📌 جریده اخبار
آئین جشن عید سعید غدیر در خانه‌ی تاریخی نبوی قزوین؛ برنامه‌ای با همکاری انجمن فرهنگی- تاریخی عالی‌قاپو


🔸 دوشنبه چهارم تیرماه سال ۱۴۰۳
🔸 عکس: پوریا کاکوند

#عید_غدیر
#انجمن_فرهنگی_تاریخی_عالی_قاپو
@qazvinhistory
❇️ چارسوق
از عزاداری در بازار تا چهارپایه‌خوانی
- محمدحسن سلیمانی


▪️عزاداری‌های حسینی از دیرباز با آیین‌ها و سنت‌های خاصی در قزوین همراه بوده است؛ آیین‌هایی که ریشه در عشق و ارادت ایرانیان به حضرت سیدالشهدا(ع) داشته و دارد. از جمله این آیین‌ها که امروز دیگر در قزوین گرد فراموشی بر آن نشسته، اما در بازار تهران همچنان برگزار می‌شود؛ چهارپایه خوانی بود. چهارپایه خوانی سبکی از عزاداری سنتی است که در آن مداح یا مرثیه‌خوان روی چهارپایه‌ی چوبی می‌رود و در حالی که عزاداران حلقه‌وار دور او را می‌گیرند، شور و حال حسینی به پا می‌کند.

▪️در این آیین که از دوره قاجار تا میانه دهه‌ی شصت خورشیدی در بازار قزوین اجرا می‌شد، بازاریان که در دهه اول ماه محرم، راسته مشخصی از بازار را سیاهپوش کرده و هر روز بعدازظهرها در این راسته، مراسم روضه‌خوانی و عزاداری برپا می‌کردند، در سومین روز شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش، چهارپایه‌خوانی را به‌اجرا می‌گذاشتند. 

▪️مرثیه‌خوانان که از میان خودِ بازاریان بودند، این آیین را در یکی از راسته‌های بازار آغاز می‌کردند و پس از دقایقی برپایی عزای حسینی که عموما با روضه بر مصائب امام زین‌العابدین (ع) همراه بود، به سمت راسته دیگر می‌رفتند و این آیین تا حوالی ظهر در راسته‌های مختلف برگزار می‌شد.

▪️این آیین بی‌پیرایه آن‌چنان در بازار قزوین دارای اهمیت و جایگاه بود که چنان‌چه فرصتی برای حضور در برخی از راسته‌ها به‌دليل کمبود وقت و نزدیک شدن به اذان ظهر پیش نمی‌آمد، از کسبه آن راسته‌ها کسب اجازه می‌شد تا سال دیگر، چهارپایه‌خوانی در راسته آن‌ها اجرا شود.

#انجمن_فرهنگی_تاریخی_عالی_قاپو
@qazvinhistory
🔴 نگارخانه تاریخ
عمارت کلاه‌فرنگی (کاخ چهلستون) قزوین، اثری متعلق به دوره صفویه
🔹حدود سال ۱۲۷۳ خورشیدی
🔹عکاس: علی خان والی

#انجمن_فرهنگی_تاریخی_عالی_قاپو
@qazvinhistory
🔴 نگارخانه تاریخ
آیین روضه‌خوانی و عزاداری حسینی در دوره قاجاریه در مدرسه علوم دینی صالحیه قزوین
🔹حدود سال ۱۲۷۸خورشیدی
🔹عکاس: نامشخص

#انجمن_فرهنگی_تاریخی_عالی_قاپو
@qazvinhistory
🎙تاریخ شفاهی
خوراکی‌های دم ِحمام
فرشته بهرامی

🔹«عصر نشده، عدسی‌پزها، یک مشت عدس می‌ریختند توی دیزی‌های سفالی لعاب‌دار که بهش می‌گفتند «دیزی ساقالو»، آب و نمک اضافه می‌کردند، درش را می‌گذاشتند و دورش را گل می‌گرفتند، می‌چیدند توی مجمعه، می‌گذاشتند روی سرشان و می‌آوردند توی تونک حمام، می‌سپردند به پِهن‌سوزان تا آنها را بگذارد توی خاکستر چاله و دورشان آتش بچیند. صبح می‌آمدند چندتا خوراک را برای پِهن‌سوزان و حمامی و کارگرهایش می‌گذاشتند، پول آتش را می‌دادند و بقیه دیزی‌ها را می‌گذاشتند توی مجمعه، می‌بردند روی چرخ، جلوی در حمام، یا سر گذار وامی‌ایستادند.

🔸راه گذر، پا سست می‌کرد؛ عدس می‌خرید و همان جا می‌خورد و می‌رفت. مشتری از حمام در می‌آمد، شکمش خالی بود. پول می‌داد و یک پیاله عدسی می‌گرفت.» حاج تقی دشتی می‌گفت: «صنّار مِدادم به چرخی، چند تا قاشق عدسی مِریخت توی کاسَه، مُگُفتم بَدرُقه‌اش رَه هم بده. یک قاشق سر پُر اضافه مِکَرد.»

- حمام‌های خاموش (آیین‌ها و باورهای مردم درباره حمام‌های قزوین)، فرشته بهرامی، نشر آموت، ص ۴۱

#انجمن_فرهنگی_تاریخی_عالی_قاپو
@qazvinhistory
💠 زنان شهیر و نامور قزوینی

گوهرشاد قزويني
گوهرشاد قزوینی، دختر استاد يگانه خط نستعليق ايران، ميرعماد الحسني سيفي قزويني از خوشنویسان و نستعلیق ‌نویسان پرآوازه سده یازدهم هجری است که آموختن خط را از نوجوانی آغاز کرد و نستعلیق را نزد پدر آموخت و از زبردست‌ترین زنان خوشنویس شد. او شاعر و اهل طنز نیز بود و پدر او را حرمت بسیار می‌نهاد.
آنگونه که گفته شده است؛ گوهرشاد قزويني همسر ميرمحمدعلي خديوالخطاطين بوده و فرزند بسيار آورد که جملگي خوشنويس بودند. گوهرشاد پس از قتل ميرعماد به دستور شاه عباس صفوي، تا سالها در اصفهان زيست و سوگوار و در غم از دست دادن پدر بود که بيش از آن تاب اقامت در شهر اصفهان را نياورد و به موطن اصلي خود قزوين بازگشت تا اينکه به سال 1038 هجری قمری درگذشت.
در ميان زنان خوشنويس کمتر کسي به زبردستي او در خط نستعليق ديده شده است. از او یک نسخه «گلستان سعدی»، به قلم کتابت خوش، با رقم: «کتبه العبد المذنب گوهرشاد غفر له ۱۰۲۵»؛ یک قطعه به قلم نیم دو دانگ خوش و به آب زر، با رقم: «نمقه گوهرشاد ۱۰۳۰». و چند قطعه دیگر دیده شده‌است.

@qazvinhistory
جــام غـزل

خوش باش بعدِ من كنارِ هركسى،امّــا
گاهى همينْ يک آرزو مانندِ نفرين است!


- #محمد_شیخی
💠 فولکلور قزوین
باورها و عادت ها

از میان برداشتن هوو!
قزوینی ها در قدیم معتقد بودند اگر زنی هوو داشته باشد برای از میان برداشتن او، چنانچه کف دستش را زردچوبه بمالد و لباس زرد پوشیده و روز عید برود کف دستش را به هوویش نشان دهد، یک ماه نخواهد کشید که هوویش خواهد مُرد!

@qazvinhistory
ميرزا يحيي‌خان مشيرالدوله قزويني و فرزندش

@qazvinhistory
🔶 چهره ها
از ولايت فارس تا وزارت امور خارجه

ميرزا يحيي‌خان مشيرالدوله قزويني (فرزند ميرزا نبي‌خان امير ديوان قزويني و برادر میرزا حسین خان سپهسالار)، از رجال قزويني عهد قاجاريه بود كه به مسووليت‌هاي مهمي از حكومت فارس تا وزارت امور خارجه رسيد. او مدتي وزير عدليه هم بود.
ازدواج مشیرالدوله با عزت‌الدوله، خواهر ناصرالدین شاه و همسر مرحوم میرزا تقی خان امیرکبیر، ترقی او در مناصب مختلف را تسریع کرد. مشيرالدوله در سال ۱۲۴۷ ه.ق در قزوين به دنيا آمد و در سال 1309 ه.ق در سن ۶۲ سالگي فوت كرد. جسد وي طي مراسمي در مشهد به خاك سپرده شد.
كودك ايستاده در عكس، فرزندش معتمدالملك، باني و موسس دارالشفا در تهران است.

@qazvinhistory
جــام غـزل

حریم عشق را در گه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد


#حافظ
💠 برگی از تاریخ

🔹تلگراف وزیر مالیه به حاکم قزوین برای حمل گندم قزوین به طهران به منظور رفع کمبود گندم در پایتخت با وجود قطحی در قزوین و اعتراض مردم به این اقدام
🔹۲۳ میزان ۱۳۳۵ قمری برابر با ۲۳ مهر ۱۲۹۶ خورشیدی

#انجمن_فرهنگی_تاریخی_عالی_قاپو
@qazvinhistory
چند شب قبل
يك شعر خواندم كه خيلى به دل نشست.
دوست دارم حس خوبم را با شما هم شريك شوم،
شايد در اين ساعت از شب دلتان سرخ‌تر شود

. . .
جــام غـزل

گاهی چه بی گناه ، دلت پیر می شود
این جا همان دمی است که زود دیر می شود

گاهی به رغم تشنگی عشق ، عاقبت
با حسرتی فقط ، عطشت سیر می شود

گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود
بی رحم چون کمان کمانگیر می شود

گاهی همان گلی که به دل پروراندى اش
خارش به سینه ات چه نفس گیر می شود

گاهی که آرزوست بغل سازی اش به مهر
تنها سراب اوست که تصویر می شود

گاهی نیایشت که فقط بهر وصل بود
چون نیست قسمتت ، به دلت تیر می شود

گاهی صدای بارش باران که دلرباست
با چتر تک سواره چه دلگیر می شود

گاهی که ضرب و جمع به راهی نمی رسد
من کم شوم ز یار ، چه تفسیر می شود

گاهی مسیر عشق ، ز پیکار عقل و دل
از تیزی و خطر ، چو شمشیر می شود

گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
باید نشست و دید ، چه تقدیر می شود . . . 
 


#محمدعلی_نجفی_زاده
#انجمن_فرهنگی_تاریخی_عالی_قاپو
@qazvinhistory
💠 مهمانخانه
رسم قزوینیان در گذشته
(به نقل از حج نامه کیوان قزوینی)
- رسول جعفریان

در قزوین سابقاً رسم بود که بر کتیبه در ِ خانه هر حاجی یک تابلو از گچ ساخته، نصب می‌کردند، و در آن «وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیت‏» (آل عمران: ۹۷) و یا آیه وإن یکاد (قلم: ۵۱) یا إنّا فتحنا (فتح: ۱) با گچ نوشته بودند، و آن را مهر مکّه «مهر حاجیان» می‌نامیدند. بناها قالب چوبی کنده داشتند، جزء آلات بنایی بود که حالا نیست، و اگر در یک خانه دو حاجی و یا بیشتر بود، به عدد حاجی‌ها تابلو نصب می‌شد.

خانه‌ای دیدم که چهار تابلو در کتیبه در بود، خیلی محکم ساخته شده بود، و در قزوین که ۱۲ هزار خانه داشت، قرب دو هزار خانه تابلو حج داشت که نصف آن‌ها تابلو متعدّد داشت، و اگر یک نفر دو بار به مکّه می‌رفت یا بیشتر، تابلو را مکرّر می‌کرد، و اگر غیر حاجی خانه تابلودار می‌خرید تابلو را خراب نمی‌کرد، امّا مورد ملامت و شرمنده بود و تلاش می‌نمود که به یک وسیله به حج رود.

و آن اوقات خیلی دشوار بود به حج رفتن و پرخرج و طولانی که غالباً یک سال طول می‌کشید، و کم حاجی بود که زنده برگردد، و به هر حال تابلو نصب می‌شد؛ و گاهی خبر مرگ حاجی می‌رسید مکرّر و بعد حاجی زنده می‌آمد با شادی بسیار و تماشاییان زیاد از کوچه نردبام می‌گذاردند که حاجی بالا رود، و از بام به خانه‌اش داخل شود نه از در؛ و فلسفه این کار معلوم نشد، و یک حاجی که زن و حامله بود از نردبام افتاد و مُرد، و حالا هم چنین است، برای هر مسافر در شهرها.

امّا تابلوی حاجی را در غیر قزوین ندیده‌ایم، و گاهی به ندرت شخص غیر حاجی هوس و جرأت می‌کرد یا برای تفأل که تابلو بر در خانه‌اش نصب کند امّا حق نداشت که آن آیه‌ها را بنویسد که مردم سخت مانع شدند، فقط بسم اللّه را می‌نوشت، و اگر بعدها به حج می‌رفت باز یک تابلوی دیگر پهلوی آن تابلو نصب می‌کرد، و سابقاً خانه حاجی عنوان بزرگی داشت و مردم به امید بزرگی و رشک به آنجا نظر می‌کردند، و نازش حاجی به خودش بی‌اندازه بود، هر چه نفسش ضعیف‌تر و عقلش کمتر بود «وهو الغالب»، نازش به خود بیشتر می‌نمود، واگر کسی نام خود را بر در خانه‌اش نصب کند نافع‌تر است و جای نازش هم ندارد و جوینده بی‌پرسش می‌یابد.

#انجمن_فرهنگی_تاریخی_عالی_قاپو
@qazvinhistory
💠 وقایع اتفاقیه
شکایت کفاشان قزوینی از واردات کفش

🔹١٧ بهمن ١٣٠٤ خورشیدی- کفاشان قزوینی با ارسال نامه‌ای به رییس مجلس شورای ملی خواستار اقدام جدی برای جلوگیری از واردات کفش از خارج کشور که باعث ورشکستگی آنان گردیده، شدند.

🔹در بخشی از این نامه آمده است: «صنف اُرسیدوز و کفاش قزوین که قریب ١٥٠ درب دکان و سه هزار عائله میباشیم به واسطه ورود پوتین و گالش از خارجه و نبودن حس ملیت در اهالی و استعمال نکردن ارسی های داخله، همگی از هستی ساقط و متلاشی شده‌ایم.»

🔹کفاشان قزوینی از نمایندگان مجلس شورای ملی خواستند به این موضوع توجه جدی کنند.

- اسناد تجاری ادوار اول تا پنجم مجلس شورای ملی (۱۲۸۵- ۱۳۰۴)، ص ٥۱۰

#انجمن_فرهنگی_تاریخی_عالی_قاپو
@qazvinhistory
2025/03/12 15:26:24
Back to Top
HTML Embed Code: