-
هروقتمیخواستبراےجوانان
یادگارےبنویسدمےنوشت :
"منکانللہکاناللهله"
هرکهباخداباشدخدابااوست.
رسمعاشقنیستبایکدل
دودلبرداشتن...!🌿
شهیدمحمدابراهیمهمت
هروقتمیخواستبراےجوانان
یادگارےبنویسدمےنوشت :
"منکانللہکاناللهله"
هرکهباخداباشدخدابااوست.
رسمعاشقنیستبایکدل
دودلبرداشتن...!🌿
شهیدمحمدابراهیمهمت
#کلامشهید
"شهیدکارورخیلیقشنگمیگن"
میفرماین:
رسیدنبهسعادتجزایننخواهد
بودکهبایدرنجهاکشید،گذشتهاکرد
"شهیدکارورخیلیقشنگمیگن"
میفرماین:
رسیدنبهسعادتجزایننخواهد
بودکهبایدرنجهاکشید،گذشتهاکرد
🕊🌹🌹🕊🌹🌹🕊
💐شهید موسی رجبی می گفت : سالها مداحی کرده ام وفقط حرف زده ام حالا وقت عمل کردن است. لذا با وجود دو فرزند خردسال و نوجوانش، پای بر روی حوائج دنیوی خود گذاشت و علیرغم اینکه نیروی ویژه نظامی نبود. دوره های پیش نیاز و تخصصی مختلفی را جهت حضور و مقابله با گرگ ها و دشمنان اسلام که در لباس میش به میدان آمده بودند ، با موفقیت و توان بالا گذراند و راه سرخ شهادت که همانا راه رسوال الله و فرزندان اطهرش است را انتخاب نمود.
🥀روز پنج شنبه ۳۱ خرداد سال ۹۷ در حالیکه روزه بود به همرزمش می گوید خواب دیدم شهید میشوم . غسل شهادت میکند و بعد از آنکه روزه خود را با افطار باز میکند و نماز میخواند به درجه رفیع شهادت نائل میشود.🕊😭
✏️به نقل از :همسر بزرگوار شهید
🌹#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_موسی_رجبی
💐شهید موسی رجبی می گفت : سالها مداحی کرده ام وفقط حرف زده ام حالا وقت عمل کردن است. لذا با وجود دو فرزند خردسال و نوجوانش، پای بر روی حوائج دنیوی خود گذاشت و علیرغم اینکه نیروی ویژه نظامی نبود. دوره های پیش نیاز و تخصصی مختلفی را جهت حضور و مقابله با گرگ ها و دشمنان اسلام که در لباس میش به میدان آمده بودند ، با موفقیت و توان بالا گذراند و راه سرخ شهادت که همانا راه رسوال الله و فرزندان اطهرش است را انتخاب نمود.
🥀روز پنج شنبه ۳۱ خرداد سال ۹۷ در حالیکه روزه بود به همرزمش می گوید خواب دیدم شهید میشوم . غسل شهادت میکند و بعد از آنکه روزه خود را با افطار باز میکند و نماز میخواند به درجه رفیع شهادت نائل میشود.🕊😭
✏️به نقل از :همسر بزرگوار شهید
🌹#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_موسی_رجبی
~🕊
از جبهه که به مرخصی میآمد، یک روز را به جانبازان اختصاص میداد. میرفت آسایشگاه جانبازان و کارهایشان را انجام میداد؛ موهایشان را کوتاه میکرد، بدنشان را ماساژ میداد و نظافت میکرد.
میگفت: «اینها به خاطر مملکت و جنگ این طوری شدهاند؛ ما باید بهشان خدمت کنیم.»
#شهید_مهرداد_خواجویی♥️🕊
از جبهه که به مرخصی میآمد، یک روز را به جانبازان اختصاص میداد. میرفت آسایشگاه جانبازان و کارهایشان را انجام میداد؛ موهایشان را کوتاه میکرد، بدنشان را ماساژ میداد و نظافت میکرد.
میگفت: «اینها به خاطر مملکت و جنگ این طوری شدهاند؛ ما باید بهشان خدمت کنیم.»
#شهید_مهرداد_خواجویی♥️🕊
خدایا برای من نشانهای بفرست
بندهی غم زده را
گوشهی چشمی کافیست... 🥲
شبتون شهدایی 🦋
وضو فراموش نشه
بندهی غم زده را
گوشهی چشمی کافیست... 🥲
شبتون شهدایی 🦋
وضو فراموش نشه
📨#خاطرات_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #محمدحسن_قاسمی
🔷اولین شهید مدافعحرم جامعه پزشکی
🌻پدر شهید نقل میکند: محمدحسن در دوران دانشگاه بسیار فعّال و پویا بود. رشته تحصیلیاش، تکنسین هوشبری اتاق عمل بود ولی در بیمارستان، از آموختنِ هیچ چیزی دریغ نمیکرد.
🦋این را وقتی متوجه شدیم که در سوریه به فاصلهی یکی دوهفته از رفتنش، بعنوان مسئول بیمارستان انتخاب شد. همرزمانش میگفتند او وقتی بیمارستانی را تحویل میگرفت، صفر تا ۱۰۰ کارها را یکتنه راهاندازی میکرد و تحویل پرسنل میداد.
🌻فرقی نمیکرد بخش رادیولوژی باشد یا آزمایشگاه یا اتاق عمل؛ قاعدهی هر کدام را به خوبی میدانست و معتقد به کار بر مبنای آخرین فناوریِ روز بود. چون زبان انگلیسی را خوب میفهمید، مطالب لازم را از بروزترین منابع تخصصیاش میدید و اجرا میکرد.
🦋بعد از شهادتش به ما گفتند: ما نیروی بسیار ارزشمندی را از دست دادیم. میخواستیم در آینده، او را به عنوان مسئول کل تشکیلات پزشکی ایران در سوریه قرار دهیم، چون این قابلیّت را داشت.
🌕شهید مدافعحرم #محمدحسن_قاسمی
🔷اولین شهید مدافعحرم جامعه پزشکی
🌻پدر شهید نقل میکند: محمدحسن در دوران دانشگاه بسیار فعّال و پویا بود. رشته تحصیلیاش، تکنسین هوشبری اتاق عمل بود ولی در بیمارستان، از آموختنِ هیچ چیزی دریغ نمیکرد.
🦋این را وقتی متوجه شدیم که در سوریه به فاصلهی یکی دوهفته از رفتنش، بعنوان مسئول بیمارستان انتخاب شد. همرزمانش میگفتند او وقتی بیمارستانی را تحویل میگرفت، صفر تا ۱۰۰ کارها را یکتنه راهاندازی میکرد و تحویل پرسنل میداد.
🌻فرقی نمیکرد بخش رادیولوژی باشد یا آزمایشگاه یا اتاق عمل؛ قاعدهی هر کدام را به خوبی میدانست و معتقد به کار بر مبنای آخرین فناوریِ روز بود. چون زبان انگلیسی را خوب میفهمید، مطالب لازم را از بروزترین منابع تخصصیاش میدید و اجرا میکرد.
🦋بعد از شهادتش به ما گفتند: ما نیروی بسیار ارزشمندی را از دست دادیم. میخواستیم در آینده، او را به عنوان مسئول کل تشکیلات پزشکی ایران در سوریه قرار دهیم، چون این قابلیّت را داشت.
#شھیدانہ🕊
از تمام خواهران مسلمانم میخواهم
كه موقعیت حساس خود را درک كنند
و حدود و احكام الهی را بشناسند
از معصیت خدا دوری نموده
و در صدد كسب رضایت خداوند باشند!
خود را به علم و عمل مصلح كنند و بدانند
كه وظیفهی بزرگ ساختن اجتماع و تربیت
انسانها بر عهدهی آنهاست؛
و بهشت زیر پای مادرانیست كه
از عهده این وظیفه سنگین برآیند!
#شهیدداوودقاسمی🤍
از تمام خواهران مسلمانم میخواهم
كه موقعیت حساس خود را درک كنند
و حدود و احكام الهی را بشناسند
از معصیت خدا دوری نموده
و در صدد كسب رضایت خداوند باشند!
خود را به علم و عمل مصلح كنند و بدانند
كه وظیفهی بزرگ ساختن اجتماع و تربیت
انسانها بر عهدهی آنهاست؛
و بهشت زیر پای مادرانیست كه
از عهده این وظیفه سنگین برآیند!
#شهیدداوودقاسمی🤍
وصیت نامه بسیار عجیب یک شهید
سردار حاج حسین کاجی می گوید: بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیتنامه نوشته بود: من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند. بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند. و...
بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است
📚خاطرات ماندگار
سردار حاج حسین کاجی می گوید: بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود.
در وصیتنامه نوشته بود: من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم...
پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند...
من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند. بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم. به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند. و...
بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم. دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است
📚خاطرات ماندگار
~🕊
⚘بسيار اصرار به انجام امر به معروف و نهي از منكر داشت. هرگز در هيچ شرايطي امر به معروف را ترك نميكرد. با زبان مهربانانه و صميمي همواره جوانان و نوجوانان را ارشاد ميكرد.
⚘بسيار هم روي #حجاب زنان حساس بود. مجتبي ارادت خاصي به ابا عبدالله الحسين(ع) داشت. ارادتي كه او را با خودش تا قتلگاه كربلائيان رساند و از او رزمندهاي شهيد ساخت.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_مجتبی_کرمی♥️🕊
⚘بسيار اصرار به انجام امر به معروف و نهي از منكر داشت. هرگز در هيچ شرايطي امر به معروف را ترك نميكرد. با زبان مهربانانه و صميمي همواره جوانان و نوجوانان را ارشاد ميكرد.
⚘بسيار هم روي #حجاب زنان حساس بود. مجتبي ارادت خاصي به ابا عبدالله الحسين(ع) داشت. ارادتي كه او را با خودش تا قتلگاه كربلائيان رساند و از او رزمندهاي شهيد ساخت.
✍🏻به روایت همسر
#شهید_مجتبی_کرمی♥️🕊
🔹 بعد از عملیات خیبر، فرماندهان را بردند زیارت امام رضا (ع). وقتی مهدی برگشت توی پد پنج بهم گفت:
◇ برایم سوغاتی جانماز و دو حبه قند و نمک تبرکی آورده بود. نمکش را همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان.
◇ مهدی حال همیشگی را نداشت. گفتم:
«تو از ضامن آهو چه خواستهای که این چنین شدهای؟ نابودی کفار؟ پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟»
◇ چیزی نمیگفت. به جان امام که قسمش دادم، گفت: فقط یک چیز...گفتم: چه؟
◇ گفت: «دیگر نمیتوانم بمانم. باور کن. همین را به امام رضا (ع) گفتم. گفتم واسطه شو این عملیات، آخرین عملیات مهدی باشد»
◇ عجیب بود. قبلا هر وقت حرف از شهادت میشد، میگفت برای چه شهید شویم؟ شهادت خوب است اما دعا کنید پیروز شویم. صرف اینکه دعا کنیم تا شهید شویم یعنی چه؟
◇ اما دیگر انقطاعی شده بود. امام رضا (ع) هم خیلی معطلش نکرد و بدر شد آخرین عملیاتش.
(راوی،: دوست و همرزم شهید باکری)
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_نجیب
◇ برایم سوغاتی جانماز و دو حبه قند و نمک تبرکی آورده بود. نمکش را همان روز زدیم به آبگوشت ناهارمان.
◇ مهدی حال همیشگی را نداشت. گفتم:
«تو از ضامن آهو چه خواستهای که این چنین شدهای؟ نابودی کفار؟ پیروزی رزمندگان؟ سلامتی امام؟»
◇ چیزی نمیگفت. به جان امام که قسمش دادم، گفت: فقط یک چیز...گفتم: چه؟
◇ گفت: «دیگر نمیتوانم بمانم. باور کن. همین را به امام رضا (ع) گفتم. گفتم واسطه شو این عملیات، آخرین عملیات مهدی باشد»
◇ عجیب بود. قبلا هر وقت حرف از شهادت میشد، میگفت برای چه شهید شویم؟ شهادت خوب است اما دعا کنید پیروز شویم. صرف اینکه دعا کنیم تا شهید شویم یعنی چه؟
◇ اما دیگر انقطاعی شده بود. امام رضا (ع) هم خیلی معطلش نکرد و بدر شد آخرین عملیاتش.
(راوی،: دوست و همرزم شهید باکری)
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_نجیب
📃فـــرازی از #وصیتنامه
در بـدتریـن...
شرایط اجتماعی, اقتصادی و ....
پیرو ولی فقیه باشید
هیچگاه این سید مظلوم،
حضرت آقـا سیـدعلی را تنها نگذارید.
امـر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خـون شهـدا پـایمـال شود...
#جانباز_فتنه۸۸
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_معزغلامی
#شهادت: ۹۶/۰۱/۰۴ سوریه🕊
در بـدتریـن...
شرایط اجتماعی, اقتصادی و ....
پیرو ولی فقیه باشید
هیچگاه این سید مظلوم،
حضرت آقـا سیـدعلی را تنها نگذارید.
امـر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خـون شهـدا پـایمـال شود...
#جانباز_فتنه۸۸
#شهیدمدافع_حرم
#حسین_معزغلامی
#شهادت: ۹۶/۰۱/۰۴ سوریه🕊
شاید شهادت آرزوی همه باشد
اما یقینا جز مخلصین
کسی به آن نخواهد رسید... 💔
کاش به جای زبان
با عملم طلب شهادت میکردم... 🥲
شهيد ابراهیم هادی 🌱
شبتون شهدایی 💚
وضو فراموش نشه
اما یقینا جز مخلصین
کسی به آن نخواهد رسید... 💔
کاش به جای زبان
با عملم طلب شهادت میکردم... 🥲
شهيد ابراهیم هادی 🌱
شبتون شهدایی 💚
وضو فراموش نشه