Telegram Web Link
به تمنای تو دریا شده ام گرچه یکی است
سهم یک کاسه آب و دل دریا از ماه...

فاضل نظری
اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
گویند که هر چیز به هنگام بُود خوش...
ای عشق چه چیزی که خوشی در همه هنگام؟!

~ سعدی


اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy

جان چه می دانست از دنیا چها خواهد کشید
خاکبازی‌های طفلان را تماشا کرده بود...

صائب تبریزی

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
خسرو شکیبایی حرف قشنگی میزنه:
«عمر با ارزش ترین داراییِ آدمه.
اگه کسی برات وقت گذاشت، یعنی داره از ارزشمندترین و غیرقابل تکرارترین چیزی که داره، خرجت می کنه!
پس قدرشو بدون...!»
وقتی همه جوره داره سعی میکنه تو تک تک لحظات زندگیش باشی، وقتی داره تلا‌ش میکنه که از روزش بهت بگه، بهت تکست بده، هر جوری شده حتی در حد چند دقیقه هم ببینتت، قدرشو بدون! اون داره با ارزش ترین قسمت زندگیشو برات میزاره...

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
چیزایی که بهت آسیب زدن رو فراموش کن
ولی هیچوقت درسی رو که بهت ياد دادنُ
از خاطر نبر ...

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
به من بگو
در این برهوتِ بی‌خواب و طی
مگر من چه کرده‌ام
که شاعرتر از اندوهِ آدمی‌ام آفریده‌اند؟

سیدعلی صالحی

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
زنى به شهر کوچکی رفته بود تا آنجا زندگی کند. کمی بعد،  از سرویس‌دهی ضعیف داروخانه‌ شهر به همسایه‌ خود اعتراض کرد. او امیدوار بود همسایه‌اش به خاطر آشنایی با صاحب داروخانه، این انتقاد را به گوش او برساند.

وقتی که این زن دوباره به داروخانه رفت، صاحب آنجا با لبخند و گشاده‌رویی با او احوالپرسی کرد و گفت که چقدر از دیدنش خوشحال است و اینکه امیدوار است از شهر آنان خوشش آمده باشد و سريع داروها راطبق نسخه به او تحویل داد.

زن بلافاصله رفتار عجیب و باورنکردنی او را با دوستش در میان گذاشت و به او گفت: « فکر می‌کنم تو به او بابت سرویس‌دهی ضعیفش تذکر داده‌ای»

همسایه گفت: « نه. اگر ناراحت نمی‌شوی، به او گفتم که تو چقدر از عملکرد مثبت او راضی هستی و معتقدی که چقدر خوب می‌تواند تنها داروخانه‌ این شهر را اداره کند. به او گفتم که داروخانه‌ او بهترین داروخانه‌ای هست که تو تا به حال دیده‌ای.»

زن همسایه می‌دانست که افراد به احترام، پاسخی مثبت می دهند.
در حقیقت اگر با دیگران محترمانه رفتار کنید، تقریباً هر کاری که از دستشان بربیاد، برایتان انجام خواهند داد. این رفتار به آنها نشان می‌دهد که احساساتشان مهم، علایق‌شان محترم و نظراتشان با ارزش است.


اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
با دل گفتم: «چرا نگیری کمِ عشق؟»
گفتا: «نه به اختیار باشد غمِ عشق»

گفتم: «نرسی به وصل!» گفتا: «شاید!
آواره چو من، بسی است در عالمِ عشق!»

~ سنایی


اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
حکم اعدام توماج صالحی صادر شد


@parsaproxy
میگن ای کاش برگردیم به عقب
و از آشنایی با یه سری آدما‌ دوری میکردیم،
من میگم نه!
چون همون آدما باعث میشن
به یه آدم قوی تر‌ تبدیل شی...
هیچ کس از اولش قوی نبود!


اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
‌و عشق!
صدای فاصله هاست؛
صدای فاصله هایی که غرق ابهامند...!


سهراب سپهری

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
ماذا أكتب لكِ؟
و أنا كلما حاولت أن أكتب؛
شعرت بأن قلبي سيقلع من مكانه
ليسكن صدرك...

چه برایت بنویسم؟!
که هرگاه خواستم برایت بنویسم،
احساس کردم که قلبم
از جایش کنده خواهد شد
تا در سینه تو بنشیند...

~ غسان کنفانی



اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
امید، تکیه‌گاهی استوار می‌جُست
و هر حصار این شهر، خشتی بود پوسیده...

احمد شاملو

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
If you're going to talk about me behind my back , don't smile at me to my face .

اگه قراره بری پشت سرم حرف بزنی ، حداقل جلو خودم تو صورتم لبخند نزن .

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
I will never make a promise that I can't keep .

من هيچ‌وقت قولی نميدم كه نتونم بهش عمل كنم .

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
نیست ز نفس ما مگر نقش و نشان سایه‌ای
چون به خم دو زلف تست مسکن و جای نفس ما

مولانا

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
نقاش مشهوری در حال نقاشی یک منظره کوهستانی بود. آن نقاشی بطور باورنکردنی زیبا بود. نقاش آنچنان غرق هیجان ناشی از نقاشی‌اش بود که ناخودآگاه در حالی که آن نقاشی را تحسین می‌کرد، چند قدم به طرف عقب رفت. نقاش هنگام عقب رفتن، پشتش را نگاه نکرد که یک قدم به لبه پرتگاه کوه فاصله دارد.

رهگذری متوجه شد که نقاش چه می‌کند. رهگذر می‌خواست فریاد بزند، اما ممکن بود نقاش به خاطر ترس غافلگیر شود و یک قدم به عقب برود و سقوط کند. رهگذر به سرعت یک از قلموهای نقاش را برداشت و روی آن نقاشی زیبا را خط خطی کرد. نقاش که این صحنه را دید با سرعت و عصبانیت تمام جلو آمد تا آن رهگذر را بزند. اما رهگذر تمام جریان را که شاهدش بود برای نقاش تعریف کرد و توضیح داد که چگونه امکان داشت از کوه به پایین سقوط کند.

براستی گاهی آینده‌مان را بسیار زیبا ترسیم می‌کنیم، اما گویا خالق هستی می‌بیند چه خطری در مقابل ماست و نقاشی زیبای ما را خراب می‌کند. گاهی اوقات از آنچه زندگی بر سرمان آورده ناراحت می‌شویم اما یک مطلب را هرگز فراموش نکنیم: خالق هستی همیشه بهترین‌ها را برایمان مهیا کرده است.

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
کجا الوان نعمت زین بساط آسان شود پیدا
که آدم از بهشت آید برون تا نان شود پیدا

بیدل‌ دهلوی

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
ﺭﻭﺯﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺤﺜﺸﺎﻥ ﺷﺪ! ﻣﺎﺭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺗﺮﺱِ ﻇﺎﻫﺮ ﺧﻮﻓﻨﺎﮎِ ﻣﻦ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ؛ ﻧﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻧﯿﺶ ﺯﺩﻧﻢ!
ﺍﻣﺎ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﻤﯽ ﭘﺬﯾﺮﻓﺖ.
ﻣﺎﺭ، ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺣﺮﻓﺶ، ﺑﻪ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺮ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ؛ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺰﻡ ﻭ ﻣﺨﻔﯽ ﻣﯿﺸﻮﻡ؛ ﺗﻮ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﺵ ﺳﺮ ﻭ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﻦ! ﻣﺎﺭ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩ.

ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻓﻮﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻟﻌﻨﺘﯽ! ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﻣﮑﯿﺪﻥ ﺟﺎﯼ ﻧﯿﺶ ﻭ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﺯﻫﺮ ﮐﺮﺩ. ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﻭ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﺧﻤﺶ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﯼ ﺑﻬﺒﻮﺩ ﯾﺎﻓﺖ. ﺳﭙﺲ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺭ ﻭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﻘﺸﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ: ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻧﯿﺶ ﺯﺩ ﻭ ﻣﺎﺭ ﺧﻮﺩﻧﻤﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ! ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻣﺎﺭ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ، ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﭘﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺬﺍﺷﺖ!
ﺍﻭ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻭﺣﺸﺖ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ، ﺩﯾﮕﺮ ﺯﻫﺮ ﺭﺍ ﺗﺨﻠﯿﻪ ﻧﻨﻤﻮﺩ! ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ، ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻣﺎﺭ ﻭ ﻧﯿﺶ ﺯﻧﺒﻮﺭ ﻣﺮﺩ!!!!!

مواظب تلقین های زندگیتان باشید ..!

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
نمیدونم کدومتون الان نیاز داره اینارو بشنوه :

اما باور کن اونی که فکر میکنی هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه و قراره تا آخر عمر حسرتش توی قلب بمونه، میره ... بخدا که میره از فکرت، میره از قلبت. بهترش میاد و پر میکنه قلبتو مطمئن باش جاش برای بهتر از اون خالی شده ! بهم اعتماد کن رفیق باور داشته باش‌. همیشه اونی که برای تو نیست رو باید رها کنی تا جا برای بهترش باز شه، رها کن بره ...

اتصال به پروکسی قوی 
@parsaproxy
2024/09/23 20:25:33
Back to Top
HTML Embed Code: