Telegram Web Link
دل ما به غمزه بردی، رخ مه نمی نمایی

بکجات جویم، ای جان، ز که پرسمت؟ کجایی؟

بگشا نقاب و آن رو بنما بما، که ما را

به لب آمدست جانها ز مرارت جدایی

بنماند جانم از درد و بماند تا قیامت
کسانی که کارایی بهنجاری دارند در شرایط الزام، عملکرد افزایش برانگیختگی جنسی نشان می دهند، عاطفه ی مثبت را تجربه می کنند محرکهای غیر جنسی موجب پرت شدن حواسشان نمی شود و می دانند چقدر برانگیخته شده اند.
اما کسانی که مشکلات جنسی، دارند مثل مردان دچار ناکارایی نعوظی در جریان الزام عملکرد کاهش برانگیختگی نشان می دهند، دچار عاطفه ی منفی می شوند و محرکهای غیر جنسی حواسشان را پرت میکند و دقیقاً نمیدانند چقدر برانگیخته شده اند. این فرایند ظاهراً در اکثر ناکاراییهای جنسی که اگر یادتان باشد معمولاً همزمان رخ می دهند دیده می شود.
ولی در اختلالات برانگیختگی جنسی از همه بارزتر است (ویگل و دیگران (۲۰۰۶).
ناخودآگاه جمعی

کیست که کاملا به این درک رسیده باشد که تاریخ در کتاب‌های قطور گنجانده نشده است، بلکه عمیقا در وجود ما سکنی دارد.

#کارل_گوستاو_یونگ
@qodrattaqeer
آیا ممکنه در ذهن افراد غیر از اطلاعاتی که از زندگی خود فرد به دست میاد، ته‌مانده‌هایی از تجربه‌های کهنه و باستانیِ گذشتگان هم ذخیره شده باشه؟

این سؤالی بود که برای #یونگ وقتی در یه آسایشگاه روانی کار می‌کرد، پیش اومد.
یونگ متوجه شد بسیاری از مضامین روان‌رنجوری بیماران و تصاویر ذهنی‌شون با هم مشترکه و ریشه در گذشته‌ای بسیار دور، خیلی دورتر از زندگی شخصی خود بیماران داره.

یونگ یه بیماری اسکیزوفرن با اوهام خداپنداری داشت و چون از یونگ خوشش اومده بود تصمیم گرفت یونگ رو به دین خودش دعوت کنه. این بیمار یه روز به یونگ گفت اگر با دقت به خورشید نگاه کنه، آلت تناسلی خورشید رو می‌بینه. وقتی این آلت تناسلی به چپ و راست حرکت کنه، باد تولید میشه.
چهار سال بعد یونگ در یک کتاب تازه‌چاپ‌شده درباره آیین میترایی از آلبرت دیتریش، تصویر پاپیروسی رو دید شبیه چیزی که بیمارش گفته بود. بیمار یونگ قبل از بلوغ در آسایشگاه بستری شده بود، سواد کافی نداشت، به زبان‌های باستانی آشنا نبود و در عین حال از چنین انگاره‌ای در آیین میترایی باخبر بود.

چطور؟ تنها فرض محتمل یونگ این بود که بیمار به یه نحوی حافظه جمعی رو شنود کرده بود.
چطور شنود کرده بود؟ پاسخ مفصل یونگ به این پرسش دو تا مفهوم بنیادین بود به نام ناخودآگاه جمعی و محتویاتش، یعنی کهن‌الگو‌ها.

@qodrattaqeer
یادش بخیر سال 2017 دکتر علی صاحبی در یکی از کلاسهاش در سروش مولانا گفت:

ویلیام گلاسر تئوری انتخاب را به زیبایی نوشت و از اون زیباتر آن را زندگی کرد.
Forwarded from Great decision
چالش یادگیری دکتر #شهرام


علاوه بر نگرشها یا تجارب منفی در مورد تعاملات جنسی عوامل دیگری هم در ناکارایی جنسی نقش دارند.
بارزترین آنها، تباهی بارز روابط میان فردی نزدیک است (وینچ باخ و بارلو است که ای ۲۰۰۸) به سختی میتوان در قالب بی علاقگی فزاینده نسبت به
شریک جنسی یا همسر با او رابطه ی جنسی رضایت بخشی داشت. گاهی اوقات او دیگر حتی جذابیت فیزیکی هم ندارد. سرانجام این که خودتان هم احساس جذابیت کنید مهم است. کوچ منسفیلد تورائو و کثری ۱ ( ۲۰۰۵) دریافتند هر چه زن خودش را نسبت به قبل کمتر جذاب بداند احتمال مشکلات جنسی او بیشتر میشود کلی استراسبرگ و کرچر ۲ (۱۹۹۰) دریافتند زنان بی ارگاسم، علاوه بر نگرش منفی تر در مورد استشهاء، احساس گناه جنسی بیشتر و اعتقاد بیشتر به افسانه های جنسی گزارش می دادند.
از اینکه به همسر یا شریک جنسی خود بگویند چه نوع فعالیت جنسی خاص ممکن است باعث رانگیختگی یا ارگاسم آن‌ها شود ناراحت می‌شوند.
مهارت جنسی ناکافی هم می‌تواند به نارسایی جنسی مکرر و در نهایت به بی‌میلی منجر شود.


ببینید چگونه یک خانواده می تواند آرام آرام متلاشی شود....
خیلی ها نمی دانند دانش و مهارت جنسی از آشپزی یا رانندگی یا.... قدرت و اثربخشی بیشتری دارد‌.


یادگیری حرف اول و اخر است در تمام ابعاد زندگی.
Forwarded from Great decision
اختلالات پارافیلیایی : توصیفات بالینی

پارافیلیا، کشش جنسی به آدمهای نامناسب (مثل کودکان) یا کشش جنسی به اشیای نامناسب ( مثل البسه) است.
پارافیلیا وقتی اختلال میشود که کشش جنسی باعث ناراحتی یا اخلال برای فرد یا آسیب و خطر برای دیگران شود.


چالش یادگیری دکتر #شهرام
Forwarded from Great decision
چالش یادگیری دکتر #شهرام

در هردوی اختلالهای مبدل پوشی و یادگار پرستی؛ فردِ مورد نظر، لباس جنس مخالف را می پوشد.

تفاوت و نقطه متمایز کننده در کجاست؟
Forwarded from Great decision
پاسخ

چالش یادگیری دکتر #شهرام

در هردوی اختلالهای مبدل پوشی و یادگار پرستی؛ فردِ مورد نظر، لباس جنس مخالف را می پوشد.

تفاوت و نقطه متمایز کننده در کجاست؟



در مبدل پوشی الگوی برانگیختگی جنسی، نه با خود لباس پوشیدن، بلکه با افکار یا تصورات شخصی در مورد خودش به عنوان جنس مخالف مرتبط است.
Forwarded from Great decision
چالش یادکیری دکتر #شهرام

"مازوخیسم"

نام خود را از کارهای لئوپولد فون ساخر - مازوخ(Sacher-Masoch) اقتباس کرده است.
او یک داستان نویس اتریشی در قرن نوزدهم بود که کاراکترهای داستانهایش از این که زنان با آنها بدرفتاری کنند و بر آنها سلطه پیدا کنند لذت جنسی میبردند. طبق گزارش DSM-5-TR افراد مبتلا به مازوخیسم جنسی به طور مکرر امیال و تخیلات جنسي مرتبط با تحقیر شدن کتک خوردن بسته شدن دست و پا یا سایر انواع موارد رنج کشیدن را تجربه میکنند جدول 16.18 معیارهای ‏DSM-5-TR برای اختلال مازوخیسم جنسی را نشان میدهد DSM-5-TR یک اسپسیفایر به این اختلال اضافه کرده است آسفیکسیوفیلیا (asphyxiophilia) که آسفیکسی ایشن اتواروتیک ‏(autoerotic asphyxiation) نیز نامیده میشود عبارت است از تنگ کردن مجاری تنفسی خفه کردن یا (asphyxiation) به منظور تقویت کردن برانگیختگی جنسی اعمال مازوخیسم جنسی در مردان بیشتر از زنان رواج دارند.
افراد مبتلا به مازوخیسم جنسی ممکن است در کودکی رویدادهایی را تجربه کرده باشند که آنها را متقاعد ساخته اند که درد یک پیش نیاز برای لذت جنسی است. حدود %30 افراد مبتلا به مازوخیسم جنسی تخیلات سادیستی نیز دارند. مازوخیسم اخلاقی ‏(moral masochism)عبارت است از نیاز به رنج کشیدن مازوخیسم اخلاقی با تخیلات جنسی همراه نیست.

از کاپلان.


این مازوخیسم اخلاقی را کمی با دقت بیشتر بخوانید و دنبال مصداق هایش در جامعه باشید!
وقتي تعداد قابل توجهي از افراد شيوه فكر كردن و رفتار خود را تغيير مي دهند، فرهنگ ناگزير به تبعيت است و اين سرآغاز دوراني تازه خواهد بود. زنان مي توانند پرچمدار اين روند انقلابي تكاملي باشند.


جین شينودا بولن
@qodrattaqeer
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
كوچك شمردن و تحقير زنان در دنياي بيروني و جامعه روي احساسات دروني زن نسبت به خودش و جامعه و مردان اثر مي گذارد.

برای زنان سرزمینم


این تبلیغ نایکی در عربستان برای زنان هست

@spirit_and_life
این متن دقیقا یادم نیست از چه کسی هست اما می تونه کارت آموزشی مفیدی در طرحواره درمانی باشه و صدایی ضد طرحواره بسازه.
قــدرت تــغــیــیــرر...
آیا ممکنه در ذهن افراد غیر از اطلاعاتی که از زندگی خود فرد به دست میاد، ته‌مانده‌هایی از تجربه‌های کهنه و باستانیِ گذشتگان هم ذخیره شده باشه؟ این سؤالی بود که برای #یونگ وقتی در یه آسایشگاه روانی کار می‌کرد، پیش اومد. یونگ متوجه شد بسیاری از مضامین روان‌رنجوری…
به نظرتون انسان موقع تولد یه لوح سفیده یا در ضمیر او محتویاتی از قبل نقش بسته؟
#یونگ موافق نظریه دوم بود.
در پست قبلی گفتم : دو مفهوم بنیادین روانشناسی یونگ یکی ناخودآگاه جمعی و یکی هم کهن‌الگوئه.
خب ناخودآگاه جمعی چیه؟
چنانچه از اسمش پیداست این قسمت از روان انسان که یونگ به اقیانوس تشبیهش کرده، بین همه انسان‌ها مشترکه. یه بایگانی خیلی خیلی بزرگ پر از تجربه‌های انسان‌های باستانی. یونگ حتی محتویات این آرشیو عظیم رو تا دوره اجداد ماقبل انسانی ما به عقب برمی‌گردونه‌ و به محتویات این آرشیو میگه آرکی‌تایپ یا کهن الگو.

خبر خوبیه،اینکه ما در مواجهه با جهان دست خالی نیستیم و تجریه‌های انسان‌های گذشته در اختیار ماست.

خب کهن‌الگو چیه؟ یا در واقع چه جور چیزیه؟ چون متوجه شدید که کهن‌الگو همون تجربه‌های انسان باستانی است.
کهن‌الگو میشه گفت یه جور ماده خام و اولیه ست. مثلاً گلوله‌های نخ رو تصور کنید. این نخ‌ها تا بافته نشن هیچ سر و شکل مشخص و هیچ وزن و حجمی ندارن. البته اونچه هم بافته میشه با جنس این نخ همسویی داره.

به کهن‌الگو سرنمون و صورت مثالی و ایده اولیه هم میگن‌. مثلاً ما یه ایده ازلی شر داریم. این ایده وقتی تو ایران بافته میشه ازش اهریمن درمیاد و وقتی در یهودیت و اسلام بافته میشه ازش شیطان درمیاد.
در من و شما هم مثلاً به شکل رذائل اخلاقی مثل دروغ و شهوت‌جویی و قتل و تجاوز خودش رو نشون میده.

کهن‌الگوها هرجا و به هر شکلی که نمود پیدا کنن تکراری‌ان‌. واسه همینه که شما یه خط سیر مشترک مثلاً در همه اسطوره‌های قهرمانی، می‌خواد رستم باشه یا هرکول، پیدا می‌کنید. یعنی یه اَبَرداستان داریم پشت قصه‌های مختلف.

خب یه نکته مهم: بخشی از این کهن‌الگوها تعیین می‌کنن ما چه جور شخصیتی داشته باشیم.


@qodrattaqeer
#پرسش
سلام
آیا در واقعه کربلا یا هر واقعه تاریخی دیگر هم می توان افراد را از نظر کهن الگویی بررسی کرد؟


#پاسخ

کهن الگوها در روان همه انسان ها وجود دارد و محتویات ناخودآگاه انسان را تشکیل می دهد.
در ماجرای کربلا به گونه ای که به دست ما رسیده ( ناخودآگاه جمعی ) به طور کلی سپاه یزید تجلی #سایه و سیمای شرارت است. مهم ترین نمودهای سایه یعنی جاه طلبی، زور، تزویر و دروغ را می توان در سپاه شام یافت. اساساً برابر گواهی های تاریخ، زور و تزویر و دروغ مهم ترین ابزار گسترش قدرت معاویه و پس از او یزید بود. این در حالی است که در مقابل، امام حسین به هیچ روی حاضر به تطمیع افراد و گفتن دروغ مصلحتی برای حفظ افراد در کنارش و دادن وعده راضی نشد. عظمت امام حسین در همین حقیقت است که او حاضر نشد حتی برای دفاع از ارزش هایش اخلاق را قربانی کند. در شبی که همراهانش را گرد آورد برای دفاع از ارزشهایش جنگ با یزید را که تجسم عصیان بر ضد والاترین ارزشهای دینی بود، موجب بخشودن حق الناس ندانست.

از دیگر سو، در هر دو سپاه می توان تجسم کهن الگوی جنگجو را دید. همانطور که می دانیم کهن الگوها دو سویه دارند؛ که در یک سو در حالت سایه وار خود بروز کرده و در دیگری در والاترین سطح خود نمود یافته است.

جنگجو کهن الگویی است که توسط رویارویی با یک چالش فراخوانده می شود. در سطح ابتدایی خود جنگجو هدفش پیروزی است و برای آن هر طریقی را مجاز می داند. در سطحی بعدی جنگجو اصول اخلاقی را رعایت می کند و منصفانه نبرد می کند. اما در سطح سوم جنگجو منافع شخصی برایش اهمیتی ندارد. به خشونت بی نیاز است و می کوشد به شکل صادقانه ای اختلاف را تشریح کند.
آنچه از سپاه شام در مصاف سال ۶۱ هجری سر زد، نه تنها جنگجوی سطح یک بلکه سایه های جنگجو بود. سپاه شام به هر شکلی فقط می خواست برنده جنگ باشد و این هدف هر وسیله ای را توجیه می کرد، چنانچه از رسیدن آب به سپاه امام حسین جلوگیری کردند. پیروزی آنها با قساوت همراه بود و اهانت به اجساد جان باختگان دلیلی بر این مدعاست. باز هم به گواهی تاریخ می دانیم که از معیارها و اصول جنگی حفظ حرمت خانواده بازندگان جنگ بود. می دانیم که این اصل در روز عاشورا از سوی سپاه شام نقض شد و پس از آزار و اذیت زنان و کودکان حرم آنان را به اسارت گرفتند و اموالشان را غارت کردند. بنابرین مهمترین حالت سایه گون جنگجو یعنی نیاز اجباری و غیراخلاقی به برنده شدن در میان شامیان بروز کرده است. در حالی که سپاه شام گویی در یک مقطع روانشناختی متوقف شده است در سپاه امام حسین نمود سایر کهن الگوها دیده می شود:
معصوم: ایمان و پایبندی به ارزش ها
حامی: پذیرش مسئولیت در برابر انسان ها
جوینده: جستجوی معنویت و تحول بنیادین در سطح روان
ویرانگر: پذیرش فناپذیری و توان رها کردن هرچه که در راستای ارزش ها و رشد و تعالی زندگی فردی و گروهی نیست.
عاشق: نهایت درجه پذیرش خود و زایش خویشتن (مرکز معنوی روان) و اتصال با این هسته معنوی درونی که شخص را در هماهنگی با جهان بیرون نیز قرار می دهد.
آفریننده: درک هدف و خواست واقعی
حکمران : تعلق به خیر گروهی و جامعه
فرزانه: جستجوی حقیقت و رسیدن به خرد و تلاش برای یافتن حقیقت یا حقایق نهایی.

پ.ن: تحلیل صرفا بر مبنای اسطوره پژوهی و روانشناسی کهن الگویی #یونگ از روایات و شواهد تاریخی برای آشنایی با مفاهیم کهن الگویی می باشد.

@qodrattaqeer
Forwarded from Great decision
چالش یادگیری دکتر #شهرام.

یک‌پرسش نسبتا سنگین و فراگیر:
دانش روانشناسی اتان را محک بزنید.


می دانیم که اختلالات پارافیلیایی تقریبا مردانه هستند.
با نگاه شرطی سازی کنشگر این تفاوت جنسی را تبیین کنید.
2024/09/27 17:21:15
Back to Top
HTML Embed Code: