Telegram Web Link
ممنون از محبت دوستان عزیزم که حضورشان گلی بی همتاست.
Forwarded from Great decision
پژوهشهایی نشان داده که قرار داشتن در معرض تنش ،ناپیاپی مزایایی به صورت پر طاقت سازی فیزیولوژیایی در بردارد. تنش ناپیاپی یعنی وجود گاه به گاه تنش همراه با مهلت حل و فصل به ایجاد تحمل بیشتر در برابر فشار روانی منجر میشود (داینس بیر، ، ۱۹۸۹).

چالش یادگیری دکتر #شهرام
روز پزشک برای پزشکان گروه و یا اطرافیانِ پزشکشان خجسته باد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بزرگترین دشمن آرامش انسان مقایسه خود با دیگران است .
اعتماد به نفس با پوشیدن لباسهای شیک و متنوع ‌و برند به دست نمی آید
زمانی به اعتماد به نفس واقعی می رسی که بتوانی ساده بپوشی و معمولی باشی و در عین حال دیگران را تایید و تمجید کنی .
اعتماد به نفس اینه که همون جور که دوست داری و تلاش می کنی دیده بشی
اجازه بدی دیگری هم دیده و مطرح بشه
امروز یه جمله ای یاد گرفتم
برنده تنهاست
قــدرت تــغــیــیــرر...
امروز یه جمله ای یاد گرفتم برنده تنهاست
البته بعدا متوجه شدم یه رمان از پائولوکوئیلو است
اما جمله ی جالبیه
پاوول درووف آخه بیکاری میری فرانسه تا بازداشت بشی؟
المپیک تموم شده نکنه واسه پاراالمپیک رفتی؟
تازه امیدوار بودیم فیلترینگ رفع بشه....
آخه این چه کاریه؟
وای به حالت اگه بلایی سر تلگرام بیاد!
نگرش و برداشت آدمی از در مهار داشتن رویدادها نیز میزان تأثیر فشار روانی را بر دستگاه ایمنی او رقم میزند.
یک بررسی درباره اثرات جدایی یا طلاق بر عملکرد ایمنی نشان داد: که زن یا مرد متقاضی جدایی که شرایط را در مهار و کنترل خود دارد کمتر پریشان بود، در سلامت
بیشتری به سر میبرد و نسبت به شخص مقابلش دستگاه ایمنی وی عملکرد بهتری داشت کایکالت گلاسر و ،همکاران (۱۹۸۸).

هیلگارد
دکتر #شهرام
‏پنجم شهریورماه، بزرگداشت زکریای رازی❤️❤️، پزشک و فیلسوف بزرگ ایرانی فرخنده باد.

رازی: اهل ری


برای همه ایران
برای مردمان ری
برای دانش آموختگان دانشگاه رازی کرمانشاه نیز
و دیگر دانش بنیانهای آراسته به نام رازی


دکتر #شهرام
☑️پاول ‏دوروف (نفر دوم از چپ) عضو تیم المپیاد ریاضی روسیه در سال ۱۹۹۸ ( ۱۳۷۷ ) . تلگرام را با دیگر اعضای این تیم ساختند که در آن زمان در المپیاد رتبه دوم را کسب کردند.

در آن سال ‏تیم ایران رتبه اول را کسب کرده بود!




فکر نکید پاوول درووف همینجوری یه چیزی ساخته و تلگرام‌شده
غصه بخورید بگید خب من چرا نساختم😎

دکتر #شهرام
برای التیام هر زخمی باید آن زخم را در خونِ خود آن زخم شست.
#یونگ

مفهوم این جمله اینست  که اگر شما ترس از دست دادن آدمها را دارید این ترس با نگه داشتن آدمها حل نمی شود با تجربه ترس از دست دادن حل میشود.
شما اگر ترس از تنهایی دارید با جمعیت و ارتباطات گسترده درمان نمی شود بلکه باید به تنهایی خود سفر کنید.

@qodrattaqeer
چالش یادگیری دکتر #شهرام


میدانیم که مکانیسم های دفاعی تدابیر ناهشیاری هستند که برای مقابله با هیجانهای منفی به کار میبریم.

آیا این روشها و مکانیسم های دفاعی، ارزش کارکردی دارند؟
شریک دزد و رفیق قافله!

نام "مادر ترزا" را اغلب شما شنیده اید. نام اصلی او "اگنس" بود. فامیل مادری او اهل ونیز ایتالیا بودند و فامیل پدری او اهل مقدونیه یوگسلاوی. اگنس در 18 سالگی تصمیم گرفت به خدمت کلیسا درآید و کسوت راهبه گی بر تن کرد. پس از مدتی او مامور شد تا به میسیونرهای مذهبی که به کلکته می روند بپیوندد. وظیفه ای که در هندوستان به "خواهر ترزا" محول شد معلمی بود. قرار بود او به بچه های فقیر هندی، زبان انگلیسی و جغرافیا درس بدهد اما خواهر ترزا از دیدن هزاران هندی گرسنه ای که در پیاده روهای کلکته با بیماری و معلولیت و سوء تغذیه دست در گریبان بودند متاثر شده بود و تصمیم داشت بر خلاف وظیفه ای که کلیسا بر او محول کرده بود برای این عده کاری انجام دهد. اصرار  "ترزا" بر این امر و تاکید کلیسا بر این که او باید به ماموریتی که به او محول شده وفادار بماند باعث شد که ترزا از کسوت یک راهبه خارج شود و کلیسا هم او را "بایکوت" نماید. "ترزا" تصمیم گرفت بنیاد شخصی خود را برای ایجاد پناهگاه هایی تاسیس نماید که به بی خانمان ها سقف و غذا و دارو ارائه دهند. شاید بپرسید ترزا هزینه لازم برای تاسیس این بنیاد شخصی را از کجا تامین می کرد. طبعا ترزا از منابع مالی مختلفی کمک می گرفت اما "ریکاردو ازیریو" خبرنگار ایتالیایی یک منبع مالی بزرگ "مادر ترزا" را فاش می سازد: دیکتاتورها!
دیکتاتورها تمایل زیادی دارند که چهره مثبتی از خود نشان دهند "بنابراین نمایش های انسان دوستانه" یکی از بازی های روزمره دیکتاتور هاست . دو دیکتاتور خشن و سفاک بودجه های هنگفتی را به "مادر ترزا" پرداخت می کردند تا در نمایش "سلطان مهربان ما" شرکت کند و دست های آنها را تطهیر نماید! یکی از آنها "انور خوجه" دیکتاتور آلبانی بود و دیگری "ژان کلود دوالیه" دیکتاتور هائیتی. هر دو این افراد میلیاردها دلار ثروت ملت خود را غصب کرده بودند و با دادن سهمی از آن به "مادر ترزا" با او عکس یادگاری می گرفتند و رپرتاژ آگهی هایی در رسانه ها پخش می کردند تا چهره خشن آنها را تلطیف کند.
مادر ترزا گر چه از "سازمان کلیسا" طرد شده بود اما به چهارچوب های فقهی کلیسا معتقد باقی ماند و یکی از فعالیت های او در هندوستان مبارزه با سقط جنین بود. بنیاد ترزا در هند اعلام کرده بود که حاضر است هزینه های بارداری، زایمان و بچه داری هر زنی که بخاطر فقر تمایل به سقط جنین دارد را پرداخت نماید با این برنامه "مادر ترزا" از سقط هزاران جنین جلوگیری کرد و هزینه زندگی این جنین های نجات یافته را تا بزرگسالی پرداخت کرد.
"باگوان راجیش اوشو" فیلسوف هندی عقیده دارد که "مادر ترزا" با این کار خود تنها به "بازتولید فقر" پرداخته است! "اوشو" می گوید اگر " مادر ترزا" این هزینه را صرف آموزش جلوگیری از بارداری ناخواسته می کرد بیشتر به هندی ها کمک کرده بود.
به هر حال شهرت خدمات انسان دوستانه مادر ترزا باعث شد که "جایزه صلح نوبل" به او تعلق گیرد. دریافت این جایزه باعث شد بنیاد او برای ادامه خدمات خود نیازی به همکاری با دیکتاتورهای بدنام نداشته باشد!
کلیسایی هم که روزی او را طرد کرده بود پس از شهرت و خوشنامی "مادر ترزا" تصمیم گرفت از این کلاه نمدی برای خود بدوزد، بنابراین شورای عالی "واتیکان" پس از درگذشت مادر ترزا عنوان "سانتا" ( قدیسه) را به او اعطا کرد!
دنیای عجیبی است! خیر و شر چقدر به هم تنیده اند!

دکتر محمدرضا سرگلزایی-روانپزشک
www.tg-me.com/drsargolzaei
drsargolzaei.com
Audio
سنتور
از سیامک آقایی
سیامک اهل اهواز است
و کارشناسی ارشد آتنو موزیکولوژی از دانشکده هنرهای زیبای تهران دارد. دکتری نوازندگی سنتور هم در میان مدارکش هست.....
۵۰ سالش است.
شاگرد عمو پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی عزیز بوده.
اگر این سیم نازک و چوب خشک در دستان سیامک معجزه نمی کند
پس این صدای آسمانی چیست؟

دکتر #شهرام
من نمی دونم این چه سوالیه که عزیزان می پرسند در مورد روانشناسی که بازار کار کدام گرایش بهتره ؟
به رشته ی روانشناسی به دیده بازار کار نمیشه نگاه کرد
بازار کار یک موضوع مجزا از گرایش هست .
اینکه قکر کنیم یه ارشد ، دکترا بگیریم و بریم بشینیم تو کلینیک و مردم صف بکشن برای مشاوره اسمش بازار کاره ، خیر ، به این بازار کار نمی گن؛ بلکه
این مهارت و تخصص شماست.

بازار کار یک مسئله مجزا از گرایش و حتی تحصیل شماست
که توانایی داشته باشید با ایجاد رابطه ، مطرح کردن خود، برگزاری کلاس ‌ و سمینار و سخنرانی و چاپ و ترجمه کتاب و یا پکیج فروشی و …
حتی کلاسهای خودشناسی خانگی هستند که درامدشون از اساتید بیشتره

بنابراین مدام دنبال بازار کار و پول درآوردن از راه روانشناسی نباشید

روانشناسی یک رشته ی دیر بازدهی هست که به عنوان بازار کار بهش نگاه نکنید.

من سالیان پیش ، یک دکتر دندانپزشک مطرح می رفتم که معامله فرش می کرد .

بلد باشیم خودمون را از چند بعد گسترش بدیم .
پشت ویترین ایستاده بودم و به لباسها نگاه می کردم. فروشگاه سمت چپم مرد و زن جوانی ایستادند. نگاه گذرایی انداختم. زن و مردی حدودا سی ساله به نظرم آمدند. زن با دقت لباسها را نگاه می کرد که مرد گفت: «یکی از همینا بخر‌ تو رو قرآن. چند ساعته داریم راه میریم. بخر دیگه یک چیزی. کسی که به تو نگاه نمیکنه چی پوشیدی؟
زن با خونسردی گفت: خودم که می بینم خودمو.
مرد که کلافه بود و فکر می کنم گرما هم مزید بر خستگی، بیشتر بی حوصله اش کرده بود پوفی کشید و گفت: آخرش هم یک چیزی می خری که چشم بازار را کور کنی.
من نمی دانم چرا ایستاده بودم تا ببینم آخر این گفتگو به کجا می رسد. زن باز با همان صدای خونسرد، همانطور که ادایی در آورد تا تمسخرش را نشان دهد، گفت: البته اندازه خواهر خوش سلیقه و مامان جونت‌ نمی تونم چشم بازار رو کور کنم. چند ثانیه بعد پرسید: اون بنفشه چطوره؟ بریم تو؟
مرد هم بلافاصله جواب داد: نه برگردیم خونه من اصلا حوصله ندارم. پول هم ندارم.
زن داشت جواب مرد را می داد که من گذشتم تا گفتگویی را که می رفت تلخ تز و زننده تر شود، نشنوم.

تند تند راه می رفتم و اصلا دل و دماغش را نداشتم پشت ویترینی بایستم و لباسها را تماشا کنم. گفتم بماند برای یکروز دیگر. توی راه فکر می کردم دقیقا توی خانواده، توی مدرسه، توی دانشگاه چه مهارتی را به ما یاد می دهند که کیفیت زندگی مان بیشتر شود‌. پایان هر دوره یک تکه کاغذ می دهند دستمان و ما فقط در مغزمان مقداری اطلاعات فرو رفته، بی آنکه بتوانیم از آن داده‌ها به درستی استفاده کنیم و یا قادر باشیم یک گفتگو را اداره کنیم.

گوشه و کنایه زدن، متلک پراندن و فحش دادن شکل غالب روابط ما شده است. جوکهایی که می گویند حالا فلان فحش دیگر فحش نیست و مثلا علاقه و عشق ما را به یک نفر بیان می کند، گوشه ای از حقیقت تلخ جامعه ماست.

آن آقا باید خستگی و کلافگی اش را با کلماتی صریح بیان می کرد. «کسی به تو نگاه نمی کنه»، معنای خوبی در گوش شنونده ندارد و از طرفی زیر سئوال بردن سلیقه شخصی یک نفر نه تنها اهانت که اعلام یک جنگ لفظی است. وقتی که من برای بروز به حق ترین خواسته هایم، از طعنه و کنایه استفاده می کنم، نباید انتظار داشته باشم، گفتگوی من با دیگری اثربخش باشد، درکم کند و حق را به من بدهد.

از آن سو، وقتی که من در گفتگوی با دیگری، به جای آنکه با صریح ترین واژه ها نشان بدهم که از طرز صحبت کردنش، دلخور شده ام و ناراحتی و دلخوری ام را سر کسان دیگری که ابدا در ماجرا دخیل نیستند، خالی می کنم باید منتظر باشم که اوضاع را به سمت بدتر شدن هدایت کرده ام.

مهارت گفتگو، مهارتی است که هیچ کجا به ما یاد نمی دهند. من چگونه به وسیله کلمات، لحن بیان و زبان بدنم به طرف مقابلم نشان بدهم، دلخور، غمگین یا عصبانی شده ام. این چیزی است که عموما نیاموخته اند.
ناتوانی ما در ابراز درست احساساتمان، خودش را در مجادله و بحث های بی نتیجه و حرف و سخن های تلخ و پر از طعنه نشان می دهد.

یکی از اساسی ترین فقدان ها در این گوشه پر رنج زمین نبود گفتگو است. این ناتوانی در گفتگو به رواج خشونت در سطح روابط بین فردی تا بین المللی منجر شده است.

اگر من قدرتی می داشتم، آموزش مهارت گفتگو را از ابتدایی در تمام مدارس اجباری می کردم، در گزینش معلمان و اساتید دانشگاه این مهارت را یکی از معیارهای انتخاب نیرو قرار می دادم و از سنین کودکی تا جوانی بر آموزاندن شیوه معقول و خردمندانه سخن گفتن با دیگری تاکید می کردم تا با اصلاح سیستم زبانی، تحمل و مدارا، خوش خلقی و بردباری ما هم افزایش یابد.

بالغ شدن تنها رشد اندامها و زن یا مرد کامل شدن نیست. بیان متین و صریح نیازها و احساسات یک نشانه مهم بزرگسالی است. ما در مقابل زندگی همواره موضعی خام و کودک منشانه داریم و تا هنگامی که نتوانیم خودمان را از طریق یک سیستم زبانی بی نقص ابراز کنیم، در روابطمان شبیه یک آتش افروز عمل خواهیم کرد‌. راست گفته اند که آدمی در زیر زبان خویش پنهان است.

@qodrattaqeer
2024/09/27 23:15:19
Back to Top
HTML Embed Code: