Telegram Web Link
بامدادتون نیک
جویندگان دانش امروزتون پر از آگاهی
دکتر #شهرام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from قــدرت تــغــیــیــرر... (𝒇𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛 𝒌𝒉𝒂𝒕𝒂𝒆𝒊𝒍𝒂𝒓)
#فایل_صوتی
#پرسش_و_پاسخ
#عقده_سیندرلا
#دکتر‌سرگلزایی


«عقده سیندرلا» چیست؟

«کارل گوستاو #یونگ» (روان‌پزشک و روان‌کاو سوئیسی) «عقده‌» را این‌گونه تعریف می‌‌کند: موضوعی که به شکل «ناخودآگاه» برای ما «وزن عاطفی» بسیار زیادی دارد و در نتیجه این وزن عاطفی زیاد آن موضوع باعث می‌شود که ما وقتی راجع آن به موضوع می‌خواهیم تصمیم بگیریم یا فکر بکنیم، اراده و تفکرمان تحت تاثیر آن وزن عاطفی دچار سوگیری و انحراف بشود و در نتیجه در مورد آن‌ موضوع غیرمنطقی عمل کند… .

«عقده سیندرلا» یک میل ناخودآگاه در بسیاری از زنان است که تمایل دارند بسیار از امورات‌شان توسط یک «مرد قدرتمند» انجام‌ بگیرد… .
Forwarded from Dr Shahram _ Ph.D in psychology💥💥
این طبقه بندیِ مفاهیم، افراد، اشیا و.....واقعاً نیاز به تجدید نظر اساسی داره.......
مگه میشه همه آدم ها را تو یک کتگوری قرار داد؟

محسن چاوشی توی یه یک فضای دیگه از آدم حسابی بودنه!

آقای عزیز ما در مقابل شما هیچ و هیچ و هیچ...


دکتر #شهرام
Audio
و به خون پریچهرگان تشنه بود…
ضحاک، شاهنامه
قدیم‌ها یک کارگر عرب داشتم که خیلی می‌فهمید. اسمش قاسم بود. از خوزستان کوبیده بود و آمده بود تهران برای کارگری. اول‌ها ملات سیمان درست می‌کرد و می‌برد وردست اوستا تا دیوار مستراح و حمام را علم کنند. جنم داشت. بعد از چهار ماه شد همه‌کاره‌ی کارگاه. حضور و غیاب کارگرها. کنترل انبار. سفارش خرید. همه چیز. قشنگ حرف می‌زد. دایره‌ی لغات وسیعی داشت. تن صدایش هم خوب بود. شبیه آلن دلون. اما مهمترین خاصیتش همان بود که گفتم. قشنگ حرف می‌زد.

یک بار کارگر مقنی قوچانی‌مان رفت توی یک چاه شش متری که خودش کنده بود. بعد خاک آوار شد روی سرش. قاسم هم پرید به رییس کارگاه خبر داد. رییس کارگاه درجا شاشید به خودش. رنگش شد مثل پنیر لیقوان. حتی یادش رفت زنگ بزند آتش‌نشانی. قاسم موبایل رییس کارگاه را از روی کمرش کشید و خودش زنگ زد. گفت که کارگرمان مانده زیر آوار. خیلی خوب و خلاصه گفت. تهش هم گفت مقنی‌مان دو تا دختر دارد. خودش هم شناسنامه ندارد. اگر بمیرد دست یتیم‌هایش به هیچ جا بند نیست. بعد قاسم رفت سر چاه تا کمک کند برای پس زدن خاک‌ها. خاک که نبود. گِل رس بود و برف یخ‌زده‌ی چهار روز مانده. تا آتش‌نشانی برسد، رسیده بودند به سر مقنی. دقیقا زیر چانه‌اش. هنوز زنده بود. اورژانس‌چی آمد و یک ماسک اکسیژن زد روی دک و پوزش. آتش‌نشان‌ها گفتند چهار ساعت طول می‌کشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون. چهار ساعت برای چاهی که مقنی دو ساعته و یک‌نفره کنده بودش.

بعد هم شروع کردند. همه چیز فراهم بود. آتش‌نشان بود. پرستار بود. چای گرم بود. رییس کارگاه شاشو هم بود. فقط امید نبود. مقنی سردش بود و ناامید. قاسم رفت روی برف‌ها کنارش خوابید و شروع کرد خیلی قشنگ و آلن دلونی برایش حرف زد. حرف که نمی‌زد. لاکردار داشت برایش نقاشی می‌کرد . می‌خواست آسمان ابری زمستان دم غروب را آفتابی کند و رنگش کند. می‌خواست امید بدهد. همه می‌دانستند خاک رس و برف چهار روزه چقدر سرد است. مخصوصا اگر قرار باشد چهار ساعت لای آن باشی. دو تا دختر فسقلی هم توی قوچان داشته باشی. بی‌شناسنامه. اما قاسم بی‌شرف کارش را خوب بلد بود. خوب می‌دانست کلمات منبع لایتناهی انرژی و امیدند. اگر درست مصرف‌شان کند. چهارساعت تمام ماند کنار مقنی و ریز ریز دنیای خاکستری و واقعی دور و برش را برایش رنگ کرد. آبی. سبز. قرمز. امید را گاماس گاماس تزریق کرد زیر پوستش. چهار ساعت تمام. مقنی زنده ماند. بیشتر هم به همت قاسم زنده ماند.

آدم‌ها همه توی زندگی یک قاسم می‌خواهند برای خودشان. زندگی از ازل تا ابد خاکستری بوده و هست. فقط این وسط یکی باید باشد که به دروغ هم که شده رنگ بپاشد روی این همه ابر خاکستری. اصلا دروغ خیلی هم چیز بدی نیست. دروغ گاهی وقت‌ها منشا امید است. امید هم منشا ماندگاری. یکی باید باشد که رنگی کند دنیا را. کلمه‌ها را قشنگ مصرف کند و شیاف‌شان کند به آدم. رمز زنده ماندن زیر آوار زندگی فقط کلمات هستند. کلمات را قبل از انقضا، درست مصرف کنید. قاسم زندگی‌تان را پیدا کنید.
@fahimattar
هیچوقت نفهمیدم چرا جواب دورت بگردم، خدا نکنه‌ست.
‏حالا یه دوری میخواد بزنه دیگه چرا اینقدر گارد میگیری؟
در روانشناسی تحلیلی #یونگ باور بر این است که انسان زمانی به تمامیت و رشد شخصیتی نائل می آید که بتواند از کلیشه های تعریف شده جنسیتی عبور کند و زنانگی(آنیما ، یین) و مردانگی(آنیموس ، یَنگ) را به صورت کهن الگوهایی جاودان در روان خود تجلی ببخشد.

فارغ از اینکه جنسیت ما چیست و یا نقش اجتماعی ما چه چیزی است ، باید بتوانیم از پتاسیل های زنانگی و مردانگی در وجودمان بهره ببریم و همزمان هم از لطافت و عشق زنانه بهره ای داشته باشیم و هم از قدرت و اقتدار مردانه ! هم مادری مراقبت کننده و عاشق باشیم و هم پدری مسئول و حامی!

باید روزی در تقویم قرار دهیم برای تکریم وجود انسانهایی که خود به تنهایی یک خانواده هستند،و رقص کهن الگویی زیبایی را میان انرژی های درونی خود انجام میدهند و فارغ از جنسیت، مادرانگی و پدرانگی را در وجود خود ارج می نهند و همچنان کودکی الهی را در روان خود پرورش میدهند.


روز مرد را به ایستادگی ، پایداری ،اقتدار و احساس مسئولیتِ درون خودتان و روز زن را به قدرت مراقبت و پرستاری، عشق و لطافت و احساسات زیبای درون خویش مبارک کنید و قدردانش باشید و نهایتا مفهوم باارزشِ «انسان بودن» را پاس بداریم.


═══‌‌‌‌༻‌༺‌‌‌═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور #یــونــگ

@qodrattaqeer
چالش یادگیری دکتر #شهرام

از نظر کارل راجرز "شرایط ارزش" _conditions of worth_ چیست؟
Forwarded from Dr Shahram _ Ph.D in psychology💥💥
بامدادتون نیک 🌺🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیابان‌های لندن در سال ۱۹۴۸ و نگاه تعجب‌برانگیز رهگذران به دوربین!




دکتر #شهرام
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قدرت حیرت‌انگیز عقاب در شکار!

عقاب‌ها دارای پاهایی تنومند و پنجه‌هایی قدرتمند می‌باشند که جهت شکار از آن‌ها بهره می‌برند. نکته باور نکردنی در مورد قدرت پاها و پنجه‌های عقاب این است که می‌تواند یک بچه آهو را به ارتفاع بالایی ببرد و حتی به لانه خود کشانده و آن را شقه شقه کند.
داستان اسطوره ای
سندرم کاساندرا

کاساندرا زیباترین دختر پریاموس (حاکم تروا)بود و او در جنگ و حصر تروا توسط یونیان،شاد و سرزنده به مردم تحریم زده ی شهر کمک میکرد

یه شب که کاساندرا برای عبادت به معبد #آپولو می‌ره تا برای نجات شهرش دعا کنه، اپولو یک دل نه صد دل عاشقش میشه و بجای اجابت دعا ،خود آپولو به اون نازل میشه و عشقشو ابراز میکنه

کاساندرا که باورش نمیشده یه خدا بیاد سراغش،از زیبایی و وقار آپولو جا میخوره. و خوشش میاد.... ولی آپولو صبر نداشته و می‌خواسته فوری دست بکار بشه،، اما کاساندرا که از وضعیت تروا نگران بوده
‏از آپولو میخواد که بهش قدرت پیشگویی بده( احتمالا برای اینکه بتونه سرنوشت جنگ رو پیشبینی کنه)

آپولو میگه؛ ای بابا این کاری نداره که برام ..مثل آب خوردنه و با یک بشکن به کاساندرا،چشمِ دل که همون قدرت پیشگویی باشه رو میده، اینجا اختلاف هست بین علما

یک عده معتقدند که کاساندرا قدرت رو که میگیره میزنه زیر حرفش؛ اما عده بیشتری معتقدند که کاساندرا و آپولو یک مدتی با هم عشق و حال میکنند و بعد کاساندرا که یه کمی مرزی تشریف داشته حوصله‌اش از آپولو سر می‌ره و ممانعت می‌کنه و میگه من لقمه ی بزرگتر از دهن تو هستم و برو پی کارت و اینا

آپولو هم که ناکام میشه و قلبش میشکنه کاساندرا رو نفرین می‌کنه...چجوری؟اینجوری که چون قبلا بهش قدرت پیشگویی هر اتفاقی رو داده بوده ،حالا نفرینش میکنه که هیچکس پیشگوییهای اونو باور نکنه و همه خیالاتی فرضش کنن

دیدید چیشد؟
اپولوی ناکام از یک طرف قدرت دانایی و پیش بینی ِ آینده رو به کاساندرا داد ولی بعد از روی حرص و لجاجت کاری کرد که کاساندرا قدرت اقناع کنندگی رو نداشته باشه...عجب کاری کرد ولی جوری شد که وقتی کاساندرا پیش بینی کرد که یونانیها از طریق اسب تروا وارد شهر میشن و فتح میکنند هیچکس حرفشو باور نکرد🤦‍♂
شاید که اگر باور میکردن سرنوشت تاریخ عوض میشد

این وضعیت براتون اشنا نیست؟
اینکه یکنفر دانایی و اگاهی داره ولی بخاطر نداشتن کاریزما کسی اونو جدی نگیره...به این میگن سندروم کاساندرا

سندرم کاساندرا یعنی :تواناییِ دانستنِ از قبل درباره مشکلات آینده و عدم توانایی جلوگیری از این مسئله

یونگیا میگن این حالت سایه ی شخصیت اپولوییه ...یعنی دانایی زیادی که منجر به عملکرد بهتر و بهبود وضعیت در آینده نشود.

@qodrattaqeer
قــدرت تــغــیــیــرر...
Photo
نمی دونم چرا قسمت نمیشه این ذهنیت
مار کبری را با ویس توضیح بدم
قــدرت تــغــیــیــرر...
Photo
در ذهنیت مار کبری که از مکانیزم های دفاعی خشم قرار دادم
شخص در رابطه حالا عاطفی و دوستی و کاری کاملا نقاط ضعف و قدرت طرف را می بینه و ازهمون نقطه ازش سو اسنفاده می کنه یا از همون نقطه بهش نیش می زنه
که یا سودی از طرف ببره یا توجهی بگیره
یا باج گیری عاطفی کنه
Forwarded from آقای زمانی
#قانون برای اینکه بتوان یک دقیقه دیگران را رنجاند، باید ۲۴ ساعت خود را رنجانیده باشیم. آتشی که انگشت دیگری را می‌سوزاند، اول باید کل وجود ما را سوزانده باشد؛ این از قواعد شخصیت انسانهاست.
چالش یادگیری دکتر #شهرام

در نظریه راجرز "همخوانی" مشاور/ درمانگر به چه معناست؟
همخوانی

اولین شرط لازم و کافی برای تغییر درمانی، درمانگر همخوان است. همخوانی زمانی وجود دارد که تجربیات ارگانیزمی فرد با آگاهی از آنها و با توانایی و تمایل ابراز بی پرده ی این احساسات هماهنگ باشد. همخوان بودن یعنی واقعی با اصیل بودن، کامل یا منسجم بودن، و بودن به صورتی که فرد واقعا هست.


راجرز درباره ی همخوانی اظهار داشت: در روابط خود با اشخاص متوجه شدم که در بلندمدت، عمل کردن به صورتی که گویی کسی هستم که واقعا نیستم،فایده ای ندارد... رفتار کردن به صورت آرام و دلپذیر به هنگامی که در واقع عصبانی یا عیب جو هستم،فایده ای ندارد. رفتار کردن به شیوه ای که گویی آسان گیر هستم در حالی که واقعا دوست دارم محدودیت هایی را مقرر کنم، فایده ای ندارد... رفتار کردن به صورتی که انگار پذیرای طرف مقابل هستم در حالی که در پسِ این صورت ظاهر احساس طرد میکنم، فایده ای ندارد.

بنابراین، مشاور همخوان صرفا فردی مهربان و با محبت نیست، بلکه انسانی کامل است که از احساس شادی، خشم، ناکامی، سردرگمی و غیره برخوردار است. وقتی این احساس ها تجربه میشوند، انکار و‌تحریف نمیشوند، بلکه به راحتی در آگاهی جریان می یابند و آزادانه ابراز میشوند. بنابراین درمانگر همخوان منفعل نیست، بی تفاوت و کناره گیر نیست، و قطعا بی رهنمود هم نیست.
چالش یادگیری دکتر #شهرام

سوالات آمار و روش تحیق کارشناسی ارشد روانشناسی ۱۴۰۰
2024/09/27 23:23:30
Back to Top
HTML Embed Code: