🌱
در فرهنگ ژاپن
کلمهای وجود دارد که شگفتانگیز است.
"ایکیگای" مفهوم این کلمه این است:
دلیلی که صبح ها برای آن برمیخیزم.
نگاه کنید به خودتان، چرا امروز از خواب بیدار شدم، دلیلش را پیدا کنید، برایش راه بروید، نفس بکشید و زندگی کنید. من هزار «ایکیگای» دارم. ایکیگای میتواند به عشق شما، مهارت شما، علاقههای شما، شغل شما، درآمد شما، ماموریتهای شما و تخصصهای شما مربوط باشد؛ امّا نکته عجیبی در این کلمه وجود دارد «آنچه دنیا از من میخواهد» و این دلیل بیدار شدنِ ماست.
-هکتورگارسیا
🍃
در فرهنگ ژاپن
کلمهای وجود دارد که شگفتانگیز است.
"ایکیگای" مفهوم این کلمه این است:
دلیلی که صبح ها برای آن برمیخیزم.
نگاه کنید به خودتان، چرا امروز از خواب بیدار شدم، دلیلش را پیدا کنید، برایش راه بروید، نفس بکشید و زندگی کنید. من هزار «ایکیگای» دارم. ایکیگای میتواند به عشق شما، مهارت شما، علاقههای شما، شغل شما، درآمد شما، ماموریتهای شما و تخصصهای شما مربوط باشد؛ امّا نکته عجیبی در این کلمه وجود دارد «آنچه دنیا از من میخواهد» و این دلیل بیدار شدنِ ماست.
-هکتورگارسیا
🍃
فروید معتقد بود که هیچ رویدادی تصادفی یا اتفاقی نیست و در پس هر رفتار، فکر یا احساسی یک دلیل وجود دارد. هر کاری که انجام میدهیم، هر فکری که میکنیم، هر چیزی که میگوییم و هر احساسی که داریم تجلی ذهن -ضمیر هشیار، نیمههشیار یا ناهشیار- ماست.
فروید در کتاب «آسیبشناسی روانی زندگی روزمره» این اندیشه را مطرح میکند که «اتفاقات» کوچکی که در زندگی روزمره مردم رخ میدهد، مثلا اشتباه خطاب کردن یک نفر، فراموش کردن یک قرار ملاقات و از بین بردن چیزی که متعلق به فردی دیگر است، تجلی انگیزههای ناهشیار آنهاست.
مثلا یک بار، دیک آرمی نماینده جمهوریخواه ایالت تگزاس در کنگره آمریکا، از بارنی فرانک، نماینده ایالت ماساچوست که فردی همجنسگراست، با عنوان «Barney Fag» نام بُرد (Fag: به معنی کسی که با همجنس خود ارتباط جنسی برقرار میکند)، یا یکی از اساتید روانشناسی، زیگموند فروید را «Sigmund Fraud» خطاب کرد (Fraud: به معنی حقهباز و متقلب).
این خطاها، با وجود اینکه اغلب باعث شرمندگی افراد میشوند، اما به گفته فروید، نمایانگر انگیزههای ناهشیارند. بدین ترتیب رویدادهایی نظیر لغزشهای کلامی، تاخیرها، فراموش کردن نام دیگران و از بین بردن چیزهایی که متعلق به دیگران است، دلیل دارند و وقوع آنها تصادفی نیست و در صورتی که بتوان محتویات ضمیر ناهشیار افراد را بررسی کرد، علت این رویدادها مشخص میشود.
🪴
فروید در کتاب «آسیبشناسی روانی زندگی روزمره» این اندیشه را مطرح میکند که «اتفاقات» کوچکی که در زندگی روزمره مردم رخ میدهد، مثلا اشتباه خطاب کردن یک نفر، فراموش کردن یک قرار ملاقات و از بین بردن چیزی که متعلق به فردی دیگر است، تجلی انگیزههای ناهشیار آنهاست.
مثلا یک بار، دیک آرمی نماینده جمهوریخواه ایالت تگزاس در کنگره آمریکا، از بارنی فرانک، نماینده ایالت ماساچوست که فردی همجنسگراست، با عنوان «Barney Fag» نام بُرد (Fag: به معنی کسی که با همجنس خود ارتباط جنسی برقرار میکند)، یا یکی از اساتید روانشناسی، زیگموند فروید را «Sigmund Fraud» خطاب کرد (Fraud: به معنی حقهباز و متقلب).
این خطاها، با وجود اینکه اغلب باعث شرمندگی افراد میشوند، اما به گفته فروید، نمایانگر انگیزههای ناهشیارند. بدین ترتیب رویدادهایی نظیر لغزشهای کلامی، تاخیرها، فراموش کردن نام دیگران و از بین بردن چیزهایی که متعلق به دیگران است، دلیل دارند و وقوع آنها تصادفی نیست و در صورتی که بتوان محتویات ضمیر ناهشیار افراد را بررسی کرد، علت این رویدادها مشخص میشود.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
نشانه های اضطراب در رابطه:
مدام فکر میکنید طرف مقابلتون از دست
شما عصبانی یا ناراحته
مدام نگران به پایان رسیدن روابطتون
هستید
برای جلوگیری از بحث احساستون رو
سرکوب میکنید
مدام به این فکر میکنید که آیا برای هم
مناسب هستید یا نه!
وقتی طرف مقابلتون سریعا پاسخ پیامتون
رو نمیده احساس اضطراب میکنید.
💯
مدام فکر میکنید طرف مقابلتون از دست
شما عصبانی یا ناراحته
مدام نگران به پایان رسیدن روابطتون
هستید
برای جلوگیری از بحث احساستون رو
سرکوب میکنید
مدام به این فکر میکنید که آیا برای هم
مناسب هستید یا نه!
وقتی طرف مقابلتون سریعا پاسخ پیامتون
رو نمیده احساس اضطراب میکنید.
💯
طبق قوانین فیزیک قرار دادن یک آهن در میدان مغناطیسی، پس از مدت کوتاهی آنرا به "آهنرُبا" تبدیل میکند، حال قراردادن یک ذهن در میدان مغناطیسی بدبختی، میشود بدبختی رُبا!
و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی، میشود خوشبختی رُبا. هرچه را که میبینید،
هرآنچه را که میشنوید، و هر حرفی که میزنید،
همه دارای انرژی مغناطیسی هستند و ذهن شما را همانرُبا میکنند!
به قول «حضرت مولانا» :
تا درطلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی، آنی
📚
و قرار دادن در میدان مغناطیسی خوشبختی، میشود خوشبختی رُبا. هرچه را که میبینید،
هرآنچه را که میشنوید، و هر حرفی که میزنید،
همه دارای انرژی مغناطیسی هستند و ذهن شما را همانرُبا میکنند!
به قول «حضرت مولانا» :
تا درطلب گوهر کانی، کانی
تا در هوس لقمه نانی، نانی
این نکتهٔ رمز اگر بدانی، دانی
هرچیز که در جستن آنی، آنی
📚
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اوج بگیر که ببینی،
نه آنکه دیده بشی!
صبح به خیر ...
🍃
نه آنکه دیده بشی!
صبح به خیر ...
🍃
☀️ چرا بعضی از آدما میرن سراغ وصلههای ناجور و کیسهایی رو انتخاب میکنن که سراسر غلطه!
⚡️ چون به حال خوب و خوشبختی عادت ندارن! و تحمل حسهای آشنا براشون راحتتره.
⚡️دوباتن میگه؛ ما اون احساساتی که تو بچگی میشناختیم رو تو روابط بزرگسالی بازتولید میکنیم. تو بچگیه که اولین نمودهای عشق رو تجربه میکنیم و وقتی این عشق همراه با کنترلشوندگی، تحقیر و احساس ناکافی بودنها، رهاشدگی و زجر کشیدنها همراه بوده باشه،عشق تو ذهن ما این شکلی ثبت میشه و…
⚡️ وقتی بزرگ میشیم ممکنه بعضی از نامزدهای احتمالی رو نه به خاطر عیب و ایرادهاشون، که اتفاقا به خاطر اینکه زیادی متعادلن، بالغن، میفهمن و قابل اطمینانن ردشون کنیم. چرا! چون این حجم از خوب بودن واسه ما ناآشناست و غیرقابل تحمله و "اینکه به ما نمیاد اصلا!، ما کجا و ایشون کجا"!...
⚡️در عوضش ناخودآگاه میریم سراغ آدمهایی که حسهای آشنا بهمون میدن. "مثل پدر و مادر کنترلمون میکنن. وابستهشونیم اما محتاجمون میذارن و با خواهش و تمنا به نیازهامون رسیدگی میکنن و یه وقتهایی تهدیدمون میکنن که یه روز میذارمت و میرم" و خلاصه همون مدلی باهامون تا میکنن که قبلا…
⚡️ آلن دوباتن تو کتاب "چرا با آدم عوضی ازدواج میکنیم!" میگه؛ ما با آدمهای عوضی رابطهمون رو ادامه میدیم و ازدواج میکنیم، چون آدم حسابیها ناجور به نظر میرسن. با اینکه زمین و زمان میگن این رابطه سالم نیست و این آدم مناسب تو نیست! و داری گند میزنی با این انتخابت...
⚡️ ... ازدواج نادرست رو جلو میبریم، چون تجربهای از یه رابطه سالم و سلامت نداریم که!. تو خونهای که پدر و مادر نه عشق دادن و نه عشق گرفتن!، پس تصور ناخودآگاه از عشق همین کنترل شوندگی و رها شدگیهاست. اولین تصور اینه که؛ ”همه همینن عزیزم“...
✈️
⚡️ چون به حال خوب و خوشبختی عادت ندارن! و تحمل حسهای آشنا براشون راحتتره.
⚡️دوباتن میگه؛ ما اون احساساتی که تو بچگی میشناختیم رو تو روابط بزرگسالی بازتولید میکنیم. تو بچگیه که اولین نمودهای عشق رو تجربه میکنیم و وقتی این عشق همراه با کنترلشوندگی، تحقیر و احساس ناکافی بودنها، رهاشدگی و زجر کشیدنها همراه بوده باشه،عشق تو ذهن ما این شکلی ثبت میشه و…
⚡️ وقتی بزرگ میشیم ممکنه بعضی از نامزدهای احتمالی رو نه به خاطر عیب و ایرادهاشون، که اتفاقا به خاطر اینکه زیادی متعادلن، بالغن، میفهمن و قابل اطمینانن ردشون کنیم. چرا! چون این حجم از خوب بودن واسه ما ناآشناست و غیرقابل تحمله و "اینکه به ما نمیاد اصلا!، ما کجا و ایشون کجا"!...
⚡️در عوضش ناخودآگاه میریم سراغ آدمهایی که حسهای آشنا بهمون میدن. "مثل پدر و مادر کنترلمون میکنن. وابستهشونیم اما محتاجمون میذارن و با خواهش و تمنا به نیازهامون رسیدگی میکنن و یه وقتهایی تهدیدمون میکنن که یه روز میذارمت و میرم" و خلاصه همون مدلی باهامون تا میکنن که قبلا…
⚡️ آلن دوباتن تو کتاب "چرا با آدم عوضی ازدواج میکنیم!" میگه؛ ما با آدمهای عوضی رابطهمون رو ادامه میدیم و ازدواج میکنیم، چون آدم حسابیها ناجور به نظر میرسن. با اینکه زمین و زمان میگن این رابطه سالم نیست و این آدم مناسب تو نیست! و داری گند میزنی با این انتخابت...
⚡️ ... ازدواج نادرست رو جلو میبریم، چون تجربهای از یه رابطه سالم و سلامت نداریم که!. تو خونهای که پدر و مادر نه عشق دادن و نه عشق گرفتن!، پس تصور ناخودآگاه از عشق همین کنترل شوندگی و رها شدگیهاست. اولین تصور اینه که؛ ”همه همینن عزیزم“...
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
می دانی حارصه چیست؟
یک کلمه عربی است از خانواده حرص، حارص، احتراص.
می دانی که شتر آنقدر صبور و پر طاقت است که می تواند سه هفته بدون آب و غذا در بیابان راه برود و راه برود.
دربیابان خارهایی هست که شترها بسیار دوست دارند.
هر جا این خار را ببینند با دندان آن را می کَنند و شروع به جویدن می کنند.
وقتی این خار با مزه شور خون آغشته می شود، شترها لذت بیشتری می برند.
هر چه بیشتر می خورند، خون بیشتری می ریزد و هر چه خون بیشتر می شود، شتر بیشتر و بیشتر از این خار می خورد.
گویی که دیگر از خون خود سیر نمی شود.
اگر مانعش نشوند شتر از شدت خونریزی خواهد مرد...
این یعنی حارصه!
این رسم تمام خاورمیانه است پسرم.
انسان هایش در طول تاریخ یکدیگر را کشته اند و کشته اند بی آنکه متوجه باشند که در حال ریختن خون خود هستند.
از طعم خون خود مست می شوند.
📚 بیقراری
👤زولفو لیوانِلی
🍃
یک کلمه عربی است از خانواده حرص، حارص، احتراص.
می دانی که شتر آنقدر صبور و پر طاقت است که می تواند سه هفته بدون آب و غذا در بیابان راه برود و راه برود.
دربیابان خارهایی هست که شترها بسیار دوست دارند.
هر جا این خار را ببینند با دندان آن را می کَنند و شروع به جویدن می کنند.
وقتی این خار با مزه شور خون آغشته می شود، شترها لذت بیشتری می برند.
هر چه بیشتر می خورند، خون بیشتری می ریزد و هر چه خون بیشتر می شود، شتر بیشتر و بیشتر از این خار می خورد.
گویی که دیگر از خون خود سیر نمی شود.
اگر مانعش نشوند شتر از شدت خونریزی خواهد مرد...
این یعنی حارصه!
این رسم تمام خاورمیانه است پسرم.
انسان هایش در طول تاریخ یکدیگر را کشته اند و کشته اند بی آنکه متوجه باشند که در حال ریختن خون خود هستند.
از طعم خون خود مست می شوند.
📚 بیقراری
👤زولفو لیوانِلی
🍃
| من تورو برای ازدواج میخوام |
درسته که در ابتدای شروع یک رابطه باید اهداف طرفین تعیین و برای هم روشن بشه، اما تعیین هدفی مثل ازدواج در شروع رابطه چندان جالب نیست: منظورم این نیست که نباید به این مهم پرداخت بشه! منظورم اینه که مثلا طرف میگه: «من از شما خوشم اومده، اگر مایل باشین با هم رابطه داشته باشیم، چون شما رو برای ازدواج مناسب میدونم». در واقع این جمله «شما رو برای ازدواج مناسب میدونم» ابزار تاثیرگذاری میشه برای به دست آوردن شما. کیه که از دوست داشته شدن بدش بیاد!؟ کمتر انسانی از اینکه بدونه یکی تمایل داره باهاش یه عمر زندگی کنه بدش بیاد. شما حتی اگر جوابتون منفی باشه بازم از مورد توجه قرار گرفتن لذت میبرین.
ولی خب، وقتی از ازدواج حرف میزنین خواهناخواه طرفین سعی میکنن یه الگوی آرمانی از خودشون عرضه کنن که از خود واقعیشون فاصله داره. غیر از این هر یک از طرفین یه تصویر آرمانی هم از همسر آیندهش میسازه که شبیه یه دژ محکمه و هیچ چیز نمیتونه تخریبش کنه.
حالا این دژ و حصار غیر قابل نفوذ کی خراب میشه؟! وقتی که زمان گذشت، همدیگه رو بیشتر شناختین و اونی که تعریف و تصور شده بود با واقعیت متفاوت بود. چرا؟! چون که ما با فانتزی و تصورات خودمون داشتیم زندگی میکردیم نه با خود واقعی شخص! نه من منم، نه اون اونه. اوایل هر کدوم دلشون میخاد یکی دیگه باشن (حتی گاهی ناخواسته اونی که نیستن رو عرضه میکنن).
یه جمله هست که میگه: اوایل نامزدی دو طرف توی یه بشقاب غذا میخورن ولی بعد زیر یه سقف رفتن همون بشقاب رو توی سر هم میشکنن. خلاصه که حواستون به بشقاب و اونی که باهاش میخواین غذا بخورین باشه.
🌹
درسته که در ابتدای شروع یک رابطه باید اهداف طرفین تعیین و برای هم روشن بشه، اما تعیین هدفی مثل ازدواج در شروع رابطه چندان جالب نیست: منظورم این نیست که نباید به این مهم پرداخت بشه! منظورم اینه که مثلا طرف میگه: «من از شما خوشم اومده، اگر مایل باشین با هم رابطه داشته باشیم، چون شما رو برای ازدواج مناسب میدونم». در واقع این جمله «شما رو برای ازدواج مناسب میدونم» ابزار تاثیرگذاری میشه برای به دست آوردن شما. کیه که از دوست داشته شدن بدش بیاد!؟ کمتر انسانی از اینکه بدونه یکی تمایل داره باهاش یه عمر زندگی کنه بدش بیاد. شما حتی اگر جوابتون منفی باشه بازم از مورد توجه قرار گرفتن لذت میبرین.
ولی خب، وقتی از ازدواج حرف میزنین خواهناخواه طرفین سعی میکنن یه الگوی آرمانی از خودشون عرضه کنن که از خود واقعیشون فاصله داره. غیر از این هر یک از طرفین یه تصویر آرمانی هم از همسر آیندهش میسازه که شبیه یه دژ محکمه و هیچ چیز نمیتونه تخریبش کنه.
حالا این دژ و حصار غیر قابل نفوذ کی خراب میشه؟! وقتی که زمان گذشت، همدیگه رو بیشتر شناختین و اونی که تعریف و تصور شده بود با واقعیت متفاوت بود. چرا؟! چون که ما با فانتزی و تصورات خودمون داشتیم زندگی میکردیم نه با خود واقعی شخص! نه من منم، نه اون اونه. اوایل هر کدوم دلشون میخاد یکی دیگه باشن (حتی گاهی ناخواسته اونی که نیستن رو عرضه میکنن).
یه جمله هست که میگه: اوایل نامزدی دو طرف توی یه بشقاب غذا میخورن ولی بعد زیر یه سقف رفتن همون بشقاب رو توی سر هم میشکنن. خلاصه که حواستون به بشقاب و اونی که باهاش میخواین غذا بخورین باشه.
🌹
رواندرمانی مسیری است که فرد را به سوی معنی عمیق زندگی میبرد. زمینه را آماده میکند. برای تغییر باید، ژرفای تاریک احساساتمان را ببینیم. در این تاریکیها باید با آرزوهای واپسزده و ضربههای دوران کودکی مواجه شد.
در واقع وقتی فردی رواندرمانی را آغاز میکند، حقیقتا کور است. به اشکال گوناگون قربانی و دشمن خود است و از آن بیخبر است. او خیال میکند قربانی تاریخچه خانوادگی است، ولی در رواندرمانی میتواند به رابطه تعارضات بیرونی با ابعاد ناخودآگاهش پی ببرد. از این راه میتواند خود را مکانیابی کند و به برخی ترمیمها بپردازد. اینجا عموما کار درمانگر خاتمه مییابد. البته جهت نشان داده شده است.
🍃
در واقع وقتی فردی رواندرمانی را آغاز میکند، حقیقتا کور است. به اشکال گوناگون قربانی و دشمن خود است و از آن بیخبر است. او خیال میکند قربانی تاریخچه خانوادگی است، ولی در رواندرمانی میتواند به رابطه تعارضات بیرونی با ابعاد ناخودآگاهش پی ببرد. از این راه میتواند خود را مکانیابی کند و به برخی ترمیمها بپردازد. اینجا عموما کار درمانگر خاتمه مییابد. البته جهت نشان داده شده است.
🍃
اگر عقیده مخالف ، شما را عصبانی میکند نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر می کنید ندارید!
اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج ، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد ، شما به جای عصبانی شدن احساس دلسوزی می کنید ، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند ....اغلب بحثهای بسیار تند ، آنهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند .شکنجه در الاهیات به کار می رود ، نه در ریاضیات زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد ، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید ، مراقب باشید
احتمالا با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید!
📚
اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج ، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد ، شما به جای عصبانی شدن احساس دلسوزی می کنید ، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند ....اغلب بحثهای بسیار تند ، آنهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند .شکنجه در الاهیات به کار می رود ، نه در ریاضیات زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد ، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید ، مراقب باشید
احتمالا با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید!
📚
Forwarded from بهترین هارا با ما دنبال کنید
هر زمان فکر کردید
مشکلتان آنقدر بزرگ است
که حتما شما را خواهد کشت
سر برگردانید
و نگاهی به مشکلات پشت سرتان کنید.
تمام مشکلاتی که از سر گذرانده اید
هیچ یک از آنها، شما را نکشت
اما تک تک آنها، باعث شدند
امروز یک آدم قوی تری باشید
پس نترسید
یا پیروزید، یا قوی تر
حالا با این طرز تفکر
می توان گفت پیروز نخواهید شد؟!
🍃
مشکلتان آنقدر بزرگ است
که حتما شما را خواهد کشت
سر برگردانید
و نگاهی به مشکلات پشت سرتان کنید.
تمام مشکلاتی که از سر گذرانده اید
هیچ یک از آنها، شما را نکشت
اما تک تک آنها، باعث شدند
امروز یک آدم قوی تری باشید
پس نترسید
یا پیروزید، یا قوی تر
حالا با این طرز تفکر
می توان گفت پیروز نخواهید شد؟!
🍃
| تفکر جانبی؛ روشی برای حل مسائل از زوایای نامتعارف |
ادوارد دوبونو در کتاب «مکانیزم ذهن» که در سال ۱۹۶۹ منتشر شد، برای نشان دادن نحوه عملکرد مغز انسان از مثالها و استعارههای فراوانی استفاده میکند و مغز انسان را نوعی سیستم اطلاعاتی میداند که خود را سازماندهی میکند به این معنا که همانطور که قطرات باران پس از فرو افتادن راه خود را به سمت جویها و چالهها پیدا میکند، اطلاعاتی که به مغز وارد میشود نیز با سازماندهی مغز به مسیرهای آشنا هدایت میشود. در نتیجه با روش تفکر سنتی تنها قادریم به نتایجی برسیم که از پیش با اعتقادات و پیشفرضهای ذهنی ما هماهنگی دارد. دوبونو این روش فکر کردن را مانعی بر سر راه کشف ایدههای نو میداند و معتقد است مغز انسان توانایی بیشتری برای تعریف و درک تجربیات خود دارد. روشی که دوبونو پیشنهاد میکند، تفکر جانبیست.
دوبونو مدعیست که در روش تفکر جانبی (Lateral Thinking) هر مسئله با رویکردی خلاقانه و غیرمستقیم حل میشود. منطقی که در این روش به کار بسته میشود، در نگاه اول چندان بدیهی به نظر نمیآید و با روش سنتی فکر کردن گام به گام تفاوت دارد. تفکر جانبی ادوارد دوبونو در اصل به معنای این است که بتوانید برای حل مسئله، به شکلی خلاقانه و خارج از جعبه فکر کنید. معمولاً از تفکر منطقی برای حل مشکلات به صورت مستقیم و بدون میانبُر استفاده میشود. این روش تفکر مجموعهای از فرآیندهاست، که یک روش تفکر آگاهانه و منظم را به شکلی خلاقانه ارائه میدهد و منجر به تفکر نوآورانه به شیوهای تکرار شونده میشود. در حالی که تفکر انتقادی در درجه اول با داوری درباره ارزش واقعی اظهارات و جستجوی خطاها همراه است، تفکر جانبی به ارزش حرکت اظهارات و ایدهها بیشتر توجه دارد و فرد از اندیشه جانبی برای انتقال از یک ایده شناخته شده به سمت ایجاد ایدههای جدید استفاده میکند. چهار مسئله اصلی ابزار تفکر جانبی ادوارد دوبونو برطبق تعاریف زیر میباشند. تفکر جانبی دوبونو ، در واقع، ایجاد یک آشفتگی عمدیست.
در این روش، فرد برای پرهیز از رجوع خودکار مغز به تصورات از پیش موجود منطقی که تنها به تجزیه و تحلیل موضوع منجر میشود و راه را بر ایدههای نو میبندد، به شکلی هدفمند در مسئله اختلال ایجاد میکند به این معنا که داوریهایش را موقتاً کنار میگذارد، پیشفرضها را به چالش میکشد، و به انگیزشهای آنی و تصادفی میدان میدهد تا با شکستن ساختار موجود، امکان از نو ساختن آن فراهم شود. مثالی ساده: اگر از ما بپرسند ۲×۲ چند میشود؟ به سرعت میگوییم: معلوم است میشود ۴ ! این پاسخ درست است. اما جوابی کلیشهایست. پاسخ این است که ۲×۲، برابر با همه محاسبات ساده یا پیچیدهای هم هست که حاصل آن برابر با ارزش کمی ۴ باشد! مانند پنج منهای یک! یا هزار و سیصد نود و پنج منهای هزار و سیصد و نود و نه! این در موقعیتی که برای ما صورت یک عدد به اندازه کمیت آن، مهم باشد، معنادار است.
🌱
ادوارد دوبونو در کتاب «مکانیزم ذهن» که در سال ۱۹۶۹ منتشر شد، برای نشان دادن نحوه عملکرد مغز انسان از مثالها و استعارههای فراوانی استفاده میکند و مغز انسان را نوعی سیستم اطلاعاتی میداند که خود را سازماندهی میکند به این معنا که همانطور که قطرات باران پس از فرو افتادن راه خود را به سمت جویها و چالهها پیدا میکند، اطلاعاتی که به مغز وارد میشود نیز با سازماندهی مغز به مسیرهای آشنا هدایت میشود. در نتیجه با روش تفکر سنتی تنها قادریم به نتایجی برسیم که از پیش با اعتقادات و پیشفرضهای ذهنی ما هماهنگی دارد. دوبونو این روش فکر کردن را مانعی بر سر راه کشف ایدههای نو میداند و معتقد است مغز انسان توانایی بیشتری برای تعریف و درک تجربیات خود دارد. روشی که دوبونو پیشنهاد میکند، تفکر جانبیست.
دوبونو مدعیست که در روش تفکر جانبی (Lateral Thinking) هر مسئله با رویکردی خلاقانه و غیرمستقیم حل میشود. منطقی که در این روش به کار بسته میشود، در نگاه اول چندان بدیهی به نظر نمیآید و با روش سنتی فکر کردن گام به گام تفاوت دارد. تفکر جانبی ادوارد دوبونو در اصل به معنای این است که بتوانید برای حل مسئله، به شکلی خلاقانه و خارج از جعبه فکر کنید. معمولاً از تفکر منطقی برای حل مشکلات به صورت مستقیم و بدون میانبُر استفاده میشود. این روش تفکر مجموعهای از فرآیندهاست، که یک روش تفکر آگاهانه و منظم را به شکلی خلاقانه ارائه میدهد و منجر به تفکر نوآورانه به شیوهای تکرار شونده میشود. در حالی که تفکر انتقادی در درجه اول با داوری درباره ارزش واقعی اظهارات و جستجوی خطاها همراه است، تفکر جانبی به ارزش حرکت اظهارات و ایدهها بیشتر توجه دارد و فرد از اندیشه جانبی برای انتقال از یک ایده شناخته شده به سمت ایجاد ایدههای جدید استفاده میکند. چهار مسئله اصلی ابزار تفکر جانبی ادوارد دوبونو برطبق تعاریف زیر میباشند. تفکر جانبی دوبونو ، در واقع، ایجاد یک آشفتگی عمدیست.
در این روش، فرد برای پرهیز از رجوع خودکار مغز به تصورات از پیش موجود منطقی که تنها به تجزیه و تحلیل موضوع منجر میشود و راه را بر ایدههای نو میبندد، به شکلی هدفمند در مسئله اختلال ایجاد میکند به این معنا که داوریهایش را موقتاً کنار میگذارد، پیشفرضها را به چالش میکشد، و به انگیزشهای آنی و تصادفی میدان میدهد تا با شکستن ساختار موجود، امکان از نو ساختن آن فراهم شود. مثالی ساده: اگر از ما بپرسند ۲×۲ چند میشود؟ به سرعت میگوییم: معلوم است میشود ۴ ! این پاسخ درست است. اما جوابی کلیشهایست. پاسخ این است که ۲×۲، برابر با همه محاسبات ساده یا پیچیدهای هم هست که حاصل آن برابر با ارزش کمی ۴ باشد! مانند پنج منهای یک! یا هزار و سیصد نود و پنج منهای هزار و سیصد و نود و نه! این در موقعیتی که برای ما صورت یک عدد به اندازه کمیت آن، مهم باشد، معنادار است.
🌱
صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود، با خودش گفت: "هییم! مثل این که امروز موهامو ببافم بهتره! و موهاشو بافت و روز خوبی داشت.
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو روی سرش مونده بود. هیییم! امروز فرق وسط باز می کنم، این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت!
پس فردای اون روز تنها یک تار مو روی سرش بود اوکی، امروز دم اسبی میبندم، همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد.
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود، فریاد زد: ایول! امروز دردسر مو درست کردن ندارم!
همه چیز به نگاه تو بر می گرده، میتونی از زندگی لذت ببری یا ازش ناامید بشی..
📚
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو روی سرش مونده بود. هیییم! امروز فرق وسط باز می کنم، این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت!
پس فردای اون روز تنها یک تار مو روی سرش بود اوکی، امروز دم اسبی میبندم، همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد.
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود، فریاد زد: ایول! امروز دردسر مو درست کردن ندارم!
همه چیز به نگاه تو بر می گرده، میتونی از زندگی لذت ببری یا ازش ناامید بشی..
📚