Telegram Web Link
بعضی‌ها، در عین سادگی‌، سایه‌ی سنگینی دارند!
نیازی به هیاهو ندارند برای ابراز خویش.
آن کس که خود را عمیق می‌داند، تلاش می‌کند واضح و شفاف باشد.
آن کس که دوست دارد در نگاه توده‌ی مردم عمیق به نظر بیاید، تلاش می‌کند که مبهم و کدر باشد.
مردم کف، هر جایی را که نتوانند ببینند، عمیق می‌پندارند و از غرق شدن واهمه دارند.

📘حکمت شادان
📝فریدریش نیچه
هیچ آگاه شدنی بدون رنج نیست ...

رنج که نباید تو را غمگین کند، رنج قرار است تلنگری باشد که بفهمی زندگی ات نیاز به تغییر دارد.
آدم وقتی هوشیار می‌شود که زخم بردارد، مگذار رنج درمانده ات کند؛

رنج را تحمل نکن، آن را درک کن.

📕 #انسان_و_سمبولهايش
✍🏻 #كارل_گوستاو_يونگ
ما آدم‌ها به جـای آنکه زنـدگی کنیم و باشیم فقط در حال جـمع کردن و «داشـتن» هستیم.
ما به پـدیده‌ها به چشم مایملک نگاه می‌کنیم و به آن‌ها چنـگ می‌زنیم تا پیش خودمان نگه داریمشان.
ما به جای آنکه دنبـال دانستن باشیم، دنبال جـمع کردن اطلاعات هستیم، به جـای آنکه از پول لذت ببریم، دنبال ذخـیره کردن برای آینده هستیم، به جای آنکه به بچه‌های‌مان فرصت حضور و زندگی کردن بدهیم، سـعی می‌کنیم مثل یک دارایی آن‌ها را داشـته باشیم، تا آن‌طور که ما می‌خواهیم زندگی کنند و به آن‌چه ما باور داریم، ایمان بیاورند.
به جای آن‌که از لحظه‌ای که در آن هستیم لذت ببریم، سعی می‌کنیم با عکـس گرفتن، آن لحظه و خاطره را تصاحب کنیم. . . .
شاید یک نتـیجه‌ی این تمایل ما به داشتن و نگه داشتن، این باشد که مرتـب دنبال ثـبات می‌گردیم. می‌خـواهیم همه‌چیز را در بهـترین حالت آن حـفظ کنیم، دوسـت داریم همیشه جوان بمانیم و سـالم، دوست داریم وسایلی که به ما مـربوط است، نـو و سالم باقی بمانند. . .
در همه‌ی این‌ها ما دنبـال «ثـبات» و «قـرار»هستیم، و از این بابـت متحمل اضـطراب و رنج می‌شویم؛ نگرانیـم از اینکه ثبات در مسایلی که به ما مربوط است، از بـین برود.
و این‌ها همه در حالی‌ست که در دنیا هـیچ‌چیز ثبات و قراری ندارد، هیچ‌چیزی همان‌طوری که هست باقی نمی‌ماند. و این قانونی‌ست که ما مدام آن را از یاد می‌بریم. . .
اگر جرات داشتـه باشیم این قانون را بپذیریم که دنیا بی‌ثـبات است و هیچ‌چیز پایدار نیست، به آرامـش بزرگی می‌رسیم. . . 
همه‌چیز گذرا و فانی‌ست، فقط اوسـت که می‌ماند . . تمام تلاش ما بـرای آنکه «قـرار» و «ثبـات» را در این دنیا حفـظ کنیم، محکوم به شکست است. . . 
ما برای آنکه «قــرار» را حفظ کنیم، «بی‌قـرار» می‌شویم. . ‌ .
هرگاه سـعی می‌کنیم پدیده‌ای را همان‌طوری که هست حفظ کنیم، دچار اضـطراب و رنـج فراوان برای «حـفـظ قـرار» آن پدیده می‌شویم.
بی‌قراری آدم‌ها عمـدتا نتیجه‌ی این است که به دنبال «قــرار » می‌گردند.
فقط بی‌ثـباتی است که ثبات دارد. و ما مـدام در حال نقض این مهم‌ترین قـانون جهان هستیم. . . مـدام می‌خواهیم قـرار و ثبـات را حفظ کنیم در حالی که اصل جـهان بر بی‌ثبـاتی‌ست. . .

✍🏻اریک فروم
همه ما به غم، اعتبار و اهمیت بیشتری می‌دهیم تا به شادی، برای غمی که تمام گذشته و وزن و عمقش را به رخ ما می‌کشد در حالی که شادی هیچ گذشته، وزن و عمقی ندارد. همان لحظه که متولد می‌شود، در حال پرواز است.
کریستین بوبن/ فراتر از بودن
تغییرات را بپذیریم

پذیرش تغییر برای بسیاری از افراد سخت است.
بخشی از رشد یافتن در زندگی این است که بپذیریم زندگی مجموعه از (از دست دادن ها و بدست آوردن ها) می باشد.
شما نمی توانید از این واقعیت فرار کنید، بنابراین چرا نباید این تغییرات را برای خود لذت بخش کنیم؟
بفهمیم که هیچ چیز دائمی نیست.
چیزهای قدیمی می روند و چیزهای جدید می آیند.
هیچ تغییری بدون دلیل نیست.
حقیقت را به خودتان بیاموزید.
تغییرات اتفاق می افتند
و شما باید آن را بفهمید. ممکن است به مرور چیزهای جدیدتر را بیشتر بپسندید و دوست داشته باشید.
تمایل به زندگی معنی‌دار و سرشار از هستی، خصیصه آشکار کسانی است که به فرایند زندگی خوب دل‌بسته‌اند، به نحوی که حتی می‌توان گفت که این تمایل، مهم‌ترین کیفیت این فرایند است.

بر مبنای این تمایل است که کشف ساختار تجربه به مدد درک کامل تجربه و زندگی کردن با آن میسر می‌شود. اما از سوی دیگر، بیشتر ما تجارب خود را بر حسب ساختارها و ملاک‌های ارزشی از پیش‌پرداخته‌ای که به آنها خو کرده‌ایم و نمی‌خواهیم رهایشان کنیم، مورد تفسیر و ارزیابی قرار می‌دهیم و ما غالبا تجربه‌هایمان را به این منظور که با این ساختارها و ملاک‌ها انطباق یابند تحریف می‌کنیم و اجزا آن را به میل خود تغییر می‌دهیم. در نتیجه، وقتی که آنها را با چارچوب‌های محدود و دقیق مورد نظرمان منطبق نمی‌یابیم در عذابیم.

آگاه کردن فرد از آنچه اینک در این زمان، در حال وقوع است و کشف ساختارهایی که در فرایند حال و جاری زندگی و تجربه وجود دارد، از دیدگاه من یکی از بهترین کیفیت‌های زندگی خوب و معطوف به کمال است. و این همان کیفیتی است که من رشد مستمر آن را در مراجعانم شاهد بوده‌ام.

کارل راجرز
از کتاب هنر انسان شدن
ترجمه مهین میلانی
فرزندمان را به خاطر هوش بالاش تحسین نکنیم در عوض از تلاش او تعریف کنیم

اگر از هوش او گفتیم،‌ دیر یا زود با هر شکست یا اشتباه، اعتماد خود را به هوش بالا و به حرف‌های ما از دست خواهد داد. چون شکست و اشتباه در زندگی اجتناب‌ناپذیر است، پس وقتی شکست خورد یا اشتباه کرد، باورش را به خودش از دست نمی‌دهد بلکه تصمیم
می‌گیرد که بهتر و بیشتر تلاش کند. ضمن اینکه یاد می‌گیرد که چیزی باعث افتخار است که برای آن زحمت کشیده نه چیزی که با آن، به دنیا آمده است.
زندگی به بیشتر مردم می آموزد که دنیا مکان خوش گذرانی نیست. لذت قادر نیست زندگی را معنا کند. لذت، ناشی از حالت خاص سلولهای مغزی است. اگر لذت منبع معنای زندگی بود،زندگی چیزی برای ارائه نداشت.

در واقع آنچه باعث می شود گروه کثیری از مردم تمام عمر خود را در ولع لذت،ثروت،قدرت و شهرت به سر ببرند و مسابقه ای جنون آمیز در این زمینه ها با یکدیگر داشته باشند، محرومیت آنها از این محرکهای لذت بخش است.

همچون کودکی که در حسرت شهر اسباب بازیها است و در رویای خود تصور می کند که اگر او را به این شهر ببرند تا پایان عمر در آنجا بازی می کند، اما
وقتی آرزوی او برآورده  شود و به این شهر برود، اگر هیچ محدودیتی نداشته باشد و بارها هر بازی را تکرار کند، آن گاه همان بازیهای رویایی حوصله اش رو سرخواهند برد و خواهد پرسید:چیز دیگری نیست؟ من حوصله ام سررفته!

اگر همه محدودیت ها برداشته شود و آدمی به همه امکانات برای لذت بردن دسترسی داشته باشد،حتی اگر بیماری و پیری و مرگ هم او را تهدید نکند،پس از مدتی خواهد گفت: "خوب که چی؟! همه ش همین؟!"

بنابراین می بینیم که در عمق همه لذت های بشر،نوعی رنج چهره می نمایاند. اگر همه لذت ها هم بدون محدودیت فراهم باشند،انسان در جستجوی معنای زندگی است و "بی معنایی" گاه چنان دردناک می شود که انسانی با همه امکانات لذت بردن،تصمیم به خودکشی می گیرد تا از این رنج خود را رها سازد!

ویکتور فرانکل
انسان در جستجوی معنا
افرادی که تحت تاثیر جملات بی‌معنی ولی به ظاهر خردمندانه قرار می گيرندضریب هوشی پایین‌تری دارند.
*لبخند بزن، امروز روز جدیدی است.
*آنچه تو را نمی کشد، نیرومندتر می سازد.
*همیشه آخرش خوب میشه، اگه هنوز خوب نشده یعنی به آخرش نرسیده.

این جملات به ظاهر فلسفی یا انگیزه بخش برای تحت تاثیر قراردادن شما ساخته شدند نه آگاه کردن شما از اطلاعاتی جدید.

*گوردن پنیکوک،سرپرست تیم تحقیقاتی، بیان میکند:
افرادی که خریدار چرندیات هستند کمتر اهل تفکر هستند و توانایی‌های شناختی و کلامی و تفکر انتزاعی و حسابی (کار با اعداد) کمتری دارند. این افراد سردرگمی هستی شناسی بیشتری دارند، بیشتر تحت تاثیر تئوری توطئه هستند و احتمال بیشتری دارد که تحت تاثیر باورهای مذهبی یا ماوراء طبیعی باشند و بیشتر احتمال دارد که طب مکمل یا جایگزین رو قبول داشته باشند.
بعد از جدایی مرتکب این اشتباها نشوید

بعد از جدایی بدلیل هجوم احساسات منفی، منطقی تصمیم گرفتن کار سختی است در این دوران احتمال این که دست به کارهای اشتباه بزنید زیاد است اشتباهاتی مانند:

*کنکاش برای پیدا کردن دلیل تمام شدن رابطه
*پیگیری کردن عشق سابق‌ یا فرد جدیدی که وارد زندگی‌اش شده است
*تجدید خاطرات و رفتن به مکان‌های که باهم خاطره دارید
*خواهش و التماس کردن از طریق ارسال پیام‌های متوالی و تماس
*اصرار برای انجام صحبت پایانی
*فرستادن واسطه
*توهین کردن و بحث کردن
*زندانی کردن خود در خانه
*شروع سریع یک رابطه‌ی جدید از سر ناامیدی و تنهایی
*خود تخریبی
*انتقام گرفتن
*سعی کردن برای تبدیل شدن به یار دلخواه او
*مقایسه کردن تجربه‌ی خود با دیگران
*نصیحت خواستن از افراد بی‌شمار
*دست‌کم گرفتن شکست عشقی
*مقایسه کردن افراد جدید با عشق سابق
*خیال‌پردازی کردن در مورد بازگشت به رابطه برای تسکین درد و ناراحتی
دلایل پشیمانی مردها از ازدواج در نامزدی

چه اتفاقی می افتد که مردها یک دفعه از دختری که برای ازدواج انتخاب کرده اند، کناره گیری می کنند؟

*رابطه جنسی
اگر پسری تنها به دلیل نیاز جنسی جهت ازدواج اقدام کرده باشد و نیاز جنسی وی در دوران نامزدی پاسخ داده شود ممکن است از ادامه رابطه منصرف شود چرا که نیاز وی تامین شده و دلیلی برای زیر بار رفتن مسئولیت نمي بيند.

*ترس از مسئولیت
گاهی وقت ها همه چیز برای نامزد شما ساده و خوشایند و عاشقانه به نظر می رسد. اما وقتی رابطه رسمی می شود، توقعات جدی مطرح می شود و پسر خود را در یک شرایط دشوار از نظر اجتماعی و اقتصادی می بیند، احساس می کند توانایی تشکیل زندگی مشترک را ندارد. احساس تنهایی و ناتوانی بزرگترین عاملی است که باعث می شود یک مرد، از رابطه عاطفی اش فرار کند و بخواهد همه چیز را به هم بزند.

*ازدواج اجباری
اگر رابطه تان رسمی و سنتی شروع شده یا از طریق یک معرف با هم آشنا شده اید، احتمال زیادی دارد که پس کشیدن پسر به دلایل پیچیده از جملهنارضایتی اولیه او از این ازدواج باشد. اگر پسر تحت فشار خانواده تن به آشنایی و نامزدی با دختری بدهد، ممکن است هر جایی از میانه راه پشیمانی سراغش بیاید

*توقع زیاد دختر
معمولا ما انسان ها همانطور بادیگران رفتار می کنیم که تمایل داریم با خودمان رفتار شود با این امید که آنچه را می خواهیم از آنها دریافت کنیم. برخی دختران نیازهای عمیق خود را که برطرف نشده است بارها و بارها در ذهن می پرورانند به این امید که مرد رویاهای شان سر برسد و این نیازها و آرزوها را برآورده کند.وقتی این اتفاق برای دخترخانم نمی افتد و آرزوها برآورده نمی شود به این دلیل که حتی اگر یک «آقای همه چیز تمام» هم سر راه خانم قرار بگیرد هم کاستی و نقصی در وجودش به عنوان یک انسان دیده می شود، آن وقت است که دختر خانم زمین و زمان را به هم می ریزد که چرا به دست آوردن عشق واقعی این قدر سخت و دست نیافتنی است و به تدریج آقا پسر که اصلا از ماجرا خبر ندارد به دشمنی تمام عیار تبدیل می شود.

*برملا شدن واقعیت ها
عامل شماره یک قطع هر نوع ارتباطی نداشتن صداقت است. در نظر سنجی ها بی اعتمادی به طرف مقابل عامل 50 درصد جدایی ها بوده است اما بسیاری از مردم درک نمی کنند که حتی دروغ های کوچک هم به اندازه یک خیانت بزرگ رابطه را به هم می زند.

*رفتارهای مسموم
بسیاری از زنان نمی دانند که باید بگذارند نامزدشان خودش در روند آشنایی پیش برود و به عبارتی برای بودن در کنار همسرش برنامه بریزد چون به این واقعیت آشنا نیستند که مردان به صورت دوره ای باید خلوت خصوصی خود را داشته باشند. بعد از ساعت ها با هم بودن اگر نامزدتان می خواهد به خلوت خود برود نباید آن را به هم بزنید یا بخواهید دائما نامزدتان در ارتباط دورادور با شما باشد.

*عدم درک متقابل
در اکثر موارد خانم ها شاکی هستند که آقا به نیازها، درددل ها و علائق آنها توجه کافی نشان نمی دهند و بسیاری از مسائلی را که برای آنها مهم است فراموش می کند. خانم ها باید توجه کنند نیازهای اساسی آقایان و خانم ها کاملا متفاوت است و آنچه برای زنان نیازی اساسی است برای آقایان در رده های پایین تر اولویت است.
فريب افرادی كه بارها به شما زخم می زنند اما پس آن با عذر خواهی آتشين تقاضای بخشش می كنند را نخوريد، اين افراد به دليل سبك دلبستگی دوسوگرا كه از كودكی به ارث برده اند دچار مشكلات شخصيتی شده و تمايلات ارضاء نشده درونی خود را با رفتار متناقض جبران می كنند، آنها به طور متناوب به شوخی و جدی شما را آزار می دهند و پس از آن از روي پشيمانی باز هم از شما معذرت می خواهند و اين الگوی هميشگی را حفظ می كنند، شايد در پس هر توهين بزرگی، لحظاتي زيبا را برايتان تدارك ببينند و در روز هايی خاص مانند روز تولدتان شما را شگفت زده كنند و هديه ای گران بها تدارك ببينند، اما عذر خواهی شان وقتی رفتار و گفتار نامناسب شان را ترك نمی كنند برای شما رنگ می بازد و باز شما می مانيد و موجودی چنگ زننده كه پس از ايجاد جراحت در وجودتان شما را به نوازشی عميق دعوت می كند و اين وجود وابسته شماست كه باز هم توان رهايی از اين اعتياد انسانی را ندارد.
"کارل گوستاو یونگ گفته: من ترجیح میدهم کامل باشم تا اینکه خوب باشم."

برای اینکه انسان کاملی باشیم، باید تمامی جنبه‌های وجودمان خواه خوب یا بد را در بر بگیریم. برای آنکه انسان یکپارچه‌ای باشیم، باید خوشحال و بااحساس، راضی، و همچنین غمگین و خودخواه و خشمگین باشیم.

اگرخود را مالک فقط نیمی از وجودمان یعنی آن نیمه خوب بدانیم و نیمه دیگر را انکار کنیم، کامل بودن را به اندازه کافی احساس نخواهیم کرد. آنگاه نوعی احساس آزاردهنده را تجربه می‌کنیم که گویی همیشه خطایی در ما وجود دارد.

✍🏽 #دبی_فورد
📕 جدایی معنوی
2024/11/15 18:05:44
Back to Top
HTML Embed Code: