پس از چاپ آثارم، به ویژه ۳ اثر اخیر، خیلی از من میپرسند که چه کار کنیم، تا بتوانیم بنویسیم،چه کتاب هایی را بخوانیم، چه فیلم هایی را ببینیم؟
من همواره به آنها گفتم، نوشتن یک رخداد است،درست وقتی که میوه می رسد، می افتد.
برای آنکه ثمر بدهی، نه یک کتاب، نه چند کتاب، بلکه باید سالها بخوانی،سالها با آن چه خوانده ای بیاندیشی، سالها آنچه را که خوانده ای، در زندگی تجربه کنی، و سال ها راجع به آنچه خوانده ای، بیاندیشی، سالها آنچه خوانده ای را در زندگی تجربه کنی و سال ها راجع به آنچه خوانده و تجربه کردهای با دیگران دیالوگ کنی، آنگاه شاید میوه تو هم برسد.
دو روز گذشته، برخی دیگر از نمایشنامههای برتولت برشت از جمله حکایت آقای کوینر شنل جردانو برانوی مرتد و دایره گچی آگسبورگی، را خوانده ام.
معلوم نیست کی بتوانم، دهها کتابی که از سال گذشته خوانده ام، و دهها فیلمی که دیده ام را هضم کنم، بی تردید همه اینها در آینده چیزی به آثار بعدی ام خواهند افزود.
#محمدرضانیستانی
@rraavvaann
من همواره به آنها گفتم، نوشتن یک رخداد است،درست وقتی که میوه می رسد، می افتد.
برای آنکه ثمر بدهی، نه یک کتاب، نه چند کتاب، بلکه باید سالها بخوانی،سالها با آن چه خوانده ای بیاندیشی، سالها آنچه را که خوانده ای، در زندگی تجربه کنی، و سال ها راجع به آنچه خوانده ای، بیاندیشی، سالها آنچه خوانده ای را در زندگی تجربه کنی و سال ها راجع به آنچه خوانده و تجربه کردهای با دیگران دیالوگ کنی، آنگاه شاید میوه تو هم برسد.
دو روز گذشته، برخی دیگر از نمایشنامههای برتولت برشت از جمله حکایت آقای کوینر شنل جردانو برانوی مرتد و دایره گچی آگسبورگی، را خوانده ام.
معلوم نیست کی بتوانم، دهها کتابی که از سال گذشته خوانده ام، و دهها فیلمی که دیده ام را هضم کنم، بی تردید همه اینها در آینده چیزی به آثار بعدی ام خواهند افزود.
#محمدرضانیستانی
@rraavvaann
✳️ آزمون خودشناسی
🔵 لطفا قبل از خواندن ادامهی آزمون، قلم و کاغذ تهیه کنید (همین الان! قبل از ادامهی مطالعه! یک پرسش بیشتر نیست!)
▪️برای پاسخ به پرسش، ۴۰ دقیقه فرصت دارید.
🔹هر چقدر هم که میخواهید، فکر کنید.
🔹از کسی کمک نگیرید؛
⬇️ پرسش ⬇️
◀️هفت عیب خود را، روی کاغذ بنویسید.▶️
🔴 تعریف عیب: عیب آن صفتی است که اگر دیگران به شما یا پشت سر شما در مورد شما بگویند، ناراحت میشوید: مثلاً دروغگو و.....از گفتن فضیلتهای عیبنما یا قابل تحمل، خودداری کنید:
1⃣ اگر بعد از مدتی کوتاه، حوصلهتان سر رفت و آزمون را رها کردید: ⬇️
در حد فاجعهباری، شناختی از خود ندارید ⬅️خطرناک
⏺ اگر با صرف چهل دقیقه وقت:
2⃣ فقط یک مورد پیدا کردید:⬇️ شناختتان از خود، بسیار ناقص است ⬅️نگران کننده
3⃣ به دو مورد رسیدید: ⬇️
شناختتان از خود، ناکافی است ⬅️نیاز به تلاش بیشتر؛
4⃣ به سه یا چهار مورد رسیدید: ⬇️
شناخت خوبی از خود دارید؛
5⃣ بیشتر از چهار مورد پیدا کردید ⬇️
⬅️🔴 احتمالاتی مطرح میشود، بنابر این، سری به مشاور بزنید؛ ⬇️
⬅️🔴 بویژه اگر، نتوانید همان تعداد صفات خوب در خودتان شناسایی کنید.
#دکتر_حسن_بلند
عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان
🔵 لطفا قبل از خواندن ادامهی آزمون، قلم و کاغذ تهیه کنید (همین الان! قبل از ادامهی مطالعه! یک پرسش بیشتر نیست!)
▪️برای پاسخ به پرسش، ۴۰ دقیقه فرصت دارید.
🔹هر چقدر هم که میخواهید، فکر کنید.
🔹از کسی کمک نگیرید؛
⬇️ پرسش ⬇️
◀️هفت عیب خود را، روی کاغذ بنویسید.▶️
🔴 تعریف عیب: عیب آن صفتی است که اگر دیگران به شما یا پشت سر شما در مورد شما بگویند، ناراحت میشوید: مثلاً دروغگو و.....از گفتن فضیلتهای عیبنما یا قابل تحمل، خودداری کنید:
1⃣ اگر بعد از مدتی کوتاه، حوصلهتان سر رفت و آزمون را رها کردید: ⬇️
در حد فاجعهباری، شناختی از خود ندارید ⬅️خطرناک
⏺ اگر با صرف چهل دقیقه وقت:
2⃣ فقط یک مورد پیدا کردید:⬇️ شناختتان از خود، بسیار ناقص است ⬅️نگران کننده
3⃣ به دو مورد رسیدید: ⬇️
شناختتان از خود، ناکافی است ⬅️نیاز به تلاش بیشتر؛
4⃣ به سه یا چهار مورد رسیدید: ⬇️
شناخت خوبی از خود دارید؛
5⃣ بیشتر از چهار مورد پیدا کردید ⬇️
⬅️🔴 احتمالاتی مطرح میشود، بنابر این، سری به مشاور بزنید؛ ⬇️
⬅️🔴 بویژه اگر، نتوانید همان تعداد صفات خوب در خودتان شناسایی کنید.
#دکتر_حسن_بلند
عضو هیئت علمی دانشگاه گیلان
👈 والدین اَبداً حق ندارن عصبانی بشن.
👈 پدر و مادرخشمگین میشن که یه احساسه اما حق ندارن عصبانی بشن که یه رفتاره.
👈 اگه نمیتونین عصبانیت تونو اداره کنین بچه دار نشین.
👈 بچه عصبانیت رو میاموزه، احساسه درموندگی و بیچارگی میکنه. اضطراب و وحشت پیدا میکنه و دچار نوع بد افسردگی همراه خشم میشن که خطر خودکشی هم به دنبال داره.
👈 ما باید بدونیم عصبانیت رابطه رو به تنفر تبدیل میکنه و عشق رو به بی تفاوتی تبدیل میکنه.
👈 ما با عزیزمون که نمیتونیم این رفتار رو بکنیم.
@rraavvaann
👈 پدر و مادرخشمگین میشن که یه احساسه اما حق ندارن عصبانی بشن که یه رفتاره.
👈 اگه نمیتونین عصبانیت تونو اداره کنین بچه دار نشین.
👈 بچه عصبانیت رو میاموزه، احساسه درموندگی و بیچارگی میکنه. اضطراب و وحشت پیدا میکنه و دچار نوع بد افسردگی همراه خشم میشن که خطر خودکشی هم به دنبال داره.
👈 ما باید بدونیم عصبانیت رابطه رو به تنفر تبدیل میکنه و عشق رو به بی تفاوتی تبدیل میکنه.
👈 ما با عزیزمون که نمیتونیم این رفتار رو بکنیم.
@rraavvaann
ترس از تنهایی
برخی اوقات به سرعت و شتاب در حال شنا در یک رودخانه خشک هستی و میخواهی هرچه سریعتر، به عشق برسی و رابطه برقرار کنی و از تنهایی نجات پیدا کنی، چون به شدت از تنهایی میترسی و در برابر تنهایی، احساس درماندگی و ناتوانی میکنی. نیاز عمیق و شدیدی بصورت یک عطش روانی برای ایجاد یک رابطه و عشق در خودت احساس میکنی. ولی ولی ولی ولی غافل از این هستی، که این نیاز، یک سرابی بیش نیست و اصل اساسی و مهم در اینه که بتونی با شجاعت تمام، تنهایی رو بپذیری و فردیت خودتو قبول کنی و با تنهایی روبرو بشی و باید بتونی به خودت ثابت کنی که حتی تنها و بدون رابطه هم میشه شاد و خوشحال بود.
تمام رشد و تکامل و استقلال و متکی به نفس بودن، در این جدایی و رویارویی شجاعانه با تنهایی، نهفته است... مثل کودکی که مادر با بیرحمی تمام، بند نافشو در هنگام تولد میبره، ما هم باید این بند ناف روانی "نیاز به بودن دیگری " رو از وجودمون پاره کنیم.
بعد اونوقته که اگر با کسی هستی از روی نیاز نیست، بلکه از روی اشتیاقه و تازه اونوقته که توانایی عشق ورزیدن سالم رو پیدا میکنی. شرط لازم برای داشتن عشق سالم پذیرفتن و برخورد فعالانه و شجاعانه و بدون ترس با "احساس تنهایی" است.
هیچ رابطه ای قادر به از میان بردن تنهایی نیست.
اگر بتوانیم موقعیت های تنها و منفرد خویش را در هستی بشناسیم و سرسختانه با آنها روبرو شویم، قادر خواهیم بود رابطه ای مبتنی بر عشق و دوستی با دیگران برقرار کنیم. در صورتیکه اگر در برابر فشار تنهایی، وحشت بر ما غلبه کند، نمیتوانیم دستمان را بسوی دیگران بگشائیم، بلکه باید دست و پا بزنیم تا در دریای هستی غرق نشویم.
روان درمانی اگزیستانسیال
اروین يالوم
@rraavvaann
برخی اوقات به سرعت و شتاب در حال شنا در یک رودخانه خشک هستی و میخواهی هرچه سریعتر، به عشق برسی و رابطه برقرار کنی و از تنهایی نجات پیدا کنی، چون به شدت از تنهایی میترسی و در برابر تنهایی، احساس درماندگی و ناتوانی میکنی. نیاز عمیق و شدیدی بصورت یک عطش روانی برای ایجاد یک رابطه و عشق در خودت احساس میکنی. ولی ولی ولی ولی غافل از این هستی، که این نیاز، یک سرابی بیش نیست و اصل اساسی و مهم در اینه که بتونی با شجاعت تمام، تنهایی رو بپذیری و فردیت خودتو قبول کنی و با تنهایی روبرو بشی و باید بتونی به خودت ثابت کنی که حتی تنها و بدون رابطه هم میشه شاد و خوشحال بود.
تمام رشد و تکامل و استقلال و متکی به نفس بودن، در این جدایی و رویارویی شجاعانه با تنهایی، نهفته است... مثل کودکی که مادر با بیرحمی تمام، بند نافشو در هنگام تولد میبره، ما هم باید این بند ناف روانی "نیاز به بودن دیگری " رو از وجودمون پاره کنیم.
بعد اونوقته که اگر با کسی هستی از روی نیاز نیست، بلکه از روی اشتیاقه و تازه اونوقته که توانایی عشق ورزیدن سالم رو پیدا میکنی. شرط لازم برای داشتن عشق سالم پذیرفتن و برخورد فعالانه و شجاعانه و بدون ترس با "احساس تنهایی" است.
هیچ رابطه ای قادر به از میان بردن تنهایی نیست.
اگر بتوانیم موقعیت های تنها و منفرد خویش را در هستی بشناسیم و سرسختانه با آنها روبرو شویم، قادر خواهیم بود رابطه ای مبتنی بر عشق و دوستی با دیگران برقرار کنیم. در صورتیکه اگر در برابر فشار تنهایی، وحشت بر ما غلبه کند، نمیتوانیم دستمان را بسوی دیگران بگشائیم، بلکه باید دست و پا بزنیم تا در دریای هستی غرق نشویم.
روان درمانی اگزیستانسیال
اروین يالوم
@rraavvaann
🍃تمرین غیر رسمی: تنما
🍃یک شیوه غیر رسمی برای استفاده از ذهنآگاهی به منظور کاهش استرس و اضطراب در زندگی روزمره یک رشته اقدام است که با مخفف" تنما" شناخته میشود که روشی بسیار ساده و موثر برای به تعادل رساندن ذهن و بدن است:
☘ت = توقف کن
☘ن = نفس بکش
☘م = مشاهده کن
☘ا = ادامه بده
🍃در طول روز مواقع زیادی وجود دارد که شما از آنچه درونتان اتفاق میافتد؛ بی خبر هستید.
🍃با صرف لحظاتی بر توقف، نفس کشیدن و مشاهده کردن هر چیزی که اتفاق میافتد از جمله افکار، هیجانات و حسهای بدنیتان، میتوانید با تجربه خودتان ارتباط برقرار کنید و بعد ادامه بدهید و واکنش موثرتری نشان بدهید. این تمرین میتواند خیلی آگاهی بخش باشد.
🍃 شاید متوجه بشوید که در شانههایتان تنش دارید، دندانهایتان را به هم میفشارید یا بدنتان به شیوه دیگری تنش دارد.
🍃 شاید گرسنه یا خسته هستید یا نیاز به استراحتی کوتاه دارید. شاید وقت آن رسیده به خودتان یادآوری کنید که وقت برگشتن به زمان حال رسیده است.
🍃میتوانید هر وقت که احساس تنش یا ناراحتی کردید یا هر وقت که دلتان خواست تمرین کنید.
🍃 شاید بخواهید که قبل و بعد از فعالیتهای خاصی تمرین کنید یا حتی اوقات مختلفی را در طول روز برنامه ریزی کنید تا تنما را انجام بدهید.
🍃خلاق باشید و راههای مختلفی را برای تمرین تنما و برگشت به لحظه امتحان کنید.
🍃هر کدام از ما میتواند که فعالانه برای سلامت خود تلاش کند و پتانسیل تجربه متعادلتر و سازگارانهتر هر لحظه را فارغ از دشواری یا شدت آن لحظه در خود گسترش بدهد.
@rraavvaann
🍃یک شیوه غیر رسمی برای استفاده از ذهنآگاهی به منظور کاهش استرس و اضطراب در زندگی روزمره یک رشته اقدام است که با مخفف" تنما" شناخته میشود که روشی بسیار ساده و موثر برای به تعادل رساندن ذهن و بدن است:
☘ت = توقف کن
☘ن = نفس بکش
☘م = مشاهده کن
☘ا = ادامه بده
🍃در طول روز مواقع زیادی وجود دارد که شما از آنچه درونتان اتفاق میافتد؛ بی خبر هستید.
🍃با صرف لحظاتی بر توقف، نفس کشیدن و مشاهده کردن هر چیزی که اتفاق میافتد از جمله افکار، هیجانات و حسهای بدنیتان، میتوانید با تجربه خودتان ارتباط برقرار کنید و بعد ادامه بدهید و واکنش موثرتری نشان بدهید. این تمرین میتواند خیلی آگاهی بخش باشد.
🍃 شاید متوجه بشوید که در شانههایتان تنش دارید، دندانهایتان را به هم میفشارید یا بدنتان به شیوه دیگری تنش دارد.
🍃 شاید گرسنه یا خسته هستید یا نیاز به استراحتی کوتاه دارید. شاید وقت آن رسیده به خودتان یادآوری کنید که وقت برگشتن به زمان حال رسیده است.
🍃میتوانید هر وقت که احساس تنش یا ناراحتی کردید یا هر وقت که دلتان خواست تمرین کنید.
🍃 شاید بخواهید که قبل و بعد از فعالیتهای خاصی تمرین کنید یا حتی اوقات مختلفی را در طول روز برنامه ریزی کنید تا تنما را انجام بدهید.
🍃خلاق باشید و راههای مختلفی را برای تمرین تنما و برگشت به لحظه امتحان کنید.
🍃هر کدام از ما میتواند که فعالانه برای سلامت خود تلاش کند و پتانسیل تجربه متعادلتر و سازگارانهتر هر لحظه را فارغ از دشواری یا شدت آن لحظه در خود گسترش بدهد.
@rraavvaann
💕روش مناسب انتقاد کردن از مردان
1⃣ زن باید قبل از مطرح کردن دلخوری، آن را روی کاغذ بنویسد، زیرا به این ترتیب سهم خود را در پیشامد مربوط بهتر خواهد دید، از سوی دیگر نوشتن ماجرا موجب آرامش نسبی فرد میشود و در عین حال با نوشتن، بیشتر به علتهای آن واقف میگردد.
2⃣ پیش از صحبت کردن خود را به جای همسرش بگذارد. با این کار بهتر به مشکلات همسرش پی میبرد.
3⃣ حتیالمقدور قبل از صحبت با همسر خود ، موضوع را با دیگران مطرح نکند، مگر نیاز مبرم احساس نماید.
4⃣ در ابتدای صحبت تاکید کند که قصدش از مطرح کردن رنجش، رسیدن به حسن تفاهم است.
5⃣ پیشاپیش یادآوری نماید شاید اصل ماجرا یک سوءتفاهم باشد، غرض از صحبت، رفع کردن آن است.
6⃣ سعی نمایند از نکات مثبت شخصیت او و کارهای مطلوبی که انجام داده است ذکری به میان آورد تا فضای مذاکره صمیمی شود.
7⃣ در حین صحبت کردن به جای زخم زبان و کنایه زدن و تحقیر و تمسخر با لحنی دوستانه و مهربان صحبت کنند.
💕 @rraavvaann
1⃣ زن باید قبل از مطرح کردن دلخوری، آن را روی کاغذ بنویسد، زیرا به این ترتیب سهم خود را در پیشامد مربوط بهتر خواهد دید، از سوی دیگر نوشتن ماجرا موجب آرامش نسبی فرد میشود و در عین حال با نوشتن، بیشتر به علتهای آن واقف میگردد.
2⃣ پیش از صحبت کردن خود را به جای همسرش بگذارد. با این کار بهتر به مشکلات همسرش پی میبرد.
3⃣ حتیالمقدور قبل از صحبت با همسر خود ، موضوع را با دیگران مطرح نکند، مگر نیاز مبرم احساس نماید.
4⃣ در ابتدای صحبت تاکید کند که قصدش از مطرح کردن رنجش، رسیدن به حسن تفاهم است.
5⃣ پیشاپیش یادآوری نماید شاید اصل ماجرا یک سوءتفاهم باشد، غرض از صحبت، رفع کردن آن است.
6⃣ سعی نمایند از نکات مثبت شخصیت او و کارهای مطلوبی که انجام داده است ذکری به میان آورد تا فضای مذاکره صمیمی شود.
7⃣ در حین صحبت کردن به جای زخم زبان و کنایه زدن و تحقیر و تمسخر با لحنی دوستانه و مهربان صحبت کنند.
💕 @rraavvaann
💕عشوه گرانه ترین رفتار یک زن به خودش رسیدن و به خودش اهمیت دادنه لازم نیست پر خرج باشیم, همینکه همیشه مرتب و آراسته باشیم خودش کلی جذابیت زنانه ایجاد میکنه.
منظور این نیست که همیشه آرایش کرده باشیم,اتفاقا این کاملا اشتباهه که بعضی خانما همیشه آرایش دارن، صبح از خواب بیدار میشن آرایش میکنن تا شب
به جاش صبح یه دوش بگیریم موهای مرتب دندونای مسواک زده بوی عطر ملایم لباس تو خونه ی مرتب
اینا خانم بودن و طناز بودنه، خانم باکلاس آرایش زیاد نداره ولی مرتب و تمیزه...
گاهی فقط گاهی بچگانه حرف بزنید، از رعد و برق بترسید بپرید توی بغل همسر، وقتی براتون هدیه میخره مثل بچه ها ذوق کنید و برای باز کردن و استفاده کردن از هدیه عجله نشون بدید و شب توی رختخواب عاشقانه تشکر کنید دوباره،
لبخند قوی ترین وسیله دلبری زن هاس. مردها دیوانه لبخند زن ها میشن عشوه گر بودن یعنی بانو بودن .
💕 @rraavvaann
منظور این نیست که همیشه آرایش کرده باشیم,اتفاقا این کاملا اشتباهه که بعضی خانما همیشه آرایش دارن، صبح از خواب بیدار میشن آرایش میکنن تا شب
به جاش صبح یه دوش بگیریم موهای مرتب دندونای مسواک زده بوی عطر ملایم لباس تو خونه ی مرتب
اینا خانم بودن و طناز بودنه، خانم باکلاس آرایش زیاد نداره ولی مرتب و تمیزه...
گاهی فقط گاهی بچگانه حرف بزنید، از رعد و برق بترسید بپرید توی بغل همسر، وقتی براتون هدیه میخره مثل بچه ها ذوق کنید و برای باز کردن و استفاده کردن از هدیه عجله نشون بدید و شب توی رختخواب عاشقانه تشکر کنید دوباره،
لبخند قوی ترین وسیله دلبری زن هاس. مردها دیوانه لبخند زن ها میشن عشوه گر بودن یعنی بانو بودن .
💕 @rraavvaann
چرا تنبیه موثر نیست؟
با تنبیه، بدرفتاری کودک تنها از دید تنبیهکننده مخفی میشود ولی در مجموعه رفتاری کودک باقی مانده و خاموش نمیشود.
در تنبیه به کودک میگوییم چکار نکند در حالی که باید به او آموزش دهیم چکار کند.
والدین مجبور میشوند شدت تنبیه را به مرور افزایش دهند که به تدریج منجر به انزجار کودک از والدش میشود.
با تنبیه، والدین نیز تنبیه خواهند شد چرا که خشم کودک برانگیخته میشود.
تنبیه آموزش پرخاشگری به کودک است.
تنبیه به خصوص تنبیههای جسمی هیچ وقت فراموش نمیشوند.
@rraavvaann
با تنبیه، بدرفتاری کودک تنها از دید تنبیهکننده مخفی میشود ولی در مجموعه رفتاری کودک باقی مانده و خاموش نمیشود.
در تنبیه به کودک میگوییم چکار نکند در حالی که باید به او آموزش دهیم چکار کند.
والدین مجبور میشوند شدت تنبیه را به مرور افزایش دهند که به تدریج منجر به انزجار کودک از والدش میشود.
با تنبیه، والدین نیز تنبیه خواهند شد چرا که خشم کودک برانگیخته میشود.
تنبیه آموزش پرخاشگری به کودک است.
تنبیه به خصوص تنبیههای جسمی هیچ وقت فراموش نمیشوند.
@rraavvaann
این ۳ اتفاق میتواند فرزندشما را بدخواب کند:
شما به فرزندتان اجازه میدهید که اخبار ناراحت کننده را ببیند و یا بشنود
شما با همسرتان دعوا میکنید
شما به فرزندتان حرفهای رکیک زده، داد میزنید و حتی کتک شان میزنید.
@rraavvaann
شما به فرزندتان اجازه میدهید که اخبار ناراحت کننده را ببیند و یا بشنود
شما با همسرتان دعوا میکنید
شما به فرزندتان حرفهای رکیک زده، داد میزنید و حتی کتک شان میزنید.
@rraavvaann
▫️علل روانی موثر در بی حوصلگی #کودکان
الف) کودکی که همیشه یک برنامه یکنواخت دارد و وسیله مناسبی برای سرگرمی ندارد به طور قطع پس از مدتی دچار بی حوصلگی می شود و غرزدن را آغاز می کند.
ب) دلیل بسیاری از رفتارهای کودک جلب توجه است. ممکن است پدر و مادر به دلیل مشغله فراوان، به اندازه کافی به نیازهای عاطفی کودک توجه نکنند؛ به همین دلیل او می کوشد که با بی حوصله نشان دادن خود، توجه آن ها را جلب کرده و به آن ها نزدیک شود.
اگر پدر و مادر به دلیل مشغله فراوان، به اندازه کافی به نیازهای عاطفی کودک توجه نکنند؛ او می کوشد با بی حوصله نشان دادن خود، توجه آن ها را جلب کرده و به آن ها نزدیک شود.
ج) گاهی پدر و مادر به دلیل های گوناگون چون ترس از بیماری یا بی ادب شدن کودک، او را از دیگران جدا می کنند و اجازه بازی با همسالان را به او نمی دهند. این کار می تواند زمینه بی حوصلگی کودک را فراهم کند.
د) زمانی که پدر و مادر در همه فعالیت ها همراه کودک باشند، کودک متوقع بار آمده و انتظار دارد که والدین همیشه او را همراهی کنند. او این توقع را با گفتن جمله «حوصله ندارم» ابراز می کند.
ه) گاهی پدر و مادر یا اطرافیان کودک بی حوصله اند و دائم این لفظ را تکرار می کنند؛ بنابراین کودک از این رفتار الگو می گیرد.
@rraavvaann
الف) کودکی که همیشه یک برنامه یکنواخت دارد و وسیله مناسبی برای سرگرمی ندارد به طور قطع پس از مدتی دچار بی حوصلگی می شود و غرزدن را آغاز می کند.
ب) دلیل بسیاری از رفتارهای کودک جلب توجه است. ممکن است پدر و مادر به دلیل مشغله فراوان، به اندازه کافی به نیازهای عاطفی کودک توجه نکنند؛ به همین دلیل او می کوشد که با بی حوصله نشان دادن خود، توجه آن ها را جلب کرده و به آن ها نزدیک شود.
اگر پدر و مادر به دلیل مشغله فراوان، به اندازه کافی به نیازهای عاطفی کودک توجه نکنند؛ او می کوشد با بی حوصله نشان دادن خود، توجه آن ها را جلب کرده و به آن ها نزدیک شود.
ج) گاهی پدر و مادر به دلیل های گوناگون چون ترس از بیماری یا بی ادب شدن کودک، او را از دیگران جدا می کنند و اجازه بازی با همسالان را به او نمی دهند. این کار می تواند زمینه بی حوصلگی کودک را فراهم کند.
د) زمانی که پدر و مادر در همه فعالیت ها همراه کودک باشند، کودک متوقع بار آمده و انتظار دارد که والدین همیشه او را همراهی کنند. او این توقع را با گفتن جمله «حوصله ندارم» ابراز می کند.
ه) گاهی پدر و مادر یا اطرافیان کودک بی حوصله اند و دائم این لفظ را تکرار می کنند؛ بنابراین کودک از این رفتار الگو می گیرد.
@rraavvaann
📚برگرفته از کتاب "چگونه درباره سکس بیشتر بیندیشیم"
@rraavvaann
تنآمیزی (سکس) یکی از خصوصیترین اعمال ماست و، با این حال، در محاصرهی افکار نیرومندِ پشتگرم به حمایت جامعه است؛ افکاری که برای ما مشخص میکنند یک آدم عادی باید چه احساسی دربارهی سکس داشته باشد و چگونه با آن برخورد کند.
.
اما حقیقت این است که در میان ما کمتر کسی است که از نظر جنسی کاملاً عادی باشد. تقریباً همهی ما با مشکلات ناشی از احساس گناه، هراس، و امیال مخرب درگیر ایم. ما تصور میکنیم – و با این تصور خودمان را شکنجه میکنیم – که مواجههی آدمهای دیگر با سکس مواجههای شاد، قهرمانانه، متعادل، و به دور از هر گونه وسواس و تزلزل است و از ما نیز انتظار میرود که چنین باشیم اما هیچ کدام از ما چنین نیستیم. ما عموماً منحرف ایم: اما این حکم به انحراف نیز مبنایی دارد: مبنایش مجموعهای از ملاکهای «بههنجار بودن» است که خودشان بهشدت تحریفشده اند.
.
بخش اعظم هویت جنسی ما به گونهای است که در میان گذاشتناش با دیگرانی که میخواهیم تصور خوبی از ما داشته باشند ناممکن است. زنان و مردانی که با هم رابطهی عاشقانه دارند ناخودآگاه بخش بزرگی از امیال خودشان را با همآمیز خودشان در میان نمیگذارند، چون از ایجاد انزجار شدید در او میترسند؛ و این ترس معمولاً بهجاست. احتمالاً برایمان آسانتر است که دربارهی برخی موضوعات تا آخر عمر با کسی سخن نگوییم.
.
ظاهراً در ضرورت کتابی فلسفی دربارهی سکس تردیدی وجود ندارد: کتابی که هدفاش این نباشد که تنآمیزیِهای ما را بیشتر و پرشورتر کند، بلکه این باشد که به ما بگوید چگونه میتوانیم با زبانی مشترک از احساس غربت دردناک خودمان دربارهی سکس اندکی بکاهیم.
.
@rraavvaann
@rraavvaann
تنآمیزی (سکس) یکی از خصوصیترین اعمال ماست و، با این حال، در محاصرهی افکار نیرومندِ پشتگرم به حمایت جامعه است؛ افکاری که برای ما مشخص میکنند یک آدم عادی باید چه احساسی دربارهی سکس داشته باشد و چگونه با آن برخورد کند.
.
اما حقیقت این است که در میان ما کمتر کسی است که از نظر جنسی کاملاً عادی باشد. تقریباً همهی ما با مشکلات ناشی از احساس گناه، هراس، و امیال مخرب درگیر ایم. ما تصور میکنیم – و با این تصور خودمان را شکنجه میکنیم – که مواجههی آدمهای دیگر با سکس مواجههای شاد، قهرمانانه، متعادل، و به دور از هر گونه وسواس و تزلزل است و از ما نیز انتظار میرود که چنین باشیم اما هیچ کدام از ما چنین نیستیم. ما عموماً منحرف ایم: اما این حکم به انحراف نیز مبنایی دارد: مبنایش مجموعهای از ملاکهای «بههنجار بودن» است که خودشان بهشدت تحریفشده اند.
.
بخش اعظم هویت جنسی ما به گونهای است که در میان گذاشتناش با دیگرانی که میخواهیم تصور خوبی از ما داشته باشند ناممکن است. زنان و مردانی که با هم رابطهی عاشقانه دارند ناخودآگاه بخش بزرگی از امیال خودشان را با همآمیز خودشان در میان نمیگذارند، چون از ایجاد انزجار شدید در او میترسند؛ و این ترس معمولاً بهجاست. احتمالاً برایمان آسانتر است که دربارهی برخی موضوعات تا آخر عمر با کسی سخن نگوییم.
.
ظاهراً در ضرورت کتابی فلسفی دربارهی سکس تردیدی وجود ندارد: کتابی که هدفاش این نباشد که تنآمیزیِهای ما را بیشتر و پرشورتر کند، بلکه این باشد که به ما بگوید چگونه میتوانیم با زبانی مشترک از احساس غربت دردناک خودمان دربارهی سکس اندکی بکاهیم.
.
@rraavvaann
شکست ها و نگرانی هایت را رها کن،
خاطراتت را،
نمیگویم دور بریز،اما قاب نکن به دیوار
دلت…
در جاده ی زندگی، نگاهت که به عقب
باشد؛
زمین می خوری…
زخم بر می داری…
و درد می کشی…
نه از بی مهری کسی دلگیر شو …
نه به محبت کسی بیش از حد دلگرم…
به خاطر آنچه که از تو گرفته شده،
دلسرد مباش، تو چه می دانی؟
شاید … روزی … ساعتی … آرزوی
نداشتنش را می کردی…
تنها اعتماد کن و خود را به او بسپار …
هیچ کس آنقدر قوی نیست که ساعتها
بر عکس نفس بکشد …
در آینده لبخند بزن…
این همان جایی است که باید باشی!
هیج کس تو نخواهد شد
آرامش سهم توست …
@rraavvaann
خاطراتت را،
نمیگویم دور بریز،اما قاب نکن به دیوار
دلت…
در جاده ی زندگی، نگاهت که به عقب
باشد؛
زمین می خوری…
زخم بر می داری…
و درد می کشی…
نه از بی مهری کسی دلگیر شو …
نه به محبت کسی بیش از حد دلگرم…
به خاطر آنچه که از تو گرفته شده،
دلسرد مباش، تو چه می دانی؟
شاید … روزی … ساعتی … آرزوی
نداشتنش را می کردی…
تنها اعتماد کن و خود را به او بسپار …
هیچ کس آنقدر قوی نیست که ساعتها
بر عکس نفس بکشد …
در آینده لبخند بزن…
این همان جایی است که باید باشی!
هیج کس تو نخواهد شد
آرامش سهم توست …
@rraavvaann
🫖☕️🍪☕️ از دفترچهی خاطرات قدیم جناب دکتر حسن بلند👇
زنی حدودا ۶۰ ساله، «پنجاه بلکه چهل و اندینما»، ولی با لباسی سنگین و آرایشی دقیق و جواهراندود(تقریباً هر جایی که میشد، طلا آویخته بود ولی با چنان سلیقه و دقتی که اصلأ به چشم نمیآمد) ؛ دارای چشمانی تیز و دقیق که هیچ نسبتی با این ظاهر آسوده (ساحلِ جواهرآذینِ آرامش) نداشت؛ با دقت مرا نگاه میکرد و معلوم بود در حال سنجش واکنش من است؛
چشمانش، بعد از گذشت سالها، هنوز یادم هست: مثل دو الماس تراش خوردهی ترسناک که نه جنسیت دارند و نه سن، میچرخیدند و مرا اسکن میکردند؛
بعضی از پولدارها، نظامیان سطح بالا و پزشکان بسیار حاذق و گربهها، وقتی غذایشان دیر میشود، نگاهشان اینطوری است: سخت است احساس ابزار بودن نکنی.
نمونهاش را زیاد ندیده بودم، ولی کم هم ندیده بودم، دیده بودم؛ من به چشم او ابزاری بودم که او را به هدفش نزدیکتر میکرد؛ همین!
- «ببینید آقای دکتر شما هر چی هم که بگین، من مطمئنم اینها به درد هم نمیخورند»
- «من مطمئن نیستم که اینها به درد هم میخورند یا نمیخورند؛ باید خودشون تصمیم بگیرند»
- «ببینید! پس شما هم شک دارید که اینها به درد هم میخورند! من هم همین را میگویم، با شک که نمیشود یک زندگی را ساخت»
یک ساعتی میشد که من هر چه میگفتم، او حرف خودش را میشنید. قدرت، شنواییاش را مختل کرده بود؛
دختر ۳۱ سالهاش، بعد از هزار بالا و پایین، تصمیم گرفته بود با کارمندی ۳۴ساله ازدواج کند. مادر آمده بود پیش من تا رای دخترش را بزنم ( این هم یکی از وظایف جادوگر قبیله است!)
مادر باید یاد میگرفت گوش کند، اما شنوایی، جزء اولین قربانیهای قدرت است.
این زن. توانسته بود دو شرکت تجاری معظم را تأسیس و اداره کند و به همین دلیل فکر میکرد باید بگوید، نه آنکه بشنود؛ شنیدن، وظیفهی دیگران است!
تهدید دختر به خودکشی، او را به مطب مشاوره کشانده بود؛ از رفتارش برمیآمد که خیلی به دخترش و من لطف کرده که به مشاوره آمده است.
بعد از یک ساعت و نیم ملایمت روانشناختی، مجبور شدم مثل خودش با او حرف بزنم:
- «ببین دختر! (از مادرم هفت هشت سالی کوچکتر بود!) غلط یا درست، به تو ربطی نداره! فقط میتونی بهش نظر بدی، نمیتونی بجاش تصمیم بگیری! هیچکس نمیتونه جای هیچکس تصمیم بگیره!... مثل اینکه زیاد برای دیگران تصمیم میگیری؟!... ولی اینجا آخر خطه! میخواهی بجای دخترت تصمیم بگیری، بگیر!... اما اگه بلایی سرش اومد...گردن خودت! خلاص!» و در را نشانش دادم؛
- « آخه دکتر....»
- « آخه نداره، وقت شما بیست دقیقه پیش تموم شد، چون موضوع مهم بود، مراجع بعدی را معطل گذاشتم، بفرمایید! هر کاری دلتان میخواهد بکنید! چه اهمیتی دارد! جان دخترتان، من، مراجع بعدی، ۶ میلیارد آدم (آنوقت جمعیت همین حدود بود) هم بمیرند، مهم نیست....»
در هم ریخته بود، رنگش متغیر شده بود، با دستپاچگی بلند شد و صدای جواهراتش را درآورد، چشمش مرطوب شده بود، شاید هم اشکی..
برگشت که برود، من هم بلند شدم، هنوز کامل نچرخیده بود که آخرین تیر ترکشم را پرتاب کردم:
«پریبانو!...»
(برگشت و با تعجب به من نگاه کرد، احتمالا مدتها بود کسی او را با نام کاملش صدا نکرده بود؛ اگر دقت کنید پدر و مادرها، هنگام صحبت از فرزندانشان، خصوصاً زمانی که در حال معرفی همراه با افتخار آنها هستند، نام آنها را، کامل میگویند: محمدرضا، نفر اول کلاس است؛ نازنین زهرا، دانشگاه تهران قبول شد و...من هم به جای پری گفتم پریبانو، درحالی که جو میان ما طوری نبود که بشود نام کوچک را گفت، ولی من، دل به دریا زدم، در حالی که مستقیم در چشمانش نگاه میکردم «پریبانو!» را محکم گفتم، ولی در بقیهاش، صدایم را آرام کردم انگار رازی را میخواهم بگویم:)
- «پریبانو!...
تو از کی این قدر بی رحم شدهای...؟»
با انفجاری از هق هق دوباره نشست. مثل ابر بهاری اشک میریخت و دستمالها،را، کپه کپه، به عطر و آرایش و اشک میاندود.
خیالم راحت شد؛ ادامهی کار سخت نبود، پدرش را دیده بود؛ گوشهایش باز شده بود. خوشحال بودم؛
شما وقتی صدای اولین گریهی نوزادتان را میشنوید، ناراحت میشوید؟!
@rraavvaann
زنی حدودا ۶۰ ساله، «پنجاه بلکه چهل و اندینما»، ولی با لباسی سنگین و آرایشی دقیق و جواهراندود(تقریباً هر جایی که میشد، طلا آویخته بود ولی با چنان سلیقه و دقتی که اصلأ به چشم نمیآمد) ؛ دارای چشمانی تیز و دقیق که هیچ نسبتی با این ظاهر آسوده (ساحلِ جواهرآذینِ آرامش) نداشت؛ با دقت مرا نگاه میکرد و معلوم بود در حال سنجش واکنش من است؛
چشمانش، بعد از گذشت سالها، هنوز یادم هست: مثل دو الماس تراش خوردهی ترسناک که نه جنسیت دارند و نه سن، میچرخیدند و مرا اسکن میکردند؛
بعضی از پولدارها، نظامیان سطح بالا و پزشکان بسیار حاذق و گربهها، وقتی غذایشان دیر میشود، نگاهشان اینطوری است: سخت است احساس ابزار بودن نکنی.
نمونهاش را زیاد ندیده بودم، ولی کم هم ندیده بودم، دیده بودم؛ من به چشم او ابزاری بودم که او را به هدفش نزدیکتر میکرد؛ همین!
- «ببینید آقای دکتر شما هر چی هم که بگین، من مطمئنم اینها به درد هم نمیخورند»
- «من مطمئن نیستم که اینها به درد هم میخورند یا نمیخورند؛ باید خودشون تصمیم بگیرند»
- «ببینید! پس شما هم شک دارید که اینها به درد هم میخورند! من هم همین را میگویم، با شک که نمیشود یک زندگی را ساخت»
یک ساعتی میشد که من هر چه میگفتم، او حرف خودش را میشنید. قدرت، شنواییاش را مختل کرده بود؛
دختر ۳۱ سالهاش، بعد از هزار بالا و پایین، تصمیم گرفته بود با کارمندی ۳۴ساله ازدواج کند. مادر آمده بود پیش من تا رای دخترش را بزنم ( این هم یکی از وظایف جادوگر قبیله است!)
مادر باید یاد میگرفت گوش کند، اما شنوایی، جزء اولین قربانیهای قدرت است.
این زن. توانسته بود دو شرکت تجاری معظم را تأسیس و اداره کند و به همین دلیل فکر میکرد باید بگوید، نه آنکه بشنود؛ شنیدن، وظیفهی دیگران است!
تهدید دختر به خودکشی، او را به مطب مشاوره کشانده بود؛ از رفتارش برمیآمد که خیلی به دخترش و من لطف کرده که به مشاوره آمده است.
بعد از یک ساعت و نیم ملایمت روانشناختی، مجبور شدم مثل خودش با او حرف بزنم:
- «ببین دختر! (از مادرم هفت هشت سالی کوچکتر بود!) غلط یا درست، به تو ربطی نداره! فقط میتونی بهش نظر بدی، نمیتونی بجاش تصمیم بگیری! هیچکس نمیتونه جای هیچکس تصمیم بگیره!... مثل اینکه زیاد برای دیگران تصمیم میگیری؟!... ولی اینجا آخر خطه! میخواهی بجای دخترت تصمیم بگیری، بگیر!... اما اگه بلایی سرش اومد...گردن خودت! خلاص!» و در را نشانش دادم؛
- « آخه دکتر....»
- « آخه نداره، وقت شما بیست دقیقه پیش تموم شد، چون موضوع مهم بود، مراجع بعدی را معطل گذاشتم، بفرمایید! هر کاری دلتان میخواهد بکنید! چه اهمیتی دارد! جان دخترتان، من، مراجع بعدی، ۶ میلیارد آدم (آنوقت جمعیت همین حدود بود) هم بمیرند، مهم نیست....»
در هم ریخته بود، رنگش متغیر شده بود، با دستپاچگی بلند شد و صدای جواهراتش را درآورد، چشمش مرطوب شده بود، شاید هم اشکی..
برگشت که برود، من هم بلند شدم، هنوز کامل نچرخیده بود که آخرین تیر ترکشم را پرتاب کردم:
«پریبانو!...»
(برگشت و با تعجب به من نگاه کرد، احتمالا مدتها بود کسی او را با نام کاملش صدا نکرده بود؛ اگر دقت کنید پدر و مادرها، هنگام صحبت از فرزندانشان، خصوصاً زمانی که در حال معرفی همراه با افتخار آنها هستند، نام آنها را، کامل میگویند: محمدرضا، نفر اول کلاس است؛ نازنین زهرا، دانشگاه تهران قبول شد و...من هم به جای پری گفتم پریبانو، درحالی که جو میان ما طوری نبود که بشود نام کوچک را گفت، ولی من، دل به دریا زدم، در حالی که مستقیم در چشمانش نگاه میکردم «پریبانو!» را محکم گفتم، ولی در بقیهاش، صدایم را آرام کردم انگار رازی را میخواهم بگویم:)
- «پریبانو!...
تو از کی این قدر بی رحم شدهای...؟»
با انفجاری از هق هق دوباره نشست. مثل ابر بهاری اشک میریخت و دستمالها،را، کپه کپه، به عطر و آرایش و اشک میاندود.
خیالم راحت شد؛ ادامهی کار سخت نبود، پدرش را دیده بود؛ گوشهایش باز شده بود. خوشحال بودم؛
شما وقتی صدای اولین گریهی نوزادتان را میشنوید، ناراحت میشوید؟!
@rraavvaann
تردیدی نیست، روزی کسی، یا گروهی،روحت را آزرده خواهد کرد، و تو را به گوشه خلوت تنهایی خواهد کشاند،آن زمان است که باید بتوانی جانت را سالم تر و قوی تر از گذشته از معرکه برهانی.
@rraavvaann
@rraavvaann
معلمان الهام بخش در کلاس درس با اندیشه ها و نظریه ها نمی آمیزند، بلکه آن ها را در دایره نقد می گذارند، از این رو کلاس درس معلمان الهام بخش، به جای ارائه ی صرف نظریه های دیگران، جدال اندیشه هاست.
@rraavvaann
@rraavvaann
✳️ جنایتهای معصومانه پدر و مادر
🔵 این بار، بیشتر، روی سخنم با مادران است که البته در این آشفتهبازارِ نقشها و نگارها، بسا پدرا که روا باشد، بشنود. من به مادر میگویم، پدر هم بشنود.
🟣 مادر، مادر، مادر...
🟣 مادر، آسمانی است که آغوشش، همیشه گشوده است برای پرندهگی، خواه، کبوتر باش، خواه، کرکس؛ هرگز، کم از طاووست، نمیبیند؛
🟢 آسمانی است پر از خورشید و ماه و ستاره، چراغ زندگانی تو بوده است، رشکِ هزار خورشید؛
🟡 اگر آذرخش میشود و تندر و میدرخشد و میغرد تا باران فراوانی، بر تو و زندگیات ببارد، مست مهر توست و نام تو را میبرد؛
⚫️ اگر شب میشود، در پیِ دیدن روی ماه توست...
🔘 نشود که شب بشود و روی ماهش را دیگر، جز بر پردهی اشک و ایوان حسرت نبینی!
نشود که بشود؛ نشود ...
⚪️ مادر عزیز، که اول و آخر عشقی و بهشت را باید با فروتنی زیر پایت جست تا بلکه برگی از درختان سر به فلک کشیدهی پردیس را زیر پای تو یافت؛
🟠 شیرینی هر چه در این جهان، وامدارِ تبسم توست که هر چه بگویم از تو و برای تو، کم است.
🔶بعد از خدا، تنها تو بودی که هرگز رهایم نکردی؛ حتی الان که بوی خاکِ تو در دل و جانم پیچیده است....
🔴 میدانم که الان، نازنیننانِ خوانندهای که با مادر، میانهشان ناخوش است، از سخنانم چهره، دژم میکنند و دهانشان را از شکایت و سرزنش میانبارند ؛
🟢 اما نمیدانند که مادر، عاشق بیعار است و حتی آنگاه که خطا میکند، از مهر و محبت است؛
🔵 بگذار چندی بگذرد، تا ببینی که همان مادری که پسندش نکردهای، تنها کست بوده است که پسند و ناپسند تو را عاشقانه تاب آورده است و دلرباترین نوازش عاشقانِ گریباندریده و دستارافکندهای که خواهی دید، در مقایسه با حتی اخم مادرت، هلِ پوکی نیز نیستند؛
🟡 که همان مادر تلخزبانِ به قول تو، بیمهرت، جز تو، هیچ نمیخواسته و این عاشقان دلپسندت، زودا برسد که از دیدنت سیر شوند...
◾️مادر عزیز!
▪️زمانی که از مشکلاتت با پدر میگویی و فرزندِ اندکسالت را شنونده میکنی، میدانی در حال چکاندنِ زهر در جان آن طفل معصوم هستی؟
🔴 میدانم نمیدانی؛ تو خار به پای فرزندت را برنمیتابی! ولی مگر فرق میکند؟!
▪️عزیز من! قربان مقام و منزلتت!
این بچه، اصلا نمیتواند بین تو و پدرش، فرق بگذارد.
🔴 ارزش پدر، برای رشدش از نان شب واجبتر است، همچنانکه ارزش تو.
🔘 وقتی مینشینی و سفرهی دلت را برای کودکت پهن میکنی و از بدیها و بیرسمیها و ستمهای پدر میگویی، درست، مثل آن است که ساطور برداشتهای و داری جگرگوشهات را دو شقه میکنی!
🔘 که اگر تن، دوشقه شود، دردش یکبار است و تمام؛ اما وقتی روان، دو پاره میشود، فرزندت باید تا آخر عمر، تاوانِ پرگوییِ تو را بدهد.
🔴 هزار بار گفتهام، هزار بار دیگر هم خواهم گفت که بدِ پدر یا مادر را گفتن، جز خلاندن تیغ زهرآگین درد و رنج و بیهویتی در جان کودک زبانبسته، هیچ فایدهای ندارد، بگو مادر، هند جگرخوار باشد و مادر فولادزره و پدر، سنان بن انس باشد و حرمله. فرقی نمیکند.
🟢 پدر و مادر، هر که باشند، دو ستونِ جهان امروز و فردای کودکاند.
@rraavvaann
🔵 این بار، بیشتر، روی سخنم با مادران است که البته در این آشفتهبازارِ نقشها و نگارها، بسا پدرا که روا باشد، بشنود. من به مادر میگویم، پدر هم بشنود.
🟣 مادر، مادر، مادر...
🟣 مادر، آسمانی است که آغوشش، همیشه گشوده است برای پرندهگی، خواه، کبوتر باش، خواه، کرکس؛ هرگز، کم از طاووست، نمیبیند؛
🟢 آسمانی است پر از خورشید و ماه و ستاره، چراغ زندگانی تو بوده است، رشکِ هزار خورشید؛
🟡 اگر آذرخش میشود و تندر و میدرخشد و میغرد تا باران فراوانی، بر تو و زندگیات ببارد، مست مهر توست و نام تو را میبرد؛
⚫️ اگر شب میشود، در پیِ دیدن روی ماه توست...
🔘 نشود که شب بشود و روی ماهش را دیگر، جز بر پردهی اشک و ایوان حسرت نبینی!
نشود که بشود؛ نشود ...
⚪️ مادر عزیز، که اول و آخر عشقی و بهشت را باید با فروتنی زیر پایت جست تا بلکه برگی از درختان سر به فلک کشیدهی پردیس را زیر پای تو یافت؛
🟠 شیرینی هر چه در این جهان، وامدارِ تبسم توست که هر چه بگویم از تو و برای تو، کم است.
🔶بعد از خدا، تنها تو بودی که هرگز رهایم نکردی؛ حتی الان که بوی خاکِ تو در دل و جانم پیچیده است....
🔴 میدانم که الان، نازنیننانِ خوانندهای که با مادر، میانهشان ناخوش است، از سخنانم چهره، دژم میکنند و دهانشان را از شکایت و سرزنش میانبارند ؛
🟢 اما نمیدانند که مادر، عاشق بیعار است و حتی آنگاه که خطا میکند، از مهر و محبت است؛
🔵 بگذار چندی بگذرد، تا ببینی که همان مادری که پسندش نکردهای، تنها کست بوده است که پسند و ناپسند تو را عاشقانه تاب آورده است و دلرباترین نوازش عاشقانِ گریباندریده و دستارافکندهای که خواهی دید، در مقایسه با حتی اخم مادرت، هلِ پوکی نیز نیستند؛
🟡 که همان مادر تلخزبانِ به قول تو، بیمهرت، جز تو، هیچ نمیخواسته و این عاشقان دلپسندت، زودا برسد که از دیدنت سیر شوند...
◾️مادر عزیز!
▪️زمانی که از مشکلاتت با پدر میگویی و فرزندِ اندکسالت را شنونده میکنی، میدانی در حال چکاندنِ زهر در جان آن طفل معصوم هستی؟
🔴 میدانم نمیدانی؛ تو خار به پای فرزندت را برنمیتابی! ولی مگر فرق میکند؟!
▪️عزیز من! قربان مقام و منزلتت!
این بچه، اصلا نمیتواند بین تو و پدرش، فرق بگذارد.
🔴 ارزش پدر، برای رشدش از نان شب واجبتر است، همچنانکه ارزش تو.
🔘 وقتی مینشینی و سفرهی دلت را برای کودکت پهن میکنی و از بدیها و بیرسمیها و ستمهای پدر میگویی، درست، مثل آن است که ساطور برداشتهای و داری جگرگوشهات را دو شقه میکنی!
🔘 که اگر تن، دوشقه شود، دردش یکبار است و تمام؛ اما وقتی روان، دو پاره میشود، فرزندت باید تا آخر عمر، تاوانِ پرگوییِ تو را بدهد.
🔴 هزار بار گفتهام، هزار بار دیگر هم خواهم گفت که بدِ پدر یا مادر را گفتن، جز خلاندن تیغ زهرآگین درد و رنج و بیهویتی در جان کودک زبانبسته، هیچ فایدهای ندارد، بگو مادر، هند جگرخوار باشد و مادر فولادزره و پدر، سنان بن انس باشد و حرمله. فرقی نمیکند.
🟢 پدر و مادر، هر که باشند، دو ستونِ جهان امروز و فردای کودکاند.
@rraavvaann
کلمات نیروی سحرآمیزی دارند، کلمات میتوانند موجب بیشترین خوشنودی یا عمیق ترین، ناامیدی شوند، آنها می توانند دانش را از معلم به شاگرد انتقال دهند، کلمات سخنور را قادر می سازند، مخاطبینش را تحت تاثیر قرار دهد و تصمیماتش را حکم کند. کلمات قادرند نیرومندترین هیجانات را تحریک کنند و موجب کلیه اعمال انسانها شود
@rraavvaann
@rraavvaann
من معتقدم که برای هر بیمار باید درمان متفاوتی ساخته شود، چون هر یک داستان منحصربهفردی دارد.
#یحیی_سید_محمدی
#جملات_کوتاه_روانشناسی
#تمرین_زبان_انگلیسی
#یحیی_سید_محمدی
#جملات_کوتاه_روانشناسی
#تمرین_زبان_انگلیسی