❇️#سیره_شهدا
🟣شهید مدافعحرم #محمد_زلقی
♻️فعّالیّتهای فرهنگی در مسجد
🔮عموی بزرگوارم پس از دوران دفاع مقدس از جبههی نظامی وارد جبههی فرهنگی شد و به فعّالیّت در یکی از مساجد محلّات شهر دزفول که مردمانی زحمتکش دارد، روی آورد و آن مسجد را آباد و به کانون فعّالیّتهای مردمی در آن محلّه تبدیل کرد.
🔮او تعامل بسیار خوبی با جوانان داشت و علاوه بر اینکه خود اهل ورزش بود، جوانان را با برگزاری بازیهای فوتبال و امثالُهُم به ورزشکردن دعوت میکرد. شهید زلقی همواره تأکید داشت مسجد، فقط جایِ نمازخواندن نیست و باید از فضاهای موجود در مسجد برای تربیت کودکان و نوجوانان استفاده کرد؛ این تربیت شامل برگزاری کلاسهای معرفتی، ورزشی و... است.
🎙راوے: برادرزاده شهید
🟣شهید مدافعحرم #محمد_زلقی
♻️فعّالیّتهای فرهنگی در مسجد
🔮عموی بزرگوارم پس از دوران دفاع مقدس از جبههی نظامی وارد جبههی فرهنگی شد و به فعّالیّت در یکی از مساجد محلّات شهر دزفول که مردمانی زحمتکش دارد، روی آورد و آن مسجد را آباد و به کانون فعّالیّتهای مردمی در آن محلّه تبدیل کرد.
🔮او تعامل بسیار خوبی با جوانان داشت و علاوه بر اینکه خود اهل ورزش بود، جوانان را با برگزاری بازیهای فوتبال و امثالُهُم به ورزشکردن دعوت میکرد. شهید زلقی همواره تأکید داشت مسجد، فقط جایِ نمازخواندن نیست و باید از فضاهای موجود در مسجد برای تربیت کودکان و نوجوانان استفاده کرد؛ این تربیت شامل برگزاری کلاسهای معرفتی، ورزشی و... است.
🎙راوے: برادرزاده شهید
راه را که انتخاب کردی، دیگر مال خودت نیستی.
اگر قرار است درد بکشی، بکش ولی آه و ناله نکن! اگر آه و ناله کردی، متعلق به دردی نه راه...
#شهید_علی_ماهانی🥀
#کلام_شهدا🕊
اگر قرار است درد بکشی، بکش ولی آه و ناله نکن! اگر آه و ناله کردی، متعلق به دردی نه راه...
#شهید_علی_ماهانی🥀
#کلام_شهدا🕊
#خاطرات_شهید
یک روز دیدم علی با محمدرضا دعوا می کند. محمدرضا، علی را تهدید کرد و گفت: اگر کوتاه نیایی به بابا می گویم در مدرسه چکار می کنی.
من با شنیدن این حرف کمی ترسیدم، اما آن موقع به روی خود نیاوردم. آنها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روزها داشت، حسابی هوایشان را داشتم.
مدتی بعد محمد را کنار کشیدم و گفتم بابا، علیرضا در مدرسه چکار می کند؟ محمد گفت: بابا نمی دانی با پول توجیبی که بهش می دهی چه می کند؟ من ترسم بیشتر شد و حسابی مضطرب شدم، خوب بابا بگو با آن پول چه می کند؟ جواب داد: دفتر و مداد می خرد و می دهد به بچه هایی که خانواده شان فقیر هستند.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
#شهید_علیرضا_موحددانش🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۳۷/۶/۲۷ تهران
شهادت : ۱۳۶۲/۵/۱۳ حاجعمران ، عملیات والفجر۲
شادی روح شهدا مردان بی ادعا 5 صلوات
یک روز دیدم علی با محمدرضا دعوا می کند. محمدرضا، علی را تهدید کرد و گفت: اگر کوتاه نیایی به بابا می گویم در مدرسه چکار می کنی.
من با شنیدن این حرف کمی ترسیدم، اما آن موقع به روی خود نیاوردم. آنها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روزها داشت، حسابی هوایشان را داشتم.
مدتی بعد محمد را کنار کشیدم و گفتم بابا، علیرضا در مدرسه چکار می کند؟ محمد گفت: بابا نمی دانی با پول توجیبی که بهش می دهی چه می کند؟ من ترسم بیشتر شد و حسابی مضطرب شدم، خوب بابا بگو با آن پول چه می کند؟ جواب داد: دفتر و مداد می خرد و می دهد به بچه هایی که خانواده شان فقیر هستند.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
#شهید_علیرضا_موحددانش🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۳۷/۶/۲۷ تهران
شهادت : ۱۳۶۲/۵/۱۳ حاجعمران ، عملیات والفجر۲
شادی روح شهدا مردان بی ادعا 5 صلوات
خوش اومدید203ام قرار عاشقانه شُهدای...:)❤️
هدیه صلوات های نورانی امشبمون به شهید قاسم_جوکاران🖐🏻
شهداء حواسشون به دل ماها هست!
از همه چی ما خبر دارن...
وقتی بهشون یهویی سر میزنی
اونام وقتی گرفتاری یهویی مشکلت رو حل میکنند یهویی به دادت میرسن!
خدایا رحمت و برکت شهداء در زندگی ما روشن کن...:))
انَّ اللَّهَ سَبَّقَ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ کَمَا یُسَبَّقُ بَیْنَ الْخَیْلِ یَوْمَ الرِّهَانِ
میگه خدا مسابقه میگذاره بین مومنین همون جوری که برای اسب ها در روز مسابقه تو میدون مسابقه میزارن...پس ای مؤمن در نشر این صلوات سهیم شو تا از مسابقه دنیا نبازی..:)
دعا میکنم یه روزی برسه که
شهداء تو قلبتون گل بکارن... 😊
#قرار_همگانی_شهداء
#نشر_حداکثری
#ٱنس_با_شهداء
هدیه صلوات های نورانی امشبمون به شهید قاسم_جوکاران🖐🏻
شهداء حواسشون به دل ماها هست!
از همه چی ما خبر دارن...
وقتی بهشون یهویی سر میزنی
اونام وقتی گرفتاری یهویی مشکلت رو حل میکنند یهویی به دادت میرسن!
خدایا رحمت و برکت شهداء در زندگی ما روشن کن...:))
انَّ اللَّهَ سَبَّقَ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ کَمَا یُسَبَّقُ بَیْنَ الْخَیْلِ یَوْمَ الرِّهَانِ
میگه خدا مسابقه میگذاره بین مومنین همون جوری که برای اسب ها در روز مسابقه تو میدون مسابقه میزارن...پس ای مؤمن در نشر این صلوات سهیم شو تا از مسابقه دنیا نبازی..:)
دعا میکنم یه روزی برسه که
شهداء تو قلبتون گل بکارن... 😊
#قرار_همگانی_شهداء
#نشر_حداکثری
#ٱنس_با_شهداء
پنجمین روز چله🔝
🌱🌸 سوره کوثر🌱🌸
به نیابت از
#شهید_حسین_معماریان
#هدیه_به_امام_حسین_علیه_السلام
رو شروع میکنیم💚
#به_نیت_حاجت_روایی_و_نگاه_شهداء 🌷
🌱🌸 سوره کوثر🌱🌸
به نیابت از
#شهید_حسین_معماریان
#هدیه_به_امام_حسین_علیه_السلام
رو شروع میکنیم💚
#به_نیت_حاجت_روایی_و_نگاه_شهداء 🌷
به دنبال کسی باش که تو را به خدا نزدیک کند... 🌹
شبتون شهدایی 🩵
وضو فراموش نشه
شبتون شهدایی 🩵
وضو فراموش نشه
-پرشبهپستهایامــــروز. . .🤍-
-کموکاستیبودحلالکنیـد. . .🌿-
-اگرثوابيبودتقدیمبهشهید احمد صابری 🕊
-کموکاستیبودحلالکنیـد. . .🌿-
-اگرثوابيبودتقدیمبهشهید احمد صابری 🕊
❤شهیدان نور ایمانند،شهیدان صد هنر دارند...❤
جلوه ای از دریای هنر سردار شهید سعید مجیدی🥺
🌷شعری که روز قبل شهادت نوشتند ودر محل کارشون در تدمر سوریه نصب کردند🌷
جلوه ای از دریای هنر سردار شهید سعید مجیدی🥺
🌷شعری که روز قبل شهادت نوشتند ودر محل کارشون در تدمر سوریه نصب کردند🌷
کار هر شبش بود.
با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت میکرد، نیمههای شب هم بلند میشد نماز شب میخواند.
یک شب بهش گفتم: یه کم استراحت کن. خسته ای.
با همان حالت خاص خودش گفت: تاجر اگه از سرمایهاش خرج کنه بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود به دست بیاره تا زندگیش بچرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.
راوی: همسر شهید 💚
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران 🕊🌱
با این که از صبح تا شب کار و درس داشت و فعالیت میکرد، نیمههای شب هم بلند میشد نماز شب میخواند.
یک شب بهش گفتم: یه کم استراحت کن. خسته ای.
با همان حالت خاص خودش گفت: تاجر اگه از سرمایهاش خرج کنه بالاخره ورشکست میشه؛ باید سود به دست بیاره تا زندگیش بچرخه، ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم.
راوی: همسر شهید 💚
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران 🕊🌱
عاشقان پنجره باز است
موذن اذان میگوید
نماز اول وقت 🩵
التماس دعا 🦋
موذن اذان میگوید
نماز اول وقت 🩵
التماس دعا 🦋
شهید بهشتــی میگن:
هرانسانی اگر بپرسد
که من برای چه به دنیا آمــدهام؟!
میگویم:
برای تلاش پرنبرد و پر رنـــج
در راه تکامل خویشــتن و انسانیت...!
هرانسانی اگر بپرسد
که من برای چه به دنیا آمــدهام؟!
میگویم:
برای تلاش پرنبرد و پر رنـــج
در راه تکامل خویشــتن و انسانیت...!
✍️ #یک_شهید_یک_خاطره |...
🔹پانزدهم دی 59، روز خنده ما بود و گریه دشمن.
بچه ها پیروز شده بودند.
کُلی بعثی کشته و اسیر توی چنگ مان بود.
حسین علم الهدی از خوشحالی روی پا بند نبود.
رفتم پیش حسین برای تبریک پیروزی.
سید حسین اما با لحنی خاص گفت: «شیخ، حالا به من تبریک نگو. تبریک مال وقتی است که با همین تانک ها #کربلا را فتح کنیم.»
👤 راوی: جانباز شهید شیخ شویش بوعذار (همرزم شهید علم الهدی)
📕 منبع: کتاب #آیه_های_سرخ_هویزه
🔹پانزدهم دی 59، روز خنده ما بود و گریه دشمن.
بچه ها پیروز شده بودند.
کُلی بعثی کشته و اسیر توی چنگ مان بود.
حسین علم الهدی از خوشحالی روی پا بند نبود.
رفتم پیش حسین برای تبریک پیروزی.
سید حسین اما با لحنی خاص گفت: «شیخ، حالا به من تبریک نگو. تبریک مال وقتی است که با همین تانک ها #کربلا را فتح کنیم.»
👤 راوی: جانباز شهید شیخ شویش بوعذار (همرزم شهید علم الهدی)
📕 منبع: کتاب #آیه_های_سرخ_هویزه