بازی Memefi مثل ناتکوین💰 و تپ سواپ🤖 از نوع Tap2Earn🧻 هست یعنی باید ضربه بزنید تا امتیاز بگیرید ولی یک سناریو و هدف جالب به بازی اضافه کردن تا بازی جذاب بشه: شما در واقع به یک حریف ضربه میزنید👊 تا اونرو از پا در بیارید و بعد مرگ این حریف لول شما در بازی افزایش پیدا میکنه🔼 و یک حریف و مبارز جدید مقابل شما قرار میگیره.
با MemeFi هم سرگرم بشید😂 و هم در ایردراپ پروژه شرکت میکنید و میتونید در آینده درآمد کسب کنید🤑
🔥 برای ورود MemeFi کلیک کنید 🔥
🔥 برای ورود MemeFi کلیک کنید 🔥
با MemeFi هم سرگرم بشید
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
میخواستم باور کنم که میتوانم مردم اینجا را با حرف متقاعد کنم.
تو دیدی چه شد؟
آنها دردِ خود را دوست دارند،
به زخمِ مانوسی احتیاج دارند که با ناخنهایِ کثیفشان آن را بخراشند
و به دقت حفظش کنند.
فقط با خشونت است که میتوان مداوایشان کرد!
زیرا درد را جز با درد دیگری نمیتوان مغلوب کرد.
📕 مگس ها
✍🏻 #ژان_پل_سارتر
📚 @PDFsCom
تو دیدی چه شد؟
آنها دردِ خود را دوست دارند،
به زخمِ مانوسی احتیاج دارند که با ناخنهایِ کثیفشان آن را بخراشند
و به دقت حفظش کنند.
فقط با خشونت است که میتوان مداوایشان کرد!
زیرا درد را جز با درد دیگری نمیتوان مغلوب کرد.
📕 مگس ها
✍🏻 #ژان_پل_سارتر
📚 @PDFsCom
تو زندگیم آدم عجیب و غریب کم ندیدم.از حسن شیره ای که به دست راست خودش فحش ناموس می داد که چرا تو خماری زدی تو گوش بچه م!تا زهره خانوم که زنبیل خریدش رو برمی داشت می رفت محله ی قدیمی، به همه می گفت دارم میرم جَوونی م رو بخرم!ولی هیچ وقت هیچی تو زنبیلش نبود! هیچوقت جَوون نشد.حداقل تا وقتی که تو این دنیا بود! ولی عجیب تر از همه «علی تُرمز»بود.علی تُرمز با مادرش زندگی می کرد.صبح ها یه صندلی پلاستیکی سفید می ذاشت جلو در خونه و تا شب همون جا بود. اگه بچه ای تند می دویید دعواش می کرد و می گفت آروم، انقدر ندو. اگه موتوری، ماشینی با سرعت از کوچه رد می شد، دمپایی آبی ش رو در می آورد پرت می کرد طرفش... داد می زد تُرمز کن ، تُرمز کن ، تُرمز کن.
خودش انقدر آروم راه می رفت که اگه با یه لاک پشت مسابقه دو می ذاشت معلوم نبود کدومشون برنده میشن. درباره ی زندگی علی قصه های زیادی شنیده بودم. هر کسی یه چیزی می گفت ولی فقط یه قصه حقیقت داشت. «علی و زنش مریم تو راه برگشت از ماه عسل بودن که مریم میگه هوس آش کردم. آشکده می زنن کنار... علی رو میکنه به مریم و با شیطونی خاصی میگه نکنه ویار کردی؟ مریم می خنده و میگه چند شب پیش رو یادت بیاد... هر کی خربزه می خوره پای لرزش هم می شینه. برای ویار زوده ولی به وقتش باید همش تو بازار دنبال ویارهای من بگردی. علی هم میگه من دور تو می گردم. مریم با خوردن حبوبات آش می ترسه دل درد بگیره و آش رو کامل نمی خوره. برای همین کاسه ی آش رو با خودش میاره تو ماشین و حرکت می کنن. چند دقیقه ی بعد مریم قاشق عشق رو پر از آش می کنه و به علی میگه بگو اااا...علی پشت فرمون میگه اااا و قاشق آش رو می کنه تو دهنش و به مریم نگاه می کنه. به مریم که رنگش مثل گچ شده. مریم سه بار داد می زنه علی تُرمز کن، علی تُرمز کن، علی تُرمز کن. آش و شیشه های ماشین با هم یکی میشن. علی سرش به فرمون می خوره و بیهوش میشه و مریم ... »
شب های جمعه علی تُرمز کت شلوار دامادیش رو می پوشه و میره جلوی آینه... نوک انگشتاش رو تف مالی می کنه و به موهای شلخته ش حالت میده. عطر می زنه و هر کسی رو که می بینه ازش می پرسه خوبم؟ خوش تیپم؟ وقتی خیالش راحت میشه با همون کت شلوار ، با همون عطر ، با همون حال خوب میره رو تختش می خوابه... علی تُرمز میگه شب های جمعه مریم میاد تو خوابم... باید مرتب باشم! امشب علی تُرمز رو دیدم. بهم گفت یکم پول داری؟ بهش پول دادم و گفتم علی تُرمز پول می خوای چیکار؟ پول رو گذاشت تو جیب کنار کُتش و گفت امشب مریم رو می بینم. باید پول همراهم باشه ، شاید ویار داشت.
#حسین_حائریان
📚 @PDFsCom
خودش انقدر آروم راه می رفت که اگه با یه لاک پشت مسابقه دو می ذاشت معلوم نبود کدومشون برنده میشن. درباره ی زندگی علی قصه های زیادی شنیده بودم. هر کسی یه چیزی می گفت ولی فقط یه قصه حقیقت داشت. «علی و زنش مریم تو راه برگشت از ماه عسل بودن که مریم میگه هوس آش کردم. آشکده می زنن کنار... علی رو میکنه به مریم و با شیطونی خاصی میگه نکنه ویار کردی؟ مریم می خنده و میگه چند شب پیش رو یادت بیاد... هر کی خربزه می خوره پای لرزش هم می شینه. برای ویار زوده ولی به وقتش باید همش تو بازار دنبال ویارهای من بگردی. علی هم میگه من دور تو می گردم. مریم با خوردن حبوبات آش می ترسه دل درد بگیره و آش رو کامل نمی خوره. برای همین کاسه ی آش رو با خودش میاره تو ماشین و حرکت می کنن. چند دقیقه ی بعد مریم قاشق عشق رو پر از آش می کنه و به علی میگه بگو اااا...علی پشت فرمون میگه اااا و قاشق آش رو می کنه تو دهنش و به مریم نگاه می کنه. به مریم که رنگش مثل گچ شده. مریم سه بار داد می زنه علی تُرمز کن، علی تُرمز کن، علی تُرمز کن. آش و شیشه های ماشین با هم یکی میشن. علی سرش به فرمون می خوره و بیهوش میشه و مریم ... »
شب های جمعه علی تُرمز کت شلوار دامادیش رو می پوشه و میره جلوی آینه... نوک انگشتاش رو تف مالی می کنه و به موهای شلخته ش حالت میده. عطر می زنه و هر کسی رو که می بینه ازش می پرسه خوبم؟ خوش تیپم؟ وقتی خیالش راحت میشه با همون کت شلوار ، با همون عطر ، با همون حال خوب میره رو تختش می خوابه... علی تُرمز میگه شب های جمعه مریم میاد تو خوابم... باید مرتب باشم! امشب علی تُرمز رو دیدم. بهم گفت یکم پول داری؟ بهش پول دادم و گفتم علی تُرمز پول می خوای چیکار؟ پول رو گذاشت تو جیب کنار کُتش و گفت امشب مریم رو می بینم. باید پول همراهم باشه ، شاید ویار داشت.
#حسین_حائریان
📚 @PDFsCom
آغاز اندیشیدن سرآغاز تحلیل رفتن است. و جامعه امکان زیادی برای درک این آغازها ندارد. خوره در درون آدمی است و در همانجاست که باید به دنبال آن گشت. باید این بازی مرگباری که روشنبینی وجود را به گریز از نور میکشاند دنبال کرد و آن را دریافت.
📕 افسانه سیزیف
✍🏻 #آلبر_کامو
📚 @PDFsCom
📕 افسانه سیزیف
✍🏻 #آلبر_کامو
📚 @PDFsCom
اگر عقیده مخالف ، شما را عصبانی میکند نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر می کنید ندارید!
اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج ، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد ، شما به جای عصبانی شدن احساس دلسوزی می کنید ، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند ....اغلب بحثهای بسیار تند ، آنهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند .شکنجه در الاهیات به کار می رود ، نه در ریاضیات زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد ، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید ، مراقب باشید
احتمالا با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید!
📚 @PDFsCom
اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج ، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد ، شما به جای عصبانی شدن احساس دلسوزی می کنید ، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند ....اغلب بحثهای بسیار تند ، آنهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند .شکنجه در الاهیات به کار می رود ، نه در ریاضیات زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد ، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید ، مراقب باشید
احتمالا با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید!
📚 @PDFsCom
سجاد رافعی با این کار برندۀ جایزۀ بزرگ جشنوارۀ نصرالدین هوجا ۲۰۲۰، در ترکیه شد. این کارتون اثری پرمعنا و زیبا، و چیزی فراتر از یک کارتون به معنای عام آن است
موضوع این رقابت، عدالت و آزادی بود، سجاد رافعی از این فرصت سود جسته و در اثرش حقوق زنان را برجسته کرده است. این کارتون هجوی است بر جوامع، قوانین و دادگاههای ظاهرا عادلانه که قاضی، هیات منصفه و فضای مردانه دارند، اما قرار است دربارۀ زنان تصمیم بگیرند.
آن تختهپارۀ لرزان که در محاصرۀ کوسههای گرسنۀ دستآموز قرار گرفته، چه موقعیت دهشتناکی را رقم زده است!
#علیرضا_نصرتی
📚 @PDFsCom
موضوع این رقابت، عدالت و آزادی بود، سجاد رافعی از این فرصت سود جسته و در اثرش حقوق زنان را برجسته کرده است. این کارتون هجوی است بر جوامع، قوانین و دادگاههای ظاهرا عادلانه که قاضی، هیات منصفه و فضای مردانه دارند، اما قرار است دربارۀ زنان تصمیم بگیرند.
آن تختهپارۀ لرزان که در محاصرۀ کوسههای گرسنۀ دستآموز قرار گرفته، چه موقعیت دهشتناکی را رقم زده است!
#علیرضا_نصرتی
📚 @PDFsCom
داستان واقعی از حکمت خدا!
چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر).
آونروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود.
راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم.
هیچی نگفت و فقط گوش میکرد.
صحبتم تموم که شد گفت یه قضیهای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود.
گفتم بفرمایید.
برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده مینویسم.
یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود.
وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند.
از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
گفتم چطور شده، مسافر گفت:
۸ بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند.
من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن.
این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت.
مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود).
حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم.
سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن.
چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه.
من پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمیدونست.
خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!!
دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم.
من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم.
تازه اونموقع فهمید که من سرپرستار بخشم.
اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد.
گفتم دیدی حکمتی داشته.
خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری.
تو فکر رفت و لبخند زد.
من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده.
رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم.
تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!
حکمت خدا دو طرفه بود.
هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد.
همیشه بدشانسی بد شانسی نیست.
ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم.
اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم.
من هم به حکمت خدا فکر کردم!
📚 @PDFsCom
چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر).
آونروز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود.
راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم.
هیچی نگفت و فقط گوش میکرد.
صحبتم تموم که شد گفت یه قضیهای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود.
گفتم بفرمایید.
برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده مینویسم.
یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ساله. خیلی عصبانی بود.
وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ......(یه فحشی داد) هستند.
از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود.
گفتم چطور شده، مسافر گفت:
۸ بار درخواست دادم و رانندهها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند.
من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن.
این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت.
مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد.( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود).
حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم.
سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن.
چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه.
من پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ..... هستم و مسافر نمیدونست.
خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی!!!
دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم.
من اونموقع شیفت بودم و بیمارستان بودم.
تازه اونموقع فهمید که من سرپرستار بخشم.
اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد.
گفتم دیدی حکمتی داشته.
خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری.
تو فکر رفت و لبخند زد.
من اونموقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده.
رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم.
تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود!
حکمت خدا دو طرفه بود.
هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد.
همیشه بدشانسی بد شانسی نیست.
ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم.
اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم.
من هم به حکمت خدا فکر کردم!
📚 @PDFsCom
برای این مردم هرگز خودت را تغییر نده!
چون اینان هر روز تو را به یک شکل میخواهند، شکل تصورات غلطشان که فکر میکنند تنها حقیقت درست جهان است...
📕 سرزمین گوجههای سبز
✍🏻 #هرتا_مولر
📚 @PDFsCom
چون اینان هر روز تو را به یک شکل میخواهند، شکل تصورات غلطشان که فکر میکنند تنها حقیقت درست جهان است...
📕 سرزمین گوجههای سبز
✍🏻 #هرتا_مولر
📚 @PDFsCom
بازی Memefi مثل ناتکوین💰 و تپ سواپ🤖 از نوع Tap2Earn🧻 هست یعنی باید ضربه بزنید تا امتیاز بگیرید ولی یک سناریو و هدف جالب به بازی اضافه کردن تا بازی جذاب بشه: شما در واقع به یک حریف ضربه میزنید👊 تا اونرو از پا در بیارید و بعد مرگ این حریف لول شما در بازی افزایش پیدا میکنه🔼 و یک حریف و مبارز جدید مقابل شما قرار میگیره.
با MemeFi هم سرگرم بشید😂 و هم در ایردراپ پروژه شرکت میکنید و میتونید در آینده درآمد کسب کنید🤑
🔥 برای ورود MemeFi کلیک کنید 🔥
🔥 برای ورود MemeFi کلیک کنید 🔥
با MemeFi هم سرگرم بشید
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بیخودی نیست که اسم گل ها را از اسم زن ها انتخاب کرده اند ، مثلا آقا هوشنگ جز یک سبیل پر پشت چه دارد که بتواند اسم یک گل باشد ، گل ظرافت دارد ، ظرافت در رنگ ، نقش و دیگری در بو
زن ها هم همینند
همه ی گل ها آنقدر ها هم که باید زیبا نیستند ، و بعضی خیلی زیبا هستند و آنقدر که باید عطر خوشی از خودشان متساعد نمی کنند ، یکی هم که زیباست و خوشبو شاید آنقدر ها عمر نکند ، زن ها همه شان گلِ گلند
یکی زیباست که چشم های همه را خیره می کند ، یکی مهربانی اش جلوه می کند ، یکی دست پخت دارد بیا و ببین ، یا مثلا یکی آنقدر خوش ذوق است ، سبزی پلو را میریزد توی سینی قلم کاری شده ی اصفهان ، ماهی شکم پر را طوری می آراید که ماهی بیچاره اگر جان داشت حتما یک سلفی می گرفت ، یکی هم فقط بلد است حرف بزند ، همین خوب حرف زدن ، کم چیزی نیست ، اینکه خستگی یک شب کشیک را با دو کلمه از تن آقا در کند آخرِ همه ی ظرافت هاست ، بعضی خانم ها هم هستند اهل ساز و آواز و دهل ، یک چنگی به تار بزنند ، قند توی دل مردشان آب می کنند ، یک زن هایی هستند چشم هایشان حکم سلاح دارد ، با همان ریملی که از دوشنبه بازار خریده اند تو را به رگبار می بندند ، دیده اید بعضی گل ها هستند برگ هایشان بهتر از خودشان ، بعضی زن ها هستند موهایشان بهتر از صورت ساده شان ، همین موهای مشکی رنگ نخورده را بلند می کنند ، می گذارند میان یک گلِ سر توپ توپی و تو هلاک می شوی
زن ها همه از دم گل تشریف دارند ، شما ببین کدام بیشتر به گلدان دلت می آید ، آب و نان از تو ، ریشه از او ، و به همین سادگی عشق گل می کند .
#مسعود_ممیزالاشجار
📚 @PDFsCom
زن ها هم همینند
همه ی گل ها آنقدر ها هم که باید زیبا نیستند ، و بعضی خیلی زیبا هستند و آنقدر که باید عطر خوشی از خودشان متساعد نمی کنند ، یکی هم که زیباست و خوشبو شاید آنقدر ها عمر نکند ، زن ها همه شان گلِ گلند
یکی زیباست که چشم های همه را خیره می کند ، یکی مهربانی اش جلوه می کند ، یکی دست پخت دارد بیا و ببین ، یا مثلا یکی آنقدر خوش ذوق است ، سبزی پلو را میریزد توی سینی قلم کاری شده ی اصفهان ، ماهی شکم پر را طوری می آراید که ماهی بیچاره اگر جان داشت حتما یک سلفی می گرفت ، یکی هم فقط بلد است حرف بزند ، همین خوب حرف زدن ، کم چیزی نیست ، اینکه خستگی یک شب کشیک را با دو کلمه از تن آقا در کند آخرِ همه ی ظرافت هاست ، بعضی خانم ها هم هستند اهل ساز و آواز و دهل ، یک چنگی به تار بزنند ، قند توی دل مردشان آب می کنند ، یک زن هایی هستند چشم هایشان حکم سلاح دارد ، با همان ریملی که از دوشنبه بازار خریده اند تو را به رگبار می بندند ، دیده اید بعضی گل ها هستند برگ هایشان بهتر از خودشان ، بعضی زن ها هستند موهایشان بهتر از صورت ساده شان ، همین موهای مشکی رنگ نخورده را بلند می کنند ، می گذارند میان یک گلِ سر توپ توپی و تو هلاک می شوی
زن ها همه از دم گل تشریف دارند ، شما ببین کدام بیشتر به گلدان دلت می آید ، آب و نان از تو ، ریشه از او ، و به همین سادگی عشق گل می کند .
#مسعود_ممیزالاشجار
📚 @PDFsCom
کنفوسیوس، حکیم و سیاست مدار چینی قرن پنجم قبل از میلاد؛ که به عنوان پنجمین شخصیت تاثیر گذار تاریخ شناخته می شود؛ پنج مورد زیر را دوای تمام درد های جهان می داند که اگر رعایت شوند همه چیز خوب می شود :
مهربانی در رابطه میان پدر و پسر
لطف برادر بزرگتر به برادر کوچکتر و تواضع برادر کوچکتر در مقابل برادر بزرگتر
عدالت شوهر با زن و اطاعت زن از شوهر
علاقهمندی زبردستان به زیردستان و اطاعت زیردستان از زبردستان
مهربانی فرمانروایان به رعایا و وفاداری رعایا به فرمانروایان
📚 @PDFsCom
مهربانی در رابطه میان پدر و پسر
لطف برادر بزرگتر به برادر کوچکتر و تواضع برادر کوچکتر در مقابل برادر بزرگتر
عدالت شوهر با زن و اطاعت زن از شوهر
علاقهمندی زبردستان به زیردستان و اطاعت زیردستان از زبردستان
مهربانی فرمانروایان به رعایا و وفاداری رعایا به فرمانروایان
📚 @PDFsCom
شاید تعجب کنی از حرف من، اما به عقیده من بیشتر مردم، بیشتر وقت ها دروغ می گویند. نه بیشتر مردم، که همه مردم همه وقت ها دروغ میگویند! فقط وقتهایی که تنها هستند، ممکن است راست هم بگویند. اما به ندرت! چون آدمی وقتی هم که تنها میشود، تنهاییش پر است از دروغهایی که در میان جماعت و با دیگران گفته بوده. حق هم دارد که دروغ بگوید. چون که حقیقت آدم را دیوانه میکند!
📕 کلیدر
✍🏻 #محمود_دولت_آبادی
📚 @PDFsCom
📕 کلیدر
✍🏻 #محمود_دولت_آبادی
📚 @PDFsCom
اهمیت دادن بیش از اندازه به نظر دیگران، جنونی است که بر همهٔ مردم حاکم است. این جنون چه در سرشت ما ریشه داشته باشد، چه حاصل جامعه و تمدن باشد، بههرحال بر همهٔ کردار و رفتار ما تأثیر بیش از اندازه میگذارد و دشمن نیکبختیِ ما است.
📕 در باب حکمت زندگی
✍🏻 #آرتور_شوپنهاور
📚 @PDFsCom
📕 در باب حکمت زندگی
✍🏻 #آرتور_شوپنهاور
📚 @PDFsCom
تفاوت فرهنگی دو جامعه.
این دو تصویر آنقدر گویا هستند که نیاز به هیچ شرح بیشتری ندارد. اما نمیتوان از کنار این دو تصویر عجیب و پر از مفهوم به سادگی گذشت.
تصویر بالا کودکانی را در حال نواختن موسیقی نشان میدهد، که این را قطعاً همه شما میدانید بچههایی که در این محافلِ فرهنگی رشد میکنند انسانهایی شفیق بار میآیند که دنیا را جز برای دوست داشتن نمیخواهند.
و تصویر پایین بچههایی را نشان میدهد که در دست آنها بهجای قلم و دفتر تفنگ گذاشتهاند، تا کشتن را بهآنها بیاموزند.
انسانهایی مسخ شده و فاقد تعقل که فکر میکنند تنها عقیدهٔ آنها حقیقت مطلق است.
📚 @PDFsCom
این دو تصویر آنقدر گویا هستند که نیاز به هیچ شرح بیشتری ندارد. اما نمیتوان از کنار این دو تصویر عجیب و پر از مفهوم به سادگی گذشت.
تصویر بالا کودکانی را در حال نواختن موسیقی نشان میدهد، که این را قطعاً همه شما میدانید بچههایی که در این محافلِ فرهنگی رشد میکنند انسانهایی شفیق بار میآیند که دنیا را جز برای دوست داشتن نمیخواهند.
و تصویر پایین بچههایی را نشان میدهد که در دست آنها بهجای قلم و دفتر تفنگ گذاشتهاند، تا کشتن را بهآنها بیاموزند.
انسانهایی مسخ شده و فاقد تعقل که فکر میکنند تنها عقیدهٔ آنها حقیقت مطلق است.
📚 @PDFsCom
موشی افسار شتری را گرفت و به راه افتاد. شتر به دلیل طبع آرامی که داشت با وی همراه شد ولی در باطن منتظر فرصتی بود تا خطای موش را به وی گوش زد کند. این دو به راه ادامه دادند تا به کنار رودخانه ای رسیدند.
موش از حرکت باز ایستاد و شتر از او پرسید:
«چرا ایستاده ای تو رهبر و پیشاهنگ من هستی؟»
موش گفت: «این رودخانه خیلی عمیق است.»
شتر پایش را در آب نهاد و رو به موش گفت: «عمق این آب فقط تا زانوست.»
موش گفت: «میان زانوی من و تو فرق بسیار است.»
شتر پاسخ داد: «تو نیز از این پس رهبری موشانی چون خود را بر عهده گیر.»
چون پیمبر نیستی پس رو براه
تا رسی از چاه روزی سوی جاه
تو رعیت باش گر سلطان نیی
خود مران چون مرد کشتی بان نیی
📕 مثنوى معنوی
📚 @PDFsCom
موش از حرکت باز ایستاد و شتر از او پرسید:
«چرا ایستاده ای تو رهبر و پیشاهنگ من هستی؟»
موش گفت: «این رودخانه خیلی عمیق است.»
شتر پایش را در آب نهاد و رو به موش گفت: «عمق این آب فقط تا زانوست.»
موش گفت: «میان زانوی من و تو فرق بسیار است.»
شتر پاسخ داد: «تو نیز از این پس رهبری موشانی چون خود را بر عهده گیر.»
چون پیمبر نیستی پس رو براه
تا رسی از چاه روزی سوی جاه
تو رعیت باش گر سلطان نیی
خود مران چون مرد کشتی بان نیی
📕 مثنوى معنوی
📚 @PDFsCom
وقتی اتفاق وحشتناکی روی میدهد، واکنش طبیعیمان این است که میپرسیم: «چرا من؟ مگه چیکار کردم که مستحق چنین اتفاقیام؟» به طور کلی، هر قدر جوانتر باشیم، یا هرچه تجربهی بدتری داشته باشیم، طبیعتاً بیشتر خودمان را به خاطر دردی که داریم سرزنش میکنیم. احساس میکنیم مشکلی ذاتی باعث گیرافتادن ما در چنین وضعیتی شده است. مهمترین قدم برای تعبیر معنای دردمان، درک این نکته است که درد ربطی به استحقاق ندارد. درد بازی با مجموع صفر نیست. اگر فردی به ما آسیبی برساند، آسیبرساندنِ متقابل دردی را دوا نمیکند.
در حقیقت، درد عکس این است. درد مسری است. مثل ویروس است. هرچه بیشتر آسیب ببینیم، تمایل بیشتری برای آسیب بیشتر به خودمان و آسیب بیشتر به دیگران پیدا میکنیم. از کوتاهیهایی که خودمان متوجهشان میشویم، برای توجیه رفتارهای مخربِ بیشتری در قبال خود و اطرافیانمان استفاده میکنیم.
📕 عشق کافی نیست
✍🏻 #مارک_منسن
📚 @PDFsCom
در حقیقت، درد عکس این است. درد مسری است. مثل ویروس است. هرچه بیشتر آسیب ببینیم، تمایل بیشتری برای آسیب بیشتر به خودمان و آسیب بیشتر به دیگران پیدا میکنیم. از کوتاهیهایی که خودمان متوجهشان میشویم، برای توجیه رفتارهای مخربِ بیشتری در قبال خود و اطرافیانمان استفاده میکنیم.
📕 عشق کافی نیست
✍🏻 #مارک_منسن
📚 @PDFsCom
این کتابها رو بخون چون بهت یاد میدن چطوری زندگیت رو تو موقعیتهای مختلف نجات بدی و به خودت کمک کنی!
- برایت چه اتفاقی افتاد، اوپرا وینفری
- افسردگی نهفته اثر مارگارت رابینسون رادرفورد
- شکست عشقی اثر ریچارد بی راس
- محکم در آغوشم بگیر اثر سو جانسن
- قدرت شروع ناقص اثر جیمز کلیر
- مهربانی با خود اثر تیم دزموند
- زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جِفری ای. یانگ
- جرات داشته باش اثر فردریک فانژه
📚 @PDFsCom
- برایت چه اتفاقی افتاد، اوپرا وینفری
- افسردگی نهفته اثر مارگارت رابینسون رادرفورد
- شکست عشقی اثر ریچارد بی راس
- محکم در آغوشم بگیر اثر سو جانسن
- قدرت شروع ناقص اثر جیمز کلیر
- مهربانی با خود اثر تیم دزموند
- زندگی خود را دوباره بیافرینید اثر جِفری ای. یانگ
- جرات داشته باش اثر فردریک فانژه
📚 @PDFsCom
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر قضاوت نادرستی دربارهی کسی بکنم، جهان همه ی تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد تا به من ثابت کند در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم.
📕 جنایت و مکافات
✍🏻 #دایستایوفسکی
📚 @PDFsCom
📕 جنایت و مکافات
✍🏻 #دایستایوفسکی
📚 @PDFsCom