Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدئو امروز از مرز سه میلیون لایک هم گذشت

یه تحقیق ده ساله در چند کشوری که در قاره‌های مختلف بودن انجام میشه و نشون میده افراد در شرایط مشترک دقیقا همون کاری رو میکنن که مثلا یک نفر در یک قاره دیگه میکنه. یعنی این کارها؛ کارهاییه که مرز نداره.

جالب بود گفتم شماها هم ببینین
@rraavvaann
قبول کنیم بیان کردن پریودی طبیعیه
قبول کنیم تیرگی بعضی از قسمت های بدن طبیعیه
قبول کنیم اضافه وزن طبیعیه
قبول کنیم مو داشتن بدن طبیعیه
قبول کنیم سکس داشتن / باکره بودن طبیعیه
قبول کنیم جوش و کک و مک طبیعیه
قبول کنیم نیاز جنسی طبیعیه
قبول کنیم ازدواج نکردن طبیعیه

کاش یه روز همه اینارو درک کنن.
@rraavvaann
یه روزی میفهمی...
عمل کردن به حرفت بهتر از حرف زدنه؛
تنهایی بهتر از رابطه‌های نصفه و نیمه؛
سکوت کردن بهتر از بحثِ بی‌فایده؛
تمرکز روی‌ خودت بهتر‌‌ از دخالت در زندگی بقیه؛
و خودِ واقعیت بودن بهتر از تقلید کردن از دیگرانه...
@rraavvaann
👩‍🦳برای من تصویر زنان پنجاه و چند‌ساله‌ای که حوالی ساعت دوازده و نیم با کیسه‌ی خرید در خیابان قدم می‌زنند و به سمت خانه می‌روند، از آرامش‌بخش‌ترین تصاویر روز است.
زنانی با موهای قهوه‌ای رنگ‌کرده که شال را بی‌وسواس روی سر انداخته‌اند و با صندل پشت‌باز و مانتویی گشاد و رنگ روشن، آمده‌اند تا با خود یک کیلو گوجه‌فرنگی سرخ دست‌چین و یک بسته ماکارونی و کمی شوید و جعفری به خانه ببرند.
این زنان پنجاه‌ساله، با لب‌هایی کم‌رنگ و نگاه‌هایی مصمم، قهرمانان شهر من هستند.
زنانی که چیزهای زیادی را به چشم خود دیده‌اند.
اوایل جوانی را با دامن ماکسی و موهای پوش‌داده و لاک قرمز گذرانده‌اند و قلبشان در خفا برای فریدون‌ها و فرامرزها و سیروس‌ها تپیده و سپس آنها را لای شلوغی انقلاب گم کرده‌اند.

💠@rraavvaann

زنانی که نیمه‌کاره ماندن درس و دانشگاه را دیده‌اند، جنگ را دیده‌اند، موشک‌باران را دیده‌اند، کت‌های اِپُل‌دار و مانتوهای خفاشی و سگك‌های بزرگ و طلایی کمربند و مقنعه‌های چانه‌دار و مخفی شدن موها زیر روسری سیاه و پاک شدن لاک‌های قرمز را دیده‌اند.
رقصیدن قاچاقی با موزیک‌های قاچاقی، در مهمانی‌های قاچاقی را دیده‌اند.

زنانی که در خانه‌های اجاره‌ای برای فرزندانشان لالایی خوانده‌اند و در آشپزخانه‌های اجاره‌ای غذای جسم پخته‌اند و سوزانده‌اند و یاد گرفته‌اند و گه‌گاه در حمامی، زیر دوشی که از آن آب زرد بیرون می‌آمده، بی‌صدا زار زده‌اند.

زنانی که کم‌کم ترشی انداختن و مربا درست کردن را یاد گرفتند و لکه‌ها را از ملافه‌ها پاک کرده‌اند و یقه‌ی پیراهن سفید مردانه را اتو کرده‌اند و جلوی ناظم‌های خشمگین سر فرود آورده‌اند و به فرزندانشان یادآوری کرده‌اند که در مدرسه کسی نباید از رازهای خانه‌مان باخبر شود و کسی چیزی از به هم خوردن لیوان‌هایمان در مهمانی‌ها نفهمد.

زنانی که پنهان‌کاری را یاد گرفتند‌، تظاهر به جور دیگری بودن را یاد گرفتند و گفتند فقط به خاطر حفظ امنیتمان است.

زنانی که رأی دادند و رئیس جمهور انتخاب کردند. زنانی که در آشپزخانه‌هایشان (تنها پناهگاه‌شان) پناه گرفتند و روزنامه خواندند.

زنانی که پدرانشان را دفن کردند و بزرگ شدن فرزندانشان را دیدند و کم‌کم حس کردند کم‌تر می‌ترسند.

زنانی که مانتوهای بلند را زیر بغل زدند و برای آزادی دخترانشان جلوی بازداشتگاه وزراء ایستادند، تا دخترانشان را آزاد کردند.

زنانی که دیگر نترسیدند، زنانی که خانواده‌شان را سخت در آغوش گرفتند و جوری پشتشان ایستادند، که انگار سنگ‌اند، انگار صخره‌اند.

زنانی که صورتشان را با سیلی سرخ نگه داشتند و اجازه ندادند کسی از خالی بودن فریزرشان، كيف پولشان و حساب بانکی‌شان بویی ببرد.

زنانی که کوتاه نیامدند، زنانی که آغوش‌شان برای خانواده‌شان باز است.
زنانی که اشکشان را فقط کاشی‌های حمام دیده‌اند.
اینها قهرمان‌های شهر من‌اند، که حوالی ساعت دوازده و سی دقیقه به خیابان می‌آیند و با قدم‌های محکم، روی زمین شهری که به خودشان تعلق دارد راه می‌روند و در سکوت زمزمه مي‌كنند: این نیز بگذرد ...

"تقدیم به همه‌ی زنان صبور و مهربان سرزمین عزیزم "❤️😍🌹💃
💠@rraavvaann
ما نهایت تلاش خود را می‌کنیم
تا کنترل زندگی را در دست بگیریم
و طوری عمل می‌کنیم که
گویی چیزی ثابت و تغییر ناپذیر است.

در پی ساختار، شکل و معنا می‌رویم و پس از آن با ساختارها، شکل‌ها و معناهای خودمان محدود می‌شویم.
در حقیقت «من» که ما با آن همذات‌پنداری می‌کنیم،
انبوهی از عادات کهنه است که با تجربه گذشته شرطی شده و با گیره‌های کاغذی چسب خاطرات به هم چسبانده شده است.
«من» نهایت تلاشش را می‌کند تا تجربه ما را امن و پیش‌بینی پذیر بسازد،
اما در عین حال می‌تواند مانع راه ما هم بشود.
این همان معمای هویت است.

💠@rraavvaann
به آهستگی راه میرفت.
به آهستگی نفس میکشید.
به آهستگی احساساتش را تجربه میکرد.
و به آهستگی به درون خودش نزدیک و نزدیک تر میشد.
این آهستگی را دوست داشت.
فهمیده بود زندگی در آهسته بودن‌ها قابل لمس است،
و فهمیده بود به همین علت انسان‌ها به درد احتیاج دارند.
تا کمی سرعتشان کم شود،
آهسته شوند،
تا شاید بتوانند گاهی چشمانِ زندگی‌شان را ببینند.
و متوجه شوند که آسیب از سرعت است و سرعت‌ها از انتظارات و رویاها!
و زندگی، جریانی آهسته در لابه لای رویاها و انتظارات.
اکنون، به چشمان زندگی‌اش نگاه میکرد.
مدت‌ها بود دیگر برای ارتباط با زندگی‌اش به دردی احتیاج نداشت، البته که اگر دردی وارد میشد حبیب خانه‌ی قلبش بود اما گویی آهستگی‌ها به او کمک میکردند بدون دردهای تذکر دهنده، به زندگی‌اش وصل باشد.
چشمان زندگی‌اش را دوست داشت.
و برای اولین بار احساس میکرد، زندگی هم او را دوست دارد.

💠کانال تلگرامی علوم تربیتی و روانشناسی:

👇👇👇👇👇👇

@rraavvaann
این رابطه ها بشدت بیمارت میکنن :

❤️- رابطه ای که برای دریافت عشق و توجه باید همه جوره سرویس بدی و هر لحظه تلاش کنی
💛- رابطه ای که همیشه تو مقصر شناخته میشی و فقط تو مجبوری و باید عذرخواهی کنی
😄- رابطه ای که راحت نمیتونی از اشتباهاتت بگی یا درددل کنی، چون بعدا توسط حرف های خودت کلی سرزنش و مسخره میشی
💚- رابطه ای که تو و احساساتت فهمیده نمیشید و مجبوری همه چی رو درون خودت بریزی
💙- رابطه ای که براحتی خط قرمزهای تورو زیر پا میذاره و تورو به حساسیت بیش از حد هم متهم میکنه
💜- رابطه ای که برای اینکه ناراحتش نکنی هیچوقت نتونستی درست از خواسته هات و نیاز هات بگی

💠کانال تلگرامی علوم تربیتی و روانشناسی:

👇👇👇👇👇👇

@rraavvaann
زندگی شاید شبیه به یک پازل باشد
هر کدام از آدم ها و اتفاقات زندگی یک قطعه ی پازل هستند...
وقتی به دنیا می آییم درست همان لحظه که بند نافمان را می زنند و ما را سر و ته می کنند ، تمام قطعات پازل به هم می ریزد و ما شروع می کنیم به گریه کردن!!!
هر کدام از ما یک زمان مشخصی را فرصت داریم تا پازل زندگیمان را مرتب کنیم... تا همه چیز را سر جای خودش بگذاریم...
برای درست کردن پازل زندگی باید از قسمت های ساده شروع کرد ... باید اتفاق های ساده را کنار هم قرار داد تا بتوانیم قسمت های سخت و پیچیده را سر جای خودش بگذاریم...
یک رویا پردازی، یک زیاده خواهی، یک اشتباه همه چیز را خراب می کند...
فقط کافیست یک قسمت زندگی را اشتباه بچینی...
باید همه چیز را خراب کنی و دوباره از نو بسازی... چون با یک اشتباه تا آخر زندگی ات پر از اشتباه می شود
باید چهار چشمی حواسمان به زندگیمان باشد
خدا نکند که یک قسمت پازل گم شود... نمی شود برایش جایگزین پیدا کرد..

برای یک زندگی درست ما اول باید بفهمیم از زندگیمان چه می خواهیم...


💠کانال تلگرامی علوم تربیتی و روانشناسی:

👇👇👇👇👇👇

@rraavvaann
سواد ازدواج
بلد نیستیم بفهمیم دنیای آدمها با هم فرق دارد؛ توقع داریم کسی که با ماست خود ما باشد. حتی حاضر نیستیم به نیازها، خواسته ها و علایق او توجه کنیم. غرور خودمان را بسیار دوست داریم اما توقع داریم او غرور و نیاز و توقع نداشته باشد و درکش سخت است برای ما که او دنیایی دارد که خودش ساخته و آن را صرفا با ما به اشتراک گذاشته...نه اینکه بخواهد بر اساس خواسته ی ما دنیای تازه بسازد

💠@rraavvaann
Forwarded from عکس نگار
سندرم پیش قاعدگی، یک هشدار
این هفته " مجلهء تایم" مقالهء تامل برانگيز و هشدار دهنده ای را پیرامون سندرمِ پیش از قاعدگی
💠@rraavvaann
به چاپ رساند.
نويسندهء این مقاله؛
Shalene Gupta April 4th, 2024

اختلالی که ۳ تا ۸ در صد از زنان و در برخی متون، تعداد به مراتب بیشتری از زنان جوان به صورت هشداردهنده‌ای
بدان گرفتارند.
اختلالی که حتی نزدیک به ۷۰ درصد از مبتلایان را به افکار خودکشی وامی دارد... افکاری که در تعداد قابل ملاحظه‌ای
از مبتلایان، عملیاتی می شود بحث داغ این روزهای ما

به ویژه در این روزگاران سخت، خوب است با علائم این اختلال که حدودا از یک هفته قبل از قاعدگی نمود پیدا می کند،
آشنا شویم؛
__ تحریک پذیری و عصبانیت
__ اضطراب و استرس کلافه کننده
__ عدم تمرکز
__ خستگی و کاهش انرژی
__ آشفتگی خواب و خوراک
__ نوسانات خلق
__ افسردگی و افکار خودکشی

لطفا این مبحث را جدی بگیریم و اگر پیش از قاعدگی و طی آن، این علائم را تجربه می کنیم از یک متخصص کارآزموده
طلب کمک کنیم .
💠@rraavvaann
به امید روزهایی بهتر
جدی تو اطرافتون دقت کنید
اونایی که بیشتر شکست خوردن بیشتر سعی میکنن نصیحت کنن؛
خائن ها بیشتر دم از اخلاق میزنن؛
فاسد ها بیشتر از دین میگن؛
هرزه ها بیشتر از همه ادعای نجابت دارن؛
اونایی که خودشون پر حفره های اخلاقی هستند بیشتر به شخصیت بقیه گیر میدن؛
همیشه آدمهای کوچک دهنشون گشادتره

@rraavvaann

ما نمی‌تونیم آقا. ما خیلی ترسوییم. ما نمی‌تونیم با آدما بازی کنیم و شبا بدون قرص بخوابیم... نمی‌تونیم آقا! نوزده بیست سالمون شد تا بالاخره یه کوچولو دلمون برا یکی بلرزه. اونم چه لرزیدنی؟ یواشکی و دست و پاشکسته فقط رسیدیم غرورمون رو برداریم و شبونه فرار کنیم. تو صد سوراخ خودمونو قایم کردیم و هی طفره رفتیم و بغض کردیم و بلند بلند خندیدیم. دو سال تمام هر شبش رو با شب گریه خوابیدیم و روزش قرمزی چشامون رو انکار کردیم و به خودمون پیچیدیم از ترس احساس و اشتباه و مسئول بودنش. قد هزار سال جون کندیم باز غرورِ سکوتمون نشکست جلوش و صدامون در نیومد. ما سه سال خودمونو تیکه پاره کردیم تا رفتیم روبروی آیینه و "شاید واقعا دوسش دارم؟" رو تو خلوت خودمون پچ پچ کردیم. صد شب نخوابیدیم و تا صبح فکر کردیم و خودمونو به درو دیوار زدیم تا گفتیم "شاید" دوسش دارم! بعدش هزار شب مردیم و زنده شدیم و به خودمون پیچیدیم از ترس این جمله که نکنه بزرگتر از حسمون باشه و یه‌روز جا بزنیم؟! با این شک هزاربار مرگو جلو چشممون آوردیم و وسط جمع بغض راه نفسمونو بست. ما از شرم صدبار مردیم و زنده شدیم هنوزم نتونستیم اسم اونی که شاید دوستش داشتیم رو با خودمون تکرار کنیم.
@rraavvaann
ما نمی‌تونیم آقا! آقا ما حتی سرسری هم به دوستای دخترمونم عزیز نمی‌گفتیم. اول نگاه می‌کردیم ببینم طرف واقعا برامون عزیزه یا نه؟ ما یه‌بارم حتی تعارفی به کسی نگفتیم نفس! خجالت کشیدیم بگیم و بعد اون بتونیم نفس بکشیم. آقا ما نمی‌تونیم تعارفی آدما رو دوست داشته باشیم! نمی‌تونیم حرمت‌ها رو نفهمیم! ما از اولشم بلد نبودیم... که شب خواب یکی رو ببینیم صبح با فکر یکی‌دیگه پاشیم؛ تو خیابون گردی عصر چشمون یکی رو بگیره دم غروب شماره‌ی یکی دیگه بره تو گوشیمون. سر شبا همه دوستای اجتماعی نداشته مون رو یجوری عاشق شیم, آخر شبام که حالمون میزون نیست ژتونِ دوست دارم اون شب رو به هرکی شد بگیم و بگذریم!

آقا ما بلد نیستیم این بازی کثیف رو! ما نمی‌تونیم دنیایی که آدما توش به جای اینکه مسئول دلای همدیگه باشن, اسباب‌بازی همدیگه‌ن رو ببینیم و نمیریم... آقا ما تحمل نداریم این حجم از کثافت رو ببینیم و نمیریم!! ما خیلی ترسوییم آقا. نمی‌تونیم با آدما بازی کنیم و شبا بدون قرص بخوابیم... نمی‌تونیم!

@rraavvaann

امروز داشتم به این فکر می کردم که فقط هم اینطوری نیست که ما از دست داده باشیم،
دلم سوخت برای آنها که ما را از دست داده‌اند؛
نه که ماه باشیم و بی عیب، نه.
فقط ما انگار کسانی را از دست داده‌ایم که مطمئن نبوده‌ایم دوستمان دارند، و آنها کسانی را که مطمئن بوده اند دوستشان دارند،
و به نظر می‌رسد آنها بازنده ی بزرگتری هستند.

#خودت_را_دوست_داشته_باش


@rraavvaann
یادته کلاس اول که بودی از املا میترسیدی؟
نگذشت؟
رد نشد؟
يادته واسه ریاضی راهنمایی ترس داشتی؟
الان چی؟
اصلا یادت میاد امتحانش رو؟
یادته واسه امتحان نهایی‌های دبیرستان تا صبح بیدار موندی؟!
یادته واسه کنکور چه روزا و شبایی رو با استرس و نگرانی گذروندی؟!
ولی الان چی؟
یه لحظه از اون استرس‌ها موند؟
تموم نشدن؟!
نمیدونم الان تو چه مرحله‌ای هستی و داری چه فشاری رو تحمل می‌کنی ولی همش رد میشه...

الکی خودتو اذیت نکن رفیق
و به خودت استرس نده!

@rraavvaann
‏شما امکان نداره یه آدم دروغگو پیدا کنی که به کسی اعتماد کنه،
‏یا آدم خیانت‌کاری که باور داشته باشه طرف مقابل بهش متعهده،
‏اکثر آدمای مهربون هم نمیتونن تصور کنن کسی بتونه بهشون آسیب بزنه.
‏می‌خوام بگم هر آدمی دنیا و آدماشو همونجور میبینه که خودش هست. زیاد درگیر رفتارای آدما نشید.

@rraavvaann
به قول دکتر هلاکویی:

«برای چی جواب میدی قربونت برم؟ چیو میخوای قانع کنی؟ کیو میخوای راضی کنی؟
این مردم از خودِ خداشون هم ناراضین... از زندگیشون و انتخاب هاشونم ناراضین!
حالا تو میخوای به اینا توضیح بدی و راضی نگه شون داری؟»

@rraavvaann
اون روز دو نفر داشتن دعوا می‌کردن و توی دعوا یکیشون به اون یکی گفت: "چقدر تو بی‌وجودی." از اون روز به بعد مدام به معنی این کلمه فکر می‌کنم که بی‌وجود واقعا کیه؟ اصلا اون طرف چه‌کاری انجام داده بود که بی‌وجود خطاب شد؟ چند روز بعدش یکی رو دیدم که بچه‌اش رو توی خیابون زد و بچه که سن پایینی هم داشت، شروع کرد به گریه کردن و خجالت کشیدن. با خودم فکر کردم خب، می‌تونم آدم‌هایی که بچه‌هاشون رو می‌زنن توی لیست بی‌وجود‌ها بذارم. امروز هم تصمیم گرفتم آدم‌هایی که خیانت می‌کنن – در هر شکل رابطه‌ای رو – توی لیست بی‌وجود‌ها بذارم. تا وقتی وفاداری و مسئولیت‌پذیری نسبت به قلب و احساس آدم‌ها رو نداشته باشیم، فرومایه و بدسرشت هستیم. انگار وجود نداریم. چون وقتی توی یک نقطه یک رابطه برای تو تموم میشه و به شخص مقابل نمیگی و بعدش به احساسات خالصانه‌ش خیانت می‌کنی، خالی از هر وجود انسانی میشی. دقیقا مثل همون لحظه‌ای که تصمیم می‌گیری دستت رو بلند کنی و بچه‌ات رو توی خیابون بزنی و بهش احساس بی‌ارزش بودن بدی.

@rraavvaann
آدمی که حرف رفتن را کنارتان پیش کشید،
آدمی اگر  برایتان از زمین و
زمان بهانه چید برای نماندن،
اصرار نکنید به ماندنش،
مدام زمزمه نکنید "بمان"
اصرار، آدمها را برای
همیشه ماندنی نمیکند؛
"اصرار"
فقط رفتنشان را به تاخیر می اندازد،
و چقدر درد میکشیم میان این ماندن های
از روی "دلسوزی"
و چه بلاها که سرمان نمی آورند
ماندن های "بی حوصله"
آدم ها اگر رفتی اند،راهشان را باز کنید،
و بگذارید به هر جای دنیا که میخواهند
سفر کنند؛
ماندن را "اصرار " نکنید!
آدم اگر ماندنی باشد،
هزار و صد و یک راه هم اگر جلوی پایش بگذارید؛
خیالتان تخت؛
"جم نمیخورد"

💠@rraavvaann
2024/09/27 19:22:14
Back to Top
HTML Embed Code: