Telegram Web Link
بگذار تا که ترس شود با صدای رعد
چیزی نمی‌نویسم از آن زن، از این به بعد
بگذار تا که درد کند موقعِ پلیس
چیزی نمی‌نویسم از آن چشم‌های خیس..
از بچّه‌ای که داشتم و داشت در خیال
آن آرزویِ دائمنِ واقعاً محال!!
بگذار تا که خوب شود درد مشترک
چیزی نمی‌نویسم از آن زن، بدون شک!
از گریه می‌نویسم و از تیغ روی پوست
از عکسِ توی آلبومی که شبیه اوست!
از موی مشکی‌اش وسطِ خیسِ بالشم
از یک پتو که زیر تنش زجر می‌کشم
.
از سردی تنم، وسطِ دوریِ تنش
از صندلیِ خالیِ از فیلمْ‌دیدنش
از روزهای گمشده‌ام در میان دود
از خواب ساعتی که برایم خریده بود
از اضطرابِ بردنِ نامش کنارِ دوست
از دفتری که هر ورقش دست‌خطّ اوست
از سال‌ها که می‌روی امّا نمی‌رسی
از دست‌های یخزده‌اش توی تاکسی
از آدمی که خسته شده توی مارپیچ
از خانه‌ای که هیچ ندارد به غیر هیچ
از حسّ ناپدید شدن داخل اسید
از قرص‌های موقعِ دلتنگیِ شدید
[از گریه می‌نویسم و سنگینی پتو
از زندگی لعنتی‌ام بعدِ «بعد از او»]
بارانِ اشک می‌شوم و نعره‌های رعد
چیزی نمی‌نویسم از آن زن، از این به بعد...
#پیام_ناشناس
سلام من یه چنل دارم تازه درستش کردم میشه یه کوشولو ازش حمایت کنید اگه دوسش داشتین؟🥺

@HarfBeManBot
Are azzm
2024/10/01 02:19:12
Back to Top
HTML Embed Code: