Telegram Web Link
تفاوت بین ذهن خلاق و ذهن فاقد خلاقیت این نیست که شخص خلاق افکاری متفاوت در سر دارد، بلکه شخص خلاق درونیات ذهنی‌اش را جدی‌تر می‌گیرد. آنچه به آنان امکان می‌دهد این کار را بکنند، ویژگی‌ای است که امرسون بسیار آن را عزیز می‌دارد: قابلیت مقاومت در برابر ترس از تحقیر شدن. ریشه‌ی میان‌مایگی این است که بیش‌تر از کارها و حرف‌های عموم مردم پیروی کنیم تا افکار و احساساتی که در ذهن خودمان در گردش هستند. ما دروناً به‌شکلی مبهم می‌دانیم که چه کارهایی می‌توان کرد، اما به شهودهای خاموشمان اعتماد نداریم. در نتیجه به تصوری مطیعانه و فئودالی تن درمی‌دهیم: یعنی این‌که فقط دیگران هستند که اجازه دارند مبتکر ایده‌های خوب باشند.
وابستگى عاطفى

در زندگی شما پیش آمده که خودتان را بیش از حد به چیزی،‌ شخصی یا جایی وابسته دیده‌اید و حس کرده اید آنقدر دلبسته شده اید که ترک کردن آن برایتان امکان‌پذیر نباشد و فکر کردن به کنار گذاشتنش ایجاد وحشت و هراس به وجود آورد.
وابستگی حالتی از اسیر شدن است، چرا که فرد به رغم تمام شایستگی‌ها و ارزشمندی‌هایی که دارد به شخص یا چیز دیگری رو می آورد و بدون او احساس حقارت،‌ کمبود و ناامیدی می کند و زمانی که می­خواهد از یک رابطه سرشار از وابستگی‌ بیرون بیاید با دشواری‌های فراوانی روبه‌رو می شود.
| ۹ الگوی تفکر منفی |

۱. فکر کردن به همه یا هیچ: اگر از ایده‌آل بودن کوتاه بیایید، فکر می‌کنید شکست خورده‌اید.
۲. تعمیم بیش از حد: اگر یک چیز اشتباه پیش برود، همه چیز خراب خواهد شد.
۳. فیلتر ذهنی شما نکات مثبت را نادیده می‌گیرید و روی نکات منفی تمرکز می‌کنید.
۴. نتیجه‌گیری سریع: شما اولین فرضیه را باور می‌کنید، حتی اگر توسط واقعیت‌ها تایید نشده باشد.
۵. فاجعه‌سازی: شما چیزها را به شکلی نامتناسبی بزرگ می‌کنید.
۶. همذات پنداری با احساسات: شما معتقدید که احساسی که دارید همان است که هستید.
۷. استفاده از عبارات «باید» این کلمات مجموعه‌ای برای سرزنش دردناک خود هستند.
۸. برچسب زدن به خود و دیگران: شما پیچیدگی و تفاوت‌های ظریف را درک نمی‌کنید.
۹. شخصی‌سازی: شما به اشتباه خود را عامل برخی رویدادهای خارجی می‌بینید.
ما خودمان را از درون می‌بینیم اما دیگران را صرفاً از بیرون می‌بینیم. ما همواره از اضطراب‌ها، تردیدها و حماقت‌های خودمان از درون آگاهی داریم. ولی همه‌ی آنچه در مورد دیگران می‌دانیم چیزهایی است که ازقضا مرتکب شده و با ما در میان گذاشته‌اند؛ حرف‌های دیگران یک منبع اطلاعات بسیار محدودتر است و در عین حال اطلاعات را به شکل تصفیه‌شده در اختیارمان می‌گذارد. ما به‌کرات ناگزیر به این نتیجه می‌رسیم که حتماً جزو ناجورترین و انزجارآورترینِ انسان‌ها هستیم، در حالی که در واقع به‌هیچ‌وجه این‌طور نیست. با آنکه دقیقاً نمی‌دانیم فردی که از بیرون بسیار گیراست در درونش چه رنج‌ها و ویرانی‌هایی وجود دارد، می‌توانیم یقین داشته باشیم که چنین چیزی قطعاً وجود دارد. چه بسا دقیقاً ندانیم چه حسرت‌هایی در درون آنان است، اما در هر صورت احساساتی دردناک در درونشان جریان دارد.
مهم ترین كليد در جذابیت

*غالباً افراد به اشتباه برای این که جذاب تر شوند، بیشتر شلوغ می کنند و با صحبت کردن زیاد و بی جا، به بی راه می روند.
*سکوت، یک تأثیر ذهنی و روانی بسیار قوی می گذارد.
*در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می کند و هر خلائی، جذب را سبب می شود.
*آنها که بیشتر صحبت می کنند و کمتر می شنوند، از جذابیت خود می کاهند.
*حال آن که سکوت و گوش دادن بیشتر، به واقع شما را عاقل تر و قابل اطمینان تر معرفی می کند و این زمینه ای مساعد برای صمیمیت و جذابیت بیشتر است.

من عشق بالغانه و کامل را، عشق به تحول و رشد آن دیگری (معشوق) می دانم و بیشتر مراجعانم هم با این دیدگاه موافقند. [ عشق بالغانه ]
من معتقدم وسواس عشق [ در عشقهای آتشین ]، اغلب به نوعی توجه فرد را از افکار دردناکتر دیگر دور می کند. امیدوارم دیر یا زود به این پرسش برسم که :
به چه فکر می کردی اگر ذهنت درگیر معشوق نبود ؟

اروین یالوم
  هنر درمان
انسان خودشیفته در رابطه عاطفی صدای تو را نمی شنود
با بى ارزش كردن تو و بقيه احساس ارزشمندى ميكند
سهم خود را در تخريب رابطه نمی بيند

پشيمان هم كه بشود به روى خودش نمی آورد

خودشيفته به كمك احتياج دارد تا بتواند به جاى توجه ديگران، عشق دريافت کند.
درجه‌ای از بیزاری از خود باعث کمبود اعتماد به ‌نفس می‌شود اما درجات بالاتر از خودبیزاری در الگوی رفتاری‌ای دخیل است که آن را خودبزرگ پنداری می‌نامیم. انسان باید نفرتی غیرعادی از خود داشته باشد که بتواند اصرار کند همه باید به حرفش گوش کنند، کسی نباید با او مخالفت کند و همیشه باید مهم‌ترین فرد حاضر در جمع باشد. توجه بیش‌ازحد به خود نتیجه‌ی عشق بی‌حد و حصر به خود نیست، ثمره‌ی بیمار یک ذهن وحشت‌زده و شکاک است.
سیاست های مردانه

مردانی که خوب گوش می کنند ، برای خانم ها سیار جذاب هستند.
اگر بتوانید خوب گوش کنید،می توانید در مقابل خانم ها بسیار جذابتر از گذشته باشید.
وقتی یک خانم با شما صحبت یا درد و دل می کند، گوش کردن دقیق و توجه به حرف های او،با همه وجود، باعث ایجاد حس فوق العاده ایی خواهد شد.
حین گوش دادن به صحبت خانم ها، از هرگونه ارائه راه حل یا قطع کردن صحبت آنها (کاری که اغلب مردان انجام میدهند) خود داری کنید زیرا هدف اول خانم ها از ارتباط،تبادل حس همدردی و صمیمیت است و نه لزوما رفع مشکل. با ارائه راه حل، شما حس بدی را به آنها خواهید داد زیرا حس می کنند که به حرف هایشان توجه نمی کنید.
اگر قرار است راه حلی نیز ارائه کنید، دقت کنید که هدف اول آنها،یعنی برقراری صمیمیت عاطفی و توجه را کاملا برآورده کرده باشید و سپس به رفع مشکل آنها بپردازید.
گمان نمی‌کنم نباید رنجی باشد؛ گمان نمی‌کنم وجود رنج نشانه اشکال است؛ گمان نمی‌کنم نباید در تکاپوی رفع رنج باشم؛ سعی در غلبه‌بر رنج ندارم، اما در تلاش‌ام که رنج را «معنا» کنم؛ در تلاش‌ام رنج را عمیقا «درک» کنم. بدون مقاومت، افسرده و پریشان نیستم. تنها امید دارم به حد کافی برای درک رنج و زندگی خردمند باشم.

#سایاداو_یو_جوتیکا
تفاوت‌ها عادی و هنجاراند و رابطه‌تان را غنی می‌کنند. البته اگر بتوانید آن‌ها را درک کنید و بپذیرید.
حین گفت‌وگو با یکدیگر به یاد داشته باشید که اکثر زوج‌ها بیشتر با هم تفاوت دارند تا تشابه. ایرادی هم ندارد. قرار نیست یک جفت ایده‌آل، نیمۀ گمشده یا همزاد خود را پیدا کنید.
همسر ما لزوماً نباید همواره مانند ما فکر کند. همین تفاوت‌ها زندگی را جذاب می‌کند. ازدواج با خودتان خسته‌کننده خواهد بود و در واقع مثل همان مجرد بودن است.

📘 "هشت قرار عاشقانه"
📝 "جان گاتمن”
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واژه ی «تروما» به یونانی یعنی «زخم». متوجه باشیم یا نباشیم ، این زخم خوردگی ما یا شکل تعامل با آن است که نشان میدهد رفتارمان باید چـه باشد. باعث شکل یافتن عادتهای اجتماعی است و طرز فکر ما را درباره ی جهان معین می.کند این تروما تعیین کننده دو چیز است آیا میتوانیم یا
نمی توانیم به مهمترین چیزهای زندگیمان عقلانی فکر کنیم یا نه؟ آیا توانایی اش را داریم یا نه؟ برای بسیاری از ما چنین وضعیتی در نزدیکترین شراكتها دخالت میکند و باعث انواع و اقسام موذی گریهای رابطه ای می شود.
پس تروما آسیب روانی است ، در سیستم عصبی ذهن و تن ما جا خوش میکند و تا مدتها بعد از حوادث اصلی به زندگی خود ادامه می دهد و هر لحظه ممکن است دوباره سر باز کند . تروما منظومه ای از ناملایمات است که باعث شکل دادن به خود آن زخم میشود و مازاد بارش میشود زخم
خوردگی ما که بر تن و جان ما تحمیل میکند: نتیجه اش میشود احساسات حل نشده ای که به سراغ ما می آیند آنها با خود دینامیکهای مقابله شان را دیکته میکنند؛ مجموعه ای از متون تراژیک ملودرام یا عصبی که بدون این که بهشان فکر کنیم به شکلی اجتناب ناپذیر زندگیشان میکنیم . تازه یکی از چندین تأثیر آنها فقط عوارضی است که در تن ما می گذارد.
2024/10/02 12:23:24
Back to Top
HTML Embed Code: