✳️ تصویر منتشر نشده ای از دکتر #مسعود_پزشکیان در دوران جوانی
این تصویر مربوط به دوران خدمت وی در #سپاه_ترویج_و_آبادانی #زابل در سال ۱۳۵۳ است.
فعالیت های اسلامی پزشکیان در این دوره حساسیت #ساواک #سیستان_و_بلوچستان را برانگیخته بود.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
این تصویر مربوط به دوران خدمت وی در #سپاه_ترویج_و_آبادانی #زابل در سال ۱۳۵۳ است.
فعالیت های اسلامی پزشکیان در این دوره حساسیت #ساواک #سیستان_و_بلوچستان را برانگیخته بود.
منبع: موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
Forwarded from عکس نگار
✳️ گزارش ساواک از اظهارات یک مقام سابق؛ احمد آرامش درباره وابستگی ایران به امریکا و انگلیس چه می گفت/ سازمان پول حرام کن است ثروت کشور به طور افراط و تفریط در آن از بین می رود / باید با روس ها کنار می آمدیم تا بهتر از امریکایی ها وام بگیریم!
بر اساس یک گزارش #ساواک به تاریخ 20 آبان 1342 «آقای #احمد_آرامش در یک جلسه خصوصی اظهاراتی به شرح زیر نموده است: درباره آقای مهندس #شریف_امامی گفت ما با اینکه قوم و خویش هستیم ولی در مشی سیاسی در یک جهت نبوده مخصوصا از موقعی که سناتور شده و به اصطلاح سوار کار گردیده است دیگر حتی ملاقات هم با یکدیگر ننموده ایم. سپس نامبرده در مورد اوضاع عمومی اظهارنظر کرده گفت ما همیشه در قید انگلیسی ها بوده و خواهیم بود ولی باز هم خدا پدر آنها را بیامرزد چون امریکاییها هم نفت هم سرمایه هم نیروی انسانی و هم تولید کشاورزی ما را از بین برده و می برند فقط چون کشور ما نفت دارد معتقدند عده ای مثل سایر کشورهای مشابه حقوق بگیر باشند و پس برای آنان هیچ مانعی هم نیست که ما گوشت، تخم مرغ، گندم، لباس حتی سبزی و پیازچه مورد احتیاج خود را هم از خارج وارد کنیم.
نامبرده اضافه نمود دعوای انتخابات تمام شده و امریکاییها خیال کرده اند که آن را برده اند در ظاهر هم چنین وانمود شده است ولی سیاست انگلستان که همیشه بالای سر ما سایه افکنده غیر از این به اثبات رسانیده است. امریکاییها از این آمدن ها و رفتن های اخیر مخصوصا ژنرال دوگل که آن همه احترام و تشریفات نسبت به وی به جا آمد بسیار ناراضی بودند انگلیس ها دارند ما را به طرف اروپا می کشانند و معتقدند اگر قرار باشد وامی به ما داده شود از جانب اروپایی بایستی باشد تا این کیفیت کم کم ملل اروپایی جای امریکایی ها را در این سرزمین بگیرند و خلاصه نقشه انگلستان این است که امریکاییها حداکثر تا سال 1965 از این سرزمین خارج شوند.
در مورد #سازمان_برنامه معتقد بود سازمان پول حرام کن است ثروت کشور به طور افراط و تفریط در آن از بین می رود و به عبارت دیگر منافع نفت ما برگشت می شود به همان کشورهای خریدار نفت.
در مورد بیکاری آرامش گفت این موضوع یک امر وحشتناکی شده که امروزه دامنگیر همه ملل بزرگ می باشد و به طور کلی از آن ترس دارند. کارگر امریکایی بایستی کار داشته باشد تا صدایش در نیاید و بنا به سیاست آنها ما بایستی محتاج به آنها باشیم تا در نتیجه دستگاه اقتصادی آن ها کماکان در گردش باشد و شاید به ما روزی برسد البته در مقابل انگلیس مایل نیست که امریکا این همه اعمال قدرت در کشورهای کوچک داشته باشد ولی چون اغلب ریش خودش گیر است نمی تواند زیاد در این موضوع سماجت کند.
نامبرده پس از صحبت های خود نتیجه گرفت که افرادی از قبیل دکتر اقبال، اصفیا و علم نمی توانند از خودشان اراده داشته باشند بلکه مهره شطرنجی بوده که مغز متفکر و کارگردان دیگری در پس پرده آنها را پس و پیش می کند.
آرامش اضافه کرد می خواهند با گرو گذاردن نفت توجه اروپایی ها را به سوی ما جلب نمایند تا با این طریق بازار معامله را با ما افتتاح کنند. انگلستان هم که خودش خریدار بعضی کالا بوده در این میان برای ما رل دلال را بازی کرده با توجه به اینکه از هر دلال دیگر بیشتر سود می برد علی الظاهر خدمتگزار ما شده است با این انگیزه می بینیم که مهره ها یکی پس از دیگری تعویض می شوند یعنی انتظام می رود غلام جان نثار می آید. علاء می رود قدس نخعی می آید و به دنبال آن باند انگلیس همه جا را مسخر می کند با این عمل شاه را محصور کرده و مرتبا همه را به بازی می دهد و در نتیجه بازی کن خوبی هم شده ولی باشد روزی که مجبور به مات شدن بشود.
می گویند شاه گفته است اغلب وکلا را نمی شناسم در صورتی که من معتقدم این طرز انتخابات تراوش فکر خود شاه بوده پس چطور ممکن است شاه وکلا را نشناخته باشد. شاه در این انتخابات انجام دهنده بوده نه مغز متفکر. خدا آخر و عاقبت مملکت را بخیر گرداند.
آرامش معتقد بود در دستگاه های بزرگ دولتی تغییرات اساسی دیگری هم رخ خواهد داد اگر ما از اول با روس ها بدون واسطه کنار آمده بودیم به طور قطع و یقین امروز بهتر از هر کشور دیگری می توانستیم از وام های بلاعوض امریکا استفاده کنیم و این همه منت نکشیم. علاء یا اقبال یا قدس یا منصور و غیره خود شاه هم ممکن است ندانند که وسیله و آلت خیانت به این کشور می باشند باید بدانیم امریکایی ها ارتشبد هدایت را محاکمه می کنند نه دستگاه خسروانی.
بدیهی است پس فردا هم نوبت دیگران فرا می رسد.
#شرح_عکس
احمد آرامش (رئیس سازمان برنامه بودجه) در کنار شریف امامی (نخست وزیر)
منبع: جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک، ص 85
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
بر اساس یک گزارش #ساواک به تاریخ 20 آبان 1342 «آقای #احمد_آرامش در یک جلسه خصوصی اظهاراتی به شرح زیر نموده است: درباره آقای مهندس #شریف_امامی گفت ما با اینکه قوم و خویش هستیم ولی در مشی سیاسی در یک جهت نبوده مخصوصا از موقعی که سناتور شده و به اصطلاح سوار کار گردیده است دیگر حتی ملاقات هم با یکدیگر ننموده ایم. سپس نامبرده در مورد اوضاع عمومی اظهارنظر کرده گفت ما همیشه در قید انگلیسی ها بوده و خواهیم بود ولی باز هم خدا پدر آنها را بیامرزد چون امریکاییها هم نفت هم سرمایه هم نیروی انسانی و هم تولید کشاورزی ما را از بین برده و می برند فقط چون کشور ما نفت دارد معتقدند عده ای مثل سایر کشورهای مشابه حقوق بگیر باشند و پس برای آنان هیچ مانعی هم نیست که ما گوشت، تخم مرغ، گندم، لباس حتی سبزی و پیازچه مورد احتیاج خود را هم از خارج وارد کنیم.
نامبرده اضافه نمود دعوای انتخابات تمام شده و امریکاییها خیال کرده اند که آن را برده اند در ظاهر هم چنین وانمود شده است ولی سیاست انگلستان که همیشه بالای سر ما سایه افکنده غیر از این به اثبات رسانیده است. امریکاییها از این آمدن ها و رفتن های اخیر مخصوصا ژنرال دوگل که آن همه احترام و تشریفات نسبت به وی به جا آمد بسیار ناراضی بودند انگلیس ها دارند ما را به طرف اروپا می کشانند و معتقدند اگر قرار باشد وامی به ما داده شود از جانب اروپایی بایستی باشد تا این کیفیت کم کم ملل اروپایی جای امریکایی ها را در این سرزمین بگیرند و خلاصه نقشه انگلستان این است که امریکاییها حداکثر تا سال 1965 از این سرزمین خارج شوند.
در مورد #سازمان_برنامه معتقد بود سازمان پول حرام کن است ثروت کشور به طور افراط و تفریط در آن از بین می رود و به عبارت دیگر منافع نفت ما برگشت می شود به همان کشورهای خریدار نفت.
در مورد بیکاری آرامش گفت این موضوع یک امر وحشتناکی شده که امروزه دامنگیر همه ملل بزرگ می باشد و به طور کلی از آن ترس دارند. کارگر امریکایی بایستی کار داشته باشد تا صدایش در نیاید و بنا به سیاست آنها ما بایستی محتاج به آنها باشیم تا در نتیجه دستگاه اقتصادی آن ها کماکان در گردش باشد و شاید به ما روزی برسد البته در مقابل انگلیس مایل نیست که امریکا این همه اعمال قدرت در کشورهای کوچک داشته باشد ولی چون اغلب ریش خودش گیر است نمی تواند زیاد در این موضوع سماجت کند.
نامبرده پس از صحبت های خود نتیجه گرفت که افرادی از قبیل دکتر اقبال، اصفیا و علم نمی توانند از خودشان اراده داشته باشند بلکه مهره شطرنجی بوده که مغز متفکر و کارگردان دیگری در پس پرده آنها را پس و پیش می کند.
آرامش اضافه کرد می خواهند با گرو گذاردن نفت توجه اروپایی ها را به سوی ما جلب نمایند تا با این طریق بازار معامله را با ما افتتاح کنند. انگلستان هم که خودش خریدار بعضی کالا بوده در این میان برای ما رل دلال را بازی کرده با توجه به اینکه از هر دلال دیگر بیشتر سود می برد علی الظاهر خدمتگزار ما شده است با این انگیزه می بینیم که مهره ها یکی پس از دیگری تعویض می شوند یعنی انتظام می رود غلام جان نثار می آید. علاء می رود قدس نخعی می آید و به دنبال آن باند انگلیس همه جا را مسخر می کند با این عمل شاه را محصور کرده و مرتبا همه را به بازی می دهد و در نتیجه بازی کن خوبی هم شده ولی باشد روزی که مجبور به مات شدن بشود.
می گویند شاه گفته است اغلب وکلا را نمی شناسم در صورتی که من معتقدم این طرز انتخابات تراوش فکر خود شاه بوده پس چطور ممکن است شاه وکلا را نشناخته باشد. شاه در این انتخابات انجام دهنده بوده نه مغز متفکر. خدا آخر و عاقبت مملکت را بخیر گرداند.
آرامش معتقد بود در دستگاه های بزرگ دولتی تغییرات اساسی دیگری هم رخ خواهد داد اگر ما از اول با روس ها بدون واسطه کنار آمده بودیم به طور قطع و یقین امروز بهتر از هر کشور دیگری می توانستیم از وام های بلاعوض امریکا استفاده کنیم و این همه منت نکشیم. علاء یا اقبال یا قدس یا منصور و غیره خود شاه هم ممکن است ندانند که وسیله و آلت خیانت به این کشور می باشند باید بدانیم امریکایی ها ارتشبد هدایت را محاکمه می کنند نه دستگاه خسروانی.
بدیهی است پس فردا هم نوبت دیگران فرا می رسد.
#شرح_عکس
احمد آرامش (رئیس سازمان برنامه بودجه) در کنار شریف امامی (نخست وزیر)
منبع: جعفر شریف امامی به روایت اسناد ساواک، ص 85
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
Forwarded from عکس نگار
✳️ روایت #خواندنی_ها از پذیرایی و استقبال موهن و زننده انگلیسی ها از شاه ایران در سفر به لندن!
مجله خواندنیها؛ ۳۰ مرداد ۱۳۲۷ به نقل از روزنامه «پرورش» می نویسد: «...مسافرت اعلیحضرت به انگلستان چون بنا به دعوت پادشاه انگلیس بود، جنبه رسمی داشته و اعلیحضرت شخصاً برای تماشای المپیک حرکت نکرده بودند و چون این مسافرت رسمیت داشته، باید تشریفات رسمی و کاملی که شایسته یک مملکت مستقل است در پذیرایی از ایشان به عمل آید. متأسفانه طبق اخباری که در قسمتی از منابع انگلیسی منتشر شده، طرز پذیرایی از پادشاه ایران به هیچوجه شایسته شئون رئیس یک مملکت مستقل نبوده است. شخص اعلیحضرت پادشاه انگلستان به استقبال اعلیحضرت پادشاه ایران نرفته و فقط تا درب ورود قصر خود از ایشان استقبال کرده است. چنانکه روزنامه «تریبوندوناسیون» نوشته است نشان ویکتوریا که به شاه ایران داده شده، به نظام حیدرآباد یعنی یک امیر کوچک قسمتی از مستعمره هندوستان نیز داده شده است...
در مدت توقف شاه در لندن طبق عکسهایی که سفارت انگلستان در تهران برای بعضی جراید فرستاده و یکی از آنها در اینجا چاپ میشود، منتهای بیاحترامی را نسبت به اعلیحضرت شاه ایران روا داشتهاند.
در این عکس هنگامی که پادشاه ایران یعنی مهمان پادشاه انگلستان به اتفاق خانواده سلطنتی به یک گاردنپارتی میروند، پادشاه ایران را در صف سوم حرکتکنندگان قرار دادهاند. یعنی پیشاپیش پادشاه و ملکه انگلستان، و پس از آن ولیعهد انگلستان و مادر پادشاه انگلستان و در صف سوم پادشاه ایران و دختر دوم پادشاه انگلستان حرکت میکنند.
اگر بگویند که علت عقب ماندن شاه ایران احترامی است که طبعا باید به خانمها گذاشت و چون ملکه هر مملکت دارای احترامات متشابه پادشاه است، پس چرا پادشاه انگلستان، خود در کنار ملکه و پیشاپیش شاه ایران حرکت میکند؟! ...
این عکس که به وسیله انگلیسها برداشته شده و از سفارت انگلستان در تهران با شرح لازم آن فرستاده شده و مخصوصا در پشت عکس قید کردهاند «شاه ایران پشت سر ملکه ماری دیده میشود!...»، پرده از روی سوء رفتار انگلستان بر میدارد و نشان میدهد پذیرایی لندن شایسته پادشاه یک مملکت مستقل نبوده است و این اهانت برای ملت ایران غیرقابل تحمل است.
این عکس به هرگونه انتشارات بیپایه دولت خاتمه میدهد و نشان میدهد که «پذیرایی لندن» از چه قرار بوده است. از همه اهانتآورتر هنگام حرکت شاه از لندن، «ژنرال لویی مونت باتن» از طرف شاه انگلیس از پادشاه ایران بدرقه کرده است.»
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
مجله خواندنیها؛ ۳۰ مرداد ۱۳۲۷ به نقل از روزنامه «پرورش» می نویسد: «...مسافرت اعلیحضرت به انگلستان چون بنا به دعوت پادشاه انگلیس بود، جنبه رسمی داشته و اعلیحضرت شخصاً برای تماشای المپیک حرکت نکرده بودند و چون این مسافرت رسمیت داشته، باید تشریفات رسمی و کاملی که شایسته یک مملکت مستقل است در پذیرایی از ایشان به عمل آید. متأسفانه طبق اخباری که در قسمتی از منابع انگلیسی منتشر شده، طرز پذیرایی از پادشاه ایران به هیچوجه شایسته شئون رئیس یک مملکت مستقل نبوده است. شخص اعلیحضرت پادشاه انگلستان به استقبال اعلیحضرت پادشاه ایران نرفته و فقط تا درب ورود قصر خود از ایشان استقبال کرده است. چنانکه روزنامه «تریبوندوناسیون» نوشته است نشان ویکتوریا که به شاه ایران داده شده، به نظام حیدرآباد یعنی یک امیر کوچک قسمتی از مستعمره هندوستان نیز داده شده است...
در مدت توقف شاه در لندن طبق عکسهایی که سفارت انگلستان در تهران برای بعضی جراید فرستاده و یکی از آنها در اینجا چاپ میشود، منتهای بیاحترامی را نسبت به اعلیحضرت شاه ایران روا داشتهاند.
در این عکس هنگامی که پادشاه ایران یعنی مهمان پادشاه انگلستان به اتفاق خانواده سلطنتی به یک گاردنپارتی میروند، پادشاه ایران را در صف سوم حرکتکنندگان قرار دادهاند. یعنی پیشاپیش پادشاه و ملکه انگلستان، و پس از آن ولیعهد انگلستان و مادر پادشاه انگلستان و در صف سوم پادشاه ایران و دختر دوم پادشاه انگلستان حرکت میکنند.
اگر بگویند که علت عقب ماندن شاه ایران احترامی است که طبعا باید به خانمها گذاشت و چون ملکه هر مملکت دارای احترامات متشابه پادشاه است، پس چرا پادشاه انگلستان، خود در کنار ملکه و پیشاپیش شاه ایران حرکت میکند؟! ...
این عکس که به وسیله انگلیسها برداشته شده و از سفارت انگلستان در تهران با شرح لازم آن فرستاده شده و مخصوصا در پشت عکس قید کردهاند «شاه ایران پشت سر ملکه ماری دیده میشود!...»، پرده از روی سوء رفتار انگلستان بر میدارد و نشان میدهد پذیرایی لندن شایسته پادشاه یک مملکت مستقل نبوده است و این اهانت برای ملت ایران غیرقابل تحمل است.
این عکس به هرگونه انتشارات بیپایه دولت خاتمه میدهد و نشان میدهد که «پذیرایی لندن» از چه قرار بوده است. از همه اهانتآورتر هنگام حرکت شاه از لندن، «ژنرال لویی مونت باتن» از طرف شاه انگلیس از پادشاه ایران بدرقه کرده است.»
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
#رضاشاه قبل و بعد از تبعید به « #جزیره_موریس »، از نگاه تصویرگر #روزنامه_کیفر ؛ 11 مرداد 1321
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
✳️ گزارش #ساواک درباره یک حریم شکنی با ازدواج دو مرد در سال 1347 ؛ از کاریکاتور توفیق تا سخنان رئیس دفتر مجلس سنا!
بر اساس گزارش ساواک به تاریخ 25 مهر 1347 : برابر اظهار آقای آبتین روز 24 / 7 / 47 فخرالدین وفا رئیس دفتر #مجلس_سنا در حالی که روزنامه توفیق و #مجله_فردوسی را مطالعه مینمود به اشخاصی که به اطاق وی مراجعه مینمودند ضمن اشاره به مطالب مندرج در روزنامه مزبور راجع به خبر ازدواج دو نفر مرد گفت: «فجایع از این بالاتر نمیشود و این عمل فساد که مغایر با دستورات دین و اخلاق است همواره در طبقات بالا مشهود است و طبقات پائین پایبند دین و اصول بوده و هرگز گِرد این اعمال ناشایست نمیگردند.»
ناطق سپس گفته است: «چندی قبل در یکی از هتلهای تهران به نام کیتکات دو نفر پسر با هم عروسی نمودهاند یکی از آنها پسر سرتیپ صفاری، شهردار سابق و سناتور محترم فعلی است (البته این جمله را با تمسخر ادا نموده است) و دیگری شاهزاده محوی (این جمله نیز با تمسخر گفته شده است) که نفر اول عروس و دومی داماد بوده است. خدا عاقبت این مملکت اسلامی را حفظ کند با این رجال و شاهزادههایش.»
ناطق سپس در پاسخ آقای آبتین که گفت: «این مطالب دروغ و مزخرف است، اظهار داشت: این موضوع را تمام مردم اطلاع دارند ولی نگذاشتهاند که عکسی در مجلات چاپ شود.»
در توضیح «رهبر عملیات» اظهارات مزبور را آقای آبتین رئیس بازرسی مجلس نقل قول از اظهارات فخرالدین وفا و به طور خصوصی به منبع گفته است.
در تصاویر پیوست صفحات اول و آخر شماره 29 مجله طنز و کاریکاتور #توفیق که یک روز قبل از تاریخ مندرج بر روی جلد در اختیار رئیس دفتر سنا قرار گرفته بود قابل مشاهده است.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
بر اساس گزارش ساواک به تاریخ 25 مهر 1347 : برابر اظهار آقای آبتین روز 24 / 7 / 47 فخرالدین وفا رئیس دفتر #مجلس_سنا در حالی که روزنامه توفیق و #مجله_فردوسی را مطالعه مینمود به اشخاصی که به اطاق وی مراجعه مینمودند ضمن اشاره به مطالب مندرج در روزنامه مزبور راجع به خبر ازدواج دو نفر مرد گفت: «فجایع از این بالاتر نمیشود و این عمل فساد که مغایر با دستورات دین و اخلاق است همواره در طبقات بالا مشهود است و طبقات پائین پایبند دین و اصول بوده و هرگز گِرد این اعمال ناشایست نمیگردند.»
ناطق سپس گفته است: «چندی قبل در یکی از هتلهای تهران به نام کیتکات دو نفر پسر با هم عروسی نمودهاند یکی از آنها پسر سرتیپ صفاری، شهردار سابق و سناتور محترم فعلی است (البته این جمله را با تمسخر ادا نموده است) و دیگری شاهزاده محوی (این جمله نیز با تمسخر گفته شده است) که نفر اول عروس و دومی داماد بوده است. خدا عاقبت این مملکت اسلامی را حفظ کند با این رجال و شاهزادههایش.»
ناطق سپس در پاسخ آقای آبتین که گفت: «این مطالب دروغ و مزخرف است، اظهار داشت: این موضوع را تمام مردم اطلاع دارند ولی نگذاشتهاند که عکسی در مجلات چاپ شود.»
در توضیح «رهبر عملیات» اظهارات مزبور را آقای آبتین رئیس بازرسی مجلس نقل قول از اظهارات فخرالدین وفا و به طور خصوصی به منبع گفته است.
در تصاویر پیوست صفحات اول و آخر شماره 29 مجله طنز و کاریکاتور #توفیق که یک روز قبل از تاریخ مندرج بر روی جلد در اختیار رئیس دفتر سنا قرار گرفته بود قابل مشاهده است.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
مجله #توفیق در صفحه 6 شماره 29 این نشریه به تاریخ 25 مهر 1347 رخداد فوق را با یک شعر طنز به سخره می گیرد!
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
✳️ یادداشت #گل_آقا در مجله #توفیق دوره پهلوی!
مجله توفیق با به سخره گرفتن این عروسی! با نوشتار، کاریکاتور و شعر، در صفحات 1، 6 و آخر شماره 29، پنجشنبه 25 / 7 / 1347 به افشای آن پرداخت و در ستون اول صفحه 6 که با امضای «گردن شکسته» به قلم #کیومرث_صابری_فومنی ( #گل_آقا ) است نوشت:
«... گفت: موضوع را کش ندیم، اصل قضیه اینه که میخوام نظر تورو راجع به این عروسی افتضاح بدونم.
گفتم: نظر خاصی ندارم، وقتی یک عدهی معدود ابتکار به خرج میدن و سنتهای تازه میذارن، بنده سگ کی باشم که نظر بدم؟!
گفت: تو اسم این افتضاحو میذاری ابتکار؟
گفتم: من نمیذارم، خودشون میذارن... خودشون که از تیپ بالا هستن و شکمهاشون سیره، فرنگ رفتهان و از اون سر دنیا خبر دارن، معلومه که چیزهای تازهرو اونا نوبر میکنن و بعد جشنش رو هم تو کلوپ میگیرن و خبرش را واسه ما میارن.
گفت: حالا میگی چیکار کنیم؟ باشیم و به خودمون باد کنیم که برامون مد تازه آوردن؟
گفتم: به گور بابای هر چی مد تازه بیاره میخندم که به خودمون باد کنیم. همیشه ننگ ما فقیر بیچارهها سر زبونها بود، بذار این دفعه هم گند این بیدردها و پولدارها سر زبونها بیفته!
گفت: خوب من چیکار کنم؟
گفتم: اولش شکر خدا، چون اینجور کارها در دنیای ما فقیر فقرا صورت نگرفته و نمیگیره. افتخارش مال چند تا پولداره و ارزونی خودشون.
گفت: به حق چیزهای نشفته... افتخارش دیگه کجا بود؟
گفتم: همونجا که رهبرهای نسل دیگر! کوس رهبری نسل دیگر را به صدا در آوردند و هر چی به دستشان رسید نوشتند. حالا هم باهاس به اونا تبریک گفت که ثمرهی مجاهدتهاشونو دارن به چشم میبینن.
گفت: دیگه به کیها باهاس تبریک گفت؟
گفتم: به اونهایی که تو ناز و نعمت غوطهورن و از خدا بیخبر؛ اونوقت واسه اینجور کارهای نور چشمیهاشون! هم جشن میگیرن، کارت چاپ میکنن، دعوت میکنن و مراتب پیوند هر چه بیشتر آقازادهها را به اطلاع اقوام و آشنایان میرسوننن و افتخار هم میکنن که مد تازه آوردهن...»
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
مجله توفیق با به سخره گرفتن این عروسی! با نوشتار، کاریکاتور و شعر، در صفحات 1، 6 و آخر شماره 29، پنجشنبه 25 / 7 / 1347 به افشای آن پرداخت و در ستون اول صفحه 6 که با امضای «گردن شکسته» به قلم #کیومرث_صابری_فومنی ( #گل_آقا ) است نوشت:
«... گفت: موضوع را کش ندیم، اصل قضیه اینه که میخوام نظر تورو راجع به این عروسی افتضاح بدونم.
گفتم: نظر خاصی ندارم، وقتی یک عدهی معدود ابتکار به خرج میدن و سنتهای تازه میذارن، بنده سگ کی باشم که نظر بدم؟!
گفت: تو اسم این افتضاحو میذاری ابتکار؟
گفتم: من نمیذارم، خودشون میذارن... خودشون که از تیپ بالا هستن و شکمهاشون سیره، فرنگ رفتهان و از اون سر دنیا خبر دارن، معلومه که چیزهای تازهرو اونا نوبر میکنن و بعد جشنش رو هم تو کلوپ میگیرن و خبرش را واسه ما میارن.
گفت: حالا میگی چیکار کنیم؟ باشیم و به خودمون باد کنیم که برامون مد تازه آوردن؟
گفتم: به گور بابای هر چی مد تازه بیاره میخندم که به خودمون باد کنیم. همیشه ننگ ما فقیر بیچارهها سر زبونها بود، بذار این دفعه هم گند این بیدردها و پولدارها سر زبونها بیفته!
گفت: خوب من چیکار کنم؟
گفتم: اولش شکر خدا، چون اینجور کارها در دنیای ما فقیر فقرا صورت نگرفته و نمیگیره. افتخارش مال چند تا پولداره و ارزونی خودشون.
گفت: به حق چیزهای نشفته... افتخارش دیگه کجا بود؟
گفتم: همونجا که رهبرهای نسل دیگر! کوس رهبری نسل دیگر را به صدا در آوردند و هر چی به دستشان رسید نوشتند. حالا هم باهاس به اونا تبریک گفت که ثمرهی مجاهدتهاشونو دارن به چشم میبینن.
گفت: دیگه به کیها باهاس تبریک گفت؟
گفتم: به اونهایی که تو ناز و نعمت غوطهورن و از خدا بیخبر؛ اونوقت واسه اینجور کارهای نور چشمیهاشون! هم جشن میگیرن، کارت چاپ میکنن، دعوت میکنن و مراتب پیوند هر چه بیشتر آقازادهها را به اطلاع اقوام و آشنایان میرسوننن و افتخار هم میکنن که مد تازه آوردهن...»
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
مطبوعات قدیمی
✳️ یادداشت #گل_آقا در مجله #توفیق دوره پهلوی! مجله توفیق با به سخره گرفتن این عروسی! با نوشتار، کاریکاتور و شعر، در صفحات 1، 6 و آخر شماره 29، پنجشنبه 25 / 7 / 1347 به افشای آن پرداخت و در ستون اول صفحه 6 که با امضای «گردن شکسته» به قلم #کیومرث_صابری_فومنی…
✳️ امضای #گل_آقا پای طنزهای #توفیق!
#کیومرث_صابری_فومنی یا همان #گل_آقا ی پس از انقلاب در اولین سال تحصیل در دانشکده (۱۳۴۰) در تظاهرات دانشجویی شرکت کرد و مضروب و دستگیر شد. گردن او از ضربات باتوم به شدت آسیب دیده بود. او شعری به طنز و سیاسی سرود و با امضای «گردن شکسته فومنی» برای مجله توفیق ارسال کرد.
پس از چاپ این شعر در چند شماره بعدِ توفیق، صابری به طنزنویسی کشیده شد. او تا سال ۱۳۴۵ گهگاه اشعاری برای توفیق میفرستاد او عصرها همکار ثابت توفیق بود. خود او بعدها ستون ثابتی را با عنوان «هشت روز هفته» مینوشت و تا زمان توقیف توفیق (۱۳۵۰) همکار ثابت آن بود. امضاهای او در توفیق، عبارت بودند از: میرزا گل، عبدالفانوس، ریش سفید، لوده، گردن شکسته فومنی و... پس از تعطیلی توفیق، صابری به تدریس ادامه داد.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
#کیومرث_صابری_فومنی یا همان #گل_آقا ی پس از انقلاب در اولین سال تحصیل در دانشکده (۱۳۴۰) در تظاهرات دانشجویی شرکت کرد و مضروب و دستگیر شد. گردن او از ضربات باتوم به شدت آسیب دیده بود. او شعری به طنز و سیاسی سرود و با امضای «گردن شکسته فومنی» برای مجله توفیق ارسال کرد.
پس از چاپ این شعر در چند شماره بعدِ توفیق، صابری به طنزنویسی کشیده شد. او تا سال ۱۳۴۵ گهگاه اشعاری برای توفیق میفرستاد او عصرها همکار ثابت توفیق بود. خود او بعدها ستون ثابتی را با عنوان «هشت روز هفته» مینوشت و تا زمان توقیف توفیق (۱۳۵۰) همکار ثابت آن بود. امضاهای او در توفیق، عبارت بودند از: میرزا گل، عبدالفانوس، ریش سفید، لوده، گردن شکسته فومنی و... پس از تعطیلی توفیق، صابری به تدریس ادامه داد.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
✳️ یادداشت #فردوسی درباره «یک عروسی شرم آور»!
مجله فردوسی در صفحه 27 شماره 881، مورخ دوشنبه 22 / 7 / 1347 در باره این عروسی نوشت:
«این روزها خبر یک «عروسی»! عجیب شایع است که برای مردم، مردمی که هنوز شرافتمندانه و بدون انحراف و بدون فساد و لغزش زندگی میکنند، خبر این ازدواج حیرتانگیز بود و هر کس از قبیل مردم خبر را میشنید از تعجب نمیتوانست چشمش را تا تمام حدقه ندراند و دهانش را تا نیمه باز نکند... اما برای آن مردمی که در این «مراسم عروسی» بودند این امر بدیهی بود، اصلاً اتفاقی نیفتاده بود، خیلی که میخواستند جدی بگیرند، میگفتند این یک نوع «سلیقه» است، «تفنن» است... در این عروسی... هر دو طرف مرد هستند... این عروسی که آقا پسر ماشاءالله سنی هم دارد، از آن نوعش بود که به راستی در میان انحرافات متداوله تهران خیلی تازگی داشت. میگفتند: «آقا پسر» حتی پیراهن عروسی را هم از «کریستین دیور» وارد کرده و در بر نموده... فساد در یک اقلیت محدود خاص این مملکت مثل موریانه، مثل خوره، پیش میرود. آنها که هر گونه لذتی دم دستشان است و چه بسیار لذایذ را چشیدهاند و حالا برایشان کهنه شده است، عجیب به سوی فساد، به سوی مناهی، به سوی همهی آنچه حرام شده است، همهی آنچه را که نامعقول است، همهی آنچه که ناپسند است، رغبت میآورند. انواع جلسات قمارهای وسوسهانگیز، استخر پارتیهای مشکوک... همه حاکی از این حقیقت است که این عده معدود برایشان تمام ارزشهای انسانی ناگهان فرو ریخته و معدوم شده است. بدبختی اینجاست که حضرات در راه کیفوری و فساد خویش دارند این روابط کثیف و انحرافی، این زندگی زشت و سراپا آلودگی را به عنوان نوعی زندگی مدرن، به عنوان نمایشگر زندگی روشنفکرانه! به مردم شریف ایران نیز حقنه میکنند و میخواهند چنین توجیه نمایند که این «شعور اضافی» و «ذات فهیم» و وجود «عالیقدر انسانی» آنهاست که در مصیبت این عصر و در «توحش ماشینیسم و زندگی مدرن!» تن به این «انحرافات» میدهند...! واقعاً دستتان درد نکند!»
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
مجله فردوسی در صفحه 27 شماره 881، مورخ دوشنبه 22 / 7 / 1347 در باره این عروسی نوشت:
«این روزها خبر یک «عروسی»! عجیب شایع است که برای مردم، مردمی که هنوز شرافتمندانه و بدون انحراف و بدون فساد و لغزش زندگی میکنند، خبر این ازدواج حیرتانگیز بود و هر کس از قبیل مردم خبر را میشنید از تعجب نمیتوانست چشمش را تا تمام حدقه ندراند و دهانش را تا نیمه باز نکند... اما برای آن مردمی که در این «مراسم عروسی» بودند این امر بدیهی بود، اصلاً اتفاقی نیفتاده بود، خیلی که میخواستند جدی بگیرند، میگفتند این یک نوع «سلیقه» است، «تفنن» است... در این عروسی... هر دو طرف مرد هستند... این عروسی که آقا پسر ماشاءالله سنی هم دارد، از آن نوعش بود که به راستی در میان انحرافات متداوله تهران خیلی تازگی داشت. میگفتند: «آقا پسر» حتی پیراهن عروسی را هم از «کریستین دیور» وارد کرده و در بر نموده... فساد در یک اقلیت محدود خاص این مملکت مثل موریانه، مثل خوره، پیش میرود. آنها که هر گونه لذتی دم دستشان است و چه بسیار لذایذ را چشیدهاند و حالا برایشان کهنه شده است، عجیب به سوی فساد، به سوی مناهی، به سوی همهی آنچه حرام شده است، همهی آنچه را که نامعقول است، همهی آنچه که ناپسند است، رغبت میآورند. انواع جلسات قمارهای وسوسهانگیز، استخر پارتیهای مشکوک... همه حاکی از این حقیقت است که این عده معدود برایشان تمام ارزشهای انسانی ناگهان فرو ریخته و معدوم شده است. بدبختی اینجاست که حضرات در راه کیفوری و فساد خویش دارند این روابط کثیف و انحرافی، این زندگی زشت و سراپا آلودگی را به عنوان نوعی زندگی مدرن، به عنوان نمایشگر زندگی روشنفکرانه! به مردم شریف ایران نیز حقنه میکنند و میخواهند چنین توجیه نمایند که این «شعور اضافی» و «ذات فهیم» و وجود «عالیقدر انسانی» آنهاست که در مصیبت این عصر و در «توحش ماشینیسم و زندگی مدرن!» تن به این «انحرافات» میدهند...! واقعاً دستتان درد نکند!»
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
مطبوعات قدیمی
✳️ روایت #خواندنی_ها از پذیرایی و استقبال موهن و زننده انگلیسی ها از شاه ایران در سفر به لندن! مجله خواندنیها؛ ۳۰ مرداد ۱۳۲۷ به نقل از روزنامه «پرورش» می نویسد: «...مسافرت اعلیحضرت به انگلستان چون بنا به دعوت پادشاه انگلیس بود، جنبه رسمی داشته و اعلیحضرت…
✳️ نامه خصوصی از لندن درباره سفر شاه؛ این جوانان جلف، سبک و متملق امر را بر شاهنشاه جوان مشتبه می کنند/ شاه در سفر به انگلیس علاوه بر پیشرفت های صنعتی نحوه رفتار با مردم را نیز از همتای انگلیسی یاد بگیرد!
درباره سفر شاه به انگلیس در مرداد 1327 مجله #یغما در شماره 5 سال اول انتشار خود به تاریخ مرداد این سال نامه ای خصوصی از لندن را منتشر می سازد که در بخشی از گزارش با روایت خواندنی ها تناقض و در بخش دیگری نکاتی دیگر دارد!
«یغما» با تیتر «نامه خصوصی از لندن» می نویسد: روز سه شنبه ۲۹ تیرماه ساعت سه و نیم بعد از ظهر طیاره متعلق به دوك گلاستر كه اعلیحضرت شاه ایران در آن مسافرت کردند وارد محل فرود آمدن طیارات نیروی هوایی انگلستان واقع در خارج لندن گردید، و با این که این سفر جنبه خصوصی و غیر رسمی دارد آداب و تشریفاتی که نشانه کمال تجلیل و تکریم بود معمول شد. روز اول مرداد ماه هم مجلسی در سفارت کبرای دولت شاهنشاهی در لندن منعقد شد که در آن از ایرانیان جمعی حضور یافتند و شاهنشاه خود را زیارت کردند، اما بیانات ملوکانه را جز عده معدودی كه نزديك ايستاده بودند کسی نشنید.
نکته ای که در همین چندروزه مورد توجه و مورث تأسف ایرانیان دلسوز وطن خواه و انگلیسیان تیزبین و آگاه گردیده است عدم لیاقت چند تن از جوانان جلف و سبکی است جزء همراهان شاه آمده اند که حتی ارزش پولی راهم که خرج آمد و رفت ایشان می شود ندارند. این ها جز تملق و چاپلوسی و دعوی شاه پرستی مایه ای ندارند، و علاوه بر این که آبروی ملت ایران را در نظر خارجیان کم می کنند ممکن است به تدریج امر را بر شهنشاه جوان مشتبه و ذهن وی را مشوب نمایند، و باعث اعمال و اقداماتی شوند که منافی مقام پادشاه يك مملكت مشروطه است.
نویسنده در ادامه افزوده است: امیدواریم که شاهنشاه ما گذشته از معجزات علم و فن و صنعت که در انگلستان مشاهده می کنند در عمل شاه انگلستان و رفتار او با مردم نیز امعان نظر فرمایند و معجزه فن سلطنت را در يك مملکت مشروطه ببینند.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
درباره سفر شاه به انگلیس در مرداد 1327 مجله #یغما در شماره 5 سال اول انتشار خود به تاریخ مرداد این سال نامه ای خصوصی از لندن را منتشر می سازد که در بخشی از گزارش با روایت خواندنی ها تناقض و در بخش دیگری نکاتی دیگر دارد!
«یغما» با تیتر «نامه خصوصی از لندن» می نویسد: روز سه شنبه ۲۹ تیرماه ساعت سه و نیم بعد از ظهر طیاره متعلق به دوك گلاستر كه اعلیحضرت شاه ایران در آن مسافرت کردند وارد محل فرود آمدن طیارات نیروی هوایی انگلستان واقع در خارج لندن گردید، و با این که این سفر جنبه خصوصی و غیر رسمی دارد آداب و تشریفاتی که نشانه کمال تجلیل و تکریم بود معمول شد. روز اول مرداد ماه هم مجلسی در سفارت کبرای دولت شاهنشاهی در لندن منعقد شد که در آن از ایرانیان جمعی حضور یافتند و شاهنشاه خود را زیارت کردند، اما بیانات ملوکانه را جز عده معدودی كه نزديك ايستاده بودند کسی نشنید.
نکته ای که در همین چندروزه مورد توجه و مورث تأسف ایرانیان دلسوز وطن خواه و انگلیسیان تیزبین و آگاه گردیده است عدم لیاقت چند تن از جوانان جلف و سبکی است جزء همراهان شاه آمده اند که حتی ارزش پولی راهم که خرج آمد و رفت ایشان می شود ندارند. این ها جز تملق و چاپلوسی و دعوی شاه پرستی مایه ای ندارند، و علاوه بر این که آبروی ملت ایران را در نظر خارجیان کم می کنند ممکن است به تدریج امر را بر شهنشاه جوان مشتبه و ذهن وی را مشوب نمایند، و باعث اعمال و اقداماتی شوند که منافی مقام پادشاه يك مملكت مشروطه است.
نویسنده در ادامه افزوده است: امیدواریم که شاهنشاه ما گذشته از معجزات علم و فن و صنعت که در انگلستان مشاهده می کنند در عمل شاه انگلستان و رفتار او با مردم نیز امعان نظر فرمایند و معجزه فن سلطنت را در يك مملکت مشروطه ببینند.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
✳️ از تیترها عبور کنید و متن را هم بخوانید/ سیاست های اعلامی و اعمالی پهلوی در باره #اعراب_و_اسرائیل چه بود؟
#محمدرضا_پهلوی در مصاحبه ای با سردبیر #الحوادث که به تاریخ 4 آذر 1352 در جراید ایران منتشر شد سخنان بسیار مهمی را درباره سیاست خارجی ایران بخصوص در حوزه جنگ اعراب و اسرائیل و همچنین رویکرد پهلوی به #شیعیان_لبنان بر زبان آورد که از دو منظر باید به آن توجه کرد، نخست مواضع اعلامی پهلوی درباره جنگ اعراب و اسرائیل است که بیشتر برای مخاطب داخلی مسلمان بر زبان آورده می شد و به تیتر یک روزنامه ها راه می یافت و دوم آن که سیاست های اعمالی پهلوی در میانه سطور این مصاحبه طولانی و مبسوط به عیان دیده می شد و آن این که از نظر شاه ایران «اسرائیل وجود دارد» و «روابط اقتصادی میان ایران و اسرائیل به خاطر اعراب نمی تواند تعطیل شود» و سوم این که «من [پهلوی دوم] شاهِ ایران هستم و مسئولیتی در قبال شیعیان لبنان ندارم هر چند آنان ایرانِ شیعه را سخنگوی خود می دانند»!
از آن جا که تعدادی از دوستان با استناد به این تیترهای صفحات نخست و بدون نگاه به متن سخنان شاه چنین استنباط می کنند که پهلوی رویکرد ضد اسرائیلی داشته بر عکس فرزند او که این روزها مواضع و رویکرد دیگری دارد بازخوانی مصاحبه سال 1352 پهلوی با «الحوادث» ضروری به نظر می رسد.
مهم ترین بخش های مصاحبه شاه با #الحوادث که با تیتر «اسرائیل دیگر نمی تواند پلیس منطقه باشد» در #روزنامه_اطلاعات ، 4 آذر 1352 منتشر شده است به شرح زیر است؛
⚠️ سیاست های اعلامی:
‼️ ممکن نیست اماکن مقدسه اسلام به دست غیر مسلمانان سپرده شود!
اگر حقوق ملت #فلسطین تأمین نشود صلحی در منطقه وجود نخواهد داشت. فلسطینی ها قبل از هر کس دیگر حق دارند در مورد سرنوشت خود تصمیم بگیرند. من در مذاکراتی که با #کیسینجر کردم به صراحت به وی گفتم ممکن نیست که اماکن مقدسه اسلامی به دست غیر مسلمانان سپرده شود. این سیاست را ما از سال ۱۹۶۷ اتخاذ کردیم و سیاست جدیدی نیست.
‼️ اسرائیل پلیس منطقه نیست و نیروی شکست ناپذیر منطقه به شمار نمی آید!
اسرائیل دیگر نمی تواند پلیس منطقه باشد. آنچه اخیر ا به وقوع پیوست برای جهانیان و برای خود اسرائیل ثابت کرد که اعراب قادر به جنگ هستند و این می رساند که نقش پلیس پایان یافته است. اسرائیل دیگر نیروی شکست ناپذیر منطقه به شمار نمی آید.
⚠️ سیاست های اعمالی
‼️ من تنها مسئول شیعیان ایران هستم و مسئولیت شیعیان لبنان با خود دولت لبنان است!
درباره حمایت ایران از شیعیان لبنان باید بگویم که من تنها مسئول شیعیان ایران هستم، ولی چون ایران تنها دولت شیعه جهان است شیعیان جهان ایران را سخنگوی خود می دانند. ما نه با اسرائیل و نه با لبنان مرز مشترکی نداریم و نمی توانیم با گروه معینی از اهالی لبنان روابط خاصی برقرار کنیم. لبنان کشوری مستقل است و دولت آن مسئولیت حمایت از شیعیان آن را دارد، همانطور که مسئولیت اتباع دیگر مذاهب را دارد. با وجود این ما در این مورد کوتاهی نکردیم و همیشه به آنچه که در لبنان می گذرد توجه خاصی مبذول داشته ایم، به ویژه هنگامی که شیعیان مورد حمله بدون دلیل اسرائیل قرار گرفتند، ولی همان طور که گفتم در درجه اول مسئولیت شیعیان لبنان با خود دولت لبنان است.
‼️ به مبارزه منفی با اسرائیل معتقد نیستم/ دفتر اقتصادی اسرائیل در تهران بسته نمی شود!
ما تعدادی هواپیما در اختیار عربستان سعودی قرار دادیم و این هواپیماها آنچه را که از آن ها خواسته شده بود کردند. این حداکثر چیزی است که می توانم بگویم.
ما به روش های منفی معتقد نیستیم، من هیچ فایده ای نه برای خودمان و نه برای شما در بستن دفتر اقتصادی اسرائیل در تهران نمی بینم. بهتر است صریح باشیم، فریبکاری بی فایده است و جهان روی احساسات حکم نمی کند. فکر ما روشن است، سیاست ما #سیاست_مستقل_ملی است، ما مایل نیستیم که کورکورانه به دنبال دیگران برویم، ما معتقدیم سیاست ما سیاستی روشن و مثبت است. آیا می خواهید ما مانند بعضی ها با حرف به جنگ دنیا برویم.
‼️روابط ما با اسرائیل بر این اساس است که «اسرائیل وجود دارد»!
روابط ما با اسرائیل بر این اساس است که اسرائیل وجود دارد. ما به خاطر همبستگی با جهان اسلام روابط دیپلماسی با اسرائیل برقرار نکردیم. با آنکه خیلی از دوستان بزرگ شما با اسرائیل روابط حسنه دارند چرا از آن ها نمی خواهید که روابط شان را با آن کشور قطع کنند؟ اکثر اعراب سنی مذهب اند، چرا از ترکیه که یک کشور سنی است نمی خواهید که دفتر اقتصادی خود را با اسرائیل ببندد؟ چرا همه انتقاد خود را متوجه تنها ایران می کنید؟
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
#محمدرضا_پهلوی در مصاحبه ای با سردبیر #الحوادث که به تاریخ 4 آذر 1352 در جراید ایران منتشر شد سخنان بسیار مهمی را درباره سیاست خارجی ایران بخصوص در حوزه جنگ اعراب و اسرائیل و همچنین رویکرد پهلوی به #شیعیان_لبنان بر زبان آورد که از دو منظر باید به آن توجه کرد، نخست مواضع اعلامی پهلوی درباره جنگ اعراب و اسرائیل است که بیشتر برای مخاطب داخلی مسلمان بر زبان آورده می شد و به تیتر یک روزنامه ها راه می یافت و دوم آن که سیاست های اعمالی پهلوی در میانه سطور این مصاحبه طولانی و مبسوط به عیان دیده می شد و آن این که از نظر شاه ایران «اسرائیل وجود دارد» و «روابط اقتصادی میان ایران و اسرائیل به خاطر اعراب نمی تواند تعطیل شود» و سوم این که «من [پهلوی دوم] شاهِ ایران هستم و مسئولیتی در قبال شیعیان لبنان ندارم هر چند آنان ایرانِ شیعه را سخنگوی خود می دانند»!
از آن جا که تعدادی از دوستان با استناد به این تیترهای صفحات نخست و بدون نگاه به متن سخنان شاه چنین استنباط می کنند که پهلوی رویکرد ضد اسرائیلی داشته بر عکس فرزند او که این روزها مواضع و رویکرد دیگری دارد بازخوانی مصاحبه سال 1352 پهلوی با «الحوادث» ضروری به نظر می رسد.
مهم ترین بخش های مصاحبه شاه با #الحوادث که با تیتر «اسرائیل دیگر نمی تواند پلیس منطقه باشد» در #روزنامه_اطلاعات ، 4 آذر 1352 منتشر شده است به شرح زیر است؛
⚠️ سیاست های اعلامی:
‼️ ممکن نیست اماکن مقدسه اسلام به دست غیر مسلمانان سپرده شود!
اگر حقوق ملت #فلسطین تأمین نشود صلحی در منطقه وجود نخواهد داشت. فلسطینی ها قبل از هر کس دیگر حق دارند در مورد سرنوشت خود تصمیم بگیرند. من در مذاکراتی که با #کیسینجر کردم به صراحت به وی گفتم ممکن نیست که اماکن مقدسه اسلامی به دست غیر مسلمانان سپرده شود. این سیاست را ما از سال ۱۹۶۷ اتخاذ کردیم و سیاست جدیدی نیست.
‼️ اسرائیل پلیس منطقه نیست و نیروی شکست ناپذیر منطقه به شمار نمی آید!
اسرائیل دیگر نمی تواند پلیس منطقه باشد. آنچه اخیر ا به وقوع پیوست برای جهانیان و برای خود اسرائیل ثابت کرد که اعراب قادر به جنگ هستند و این می رساند که نقش پلیس پایان یافته است. اسرائیل دیگر نیروی شکست ناپذیر منطقه به شمار نمی آید.
⚠️ سیاست های اعمالی
‼️ من تنها مسئول شیعیان ایران هستم و مسئولیت شیعیان لبنان با خود دولت لبنان است!
درباره حمایت ایران از شیعیان لبنان باید بگویم که من تنها مسئول شیعیان ایران هستم، ولی چون ایران تنها دولت شیعه جهان است شیعیان جهان ایران را سخنگوی خود می دانند. ما نه با اسرائیل و نه با لبنان مرز مشترکی نداریم و نمی توانیم با گروه معینی از اهالی لبنان روابط خاصی برقرار کنیم. لبنان کشوری مستقل است و دولت آن مسئولیت حمایت از شیعیان آن را دارد، همانطور که مسئولیت اتباع دیگر مذاهب را دارد. با وجود این ما در این مورد کوتاهی نکردیم و همیشه به آنچه که در لبنان می گذرد توجه خاصی مبذول داشته ایم، به ویژه هنگامی که شیعیان مورد حمله بدون دلیل اسرائیل قرار گرفتند، ولی همان طور که گفتم در درجه اول مسئولیت شیعیان لبنان با خود دولت لبنان است.
‼️ به مبارزه منفی با اسرائیل معتقد نیستم/ دفتر اقتصادی اسرائیل در تهران بسته نمی شود!
ما تعدادی هواپیما در اختیار عربستان سعودی قرار دادیم و این هواپیماها آنچه را که از آن ها خواسته شده بود کردند. این حداکثر چیزی است که می توانم بگویم.
ما به روش های منفی معتقد نیستیم، من هیچ فایده ای نه برای خودمان و نه برای شما در بستن دفتر اقتصادی اسرائیل در تهران نمی بینم. بهتر است صریح باشیم، فریبکاری بی فایده است و جهان روی احساسات حکم نمی کند. فکر ما روشن است، سیاست ما #سیاست_مستقل_ملی است، ما مایل نیستیم که کورکورانه به دنبال دیگران برویم، ما معتقدیم سیاست ما سیاستی روشن و مثبت است. آیا می خواهید ما مانند بعضی ها با حرف به جنگ دنیا برویم.
‼️روابط ما با اسرائیل بر این اساس است که «اسرائیل وجود دارد»!
روابط ما با اسرائیل بر این اساس است که اسرائیل وجود دارد. ما به خاطر همبستگی با جهان اسلام روابط دیپلماسی با اسرائیل برقرار نکردیم. با آنکه خیلی از دوستان بزرگ شما با اسرائیل روابط حسنه دارند چرا از آن ها نمی خواهید که روابط شان را با آن کشور قطع کنند؟ اکثر اعراب سنی مذهب اند، چرا از ترکیه که یک کشور سنی است نمی خواهید که دفتر اقتصادی خود را با اسرائیل ببندد؟ چرا همه انتقاد خود را متوجه تنها ایران می کنید؟
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
#تصاویر_تاریخی
از راست به چپ : #اردشیر_زاهدی سفیر وقت ایران در امریکا، #فرح_دیبا ، #هنری_کیسینجر وزیر خارجه وقت امریکا و همسرش به تاریخ ۶ ژوئیه ۱۹۷۵ در مرکز کندی در واشنگتن
در سالهای پایانی دهه 1960 و اوایل دهه 1970م، با روی کارآمدن نیکسون در کاخ سفید و متعاقب آن انتصاب هنری کیسینجر به عنوان مغز متفکر امنیت ملی آمریکا، فصل جدیدی از روابط ایران و آمریکا آغاز شد.
هنری کیسینجر در دهه ۱۹۷۰م، به عنوان وزیر خارجه آمریکا، سیاست حمایت بیقیدوشرط از شاه ایران را پیش گرفت و به دنبال تقویت نقش آمریکا در منطقه خلیج فارس بود. وی مخالفتهای بسیاری را که از سوی وزارت امور خارجه آمریکا و پنتاگون مطرح شده بودند، نادیده گرفت و به شاه ایران توانایی خرید همه رقم تسلیحات از آمریکا را داد.[10] با وقوع انقلاب اسلامی و تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی در تهران در سال ۱۹۷۹م، رابطهای که کیسینجر برای ایجاد آن تلاش کرده بود، به طور کامل از بین رفت. این اتفاق، بهویژه در پرتو انتقادات جورج بال، یک دیپلمات کارآمد از وزارت امور خارجه آمریکا که سیاستهای کیسینجر را احمقانه میخواند، برخی را به این نتیجه رساند که کیسینجر مسئول مستقیم این فاجعه بوده است؛ همچنین کیسینجر با موفقیت توانست دولت جیمی کارتر را ترغیب کند تا به محمدرضا پهلوی پناهندگی اعطا کند، و همین موضوع روابط بین تهران و واشنگتن را به وخامت بیشتری کشاند و تأثیر بسیاری بر بحران گروگانگیری سفارت آمریکا برجای گذاشت. کیسینجر در پاسخ به انتقادات وارده به سیاستهایش در ایران، تأکید میکرد که ایران برای آمریکا قطعهای از املاک راهبردی است و نیازمند بود که آمریکا با شاه ایران همکاری کند؛ چرا که وی ایران را بهعنوان یکی از نقاط حساس در سیاست خارجی آمریکا میشناخت.
#منبع
هیلاری رودهام کلینتون، زلمای خلیلزاد و هنری کسینجر، نبرد سایهها: ایران در آینهی خاطرات، ترجمه مسعود شایگان، تهران، ستاک، چ دوم، 1397، صص 71-100.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
از راست به چپ : #اردشیر_زاهدی سفیر وقت ایران در امریکا، #فرح_دیبا ، #هنری_کیسینجر وزیر خارجه وقت امریکا و همسرش به تاریخ ۶ ژوئیه ۱۹۷۵ در مرکز کندی در واشنگتن
در سالهای پایانی دهه 1960 و اوایل دهه 1970م، با روی کارآمدن نیکسون در کاخ سفید و متعاقب آن انتصاب هنری کیسینجر به عنوان مغز متفکر امنیت ملی آمریکا، فصل جدیدی از روابط ایران و آمریکا آغاز شد.
هنری کیسینجر در دهه ۱۹۷۰م، به عنوان وزیر خارجه آمریکا، سیاست حمایت بیقیدوشرط از شاه ایران را پیش گرفت و به دنبال تقویت نقش آمریکا در منطقه خلیج فارس بود. وی مخالفتهای بسیاری را که از سوی وزارت امور خارجه آمریکا و پنتاگون مطرح شده بودند، نادیده گرفت و به شاه ایران توانایی خرید همه رقم تسلیحات از آمریکا را داد.[10] با وقوع انقلاب اسلامی و تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان ایرانی در تهران در سال ۱۹۷۹م، رابطهای که کیسینجر برای ایجاد آن تلاش کرده بود، به طور کامل از بین رفت. این اتفاق، بهویژه در پرتو انتقادات جورج بال، یک دیپلمات کارآمد از وزارت امور خارجه آمریکا که سیاستهای کیسینجر را احمقانه میخواند، برخی را به این نتیجه رساند که کیسینجر مسئول مستقیم این فاجعه بوده است؛ همچنین کیسینجر با موفقیت توانست دولت جیمی کارتر را ترغیب کند تا به محمدرضا پهلوی پناهندگی اعطا کند، و همین موضوع روابط بین تهران و واشنگتن را به وخامت بیشتری کشاند و تأثیر بسیاری بر بحران گروگانگیری سفارت آمریکا برجای گذاشت. کیسینجر در پاسخ به انتقادات وارده به سیاستهایش در ایران، تأکید میکرد که ایران برای آمریکا قطعهای از املاک راهبردی است و نیازمند بود که آمریکا با شاه ایران همکاری کند؛ چرا که وی ایران را بهعنوان یکی از نقاط حساس در سیاست خارجی آمریکا میشناخت.
#منبع
هیلاری رودهام کلینتون، زلمای خلیلزاد و هنری کسینجر، نبرد سایهها: ایران در آینهی خاطرات، ترجمه مسعود شایگان، تهران، ستاک، چ دوم، 1397، صص 71-100.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
Forwarded from عکس نگار
✳️ این وصیت نامه کسی است که شاه گفت 25 ریال از #خمینی گرفته است تا آشوب کند / چند ثانیه پیش از تیرباران #طیب و #حاج_اسماعیل_رضایی چه سخنانی بین آنان رد و بدل شد؟! / این عکس ها را نگه دارید روز قیامت به درد ما می خورد!
❌ متن زیر در صفحات 10 ، 11 و 12 #روزنامه_کیهان ، #11_آبان_1342 منتشر شده است.
ساعت پنج و ده دقیقه بود که حاج محمد اسماعیل رضایی در حالی که یک قرآن با جلد سبز به سینه خود چسبانده بود از در اتاق وارد شد، موهای سرش ژولیده و رنگ صورتش کمرنگ بود بهت زده به اطرافیان نگاه کرد و در همان صندلی که طیب برای تشریفات مقدماتی نشسته بود قرار گرفت و گفت طیب دیروز تا حالا چند بار به مامورین محافظ من گفته بود که به حاج اسمعیل بگوئید به اتاق من بیاید با او کار دارم او می می خواهد از من رضایت بگیرد من به اتاق او نرفتم ولی در دلم از او راضی هستم و او را می بخشم ...حاج اسماعیل پس از گفتن این جملات وصیت نامه اش را از جیب درآورد و گفت چون خیلی از اموال مردم نزد من است بدهی ها و پول هایی را که طلبکارم روی کاغذ نوشته ام ...خواهش میکنم که این جا روی کاغذ بنویسید تا حقی از کسی ضایع نشود.
حاجی اسمعیل وقتی این حرف ها را می زد روحیه اش با موقعی که وارد اتاق شد فرق کرده بود و روحیه اش خوب شده بود و همان طور که وصیت نامه اش را که در سه نسخه بود به نماینده دادستان ارتش می داد گفت آنقدر خوشحالم که تیرباران می شوم در این دنیا ماندنش غیر از معصیت چیز دیگری عاید انسان نمی شود...
حاج اسمعیل گفت 420 هزار تومان از حاجی علی نوری گرفتم 200 هزار تومان چک بدون تاریخ به او داده ام و 220 هزار تومان آن را از من مدرک ندارد.
120 هزار تومان حاحی مجدالدین مدنی به من داده که یک چک بدون تاریخ به او داده ام و این پول بابت زمینی است که با آقایان حسین قاسمیه ، حاجی علی برقی شریک میباشیم.
35 هزار تومان از آقای حسین قاسمیه و 15 هزار تومان هم چک داده ام که ایشان برای من دو سفته امضا کرده است که پولش را طلب دارد.
12 هزار تومان به آقای مهندس رضایی پول قالی و یک سفته ایشان طلبکار هستند و آن چه که آقای حسین قاسمیه در مدتی که من در زندان بوده ام به همشیره ام داده است اطلاعی ندارم آن مبلغ(یعنی هر چه بگوید) درست است به او بپردازید- چون او آدم درستی است.
با حاجی علی برقی در ساختمان میدان شوش ساختمان داریم که دو سهم از شش سهم آن متعلق به من است و بابت وجه تتمه ساختمان هر چه او خودش گفت درست است از من طلبکار است.
نصف منزل خیابان بهار که سندش به نام اینجانب است و 7 هزار تومان بابت کرایه اش که طلبکارم و سندش در منزل است با نصف آن منزل که سه دانگ باشد متعلق به حاجی مجدالدین مدنی است و یک تلفن هم در خیابان ویلا متعلق به ایشان است که سندش به نام من است.
‼️ اتومبیلم را بفروشید
به خانواده ام بگوئید که اتومبیلم را بفروشند پولش را سه قسمت کنند یک قسمت آن را به والده ام بدهند یک قسمت از آن را به دایی خودم که برادر خواهرم است و احمد ایلخانی نام دارد بدهند. یک قسمت دیگر که باقی می ماند به محمد علی ارشدی که ایی دیگرم است بدهند چون وضعش ناجور است.
‼️ طلب های من
حاج اسمعیل سپس گفت : طلب های مرا بنویسید! اول به یکی از شرکت ها در حدود 630 هزار تومان مساعده داده ام که هر چه از این مبلغ وصول شود، سه قسمت کنید ...دو قسمت آن متعلق به حاجی علی نوری و یک قسمتش متعلق به خود من است ...
‼️ چند لحظه قبل از فرمان آتش...!
چند لحظه قبل از فرمان آتش، وقتی طیب و حاج اسماعیل را به تیرهای چوبی بسته بودند، این گفت و گو بین آن ها رد و بدل شد : حاج اسماعیل (خطاب به عکاس ها) این عکس ها را نگه دارید روز قیامت به درد ما می خورد!
(در این هنگام طیب به قهقهه خندید)
حاج اسماعیل (خطاب به طیب) – چرا میخندی؟ مگه دروغ میگم؟
طیب (باز هم با خنده) – خیلی خب! تیربارونت میکنن...مردن که دیگه این همه حرف زدن نداره...!
حاج اسمعیل – آخه ما داریم می میریم! تو هم همین طور
طیب (با خنده) حالا ساکت شو، بذار کارشونو بکنن.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
❌ متن زیر در صفحات 10 ، 11 و 12 #روزنامه_کیهان ، #11_آبان_1342 منتشر شده است.
ساعت پنج و ده دقیقه بود که حاج محمد اسماعیل رضایی در حالی که یک قرآن با جلد سبز به سینه خود چسبانده بود از در اتاق وارد شد، موهای سرش ژولیده و رنگ صورتش کمرنگ بود بهت زده به اطرافیان نگاه کرد و در همان صندلی که طیب برای تشریفات مقدماتی نشسته بود قرار گرفت و گفت طیب دیروز تا حالا چند بار به مامورین محافظ من گفته بود که به حاج اسمعیل بگوئید به اتاق من بیاید با او کار دارم او می می خواهد از من رضایت بگیرد من به اتاق او نرفتم ولی در دلم از او راضی هستم و او را می بخشم ...حاج اسماعیل پس از گفتن این جملات وصیت نامه اش را از جیب درآورد و گفت چون خیلی از اموال مردم نزد من است بدهی ها و پول هایی را که طلبکارم روی کاغذ نوشته ام ...خواهش میکنم که این جا روی کاغذ بنویسید تا حقی از کسی ضایع نشود.
حاجی اسمعیل وقتی این حرف ها را می زد روحیه اش با موقعی که وارد اتاق شد فرق کرده بود و روحیه اش خوب شده بود و همان طور که وصیت نامه اش را که در سه نسخه بود به نماینده دادستان ارتش می داد گفت آنقدر خوشحالم که تیرباران می شوم در این دنیا ماندنش غیر از معصیت چیز دیگری عاید انسان نمی شود...
حاج اسمعیل گفت 420 هزار تومان از حاجی علی نوری گرفتم 200 هزار تومان چک بدون تاریخ به او داده ام و 220 هزار تومان آن را از من مدرک ندارد.
120 هزار تومان حاحی مجدالدین مدنی به من داده که یک چک بدون تاریخ به او داده ام و این پول بابت زمینی است که با آقایان حسین قاسمیه ، حاجی علی برقی شریک میباشیم.
35 هزار تومان از آقای حسین قاسمیه و 15 هزار تومان هم چک داده ام که ایشان برای من دو سفته امضا کرده است که پولش را طلب دارد.
12 هزار تومان به آقای مهندس رضایی پول قالی و یک سفته ایشان طلبکار هستند و آن چه که آقای حسین قاسمیه در مدتی که من در زندان بوده ام به همشیره ام داده است اطلاعی ندارم آن مبلغ(یعنی هر چه بگوید) درست است به او بپردازید- چون او آدم درستی است.
با حاجی علی برقی در ساختمان میدان شوش ساختمان داریم که دو سهم از شش سهم آن متعلق به من است و بابت وجه تتمه ساختمان هر چه او خودش گفت درست است از من طلبکار است.
نصف منزل خیابان بهار که سندش به نام اینجانب است و 7 هزار تومان بابت کرایه اش که طلبکارم و سندش در منزل است با نصف آن منزل که سه دانگ باشد متعلق به حاجی مجدالدین مدنی است و یک تلفن هم در خیابان ویلا متعلق به ایشان است که سندش به نام من است.
‼️ اتومبیلم را بفروشید
به خانواده ام بگوئید که اتومبیلم را بفروشند پولش را سه قسمت کنند یک قسمت آن را به والده ام بدهند یک قسمت از آن را به دایی خودم که برادر خواهرم است و احمد ایلخانی نام دارد بدهند. یک قسمت دیگر که باقی می ماند به محمد علی ارشدی که ایی دیگرم است بدهند چون وضعش ناجور است.
‼️ طلب های من
حاج اسمعیل سپس گفت : طلب های مرا بنویسید! اول به یکی از شرکت ها در حدود 630 هزار تومان مساعده داده ام که هر چه از این مبلغ وصول شود، سه قسمت کنید ...دو قسمت آن متعلق به حاجی علی نوری و یک قسمتش متعلق به خود من است ...
‼️ چند لحظه قبل از فرمان آتش...!
چند لحظه قبل از فرمان آتش، وقتی طیب و حاج اسماعیل را به تیرهای چوبی بسته بودند، این گفت و گو بین آن ها رد و بدل شد : حاج اسماعیل (خطاب به عکاس ها) این عکس ها را نگه دارید روز قیامت به درد ما می خورد!
(در این هنگام طیب به قهقهه خندید)
حاج اسماعیل (خطاب به طیب) – چرا میخندی؟ مگه دروغ میگم؟
طیب (باز هم با خنده) – خیلی خب! تیربارونت میکنن...مردن که دیگه این همه حرف زدن نداره...!
حاج اسمعیل – آخه ما داریم می میریم! تو هم همین طور
طیب (با خنده) حالا ساکت شو، بذار کارشونو بکنن.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
#بریده_جرائد_قدیمی
#روزنامه_ادیب ، ۲۸ دی ۱۳۳۰
#اغفال_شاهنشاه بزرگ ترین خیانت به کشور و ملت است
شاهنشاها! حقایق امور و کنه مطالب به سمع مبارک شاهانه نمی رسد...
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
#روزنامه_ادیب ، ۲۸ دی ۱۳۳۰
#اغفال_شاهنشاه بزرگ ترین خیانت به کشور و ملت است
شاهنشاها! حقایق امور و کنه مطالب به سمع مبارک شاهانه نمی رسد...
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
Audio
🎙صوت منتشرنشده: روایت تسخیر از زبان یکی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام
🔸این فایل صوتی که از نوار کاست پیاده شده، مربوط به جلسه پرسش و پاسخ محسن شیخپور، یکی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، درباره واقعه تسخیر سفارت امریکا است. مکان جلسه دفتر انجمن اسلامی دانشگاه کاشان و زمان آن، نیمه دوم سال ۱۳۵۸، اندکی پس از واقعه تسخیر است. شیخپور در این جلسه به ابعاد مختلف واقعه تسخیر میپردازد.
🔹محسن شیخپور دانشجوی رشته اقتصاد دانشگاه تهران و از بنیانگذاران انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد پس از پیروزی انقلاب بود. او در ۵ شهریور ۱۴۰۰ پس از تحمل سالها بیماری، درگذشت. فرزند مرحوم شیخپور این فایل صوتی را در اختیار مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی قرار داده است.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
🔸این فایل صوتی که از نوار کاست پیاده شده، مربوط به جلسه پرسش و پاسخ محسن شیخپور، یکی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، درباره واقعه تسخیر سفارت امریکا است. مکان جلسه دفتر انجمن اسلامی دانشگاه کاشان و زمان آن، نیمه دوم سال ۱۳۵۸، اندکی پس از واقعه تسخیر است. شیخپور در این جلسه به ابعاد مختلف واقعه تسخیر میپردازد.
🔹محسن شیخپور دانشجوی رشته اقتصاد دانشگاه تهران و از بنیانگذاران انجمن اسلامی دانشکده اقتصاد پس از پیروزی انقلاب بود. او در ۵ شهریور ۱۴۰۰ پس از تحمل سالها بیماری، درگذشت. فرزند مرحوم شیخپور این فایل صوتی را در اختیار مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی قرار داده است.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
مطبوعات قدیمی
🎙صوت منتشرنشده: روایت تسخیر از زبان یکی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام 🔸این فایل صوتی که از نوار کاست پیاده شده، مربوط به جلسه پرسش و پاسخ محسن شیخپور، یکی از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، درباره واقعه تسخیر سفارت امریکا است. مکان جلسه دفتر انجمن اسلامی…
🔸محسن شیخپور دانشجوی اقتصاد (چپ) و علی شکوری راد دانشجوی پزشکی (راست) در انتخابات نخستین دوره انجمن اسلامی دانشگاه تهران در سال ۱۳۵۸
🔹اندکی بعد، انجمن اسلامی دانشگاه تهران یکی از اضلاع اصلی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را تشکیل داد.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
🔹اندکی بعد، انجمن اسلامی دانشگاه تهران یکی از اضلاع اصلی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام را تشکیل داد.
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
✳️ گزارشي از اسناد «بيد سياه استعمار بر جان هنر فرشبافي ايران»!
روزنامه «اعتماد» در شماره ۲۰ آبان ۱۴۰۳ بخش دوم گزارشی با عنوان «بید سیاه استعمار بر جان هنر فرش بافی ایران» به قلم «مریم مهدوی اصل» منتشر کرد که در بخشی از این گزارش به سند پیوست اشاره و در شرح آن أمده است:
شايد بتوان گفت؛ نخستين برگ سند درخصوص كشف فرش يا قالي دوره هخامنشيان، متعلق به مكاتبات وزارت فرهنگ با وزارت امورخارجه درسال ۱۳۳۵خورشيدي است. يعني يكدهه پيشاز تعريف واژه «قالي» در«لغتنامه دهخدا» كه هيچ خبر يا توصيفي ازآن قابل مشاهده نيست. دركمال تأسف، نخستينبار بين سالهاي ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۲ يعني حدود ۶۵ سال پساز بهنگارش درآوردن «لغتنامه دهخدا»، اين سند را هنگام استخراج اسناد پوشه «كارتن متفرقهها - موسيقي و صنايع و هنرهاي زيباي ايران و ساير ممالك و نشريات مربوطه» را در آرشيو اداره اسناد وزارت امور خارجه مشاهده كردم. در متن اين سند فرهنگي آمده است:
«وزارت فرهنگ- اداره كل هنرهاي زيباي كشور- تاريخ ۱۷/۸/۳۵- وزارت امور خارجه- بهطوري كه استحضار دارند در سنوات اخير در ناحيه پازيريك از طرف دانشمندان شوروي يك قطعه فرش و قطعاتي پارچه بافت ايران در زمان هخامنشي كشف شده كه فعلا در موزه «ارميتاژ لنينگراد» موجود است، چون قطعات مذكور نمونههاي منحصربهفرد فن بافندگي ايران در زمان هخامنشي است. خواهشمند است دستور فرمايند از طرف آن وزارت اقدام شود كه عكسهايي رنگي و سياه و سفيد از فرش و پارچههاي مكشوفه تهيه و براي اين اداره ارسال شود. رييس اداره كل هنرهاي زيبايكشور. #مهرداد_پهلبد ... .»
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
روزنامه «اعتماد» در شماره ۲۰ آبان ۱۴۰۳ بخش دوم گزارشی با عنوان «بید سیاه استعمار بر جان هنر فرش بافی ایران» به قلم «مریم مهدوی اصل» منتشر کرد که در بخشی از این گزارش به سند پیوست اشاره و در شرح آن أمده است:
شايد بتوان گفت؛ نخستين برگ سند درخصوص كشف فرش يا قالي دوره هخامنشيان، متعلق به مكاتبات وزارت فرهنگ با وزارت امورخارجه درسال ۱۳۳۵خورشيدي است. يعني يكدهه پيشاز تعريف واژه «قالي» در«لغتنامه دهخدا» كه هيچ خبر يا توصيفي ازآن قابل مشاهده نيست. دركمال تأسف، نخستينبار بين سالهاي ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۲ يعني حدود ۶۵ سال پساز بهنگارش درآوردن «لغتنامه دهخدا»، اين سند را هنگام استخراج اسناد پوشه «كارتن متفرقهها - موسيقي و صنايع و هنرهاي زيباي ايران و ساير ممالك و نشريات مربوطه» را در آرشيو اداره اسناد وزارت امور خارجه مشاهده كردم. در متن اين سند فرهنگي آمده است:
«وزارت فرهنگ- اداره كل هنرهاي زيباي كشور- تاريخ ۱۷/۸/۳۵- وزارت امور خارجه- بهطوري كه استحضار دارند در سنوات اخير در ناحيه پازيريك از طرف دانشمندان شوروي يك قطعه فرش و قطعاتي پارچه بافت ايران در زمان هخامنشي كشف شده كه فعلا در موزه «ارميتاژ لنينگراد» موجود است، چون قطعات مذكور نمونههاي منحصربهفرد فن بافندگي ايران در زمان هخامنشي است. خواهشمند است دستور فرمايند از طرف آن وزارت اقدام شود كه عكسهايي رنگي و سياه و سفيد از فرش و پارچههاي مكشوفه تهيه و براي اين اداره ارسال شود. رييس اداره كل هنرهاي زيبايكشور. #مهرداد_پهلبد ... .»
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
✳️ خاطره جالب و ناشنیده #موسوی_خوئینی_ها از #شیخ_علی_تهرانی!
#روزنامه_سلام در شماره یک اسفند ۱۳۷۷ در ستون #الو_سلام به نقل از یک خواننده روزنامه نسبت به بازتاب نیافتن فوت آیت الله آذری قمی در رسانه ها انتقاد و از قول مدیر مسئول روزنامه خاطره ای نقل کرد که جالب توجه است.
متن پیام منتشر شده در این ستون و پاسخ روزنامه سلام را مرور می کنیم؛
«متأسفانه اخیرا با فوت حضرت آیت الله آذری قمی هیچ کجا انعکاسی از این مسأله نشده است آن طور که بنده می دانم ایشان سابقه زیادی داشتند ولی در رادیو و تلویزیون هم نامی از ایشان برده نشد!»
#سلام : آن زمانی که آقای آذری قمی در رابطه با میزان اختيارات ولایت مطلقه فقیه داد سخن میداد و از تریبون نماز جمعه اعلام می کرد که ولایت مطلقه حتی توحید را هم می تواند تعطیل کند رادیو و تلویزیون از آن مرحوم چهره سازی میکرد ولی وقتی که... حالا چرا از او تجلیل کند؟
آقای آذری قمی از این دنیا رفته است و ما هم برای او از خداوند علو درجات و رحمت و مغفرت تقاضا می کنیم ولی آن تندروی های ده سال پیش آن مرحوم با این مواضع سالهای آخر عمر ایشان عبرت آموز است که معمولا هر افراطی به دنبال خود تفریطی دارد بی مناسبت نیست داستانی را از آقای شیخ على تهرانی به روایت مدیر مسوول سلام نقل کنیم.
ایشان می گویند: «روزی با مرحوم آقای شهید بهشتی رضوان الله تعالى عليه قرار داشتیم که به اتفاق ایشان در جلسه روحانیت مبارز شرکت کنیم وقتی من به منزل مرحوم آقای بهشتی رسیدم ایشان همراه آقای تهرانی از منزل بیرون آمدند و سوار اتومبیل شدیم که خود آقای بهشتی رانندگی می کردند در بین راه آقای تهرانی یک بحث علمی مطرح کردند و در بین بحث از آقای بهشتی سوال کردند شما نظر آقای خمینی را در این بحث در پای درس شنیده اید؟ و مرحوم بهشتی جواب دادند که من هیچ گاه توفیق شرکت در درس آقای خمینی را نداشته ام در آن زمان هنوز کلمه امام به کار برده نمی شد که آقای تهرانی با شگفتی و هیجان خاصی کلماتی با اظهار تأسف آقای بهشتی گفتند (ما فعلا از تکرار آن کلمات به مرحوم خودداری می کنیم) و سپس آقای تهرانی اضافه کردند که امروز اگر ملاصدرا زنده شود باید اسفار را نزد آقای خمینی بخواند امروز اگر محقق زنده شود باید شرایع را نزد آقای خمینی بخواند و امروز اگر... زنده شود و اگر... زنده شود و نام تعداد زیادی از عرفای بزرگ و از فلاسفه و از فقهاء نامدار را آورد و گفت که باید همه آنان نزد آقای خمینی شاگردی کنند حتی درباره کتاب هایی که خود آنان تألیف کرده اند و همین آقای تهرانی با این غلو و مبالغه گویی ها روزی هم از رادیوی صدام مطالبی علیه امام گفت که شاید هیچ دشمنی نگفته باشد. فاعتبروا یا اولی الالباب»
انتشار با #ذکر_منبع لطف و بزرگواری عزیزان را نشان می دهد
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper
#روزنامه_سلام در شماره یک اسفند ۱۳۷۷ در ستون #الو_سلام به نقل از یک خواننده روزنامه نسبت به بازتاب نیافتن فوت آیت الله آذری قمی در رسانه ها انتقاد و از قول مدیر مسئول روزنامه خاطره ای نقل کرد که جالب توجه است.
متن پیام منتشر شده در این ستون و پاسخ روزنامه سلام را مرور می کنیم؛
«متأسفانه اخیرا با فوت حضرت آیت الله آذری قمی هیچ کجا انعکاسی از این مسأله نشده است آن طور که بنده می دانم ایشان سابقه زیادی داشتند ولی در رادیو و تلویزیون هم نامی از ایشان برده نشد!»
#سلام : آن زمانی که آقای آذری قمی در رابطه با میزان اختيارات ولایت مطلقه فقیه داد سخن میداد و از تریبون نماز جمعه اعلام می کرد که ولایت مطلقه حتی توحید را هم می تواند تعطیل کند رادیو و تلویزیون از آن مرحوم چهره سازی میکرد ولی وقتی که... حالا چرا از او تجلیل کند؟
آقای آذری قمی از این دنیا رفته است و ما هم برای او از خداوند علو درجات و رحمت و مغفرت تقاضا می کنیم ولی آن تندروی های ده سال پیش آن مرحوم با این مواضع سالهای آخر عمر ایشان عبرت آموز است که معمولا هر افراطی به دنبال خود تفریطی دارد بی مناسبت نیست داستانی را از آقای شیخ على تهرانی به روایت مدیر مسوول سلام نقل کنیم.
ایشان می گویند: «روزی با مرحوم آقای شهید بهشتی رضوان الله تعالى عليه قرار داشتیم که به اتفاق ایشان در جلسه روحانیت مبارز شرکت کنیم وقتی من به منزل مرحوم آقای بهشتی رسیدم ایشان همراه آقای تهرانی از منزل بیرون آمدند و سوار اتومبیل شدیم که خود آقای بهشتی رانندگی می کردند در بین راه آقای تهرانی یک بحث علمی مطرح کردند و در بین بحث از آقای بهشتی سوال کردند شما نظر آقای خمینی را در این بحث در پای درس شنیده اید؟ و مرحوم بهشتی جواب دادند که من هیچ گاه توفیق شرکت در درس آقای خمینی را نداشته ام در آن زمان هنوز کلمه امام به کار برده نمی شد که آقای تهرانی با شگفتی و هیجان خاصی کلماتی با اظهار تأسف آقای بهشتی گفتند (ما فعلا از تکرار آن کلمات به مرحوم خودداری می کنیم) و سپس آقای تهرانی اضافه کردند که امروز اگر ملاصدرا زنده شود باید اسفار را نزد آقای خمینی بخواند امروز اگر محقق زنده شود باید شرایع را نزد آقای خمینی بخواند و امروز اگر... زنده شود و اگر... زنده شود و نام تعداد زیادی از عرفای بزرگ و از فلاسفه و از فقهاء نامدار را آورد و گفت که باید همه آنان نزد آقای خمینی شاگردی کنند حتی درباره کتاب هایی که خود آنان تألیف کرده اند و همین آقای تهرانی با این غلو و مبالغه گویی ها روزی هم از رادیوی صدام مطالبی علیه امام گفت که شاید هیچ دشمنی نگفته باشد. فاعتبروا یا اولی الالباب»
انتشار با #ذکر_منبع لطف و بزرگواری عزیزان را نشان می دهد
www.arshiveiran.com
@oldnewspaper