تبلیغات «سید محرومان» با پورشه کاین یک میلیارد و صد میلیون تومانی.
از راننده جوانش که برای عکس اجازه گرفتم پرسیدم کارت چیه؟ با خنده گفت بیکارم.
@sadra_mohaqeq
از راننده جوانش که برای عکس اجازه گرفتم پرسیدم کارت چیه؟ با خنده گفت بیکارم.
@sadra_mohaqeq
Forwarded from آینده (عباس عبدی)
🔴شوك منفي؛ بازی تمام شد
از روز دوشنبه كه آقاي قاليباف به نفع آقاي رييسي انصراف داد شور و هيجان خاصي ميان طرفداران آنان به وجود آمد و چنين تصور كردند كه اين انصراف ميتواند همافزايي تصاعدي داشته باشد و منشاء پيروزي نامزد آنان شود. اين برداشت چنان بود كه روزنامه كيهان آن را در تيتري بزرگ، «شوك بزرگ» ناميد! جالب اينكه اسمش را گذاشت "ائتلاف براي نجات ملت". در حالي كه ملت ميتوانند در سر صندوق رأي حاضر شوند و هر كسي را كه خواستند انتخاب كنند و از ديگران نجات دهند و میدهند. انصراف آقاي قاليباف هر چقدر براي خودش عمل درستي بود، براي اصولگرايان و اردوگاه آنان عمل زيانباري بود. اينها را نه براساس تحليل ذهني كه براساس واقعيتهاي آماري ميگويم كه فقط در روز سهشنبه، حداقل به ميزان 10 درصد به آراي آقاي روحاني در تهران اضافه شد و فاصله رای او با آقاي رييسي را به بيش از سه برابر رساند. اين الگوبرداري از انصراف آقاي عارف بسيار سطحي بود. توجه ندارند كه آقاي عارف حتي وقتي انصراف داد به نفع آقاي روحاني كنار نرفت، آن نيرويي كه پشت اين ماجرا بود مهمتر از اصل انصراف او بود. آن انصراف نماد يك اراده اجتماعي بود، و الا حتي اگر عارف هم ميماند حداكثر ممكن بود انتخابات به دور دوم برود. در حالي كه آقاي قاليباف وقتي انصراف داد كه در حال نزول بود و در عرض 10 روز آراي او در تهران نصف شده بود. فردي كه رو به نزول است، وقتي در كنار نامزد ديگري قرار ميگيرد او را هم با خود پايين ميكشد، و نه بالا. مثل بیماری واگیر عمل میکند. اين شوك منفي بود و به جاي آنكه بيمار را زنده كند، در جا كشت. متأسفانه اصولگرايان چندان توجهي به نيرويي كه پشت ماجرا بود نكردند و فريب ظاهر و انصراف را خوردند.
با اين ملاحظه معتقدم كه انتخابات تمام شده است. اگر در يك جامعه پيشرفته بوديم، پيش از رأيگيري به نامزد مقابل تبريك ميگفتند، حالا مسألهاي نيست اگر اين اقرار را نميكنند، حداقل دست از تند كردن فضا برداشته شود و اجازه دهند انتخابات بدون بداخلاقيهاي بيشتر در همين جا خاتمهيافته تلقي شود. متاسفانه رفتار آقای قالیباف باعث پس زدن او از جانب مردم و کاهش شدید رایاش شد. این کاهش بیشتر از آن که به خاطر نامربوط بودن برنامه ها و طرح هایش باشد به خاطر رفتار غیراخلاقی بود. انصراف او باعث شد این وجه غیراخلاقی به اردوگاه آقای رییسی منتقل شود. خوب است که حالا مراقب باشند این وجه غیراخلاقی را بیشتر دنبال نکنند و اجازه دهند که انسجام ملی بیش از این دچار خلل نشود. مسأله مهمتر از اينكه چه كسي پيروز شود اين است كه اولاً مشاركت مردم زياد باشد، و دوم اينكه به صورت مدني و با احترام متقابل به پايان برسد و به نتايج و فرد پیروز احترام گذاشته شود.
https://www.tg-me.com/abdiabbas
از روز دوشنبه كه آقاي قاليباف به نفع آقاي رييسي انصراف داد شور و هيجان خاصي ميان طرفداران آنان به وجود آمد و چنين تصور كردند كه اين انصراف ميتواند همافزايي تصاعدي داشته باشد و منشاء پيروزي نامزد آنان شود. اين برداشت چنان بود كه روزنامه كيهان آن را در تيتري بزرگ، «شوك بزرگ» ناميد! جالب اينكه اسمش را گذاشت "ائتلاف براي نجات ملت". در حالي كه ملت ميتوانند در سر صندوق رأي حاضر شوند و هر كسي را كه خواستند انتخاب كنند و از ديگران نجات دهند و میدهند. انصراف آقاي قاليباف هر چقدر براي خودش عمل درستي بود، براي اصولگرايان و اردوگاه آنان عمل زيانباري بود. اينها را نه براساس تحليل ذهني كه براساس واقعيتهاي آماري ميگويم كه فقط در روز سهشنبه، حداقل به ميزان 10 درصد به آراي آقاي روحاني در تهران اضافه شد و فاصله رای او با آقاي رييسي را به بيش از سه برابر رساند. اين الگوبرداري از انصراف آقاي عارف بسيار سطحي بود. توجه ندارند كه آقاي عارف حتي وقتي انصراف داد به نفع آقاي روحاني كنار نرفت، آن نيرويي كه پشت اين ماجرا بود مهمتر از اصل انصراف او بود. آن انصراف نماد يك اراده اجتماعي بود، و الا حتي اگر عارف هم ميماند حداكثر ممكن بود انتخابات به دور دوم برود. در حالي كه آقاي قاليباف وقتي انصراف داد كه در حال نزول بود و در عرض 10 روز آراي او در تهران نصف شده بود. فردي كه رو به نزول است، وقتي در كنار نامزد ديگري قرار ميگيرد او را هم با خود پايين ميكشد، و نه بالا. مثل بیماری واگیر عمل میکند. اين شوك منفي بود و به جاي آنكه بيمار را زنده كند، در جا كشت. متأسفانه اصولگرايان چندان توجهي به نيرويي كه پشت ماجرا بود نكردند و فريب ظاهر و انصراف را خوردند.
با اين ملاحظه معتقدم كه انتخابات تمام شده است. اگر در يك جامعه پيشرفته بوديم، پيش از رأيگيري به نامزد مقابل تبريك ميگفتند، حالا مسألهاي نيست اگر اين اقرار را نميكنند، حداقل دست از تند كردن فضا برداشته شود و اجازه دهند انتخابات بدون بداخلاقيهاي بيشتر در همين جا خاتمهيافته تلقي شود. متاسفانه رفتار آقای قالیباف باعث پس زدن او از جانب مردم و کاهش شدید رایاش شد. این کاهش بیشتر از آن که به خاطر نامربوط بودن برنامه ها و طرح هایش باشد به خاطر رفتار غیراخلاقی بود. انصراف او باعث شد این وجه غیراخلاقی به اردوگاه آقای رییسی منتقل شود. خوب است که حالا مراقب باشند این وجه غیراخلاقی را بیشتر دنبال نکنند و اجازه دهند که انسجام ملی بیش از این دچار خلل نشود. مسأله مهمتر از اينكه چه كسي پيروز شود اين است كه اولاً مشاركت مردم زياد باشد، و دوم اينكه به صورت مدني و با احترام متقابل به پايان برسد و به نتايج و فرد پیروز احترام گذاشته شود.
https://www.tg-me.com/abdiabbas
دریای جمعیت با پرچمهای بنفش در ورزشگاه تختی مشهد در حمایت از روحانی.
پخش زنده مراسم را از آدرس بالای عکس ببینید.
@sadra_mohaqeq
پخش زنده مراسم را از آدرس بالای عکس ببینید.
@sadra_mohaqeq
Forwarded from احسان سلطانی
رقص جنوبی با آهنگ "اغنية ول ولك" در تجمع هواداران روحانی در خرمشهر همیشه پیروز و رقص کردی در تجمع هوادارن روحانی در ارومیه و سنندج و کرمانشاه، رقص آذری در همایش هواداران روحانی در تبریز و اجرای "وطنم ای شکوه پابرجا" با صدای عقیلی در مشهد با حضور گسترده هنرمندان دقیقا همان چیزیست که این روزها دشمنان ایران و ایرانی در منطقه را تا مرز ایست قلبی پیش برده...
@MiddleEastNews
https://vimeo.com/217979675
@MiddleEastNews
https://vimeo.com/217979675
Vimeo
تجمع هواداران روحانی در خرمهشر همیشه پیروز و رقص جنوبی با آهنگ اغنية وÙ
This is "تجمع هواداران روحانی در خرمهشر همیشه پیروز و رقص جنوبی با آهنگ اغنية وÙ" by Ehsan Soltani on Vimeo, the home for high quality videos and…
تلویزیون «من و تو» و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران.
بعضی از این رسانهها و افراد براشون لزوما فرقی نمیکنه ماجرا و موضوع محل اختلاف چی باشه، همیشه طرف مخالفان و دشمنان ایران را میگیرند.
@sadra_mohaqeq
بعضی از این رسانهها و افراد براشون لزوما فرقی نمیکنه ماجرا و موضوع محل اختلاف چی باشه، همیشه طرف مخالفان و دشمنان ایران را میگیرند.
@sadra_mohaqeq
زمزمههایی در زمینه تلاش برای سپردن سکان شهرداری تهران به محسن هاشمیرفسنجانی به گوش میرسد. بدون تردید این کار خیانت و پشت کردن به رای یکمیلیون و ۷۰۰ هزارنفری مردم است.
@sadra_mohaqeq
@sadra_mohaqeq
نورپردازی پل طبیعت تهران از زیرمجموعههای شهرداری تهران که همیشه رنگ متغیری داشت ۲ شب است با نور بنفش - رنگ انتخاباتی حسن روحانی - چراغانی است.
@sadra_mohaqeq
@sadra_mohaqeq
⛔️ تجربه تلخ سه نفر که صرفا به خاطر داشتن ریش در شبهای جشن پس از انتخابات آزار دیدند!
قرار این بود و هست که پیروزی ما آن چیزی باشد که همه در آن کامیاب شویم.
@sadra_mohaqeq
قرار این بود و هست که پیروزی ما آن چیزی باشد که همه در آن کامیاب شویم.
@sadra_mohaqeq
Forwarded from شهروند خاورميانه ( فرهمند عليپور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزنامه نگار معروف عراقى مى گويد مقصر جنگ صدام حسين و عراق بود و إسناد سازمان ملل هم تاييد مى كند، خبرنگار شبكه "من و تو" اصرار دارد كه نه مقصر آغاز جنگ ايران بود!
يعنى وضع اينطوريه!
يعنى وضع اينطوريه!
آمار تفکیکی نتایج انتخابات ریاستجمهوری نشان میدهد ابراهیم رییسی در استانهای خراسان رضوی و شمالی، سمنان، مرکزی، زنجان، همدان و قم بیشتر از حسن روحانی رای آورد.
@sadra_mohaqeq
@sadra_mohaqeq
در نوشتهای که امروز در شرق منتشر شد از تاثیر شبکههای اجتماعی و فعالیت کاربران در شکلدهی به نتیجه انتخابات ریاستجمهوری نوشتم:
«در کوران رقابتهای انتخابات در حالی که تیم رسانهای دولت مثل همه چهارسالی که گذشت بیعمل و بیاثر بود و ستاد تبلیغاتی روحانی هم مثل همیشه دلخوش به برگزاری سخنرانیهای سیاسی تکراری برای چهرههای تکراری سیاسی بود، کاربران دلنگران شبکههای اجتماعی که در هراس از دست رفتن فضای باثبات و مثبت موجود بودند، خود دست به کار تبلیغ عملکرد دولت یازدهم شدند و با ساخت و انتشار ویدیو و تصویرسازی و نوشتن توییت و مطلب در تلگرام و توییتر و فیسبوک و اینستاگرام ورق را از تصویر دولت ناموفقی که نتیجه عملکردش به گواه رسانههای منتقد فقط و فقط «رکود» بود برگرداند و نتیجه انتخابات را تغییر دادند.»
http://www.sharghdaily.ir/News/132009
«در کوران رقابتهای انتخابات در حالی که تیم رسانهای دولت مثل همه چهارسالی که گذشت بیعمل و بیاثر بود و ستاد تبلیغاتی روحانی هم مثل همیشه دلخوش به برگزاری سخنرانیهای سیاسی تکراری برای چهرههای تکراری سیاسی بود، کاربران دلنگران شبکههای اجتماعی که در هراس از دست رفتن فضای باثبات و مثبت موجود بودند، خود دست به کار تبلیغ عملکرد دولت یازدهم شدند و با ساخت و انتشار ویدیو و تصویرسازی و نوشتن توییت و مطلب در تلگرام و توییتر و فیسبوک و اینستاگرام ورق را از تصویر دولت ناموفقی که نتیجه عملکردش به گواه رسانههای منتقد فقط و فقط «رکود» بود برگرداند و نتیجه انتخابات را تغییر دادند.»
http://www.sharghdaily.ir/News/132009
روزنامه شرق
شاهراه پیروزی
Forwarded from پنشتا Panshtaa
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 به دعوت فستیوال فیلم کلن آلمان به این شهر اومدم تا در بخش محیطزیست فستیوال که چند مستند محیطزیستی نمایش داده درباره روزنامهنگاری این حوزه و اثراتش صحبت کنم، گزارشی از این فستیوال.
@sadraaah
@sadraaah
Forwarded from شرق
🔺دوازدهمین دوره جایزه ملی محیطزیست برگزار شد و صدرا محقق دبیر اجتماعی روزنامه شرق، برنده این جایزه ملی در بخش فعال رسانهای شد.
@sharghdaily
@sharghdaily
همدلی داغ شد
گزارش شرق از واکنش کاربران شبکههای اجتماعی به حادثه تروریستی روز چهارشنبه در تهران، بسیاری از کاربران از لزوم اتحاد و همدلی نوشتند و به طعنهزنندگان به امنیت کشور انتقاد کردند.
لینک گزارش
http://www.sharghdaily.ir/News/133099/
گزارش شرق از واکنش کاربران شبکههای اجتماعی به حادثه تروریستی روز چهارشنبه در تهران، بسیاری از کاربران از لزوم اتحاد و همدلی نوشتند و به طعنهزنندگان به امنیت کشور انتقاد کردند.
لینک گزارش
http://www.sharghdaily.ir/News/133099/
روزنامه شرق
همدلی داغ شد
Forwarded from ستاک(سهیل جاننثاری)
امروز صدرا محقق در روزنامهی شرق دربارهی ریشوها و ریشهراسی بعد از حملات تروریستی نوشته است. من نه چندان ریشمند در کنار دو ریشمند همیشگی یادداشتهایی کوتاه از تجربهی ریشوبودگی بعد از حملات تروریستی نوشتهایم.
ریشوها دوست ما هستند.
http://www.sharghdaily.ir/News/133486
ریشوها دوست ما هستند.
http://www.sharghdaily.ir/News/133486
روزنامه شرق
درباره ریش و ریشهراسي
Forwarded from پیام طبیعت(کهگیلویه وبویراحمد)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔥 تصاویری از آتشسوزی جنگلهای آب بهاره و تلخهزار در استان کهگیلویهوبویراحمد
لطفابامراقبت، پیشگیری ومهار آتش سوزیها ما را یاری دهید.
روابط عمومی منابع طبیعی کهگیلویه وبویراحمد
@jangalbaniyasuj
لطفابامراقبت، پیشگیری ومهار آتش سوزیها ما را یاری دهید.
روابط عمومی منابع طبیعی کهگیلویه وبویراحمد
@jangalbaniyasuj
Forwarded from نوشتههای تحلیلی علی نصری
«فاتحان بیقلم»
چند سال پیش یک گروه جدیدی ناگهان در خاورمیانه ظاهر شد که تمام معادلات منطقه و جهان را برهم زد. این گروه خود را «دولت اسلامی عراق و شام» معرفی کرد. همانطور که از اسمش پیداست هدفش تسخیر کامل منطقه جغرافیای عراق و شام - که شامل سرزمینهای سوریه٬ لبنان٬ اردن و بخشهایی از ترکیه و مصر و مناطق اطراف دریای مدیترانه میشود - بود.
از همان بدو تاسیس این گروه مشخص بود که یک جریان «خودجوش» که از درون جوامع خاورمیانه و در «واکنش» به تحولات منطقه متولد شده باشد٬ نیست. بلکه «داعش» یک «پروژه» عظیم است که به منظور ایجاد تغییرات اساسی در آرایش کشورهای خاورمیانه طراحی شده و مدیریت میشود.
رابرت فیسک (Robert Fisk) - تحلیلگر مشهور مسائل خاورمیانه - در مقالهای نوشت که «داعش» یک «ابزار» است برای پایان بخشیدن به توافق «سایکس پیکو» (Sykes-Picot) - که بر اساس آن مرزهای کنونی اکثر کشورهای خاورمیانه ترسیم شدهاند - و آغاز یک خاورمیانه جدید با مولفههای دیگر. داعش قرار بود مرزهای خاورمیانه را پاک کند٬ آثار تاریخی و تمدنیاش را نابود سازد و هویت ملتها را در آتش خشونت و وحشت و نفرت و جنون و جهل به خاکستر بدل کند. داعش قرار بود از خاورمیانه زمین سوخته و بیصاحبی بهجا بگذارد که بیشتر به یک میدان حفاری نفت شبیه است تا مَهد تاریخ و تمدن و دانش بشریت. داعش قرار بود با استفاده از پیشرفتهترین تجهیزات نظامی و آخرین تکنولوژی ارتباطات قرن بیست و یکم و شبکهسازیهای گستره در سراسر جهان برای عضوگیری از ۲۰۰ کشور و بهرهگیری از تکنیکهای عملیات روانی و فضاسازی و هدایت افکار عمومی٬ پرچم سیاه خود را بر این «زمین سوخته» بکوید.
امروز داعش در موصل شکست خورد. میگویند تاریخ را فاتحان مینویسند. شاید اگر فاتحان موصل سربازان آمریکایی یا فرانسوی یا انگلیسی بودند٬ مورخان تاریخ چنین روزی را «D-day» مینامیدند و هر سال روزی را برای «بزرگداشت» این «قهرمانان» تعیین میکردند و به یاد آنها در سراسر شهر روبانهای رنگی بر سینه رهگذران میآویختند و تا سالیان سال صدها فیلم با موضوع «نجات بشریت» از چنگ این «هیولای سیاه» بر پردههای سینماهای جهان به نمایش میگذاشتند.
اما وقتی فاتحان موصل از جنس فاتحان خرمشهرند که ضمیر «من» بر زبانشان نمیچرخد و حیا و تواضعشان اجازه نمیدهد که آزادسازی شهری به کسی جز «خدا» نسبت بدهند و امتیازی برای «خود»شان قائل شوند٬ وقتی فاتحان شهر جوانهای بینام و نشان و بیادعای عراقی و ایرانی و کُرد و افغانستانی و سوریاند که هر از گاهی از بازگشت بیصدای تابوتشان به زادگاهشان تازه متوجه میشویم که از میدان جنگ آمدهاند٬ آنگاه است که خبرنگاران صدای آمریکا (VOA) و «کارشناسان» ایرانی اتاق فکرهای واشنگتن و نیویورک و سخنگویان فارسی زبان جبهه النصره و وزارت خارجه عربستان در شبکههای اجتماعی٬ شرمی ندارند از اینکه روز و شب تکرار کنند که «سربازان ایرانی تا کنون حتی یک فشنگ هم به سمت داعش شلیک نکردهاند».
امروز فاتحان بیادعا شهر موصل را٬ منطقه خاورمیانه را٬ جهان را٬ از چنگ هیولای سیاه نجات دادند. آنها «پروژه» تبدیل خاورمیانه به یک سرزمین سوخته و خالی از تاریخ و تمدن و هویت به دست «دولت اسلامی عراق و شام» را شکست دادند. اما این فاتحان بیقلم تاریخ را به کام خودشان نخواهند نوشت. آنها همچنان در سنگرهایشان مینشینند در انتظار نبردهای بعدی با سایر دشمنان تمدن و زندگی٬ بیادعا٬ بیصدا.
نویسنده: علی نصری
چند سال پیش یک گروه جدیدی ناگهان در خاورمیانه ظاهر شد که تمام معادلات منطقه و جهان را برهم زد. این گروه خود را «دولت اسلامی عراق و شام» معرفی کرد. همانطور که از اسمش پیداست هدفش تسخیر کامل منطقه جغرافیای عراق و شام - که شامل سرزمینهای سوریه٬ لبنان٬ اردن و بخشهایی از ترکیه و مصر و مناطق اطراف دریای مدیترانه میشود - بود.
از همان بدو تاسیس این گروه مشخص بود که یک جریان «خودجوش» که از درون جوامع خاورمیانه و در «واکنش» به تحولات منطقه متولد شده باشد٬ نیست. بلکه «داعش» یک «پروژه» عظیم است که به منظور ایجاد تغییرات اساسی در آرایش کشورهای خاورمیانه طراحی شده و مدیریت میشود.
رابرت فیسک (Robert Fisk) - تحلیلگر مشهور مسائل خاورمیانه - در مقالهای نوشت که «داعش» یک «ابزار» است برای پایان بخشیدن به توافق «سایکس پیکو» (Sykes-Picot) - که بر اساس آن مرزهای کنونی اکثر کشورهای خاورمیانه ترسیم شدهاند - و آغاز یک خاورمیانه جدید با مولفههای دیگر. داعش قرار بود مرزهای خاورمیانه را پاک کند٬ آثار تاریخی و تمدنیاش را نابود سازد و هویت ملتها را در آتش خشونت و وحشت و نفرت و جنون و جهل به خاکستر بدل کند. داعش قرار بود از خاورمیانه زمین سوخته و بیصاحبی بهجا بگذارد که بیشتر به یک میدان حفاری نفت شبیه است تا مَهد تاریخ و تمدن و دانش بشریت. داعش قرار بود با استفاده از پیشرفتهترین تجهیزات نظامی و آخرین تکنولوژی ارتباطات قرن بیست و یکم و شبکهسازیهای گستره در سراسر جهان برای عضوگیری از ۲۰۰ کشور و بهرهگیری از تکنیکهای عملیات روانی و فضاسازی و هدایت افکار عمومی٬ پرچم سیاه خود را بر این «زمین سوخته» بکوید.
امروز داعش در موصل شکست خورد. میگویند تاریخ را فاتحان مینویسند. شاید اگر فاتحان موصل سربازان آمریکایی یا فرانسوی یا انگلیسی بودند٬ مورخان تاریخ چنین روزی را «D-day» مینامیدند و هر سال روزی را برای «بزرگداشت» این «قهرمانان» تعیین میکردند و به یاد آنها در سراسر شهر روبانهای رنگی بر سینه رهگذران میآویختند و تا سالیان سال صدها فیلم با موضوع «نجات بشریت» از چنگ این «هیولای سیاه» بر پردههای سینماهای جهان به نمایش میگذاشتند.
اما وقتی فاتحان موصل از جنس فاتحان خرمشهرند که ضمیر «من» بر زبانشان نمیچرخد و حیا و تواضعشان اجازه نمیدهد که آزادسازی شهری به کسی جز «خدا» نسبت بدهند و امتیازی برای «خود»شان قائل شوند٬ وقتی فاتحان شهر جوانهای بینام و نشان و بیادعای عراقی و ایرانی و کُرد و افغانستانی و سوریاند که هر از گاهی از بازگشت بیصدای تابوتشان به زادگاهشان تازه متوجه میشویم که از میدان جنگ آمدهاند٬ آنگاه است که خبرنگاران صدای آمریکا (VOA) و «کارشناسان» ایرانی اتاق فکرهای واشنگتن و نیویورک و سخنگویان فارسی زبان جبهه النصره و وزارت خارجه عربستان در شبکههای اجتماعی٬ شرمی ندارند از اینکه روز و شب تکرار کنند که «سربازان ایرانی تا کنون حتی یک فشنگ هم به سمت داعش شلیک نکردهاند».
امروز فاتحان بیادعا شهر موصل را٬ منطقه خاورمیانه را٬ جهان را٬ از چنگ هیولای سیاه نجات دادند. آنها «پروژه» تبدیل خاورمیانه به یک سرزمین سوخته و خالی از تاریخ و تمدن و هویت به دست «دولت اسلامی عراق و شام» را شکست دادند. اما این فاتحان بیقلم تاریخ را به کام خودشان نخواهند نوشت. آنها همچنان در سنگرهایشان مینشینند در انتظار نبردهای بعدی با سایر دشمنان تمدن و زندگی٬ بیادعا٬ بیصدا.
نویسنده: علی نصری
Forwarded from شهروند خاورميانه ( فرهمند عليپور)
اين موضوع رو لطفا جدى بگيريد :
در افغانستان نيروها و بلوك هاى قدرت متعددى وجود دارد كه هر كدام از اين بلوك ها طرفدار يك كشور خارجى است و از سوى يك كشور خارجى تأمين مى شوند و خطوط سياسى مى گيرند. آمريكايى ها، پاكستانى ها، سعودى ها، ايرانى ها، تركيه اى ها و...
رئيس جمهور ايران در خصوص آب هاى مشترك در تركيه و عراق و افغانستان هشدار داد و دعوت به همكارى منطقه اى براى كاهش و مقابله با آسيب هاى كم آبى و زيست محيطى شد، در افغانستان اما گروههاى افراطى عموما نزديك به پاكستان و آمريكا واكنش هاى به شدت تند و عصبى نشان داده اند، حتى با واژه هاى نامناسب و احساساتى.
اينها عموما پشتون هاى افراطى هستند، عموما به آمريكا و پاكستان نزديك هستند ولى سعى دارند با ملى كردن اين موضوع تاجيك ها و هزاره ها را هم با خود همراه كنند و موضوع را "احساساتى" و "ناسيوناليستى" كنند و به مقابله با ايران بروند.اين خ و خطوط نه چيز تازه اى است نه غير قابل پيش بينى، اين نيروها هميشه در افغانستان بوده اند.
توصيه من به دوستان روزنامه نگار و فعال ايرانى ام اين است كه در اين خصوص واكنشى عمل نكنند. اين يك دام است. مطمئنا در كابل و... واكنش هاى تند و افراطى نسبت به سخنان روحانى و نسبت به ايران افزايش پيدا خواهد كرد و بعيد نيست محافلى خاص، تجمعى خودسر! را برگزار كنند و پرچم ايران و تصاوير رهبران ايران را آتش بزنند.
اما چون اين بار مناقشه بر سر آب است و نه مثلا عملكرد ايدئولوژيك حكومت ايران و.. افكار عمومى ايران تحريك شده و در برابر افغانستان و افغانستانى ها واكنش شديد و احساساتى خواهند گرفت . براى همين عرض ميكنم اين يك وضعيت حساس است، و سخنان افراطى و احساسى در كابل و افغانستان عمدى است و يك دائم است براى تيره كردن روابط مردم دو سوى مرز.
همانهايى كه روزى مرز ميان ايران و افغانستان كشيدند، امروز تلاش خواهند كرد تا مرزهايى از نفرت را ميان اين مردم بكشند.
خيلى دقت كنيد در اين زمينه.
در افغانستان نيروها و بلوك هاى قدرت متعددى وجود دارد كه هر كدام از اين بلوك ها طرفدار يك كشور خارجى است و از سوى يك كشور خارجى تأمين مى شوند و خطوط سياسى مى گيرند. آمريكايى ها، پاكستانى ها، سعودى ها، ايرانى ها، تركيه اى ها و...
رئيس جمهور ايران در خصوص آب هاى مشترك در تركيه و عراق و افغانستان هشدار داد و دعوت به همكارى منطقه اى براى كاهش و مقابله با آسيب هاى كم آبى و زيست محيطى شد، در افغانستان اما گروههاى افراطى عموما نزديك به پاكستان و آمريكا واكنش هاى به شدت تند و عصبى نشان داده اند، حتى با واژه هاى نامناسب و احساساتى.
اينها عموما پشتون هاى افراطى هستند، عموما به آمريكا و پاكستان نزديك هستند ولى سعى دارند با ملى كردن اين موضوع تاجيك ها و هزاره ها را هم با خود همراه كنند و موضوع را "احساساتى" و "ناسيوناليستى" كنند و به مقابله با ايران بروند.اين خ و خطوط نه چيز تازه اى است نه غير قابل پيش بينى، اين نيروها هميشه در افغانستان بوده اند.
توصيه من به دوستان روزنامه نگار و فعال ايرانى ام اين است كه در اين خصوص واكنشى عمل نكنند. اين يك دام است. مطمئنا در كابل و... واكنش هاى تند و افراطى نسبت به سخنان روحانى و نسبت به ايران افزايش پيدا خواهد كرد و بعيد نيست محافلى خاص، تجمعى خودسر! را برگزار كنند و پرچم ايران و تصاوير رهبران ايران را آتش بزنند.
اما چون اين بار مناقشه بر سر آب است و نه مثلا عملكرد ايدئولوژيك حكومت ايران و.. افكار عمومى ايران تحريك شده و در برابر افغانستان و افغانستانى ها واكنش شديد و احساساتى خواهند گرفت . براى همين عرض ميكنم اين يك وضعيت حساس است، و سخنان افراطى و احساسى در كابل و افغانستان عمدى است و يك دائم است براى تيره كردن روابط مردم دو سوى مرز.
همانهايى كه روزى مرز ميان ايران و افغانستان كشيدند، امروز تلاش خواهند كرد تا مرزهايى از نفرت را ميان اين مردم بكشند.
خيلى دقت كنيد در اين زمينه.
Forwarded from شهروند خاورميانه ( فرهمند عليپور)
دولت و مجلس آمريكا با تحريم هاى پى در پى عليه ايران، نفس سند برجام رو بى معنا كرده اند. برجام قراردادى بود ميان ايران و آمريكا تا ايران در برابر رفع تحريم ها از برنامه هاى اتمى خود كوتاه بيايد.
آمريكايى ها اما به طور دائم با دور زدن تعهداتشان در برجام، در حال ايجاد تحريم هاى تازه هستند تا برجام را در عمل بى معنى كنند. اخيرا هم كه مشخص شد دولت ترامپ با اكراه پذيرفته كه ايران به اجراى تعهداتش در برجام متعهد بوده و "به دنبال بهانه اى " بود تا اعلام كند ايران به برجام متعهد نبوده است.
دولتهاى ايالات متحده دائم در حال تقويت لايه هاى تندرو در ايران هستند. آنها تلاش هاى دولتهاى ميانه رو در ايران را همواره به شكست مى كشانند و رسانه هاى فارسى شان دائم از ميانه روهاى ايران مى خواهند كه به آمريكا اعتماد كنند و دنبال همكارى با آمريكا باشند.
اما چگونه مى توان به آمريكا و تعهداتش اعتماد كرد؟ با دولت محمد خاتمى هم همين كار را كردند و پاسخ همكارى دولت و حكومت و نظامى هاى ايران در قضيه شكست طالبان در افغانستان به آنجا رسيد كه ايران لقب محور شيطان گرفت و همكارى ها را يكسره قطع كرد.
اكنون هم با بهانه جويى ها و با اعمال تحريم هاى پى در پى و تهديدهاى بى پايان و دور زدن برجام و تعهداتشان، مى خواهند كه از سند برجام چيزى جز كاغذى موريانه خورده بر جاى نگذارند و عملا گام هاى دولت ميانه روى ايران را سد كنند و موضع افراطى ها را تقويت.
تا آنجا كه به دولت و حكومت ايران ربط دارد، بايد در خصوص برجام و تعامل با جهان ، دستگاه حاكميت موضعى يك دست و واحد انتخاب كند. دولت ترامپ در درون آمريكا با مشكلات و بحران هاى عظيمى رو به روست و دولت آمريكا هيچ زمان در جهان تا اين اندازه جايگاهش مخدوش نبوده است.
مجموعه حكومت ايران بايد به دور از اختلاف ها و رقابت هاى جناحى و سودهاى زودگذر جناحى و با دركى روشن و واحد از اين وضعيت پيش آمده بهترين و هماهنگ ترين موضع را اتخاذ كنند.
خوشبينى هاى مفرط و بدبينى هاى اغراق آميز نسبت به تعامل با جهان را بايد كنار گذاشت و نگاهى واقعى تر اتخاذ كرد، بر پتانسيل هاى موجود در سطح ملى و جهانى تكيه زد و صدايى هماهنگ تر و حساب شده تر از درون ايران به گوش جهان رساند.
حكومت ايران بايد تلاش كند تا جهت انسجام بيشتر داخلى و تقويت ملى، شكاف هاى اجتماعى را كاهش دهد و به عنوان اولين گام مى تواند رهبران جنبش سبز را كه بى هيچ محاكمه اى در حصر هستند را آزاد كند.
هيچ كشورى در رقابت با كشورى بيگانه پيروز نخواهد شد مگر اينكه در درون كشور خود مستحكم باشد و اين استحكام تنها نيروى نظامى خوب و اقتصاد قوى نيست بلكه اعتماد ملى و انسجام داخلى پايه اصلى موفقيت يك كشور است.
آمريكايى ها اما به طور دائم با دور زدن تعهداتشان در برجام، در حال ايجاد تحريم هاى تازه هستند تا برجام را در عمل بى معنى كنند. اخيرا هم كه مشخص شد دولت ترامپ با اكراه پذيرفته كه ايران به اجراى تعهداتش در برجام متعهد بوده و "به دنبال بهانه اى " بود تا اعلام كند ايران به برجام متعهد نبوده است.
دولتهاى ايالات متحده دائم در حال تقويت لايه هاى تندرو در ايران هستند. آنها تلاش هاى دولتهاى ميانه رو در ايران را همواره به شكست مى كشانند و رسانه هاى فارسى شان دائم از ميانه روهاى ايران مى خواهند كه به آمريكا اعتماد كنند و دنبال همكارى با آمريكا باشند.
اما چگونه مى توان به آمريكا و تعهداتش اعتماد كرد؟ با دولت محمد خاتمى هم همين كار را كردند و پاسخ همكارى دولت و حكومت و نظامى هاى ايران در قضيه شكست طالبان در افغانستان به آنجا رسيد كه ايران لقب محور شيطان گرفت و همكارى ها را يكسره قطع كرد.
اكنون هم با بهانه جويى ها و با اعمال تحريم هاى پى در پى و تهديدهاى بى پايان و دور زدن برجام و تعهداتشان، مى خواهند كه از سند برجام چيزى جز كاغذى موريانه خورده بر جاى نگذارند و عملا گام هاى دولت ميانه روى ايران را سد كنند و موضع افراطى ها را تقويت.
تا آنجا كه به دولت و حكومت ايران ربط دارد، بايد در خصوص برجام و تعامل با جهان ، دستگاه حاكميت موضعى يك دست و واحد انتخاب كند. دولت ترامپ در درون آمريكا با مشكلات و بحران هاى عظيمى رو به روست و دولت آمريكا هيچ زمان در جهان تا اين اندازه جايگاهش مخدوش نبوده است.
مجموعه حكومت ايران بايد به دور از اختلاف ها و رقابت هاى جناحى و سودهاى زودگذر جناحى و با دركى روشن و واحد از اين وضعيت پيش آمده بهترين و هماهنگ ترين موضع را اتخاذ كنند.
خوشبينى هاى مفرط و بدبينى هاى اغراق آميز نسبت به تعامل با جهان را بايد كنار گذاشت و نگاهى واقعى تر اتخاذ كرد، بر پتانسيل هاى موجود در سطح ملى و جهانى تكيه زد و صدايى هماهنگ تر و حساب شده تر از درون ايران به گوش جهان رساند.
حكومت ايران بايد تلاش كند تا جهت انسجام بيشتر داخلى و تقويت ملى، شكاف هاى اجتماعى را كاهش دهد و به عنوان اولين گام مى تواند رهبران جنبش سبز را كه بى هيچ محاكمه اى در حصر هستند را آزاد كند.
هيچ كشورى در رقابت با كشورى بيگانه پيروز نخواهد شد مگر اينكه در درون كشور خود مستحكم باشد و اين استحكام تنها نيروى نظامى خوب و اقتصاد قوى نيست بلكه اعتماد ملى و انسجام داخلى پايه اصلى موفقيت يك كشور است.
Forwarded from مهرداد فرهمند
به مناسبت روز خبرنگار
بزرگترین دشمن حرفه خبرنگاری در ایران، روشنفکران بوده اند. به محض اینکه مطبوعات در ایران خواستند پا بگیرند، اولین قدمی که روشنفکران برداشتند این بود که خبرنگار را به قتل برسانند و سپس الگویی برای حرفه خبرنگاری تعیین کنند که خود می خواهند، نه آنچه رسانه اقتضا می کند. سپس همین الگو را به عنوان الگوی غالب بر رسانه ها تحمیل کردند.
همه ما خوانده ایم که مطبوعات در ایران با ماهنامه کاغذ اخبار در زمان محمد شاه قاجار آغاز شد و با هفته نامه وقایع اتفاقیه در زمان ناصرالدین شاه ادامه یافت. محتوای این نشریات لابد مجموعه ای بوده از فرمایشهای ملوکانه و اوامر حکومتی که میان جمعی از رجال و اشراف توزیع می شده. اما همین هم مرحله ای ابتدائی از خبرنگاری بوده چون بالاخره همین اوامر و فرمایشها را کسی دریافت و تنظیم می کرده. اگر همین روند ادامه پیدا می کرد، با توسعه کشور و بالا رفتن سطح سواد عمومی و افزایش شمار خوانندگان، امر خبررسانی هم در مطبوعات توسعه می یافت و محتوای نشریات ما هم مانند کشورهای غربی شامل اخبار رویدادهای کشور و گزارشهای خبری و مصاحبه و یادداشت و مقاله می شد. اما چنین نشد ...
تاریخ واقعی مطبوعات ایران از عصر مشروطیت آغاز می شود. در سایه آزادیهای دوره ای بیست ساله، نشریاتی اثرگذار پدید آمد که نامشان هنوز در یادها مانده است. در فاصله شهریور ۱۳۲۰ تا امرداد ۱۳۳۲ نیز دوره مشابهی تکرار شد. این دو دوره به شکوفایی مطبوعات معروفند، اما مطبوعاتی بدون خبرنگار. نشریات این دوره ها جنگهایی بود از خطابه و شعر. روشنفکران مطبوعات را قبضه کردند و به جای خبر و گزارش و مصاحبه، خطابه های غرا و اشعار سیاسی در آنها منتشر می کردند. نام خود را هم روزنامه نگار گذاشته بودند، در حالی که انشانویس بودند. هر کس هم که خطابه های تند و تیزتری می نوشت، روزنامه نگار معروفتری بود. همه نامهایی که تحت عنوان روزنامه نگاران برجسته و شجاع دو دوره مذکور در تاریخ ثبت شده، از آن کسانی است که در عمرشان نه دو خط خبر نوشتند، نه گزارشی تهیه کردند و نه با کسی مصاحبه کردند. اینها با هیچ تعریفی، روزنامه نگار نبودند. جنگ ادبی چاپ می کردند با محتوای سیاسی. خبری هم اگر در این مطبوعات منتشر می شد در متن همین خطابه ها بود، بی آنکه مطابق معیارهای حرفه ای صحت و سقمش سنجیده و سپس تنظیم و پردازش شود.
روشنفکران دیواری بر خشت کج نهادند که تا ثریا کج رفت. البته وقتی می گوییم روشنفکر، نوع ایرانی اش در نظر است. کسانی که مطبوعات از نظر آنان تریبونی بود برای انتشار مخالف خوانیهایشان نه رسانه ای برای نشر اطلاعات و تحلیل رویدادها و بازتاب نظرات. در این مطبوعات، جایی برای خبرنگار نبود. روشنفکران به خبرنگار امکان ادامه حیات نمی دادند، بلکه وقتی تیغ اختناق دست روشنفکران را از مطبوعات می برید و رسانه ها جایی می شدند برای اطلاع رسانی، ولو از نوع فرمایشی اش، خبرنگار پا به عرصه وجود می گذاشت. کیهان و اطلاعات، نمونه هایی از چنین نشریاتی اند. در دوران پر تب و تاب میان شهریور ۱۳۲۰ تا امرداد ۱۳۳۲ این دو روزنامه با اینکه منتشر می شدند، اما هیچ نامی از آنها به عنوان نشریات اثرگذار نیست. دوباره روشنفکران میداندار شده و عرصه را بر خبرنگاران بسته بودند. باز هم عنوان روزنامه نگار نصیب خطابه نویسهایی می شدند که در نوشتن انشاهای تند و تیز و آفتابه گرفتن بر این و آن تبحر داشتند. آنها هم البته رفتند و کیهان و اطلاعات ماندند.
این دور باطل که همیشه در رسانه های ما ادامه داشته هیچگاه مجال رشد کیفی به صنعت اطلاع رسانی در ایران نداد. هر گاه که بحرانی به پا و عرصه برای رسانه ها باز شده، به جای اطلاع رسانی حرفه ای و معقول، دست اندرکاران رسانه ها یا آلت دست سیاسیون شده اند یا چنان گرد و خاکی به پا کرده اند که حقیقت در آن گم شده است و مصداق کلام نورمان میلر روزنامه نگار آمریکایی شده اند که می گوید به محض اینکه روزنامه ای خبری را به دست می گیرد، حقیقت تا ابد گم می شود.
کارنامه مطبوعات ما در دوره انقلاب، شرم آور است. روزنامه های دوره انقلاب در دسترسند، نگاهی به آنها بیندازید تا ببینید چقدر مملو از اخبار بی اساسند و چه تیترهای بی پایه ای دارند و اینکه در فضائی که بشدت نیاز به خردورزی وجود داشت، اهل مطبوعات آرمان خود را بر نفت ریختن بر آتش و تهییج احساسات عمومی می دیدند. از همه خجالت آورتر، اعتصاب مطبوعات آن هم در شرایط انقلابی بود که در تاریخ رسانه های جهان بی سابقه است.
نتیجه ذبح خبرنگار به دست روشنفکران این شد که آنچه به عنوان الگوی خبرنگاری در این مملکت جا افتاد، موجودی بود سطحی و جوگیر و اهل اداهای روشنفکرانه که همکارانش گزارش او را درباره کودکان خیابانی با به به و چه چه به هم نشان می دادند، در حالی که سرتا پای نوشته اش، انشایی سوزناک در توصیف دستان پینه بسته فلان کودک بود، بی آنکه یک کلمه اطلاعات درب
بزرگترین دشمن حرفه خبرنگاری در ایران، روشنفکران بوده اند. به محض اینکه مطبوعات در ایران خواستند پا بگیرند، اولین قدمی که روشنفکران برداشتند این بود که خبرنگار را به قتل برسانند و سپس الگویی برای حرفه خبرنگاری تعیین کنند که خود می خواهند، نه آنچه رسانه اقتضا می کند. سپس همین الگو را به عنوان الگوی غالب بر رسانه ها تحمیل کردند.
همه ما خوانده ایم که مطبوعات در ایران با ماهنامه کاغذ اخبار در زمان محمد شاه قاجار آغاز شد و با هفته نامه وقایع اتفاقیه در زمان ناصرالدین شاه ادامه یافت. محتوای این نشریات لابد مجموعه ای بوده از فرمایشهای ملوکانه و اوامر حکومتی که میان جمعی از رجال و اشراف توزیع می شده. اما همین هم مرحله ای ابتدائی از خبرنگاری بوده چون بالاخره همین اوامر و فرمایشها را کسی دریافت و تنظیم می کرده. اگر همین روند ادامه پیدا می کرد، با توسعه کشور و بالا رفتن سطح سواد عمومی و افزایش شمار خوانندگان، امر خبررسانی هم در مطبوعات توسعه می یافت و محتوای نشریات ما هم مانند کشورهای غربی شامل اخبار رویدادهای کشور و گزارشهای خبری و مصاحبه و یادداشت و مقاله می شد. اما چنین نشد ...
تاریخ واقعی مطبوعات ایران از عصر مشروطیت آغاز می شود. در سایه آزادیهای دوره ای بیست ساله، نشریاتی اثرگذار پدید آمد که نامشان هنوز در یادها مانده است. در فاصله شهریور ۱۳۲۰ تا امرداد ۱۳۳۲ نیز دوره مشابهی تکرار شد. این دو دوره به شکوفایی مطبوعات معروفند، اما مطبوعاتی بدون خبرنگار. نشریات این دوره ها جنگهایی بود از خطابه و شعر. روشنفکران مطبوعات را قبضه کردند و به جای خبر و گزارش و مصاحبه، خطابه های غرا و اشعار سیاسی در آنها منتشر می کردند. نام خود را هم روزنامه نگار گذاشته بودند، در حالی که انشانویس بودند. هر کس هم که خطابه های تند و تیزتری می نوشت، روزنامه نگار معروفتری بود. همه نامهایی که تحت عنوان روزنامه نگاران برجسته و شجاع دو دوره مذکور در تاریخ ثبت شده، از آن کسانی است که در عمرشان نه دو خط خبر نوشتند، نه گزارشی تهیه کردند و نه با کسی مصاحبه کردند. اینها با هیچ تعریفی، روزنامه نگار نبودند. جنگ ادبی چاپ می کردند با محتوای سیاسی. خبری هم اگر در این مطبوعات منتشر می شد در متن همین خطابه ها بود، بی آنکه مطابق معیارهای حرفه ای صحت و سقمش سنجیده و سپس تنظیم و پردازش شود.
روشنفکران دیواری بر خشت کج نهادند که تا ثریا کج رفت. البته وقتی می گوییم روشنفکر، نوع ایرانی اش در نظر است. کسانی که مطبوعات از نظر آنان تریبونی بود برای انتشار مخالف خوانیهایشان نه رسانه ای برای نشر اطلاعات و تحلیل رویدادها و بازتاب نظرات. در این مطبوعات، جایی برای خبرنگار نبود. روشنفکران به خبرنگار امکان ادامه حیات نمی دادند، بلکه وقتی تیغ اختناق دست روشنفکران را از مطبوعات می برید و رسانه ها جایی می شدند برای اطلاع رسانی، ولو از نوع فرمایشی اش، خبرنگار پا به عرصه وجود می گذاشت. کیهان و اطلاعات، نمونه هایی از چنین نشریاتی اند. در دوران پر تب و تاب میان شهریور ۱۳۲۰ تا امرداد ۱۳۳۲ این دو روزنامه با اینکه منتشر می شدند، اما هیچ نامی از آنها به عنوان نشریات اثرگذار نیست. دوباره روشنفکران میداندار شده و عرصه را بر خبرنگاران بسته بودند. باز هم عنوان روزنامه نگار نصیب خطابه نویسهایی می شدند که در نوشتن انشاهای تند و تیز و آفتابه گرفتن بر این و آن تبحر داشتند. آنها هم البته رفتند و کیهان و اطلاعات ماندند.
این دور باطل که همیشه در رسانه های ما ادامه داشته هیچگاه مجال رشد کیفی به صنعت اطلاع رسانی در ایران نداد. هر گاه که بحرانی به پا و عرصه برای رسانه ها باز شده، به جای اطلاع رسانی حرفه ای و معقول، دست اندرکاران رسانه ها یا آلت دست سیاسیون شده اند یا چنان گرد و خاکی به پا کرده اند که حقیقت در آن گم شده است و مصداق کلام نورمان میلر روزنامه نگار آمریکایی شده اند که می گوید به محض اینکه روزنامه ای خبری را به دست می گیرد، حقیقت تا ابد گم می شود.
کارنامه مطبوعات ما در دوره انقلاب، شرم آور است. روزنامه های دوره انقلاب در دسترسند، نگاهی به آنها بیندازید تا ببینید چقدر مملو از اخبار بی اساسند و چه تیترهای بی پایه ای دارند و اینکه در فضائی که بشدت نیاز به خردورزی وجود داشت، اهل مطبوعات آرمان خود را بر نفت ریختن بر آتش و تهییج احساسات عمومی می دیدند. از همه خجالت آورتر، اعتصاب مطبوعات آن هم در شرایط انقلابی بود که در تاریخ رسانه های جهان بی سابقه است.
نتیجه ذبح خبرنگار به دست روشنفکران این شد که آنچه به عنوان الگوی خبرنگاری در این مملکت جا افتاد، موجودی بود سطحی و جوگیر و اهل اداهای روشنفکرانه که همکارانش گزارش او را درباره کودکان خیابانی با به به و چه چه به هم نشان می دادند، در حالی که سرتا پای نوشته اش، انشایی سوزناک در توصیف دستان پینه بسته فلان کودک بود، بی آنکه یک کلمه اطلاعات درب