سراینده باش و فزاینده باش
شب و روز با رامش و خنده باش
چنان رو که پرسند روز شمار
نپیچی سر از شرم پروردگار
به داد و دهش گیتی آباد دار
دل زیردستان خود شاد دار
که بر کس نماند جهان جاودان
نه بر تاجدار و نه بر موبدان
فردوسی
شب و روز با رامش و خنده باش
چنان رو که پرسند روز شمار
نپیچی سر از شرم پروردگار
به داد و دهش گیتی آباد دار
دل زیردستان خود شاد دار
که بر کس نماند جهان جاودان
نه بر تاجدار و نه بر موبدان
فردوسی
زندگی سبزترین
آیه در اندیشهی برگ..
زندگی حس شکوفاییِ
یک مزرعه در باورِ بذر..
زندگی ترجمهی روشنِ
خاک است در آیینهی عشق..
زندگی فهمِ نفهمیدنهاست...
سهراب سپهري
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باطراوت باشید
تقدیمتان🌹❤️
تقدیمتان🌹❤️
تصنیف ابوعطا (آتش دل)
معین
آتش دل
معین
زیبا!
هوای حوصله ابریست؛
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب
بشوید دلتنگی مرا
معین
زیبا!
هوای حوصله ابریست؛
چشمی از عشق ببخشایم
تا رود آفتاب
بشوید دلتنگی مرا
با تو هستم ای غنیمت برده هست و نیستم
با وجودِ خاطراتت هیچ تنها نیستم
گرچه من را برده ای از یاد اما خوبِ من
پایِ عشقت همچنان تا پایِ جان می ایستم
کاش عمری داشتم چون حضرتِ نوحِ نبی
تا که قدری بیشتر با دردِ تو می زیستم
عده ای دیوانه می خوانند و بعضی گوشه گیر
بعد تو حتی نمی دانم کدامم..؟! چیستم ؟!
عشق آغاز فراموشی ست می پرسی چطور ؟
اینکه تا عاشق شدم از یاد بردم کیستم!!
#مرتضی_درویشی
با وجودِ خاطراتت هیچ تنها نیستم
گرچه من را برده ای از یاد اما خوبِ من
پایِ عشقت همچنان تا پایِ جان می ایستم
کاش عمری داشتم چون حضرتِ نوحِ نبی
تا که قدری بیشتر با دردِ تو می زیستم
عده ای دیوانه می خوانند و بعضی گوشه گیر
بعد تو حتی نمی دانم کدامم..؟! چیستم ؟!
عشق آغاز فراموشی ست می پرسی چطور ؟
اینکه تا عاشق شدم از یاد بردم کیستم!!
#مرتضی_درویشی
در درون دارم خروشی ای طبیبان پرسشی
در سفر دارم عزیزی ای عزیزان همتی
میفرستم جان به پیشش کاشکی این جان من
داشتی در حلقه زلفش به مویی قیمتی
#سلمان_ساوجی
@onlyshear
سرای شعر
در سفر دارم عزیزی ای عزیزان همتی
میفرستم جان به پیشش کاشکی این جان من
داشتی در حلقه زلفش به مویی قیمتی
#سلمان_ساوجی
@onlyshear
سرای شعر
این می چه حرامیست که عالم همه زان میجوشند
یک عده به نابودی نامش کوشند
انان که به عاشقان حرامش کردند
در خلوت خود از ان پیاله ها مینوشند
@onlyshear
#َخیام
یک عده به نابودی نامش کوشند
انان که به عاشقان حرامش کردند
در خلوت خود از ان پیاله ها مینوشند
@onlyshear
#َخیام
جمیع پارسایان گو بدانند
که سعدی توبه کرد از پارسایی
چنان از خَمر و زَمر و نای و ناقوس
نمیترسم که از زهد ریایی
#سعدی
@onlyshear
که سعدی توبه کرد از پارسایی
چنان از خَمر و زَمر و نای و ناقوس
نمیترسم که از زهد ریایی
#سعدی
@onlyshear
«گوشه نشین»
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تامل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و دل
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب وگل من در دل من مهرتو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
#سعدی
@onlyshear
سرای شعر
من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم
تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم
هر چه کوته نظرانند بر ایشان پیمای
که حریفان ز مل و من ز تامل مستم
به حق مهر و وفایی که میان من و دل
که نه مهر از تو بریدم نه به کس پیوستم
پیش از آب وگل من در دل من مهرتو بود
با خود آوردم از آن جا نه به خود بربستم
#سعدی
@onlyshear
سرای شعر
آشناتر از خدا در قلب من تنها تویی
از دلم با عشق بیرون کن غم بیگانه را
قصه ای ، خوابی ، خیالی عشق روزی از غمت
می برم با خود به خاک آخر همین افسانه را
#سجاد_احمدیان
@onlyshear
سرای شعر
از دلم با عشق بیرون کن غم بیگانه را
قصه ای ، خوابی ، خیالی عشق روزی از غمت
می برم با خود به خاک آخر همین افسانه را
#سجاد_احمدیان
@onlyshear
سرای شعر
خنک باد سحرگاهی که در کوی تو گه گاهش
مجال خاک بوسی هست و ما را نیست آن یارا
شکایت نامه شوق تو را بر کوه اگر خوانم
ز رقت چشمهها گردند گریان سنگ خارا را
#سلمان_ساوجی
@onlyshear
سرای شعر
مجال خاک بوسی هست و ما را نیست آن یارا
شکایت نامه شوق تو را بر کوه اگر خوانم
ز رقت چشمهها گردند گریان سنگ خارا را
#سلمان_ساوجی
@onlyshear
سرای شعر