Forwarded from دلتنگی های یک عاشقِ دیوانه (علی حیدری)
#روزنوشت_ها
سلام رفیق
دوست
آشنا
همین اول کاری بگویم
ما خودمان میدانیم هیچ یم
خودم را می گویم
هیچ که نه
از هیچ هم هیچ تر
و هر چه هست
لطف و کرم و دریای بخشش توست
سلام الوهاب
نیک بخشاینده
به امید تو جرات کردیم
و فریاد زدیم
اگر در این کشور عزیزمان
کودکی یا نوجوانی از داشتن پدر محروم است
تا پایان تحصیل لوازم التحریرش بر گردن باریکتر از موی ما
سلام الباسط
فراخ کننده روزی
اگر در این کشور
عده ای به اشتباه و بدون ساخت و ایجاد رفاه
ترغیب به فرزند اوری کردند
و حالا فراوان نوزادان گرسنه بر دستان مادر مانده اند
بودن تو دلگرممان کرد
که فریاد زنیم
اگر نوزادی از داشتن پدر محروم است
همین درد برای مادر کافیست
دیگر نگران شیر و غذای نوزاد گرسنه اش نباشد
او همین که گرسنگی خود را تحمل میکند
شرم بر ما
یا الرزاق
رزق دهنده
من که خود میدانم
فقیر نه
فقرترینم
اما صدای تو
قول تو
رفاقت تو
باعث شد بگوییم
اگر کسی در این کشور و نه در تهران بیماری دارد و به لطف سباست نابخردانه مسولین امکان پرداخت هزینه های درمان را ندارد
ما تا ده میلیون تومان وام در کمتر از ده دقیقه پرداخت و به حساب بیمارستان یا مرکز درمانی واریز میکنیم
حضرت
الرافع
بالا برنده
ما که ادعای ساخت نداریم
آوار آواریم
و درست تر ان که سالیانی ست
زیر آوار دل مانده ایم
اما این مردم به امید تو گام برداشته اند
دست هم را به امید تو میگیرند
تا به زیر سقف بروند و عشق جاری کنند
والله که نام عزیز خود توست
اگز به من باشد
توان گذاشتن یک اجر روی اجر ندارم
هر چه هست تویی و لاغیر
هم اول و هم اخر
به لطف و کرم تو جرات کرده و گفتیم
اگر برای تدارک سقف بالای سرتان
وام خواستید پول رفیق و قول رفیق هست
تا ده میلیون تومان
و پرداخت آنی
❤️
این ها را نوشتم و یک نکته بگویم
همه پرداختی های ما جز به دین و آیین و مذهب و مسلک انسانیت نیست
ریالی
سود و کازمزد و بهره و.....
نه میگیریم و نه قبول داریم
و هر جا هم که جاری باشد آن را بی شک شرک میدانیم
❤️❤️
یک حرف
حر
آخر
که نزنم
غمباد میگیرم
آن قدر به اسم تو این ایام و این سالها
چک بی محل کشیده اند
که من حتی جرات اسم بردن از تو را ندارم
ببخش که انقدر استواری
و ما انقدر به اسمت ناامید
به لطف این کاسبان
دلخوش به نامت و مرامت
1403.07.23
میدان قیام به سمت چهارراه مولوی خ موسوی کیانی خ مراد خانی کوچه جد علی پلاک سه
021-91035272
09121059062
گروه مردمی #پایان_کارتن_خوابی
#علی_حیدری
سلام رفیق
دوست
آشنا
همین اول کاری بگویم
ما خودمان میدانیم هیچ یم
خودم را می گویم
هیچ که نه
از هیچ هم هیچ تر
و هر چه هست
لطف و کرم و دریای بخشش توست
سلام الوهاب
نیک بخشاینده
به امید تو جرات کردیم
و فریاد زدیم
اگر در این کشور عزیزمان
کودکی یا نوجوانی از داشتن پدر محروم است
تا پایان تحصیل لوازم التحریرش بر گردن باریکتر از موی ما
سلام الباسط
فراخ کننده روزی
اگر در این کشور
عده ای به اشتباه و بدون ساخت و ایجاد رفاه
ترغیب به فرزند اوری کردند
و حالا فراوان نوزادان گرسنه بر دستان مادر مانده اند
بودن تو دلگرممان کرد
که فریاد زنیم
اگر نوزادی از داشتن پدر محروم است
همین درد برای مادر کافیست
دیگر نگران شیر و غذای نوزاد گرسنه اش نباشد
او همین که گرسنگی خود را تحمل میکند
شرم بر ما
یا الرزاق
رزق دهنده
من که خود میدانم
فقیر نه
فقرترینم
اما صدای تو
قول تو
رفاقت تو
باعث شد بگوییم
اگر کسی در این کشور و نه در تهران بیماری دارد و به لطف سباست نابخردانه مسولین امکان پرداخت هزینه های درمان را ندارد
ما تا ده میلیون تومان وام در کمتر از ده دقیقه پرداخت و به حساب بیمارستان یا مرکز درمانی واریز میکنیم
حضرت
الرافع
بالا برنده
ما که ادعای ساخت نداریم
آوار آواریم
و درست تر ان که سالیانی ست
زیر آوار دل مانده ایم
اما این مردم به امید تو گام برداشته اند
دست هم را به امید تو میگیرند
تا به زیر سقف بروند و عشق جاری کنند
والله که نام عزیز خود توست
اگز به من باشد
توان گذاشتن یک اجر روی اجر ندارم
هر چه هست تویی و لاغیر
هم اول و هم اخر
به لطف و کرم تو جرات کرده و گفتیم
اگر برای تدارک سقف بالای سرتان
وام خواستید پول رفیق و قول رفیق هست
تا ده میلیون تومان
و پرداخت آنی
❤️
این ها را نوشتم و یک نکته بگویم
همه پرداختی های ما جز به دین و آیین و مذهب و مسلک انسانیت نیست
ریالی
سود و کازمزد و بهره و.....
نه میگیریم و نه قبول داریم
و هر جا هم که جاری باشد آن را بی شک شرک میدانیم
❤️❤️
یک حرف
حر
آخر
که نزنم
غمباد میگیرم
آن قدر به اسم تو این ایام و این سالها
چک بی محل کشیده اند
که من حتی جرات اسم بردن از تو را ندارم
ببخش که انقدر استواری
و ما انقدر به اسمت ناامید
به لطف این کاسبان
دلخوش به نامت و مرامت
1403.07.23
میدان قیام به سمت چهارراه مولوی خ موسوی کیانی خ مراد خانی کوچه جد علی پلاک سه
021-91035272
09121059062
گروه مردمی #پایان_کارتن_خوابی
#علی_حیدری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فیلم مرثیه ای برای یک رویا میگه: "اگر فکر میکنی خیلی بیچارگی کشیدی و سختی های زیادی را تحمل کردی و حالا حق داری برای آرام شدن، مواد مخدر استفاده کنی، در اشتباه هستی. حداقل اول من رو ببین و بعد اگه توانستی حتی به مواد مخدر نزدیک شوی، هرچقدر که میخواهی مواد استفاده کن!"
Forwarded from دلتنگی های یک عاشقِ دیوانه (علی حیدری)
و من قصه مردی را شنیده بودم
که نامش
حاتم بود
و مرامش
طائی
که از او پرسیدند
بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری…
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد، از طعم جگرش تعریف کردم،
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد.
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم. گفتند: پس تو بخشنده تری!
گفت: نه! چون او هر چه داشت به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم…!
...
و من امروز در مقابل مردی نشستم که دندان در دهان نداشت
اما نگران چشمان دوستش بود
او مسیح بود
مردی که تنها دارای یش دو میلیون تومان بود
که ان را هم میخواست تقدیم چشمان دوستش کند
خود مسیح بود
مردی که بیش از دوسال بود
غذا را نمی توانست بجود یا بخورد
مردی که سالها در حسرت یک وعده غذا بود
مسیح
اما تنها دارایی ش را خرج خود نکرد
....
و حالا
من خاکستر مانده ام
و دنیایی مهربانی
من هیچ مانده ام
و تویی که دنیا دنیا مهر و وفایی
بیا و دستم را بگیر
بیا و قطره ای از اقیانوس بخششت بر من بچشان
قطره ای از نور وجودت را بر تاریکی دل من بتابان
که سخت نیازمندم
#پایان_کارتن_خوابی
( پی نوشت : یاد دوستی افتادم که چند روزی نبود
آمد و دید جایش را بیرون خانه پهن کرده اند)
1403.07.26
#علی_حیدری
که نامش
حاتم بود
و مرامش
طائی
که از او پرسیدند
بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری…
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛ یکی را شب برایم ذبح کرد، از طعم جگرش تعریف کردم،
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد.
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم. گفتند: پس تو بخشنده تری!
گفت: نه! چون او هر چه داشت به من داد، اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم…!
...
و من امروز در مقابل مردی نشستم که دندان در دهان نداشت
اما نگران چشمان دوستش بود
او مسیح بود
مردی که تنها دارای یش دو میلیون تومان بود
که ان را هم میخواست تقدیم چشمان دوستش کند
خود مسیح بود
مردی که بیش از دوسال بود
غذا را نمی توانست بجود یا بخورد
مردی که سالها در حسرت یک وعده غذا بود
مسیح
اما تنها دارایی ش را خرج خود نکرد
....
و حالا
من خاکستر مانده ام
و دنیایی مهربانی
من هیچ مانده ام
و تویی که دنیا دنیا مهر و وفایی
بیا و دستم را بگیر
بیا و قطره ای از اقیانوس بخششت بر من بچشان
قطره ای از نور وجودت را بر تاریکی دل من بتابان
که سخت نیازمندم
#پایان_کارتن_خوابی
( پی نوشت : یاد دوستی افتادم که چند روزی نبود
آمد و دید جایش را بیرون خانه پهن کرده اند)
1403.07.26
#علی_حیدری
Forwarded from دلتنگی های یک عاشقِ دیوانه (علی حیدری)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from دلتنگی های یک عاشقِ دیوانه (علی حیدری)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#روزنوشت_ها
هر شهری
یک زیر پوست هم دارد
از آن زیر پوست های
لب خطی
داخل کانال فاضلاب ها
اوراقچی ها
پشت نیوجرسی ها
و من شما را دعوا میکتم به دیدن فیلم
واقعی
زیر پوست شهر
09121059062
021-91035272
گروه مردمی پایان کارتن خوابی
1403.08.06
هر شهری
یک زیر پوست هم دارد
از آن زیر پوست های
لب خطی
داخل کانال فاضلاب ها
اوراقچی ها
پشت نیوجرسی ها
و من شما را دعوا میکتم به دیدن فیلم
واقعی
زیر پوست شهر
09121059062
021-91035272
گروه مردمی پایان کارتن خوابی
1403.08.06