آیا خویشتن خود بودن مستلزم بد بودن است؟
یکی از رایجترین واکنشهایی که نسبت به این شیوه زندگی ابراز میشود، این است که خویشتن واقعی خود بودن، عبارت از بد بودن، شریر بودن، بیبند و بار بردن و مخرب بودن دانسته میشود.
چنان که گویی هیولایی را از بند رها کرده باشیم. این دیدگاه کاملا برای من شناخته شده است. زیرا هم مراجعانم بر این عقیدهاند که:
«اگر جرات کنم و بگذارم احساساتی که تاکنون در درونم مهارشان کرده بودم، جاری شوند، و یا به هر تقدیر اگر قرار باشد با این احساسات زندگی کنم، بیتردید فاجعهای به بار خواهد آمد.»
این نگرش، نگرش ابراز شده و یا ابراز نشده تقریبا هر مراجعی است که درصدد تجربه جنبههای ناشناخته خویشتن خویش است. اما هیچ یک از دوره های تجارب او در طی مدت درمان این نگرانیها را موجه نمیدارد.
او به تدریج پی میبرد که وقتی واقعا خشمگین است، میتواند خشم خود را صادقانه ابراز کند، و این خشم موجه و آشکار هرگز مخرب و درهم کوبنده نیست.
نیز درمییابد که میتواند عبارت از ترس خود باشد و آن را صمیمانه آشکار سازد، و این واکنش نیز اگر آگاهانه ابراز شود، او را ناتوان نمیکند. پی میبرد که میتواند به حال خود دل بسوزاند و این کار لزوما «بد» نیست.
فرد، با توسل به چنین شیوهای، میتواند احساسات جنسی یا تمایلات رافتطلبانه و با احساسات «خصومت آمیز» خود را احساس کند و با آنها زندگی کند و اطمینان داشته باشد که دنیا زیر و رو نخواهد شد.
دلیل این امر آن است که فرد هرچه بیشتر به این احساسات مجال بروز و ظهور دهد. آنها مکان مناسبتری در عرصه هماهنگ تمامی احساساتش خواهند یافت؛
به این معنا که او درمییابد که در وجود او احساسات متفاوتی وجود دارند که اگر با هم درآمیزند و ترکیب شوند، ارگانیزم او را از تعادل بیشتری برخوردار خواهند کرد.
کارل راجرز
از کتاب هنر انسان شدن
ترجمه مهین میلانی
یکی از رایجترین واکنشهایی که نسبت به این شیوه زندگی ابراز میشود، این است که خویشتن واقعی خود بودن، عبارت از بد بودن، شریر بودن، بیبند و بار بردن و مخرب بودن دانسته میشود.
چنان که گویی هیولایی را از بند رها کرده باشیم. این دیدگاه کاملا برای من شناخته شده است. زیرا هم مراجعانم بر این عقیدهاند که:
«اگر جرات کنم و بگذارم احساساتی که تاکنون در درونم مهارشان کرده بودم، جاری شوند، و یا به هر تقدیر اگر قرار باشد با این احساسات زندگی کنم، بیتردید فاجعهای به بار خواهد آمد.»
این نگرش، نگرش ابراز شده و یا ابراز نشده تقریبا هر مراجعی است که درصدد تجربه جنبههای ناشناخته خویشتن خویش است. اما هیچ یک از دوره های تجارب او در طی مدت درمان این نگرانیها را موجه نمیدارد.
او به تدریج پی میبرد که وقتی واقعا خشمگین است، میتواند خشم خود را صادقانه ابراز کند، و این خشم موجه و آشکار هرگز مخرب و درهم کوبنده نیست.
نیز درمییابد که میتواند عبارت از ترس خود باشد و آن را صمیمانه آشکار سازد، و این واکنش نیز اگر آگاهانه ابراز شود، او را ناتوان نمیکند. پی میبرد که میتواند به حال خود دل بسوزاند و این کار لزوما «بد» نیست.
فرد، با توسل به چنین شیوهای، میتواند احساسات جنسی یا تمایلات رافتطلبانه و با احساسات «خصومت آمیز» خود را احساس کند و با آنها زندگی کند و اطمینان داشته باشد که دنیا زیر و رو نخواهد شد.
دلیل این امر آن است که فرد هرچه بیشتر به این احساسات مجال بروز و ظهور دهد. آنها مکان مناسبتری در عرصه هماهنگ تمامی احساساتش خواهند یافت؛
به این معنا که او درمییابد که در وجود او احساسات متفاوتی وجود دارند که اگر با هم درآمیزند و ترکیب شوند، ارگانیزم او را از تعادل بیشتری برخوردار خواهند کرد.
کارل راجرز
از کتاب هنر انسان شدن
ترجمه مهین میلانی
یکی از تجربههای دردناک زندگی این است که فرد دلبستهی آدمهای خاکستری شود. آدمهای خاکستری همیشه تو را در وضعیت تعلیق نگه میدارند: نه به تو دل میدهند و نه میگذارند که از آنها دل بکنی. تو را در میانهی زمین و هوا معلق میخواهند. تا وقتی که تو را دلداده خود مییابند با تو سرد و با فاصلهاند و تا احساس میکنند که از آنها دل میکنی با تو گرم و نزدیک میشوند- اما فقط تا آنجا که بدانند رشته را نمیگسلی و از چنگشان نمیگریزی. به تو دل نمیدهند اما مانع دل کندنت میشوند.
بعضی از این آدمهای خاکستری، خودشان بلاتکلیف و معلقاند، یعنی تکلیف خودشان را با خودشان نمیدانند، و این سردرگمی و پادرهوایی را در روابط عاطفیشان با تو باز میتابانند. گاهی هم دچار نوعی بیماری روانیاند، ملغمهی آشفتهای از عدم اعتماد به نفس و اعتماد به نفس مفرط. یعنی چندان اعتماد به نفس دارند که تو را مفتون خود کنند، اما چندان به خود بیاعتمادند که به محبتات پاسخ درخور بدهند.
تو را در فضای خاکستری رابطه معلق نگه میدارند تا شهد عشقی را که نثارشان میکنی بمکند، اما چیزی از جانشان برایت مایه نگذارند. آدمهای خاکستری خواسته یا ناخواسته تمام خون عاطفهات را مینوشند اما بر مردهات فاتحه هم نمیخوانند. لحظههای تلخ زندگیشان را با تو تقسیم میکنند، اما خوشیهایشان را با دیگران شریک میشوند. با جذابیتهایشان آرام آرام به دورت تار میتنند، و تا به خود میآیی خود را گرفتار دامشان مییابی. ته دل میدانی که شهدت را مینوشند و تفالهات را تف میکنند، اما برای بیمهریهایشان مدام بهانه میتراشی.
میدانی که وضعیت هرگز بهتر نمیشود، اما مدام برای آنها عذر و برای خودت امیدهای واهی میتراشی. آنقدر میمانی تا بپوسی. عشق آدم را آسیبپذیر میکند، و آدمهای خاکستری دقیقا از همان نقطه آسیبپذیر است که دستشان را تا آرنج در قلبت فرو میکنند. این رابطهها عشق نیست، بیماری است- نوعی اعتیاد ویرانگر است. اگر کسی در این دام بلا افتاد باید هوار بزند و از دیگران برای نجات جاناش کمک بخواهد. هرچه بیشتر در این دام بمانی، گرفتارتر میشوی. از آدمهای خاکستری باید مثل طاعون گریخت.
#دکتر_آرش_نراقی
بعضی از این آدمهای خاکستری، خودشان بلاتکلیف و معلقاند، یعنی تکلیف خودشان را با خودشان نمیدانند، و این سردرگمی و پادرهوایی را در روابط عاطفیشان با تو باز میتابانند. گاهی هم دچار نوعی بیماری روانیاند، ملغمهی آشفتهای از عدم اعتماد به نفس و اعتماد به نفس مفرط. یعنی چندان اعتماد به نفس دارند که تو را مفتون خود کنند، اما چندان به خود بیاعتمادند که به محبتات پاسخ درخور بدهند.
تو را در فضای خاکستری رابطه معلق نگه میدارند تا شهد عشقی را که نثارشان میکنی بمکند، اما چیزی از جانشان برایت مایه نگذارند. آدمهای خاکستری خواسته یا ناخواسته تمام خون عاطفهات را مینوشند اما بر مردهات فاتحه هم نمیخوانند. لحظههای تلخ زندگیشان را با تو تقسیم میکنند، اما خوشیهایشان را با دیگران شریک میشوند. با جذابیتهایشان آرام آرام به دورت تار میتنند، و تا به خود میآیی خود را گرفتار دامشان مییابی. ته دل میدانی که شهدت را مینوشند و تفالهات را تف میکنند، اما برای بیمهریهایشان مدام بهانه میتراشی.
میدانی که وضعیت هرگز بهتر نمیشود، اما مدام برای آنها عذر و برای خودت امیدهای واهی میتراشی. آنقدر میمانی تا بپوسی. عشق آدم را آسیبپذیر میکند، و آدمهای خاکستری دقیقا از همان نقطه آسیبپذیر است که دستشان را تا آرنج در قلبت فرو میکنند. این رابطهها عشق نیست، بیماری است- نوعی اعتیاد ویرانگر است. اگر کسی در این دام بلا افتاد باید هوار بزند و از دیگران برای نجات جاناش کمک بخواهد. هرچه بیشتر در این دام بمانی، گرفتارتر میشوی. از آدمهای خاکستری باید مثل طاعون گریخت.
#دکتر_آرش_نراقی
مهم ترین كليد در جذابیت
*غالباً افراد به اشتباه برای این که جذاب تر شوند، بیشتر شلوغ می کنند و با صحبت کردن زیاد و بی جا، به بی راه می روند.
*سکوت، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی می گذارد.
*در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می کند و هر خلائی، جذب را سبب می شود.
*آنها که بیشتر صحبت می کنند و کمتر می شنوند، از جذابیت خود می کاهند.
*حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر، به واقع شما را عاقل تر و قابل اطمینان تر معرفی می کند و این زمینه ای مساعد برای صمیمیت و جذابیت بیشتر است.
*غالباً افراد به اشتباه برای این که جذاب تر شوند، بیشتر شلوغ می کنند و با صحبت کردن زیاد و بی جا، به بی راه می روند.
*سکوت، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی می گذارد.
*در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می کند و هر خلائی، جذب را سبب می شود.
*آنها که بیشتر صحبت می کنند و کمتر می شنوند، از جذابیت خود می کاهند.
*حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر، به واقع شما را عاقل تر و قابل اطمینان تر معرفی می کند و این زمینه ای مساعد برای صمیمیت و جذابیت بیشتر است.
#مهارتهای_زندگی
🔵به جای شکایت، درخواستت را بگو.
⚛ این یکی از مهمترین تکنیک های زوج درمانی است.
اگر به یک زن بگویم:
اگر از شوهرت چیزی در دلت هست؛ بگو: چند ساعت حرف خواهد زد و انواع شکایات و انتقادات را خواهد گفت.
اما اگر مجدداً به او بگوییم: شکایت نکن، فقط درخواستت رو بگو، خواهیم دید که فقط چند درخواست روشن و ساده بیشتر نخواهد داشت.
✅ ما از زوجین می خواهیم که در یک محیط مناسب بنشینند و ابتدا یکی از زوجین، تمام درخواست های خود را بگویید و سپس بگوید حرفم تمام شد ، حالا نظر خودت را درباره درخواست های من بگو.
⚛ خیلی تکنیک ساده ای است، اما معجزه می کند.
اگر زوجین بجای شکایت، انتقاد، سرزنش و تهدید که فقط باعث دوری از یکدیگر و کاهش عشق و علاقه می شود، فقط درخواست های روشن و کوتاه خود را بدون سرزنش و شکایت و زیر سئوال بردن شخصیت طرف مقاابل ارائه دهند، بهتر خواهد بود.
🔵مثال ارتباط نامناسب که فقط شکایت میکند:
زن در آشپزخانه مشغول شستن ظرف هاست که مرد شروع میکند: خانم؛ گوش کن؛ تو اصلا برای من ارزش قائل نیستی، دائماً به من توهین میکنی، من میفهمم. دائما سر و صدا و غر میزنی، این یعنی اینکه من رو حساب نمیکنی، خسته شدم از دستت. اگه بچه نداشتم ولت میکردم و خودمو نجات میدادم. اینم شد زندگی، صبح تا شب اعصاب خوردی، بسه دیگه، خستم کردی، خدا لعنت من کنه با این زن گرفتنم.
⚛ دوستان عزیز دقت فرمایید:
اولاً درخواست مرد روشن نیست، و دوما مدام با سرزنش و شکایت و تهدید، باعث می شود که زن نیز مقابله به مثل کند و شکایت و سرزنش و تهدید متقابل نماید و همچنین باعث کاهش علاقه زن به مرد می شود. یعنی مرد برای این سرو صدا راه انداخت که بگوید در خانه برای من ارزش قائل نیستی، اما نحوه شکایت و تهدید و سرزنش مرد باعث کاهش بیشتر ارزش او در نزد زن گردید.
⚛ مثال ارتباط مناسب: ارائه درخواست بجای شکایت و سرزنش
مرد در یک زمان و مکان مناسب می گوید: من یک سری خواسته از تو دارم، آنها را مطرح میکنم. وقتی که درخواست هایم تمام شد به تو میگویم حرفم تمام شد، آن وقت تو شروع به صحبت کن و نظرت را بگو: من دوست دارم وقتی به خانه می آیم به استقبالم بیایی و خوشحال ببینمت و وقتی من مطالعه میکنم یا اون سریال رو می بینم باهام شروع به حرف زدن نکنی و من را به حال خودم بگذاری.
همچنین دوست دارم وقتی که تو از من کاری میخواهی با خواهش بگویی" مثلاً بگویی امکان دارد آشغالها را دَمِ در بگذار. یا خواهش میکنم بیا کمک بده و حالت دستوری و عتاب کردن نباشد. همچنین درخواست دارم که وقتی با من حرف میزنی صدایت را آرام بگیری و تند تند و بلند و تهدید آمیز حرف نزنی و انگشت اشاره ات را به نشانه تهدید دائماً تکان ندهی. من در این مواقع احساس بدی میکنم. حرفم تمام شد، حالا نظرت را بگو.
✅ این تکنیک معجزه میکند، اول از خودتان شروع کنید.
🔵به جای شکایت، درخواستت را بگو.
⚛ این یکی از مهمترین تکنیک های زوج درمانی است.
اگر به یک زن بگویم:
اگر از شوهرت چیزی در دلت هست؛ بگو: چند ساعت حرف خواهد زد و انواع شکایات و انتقادات را خواهد گفت.
اما اگر مجدداً به او بگوییم: شکایت نکن، فقط درخواستت رو بگو، خواهیم دید که فقط چند درخواست روشن و ساده بیشتر نخواهد داشت.
✅ ما از زوجین می خواهیم که در یک محیط مناسب بنشینند و ابتدا یکی از زوجین، تمام درخواست های خود را بگویید و سپس بگوید حرفم تمام شد ، حالا نظر خودت را درباره درخواست های من بگو.
⚛ خیلی تکنیک ساده ای است، اما معجزه می کند.
اگر زوجین بجای شکایت، انتقاد، سرزنش و تهدید که فقط باعث دوری از یکدیگر و کاهش عشق و علاقه می شود، فقط درخواست های روشن و کوتاه خود را بدون سرزنش و شکایت و زیر سئوال بردن شخصیت طرف مقاابل ارائه دهند، بهتر خواهد بود.
🔵مثال ارتباط نامناسب که فقط شکایت میکند:
زن در آشپزخانه مشغول شستن ظرف هاست که مرد شروع میکند: خانم؛ گوش کن؛ تو اصلا برای من ارزش قائل نیستی، دائماً به من توهین میکنی، من میفهمم. دائما سر و صدا و غر میزنی، این یعنی اینکه من رو حساب نمیکنی، خسته شدم از دستت. اگه بچه نداشتم ولت میکردم و خودمو نجات میدادم. اینم شد زندگی، صبح تا شب اعصاب خوردی، بسه دیگه، خستم کردی، خدا لعنت من کنه با این زن گرفتنم.
⚛ دوستان عزیز دقت فرمایید:
اولاً درخواست مرد روشن نیست، و دوما مدام با سرزنش و شکایت و تهدید، باعث می شود که زن نیز مقابله به مثل کند و شکایت و سرزنش و تهدید متقابل نماید و همچنین باعث کاهش علاقه زن به مرد می شود. یعنی مرد برای این سرو صدا راه انداخت که بگوید در خانه برای من ارزش قائل نیستی، اما نحوه شکایت و تهدید و سرزنش مرد باعث کاهش بیشتر ارزش او در نزد زن گردید.
⚛ مثال ارتباط مناسب: ارائه درخواست بجای شکایت و سرزنش
مرد در یک زمان و مکان مناسب می گوید: من یک سری خواسته از تو دارم، آنها را مطرح میکنم. وقتی که درخواست هایم تمام شد به تو میگویم حرفم تمام شد، آن وقت تو شروع به صحبت کن و نظرت را بگو: من دوست دارم وقتی به خانه می آیم به استقبالم بیایی و خوشحال ببینمت و وقتی من مطالعه میکنم یا اون سریال رو می بینم باهام شروع به حرف زدن نکنی و من را به حال خودم بگذاری.
همچنین دوست دارم وقتی که تو از من کاری میخواهی با خواهش بگویی" مثلاً بگویی امکان دارد آشغالها را دَمِ در بگذار. یا خواهش میکنم بیا کمک بده و حالت دستوری و عتاب کردن نباشد. همچنین درخواست دارم که وقتی با من حرف میزنی صدایت را آرام بگیری و تند تند و بلند و تهدید آمیز حرف نزنی و انگشت اشاره ات را به نشانه تهدید دائماً تکان ندهی. من در این مواقع احساس بدی میکنم. حرفم تمام شد، حالا نظرت را بگو.
✅ این تکنیک معجزه میکند، اول از خودتان شروع کنید.
Forwarded from روانشناسان و مشاوران
مرکز مشاوره رسا
و زندگی ماهرانه برگزار میکند:
🛑برگزاری دوره فشرده آمادگی آزمون صلاحیت حرفه ای سازمان نظام روانشناسی و مشاوره
🔔🔔امتیازات دوره :
1️⃣ارائه گواهی تایید صلاحیت به شرکت کنندگان جهت اخذ پروانه
2️⃣جذب و همکاری با شرکت کنندگانی که موفق به اخذ پروانه نظام شوند.
⏲️مدت زمان: ۱۵ ساعت
۱۰ ۱۲ ۱۷ مردادماه
📱جهت ثبت نام با شماره زیر در تماس باشید:
۰۹۰۰۴۱۰۰۶۸۶
۰۹۰۰۴۱۰۰۶۷۶
https://www.tg-me.com/+l0ilhmQrCFZhYTA0
و زندگی ماهرانه برگزار میکند:
🛑برگزاری دوره فشرده آمادگی آزمون صلاحیت حرفه ای سازمان نظام روانشناسی و مشاوره
🔔🔔امتیازات دوره :
1️⃣ارائه گواهی تایید صلاحیت به شرکت کنندگان جهت اخذ پروانه
2️⃣جذب و همکاری با شرکت کنندگانی که موفق به اخذ پروانه نظام شوند.
⏲️مدت زمان: ۱۵ ساعت
۱۰ ۱۲ ۱۷ مردادماه
📱جهت ثبت نام با شماره زیر در تماس باشید:
۰۹۰۰۴۱۰۰۶۸۶
۰۹۰۰۴۱۰۰۶۷۶
https://www.tg-me.com/+l0ilhmQrCFZhYTA0
اغلب بزرگترین مانع خلاقیت، عادتهای ما هستند. در ادامه به عادتهایی که مخرب خلاقیتاند اشاره میکنیم:
۱. مقایسهی خود با دیگران: معیارهای خودتان را برای خلاقیت داشته باشید و مدام درگیر مقایسه با دیگران نشوید. خلق کنید و از متفاوت بودن نترسید.
۲. پیشداوری: برای خلاقیت باید بتوانیم آزادانه و بدون پیشداوری ایدهپردازی و نوآوری کنیم. از قضاوت زودهنگام ایدههایتان بپرهیزید. دربارهشان تردیدی نداشته باشید و انتخاب و بررسی ایدهها را به بعد از ارائه موکول کنید.
۳. ترس از شکست: خلاقیت یعنی آزمون و خطای فرصتهای پیشرو. یعنی رفتن در راه و بیراههها. ترس از شکست شما را به آدمی محافظهکار و خاموش تبدیل میکند.
۴. کمبود جسارت: برای خلاق بودن باید جسور باشید و فرصتهای پیشرو را بدون اتلاف وقت امتحان کنید. ترس بزرگترین دشمن خلاقیت است.
۱. مقایسهی خود با دیگران: معیارهای خودتان را برای خلاقیت داشته باشید و مدام درگیر مقایسه با دیگران نشوید. خلق کنید و از متفاوت بودن نترسید.
۲. پیشداوری: برای خلاقیت باید بتوانیم آزادانه و بدون پیشداوری ایدهپردازی و نوآوری کنیم. از قضاوت زودهنگام ایدههایتان بپرهیزید. دربارهشان تردیدی نداشته باشید و انتخاب و بررسی ایدهها را به بعد از ارائه موکول کنید.
۳. ترس از شکست: خلاقیت یعنی آزمون و خطای فرصتهای پیشرو. یعنی رفتن در راه و بیراههها. ترس از شکست شما را به آدمی محافظهکار و خاموش تبدیل میکند.
۴. کمبود جسارت: برای خلاق بودن باید جسور باشید و فرصتهای پیشرو را بدون اتلاف وقت امتحان کنید. ترس بزرگترین دشمن خلاقیت است.
ما خودمان را از درون میبینیم اما دیگران را صرفاً از بیرون میبینیم. ما همواره از اضطرابها، تردیدها و حماقتهای خودمان از درون آگاهی داریم. ولی همهی آنچه در مورد دیگران میدانیم چیزهایی است که ازقضا مرتکب شده و با ما در میان گذاشتهاند؛ حرفهای دیگران یک منبع اطلاعات بسیار محدودتر است و در عین حال اطلاعات را به شکل تصفیهشده در اختیارمان میگذارد. ما بهکرات ناگزیر به این نتیجه میرسیم که حتماً جزو ناجورترین و انزجارآورترینِ انسانها هستیم، در حالی که در واقع بههیچوجه اینطور نیست. با آنکه دقیقاً نمیدانیم فردی که از بیرون بسیار گیراست در درونش چه رنجها و ویرانیهایی وجود دارد، میتوانیم یقین داشته باشیم که چنین چیزی قطعاً وجود دارد. چه بسا دقیقاً ندانیم چه حسرتهایی در درون آنان است، اما در هر صورت احساساتی دردناک در درونشان جریان دارد.
تمام فعالیتها، بدون در نظر گرفتن اهمیتشان، زمان و توجه محدود شما را به صورت یکسان مصرف میکنند. بنابراین اگر به فعالیتهای کماثر توجه کنید، زمانی را که میتوانید به فعالیتهایی که تأثیرگذاری بیشتری دارند، اختصاص دهید، از آنها میگیرید. این یک بازی حاصلجمع صفر است. و چون هنگامیکه وقتتان را در فعالیتهای با تأثیر زیاد سرمایهگذاری میکنید، نسبت به زمانی که در فعالیتهای کماثرتر سرمایهگذاری میکنید، اساساً پاداش بیشتری به دست میآورید، هرچه قدر که آن را به سمت دومی ببرید، سود کلی شما کاهش مییابد. دنیای کسبوکار، این فرمول ریاضی را درک میکند. به همین دلیل است که دیدن شرکتی که مشتریان بدون فایدهاش را بیرون میکند، غیرعادی نیست.
تقلای دائمی ما برای دست یافتن به احساس بهتر و شادی بیشتر، حکم شتافتن بر روی تردمیل را دارد. هر قدر بیشتر میدویم، کمتر احساس اقناع و رضایت میکنیم. به قول یکی از خوانندگان «هر چه تلاش میکنیم به آرامش نمیرسیم». اما چرا چنین است؟
زیرا ما نیاموختهایم که از موهبتهایی که داریم و بسیاری از آنها را با رنج فراوان حاصل کردهایم بهره ببریم، حتی بلد نیستیم آنها را ببینیم. این داشتهها میتواند امکانات مادی و رفاهی باشد، خانواده و دوستانمان باشند، دستاوردها و موفقیتهایمان باشد یا حتی قابلیتها و شایستگیهای فکری و روحیمان. واقعیت آن است که بیشتر ما بهدست آوردن را آموختهایم ولی بهرهبردن را نیاموختهایم.
اغلب ما بهسان کشاورزی هستیم که در «کاشت» و «داشت» ماهر است ولی از «برداشت» چیزی نمی داند. از همین روست که هر قدر هم به سوی رسیدن به شغل بهتر، درآمد بیشتر و موقعیت بالاتر پیش میرویم و به وضعیت بهتری میرسیم، باز هم بهدنبال رسیدنها و داشتنهای بیشتر هستیم بدون آنکه به داشتههای فعلیمان وقعی بنهیم. گویی در چشم ما همواره «نسیه» جذابتر و پرزرق و برقتر از «نقد» است.
زیرا ما نیاموختهایم که از موهبتهایی که داریم و بسیاری از آنها را با رنج فراوان حاصل کردهایم بهره ببریم، حتی بلد نیستیم آنها را ببینیم. این داشتهها میتواند امکانات مادی و رفاهی باشد، خانواده و دوستانمان باشند، دستاوردها و موفقیتهایمان باشد یا حتی قابلیتها و شایستگیهای فکری و روحیمان. واقعیت آن است که بیشتر ما بهدست آوردن را آموختهایم ولی بهرهبردن را نیاموختهایم.
اغلب ما بهسان کشاورزی هستیم که در «کاشت» و «داشت» ماهر است ولی از «برداشت» چیزی نمی داند. از همین روست که هر قدر هم به سوی رسیدن به شغل بهتر، درآمد بیشتر و موقعیت بالاتر پیش میرویم و به وضعیت بهتری میرسیم، باز هم بهدنبال رسیدنها و داشتنهای بیشتر هستیم بدون آنکه به داشتههای فعلیمان وقعی بنهیم. گویی در چشم ما همواره «نسیه» جذابتر و پرزرق و برقتر از «نقد» است.
Forwarded from Nabex(تبلیغات کارگاهها و کانالهای روانشناسی)
اگر شما هم دوست دارید جلسات مشاوره با یک متخصص روانشناسی خوب یا یک مشاور رو شروع کنید اما وقت کافی برای رفتن به مطب درمانگر رو ندارید یا دوست ندارید توی صف های طولانی اتاق انتظار بشینید ما درمانگر رو به خونتون میاریم.
فقط کافیه اینترنت گوشیتون رو روشن کنید و با درمانگرتون در آرامش خانه یا دفترکارتون به صورت صوتی؛تصویری و چت صحبت کنید
بدون نیاز به فیلترشکن یا نصب برنامه های مجازی مختلف.
گروه روانشناسی کاما با متخصصان مجرب آماده حمایت و پشتیبانی از شما هستند.👨🏻⚕🧑🏻⚕
همچنین مقالات به روز در سایت کاما میتونن برای افزایش دانش شما در این مسیر بسیار کمک کننده باشن.
https://comma-online.com/
Instagram:
https://www.instagram.com/comma.clinic?igsh=MTE3MXpmcXg3Yzcxbg==
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
| تفکرات مسموم |
«به قدری قوی باش که کسی نتونه آرامش تو را بر هم بزنه»؛ این نوع تفکر به ما میگه که بر هم خوردن آرامش یعنی ضعف، تنها یک ربات یا انسان فاقد احساسات، آرامشش به هم نمیریزد، ما انسان هستیم، غمگین میشویم، خشمگین میشویم، عزیزانمان را از دست میدهیم، پیر میشویم زیباییمان کمتر میشود، مضطرب میشویم و همیشه میزبان دردها هستیم، انسان قوی کسی نیست که هیچوقت آرامشش به هم نریزد، بلکه کسی هست که سوگ و غم را تجربه میکند و واقعیتها را پذیرش میکند.
«به جنبه خوشایند هر چیز فکر کنید»، این تفکر مثبتنگری نیست، انکار واقعیت هست، واقعیت مخلوطی از خوشایند و ناخوشایند هست، انکار واقعیت فقط آسیبها را بیشتر میکند؛ مثلا در این شرایط خاص کسی ماشینش را با خوشبینی بیرون ول نمیکند بلکه به خاطر نگرانی به جا از دزدی آن را در جای امن نگهداری میکند.
«فقط در انتظار بهترینها باشید»؛ وقتی چیز بد آمد چکار کنیم؟ نبینیم آن را!؟ نه خوشبینی زیاد مطلوب است، نه بدبینی مرضی، واقعبینی سالمترین کار ممکن است.
«به قدری قوی باش که کسی نتونه آرامش تو را بر هم بزنه»؛ این نوع تفکر به ما میگه که بر هم خوردن آرامش یعنی ضعف، تنها یک ربات یا انسان فاقد احساسات، آرامشش به هم نمیریزد، ما انسان هستیم، غمگین میشویم، خشمگین میشویم، عزیزانمان را از دست میدهیم، پیر میشویم زیباییمان کمتر میشود، مضطرب میشویم و همیشه میزبان دردها هستیم، انسان قوی کسی نیست که هیچوقت آرامشش به هم نریزد، بلکه کسی هست که سوگ و غم را تجربه میکند و واقعیتها را پذیرش میکند.
«به جنبه خوشایند هر چیز فکر کنید»، این تفکر مثبتنگری نیست، انکار واقعیت هست، واقعیت مخلوطی از خوشایند و ناخوشایند هست، انکار واقعیت فقط آسیبها را بیشتر میکند؛ مثلا در این شرایط خاص کسی ماشینش را با خوشبینی بیرون ول نمیکند بلکه به خاطر نگرانی به جا از دزدی آن را در جای امن نگهداری میکند.
«فقط در انتظار بهترینها باشید»؛ وقتی چیز بد آمد چکار کنیم؟ نبینیم آن را!؟ نه خوشبینی زیاد مطلوب است، نه بدبینی مرضی، واقعبینی سالمترین کار ممکن است.