📔 #به_رنگ_خاک (25) | خاطرات شهید سید محمد حسین علم الهدی
✍️ آمده بودم مشهد بهش سر بزنم.
شب تا صبح توی قطار نتوانسته بودم درست وحسابی بخوابم.
وقتی رسیدم پیش سیدحسین، خواستم کمی استراحت کنم.
تازه چشم هایم گرم شده بود که با هیجان بیدارم کرد.
وحشت زده از خواب پریدم.
یک آن نفهمیدم کجا هستم و چه اتفاقی افتاده.
قلبم تندتند می زد.
فکر کردم ساواک حمله کرده!
قیافۀ آرام سیدحسین را که دیدم تعجب کردم!
همان طورکه سرش توی کتاب بود، گفت:
«بیا، بیا اینجا رو بخون. چه مطلب زیبایی؛ دربارۀ پیامبره.»
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات#شهید_علم_الهدی
#شهدای_هویزه
✍️ آمده بودم مشهد بهش سر بزنم.
شب تا صبح توی قطار نتوانسته بودم درست وحسابی بخوابم.
وقتی رسیدم پیش سیدحسین، خواستم کمی استراحت کنم.
تازه چشم هایم گرم شده بود که با هیجان بیدارم کرد.
وحشت زده از خواب پریدم.
یک آن نفهمیدم کجا هستم و چه اتفاقی افتاده.
قلبم تندتند می زد.
فکر کردم ساواک حمله کرده!
قیافۀ آرام سیدحسین را که دیدم تعجب کردم!
همان طورکه سرش توی کتاب بود، گفت:
«بیا، بیا اینجا رو بخون. چه مطلب زیبایی؛ دربارۀ پیامبره.»
🌷شادی روح امام و شهدا، صلوات#شهید_علم_الهدی
#شهدای_هویزه
خوش اومدید205ام قرار عاشقانه شُهدای...:)❤️
هدیه صلوات های نورانی امشبمون به شهید علی ماهانی🖐🏻
شهداء حواسشون به دل ماها هست!
از همه چی ما خبر دارن...
وقتی بهشون یهویی سر میزنی
اونام وقتی گرفتاری یهویی مشکلت رو حل میکنند یهویی به دادت میرسن!
خدایا رحمت و برکت شهداء در زندگی ما روشن کن...:))
انَّ اللَّهَ سَبَّقَ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ کَمَا یُسَبَّقُ بَیْنَ الْخَیْلِ یَوْمَ الرِّهَانِ
میگه خدا مسابقه میگذاره بین مومنین همون جوری که برای اسب ها در روز مسابقه تو میدون مسابقه میزارن...پس ای مؤمن در نشر این صلوات سهیم شو تا از مسابقه دنیا نبازی..:)
دعا میکنم یه روزی برسه که
شهداء تو قلبتون گل بکارن... 😊
#قرار_همگانی_شهداء
#نشر_حداکثری
#ٱنس_با_شهداء
هدیه صلوات های نورانی امشبمون به شهید علی ماهانی🖐🏻
شهداء حواسشون به دل ماها هست!
از همه چی ما خبر دارن...
وقتی بهشون یهویی سر میزنی
اونام وقتی گرفتاری یهویی مشکلت رو حل میکنند یهویی به دادت میرسن!
خدایا رحمت و برکت شهداء در زندگی ما روشن کن...:))
انَّ اللَّهَ سَبَّقَ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ کَمَا یُسَبَّقُ بَیْنَ الْخَیْلِ یَوْمَ الرِّهَانِ
میگه خدا مسابقه میگذاره بین مومنین همون جوری که برای اسب ها در روز مسابقه تو میدون مسابقه میزارن...پس ای مؤمن در نشر این صلوات سهیم شو تا از مسابقه دنیا نبازی..:)
دعا میکنم یه روزی برسه که
شهداء تو قلبتون گل بکارن... 😊
#قرار_همگانی_شهداء
#نشر_حداکثری
#ٱنس_با_شهداء
الهی
تو همانی كه من دوست دارم؛
مرا همانی کن كه خودت دوست داری...
مناجاتامیرالمؤمنین علیهالسلام 💚
شبتون شهدایی 🌹
وضو فراموش نشه
تو همانی كه من دوست دارم؛
مرا همانی کن كه خودت دوست داری...
مناجاتامیرالمؤمنین علیهالسلام 💚
شبتون شهدایی 🌹
وضو فراموش نشه
-پرشبهپستهایامــــروز. . .🤍-
-کموکاستیبودحلالکنیـد. . .🌿-
-اگرثوابيبودتقدیمبهشهید حجت فتوره چی🕊
-کموکاستیبودحلالکنیـد. . .🌿-
-اگرثوابيبودتقدیمبهشهید حجت فتوره چی🕊
°♥️|فرماندهی که پوتین سربازهایش را واکس میزد
#شهید_سعید_رضایی🌱
سعيد هم كربلايی شد؛ اين جملهاي بود كه بعد از شهادت سعيد دهان به دهان بين بچههاي گردان ميچرخيد و هر كسي با آه و نالهاي جگرسوز ياد و خاطره اين شهيد را گرامی میداشت. در اين بين يكي از بچهها خيلي بيتابي میكرد.
وقتي علت را پرسيدند، گفت: شما كه نمیدانيد سعيد كه بود. نمیدانيد چقدر در حق من و خيلي ديگر از بچهها محبت كرده، ايكاش میدانستيد او همان كسي بود كه شبها پوتين بچهها را واكس میزد و لباسها و جورابهايشان را میشست، او همان كسي بود كه از غذاي خودش میگذشت و به بهانه اينكه روزه گرفته يا سير است، به دوستانش میداد.
اگر او نبود، من اين تنهايي و غربت را چگونه تحمل میكردم.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم𖣔
#شهید_سعید_رضایی🌱
سعيد هم كربلايی شد؛ اين جملهاي بود كه بعد از شهادت سعيد دهان به دهان بين بچههاي گردان ميچرخيد و هر كسي با آه و نالهاي جگرسوز ياد و خاطره اين شهيد را گرامی میداشت. در اين بين يكي از بچهها خيلي بيتابي میكرد.
وقتي علت را پرسيدند، گفت: شما كه نمیدانيد سعيد كه بود. نمیدانيد چقدر در حق من و خيلي ديگر از بچهها محبت كرده، ايكاش میدانستيد او همان كسي بود كه شبها پوتين بچهها را واكس میزد و لباسها و جورابهايشان را میشست، او همان كسي بود كه از غذاي خودش میگذشت و به بهانه اينكه روزه گرفته يا سير است، به دوستانش میداد.
اگر او نبود، من اين تنهايي و غربت را چگونه تحمل میكردم.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم𖣔
Forwarded from حرفتو ناشناس بزن ۲
کانال خوبیه اصلا مهم نیست اعضاش چقدر باشه اگه حتی ۱ نفر هم عضو باشه تو این کانال بازم میمونم فقط از بابا مهدی کم حرف میزنید
Forwarded from حرفتو ناشناس بزن ۲
سلام خواهش میکنم تو کانال بفرمایید شهدای گرانقدر و اعضای بزرگوار برای سلامتی و شفای جوان مریضی که خیلی درد دارد حمد شفا، و صلوات بخونند
🌱🥀 ٱنس با شهداء 🥀🌱
سلام خواهش میکنم تو کانال بفرمایید شهدای گرانقدر و اعضای بزرگوار برای سلامتی و شفای جوان مریضی که خیلی درد دارد حمد شفا، و صلوات بخونند
سلامــ علیکم
خدمت همراهان گرامی
امیدوارم حال دلتون شاد باشه:)
یادتون باشه حمد شفا برای جوان برومند ان شاءالله به لطف خدا ونگاه شهداء هر چه سریعتر سلامتی خودشون رو به دست میارن🤲
خدمت همراهان گرامی
امیدوارم حال دلتون شاد باشه:)
یادتون باشه حمد شفا برای جوان برومند ان شاءالله به لطف خدا ونگاه شهداء هر چه سریعتر سلامتی خودشون رو به دست میارن🤲
خانم یکی از پاکبانان محله مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادند و میگفتند: نفر جایگزین نداریم.
رفته بود پیش شهردار، آقای شهردار بهش مرخصی داده بود و خودش رفته بود جاش...
شهردار کی بود؟
شهید مهدی باکری
رفته بود پیش شهردار، آقای شهردار بهش مرخصی داده بود و خودش رفته بود جاش...
شهردار کی بود؟
شهید مهدی باکری
🌱🥀 ٱنس با شهداء 🥀🌱
خانم یکی از پاکبانان محله مریض شده بود، بهش مرخصی نمیدادند و میگفتند: نفر جایگزین نداریم. رفته بود پیش شهردار، آقای شهردار بهش مرخصی داده بود و خودش رفته بود جاش... شهردار کی بود؟ شهید مهدی باکری
عزیزان شهداء را با یک صلوات محمدی پسند یاد کنیم❤️🕊
صلوات محمدی خودت رو با قلب قرمز نشان کن😍
صلوات محمدی خودت رو با قلب قرمز نشان کن😍
🌱🥀 ٱنس با شهداء 🥀🌱 pinned «عزیزان شهداء را با یک صلوات محمدی پسند یاد کنیم❤️🕊 صلوات محمدی خودت رو با قلب قرمز نشان کن😍»
❇️#سیره_شهدا
🟣شهید مدافعحرم #قربان_نجفی
🎙راوے: همسر شهید
شهید نجفی اخـــلاق بسیار خوبی داشت و با همه خوشبرخورد بود و کمتر عصبانی میشد. به هر جایگاهی که رسید، به دلیل اخلاق خوبش بود.
حاج قربان بلندنظر بود و سعه صدر داشت. همیشه دلش میخواست دیگران را بزرگ کرده و به آنها عزّت و شخصیّت دهد و نسبت به همه حُسنظن داشت.
هر کسی از بستگان و همسایهها که نیاز به دارو و درمان داشت، حاج قربان با هزینه خود وی را به درمانگاه میبُرد.
فردی زحمتکش بود و در کنار معلّمی، نوغانداری و کشــــاورزی میکرد و مغــــازه داشت و بنــــده نیز پا به پای ایشان کــــار میکــــردم.
هنر دستش خیلی خوب بود و در کنار آن چندین اختراع ابزار جنگی نیز داشت که در سپاه نینــــوا گرگان به نامش ثبت شده بود و در دفاع از حــــرم نیز از برخی از آنها استفاده میکرد.
حاج قربان شجــــاع و جســــور بود؛ جان یازده داعشی را گرفت و به من میگفت «این را به کسی نگو؛ چون دوست ندارم ریــــا شود.»💔
🟣شهید مدافعحرم #قربان_نجفی
🎙راوے: همسر شهید
شهید نجفی اخـــلاق بسیار خوبی داشت و با همه خوشبرخورد بود و کمتر عصبانی میشد. به هر جایگاهی که رسید، به دلیل اخلاق خوبش بود.
حاج قربان بلندنظر بود و سعه صدر داشت. همیشه دلش میخواست دیگران را بزرگ کرده و به آنها عزّت و شخصیّت دهد و نسبت به همه حُسنظن داشت.
هر کسی از بستگان و همسایهها که نیاز به دارو و درمان داشت، حاج قربان با هزینه خود وی را به درمانگاه میبُرد.
فردی زحمتکش بود و در کنار معلّمی، نوغانداری و کشــــاورزی میکرد و مغــــازه داشت و بنــــده نیز پا به پای ایشان کــــار میکــــردم.
هنر دستش خیلی خوب بود و در کنار آن چندین اختراع ابزار جنگی نیز داشت که در سپاه نینــــوا گرگان به نامش ثبت شده بود و در دفاع از حــــرم نیز از برخی از آنها استفاده میکرد.
حاج قربان شجــــاع و جســــور بود؛ جان یازده داعشی را گرفت و به من میگفت «این را به کسی نگو؛ چون دوست ندارم ریــــا شود.»💔