Telegram Web Link
Ali Sorena | علی سورنا
Ali Sorena – Baad Pichid Too Mazraeye Gandom
متن آهنگ #باد_پیچید_تو_مزرعه_گندم

باد پیچید تو مزرعه ی گندم
پشت زمینای خونه ی پدربزرگ
اینجا کویره
گرم، خشک، سخت ،بزرگ
گفتم یادته نواختی برامون
با گندما سوت سوتک ساختی برامون
اومد یادم اومد یادش و ساخت
سوت سوتک رو بازم نواخت
بازم نواخت ، بادم نواخت
گندما می رقصیدن ، اون بازم نواخت
پشت به من بود ، وقتی برگشت دیدم
چشمهاش درخشیدن ، ولی بازم نواخت
زندگی گاهی ورم می کنه
سعی کن آروم باش و متین
سقوط کن به عمق رها شو
مثل نفس های عمیق
رهایی فرار نیست پشت هر گره
یه شیوه ی مبارزه است
این رو به رو شدن یعنی لمس واقعیت
و فراری از پناهگاه متنفره
باد پیچید تو مزرعه ی گندم
گرم شدم من همه ی سرد رو
ایستادم احساس از حضوم گذشت
اشک درد رو شست غروبم شکست
باد پیچید تو مزرعه ی گندم
آزاد شدم من همه ی درد رو
مرحم گذاشت رو زخم های بازم
ورودم به قعر ، سقوطم به زخم
[کورس]
این منم یه انسان سخت که دنبال صحنه می گرده
جاری تو پهنای مرگ ، گرچه می ترسه
بدون لحظه ای وقفه به سمت آینده
اون گلوله ای که می شه
شلیک هرگز به اسلحه بر نمی گرده
@official_alisorena
[ورس دو]
در انتهای هر زمستان
که دست ها و ساقه ها غروب می کند
آخرین انار دنیا به روی سنگ فرشی از جنس خون غروب می کند
در انتهای این تباهی ، انتهای این هوای بد
انتهای کوچه های یاس
بن بست ها غروب می کند
در انتهای تن جان غروب می کند
در انتهای شب جهان غروب می کند
در انتهای فقر نان غروب می کند
و در انتهای آخرین رعد و آخرین ستاره آسمان غروب می کند
و باران غروب می کند ، سواران غروب می کند
نامداران غروب می کند
تیر های چوبی از روی شونه های بردگان غروب می کند
در این سراسر غرق تباهی آفتاب و آفتابگردان
و مزرعه های سرگردان غروب می کند
اینجا که فواره ها جعل آبند
آبشاران غروب می کند
مثل تو که آخرین بند سرخ قامتت
به روی بومی از خیابان غروب می کند
خیابان غروب می کند
[کورس]
این منم یه انسان سخت که دنبال صحنه می گرده
جاری تو پهنای مرگ ، گرچه می ترسه
بدون لحظه ای وقفه به سمت آینده
اون گلوله ای که می شه شلیک هرگز به اسلحه بر نمی گرده
@official_alisorena
Ghalbhaye Atashin
Ali Sorena
آهنگ هشتم "قلب هایِ آتشین"

@official_alisorena
Ali Sorena | علی سورنا
Ali Sorena – Ghalbhaye Atashin
متن آهنگ #قلب_های_آتشین

تو زخم کوچه و دل خون
آواز دریچه بوی هوای پاره می داد
یه آرواره دستشه مرد بی دهنی که
دستاش آلوده است به خون تقدیر
توو آخرین شیب کوچه چرخید
فقط پایان رو برا ادامه می خواست
چهار پایه مرگ رو به طناب پاره می داد
می افتاد روی زمین
می رفت واسه کوچ بعدی اش
مگه میشه یادمون بره سوز تو زمستون
سرما چطوری پوستت رو ترکوند
سوز آتیش بدتر می برید
می چسبیدیم به هم سرد تر می شدیم
سرما روح رو لخته کرد
حتی وسط بوسه هامون عطسه کردیم
روح منجمد قرن سرد
یعنی کنار هم دنبال هم بگردیم
کی با ما چه کرده از زیر
که نشد حتی رو به هم بچرخیم
[کورس]
اما قلب های آتشین
قلب های آتشین
زنده ان تو صورت سرمای آهنین
سرمای آهنین سرمای آهنین
زنده است تو صورت قلب های آتشین
hearts on fire frozen souls
[ورس دو]
من پر از خشمم پر از سیاهی
پر از جسارت و بی گناهی
من پر از گرد نفرت طلسم از دل سنگ
من خنده ی لنگ
پای شکسته ی بچه ی مرگ
خون دلمه بسته ی سرد
عابر قله به زیر کوهم
من پرم از درد بودن
تو می رسی من افتادم روی خاک و قامتت دوره
من میخزم رو زمین به سمت تو توی دامنت خونه
سینه خیز میکشم رو شیب تیز رسیدن بهت
اما هر بار می رسم دو ر تر میشه حضورت
میگذره ایستادم من پا به پات
سلاحم تو کوله ام جنگها کنارم
تو میگی رسیدیم دشت پروانه ها
میگی این دره راه
سخت رسیدن به قلب های ماست
کوله ات حسابی سنگینه از جرم
باس خالی اشون کنی از سلاحت
من نگاهت میکنم بال میکشی باز میری بالا
کوله ام رو وا میکنم خالی میکنم به دنبالت میام
@official_alisorena
Ali Sorena | علی سورنا
Ali Sorena – Laghzesh
متن آهنگ #لغزش

از بوی دهنم بده تشخیص ماریان
علی دیگه مست نیست ماریان
دلم یه زندگی می خواد با جاده
این بچه تو یه بطری حبس نیست ماریان
هوا پس نیست ماریان
از همه زندانا شدم ترخیص
جیزی که زخمای رویاست
غروب یه تیکه از دنیاست می دونم
ته این هوس مریض می شه یه نفس عمیق
اما سیاه چاله باز
همه چی رو خورد می کنه با آرواره هاش
ما می مونیم واستاده صاف
ته چهار راه زندگی باز با نقاب
کی می دونه چیه واستاده خواب بری
کی می دونه چیه داستان ما
امروز رو جشن می گیریم ماریان تلخیا رو رد می کنیم
جشن بازگشت من به زندگی همه رو دعوت می کنیم
با همه هم به خوبی صحبت می کنیم
اینو قول میدم ماریان
جشن پاکی آغاز رویاست میدونم
غروب یه تیکه از دنیاست میدونم
توو این تاریکی کنار ما
هنوز زنده ان ستاره ها
هنوزم می شه کودک بود
دست زد به چشمای ماه
هنوزم با یه طناب و تاب میشه آویزون شد از ستاره ها
تو این تاریکی کنار ما هنوز زنده ان ستاره ها
هنوزم میشه کودک بود آویزون شد از ستاره ها
هنوز زنده ان ستاره ها
واسه من این صحنه غروره
خوش اومدید به این جشن و شکوه
به سلامتی پاکی یه دوتا پیک بزنیم قبل شروع
پاکی یعنی جنگ حضور
سینه ی تفنگ و زخم گلوله آی باز علی زد به جنون
ماریان جهان یه تیکه از زخم غروبه هیچ چی زشت نیست ماریان
توی دنیایی که عشق نیست بندرم یه درد مشکیه
واسه یه مغروقی که بی کشتی است ماریان
من یه نجات یافته از هزار این پاکی انقدر صف نداره
اینا نمیدونن چی زمین میزنه یه ایستادن انقدر کف نداره
خوش اومدید به جشن پاکی من این نظمتون حرف نداره
ماریان من هنوزم مشکوکم به اون کسی که مصرف نداره
سقوط طعم لغزش روده، آبشار و خطر
ماریان جهان یه تیکه از زخم غروبه بیا
تو این تاریکی کنار ما
زمان نداره نگاه به ما
ماییم و روح روشنایی
سالهاست که مردن ستاره ها
باید حل شد توو صدای باد
باید حل شد توو صدای باد
تو این تاریکی کنار ما
زمان نداره نگاه به ما
ماییم و روح روشنایی
سالهاست که مردن ستاره ها
مردن ستاره ها مردن ستاره ها
@official_alisorena
Daroon
Ali Sorena
قطعه دهم #درون #بیکلام
پل ارتباطی بین 9 ترک اول و 9 ترک دوم

@official_alisorena
Ali Sorena | علی سورنا
Ali Sorena – Gavazn
متن آهنگ #گوزن

منم همون تیر شهوت پدر
توی هم آغوشی با یه کمون سرد
که بعد تصمیم مادرم به سقط
به تولد شلیک کمونه کردم
اما زندگیم نه تاس شد نه اتفاق
اما زندگیم نه شانس شد نه امتحان
اما زندگیم نه راز شد نه اعتقاد
نه نالیدم به چرخ زمونه برگرد
از کودکیم سوز تیز میرسید
وقتی قدم هنوز به زیر میز می رسید
من کف کف خط بودم لیست می رسید
از واقعه بعد واقعه پلیس میرسید
طبقه ی من همون خزون زرد بود
که به امیده یه قرونتن غرق
شدم دانش آموز حروم شهر
که ازم شکار شدن تموم دفترا
به نام ترس که حصار رو کشید
و سار حصار که دار رو کشید
من بی ضدگلوله و جبر دبیر
که خشاب صفحه ی چهار رو کشید
یه شونزده ساله که هرلحظه باشه
این فکر که باس دفاع کنه تا حمله باشه
این فکر که باس بیاره بالا تف کنه
ولی نباس از ترس رو زمین سنگ *
این شد از زندگی فقط دادم رفت
و کم کم برگ درختارو یادم رفت
دستا می رفت تو جیب داخل کت
تو سنگر کوچه ها اعتمادم رفت
حق رو زد از پشت قبول حق و تق
واسه صاحاب زبون لق
این واسه تیره مثل منای شرور هر درد
که وزن غبار رو عروض گردن
بلوغ بود و نبود قلبم اون روزا
بلوغ بودو تموم دردم اون روزا
کدوم کوچه رو باس میرفتم
وسط وسط گرد بودم اون روزا
دیدم تب پر وهم
می زنه به پیشونی همه دور هم
می شه زیر هذیون حق کپه کنه شهر
زیر گلوله ی سیاست با خفه کن جهل
دیدم له شده تن توی من
له شدیم زیر هم همه دوره هم
له شدیم زیر سنگر پر سنگ
همه پر جنگ شدیم همه پر جنگ
دیدم هرشاخم محتاج لونه بود
مگه میشد اون زندگی رو تا به خونه برد
تو آغاز جوونی و آسمون و دود
پرسیدم میشه درخت رو از آسمون ربود؟
آزادی فهم بود نه منفعت نه نان
نان قتل فقر بود امان از جهل
امان از این همه جوونه که گل کرد تو خلا
و ما که خوابمون سبک بود
افتادیم از گهواره های تاریخ
اما روی صورت
و صورتک ساختیم از زمین کدورت
با دستهای تاریک
ما تو نشیب عفونتیم
ما روح سرگردون گلوله ی مرده ایم
تو تابوت خشاب حاشیه ی زندان
زوال انسان و لاشه ی طبیعت
لنگ انگشت عقل رو ماشه ی حقیقت
برای شلیک به سمت سایه
ما محکومیم به قتل جهله آیینه
ما محکوم و مجبور آزادی و دردیم
آیینه رو بشکن
[ورس دو]
آزادی فهم بود نه امنیت نه ضامن
که بالش گرم قفس باغ وحش
راز پروای نعره های شیر و
شیب تند دامنه های پرواز
حادثه ساز عقاب رو ساده میکرد
به میله های امنیت
قفسو بشکن با قطعیت صدا
که کل زندگی اتکا به سینه است
انتهای زندگی ابتدای بیمه است
منو تو حجمیم که زمان زاده
اسمو ولش کن اینا قرارداده
از چی میترسی یه زمستون تاریک
بدون نور خورشید؟
باورش کن زندگی بی رحم و سخته و عدالت دروغه
مثل گوزن باش که با شاخ حضورش
تفنگو میکنه شکار غرورش
من و تو گوزنیم
آزادی فهم بود نه جنسیت نه زور
زن صدای بلند خطه ی خراب ماست
امان از این همه زجه ی نهان
امان از تبار سیاه تازیانه های ما
این مادیان چطور چهارنعل رو چارگوش خونه جا گذاشت
منو تو حجمیم که زمان زاده
قالب رو ولش کن اینا قرارداده
تو اوایل جوونی که ساز من طلوع شد
این فکرها تو ذهنم بنای گفت و گو شد
فکر، نگاه ، تغییر ، حرکت، حرکت
اتفاق بعد تو نگاه من فرو شد
چگونه حمل کنه این قاصدک جنون رو
خیلیا تو این قسمت از سفر می مردن اما
تازه واسه من شروع شد
من رپ میکنم مثله بولدوزره صدام
این یعنی آغاز قلدر ابتدا تو انتخاب
من انتخاب میکنم تو صحنه زنده باشم نه مرده به استعفاء
من زندم هنوز همین جرم منه
آزادی تغییر فرم منه بگو
با خشاب پر بزنه که زیر حبس هوای من سرفه زنه صدات
منم طعم تلخ زندگی که لب به لب پرم بچه ی زاغمو کف
که تا ته کف شهر تن زاغمو زد
آزادی شعر و بیت و من یعنی
انتخاب بین هروئین و رپ
اووو بچه ی جنوب شهر رو باش که
ایستاده رو سینه تو غروب هر دوپاش
زنده باد عنصر انتخاب
آزادی مرگ بود به انتخاب من نه عمر
آزادی جنگ بود به اقتضای حق نه ظلم
اگه روزی برسه که کندم بکنه
زندگی میندازم اتفاق رفتنو
منم همون تیر شهوت پدر
@official_alisorena
توییت جدید سورنا

@official_alisorena
Shahre Yakh
Ali Sorena
آهنگ دوازدهم "شهره یخ"

@official_alisorena
Ali Sorena | علی سورنا
Ali Sorena – Shahre Yakh
متن آهنگ #شهر_یخ

خیس سرد و ساکت
عرق مه تلخ و صامت
این شهر تار هر بار دیده
مرگ رو با چشم
مثل یه شاعر آوازه خوان
صدای گربه ها اومد بالای دار
تا بشکونه سکوت مرگبار
این رکود ترسناک رو
گاهی صدا قطاره وسوت
گاهی شکستن یخ های تو جوب
این دیوارا مکیده بودن هوای سقوط رو
انگار نبود راهی نو به موندن
یخ ها بنا ها رو پوشوندن
فقط یه کافه از دور پیدا بود
با جرقه ی تابلو های نیمه سوخته اش
در کمی باز شد
یه نگاه به چپ کرد یه نگاه به راست
چمدونشو آروم برداشت
کرد سرشو تو یقه های پالتوش
دیگه وقت نداره
حتی پوتینش رو از تو یخ درآره
میگه جاده واسه ی تو کلک نداره
آدم تنها به رفتن شک نداره
خودش موند و یه ساک
باس بزنه به چاک
بارون یخ می زد می افتاد
و ساکن می شد رو خاک
می گه بالا خره می رم تو این قطاره
وقتی مسته ردخور نداره
می رسه به ایستگا میشه خمار
باید برگرده چون الکل نداره
[کورس]
میره برمیگرده میره
میره برمیگرده میره
میره برمیگرده میره
می پاشه
میره برمیگرده میره
میره برمیگرده میره
میره برمیگرده میره
می پاشه
مثل بومرنگ…
[ورس دو]
برگشت و خواست بره تو
یه زن رو به پنجره بود
یه زن با یه لباس خشک و خام
و یه پیرمرد ایستاده بود پشت بار
پیرمرد: بازم رفتی ؟
مرد خمار : خمارم
پیرمرد: به هر ترتیب اینجا چیزی واسه مصرف نداری
مرد خمار : رفته بودم بازدید سد
پیرمرد : هرچی .. واسه ی چی ساکت رو جمع کردی ؟
تو که می دونستی سد تعطیله و
با خبر بودی از یخبندون
مرد خمار : خمارم
پیرمرد : کلی گشتم نیست
مرد خمار: نرو .. منو نگاه کن ببین دستام می لرزن
اگه نرسه بهم از خماری رفتم
قول می دم بمون باتون خامی کردماگه نرسه بهم از خماری رفتم…
پیرمرد : د دددددد کارتو همینه بازی کردن
اصلا واسه چی به تو باج می دم
انقد را می دم
به قد کافی گشتم نیست
راوی : زن رو به پنجره آنی برگشت
یه بومرنگ بود توی دستاش
پرت می کرد بر می گشت هر بار
جیغ می کشید گاهی از خشم
مرد خمار : چاره چیه ؟ از خماری رفتم
پیر مرد : این شد یه چیز ی باهام بیا پس
راوی : رفت طرف درب قفسه با مکث
دو تا قفسه رو رد کرد تا قفسه ی بعد رو
وا کرد که توش
یه گوزن رو جا کرده بود
اما سلاخی شده با رنگ خون
زن کل کشید پاتیل از رقص
یه گوشه خم شد آنی از غم
پیرمرد : اون که شاده تو هم شادی حتما
پیشنهادم اینه میز رو بچینید سوپ گوزن و شامی از من
یه شب سه تایی داریم بعد مدت ها خوشحالیم حتما
راوی : مرد خمار اسیر درد با تهوع دید که گیر کرده
مرد خمار : تو خفه شو راوی کی گیر کرده
این قصه بین منو پیرمرده
اینا نیست مناسب شام پیرمرد
پوسیده است
تازه تو که می دونی
من چقدر بیزارم از گوزن واسه ی شام پیرمرد
پیرمرد: اه .. بمیر از خماری بدبخت
خیلی وقته رفته شادی از در
فقط خواستم یه شام سه تایی ازت
راستی یه لحظه گفتی راوی از خشم …
مرد خمار: همون که واسه بازی نوشت
یخبندون و بی آبی نوشت
واسه من در خماری
تو پیرمردم همین راوی نوشت
بیا بندازیمش توی سد یخ
که اگه بره واسه ی متن بعد
داره یه شعر لجن خام
که بده به خوردمون گوزن شام رو
راوی : یعنی عاملم من ؟
مرد خمار : آره حتما
پیرمرد : نه نه کاملا صبر کن
یعنی ادامه ش میشه شام گوزن ؟
راوی : نمی دونم احتماله همش
[ورس سه]
یه صف بلند از مردم شهر
پر از زخم بی لبخند
یه خط رو یخ پر ترکش رفتن فرار از سنگر
صورتهای یخ زده تازیانه خورده از جنگ
ایستگاه شهر یخ ، ایستگاه شهر یخ
مردمی واسه ی کوچ ، خطر می کردند
تو این راه های دور ، سفر می کردند
مسافر این قطارای پوچ
روی ریل ها که بر میگردند
از کوله هاشون یخ
از جونشون زمستون
روییده بود و هر کی یه شهر توی یخبندونش
@official_alisorena
Pelikan
Ali Sorena
آهنگ سیزدهم "پلیکان"

@official_alisorena
Ali Sorena | علی سورنا
Ali Sorena – Pelikan
متن آهنگ #پلیکان

تو فصل پرواز پلیکان ها
بعد دامنه ها سرمای خاکی باد همه جا
پوست رو می ترکوند با وزشهاش
یه ساحل خواب رو دامن خاک
بیدار شد هر لحظه نگاه می کرد
به آسمون غرق پرواز
من زل زده بودم به شکار
به یه قاب کدر
بداهه مثل ادامه ی شعر
یه سقوط بزرگ
پلیکان ها وقت شکار
پر اطمینان شب رو کشتن
اونا عاشق میشن نه گرسنه
اما تقدیر ساده و زشت
جویدن جنازه ی عشق بود
یه نقطه ی زرد
چشمک می زد پشت یه ابر
بالا تر از پرواز پلیکان
من خیره شدم به این حفره ی رنگ..
به این پروازای عجیب بلند
یه پلیکان از گله رها شد
هوا تیره شد اما اون نمی رفت
انگار گیر یه طعمه است
ندیدم طعمه چی بود اما کردم تموم شیبش رو لمس
یه نقطه ی زرد نزدیک تر شد پشت یه ابر
بالا تر از پرواز پلیکان من خیره شدم به این حفره ی رنگ
[کورس]
تو فصل پرواز پلیکان ها نمیاد یادم
که کی هستم توی وجودم یه نشون دارم از
قاب قدیم آویز اتاق
که یه زن باچشمای خالیه و مات
نمیاد یادم ، نمیاد یادم
[ورس دو]
برمی گردم از تو راه گمم
از ساحل به سمت یه خواب پر از
مه و هوا پر از هاله و رنگ
یه خونه با ستونای بلند
پنجره ها کفن پوش و سقید تو همخوابی ملحفه های بلند
یه راه روی بی انتهای پر از مه
تهش انگار یه قابه
خودمو می کشم به سمت قاب هر طور
می کشنم اشباح از پشت
تصویر رو یادم نمیاد
خالیه جای چشمهاش از دور
داد میزد
داد میزد که نگاهم کن
کشیدنم اشباح از پشت
سمت پنجره که گفت بازم کن
یه سیاره ی زرد در حال نظاره ی من
نزدیک تر از هر سایه به من
من خیره به این سیاه چاله ی رنگ
دویدم رفتم بیرون از در به سمت ساحل تا نزدیکش شدم
غول موج ایستاده بود روی دریا تو اوج مستی افتادم
روی خاک
خبری نبود از پلیکان ها
دستای موج بدن بی جونتو داد با چشم تخلیه شده ات
داغ تر شد سایه ی من
سوختم تو گهواره ی گرم
برگشتم تو شعله ی نور
خورد بهم سیاره ی زرد
[کورس]
تو فصل پرواز پلیکان ها
ماذره ها بی شماریم
ریه های انفجاریم
معلق توی هوای مذاب
نمی دونیم یادمون کجاست
نمی دونیم نگاهمون کجاست
مادرد ا بی شماریم
ما ذره ها بی شماریم

@official_alisorena
از بوی دهنم بده تشخیص ماریان علی دیگه مست نیست ماریان..

@official_alisorena
Na Mimiram Na Barmigardam
Ali Sorena
آهنگ چهاردهم "نه میمیرم نه برمی گردم"

@official_alisorena
Ali Sorena | علی سورنا
Ali Sorena – Na Mimiram Na Barmigardam
متن آهنگ #نه_میمیرم_نه_برمیگردم

من گذشته ام پر از خونه
پس تاریخ و ساعت واسم یه پارخط به پیشه
پس چی تو دل این دایره است
کدوم ثانیه تکرار شد تو باغ وحش ؟
تاریخ استبداد چیزی که از ما گذشت
رقص تاج و تخت تا سیاست
که یادمون داد باید رحم رو با مردم خورد
و علمی که گفت باس زخم رو با الکل شست
بزدلا می رفتن دنبال پول
پول یعنی اسلحه با پوکه های آرزو
وقتی قدرت مسلطه رو ساعت دستت
تکرار هم بچه هم مادر ترسه
پس روز بخورید همو لش کنید شبو
من کلی ام تو آماراتون نشمرید منو
شما شهوت رو بلعیدید واسه دفاع
زنده باد شهامت فاحشه ها
رنگ عشق رو بومتون قصه بود و تهش پخش شد
رو تابلوی * خوک و جنگل
گوشه ی پیشونیم رو نقابم برید
من یه فاحشه ی لختم حجابم کنید
[کورس]
من مثل تونی مونتانام
د بکشید عقب رو بلندای رشد بکشیدم
نه می میرم نه برمیگردم بهتره از پشت بکشیدم
من مثل تونی مونتانام
د بکشید عقب رو بلندای رشد بکشیدم
نه می میرم نه برمیگردم بهتره از پشت بکشیدم
[ورس دو]
تک و تنها صفر دست کس و کار هزار
عشق رو سر بده بره شهر رو جا بزار
با یه رز مرده خیال کردی باغبون شدی
ریشه ی لاغر مرده اش رو لای بتونا بکار
خونه رو بعد خون دود ها برمی داشتن
رفت فنا وسط راه رو دوشم هر چی داشتم
با قلمم جنگیدم دیدم شبیه خوک شدم
مینداختمش رو زمین خوکا برمیداشتن
تو هم قبیله زد بهت
فرار کن نگیره دردت
آب بده به نای ات نجات غریق ات غرقه
پیروزی ضعیفت کرده
یه دشمن خوب می خواستیم واسه دریدن
منم دروغ رو فروختم به جاش ماشه خریدم
وسط لاشه چریدن کار شغال و کرکسه
پس غیر جنگ ضد جنگ چی باشه حقیقت
ما قربانی های تمام قد زخم قدرتیم
بیا رها کنیم قرص نونمون رو
امروز با من بجنگ تا که فردا
غلاده دارا نلیسن استخونمون رو
[کورس]
من مثل تونی مونتانام
د بکشید عقب رو بلندای رشد بکشیدم
نه می میرم نه برمیگردم بهتره از پشت بکشیدم
من مثل تونی مونتانام
د بکشید عقب رو بلندای رشد بکشیدم
نه می میرم نه برمیگردم بهتره از پشت بکشیدم
@official_alisorena
Asayeshgah
Ali Sorena
آهنگ پانزدهم "آسایشگاه"

@official_alisorena
Ali Sorena | علی سورنا
Ali Sorena – Asayeshgah
متن آهنگ #آسایشگاه
امروز بی تکیه بی سرپناه ایستادیم توو معبر باد
و تیکه پاره ی بنفشه ها از هر ور خاک
رد میشد از تن ما
ما که میدون مین رو دورمون کوبید زندگی
و خوشبختی فقط از بتمون رویید
ما اشباحی از حضور خودمون بودیم
در من آهن می روید از تباهی با درد
رنج رحم من رو کشت و اشتیاق رو دادم
در من آهن می روید از تباهی تا فقر
فقر، خودکشی، دگر کشی جنایت
من هر روز صبح بیدار میشم با امضا پای برگه های رخداد و فاجعه
هر روز حادثه، هر روز حادثه
نبض های ما آلوده به جراحت و زخمه
محکم تر بگیر که به باد نره چترت
تو که باقیمونده ای از نجابت نسلت
رها کن چترت رو اسارتت بسته
توی فصل بارش از درون و تاریکیه محض
سنگ تر شدن و سنگ تر شدن و سنگ تر شدن
من آغاز می کنم یه پاییز پر از مرگ
یه لحظه ی مهیج از خرد شدن آهن
من افسرده نیستم
این واقعیت ها غرق کرده قایق بی پاروی من رو تا ته
حس می کردم از وجودم زندگی عبور کرد
تو بند بند بودنم خورشید طلوع کرد
تو دشت طلایی پروانه ها یه دختر
میون بوته ها آروم گلارو بو می کرد
نگاهم می کرد درد ها و رنج رفتن
احساس می کردم خوشبخت خوشبختم
نگاهم می کرد که زندگی چه زیباست
آروم آروم به خواب رفتم
سر رو پای مادرم
در رو زدن محکم ، یه هو نگاهش کردم
چیزی نیست آروم باش
باورش می کردم
با اینکه هر بار محکم تر از قبل می کوبیدن به در
باورش می کردم ، دست های گرمش
زخم هامو بستن
توی آخرین جنگ خورشید و سرخی
طلای لبخندم شد غروب رنج
مادرم که غیب شد درب رو شکستن
داد زدم دستای ما آلوده به قتلن
سوزش سرنگ رو حس کردم تو دستم
من افسرده نیستم
حس می کردم از وجودم زندگی عبور کرد
تو بند بند بودنم خورشید نفوذ کرد
یه گوزن تو دشت پروانه ها بی حرکت
نگاهش رو تو دوربین تفنگم فرو کرد
ماشه رو کشیدم خورشید غروب کرد
تفنگ رو انداختم می دویدم با ولع
رسیدم به جای شکارم یه آن
بوته ها رو با دستام دادم کنار
یه دختر افتاده بود رو بوته ها و خاک
فشار شونه هام دستهام رو شل کرد
هنوزم از خودم می پرسم
من گوزن رو کشتم یا اونا به من گفتن ؟
@official_alisorena
Dashte Parvaneha
Ali Sorena
آهنگ شانزدهم "دشتِ پروانه ها"

@official_alisorena
Ali Sorena | علی سورنا
Ali Sorena – Dashte Parvaneha
متن آهنگ #دشت_پروانه‌ها

تیر کشید تاول پام
وقتی رسیدم آخر رام
من همون گوزن وحشی بودم
که دادم قله رو به دشت پروانه ها
سرما چشامو خیس کرده
صدام می زنه گرما
نگاه می کنم پرواز عجیب پروانه ها رو
بی خبر از اینکه گرما شکار بود
توی مه، وقتی که مرد امیدم
یه دختر که گل می آورد رو دیدم
اومد با خنده به سمت من اما
یه مرتبه یه گلوله خورد تو سینم
خون زد از تو شاهرگ راهم
فهمیدم سقوطه آخر راهم
سر خوردم تو دوره ی سقوط
افتادم تو دامنه ها
دوره ی بیمار ویران
شغالا در حال نگاه به شیران
زنده موندم تا بقهمی
زنده است هیپ هاپ ایران
بگو برسه این قصه تو باد
به گوش اون که نشسته تو خاک
دیواری که پر بشه از گلوله
می شه یه نطفه گوزن هر خشت سوراخش
مستقل نغمه های لخت
وزن حضور نعره های سرخ
می فهمی معنی حضور رو
وقتی کوه میومد پایین از پنجه های گرگ
اگه شرور بودی عملا
می فهمیدی چی می گم حضور بودی عملا
که هر نفس یعنی حضور
با هر قدم رو به سقوط
[کورس]
من واگنمو می کشم بیرون از ریلتون
تا دستامو پاکشون کنم از سیل خون
از دنیاتون که تو جنایت گیره
اما با این حال دارم حضور بینتون
[ورس دو]
پیکانای آتیش از تو کمون
رها شدن شهر شد پر خون
توی گندما پر شده دود
از گاوا فقط چند تا جمجمه موند
سوارا با شمشیر رقصون و فریاد
یه بچه ی کوچیک رو سرسره سوخت
مادر با جیغ و رعشه و تنها
بین چند تا سوار مست دور شده بود
بعد خط سم اسب ها و قصه ی جنگ
خورشید می رقت آهسته به غرب
یه پیرزن نشسته رو سنگ
دستهاش سایه بون چشمشه غرق
شده تو مسیر آغشته به جنگ
آخرین سوار که ناپدید شد
خندید رسید کالسکه ی مرگ
تو این کویر دور ، امروز زمینه خون
اما نتیجه اونجوره ، که قبیله روزی
از زیر پوست ، می زنه بیرون
با یه طوفانی شبیه به دود
هر سوار جریح به خون
اون بذری که می کاشت رو ندیده بود
روزی که بشه سقف قبیله خورد
پره از غریبه هایی که بازم غریبه موندن
خورد و سیاه مثل کمر تازیانه
با لباسای سرخ وسط گاومیشا
نگو از میوه ی امید اصلا
به اونایی که زمین جنگ رو شخم می زدن
مرگ اینارو گفت و نشست
پیرزن تایید کرد با تاکید سر
من تو دامنه یادم رفت زخمام رو
آخرین تصویر محو میشه مرگ
اگه شرور بودی می دیدی
ارتفاع چه سرده به ترس خو می گرفتی
بهتره که بجنگی ، ترکش شر
تا ته توی خنده ی زردتون
رفته چه نرم ، پرده بدر
بهتره که بکنی تن نفس خسته ی بی رمق
یه قلبی که نبضی نداره بزار در بره شر
پاهای من می شه گرم
علی سورنا می خونه سر بده سر
رسانه منم گفته بودم بزنه خاموش
رو چه غربه چه شرق
بزار خط بکشن روم ، براز خط بکشن روم
تو این نژاد پرستای خنده به لحن
ماییم زبون هیپ هاپ با لهجه ی رپ
[کورس]
من واگنمو می کشم بیرون از ریلتون
تا دستامو پاکشون کنم از سیل خون
از دنیاتون که تو جنایت گیره
اما با این حال دارم حضور بینتون
@official_alisorena
2024/10/01 07:13:53
Back to Top
HTML Embed Code: