آدم باید کتابهایی بخواند که گازش میگیرند و نیشش میزنند. اگر کتابی که میخوانیم مثل یک مُشت نخورد به جمجمهمان و بیدارمان نکند، پس چرا میخوانیمش؟ که به قول تو حالمان خوش بشود؟ بدون کتاب هم که میشود خوش حال بود. تازه لازم باشد خودمان میتوانیم از این کتابهایی بنویسیم که حالمان را خوش میکند.
ما اما نیاز به کتابهایی داریم که مثل یک ناخوشحالیِ سخت دردناک متاثرمان کند؛ مثل مرگ کسی که از خودمان بیشتر دوستش داشتیم؛ مثل زمانی که در جنگلها پیش میرویم، دور از همهی آدم ها؛ مثل یک خودکشی. کتاب باید مثل تبری باشد برای دریای یخ زده ی درونِ مان…
📕 نامه به اسکارپولاک
✍🏻 #فرانتس_کافکا
📚 @PDFsCom
ما اما نیاز به کتابهایی داریم که مثل یک ناخوشحالیِ سخت دردناک متاثرمان کند؛ مثل مرگ کسی که از خودمان بیشتر دوستش داشتیم؛ مثل زمانی که در جنگلها پیش میرویم، دور از همهی آدم ها؛ مثل یک خودکشی. کتاب باید مثل تبری باشد برای دریای یخ زده ی درونِ مان…
📕 نامه به اسکارپولاک
✍🏻 #فرانتس_کافکا
📚 @PDFsCom
همیشه کسانی هستند که دفاع از خدا را وظیفه ی خود می دانند، انگار که واقعیت مطلق، چهارچوب نگهدارنده ی وجود، چیزی ضعیف و بی دفاع است.
این آدم ها از کنار بیوه ای بر اثر جذام از شکل افتاده که چند سکه گدایی می کند رد می شوند، از کنار کودکان ژنده پوشی که در خیابان زندگی می کنند رد می شوند اما اگر کمترین چیزی علیه خدا ببینند داستان فرق می کند، چهره هایشان سرخ می شود، سینه هایشان را بیرون می دهند، کلمات خشم آلودی به زبان می آورند، میزان خشم شان حیرت انگیز است، نحوه ی برخوردشان هراس آور است...
این آدم ها نمی فهمند که باید در درون از خدا دفاع کرد، نه در بیرون، آن ها باید خشم شان را متوجه خودشان کنند...!
#یان_مارتل
📚 @PDFsCom
این آدم ها از کنار بیوه ای بر اثر جذام از شکل افتاده که چند سکه گدایی می کند رد می شوند، از کنار کودکان ژنده پوشی که در خیابان زندگی می کنند رد می شوند اما اگر کمترین چیزی علیه خدا ببینند داستان فرق می کند، چهره هایشان سرخ می شود، سینه هایشان را بیرون می دهند، کلمات خشم آلودی به زبان می آورند، میزان خشم شان حیرت انگیز است، نحوه ی برخوردشان هراس آور است...
این آدم ها نمی فهمند که باید در درون از خدا دفاع کرد، نه در بیرون، آن ها باید خشم شان را متوجه خودشان کنند...!
#یان_مارتل
📚 @PDFsCom
با این قیمت فضایی که تپ سواپ اعلام کرده حیفه این ایردراپ خفن رو از دست بدین
100% ارزش تپ سواپ چند برابر همستر خواهد بود🛍 ☄️
از دستش ندین 👇🟢
@tapswap_mirror_bot
100% ارزش تپ سواپ چند برابر همستر خواهد بود
از دستش ندین 👇
@tapswap_mirror_bot
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
میل ما به شک کردن ممکن است به وسیلهی این احساس درونی تضعیف شود که رسوم اجتماعی حتماً پایه و اساس درستی دارند،
حتی اگر دقیقاً ندانیم این پایه و اساس چیست، زیرا بسیاری از مردم مدتی طولانی به آنها پایبند بودهاند.
نامعقول به نظر میرسد که جامعه ما به شدت درباره عقایدش دچار اشتباه باشد و فقط ما از این امر آگاه باشیم.
ما شکهای خود را فرو میخوریم
و از گله پیروی میکنیم،
زیرا نمیتوانیم خود را پیشگام حقایق دشواری بدانیم که پیش از این ناشناخته بوده است...!
#آلن_دوباتن
📚 @PDFsCom
حتی اگر دقیقاً ندانیم این پایه و اساس چیست، زیرا بسیاری از مردم مدتی طولانی به آنها پایبند بودهاند.
نامعقول به نظر میرسد که جامعه ما به شدت درباره عقایدش دچار اشتباه باشد و فقط ما از این امر آگاه باشیم.
ما شکهای خود را فرو میخوریم
و از گله پیروی میکنیم،
زیرا نمیتوانیم خود را پیشگام حقایق دشواری بدانیم که پیش از این ناشناخته بوده است...!
#آلن_دوباتن
📚 @PDFsCom
مردم ترجيح مى دهند
دروغى را بپذيرند كه
"باورهاى قبلى"
آن ها را تأييد كند، تا
"حقيقتى" كه امنيت
ذهنى را از آنها بگيرد!
#استيون_هاوكينگ
📚 @PDFsCom
دروغى را بپذيرند كه
"باورهاى قبلى"
آن ها را تأييد كند، تا
"حقيقتى" كه امنيت
ذهنى را از آنها بگيرد!
#استيون_هاوكينگ
📚 @PDFsCom
راههای زیادی برای زندگی کردن وجود داره
و راههای زیادی هم برای مردن اما ته همهشون به
یه جا ختم میشن !
📕 جنوب مرز غرب خورشید
✍🏻 #هاروکی_موراکامی
📚 @PDFsCom
راههای زیادی برای زندگی کردن وجود داره
و راههای زیادی هم برای مردن اما ته همهشون به
یه جا ختم میشن !
📕 جنوب مرز غرب خورشید
✍🏻 #هاروکی_موراکامی
📚 @PDFsCom
اگر میلیونها نفر دوستت داشتند من یکی از آنها بودم،
اگر یک نفر دوستت داشت من او بودم
و اگر هیچکس دوستت نداشت من مردهام...!
📕 نامه هایی به ملینا
✍🏻 #فرانتس_کافکا
📚 @PDFsCom
اگر یک نفر دوستت داشت من او بودم
و اگر هیچکس دوستت نداشت من مردهام...!
📕 نامه هایی به ملینا
✍🏻 #فرانتس_کافکا
📚 @PDFsCom
"زندگی همین است!
روشنایی خفیفی که در تاریکی شب خاموش میشود."
📕 در انتهای شب
✍🏻 #لویی_فردینان
📚 @PDFsCom
روشنایی خفیفی که در تاریکی شب خاموش میشود."
📕 در انتهای شب
✍🏻 #لویی_فردینان
📚 @PDFsCom
میخواستم باور کنم که میتوانم مردم اینجا را با حرف متقاعد کنم.
تو دیدی چه شد؟
آنها دردِ خود را دوست دارند،
به زخمِ مانوسی احتیاج دارند که با ناخنهایِ کثیفشان آن را بخراشند
و به دقت حفظش کنند.
فقط با خشونت است که میتوان مداوایشان کرد!
زیرا درد را جز با درد دیگری نمیتوان مغلوب کرد.
📕 مگس ها
✍🏻 #ژان_پل_سارتر
📚 @PDFsCom
تو دیدی چه شد؟
آنها دردِ خود را دوست دارند،
به زخمِ مانوسی احتیاج دارند که با ناخنهایِ کثیفشان آن را بخراشند
و به دقت حفظش کنند.
فقط با خشونت است که میتوان مداوایشان کرد!
زیرا درد را جز با درد دیگری نمیتوان مغلوب کرد.
📕 مگس ها
✍🏻 #ژان_پل_سارتر
📚 @PDFsCom
خاطرات آدم و حوا.pdf
739 KB
آدم، اولین آفریده ی خدا، به تنهایی در بهشت زندگی میکند تا سر و کله ی حوا، کسی که او را مزاحم میداند؛ پیدا میشود. حوا با خصوصیات زنانه اش عرصه را بر آدم تنگ می کند و آدم با اخلاقیات مردانه اش حوا را کلافه... کم کم دست تقدیر این دو را به هم علاقه مند میکند و ...کتاب خاطرات آدم و حوا عاشقانه ی لطیفی است از اولین زوج آفرینش ..
📕 خاطرات آدم و حوا
✍🏻 #مارک_تواین
📚 @PDFsCom
📕 خاطرات آدم و حوا
✍🏻 #مارک_تواین
📚 @PDFsCom
یه قسمت خیلی خوبی تو کتابِ "بلندی های بادگیر" بود که میگفت:
«او هیچ وقت نمیفهمید که من چقدر دوستش داشتهام! نه به خاطر این که خوش قیافه هست یا نیست، موضوع اصلا این چیزها نیست، به این خاطر است که از خودم به خودم نزدیکتر است!»
و این قشنگترین تعریف از آدم های خوبِ زندگیمونه، اونایی که بیشتر از خودمون، مارو بلدن!
📚 @PDFsCom
«او هیچ وقت نمیفهمید که من چقدر دوستش داشتهام! نه به خاطر این که خوش قیافه هست یا نیست، موضوع اصلا این چیزها نیست، به این خاطر است که از خودم به خودم نزدیکتر است!»
و این قشنگترین تعریف از آدم های خوبِ زندگیمونه، اونایی که بیشتر از خودمون، مارو بلدن!
📚 @PDFsCom
ما از ترس طرد شدن مدعی شدیم کسی هستیم که نبودیم. ترس از طرد شدن تبدیل به ترس از مطلوب نبودن شد. سرانجام ما به کسی تبدیل شدیم که در حقیقت نیستیم. تبدیل به رونوشتی شدیم از باورهای مادر، پدر، جامعه و مذهب.
📕 چهار میثاق
✍🏻 #دون_میگوئل_روئیز
📚 @PDFsCom
📕 چهار میثاق
✍🏻 #دون_میگوئل_روئیز
📚 @PDFsCom
وقتی که الاغ شدم!
تابستان سال ۱۳۸۹ بود. در حال رانندگی بودم حواسم نبود. یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت هی الاغ حواست کجاست. همانطور با سرعت رفت پشت چراغ قرمز ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم. شیشههای هر دو تامون پائین بود.
یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد. منم مستقیم بهش نگاه میکردم. گفتم، آقا میدونستی الاغ ماده هست و خرها، نر هستند. تو باید به من میگفتی خر. دوم اینکه اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمان هستی چون الان داری زبان الاغها رو میفهمی که باهات صحبت میکنم. سوم اینکه اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم...
یک لبخندی زد و سه بار گفت معذرت میخوام. منم تو ماشین شکلات داشتم براش پرت کردم تو ماشینش. با اشاره اون، هر دو تا کناری ایستادیم و الان که با هم دوستیم یادمون نمیره که یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد.
این ماجرا میخواد بگه که کلمه ای در زبان انگلیسی هست به نام reactive یعنی واکنش و کلمه دیگری هست به نام creative یعنی خلاقیت. اگر دقت کنیم با جابجایی حرف c یک واکنش تبدیل میشه به یک خلاقیت. یعنی میشد این موضوع تبدیل شه به یک دعوای خیابانی که آخرش هم منجر میشد به آشتی. هم وقتمون رو میگرفت هم هزینه ساز بود.
پدرم میگفت وقتی آخرش تو کلانتری با هم آشتی میکنیم چرا الان آشتی نکنیم.میلیونها انسان در جنگ جهانی دوم کشته شدن ولی امروز کل اروپا هوای هم رو دارن و متحد هستند.
نگاه راهبردی
● ۱- آخر هر جنگی صلحه.
● ۲- عاقل کسی است که از تهدید فرصت میسازه، ما هر دو تامون عاقل بودیم.
● ۳- فحش دادن دلیل کسانی است که حق با آنها نیست.
● ۴- وقتی کسی عصبانیت میکنه یعنی تونسته بر تو چیره بشه.
📚 @PDFsCom
تابستان سال ۱۳۸۹ بود. در حال رانندگی بودم حواسم نبود. یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت هی الاغ حواست کجاست. همانطور با سرعت رفت پشت چراغ قرمز ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم. شیشههای هر دو تامون پائین بود.
یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد. منم مستقیم بهش نگاه میکردم. گفتم، آقا میدونستی الاغ ماده هست و خرها، نر هستند. تو باید به من میگفتی خر. دوم اینکه اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمان هستی چون الان داری زبان الاغها رو میفهمی که باهات صحبت میکنم. سوم اینکه اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم...
یک لبخندی زد و سه بار گفت معذرت میخوام. منم تو ماشین شکلات داشتم براش پرت کردم تو ماشینش. با اشاره اون، هر دو تا کناری ایستادیم و الان که با هم دوستیم یادمون نمیره که یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد.
این ماجرا میخواد بگه که کلمه ای در زبان انگلیسی هست به نام reactive یعنی واکنش و کلمه دیگری هست به نام creative یعنی خلاقیت. اگر دقت کنیم با جابجایی حرف c یک واکنش تبدیل میشه به یک خلاقیت. یعنی میشد این موضوع تبدیل شه به یک دعوای خیابانی که آخرش هم منجر میشد به آشتی. هم وقتمون رو میگرفت هم هزینه ساز بود.
پدرم میگفت وقتی آخرش تو کلانتری با هم آشتی میکنیم چرا الان آشتی نکنیم.میلیونها انسان در جنگ جهانی دوم کشته شدن ولی امروز کل اروپا هوای هم رو دارن و متحد هستند.
نگاه راهبردی
● ۱- آخر هر جنگی صلحه.
● ۲- عاقل کسی است که از تهدید فرصت میسازه، ما هر دو تامون عاقل بودیم.
● ۳- فحش دادن دلیل کسانی است که حق با آنها نیست.
● ۴- وقتی کسی عصبانیت میکنه یعنی تونسته بر تو چیره بشه.
📚 @PDFsCom
زندگی یعنی خستگی!
یعنی جنگی که هر روز تکرار میشود و در اِزای لحظات شادیاش که مکثهای کوتاهی بیش نیست، باید بهای گزافی پرداخت...
#اوریانا_فالاچی
📚 @PDFsCom
یعنی جنگی که هر روز تکرار میشود و در اِزای لحظات شادیاش که مکثهای کوتاهی بیش نیست، باید بهای گزافی پرداخت...
#اوریانا_فالاچی
📚 @PDFsCom