله و فغان و تظلمخواهی است، که البته در جای خود رواست و ضروری، اما ناکافی.
توجه نمیکنیم که چیزی به نام «تحریم ایران» اصلاً معنای دقیق در واقعیت ندارد؛ با وضع تحریم علیه مثلاً گوشتکوب، هم تولیدکننده ضربه میخورد، هم خریدار، و هم واسطههای مختلفِ سرمایهای و تولیدی و ترابری و تجارتی. این یعنی همهٔ اینها با هم ذینفع هستند در یافتنِ مسیرهایی که هم قوانین تحریم علناً نقض نشود، هم دادوستدها تعطیل نگردد.
اما وقتی یک طرف ماجرا، تحریم را برای خود صرفاً مترادف با ظلم و ستم ترسیم و درونی کرد، و بهجای رویارویی خونسرد و خردورزانه، فقط شیون سر داد و به جبر زمانه لعن فرستاد، آنگاه طرفین دیگر ماجرا — که نوعاً درکی عینیگرا و ابزاری از «قانون تحریم» دارند — نخواهند توانست در مدیریت وضعیتِ محدوثه اقدامی اثربخش صورت دهند.
واقعیتی که لابد کسی مثل من نباید فاشگویی کند: از دلایل اینکه چرا اروپا در این روزها نمیتواند به نحو مؤثر تحریمهای یکجانبه (و مخالف حقوق بینالملل) آمریکا را خنثی نماید، یکی هم این است که ما فقط به جاناش غُر میزنیم؛ همافزاییِ کارکردگرایانه و تعاملِ مبتنی بر درکِ غیرهیئتی از قانون باید داشته باشیم، که نداریم — اصلاً نمیدانیم «همافزایی» و «کارکردگرایی» و «قانون» یعنی چه! تأکید میکنم که این نقصان جانکاه و ملالانگیز، در میان کسبه و رعایا بسیار شدیدتر است نسبت به وضعیت دولت و حاکمیت.
-
Forwarded from شرق
🔺بورسيههاي جنجالی و انفصال از خدمت دو رئيس دانشگاه
🔹شهرزاد همتي: داستانهاي وزارت علوم و دانشگاهها و بورسيهها انگار تمامي ندارد. بورسيههايي که پيش از اين باعث استيضاح فرجيدانا، وزير علوم دولت يازدهم شده بود، حالا باعث صدور حکم انفصال از خدمت دو رئيس دانشگاه توسط ديوان عدالت اداري شده است. خود رؤساي اين دو دانشگاه ميگويند هنوز حکمي به آنها ابلاغ نشده، اما يک منبع آگاه در وزارت علوم در گفتوگو با «شرق» اين موضوع را تأييد کرده است. درباره اين ماجرا هنوز هيچ مرجع رسميای حاضر به صحبتکردن نيست و تنها ميشود به صحبتهاي منابع آگاه و همچنين اظهارنظر وزير در نشستي خبري بسنده کرد. ماجرا از اين قرار است که ديوان عدالت اداري، رئيس دانشگاه تربيتمدرس را به انفصال از خدمت محکوم کرد.
🔹اين حکم به دليل مخالفت محمدتقي احمدي با بورسيههاي مشهور و استخدام سارا دانشجو؛ فرزند وزير پيشين علوم، صادر شده و حالا خانم دانشجو با حکم قاضي، عضو هيئت علمي تربيتمدرس شده و مشغول بهکار است. سارا دانشجو، فرزند کامران دانشجو است. او که ليسانس و فوقليسانس را در دانشگاه آزاد خوانده، در دوران دانشجويي بورسيه دانشگاه تربيتمدرس شد و شايد به همين دليل الان در صفحهاش در دانشگاه تربيتمدرس اثري از اين دوران نيست.
🔹 حکم صادرشده براي رئيس دانشگاه
کاشان نيز از همين جنس است و او نيز مانند رئيس دانشگاه تربيتمدرس انفصال پنجساله از خدمت را در دادگاه بدوي گرفته است.
🔹يک منبع آگاه در وزارت علوم، در گفتوگو با «شرق»، با بيان اينکه رئيس دانشگاه تربيتمدرس با شکايت سارا دانشجو حکم بدوي انفصال از خدمت گرفته است، گفت: ماجرا جديد نيست. در دانشگاه تربيتمدرس دختر کامران دانشجو، خانم سارا دانشجو که در دانشگاه آزاد درس خوانده و بعد بورسيه دانشگاه تربيتمدرس بوده، با حکم ديوان عدالت اداري جذب دانشگاه شده، منتها بحثي که ديوان داشته اين بوده که چرا حکم و کد سازماني که از سازمان امور استخدامي گرفته ميشود صادر نشده و موقت است.
🔹اما کساني که به روال اداري آشنا باشند ميدانند که در وزارت علوم اول افراد به صورت پيماني جذب ميشوند و بعد با سازمان امور استخدامي مکاتبه ميشود. براي برخي از کارمندان حدود سه سال طول کشيد که کد پست سازماني صادر شود. اين مسئله با وجودي که ذکر شده، اما ديوان عدالت اداري روي آن نظر داده و حکم انفصال از خدمت داده است.
برای خواندن گزارش به لینک زیر مراجعه فرمایید:
http://yon.ir/tllk8
@sharghdaily
🔹شهرزاد همتي: داستانهاي وزارت علوم و دانشگاهها و بورسيهها انگار تمامي ندارد. بورسيههايي که پيش از اين باعث استيضاح فرجيدانا، وزير علوم دولت يازدهم شده بود، حالا باعث صدور حکم انفصال از خدمت دو رئيس دانشگاه توسط ديوان عدالت اداري شده است. خود رؤساي اين دو دانشگاه ميگويند هنوز حکمي به آنها ابلاغ نشده، اما يک منبع آگاه در وزارت علوم در گفتوگو با «شرق» اين موضوع را تأييد کرده است. درباره اين ماجرا هنوز هيچ مرجع رسميای حاضر به صحبتکردن نيست و تنها ميشود به صحبتهاي منابع آگاه و همچنين اظهارنظر وزير در نشستي خبري بسنده کرد. ماجرا از اين قرار است که ديوان عدالت اداري، رئيس دانشگاه تربيتمدرس را به انفصال از خدمت محکوم کرد.
🔹اين حکم به دليل مخالفت محمدتقي احمدي با بورسيههاي مشهور و استخدام سارا دانشجو؛ فرزند وزير پيشين علوم، صادر شده و حالا خانم دانشجو با حکم قاضي، عضو هيئت علمي تربيتمدرس شده و مشغول بهکار است. سارا دانشجو، فرزند کامران دانشجو است. او که ليسانس و فوقليسانس را در دانشگاه آزاد خوانده، در دوران دانشجويي بورسيه دانشگاه تربيتمدرس شد و شايد به همين دليل الان در صفحهاش در دانشگاه تربيتمدرس اثري از اين دوران نيست.
🔹 حکم صادرشده براي رئيس دانشگاه
کاشان نيز از همين جنس است و او نيز مانند رئيس دانشگاه تربيتمدرس انفصال پنجساله از خدمت را در دادگاه بدوي گرفته است.
🔹يک منبع آگاه در وزارت علوم، در گفتوگو با «شرق»، با بيان اينکه رئيس دانشگاه تربيتمدرس با شکايت سارا دانشجو حکم بدوي انفصال از خدمت گرفته است، گفت: ماجرا جديد نيست. در دانشگاه تربيتمدرس دختر کامران دانشجو، خانم سارا دانشجو که در دانشگاه آزاد درس خوانده و بعد بورسيه دانشگاه تربيتمدرس بوده، با حکم ديوان عدالت اداري جذب دانشگاه شده، منتها بحثي که ديوان داشته اين بوده که چرا حکم و کد سازماني که از سازمان امور استخدامي گرفته ميشود صادر نشده و موقت است.
🔹اما کساني که به روال اداري آشنا باشند ميدانند که در وزارت علوم اول افراد به صورت پيماني جذب ميشوند و بعد با سازمان امور استخدامي مکاتبه ميشود. براي برخي از کارمندان حدود سه سال طول کشيد که کد پست سازماني صادر شود. اين مسئله با وجودي که ذکر شده، اما ديوان عدالت اداري روي آن نظر داده و حکم انفصال از خدمت داده است.
برای خواندن گزارش به لینک زیر مراجعه فرمایید:
http://yon.ir/tllk8
@sharghdaily
Forwarded from باشگاه روزنامه نگاران ايران
درخواست پناهندگی دبیر سیاسی خبرگزاری موج
برخی از خبرنگاران در توئیتر خبردادند، امیرتوحید فاضل، دبیر سیاسی خبرگزاری اصولگرای موج، که اخیرا با آقای ظریف وزیر امورخارجه به سوئد رفته بود، از تیم خبری جدا شده، و درخواست پناهندگی داده است.
احسان بداغی خبرنگارپارلمانی روزنامه ایران نوشته:کریمی قدوسی روز اول مرداد لیست کذایی دوتابعیتیها را برای انتشار به خبرنگار مورد اعتمادش که دبیر سیاسی خبرگزاری اصولگرای «موج» بود، داد. درست روز آخر همان ماه یعنی 31 مرداد، همان خبرنگار در جریان سفر ظریف به سوئد،پناهنده این کشور شد.
مهدی افشارنیک روزنامه نگار حوزهی نفت نوشته: همین خبرنگار وقتی ما زیر مستند زیر صفر مرزی را در جشنواره اکران کردیم، توی موج علیه ما جوسازی کرد که ضد شهدا و دفاع مقدس فیلم ساختیم. حتی از پژمانفر نماینده مشهد هم مصاحبه گرفت که علیه ما شکایت میکند. حتمن دو روز دیگر هم سلطنت طلب میشه باز هم به ما فحش میدهد.
@journalistsclub
برخی از خبرنگاران در توئیتر خبردادند، امیرتوحید فاضل، دبیر سیاسی خبرگزاری اصولگرای موج، که اخیرا با آقای ظریف وزیر امورخارجه به سوئد رفته بود، از تیم خبری جدا شده، و درخواست پناهندگی داده است.
احسان بداغی خبرنگارپارلمانی روزنامه ایران نوشته:کریمی قدوسی روز اول مرداد لیست کذایی دوتابعیتیها را برای انتشار به خبرنگار مورد اعتمادش که دبیر سیاسی خبرگزاری اصولگرای «موج» بود، داد. درست روز آخر همان ماه یعنی 31 مرداد، همان خبرنگار در جریان سفر ظریف به سوئد،پناهنده این کشور شد.
مهدی افشارنیک روزنامه نگار حوزهی نفت نوشته: همین خبرنگار وقتی ما زیر مستند زیر صفر مرزی را در جشنواره اکران کردیم، توی موج علیه ما جوسازی کرد که ضد شهدا و دفاع مقدس فیلم ساختیم. حتی از پژمانفر نماینده مشهد هم مصاحبه گرفت که علیه ما شکایت میکند. حتمن دو روز دیگر هم سلطنت طلب میشه باز هم به ما فحش میدهد.
@journalistsclub
Forwarded from شرق
🔺انتقاد روزنامهنگاران «شرق» به حکم مرضیه امیری
با توجه به سياستهاي جديد دستگاه قضا كه بعد از حضور جناب رئيسي در اين مسند ديده شده است، اهالي فرهنگ و رسانه انتظار داشتند كه نسبت به حل مسائل، مشكلات و گسترش آزادي بيان و انديشه به شيوه ديگري برخورد شود. اما حكم مرضيه اميري، باعث حيرت اعضاي تحريريه «شرق» شد. با توجه به اتهاماتی كه به همكار ما در اين مدت وارد شده، صدور چنين حكمي از سوي مراجع ذيصلاح دور از انتظار است. همچنين با توجه به اينكه رئيس قوه قضائيه در ديدار با اصحاب رسانه در ماه مبارك رمضان قول پيگيري و مساعدت در اين موضوع را داده بود، انتظار صدور چنين حكمي براي همكارمان را نداشتيم. ازهمينرو اعضاي تحريريه، سردبير و مديرمسئول روزنامه «شرق» خواستار تجديدنظر و پيگيري پرونده هستيم.
@sharghdaily
با توجه به سياستهاي جديد دستگاه قضا كه بعد از حضور جناب رئيسي در اين مسند ديده شده است، اهالي فرهنگ و رسانه انتظار داشتند كه نسبت به حل مسائل، مشكلات و گسترش آزادي بيان و انديشه به شيوه ديگري برخورد شود. اما حكم مرضيه اميري، باعث حيرت اعضاي تحريريه «شرق» شد. با توجه به اتهاماتی كه به همكار ما در اين مدت وارد شده، صدور چنين حكمي از سوي مراجع ذيصلاح دور از انتظار است. همچنين با توجه به اينكه رئيس قوه قضائيه در ديدار با اصحاب رسانه در ماه مبارك رمضان قول پيگيري و مساعدت در اين موضوع را داده بود، انتظار صدور چنين حكمي براي همكارمان را نداشتيم. ازهمينرو اعضاي تحريريه، سردبير و مديرمسئول روزنامه «شرق» خواستار تجديدنظر و پيگيري پرونده هستيم.
@sharghdaily
Forwarded from کاوش مدیا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✅چرا آمریکا و اسرائیل علی رغم بودجه اندک نظامی ایران از قدرت بازدارندگی و موشکی کشورمان نگرانند؟
📍به روایت نظریه پرداز مطرح آمریکایی نوام چامسکی
🆔 @Kavoshmedia
📍به روایت نظریه پرداز مطرح آمریکایی نوام چامسکی
🆔 @Kavoshmedia