*
جمله ای جادویی برای خاتمه به مشاجره با همسر
*بهترین جملاتی که در حین بحث می توانید به کار ببرید:
✅می فهمم چی میگی
✅شاید در این مورد حق با تو باشه
و هر جمله ای که به او بفهماند حرف هایش را شنیده اید و نقطه نظر او را هم در نظر می گیرید
✅ با به کار بردن این جملات دیگر در بحث ها در نقطه مقابل و بر ضد همسرتان قرار نمی گیرید، بلکه نشان می دهید که موضوع بحث برایتان مهم است و به تمام حرف هایش گوش می دهید.
✅فقط گفتن این جملات مهم نیست بلکه نحوه گفتن آن ها نیز مهم است.
جمله ای جادویی برای خاتمه به مشاجره با همسر
*بهترین جملاتی که در حین بحث می توانید به کار ببرید:
✅می فهمم چی میگی
✅شاید در این مورد حق با تو باشه
و هر جمله ای که به او بفهماند حرف هایش را شنیده اید و نقطه نظر او را هم در نظر می گیرید
✅ با به کار بردن این جملات دیگر در بحث ها در نقطه مقابل و بر ضد همسرتان قرار نمی گیرید، بلکه نشان می دهید که موضوع بحث برایتان مهم است و به تمام حرف هایش گوش می دهید.
✅فقط گفتن این جملات مهم نیست بلکه نحوه گفتن آن ها نیز مهم است.
*
راهکارهایى براى نادیده گرفتن افکار خودسرزنش گر
فرد خودسرزنش گر (خودخور) نسبت به تواناییها و داشتههای خود دید منفی دارد و بیشتر در پی برجسته کردن کمبودهای خود است؛ در واقع اینگونه افراد نسبت به محرکهای محیطی و پیرامونی خود دچار حساسیتهای افراطی بوده و همیشه از افسردگی و اضطراب رنج میبرند.
این افراد همواره در حال رنجش، سرزنش و مجازات خود هستند و تصور میکنند اطرافیانشان در مورد آنها قضاوت کرده و آنها را مورد ارزشیابی قرار میدهند و تصاویر ذهنی و افکار منفی موجود در روان ناخودآگاه افراد خودخور آنها را کنترل و مدیریت میکنند.
هنگامی که فرد دچار خودسرزنشی میشود با کشمکشهای روانی و ذهنی فراوانی درگیر است و گاهی برانگیخته و هیجانی شده و برخی اوقات در خود فرو رفته و منزوی میشود که همه این موارد باعث کاهش اعتماد به نفس در آنها شده و تاثیر مخربی بر جسم و روان آنها دارد که باید با تمرین مستمر الگوهای فکری منفی را محدود کرد.
خودخوری ممکن است ناشی از ضعف اعتماد به نفس، ضعف عزت نفس، حسادت، شناخته نشدن ظرفیتهای فردی و متبلور نکردن ظرفیتهای وجودی فرد باشد که یکی دیگر از مشکلات افراد خودخور، منعطف نبودن تفکر و اندیشههای آنهاست.....
راهکارهایى براى نادیده گرفتن افکار خودسرزنش گر
فرد خودسرزنش گر (خودخور) نسبت به تواناییها و داشتههای خود دید منفی دارد و بیشتر در پی برجسته کردن کمبودهای خود است؛ در واقع اینگونه افراد نسبت به محرکهای محیطی و پیرامونی خود دچار حساسیتهای افراطی بوده و همیشه از افسردگی و اضطراب رنج میبرند.
این افراد همواره در حال رنجش، سرزنش و مجازات خود هستند و تصور میکنند اطرافیانشان در مورد آنها قضاوت کرده و آنها را مورد ارزشیابی قرار میدهند و تصاویر ذهنی و افکار منفی موجود در روان ناخودآگاه افراد خودخور آنها را کنترل و مدیریت میکنند.
هنگامی که فرد دچار خودسرزنشی میشود با کشمکشهای روانی و ذهنی فراوانی درگیر است و گاهی برانگیخته و هیجانی شده و برخی اوقات در خود فرو رفته و منزوی میشود که همه این موارد باعث کاهش اعتماد به نفس در آنها شده و تاثیر مخربی بر جسم و روان آنها دارد که باید با تمرین مستمر الگوهای فکری منفی را محدود کرد.
خودخوری ممکن است ناشی از ضعف اعتماد به نفس، ضعف عزت نفس، حسادت، شناخته نشدن ظرفیتهای فردی و متبلور نکردن ظرفیتهای وجودی فرد باشد که یکی دیگر از مشکلات افراد خودخور، منعطف نبودن تفکر و اندیشههای آنهاست.....
*
آیا احتیاج دارید که کلمه ی ببخشید را از آدمهایی که آزارتان دادهاند بشنوید تا بتوانید گذشته و خاطراتتان با آنها را رها کنید؟
اگر در انتظارِ متوجه شدنِ آن آدم ها هستید، اگر می خواهید شکستگی قلب تان را به آنها نشان دهید و به آنها بفهمانید که چقدر رفتارهای شان شما را زخمی کرده است، شما یک نیازمند هستید.
آیا به راستی ما نیاز داریم تا آدم های گذشتهمان متوجه شوند چه آسیبی زدهاند و به ما بگویند ببخشید تا به خودمان اجازه دهیم آنها را رها کنیم؟
آیا ما نیازمندِ درک شدن توسط آنها هستیم؟
نه.
ما نیاز نداریم اما گاهی می خواهیم نیازمند بمانیم.
به هر حال نیازمند بودن از شجاع بودن و جلو رفتن آسان تر است.
برای این که در اکنون در زندگیمان جلو برویم و بتوانیم با موقعیت ها و افراد جدید اشنا شویم ما نیازمندِ شنیدن و دیدنِ تغییری در گذشته نیستیم.
این یک تصمیم است.
تصمیم این که به خودمان اجازه دهیم هیچ چیز در گذشته تغییر نکند و حتی هیچ فردی هم متوجه نشود که چه کاری کرده است و فقط اجازه دهیم همه چیز همان طور که رخ داده، تمام شود.
و برای این که به خودتان اجازه بدهید جلو بروید در اکنون از خودتان یک سوال بپرسید:
آیا به راستی من «نیازمند» این هستم که آدم گذشتهام متوجه عمق آسیبی که به من زده است بشود تا بتوانم دوباره به جریان زندگی برگردم؟
اگر خودتان را یک نیازمند می بینید، خودتان را برای یک انتظارِ نامعلومِ مبهم آماده کنید.
✍🏻پونه مقیمی
@rasapsychoo
آیا احتیاج دارید که کلمه ی ببخشید را از آدمهایی که آزارتان دادهاند بشنوید تا بتوانید گذشته و خاطراتتان با آنها را رها کنید؟
اگر در انتظارِ متوجه شدنِ آن آدم ها هستید، اگر می خواهید شکستگی قلب تان را به آنها نشان دهید و به آنها بفهمانید که چقدر رفتارهای شان شما را زخمی کرده است، شما یک نیازمند هستید.
آیا به راستی ما نیاز داریم تا آدم های گذشتهمان متوجه شوند چه آسیبی زدهاند و به ما بگویند ببخشید تا به خودمان اجازه دهیم آنها را رها کنیم؟
آیا ما نیازمندِ درک شدن توسط آنها هستیم؟
نه.
ما نیاز نداریم اما گاهی می خواهیم نیازمند بمانیم.
به هر حال نیازمند بودن از شجاع بودن و جلو رفتن آسان تر است.
برای این که در اکنون در زندگیمان جلو برویم و بتوانیم با موقعیت ها و افراد جدید اشنا شویم ما نیازمندِ شنیدن و دیدنِ تغییری در گذشته نیستیم.
این یک تصمیم است.
تصمیم این که به خودمان اجازه دهیم هیچ چیز در گذشته تغییر نکند و حتی هیچ فردی هم متوجه نشود که چه کاری کرده است و فقط اجازه دهیم همه چیز همان طور که رخ داده، تمام شود.
و برای این که به خودتان اجازه بدهید جلو بروید در اکنون از خودتان یک سوال بپرسید:
آیا به راستی من «نیازمند» این هستم که آدم گذشتهام متوجه عمق آسیبی که به من زده است بشود تا بتوانم دوباره به جریان زندگی برگردم؟
اگر خودتان را یک نیازمند می بینید، خودتان را برای یک انتظارِ نامعلومِ مبهم آماده کنید.
✍🏻پونه مقیمی
@rasapsychoo
*
این تمرین مناسب افرادی است که از رابطه عاطفی خود شکایت دارند.
یک قلم و کاغذ بردارید و پاسخ این سوالات را یادداشت کنید:
*سوال اول: چند ویژگی منفی افرادی که شما را بزرگ کرده اند و در دوران کودکی روی اعصاب شما بود را نام ببرید. بطور مثال: مادرم مشغول کارهای خودش بود و توجه خاصی به من نداشت، پدرم پرتوقع و کنترلگر بود و مدام من را با دیگران مقایسه می کرد.
*سوال دوم: حالا چند ویژگی مثبت آنها را فهرست کنید. بطور مثال : مادرم کارهای شخصی من را انجام می داد و اجازه نمی داد من دست به سیاه و سفید بزنم. پدرم به ندرت به خواسته های من نه می گفت و هرچه می خواستم برایم فراهم بود.
*سوال سوم: در دوران کودکی مهمترین خواسته شما چه بود و از نظر عاطفی برایتان چه معنایی داشت؟ مثلا دوست داشتم پدرم به من افتخار کند. یا مهمترین خواسته من داشتن دوچرخه بود و معنایش برایم این بود که بین همسالانم محبوب می شدم .
*سوال چهارم: وقتی بچه بودید و اوضاع مطابق خواسته تان پیش نمی رفت چه رفتاری نشان می دادید؟ بطور مثال قهر می کردم، لج می کردم یا در تنهایی خودم گریه می کردم.
*حالا برگردیم به زمان حال ...
آیا شما جذب افرادی می شوید که ویژگی های منفی سوال یک را دارا هستند؟ مثلا با آدم های سرد و بی توجه وارد رابطه می شوم (شبیه مادرم).
آیا ویژگی های مثبتی که در جواب سوال دوم نوشتید را وظیفه همسر یا نامزد خود می دانید؟ مثلا باید تمام خواسته های من را فراهم کند چون در خانه پدرم اینطور بود.
آیا توقعات شما از همسر یا پارتنرتان در واقع تلاش شماست تا همان نیاز عاطفی ارضاء نشده کودکی خود را برآورده کنید؟ مثلا انتظار دارم از هیچکسی جلوی من تعریف نکند تا احساس کنم به من افتخار می کند.
آیا هنوز هم وقتی اوضاع برخلاف میلتان پیش می رود شبیه دوران کودکیتان رفتار می کنید ؟ مثلا قهر می کنم یا به طرف مقابل بی محلی می کنم.
بعضی زوجین با شکایت از بی توجهی، سردمهری و خودخواهی طرف مقابلشان به مشاور مراجعه می کنند. می توان درک کرد شما در چنین روابطی چقدر تحت فشار هستید و مستاصل می شوید اما اگر پاسختان به یک یا چندتا از سوالات بالا مثبت باشد نشان می دهد که انتخاب این فرد و روش هایی که شما برای حل مسائلتان با او در پیش گرفته اید چندان تحت تاثیر عقل و منطق شما نیست و فرآیندهای ناخودآگاه شما در این میان نقش قابل توجهی بازی می کنند که می تواند به مشکلات شما دامن زده و مانع برآورده شدن نیازهای عاطفی شما شوند.
این تمرین مناسب افرادی است که از رابطه عاطفی خود شکایت دارند.
یک قلم و کاغذ بردارید و پاسخ این سوالات را یادداشت کنید:
*سوال اول: چند ویژگی منفی افرادی که شما را بزرگ کرده اند و در دوران کودکی روی اعصاب شما بود را نام ببرید. بطور مثال: مادرم مشغول کارهای خودش بود و توجه خاصی به من نداشت، پدرم پرتوقع و کنترلگر بود و مدام من را با دیگران مقایسه می کرد.
*سوال دوم: حالا چند ویژگی مثبت آنها را فهرست کنید. بطور مثال : مادرم کارهای شخصی من را انجام می داد و اجازه نمی داد من دست به سیاه و سفید بزنم. پدرم به ندرت به خواسته های من نه می گفت و هرچه می خواستم برایم فراهم بود.
*سوال سوم: در دوران کودکی مهمترین خواسته شما چه بود و از نظر عاطفی برایتان چه معنایی داشت؟ مثلا دوست داشتم پدرم به من افتخار کند. یا مهمترین خواسته من داشتن دوچرخه بود و معنایش برایم این بود که بین همسالانم محبوب می شدم .
*سوال چهارم: وقتی بچه بودید و اوضاع مطابق خواسته تان پیش نمی رفت چه رفتاری نشان می دادید؟ بطور مثال قهر می کردم، لج می کردم یا در تنهایی خودم گریه می کردم.
*حالا برگردیم به زمان حال ...
آیا شما جذب افرادی می شوید که ویژگی های منفی سوال یک را دارا هستند؟ مثلا با آدم های سرد و بی توجه وارد رابطه می شوم (شبیه مادرم).
آیا ویژگی های مثبتی که در جواب سوال دوم نوشتید را وظیفه همسر یا نامزد خود می دانید؟ مثلا باید تمام خواسته های من را فراهم کند چون در خانه پدرم اینطور بود.
آیا توقعات شما از همسر یا پارتنرتان در واقع تلاش شماست تا همان نیاز عاطفی ارضاء نشده کودکی خود را برآورده کنید؟ مثلا انتظار دارم از هیچکسی جلوی من تعریف نکند تا احساس کنم به من افتخار می کند.
آیا هنوز هم وقتی اوضاع برخلاف میلتان پیش می رود شبیه دوران کودکیتان رفتار می کنید ؟ مثلا قهر می کنم یا به طرف مقابل بی محلی می کنم.
بعضی زوجین با شکایت از بی توجهی، سردمهری و خودخواهی طرف مقابلشان به مشاور مراجعه می کنند. می توان درک کرد شما در چنین روابطی چقدر تحت فشار هستید و مستاصل می شوید اما اگر پاسختان به یک یا چندتا از سوالات بالا مثبت باشد نشان می دهد که انتخاب این فرد و روش هایی که شما برای حل مسائلتان با او در پیش گرفته اید چندان تحت تاثیر عقل و منطق شما نیست و فرآیندهای ناخودآگاه شما در این میان نقش قابل توجهی بازی می کنند که می تواند به مشکلات شما دامن زده و مانع برآورده شدن نیازهای عاطفی شما شوند.
☘توجه توجه☘
برگزاری کلاسهای زبان با 80%تخفیف فوق العاده ویژه بهار 1401
🪴اگه سطح انگلیسیتون صفره (درحد حروف الفبا)
🌼اگر سطحتون بالاتر از سطح راهنمایی یا دبیرستان هست
🔷سن مهم نیست🔷
برای کسب اطلاعات بیشتر پیام دهید:
@elhamkameli
برگزاری کلاسهای زبان با 80%تخفیف فوق العاده ویژه بهار 1401
🪴اگه سطح انگلیسیتون صفره (درحد حروف الفبا)
🌼اگر سطحتون بالاتر از سطح راهنمایی یا دبیرستان هست
🔷سن مهم نیست🔷
برای کسب اطلاعات بیشتر پیام دهید:
@elhamkameli
*
شش نکته که بسیاری از زوجین به آن توجه نمیکنند...!
*همسر خود را به چشم یک شی مسئول ننگرید. بلكه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید.
*جنبه یا بخشهایی از شخصیت شوهرتان را كه باعث تمایز او از سایرین میشود مورد توجه و تحسین قرار دهید.
*برای اینكه همسرتان با شما روراست باشد سعی كنید او را درک كرده و برای افكار و احساساتش ارزش قایل شوید. اگر حرفها و گفتههای او مطابق میل شما نیست از خود واكنش تند نشان ندهید؛ زیرا به این وسیله بذر بیاعتمادی در زندگی خود میكارید.
*وقتی همسرتان با شما درد دل میكند و راز دلش را با شما در میان میگذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید كه اسرار درونش ناخوشایند و بیرحمانه است و خیلی بد است.
*به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نكنید زیرا انتقاد پیاپی باعث میشود كه شوهرتان از شما فاصله بگیرد.
*او را به درک نكردن، عدم صمیمیت و بیاحساس بودن متهم نكنید. زیرا او درک كردن، صمیمیت و با احساس بودن را به شیوه خودش نشان میدهد..
شش نکته که بسیاری از زوجین به آن توجه نمیکنند...!
*همسر خود را به چشم یک شی مسئول ننگرید. بلكه به شخصیت وجودی او احترام بگذارید.
*جنبه یا بخشهایی از شخصیت شوهرتان را كه باعث تمایز او از سایرین میشود مورد توجه و تحسین قرار دهید.
*برای اینكه همسرتان با شما روراست باشد سعی كنید او را درک كرده و برای افكار و احساساتش ارزش قایل شوید. اگر حرفها و گفتههای او مطابق میل شما نیست از خود واكنش تند نشان ندهید؛ زیرا به این وسیله بذر بیاعتمادی در زندگی خود میكارید.
*وقتی همسرتان با شما درد دل میكند و راز دلش را با شما در میان میگذارد، احساساتش را بپذیرید و به او نگویید كه اسرار درونش ناخوشایند و بیرحمانه است و خیلی بد است.
*به طور مداوم از شوهرتان انتقاد نكنید زیرا انتقاد پیاپی باعث میشود كه شوهرتان از شما فاصله بگیرد.
*او را به درک نكردن، عدم صمیمیت و بیاحساس بودن متهم نكنید. زیرا او درک كردن، صمیمیت و با احساس بودن را به شیوه خودش نشان میدهد..
#طرحواره_درمانی
برای یک زندگی متعادل، به دو مولفه نیاز داریم:
۱. رابطه عاطفی دوطرفه
۲. جراتمندی
بعضی ها بخاطر حفظ روابط عاطفی، از خیر احساس هویت خود می گذرند و به دیگران اجازه می دهند هرطور که می خواهند کنترلشان کنند. افراد سوءاستفاده گر از این موضوع سوءاستفاده می کنند، تا جای ممکن فرد را در آسیب پذیری اش فرو می برند، جراتمندی را از او می گیرند و در نهایت او را به یک قربانی تبدیل می کنند.
بعضی ها می ترسند اگر مدام برای نیازهایشان نجنگند به یک قربانی تبدیل شوند. آنها جراتمندی را خوب بلد هستند ولی از روابط عاطفی چیزی نمی دانند. ترس های این افراد آنقدر زیاد است که اجازه نمی دهد به راحتی به دیگران نزدیک شوند. این ها افرادی پرخاشگر و بی احساس دیده می شوند ولی از درون احساس تنهایی می کنند.
برای یک زندگی متعادل، به دو مولفه نیاز داریم:
۱. رابطه عاطفی دوطرفه
۲. جراتمندی
بعضی ها بخاطر حفظ روابط عاطفی، از خیر احساس هویت خود می گذرند و به دیگران اجازه می دهند هرطور که می خواهند کنترلشان کنند. افراد سوءاستفاده گر از این موضوع سوءاستفاده می کنند، تا جای ممکن فرد را در آسیب پذیری اش فرو می برند، جراتمندی را از او می گیرند و در نهایت او را به یک قربانی تبدیل می کنند.
بعضی ها می ترسند اگر مدام برای نیازهایشان نجنگند به یک قربانی تبدیل شوند. آنها جراتمندی را خوب بلد هستند ولی از روابط عاطفی چیزی نمی دانند. ترس های این افراد آنقدر زیاد است که اجازه نمی دهد به راحتی به دیگران نزدیک شوند. این ها افرادی پرخاشگر و بی احساس دیده می شوند ولی از درون احساس تنهایی می کنند.
*
وابستگی
چرا بعضی ها رابطه تمام شده را رها نمی کنند؟
جدایی ها وحشتناک هستند بخصوص وقتی که یکی از زوج ها هنوز به طرف مقابل از نظر عاطفی وابسته باشد.
این نوع افراد یکباره زمین زیر پای شان انگار دهان باز می کند و سقوطی بی امان را تجربه می کنند. غم، ترس و بدبینی مفرط، گریبان شان را می گیرد. ولی واقعا چرا؟
*احساس خطر
طبیعی است که احساس از دست دادن یک عزیز، دلهره آور است. رفتن شریک زندگی که تکیه گاه زندگی است با خود ناامیدی و وحشت، جایگزین می کند. خیلی ها تحمل این ترس را ندارند.
*از دست دادن بهترین عشق
بعضی ها فکر می کنند شانس بهترین عشق نصیب شان شده و به هیچ وجه نمی خواهند بپذیرند که دیگر تمام شده است. آنها مطمئن هستند یافتن عشق خوب، بسیار کمیاب است.
*ضربه طلاق در کودکی
آنهایی که شوک ناشی از جدایی را در زندگی خانواده خودشان داشتند یا به شریک زندگی خود اعتماد نمی کنند یا دیوانه وار به آنها دل می بندند. تلفیق ترس و وابستگی نتیجه خوبی نمی دهد. آنها فکر می کنند باید به رابطه شان تعهد کامل داشته باشند و به هر شکل ممکن آن را حفظ کنند.
*ترس از تنهایی
افرادی هستند که از ترس پایان یافتن رابطه و تنهایی ناشی از آن، به هر توهین و تحقیری تن می دهند. دو نتیجه برای این نوع رابطه باقی می ماند. یا احترام و ارزش عشق از چشم شریک زندگی شان می افتد یا اینکه از ذلیلی و وابستگی شان سواستفاده می شود.
*ارزش من از چشم معشوق
وقتی همه هویت و شخصیت یکی از زوج ها به خوشایند نفر دوم بستگی پیدا می کند پایان یافتن رابطه سخت می شود چون فردی که همه زندگی اش در گرو تائید شریک زندگی اش می باشد می داند با رفتن معشوقش، همه هویت و شخصیتش را از دست خواهد داد. پس با تمام وجود پایان یافتن رابطه را انکار می کند.
@rasapsychoo
وابستگی
چرا بعضی ها رابطه تمام شده را رها نمی کنند؟
جدایی ها وحشتناک هستند بخصوص وقتی که یکی از زوج ها هنوز به طرف مقابل از نظر عاطفی وابسته باشد.
این نوع افراد یکباره زمین زیر پای شان انگار دهان باز می کند و سقوطی بی امان را تجربه می کنند. غم، ترس و بدبینی مفرط، گریبان شان را می گیرد. ولی واقعا چرا؟
*احساس خطر
طبیعی است که احساس از دست دادن یک عزیز، دلهره آور است. رفتن شریک زندگی که تکیه گاه زندگی است با خود ناامیدی و وحشت، جایگزین می کند. خیلی ها تحمل این ترس را ندارند.
*از دست دادن بهترین عشق
بعضی ها فکر می کنند شانس بهترین عشق نصیب شان شده و به هیچ وجه نمی خواهند بپذیرند که دیگر تمام شده است. آنها مطمئن هستند یافتن عشق خوب، بسیار کمیاب است.
*ضربه طلاق در کودکی
آنهایی که شوک ناشی از جدایی را در زندگی خانواده خودشان داشتند یا به شریک زندگی خود اعتماد نمی کنند یا دیوانه وار به آنها دل می بندند. تلفیق ترس و وابستگی نتیجه خوبی نمی دهد. آنها فکر می کنند باید به رابطه شان تعهد کامل داشته باشند و به هر شکل ممکن آن را حفظ کنند.
*ترس از تنهایی
افرادی هستند که از ترس پایان یافتن رابطه و تنهایی ناشی از آن، به هر توهین و تحقیری تن می دهند. دو نتیجه برای این نوع رابطه باقی می ماند. یا احترام و ارزش عشق از چشم شریک زندگی شان می افتد یا اینکه از ذلیلی و وابستگی شان سواستفاده می شود.
*ارزش من از چشم معشوق
وقتی همه هویت و شخصیت یکی از زوج ها به خوشایند نفر دوم بستگی پیدا می کند پایان یافتن رابطه سخت می شود چون فردی که همه زندگی اش در گرو تائید شریک زندگی اش می باشد می داند با رفتن معشوقش، همه هویت و شخصیتش را از دست خواهد داد. پس با تمام وجود پایان یافتن رابطه را انکار می کند.
@rasapsychoo
زوج درمانی
وقتی که هیچ شانسی برای تغییر همسرت نداری و دلایل خوبی داری که او را ترک نکنی (یعنی می خواهی با او ادامه بدهی)، تنها راه باقی مانده این است که او را به همان صورتی که هست بپذیری.
اجازه بدهید همسرتان همان گونه ای که هست باشد و به جای این که سعی کنید او را تغییر دهید،برخودتان تمرکز کنید.
منظور از این حالت این نیست که با بی تفاوتی او را به حال خود رها کنید یا تسلیم او شوید، بلکه او را به همان شکل که هست بپذیرید.
پذیرش، فرایند فعالی است که می تواند زندگی سراسر رنج را به یک زندگی معنادار تبدیل کند.
@rasapsychoo
وقتی که هیچ شانسی برای تغییر همسرت نداری و دلایل خوبی داری که او را ترک نکنی (یعنی می خواهی با او ادامه بدهی)، تنها راه باقی مانده این است که او را به همان صورتی که هست بپذیری.
اجازه بدهید همسرتان همان گونه ای که هست باشد و به جای این که سعی کنید او را تغییر دهید،برخودتان تمرکز کنید.
منظور از این حالت این نیست که با بی تفاوتی او را به حال خود رها کنید یا تسلیم او شوید، بلکه او را به همان شکل که هست بپذیرید.
پذیرش، فرایند فعالی است که می تواند زندگی سراسر رنج را به یک زندگی معنادار تبدیل کند.
@rasapsychoo
*
چرا مردم به موزیک غمگین علاقه دارند؟
موزیک غمگین در بین مردم از محبوبیت بیشتری برخوردار است و اکثر مردم با گوش دادن به موزیک غمگین بیشتر لذت می برند، البته باید بگوییم که کسانی هم هستند که موزیک شاد را به موزیک غمگین ترجیح میدهند؛ اما اکثر مردم طرز تفکرشان نسبت به موزیک غمگین بهتر است و می گويند آرامش در گوش دادن به موزیک غمگین است.
محققان می گویند تمایل افراد به شنیدن موسیقی غمگین ناشی از میزان قدرت آنان در همدردی است.
نتایج تحقيقات نشان داده که واکنش های عاطفی به موسیقی غمگین می تواند ناشی از سه عامل:
*محبت و مهربانی،
*همدردی
*و نگرانی باشد.
طبق اين تحقيقات، افرادی که همزمان احساس ناراحتی و مهربانی داشتند، بیش از دیگران از موسیقی غمگین لذت می بردند.
@rasapsychoo
چرا مردم به موزیک غمگین علاقه دارند؟
موزیک غمگین در بین مردم از محبوبیت بیشتری برخوردار است و اکثر مردم با گوش دادن به موزیک غمگین بیشتر لذت می برند، البته باید بگوییم که کسانی هم هستند که موزیک شاد را به موزیک غمگین ترجیح میدهند؛ اما اکثر مردم طرز تفکرشان نسبت به موزیک غمگین بهتر است و می گويند آرامش در گوش دادن به موزیک غمگین است.
محققان می گویند تمایل افراد به شنیدن موسیقی غمگین ناشی از میزان قدرت آنان در همدردی است.
نتایج تحقيقات نشان داده که واکنش های عاطفی به موسیقی غمگین می تواند ناشی از سه عامل:
*محبت و مهربانی،
*همدردی
*و نگرانی باشد.
طبق اين تحقيقات، افرادی که همزمان احساس ناراحتی و مهربانی داشتند، بیش از دیگران از موسیقی غمگین لذت می بردند.
@rasapsychoo
*
چرا همش من باید بهش پیام بدم؟
*دلیلش چیه؟
ممکنه در رابطهای باشین که اکثرا شما باید اول بهش پیام بدین. البته اون جوابتونو میده ولی خیلی کم پیش میاد که پیش قدم بشه و اول خودش بهتون پیام بده. حتما از این وضع خیلی خسته شدین و میخواین دلیلش رو بدونین. پس پست رو دنبال کنین.
*از احساستون مطمئن نیست
ممکنه دلیلش این باشه که از احساستون مطمئن نیست و نمیدونه که اگر اول خودش پیام بده شما چه فکری میکنین، آیا از این کارش خوشتون میاد؟ یا براتون مزاحمت محسوب میشه؟ برای همین فقط وقتی که شما پیام بدین، جوابتونو میده چون میفهمه که به فکرش بودین که پیام دادین، پس الآن میتونه صحبت کنه باهاتون.
*نمی خواد اذیتتون کنه
بعضی از آقایون فکر میکنن که اگر مدام خودشون پیش قدم بشن و بهتون پیام بدن، باعث ناراحت شدن شما میشه و ترجیح میدن مزاحم نشن، تا وقتی که خودتون در فرصت مناسب پیگیرشون بشین.
*خیلی سرش شلوغه
ممکنه کارش خیلی زیاد باشه و برای همین فرصت پیدا نمیکنه بهتون خیلی پیام بده. اگر این وضعیت خیلی طول بکشه، یعنی شما در اولویتش نیستین و براش زیاد مهم نیستین.
*با شما فاصله رو رعایت می کنه
شاید به دلایلی نمیخواد بهتون خیلی نزدیک بشه و میخواد بینتون کمی فاصله باشه. ممکنه از وابستگی می ترسه یا نمیخواد متعهد بشه به یک رابطه، خودش رو تحت فشار احساس میکنه اگر بخواد باهاتون خیلی صمیمی بشه و...
*رابطهی عاطفی نمی خواد
ممکنه شما رو به عنوان یه دست معمولی دوست داره و نمیخواد رابطه متعهدانه بشه. البته معنیش این نیست که حتما مشکل شما هستین که نمیخواد باهاتون وارد رابطه بشه، ممکنه خودش به دلایلی کلا نمیخواد وارد رابطه با کسی بشه.
*شما خیلی بهش پیام میدید
وقتی شما خیلی بهش در طول روز پیام بدین، اون احساس میکنه که تحت فشار قرار گرفته و همین باعث دوری اون از شما میشه. یا بیش از حد پیام دادن شما باعث میشه که دیگه اون تلاشی برای بدست آوردن شما نکنه و عقب نشینی کنه چون حس میکنه که نیاز نیست تلاشی بکنه تا دوستش داشته باشین چون خودبهخود عاشقش هستین.
*عشقتون دوطرفه نیست
ممکنه دلیل پیام ندادنش این باشه که اونقدری که شما بهش علاقه دارین، اون بهتون علاقه نداره، یعنی در واقع عشقتون یه طرفه است.
@rasapsychoo
چرا همش من باید بهش پیام بدم؟
*دلیلش چیه؟
ممکنه در رابطهای باشین که اکثرا شما باید اول بهش پیام بدین. البته اون جوابتونو میده ولی خیلی کم پیش میاد که پیش قدم بشه و اول خودش بهتون پیام بده. حتما از این وضع خیلی خسته شدین و میخواین دلیلش رو بدونین. پس پست رو دنبال کنین.
*از احساستون مطمئن نیست
ممکنه دلیلش این باشه که از احساستون مطمئن نیست و نمیدونه که اگر اول خودش پیام بده شما چه فکری میکنین، آیا از این کارش خوشتون میاد؟ یا براتون مزاحمت محسوب میشه؟ برای همین فقط وقتی که شما پیام بدین، جوابتونو میده چون میفهمه که به فکرش بودین که پیام دادین، پس الآن میتونه صحبت کنه باهاتون.
*نمی خواد اذیتتون کنه
بعضی از آقایون فکر میکنن که اگر مدام خودشون پیش قدم بشن و بهتون پیام بدن، باعث ناراحت شدن شما میشه و ترجیح میدن مزاحم نشن، تا وقتی که خودتون در فرصت مناسب پیگیرشون بشین.
*خیلی سرش شلوغه
ممکنه کارش خیلی زیاد باشه و برای همین فرصت پیدا نمیکنه بهتون خیلی پیام بده. اگر این وضعیت خیلی طول بکشه، یعنی شما در اولویتش نیستین و براش زیاد مهم نیستین.
*با شما فاصله رو رعایت می کنه
شاید به دلایلی نمیخواد بهتون خیلی نزدیک بشه و میخواد بینتون کمی فاصله باشه. ممکنه از وابستگی می ترسه یا نمیخواد متعهد بشه به یک رابطه، خودش رو تحت فشار احساس میکنه اگر بخواد باهاتون خیلی صمیمی بشه و...
*رابطهی عاطفی نمی خواد
ممکنه شما رو به عنوان یه دست معمولی دوست داره و نمیخواد رابطه متعهدانه بشه. البته معنیش این نیست که حتما مشکل شما هستین که نمیخواد باهاتون وارد رابطه بشه، ممکنه خودش به دلایلی کلا نمیخواد وارد رابطه با کسی بشه.
*شما خیلی بهش پیام میدید
وقتی شما خیلی بهش در طول روز پیام بدین، اون احساس میکنه که تحت فشار قرار گرفته و همین باعث دوری اون از شما میشه. یا بیش از حد پیام دادن شما باعث میشه که دیگه اون تلاشی برای بدست آوردن شما نکنه و عقب نشینی کنه چون حس میکنه که نیاز نیست تلاشی بکنه تا دوستش داشته باشین چون خودبهخود عاشقش هستین.
*عشقتون دوطرفه نیست
ممکنه دلیل پیام ندادنش این باشه که اونقدری که شما بهش علاقه دارین، اون بهتون علاقه نداره، یعنی در واقع عشقتون یه طرفه است.
@rasapsychoo
*
اگر در تعامل با یک شخصیت اجتنابگر هستید،رفتارتان باید چگونه باشد؟
*روی نقاط ضعف آنها کلیک نکنید
باید دقت کنید که شخصیتهای اجتنابی هیچکدام از رفتارهایی که باعث دور شدن آنها از جمع میشود را به صورت ارادی و از روی علاقه خود انجام نمیدهند. بنابراین توجه و انتقاد شما در مورد ضعفهایشان، آنها را آسیب پذیرتر و ضعیفتر می کند. شاید شخصیت اجتنابی در جمع بسیار خجالتی و کم حرف باشد، اما شما با بیان جملهای مانند «پسر من خیلی محجوب و خجالتیه تا حالا با هیچ دختری صحبت نکرده» او را بیشتر از اجتماعات دور میکنید.
*قدم به قدم به آنها پاداش دهید
رفتار تأییدی شما در قبال اقدامات مثبت و پیشرفتهای شخصیت اجتنابی، به او انگیزه پیشرفت میدهد. هر رفتار مثبت شخصیت اجتنابی اگر از جانب شما با پاداش همراه باشد، به او نیروی محرکه مثبتی خواهد داد. باید دقت کنید که رفتار شما صادقانه، محترمانه و نه از روی ترحم باشد.
*آنها را مجبور نکنید با شما روبرو شوند
اگر همه نشانههای شخصیتهای اجتنابی را در نظر بگیرید، میفهمید که آنها با چالشهای احساسی و ادراکی بسیار زیادی روبرو هستند. بعضی از شخصیتهای اجتنابی با افسردگی، اضطراب و یا مشکلات مدیریت خشم مبارزه میکنند. بنابراین مجبور کردن آنها، به انجام کارهایی که از آن فرار میکنند، فقط باعث شرم و ناراحتی بیشتر آنها می شود.
@rasapsychoo
اگر در تعامل با یک شخصیت اجتنابگر هستید،رفتارتان باید چگونه باشد؟
*روی نقاط ضعف آنها کلیک نکنید
باید دقت کنید که شخصیتهای اجتنابی هیچکدام از رفتارهایی که باعث دور شدن آنها از جمع میشود را به صورت ارادی و از روی علاقه خود انجام نمیدهند. بنابراین توجه و انتقاد شما در مورد ضعفهایشان، آنها را آسیب پذیرتر و ضعیفتر می کند. شاید شخصیت اجتنابی در جمع بسیار خجالتی و کم حرف باشد، اما شما با بیان جملهای مانند «پسر من خیلی محجوب و خجالتیه تا حالا با هیچ دختری صحبت نکرده» او را بیشتر از اجتماعات دور میکنید.
*قدم به قدم به آنها پاداش دهید
رفتار تأییدی شما در قبال اقدامات مثبت و پیشرفتهای شخصیت اجتنابی، به او انگیزه پیشرفت میدهد. هر رفتار مثبت شخصیت اجتنابی اگر از جانب شما با پاداش همراه باشد، به او نیروی محرکه مثبتی خواهد داد. باید دقت کنید که رفتار شما صادقانه، محترمانه و نه از روی ترحم باشد.
*آنها را مجبور نکنید با شما روبرو شوند
اگر همه نشانههای شخصیتهای اجتنابی را در نظر بگیرید، میفهمید که آنها با چالشهای احساسی و ادراکی بسیار زیادی روبرو هستند. بعضی از شخصیتهای اجتنابی با افسردگی، اضطراب و یا مشکلات مدیریت خشم مبارزه میکنند. بنابراین مجبور کردن آنها، به انجام کارهایی که از آن فرار میکنند، فقط باعث شرم و ناراحتی بیشتر آنها می شود.
@rasapsychoo
*
ازدواج راه حل است یا چالش؟
بیشتر شنیده می شود اگر ازدواج کند خوب می شود انگار ازدواج درمانی است که بطور اتوماتیک فرد را درمان می کند و یا این که راه حلی است که فرد برای مسائلش در نظر می گیرد در صورتی که ازدواج چالشی است که نیاز به مهارت دارد
قبل از ازدواج لازم است فرد آمادگی برای ازدواج را داشته باشد
فرد مسائل کودکیش را حل کرده باشد
فرد با تنهایی خودش کنار آمده باشد
فرد خودش را بشناسد
با والدینش تسویه حساب کرده باشد و به شفقت رسیده باشد
مهارت رابطه را بداند
حل مساله را بداند
توقع سالم از ازدواج و رابطه را بداند
و انگاه بداند که چگونه درست انتخاب کند
بعد ازاین آمادگی های شناختی و هیجانی ، با اضطراب بالا وارد چالشی ترین انتخاب زندگیش(ازدواج) شود.
@rasapsychoo
ازدواج راه حل است یا چالش؟
بیشتر شنیده می شود اگر ازدواج کند خوب می شود انگار ازدواج درمانی است که بطور اتوماتیک فرد را درمان می کند و یا این که راه حلی است که فرد برای مسائلش در نظر می گیرد در صورتی که ازدواج چالشی است که نیاز به مهارت دارد
قبل از ازدواج لازم است فرد آمادگی برای ازدواج را داشته باشد
فرد مسائل کودکیش را حل کرده باشد
فرد با تنهایی خودش کنار آمده باشد
فرد خودش را بشناسد
با والدینش تسویه حساب کرده باشد و به شفقت رسیده باشد
مهارت رابطه را بداند
حل مساله را بداند
توقع سالم از ازدواج و رابطه را بداند
و انگاه بداند که چگونه درست انتخاب کند
بعد ازاین آمادگی های شناختی و هیجانی ، با اضطراب بالا وارد چالشی ترین انتخاب زندگیش(ازدواج) شود.
@rasapsychoo
*
چرا مردها بی احساس می شوند؟
اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرومیروند ، سکوت میکنند و بیاحساس میشوند تا مسئله ی خود را به شکلی حل کنند.
از آن جایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت میکند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنشهای عاطفی و احساسی نیست.
اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه میکنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند.
زنها از این رفتار مردها به هراس میافتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمیکند در حالیکه مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه میکنند.
مرد توانایی آن را دارد که در لحظهای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل میتواند در لحظهای از این حال خارج شود.
وقتی مردها متعادلتر میشوند برای آن ها صحبت درباره ی اینکه از چه موضوعی ناراحت بودند سادهتر میشود. وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمیگردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد.
در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج میشود و میگوید که همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد.
@rasapsychoo
چرا مردها بی احساس می شوند؟
اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرومیروند ، سکوت میکنند و بیاحساس میشوند تا مسئله ی خود را به شکلی حل کنند.
از آن جایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت میکند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنشهای عاطفی و احساسی نیست.
اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه میکنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند.
زنها از این رفتار مردها به هراس میافتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمیکند در حالیکه مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه میکنند.
مرد توانایی آن را دارد که در لحظهای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل میتواند در لحظهای از این حال خارج شود.
وقتی مردها متعادلتر میشوند برای آن ها صحبت درباره ی اینکه از چه موضوعی ناراحت بودند سادهتر میشود. وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمیگردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد.
در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج میشود و میگوید که همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد.
@rasapsychoo
شگردهای جذابیت
عبارات بیهوده که باید از صحبت های مان حذف کنیم👇
❌منظورم را که می فهمی...
📣آنچه شنیده میشه⬅️
▪️شما از آنچه می گویید مطمئن نیستید!
❌راستش، به واقع، حقیقتش، باور کن، به خدا، به مرگ... به جان...
📣آنچه شنیده میشه⬅️
▪️کسانی که نامطمئن، بدون صداقت، غیر صمیمی، دروغگو یا در حال اغراق کردن هستند. از این کلمات استفاده می کنند!
❌باید، حتما، قطعا
📣آنچه شنیده میشه⬅️
▪️تلاش می کنید بحث را به زور یا از سر رفع تکلیف به پیش ببرید!
عبارات بیهوده که باید از صحبت های مان حذف کنیم👇
❌منظورم را که می فهمی...
📣آنچه شنیده میشه⬅️
▪️شما از آنچه می گویید مطمئن نیستید!
❌راستش، به واقع، حقیقتش، باور کن، به خدا، به مرگ... به جان...
📣آنچه شنیده میشه⬅️
▪️کسانی که نامطمئن، بدون صداقت، غیر صمیمی، دروغگو یا در حال اغراق کردن هستند. از این کلمات استفاده می کنند!
❌باید، حتما، قطعا
📣آنچه شنیده میشه⬅️
▪️تلاش می کنید بحث را به زور یا از سر رفع تکلیف به پیش ببرید!
.
اعتياد به روابط عاطفی يا عشق!
«اعتياد به روابط عاطفی، برخلاف نام لطيفش، می تواند از ويرانکنندهترين شکلهای اعتياد باشد که اين روزها به فراوانی در فيلمها و داستانهای بهظاهر عشقی به تصوير کشيده ميشود.
با توجه به نياز طبيعی و فطری انسان به روابط اجتماعی و عاطفی و انتظار بروز پديده عشق، بويژه در دوره جوانی، گاهی تشخيص موارد اعتياد به روابط احساسی و عاشقانه بسيار دشوار می شود.
درحالی که افراد معتاد به روابط عاشقانه، درگير روابطی می شوند که نه تنها از نگاه روانشناختی سالم نيست و برای فرد، شادی و تکامل عشق سالم را به همراه ندارد، بلکه در نهايت موجب آزار و زيانِ وی شده و بر کولهبار تجربههای طرد شدن، تنهایی و به عبارتی شکستهای عشقی اش اضافه می شود.
در حالت کلی، تقريباً در همه انواع اعتياد، فرد معتاد، عادت به فرارکردن از احساسات غم و غصه، خشم و تنهايی دارد. معتادان به روابط عاطفي نيز از اين قاعده مستثنا نبوده و در واقع، آنها بر روابط عاطفی تمرکز می کنند تا از پرداختن به مشکلات و هيجانات منفی زندگي خودشان بگريزند.
معمولاً افرادی که در کودکی، از مهرباني و مهر کافی بهرهمند نبودهاند، در دام اعتياد به روابط عاطفی گرفتار می شوند.
متخصصان بر اين باورند که «خودکمبینی و کمبود عزتنفس» در افرادی که در کودکی مهر و محبت کافی دريافت نکردهاند، در بزرگسالی آنها را به وابستگی شديد و اعتياد عاطی سوق خواهد داد.
بسياری از اين افراد، در کودکی تنها گذاشته شده يا رها شدهاند و به همين دليل، با تمام وجود می کوشند تا به روابط عاطفی خود «بچسبند» و از ترکشدن دوباره به هر قيمتی جلوگيری کنند.
اين افراد گاهی، در گرداب روابط عاطفی ويران کنندهای می افتند، ولی به جهت ترس از ترک شدن و تنها ماندن، از تمام کردن اين رابطه دوری می گزينند.
@rasapsychoo
اعتياد به روابط عاطفی يا عشق!
«اعتياد به روابط عاطفی، برخلاف نام لطيفش، می تواند از ويرانکنندهترين شکلهای اعتياد باشد که اين روزها به فراوانی در فيلمها و داستانهای بهظاهر عشقی به تصوير کشيده ميشود.
با توجه به نياز طبيعی و فطری انسان به روابط اجتماعی و عاطفی و انتظار بروز پديده عشق، بويژه در دوره جوانی، گاهی تشخيص موارد اعتياد به روابط احساسی و عاشقانه بسيار دشوار می شود.
درحالی که افراد معتاد به روابط عاشقانه، درگير روابطی می شوند که نه تنها از نگاه روانشناختی سالم نيست و برای فرد، شادی و تکامل عشق سالم را به همراه ندارد، بلکه در نهايت موجب آزار و زيانِ وی شده و بر کولهبار تجربههای طرد شدن، تنهایی و به عبارتی شکستهای عشقی اش اضافه می شود.
در حالت کلی، تقريباً در همه انواع اعتياد، فرد معتاد، عادت به فرارکردن از احساسات غم و غصه، خشم و تنهايی دارد. معتادان به روابط عاطفي نيز از اين قاعده مستثنا نبوده و در واقع، آنها بر روابط عاطفی تمرکز می کنند تا از پرداختن به مشکلات و هيجانات منفی زندگي خودشان بگريزند.
معمولاً افرادی که در کودکی، از مهرباني و مهر کافی بهرهمند نبودهاند، در دام اعتياد به روابط عاطفی گرفتار می شوند.
متخصصان بر اين باورند که «خودکمبینی و کمبود عزتنفس» در افرادی که در کودکی مهر و محبت کافی دريافت نکردهاند، در بزرگسالی آنها را به وابستگی شديد و اعتياد عاطی سوق خواهد داد.
بسياری از اين افراد، در کودکی تنها گذاشته شده يا رها شدهاند و به همين دليل، با تمام وجود می کوشند تا به روابط عاطفی خود «بچسبند» و از ترکشدن دوباره به هر قيمتی جلوگيری کنند.
اين افراد گاهی، در گرداب روابط عاطفی ويران کنندهای می افتند، ولی به جهت ترس از ترک شدن و تنها ماندن، از تمام کردن اين رابطه دوری می گزينند.
@rasapsychoo
*
در مقابل خواسته هایي که باعث حقارت تو
می شوند بگو "نه"
یک نفر گستاخانه و بی شرمانه با تو رفتار کرده و حالا دلت می خواهد به او پیام بدهی به دلت بگو نه
"بعضی ها ارزش معاشرت ندارند"
دوستت از تو کاری را می خواهد انجام بدهی که وجدانت قبول نمی کند... بگو نه
"قبول که دوست توست اما هیچ چیز ارزش وجدان درد را ندارد"
از تو می خواهند به جایی بروی که آدم ها و رفتارهای شان عذابت می دهند...بگو نه
"با لحظات عمرت که تعارف نداری"
روزی با یک نفر رابطه داشته ای و او خیلی خودخواهانه تو را رها کرده و رفته و حالا دوباره برگشته ....بگو نه
"تو حق نداری خودت را بازیچه ی هوس دیگران کنی که مثل کش بیایند و بروند"
هرگاه یک جایی گیر کردی که احساست گفت" بله "و عقلت گفت "نه" به حرف (عقلت) گوش کن تا زندگی ات از چهارچوب خارج نشود.
@rasapsychoo
در مقابل خواسته هایي که باعث حقارت تو
می شوند بگو "نه"
یک نفر گستاخانه و بی شرمانه با تو رفتار کرده و حالا دلت می خواهد به او پیام بدهی به دلت بگو نه
"بعضی ها ارزش معاشرت ندارند"
دوستت از تو کاری را می خواهد انجام بدهی که وجدانت قبول نمی کند... بگو نه
"قبول که دوست توست اما هیچ چیز ارزش وجدان درد را ندارد"
از تو می خواهند به جایی بروی که آدم ها و رفتارهای شان عذابت می دهند...بگو نه
"با لحظات عمرت که تعارف نداری"
روزی با یک نفر رابطه داشته ای و او خیلی خودخواهانه تو را رها کرده و رفته و حالا دوباره برگشته ....بگو نه
"تو حق نداری خودت را بازیچه ی هوس دیگران کنی که مثل کش بیایند و بروند"
هرگاه یک جایی گیر کردی که احساست گفت" بله "و عقلت گفت "نه" به حرف (عقلت) گوش کن تا زندگی ات از چهارچوب خارج نشود.
@rasapsychoo
*
چرا مردها کمتر صحبت می کنند؟
*شنونده فعالی نیستید، موقعی که همسرتان صحبت می کند حواستان جای دیگر است.
*وقتی صحبت می کند شروع به قضاوت می کنید.
*اجازه نمی دهید همسرتان خود واقعیش باشد و مدام از او ایراد می گیرید.
*طوری برخورد می کنید که احساس کند مورد احترام نیست و توسط،شما درک نمی شود.
*وقتی صحبت می کند نصیحتش می کنید.
*بین حرف هایش می پرید.
*سعی دارید مثل مادر از او مراقبت کنید.
*از حرف هایش زمان دعوا ایراد می گیرید.
*توان رو به رو شدن و شنیدن مشکلاتش را ندارید.
@rasapsychoo
چرا مردها کمتر صحبت می کنند؟
*شنونده فعالی نیستید، موقعی که همسرتان صحبت می کند حواستان جای دیگر است.
*وقتی صحبت می کند شروع به قضاوت می کنید.
*اجازه نمی دهید همسرتان خود واقعیش باشد و مدام از او ایراد می گیرید.
*طوری برخورد می کنید که احساس کند مورد احترام نیست و توسط،شما درک نمی شود.
*وقتی صحبت می کند نصیحتش می کنید.
*بین حرف هایش می پرید.
*سعی دارید مثل مادر از او مراقبت کنید.
*از حرف هایش زمان دعوا ایراد می گیرید.
*توان رو به رو شدن و شنیدن مشکلاتش را ندارید.
@rasapsychoo
*
وابستگی
چرا بعضی ها رابطه تمام شده را رها نمی کنند؟
جدایی ها وحشتناک هستند بخصوص وقتی که یکی از زوج ها هنوز به طرف مقابل از نظر عاطفی وابسته باشد.
این نوع افراد یکباره زمین زیر پای شان انگار دهان باز می کند و سقوطی بی امان را تجربه می کنند. غم، ترس و بدبینی مفرط، گریبان شان را می گیرد. ولی واقعا چرا؟
*احساس خطر
طبیعی است که احساس از دست دادن یک عزیز، دلهره آور است. رفتن شریک زندگی که تکیه گاه زندگی است با خود ناامیدی و وحشت، جایگزین می کند. خیلی ها تحمل این ترس را ندارند.
*از دست دادن بهترین عشق
بعضی ها فکر می کنند شانس بهترین عشق نصیب شان شده و به هیچ وجه نمی خواهند بپذیرند که دیگر تمام شده است. آنها مطمئن هستند یافتن عشق خوب، بسیار کمیاب است.
*ضربه طلاق در کودکی
آنهایی که شوک ناشی از جدایی را در زندگی خانواده خودشان داشتند یا به شریک زندگی خود اعتماد نمی کنند یا دیوانه وار به آنها دل می بندند. تلفیق ترس و وابستگی نتیجه خوبی نمی دهد. آنها فکر می کنند باید به رابطه شان تعهد کامل داشته باشند و به هر شکل ممکن آن را حفظ کنند.
*ترس از تنهایی
افرادی هستند که از ترس پایان یافتن رابطه و تنهایی ناشی از آن، به هر توهین و تحقیری تن می دهند. دو نتیجه برای این نوع رابطه باقی می ماند. یا احترام و ارزش عشق از چشم شریک زندگی شان می افتد یا اینکه از ذلیلی و وابستگی شان سواستفاده می شود.
*ارزش من از چشم معشوق
وقتی همه هویت و شخصیت یکی از زوج ها به خوشایند نفر دوم بستگی پیدا می کند پایان یافتن رابطه سخت می شود چون فردی که همه زندگی اش در گرو تائید شریک زندگی اش می باشد می داند با رفتن معشوقش، همه هویت و شخصیتش را از دست خواهد داد. پس با تمام وجود پایان یافتن رابطه را انکار می کند.
@rasapsychoo
وابستگی
چرا بعضی ها رابطه تمام شده را رها نمی کنند؟
جدایی ها وحشتناک هستند بخصوص وقتی که یکی از زوج ها هنوز به طرف مقابل از نظر عاطفی وابسته باشد.
این نوع افراد یکباره زمین زیر پای شان انگار دهان باز می کند و سقوطی بی امان را تجربه می کنند. غم، ترس و بدبینی مفرط، گریبان شان را می گیرد. ولی واقعا چرا؟
*احساس خطر
طبیعی است که احساس از دست دادن یک عزیز، دلهره آور است. رفتن شریک زندگی که تکیه گاه زندگی است با خود ناامیدی و وحشت، جایگزین می کند. خیلی ها تحمل این ترس را ندارند.
*از دست دادن بهترین عشق
بعضی ها فکر می کنند شانس بهترین عشق نصیب شان شده و به هیچ وجه نمی خواهند بپذیرند که دیگر تمام شده است. آنها مطمئن هستند یافتن عشق خوب، بسیار کمیاب است.
*ضربه طلاق در کودکی
آنهایی که شوک ناشی از جدایی را در زندگی خانواده خودشان داشتند یا به شریک زندگی خود اعتماد نمی کنند یا دیوانه وار به آنها دل می بندند. تلفیق ترس و وابستگی نتیجه خوبی نمی دهد. آنها فکر می کنند باید به رابطه شان تعهد کامل داشته باشند و به هر شکل ممکن آن را حفظ کنند.
*ترس از تنهایی
افرادی هستند که از ترس پایان یافتن رابطه و تنهایی ناشی از آن، به هر توهین و تحقیری تن می دهند. دو نتیجه برای این نوع رابطه باقی می ماند. یا احترام و ارزش عشق از چشم شریک زندگی شان می افتد یا اینکه از ذلیلی و وابستگی شان سواستفاده می شود.
*ارزش من از چشم معشوق
وقتی همه هویت و شخصیت یکی از زوج ها به خوشایند نفر دوم بستگی پیدا می کند پایان یافتن رابطه سخت می شود چون فردی که همه زندگی اش در گرو تائید شریک زندگی اش می باشد می داند با رفتن معشوقش، همه هویت و شخصیتش را از دست خواهد داد. پس با تمام وجود پایان یافتن رابطه را انکار می کند.
@rasapsychoo
*
اگر شما یا طرف مقابلتان به خاطر دیگری تغییری اساسی در زندگی یا شخصیت خود ایجاد کرده باشید، چه از روی اجبار و چه از روی علاقه بیش از حد و برای از دست ندادن طرف مقابل، بسیار محتمل است که دیر یا زود مثل فنر سر جای خودتان برگردید و رابطه را مختل کنید.
افرادی که به خاطر رابطه اولویت بندی زندگی خود را تغییر می دهند، از خصوصیات زنانه یا مردانه طبیعی خود دست می کشند، از شغل آرمانی (به خصوص آقایان) یا از دلبستگی های همیشگی (به خصوص خانم ها) صرف نظر می کنند، خصوصیات شخصیتی خود را به ناگهان تغییر می دهند یا خود را مجبور به قبول اعتقادات و ارزش هایی می کنند که در عمق وجودشان آن را قبول ندارند، در واقع از همان اول چنان برداشت بزرگی از حساب پس انداز عاطفی رابطه شان کرده اند که رابطه هر لحظه ممکن است با کوچک ترین مشکل از هم بپاشد و نخواهد توانست از شرایط سختی که در هر زندگی مشترکی پیش می آید به سلامت عبور کند.
اگر شما یا طرف مقابلتان به خاطر دیگری تغییری اساسی در زندگی یا شخصیت خود ایجاد کرده باشید، چه از روی اجبار و چه از روی علاقه بیش از حد و برای از دست ندادن طرف مقابل، بسیار محتمل است که دیر یا زود مثل فنر سر جای خودتان برگردید و رابطه را مختل کنید.
افرادی که به خاطر رابطه اولویت بندی زندگی خود را تغییر می دهند، از خصوصیات زنانه یا مردانه طبیعی خود دست می کشند، از شغل آرمانی (به خصوص آقایان) یا از دلبستگی های همیشگی (به خصوص خانم ها) صرف نظر می کنند، خصوصیات شخصیتی خود را به ناگهان تغییر می دهند یا خود را مجبور به قبول اعتقادات و ارزش هایی می کنند که در عمق وجودشان آن را قبول ندارند، در واقع از همان اول چنان برداشت بزرگی از حساب پس انداز عاطفی رابطه شان کرده اند که رابطه هر لحظه ممکن است با کوچک ترین مشکل از هم بپاشد و نخواهد توانست از شرایط سختی که در هر زندگی مشترکی پیش می آید به سلامت عبور کند.