Telegram Web Link
بیست و پنج روز بازداشت و بی‌خبری از سرنوشت منیژه خشنود

منیژه خشنود، شهروند کُرد اهل بوکان علیرغم گذشت ٢٥ روز، کماکان در بازداشت و بلاتکلیفی به سر می‌برد و خبری از سرنوشتش در دسترس نیست.

کُردپا به نقل از منابع مطلع، نوشت: "خانواده این شهروند کُرد جهت اطلاع از سرنوشت و محل نگهداری وی بارها به نهادهای امنیتی در بوکان و ارومیه مراجعه کرده‌اند، اما پاسخ روشنی به آنان داده نشده است."

طبق این گزارش، خانم خشنود تاکنون از دسترسی به وکیل و ملاقات محروم بوده و بی‌اطلاعی از سرنوشتش، سبب افزایش نگرانی‌‌ خانواده و نزدیکان وی شده است.

منیژه خشنود، ۵٦ ساله روز چهارشنبه، دهم مردادماه سال جاری، پس از ضبط وسالش توسط مزدوران اطلاعاتی بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

تاکنون از دلایل بازداشت، اتهامات مطروحه و محل نگهداری این شهروندان اطلاعی حاصل نشده است.
بازداشت توام با ارعاب و خشونت دو برادر در چابهار از سوی مزدوران نظام

مزدوران اداره تروریستی اطلاعات، بامداد پنج‌شنبه اول شهریور ماه دو برادر بلوچ به نام‌های «حنیف جدگال» ۲۳ ساله و «شریف جدگال» ۱۹ ساله را در چابهار بازداشت کردند.

بر اساس گزارش حال وش، این دو برادر اهل روستای کورکچ (بجاربازار) از توابع بخش پیرسهراب شهرستان چابهار، همراه با ارعاب و تهدید بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شدند.

یورش دسته‌جمعی مزدوران اداره تروریستی اطلاعات در ساعات نخست بامداد به گونه‌ای بوده که موجب ایجاد ارعاب و وحشت در بین اعضای خانواده این دو شهروند شده بود.

@raadiofarhang
صبح امروز، متین حسنی، از مصدومان شلیک عمدی به چشم‌ها، در تاریخ ۵ شهریور ماه ۱۴۰۳ برای سپری کردن دوران محکومیت خود، به زندان معرفی شد. متین در پیامی نوشته است: «در این مدت تلاش کردم در کنار آسیب‌دیدگان و خانواده‌های داغدار باشم، اما موفق نشدم.»

متین حسنی در اوایل تیرماه سال جاری، توسط شعبهٔ ۱۰۱ دادگاه کیفری دو شهر بوکان به اتهام‌های «تبلیغ علیه نظام» و «اغوا یا تحریک مردم به جنگ و کشتار» به ۳۱ ماه حبس محکوم شده بود. از این مدت، نیمی از حکم به صورت تعلیقی و نیم دیگر به صورت تعزیری اجرا خواهد شد.
بازداشت مهدی شکیبافر از وکلای دادگستری جهت اجرای حکم حبس
مهدی شکیبافر، وکیل دادگستری اهل ساوه و عضو کانون وکلای استان مرکزی که پیشتر توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران در مجموع به ۲۲ ماه و ۱۷ روز حبس محکوم شده بود، جهت اجرای حکم حبس خود را به زندان معرفی کرد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حضور مادر جاوید نام حمیدرضا روحی  در کنار مزار فرزندش

حمیدرضا روحی   ساکن تهران بود که در شامگاه جمعه ۲۷ آبان ۱۴۰۱، در جریان خیزش ۱۴۰۱ ایران، در منطقه شهر زیبا، تهران با شلیک مستقیم نیروهای سرکوب‌گر جمهوری فاشیست اسلامی به قتل رسید.
@raadiofarhang
امیر رئیسیان، وکیل دادگستری گفت ضیاء نبوی، فعال دانشجویی زندانی، بابت پرونده جدیدی که در ایام حبس برای او گشوده شد، روز هفتم شهریور در شعبه ۱۲۰۷ دادگاه کیفری محاکمه خواهد شد. نبوی در این پرونده به دلیل افشاگری درباره وجود حشره ساس در زندان اوین با اتهام «نشر اکاذیب» مواجه شده است..
@raadiofarhang
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ژینا (مهسا)، نامی جاودان که نماد انقلاب شد

امجد امینی، پدر دادخواه زنده‌یاد ژینا (مهسا) امینی در آستانه دومین سالگرد جانباختن فرزندش، با انتشار ویدیویی در اینستاگرام یاد و نام او را گرامی داشت.

@raadiofarhang
خطر قطع سومین انگشت پای ابراهیم خلیل صدیقی همدانی، زندانی سیاسی

ابراهیم خلیل صدیقی همدانی، زندانی سیاسی ٦٦ ساله محبوس در زندان خوی در معرض خطر جدی قطع یکی دیگر از انگشتان پای خود قرار دارد.

بر اساس گزارش کانون حقوق بشر ایران، با پیشروی بیماری دیابت ابراهیم خلیل صدیقی همدانی، قرار است در اواسط شهریورماه سومین انگشت پای او را قطع کنند است.

این در حالی است که پیشتر به دلیل شدت بیماری دیابت، پزشکان مجبور به قطع دو انگشت پای این زندانی سیاسی شده بودند.

ابراهیم خلیل صدیقی همدانی در اسفندماه ۱۳۹۷، توسط مزدوران اطلاعاتی در ارومیه بازداشت و اردیبهشت ماه ۱۳۹۸ به زندان مرکزی این شهر منتقل شد.

وی در نهایت توسط دستگاه فاسد قضایی جمهوری اسلامی به اتهاماتی همچون "اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در یکی از سازمانهای مخالف نظام" و "فعالیت تبلیغی علیه نظام" به ۱۶ سال حبس تعزیری محکوم شد.

@raadiofarhang
متین حسنی راهی زندان بوکان شد

متین حسنی، از آسیب‌دیدگان چشم در جریان قیام آبان خونین ۹۸، جهت اجرای حکم حبس راهی زندان بوکان شد.

آقای حسنی پیشتر توسط شعبه ١٠١ دادگاه کیفری دو بوکان به ٣١ ماه حبس محکوم شدە است.

روز پنجشنبه بیست‌و‌هفتم اردیبهشت ماه، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات آقای حسنی در شعبه ١٠١ دادگاه کیفری دو بوکان برگزار شد. او پیشتر از سوی دادسرای عمومی و انقلاب شهر بوکان با اتهام «تبلیغ علیه نظام» احضار شده است.

متین حسنی، از آسیب‌دیدگان چشم است که در جریان قیام خونین آبان ۹۸ به ضرب گلوله ساچمه‌ای مزدوران خامنه‌ای خائن در شهر بوکان بینایی یک چشم خود را از دست داد.


@raadiofarhang
داستان خوانى برنامه اى از رادیو فرهنگ، این هفته  داستان ” قو" نوشته و اجرا میترا درویشیان
این هفته داستان ” قو ” از مجموعه داستان ”شهر رام”نوشته میترا درویشیان ، در این داستان کوتاه اشاره اى بر اینکه :
چه دردى است در میان جمع بودن
ولی درگوشه ای تنها نشستن
برای دیگران چون کوه بودن
ولی در چشم خود آرام شکستن
این داستان کوتاه را با هم میشنویم
https://www.radiofarhang.nu/archive/42837.htm?amp=1
https://soundcloud.com/radiofarhang/gspeefprt1ps
زادروز شاهین ناصری شاهد شکنجه نوید افکاری

امروز زادروز شاهین ناصری، زندانی کشته‌شده در زندان تهران بزرگ و شاهد شکنجه نوید افکاری است.

او در سالروز اعدام نوید در شهریور ماه ۱۴۰۰ در حالی که می‌خواست دوباره در این مورد دست به افشاگری بزند، به سلول انفرادی در تهران بزرگ منتقل شده و در آنجا به طرز مشکوکی جان خود را از دست داد.

@raadiofarhang
گلاویژ محمدی با تودیع وثیقه آزاد شد

گلاویژ محمدی‌ارشد، شهروند کُرد و اهل مهاباد که حدود دو هفته قبل بازداشت شده بود، با تودیع قرار وثیقه به صورت موقت از زندان ارومیه آزاد شد.

آزادی خانم محمدی با پایان مراحل بازجویی و با تودیع وثیقه هفتصد میلیون تومانی تا اتمام روند دادرسی صورت گرفته است.

خانم محمدی در تاریخ بیست‌وچهارم مرداد ماه با یورش مزدوران اداره تروریستی اطلاعات مهاباد هنگام بازگشت از محل کار خود بازداشت شدە بود.

تاکنون از اتهامات انتسابی علیه این شهروند کُرد اطلاعی در دست نیست.

@raadiofarhang
مادر ژینا (مهسا) امینی: تاریخ با افتخار از مهسا ژینا یاد خواهد کرد

مژگان افتخاری، مادر جاویدنام ژینا مهسا امینی، در پاسخ به لجن‌پراکنی علی انتظامی، رییس دانشکده علوم اجتماعی، که از لغت «نفله» درباره کشته شدن ژینا استفاده کرد، نوشت:

«آقای علی انتظاری
اظهارات شما در خصوص دخترم ژینا مهسای عالمتاب توهین به همه ایرانیان است. این توهین نشانه‌ای از بی‌احترامی به کرامت انسانی و حقوق شهروندی است.

شما بعنوان رییس دانشکده علوم اجتماعی باید بیش از هر کسی به اهمیت کرامت انسانی و حقوق بشر آگاه باشید. ما انتظار داشتیم که شما بعنوان یک مقام دانشگاهی از اظهارات نادرست و توهین آمیز خودداری کنید ولی انگار نفرت در ذهن شما نهادینه شده.

اگر واقعا به علم و دانش متعهد هستید به جای تخریب شخصیتها به بررسی مشکلات و نارسایی‌های اجتماعی بپردازید.

در نهایت جامعه ما به احترام همدلی و درک متقابل نیاز دارد، نه به کلمات زهر آگینی که تفرقه و دشمنی را تشدید کند. تاریخ با افتخار از مهسا ژینا یاد خواهد کرد»

@raadiofarhang
مهدی یراحی، هنرمند آزادیخواه همزمان با سالگرد بازداشت او توسط مزدوران خامنه‌ای خائن، با انتشار مطلبی در شبکه اجتماعی اینستاگرام نوشت:

‏سال پیش، همین ساعت؛ حدود ۴۰ نفر لباس شخصی به محل سکونتم یورش آوردند و… (مشروح آن بماند برای زمانش)

‏بالای شش نفرشان با دوربین موبایل از زوایای مختلفِ لحظاتِ بازداشت فیلمبرداری می‌کردند و فضا بی‌اندازه ملتهب بود. از قضا فیلم‌ها (به جهت جنسِ رویارویی متهم با آنان) به درد نخورد و مجبور به گرفتن و انتشار عکس (اسکرین شات) از روی ویدیوها شدند تا مضمون و ممزوجِ صدا و تصویر، در اذهان نتیجه‌‌ای وارونه ندهد و…

‏روز دوم (سرِ شب) در بازگشت از دادسر (توسط سربازِ جوانمردی که مسئول بردن و آوردن متهم بود و همدستبند بودیم) در خلال مسیر یکی از عکسها را دیدم و چشمانم بی‌دریغ از شادی‌ برق زد. چراکه زیباترین تصویر خودم را نظاره‌گر بودم. ‏قابی سراسر زن، زندگی و آزادی.

@raadiofarhang
دادگاه اسماعیل گرامی برگزار شد

دادگاه اسماعیل گرامی کارگر بازنشسته که از ۲۱ مرداد بازداشت و دربند ۴ زندان اوین بسر می برد امروز برگزار شد.

اسماعیل گرامی امروز (۱۴۰۳/۶/۶) به دادگاه انقلاب شعبه ۲۶ اعزام و پس از شنیدن کیفرخواست ، تمام اتهامات وارده را  رد و در دفاع از خود و حق وحقوق  بازنشستگان مطالبی را بیان کردند.
قاضی افشاری ضمن پذیرش بخشی از دفاعیات ایشان ، بخشی از  اتهامات را وارد ندانستند .

شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
نامه گلرخ ایرایی به پدر جاویدنام محمدمهدی کرمی؛ تو تاب می‌آوری میله‌ها را

ادامه خبر👇👇👇👇

@raadiofarhang
رادیو فرهنگ گوتنبرگ
نامه گلرخ ایرایی به پدر جاویدنام محمدمهدی کرمی؛ تو تاب می‌آوری میله‌ها را ادامه خبر👇👇👇👇 @raadiofarhang
گلرخ ایرایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در نامه‌ای به ماشاالله کرمی، پدر دربَند جاویدنام محمدمهدی (کومار) کرمی، نوشت: "تو تاب می‌آوری میله‌ها را حتا اگر روزهایش به شماره به ماه و سال سَر بَرآورد."

متن این نامه که در حساب کاربری گلرخ ایرایی، نیز منتشر شده چنین است:

هنوز از ما کسانی در صفِ طویلِ قربان‌گاه، بسیارانی نشسته در کنار و گوشه به نظاره؛ با دستانی که گاه به بانگِ صلا به سوی‌مان تکان‌تکان می‌خورند و گاه از ترسِ شحنه به سوی‌مان مشت می‌شوند در هوا. با لبانی دشنام‌گوی که پیش‌تر در دوستی‌هایِ روییده از بطالتِ هم‌زیستی به روی‌مان لبخند می‌شدند به عاریت. مباد ما را نصیبی از ساحلِ امنِ بسیارانِ نشسته، بسیارانِ مسجود بر درگاهِ خداوندگارِ پرهیزکاران. پرهیزکارانِ زهدفروش.
بر خداوندگارتان باید که کافر بود، همان‌گونه که از رسوبِ آسایشی این‌چنین در دل‌هاتان باید حذر نمود؛ از زنگارِ عشقی، مهری، لبخندی این‌چنین بر بُرقع‌هاتان هشدارمان باد؛ که اویی که از حماسه‌ای بیرون درآمد، هشدارمان داد از بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه؛ که شرم‌شان باد بیش از گماشتگان و مامورانِ همیشه معذور، که اینان به خدعه دست‌هامان را بسیار فشردند و در بزنگاهِ حادثه رهایمان کردند در جانبِ انزوا.
بر لشکرِ سوارانِ شحنه ما را یارایِ قامت برافراشتن بود، اگر بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه، ما را از خود و خود را زِ ما نمی‌پنداشتند به روزگارِ پیش از حادثه؛ که عیارِ هر کس بر خود عیان است به خلوت.
ما در ظلمتِ انزوا رها شدیم. در سحرگاهی که گل‌دسته‌ها، به گرگ و میشِ صبح قامت برافراشته بودند، آن‌گاه که مؤذن در ارتعاشِ کش‌دارِ الله‌اکبر، در خود پیچ و تاب می‌خورد، آن‌دم که شیخِ شهر پله‌های منبر را یک به یک طی می‌کرد و ما از برآمدنِ خورشید، از سپیده‌دمان در خود تمام می‌شدیم، فرزندی بر دار شد. عطشی از ضحاک فرو نشست. دستانی به خشم بر هم گره شدند. دندان قروچه‌ای، سوگی بر دل‌ها نشست و تو، ساحلِ زندگی‌ات آشوب شد به یک‌باره و سایه‌های فرزندانت، که دل به دریای توفانی سپرده بودند، با عمودِ دیرکِ دارها در هم آمیخته، باری گران شد بر مردمانِ شهر که در آرامشِ خود خفته بودند، بی‌آنکه از آسایش بهره برده باشند.
مردمانی یَلِه در سکوتِ یأس‌انگیزِ خود. با دستانی یخ‌زده در عمقِ جیب‌ها و نگاهی دزدیده از چشمانت، از مسافتی دور، از اَمن‌ترین نقطه‌ی تلاطمِ این دریایِ آشوب، گردن‌کشان، دارهای افراشته‌ی فرزندانت را به کنجکاوی نظاره کردند. بی شعری، بی شعاری، بی حماسه‌ای که هر یک باری گران بود بر ساحلِ اَمن‌شان.
و این سکوت و بی داوریْ تحقیرِ خدایان بود. خدایانِ دوزخ، با چهره‌هایی عبوس که بر زنجیرهایِ بر دستانت دهن‌کجی می‌کنند؛ و تو تاب می‌آوری میله‌ها را حتا اگر روزهایش به شماره به ماه و سال سَر بَرآورد، که آن سحرگاهِ شوم را تاب آوردی و ایستادی که تنها نمانیم به انزوا در این برهوتِ یارانِ ایستاده تا پایان.
صدایی در میانِ هیاهویِ مدامِ در سرم تکرار می‌شود، در میانِ توفان و مسخ و بهت و خواب‌زده‌گی‌ها. صدایی که التهابِ دریایِ آشوب را دو چندان می‌کند. صدایِ فرزندانت، در هم آمیخته، همچون سایه‌های تن‌هاشان بر دیرَک‌ها، هم‌چون یادشان، رنجِ رفتنِ‌شان بر سینه‌هامان و زخمی که از سوگِ توأمانِ‌شان بر جانت نشست.
مدام در سرم تکرار می‌شود: «به مامان چیزی نگو...  عزیز اینا برا ورزشه.»
@raadiofarhang
2024/10/04 01:27:15
Back to Top
HTML Embed Code: