🎄 سلام سلام دوست داشتنی های عزیز 🎄
⛰ صبح پنجمین روز بهاریتون بخیر ⛰
📜 لغات 129 و 130 کتاب 504 📜
129) absurd (اَبسِرد)
🟢 معنی: نامعقول، پوچ، احمقانه
✳️ synonym: ridiculous
♦️ It was absurd to believe the fisherman's tall tale
♦️ باور کردن داستان طولانی ماهیگیر، نامعقول بود
130) conflict (کانفلیکت)
🟢 معنی: درگیری، دعوا
✳️ synonym: clash
♦️ There was a noisy conflict over who was the better tennis player
♦️ درگیری پر سروصدایی بود درباره اینکه چه کسی بازیکن بهتر تنیس است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
⛰ صبح پنجمین روز بهاریتون بخیر ⛰
📜 لغات 129 و 130 کتاب 504 📜
129) absurd (اَبسِرد)
🟢 معنی: نامعقول، پوچ، احمقانه
✳️ synonym: ridiculous
♦️ It was absurd to believe the fisherman's tall tale
♦️ باور کردن داستان طولانی ماهیگیر، نامعقول بود
130) conflict (کانفلیکت)
🟢 معنی: درگیری، دعوا
✳️ synonym: clash
♦️ There was a noisy conflict over who was the better tennis player
♦️ درگیری پر سروصدایی بود درباره اینکه چه کسی بازیکن بهتر تنیس است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🎄 سلام سلام دوستای عشق زبان 🎄
🔥 صبح ششم فروردینتون پُرانرژی 🔥
📘 لغات 131 و 132 کتاب 504 📘
131) minority (مینیارِتی)
🟢 معنی: اقلیت
✳️ synonym: less than half
♦️ Native american are a minority group in the united states
♦️ سرخ پوستان در ایالات متحده، گروه اقلیت هستند
132) fiction (فیکشِن)
🟢 معنی: خیال، تخیلی، دروغ
✳️ synonym: story
♦️ Marge enjoys reading works of fiction rather than true stories
♦️ «مارج» از خواندن داستان های خیالی بیشتر از داستان های واقعی لذت می برد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🔥 صبح ششم فروردینتون پُرانرژی 🔥
📘 لغات 131 و 132 کتاب 504 📘
131) minority (مینیارِتی)
🟢 معنی: اقلیت
✳️ synonym: less than half
♦️ Native american are a minority group in the united states
♦️ سرخ پوستان در ایالات متحده، گروه اقلیت هستند
132) fiction (فیکشِن)
🟢 معنی: خیال، تخیلی، دروغ
✳️ synonym: story
♦️ Marge enjoys reading works of fiction rather than true stories
♦️ «مارج» از خواندن داستان های خیالی بیشتر از داستان های واقعی لذت می برد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
Forwarded from novin english
#تلفظ
یه نکته تلفظی بگیم که خیلیم آسونه 😍
🟩 حرف Y در پایان کلمات یک بخشی بصورت « آی » تلفظ میشه:
🔹 my (مای)
🔸 fly (فلای)
🔹 by (بای)
🔸 shy (شای)
🟨 حرف Y در پایان کلمات دو بخشی بصورت « اي » تلفظ میشه:
🔹 happy (هَپی)
🔸 party (پارتی)
🔹 bumpy (بامپی)
🔸 daddy (دَدی)
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
یه نکته تلفظی بگیم که خیلیم آسونه 😍
🟩 حرف Y در پایان کلمات یک بخشی بصورت « آی » تلفظ میشه:
🔹 my (مای)
🔸 fly (فلای)
🔹 by (بای)
🔸 shy (شای)
🟨 حرف Y در پایان کلمات دو بخشی بصورت « اي » تلفظ میشه:
🔹 happy (هَپی)
🔸 party (پارتی)
🔹 bumpy (بامپی)
🔸 daddy (دَدی)
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🎄 سلام دوستای عزیز زبان دوست 🎄
🌈 صبح خوش آب و هوای شنبتون بخیر 🌈
📙 لغات 133 و 134 کتاب 504 📙
133) ignite (ایگنایت)
🟢 معنی: آتش گرفتن، سوزاندن
✳️ synonym: fire, set fire
♦️ One match can ignite an entire forest
♦️ یک کبریت میتواند تمام جنگل را به آتش بکشد
134) abolish (اِبالیش)
🟢 معنی: لغو کردن، مُلغی کردن
✳️ synonym: nullify
♦️ The death penalty has recently been abolished in our state
♦️ اخیرا مجازات اعدام در ایالت ما ملغی شده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌈 صبح خوش آب و هوای شنبتون بخیر 🌈
📙 لغات 133 و 134 کتاب 504 📙
133) ignite (ایگنایت)
🟢 معنی: آتش گرفتن، سوزاندن
✳️ synonym: fire, set fire
♦️ One match can ignite an entire forest
♦️ یک کبریت میتواند تمام جنگل را به آتش بکشد
134) abolish (اِبالیش)
🟢 معنی: لغو کردن، مُلغی کردن
✳️ synonym: nullify
♦️ The death penalty has recently been abolished in our state
♦️ اخیرا مجازات اعدام در ایالت ما ملغی شده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🎄 سلام سلام جذابای پُرانرژی 🎄
🍄 صبح خوشگل یکشنبتون بخیر 🍄
📘 لغات 135 و 136 کتاب 504 📘
135) urban (اِربِن)
🟢 معنی: شهری، مربوط به شهر
✳️ synonym: metropolitan
♦️ Many businesses open offices in urban areas
♦️ بسیاری از مشاغل، دفاتری را در مناطق شهری دایر می کنند
136) population (پاپیولِیشِن)
🟢 معنی: جمعیت، مردم
✳️ synonym: people
♦️ The population of the world increased in every decade
♦️ جمعیت دنیا در هر دهه افزایش یافته است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🍄 صبح خوشگل یکشنبتون بخیر 🍄
📘 لغات 135 و 136 کتاب 504 📘
135) urban (اِربِن)
🟢 معنی: شهری، مربوط به شهر
✳️ synonym: metropolitan
♦️ Many businesses open offices in urban areas
♦️ بسیاری از مشاغل، دفاتری را در مناطق شهری دایر می کنند
136) population (پاپیولِیشِن)
🟢 معنی: جمعیت، مردم
✳️ synonym: people
♦️ The population of the world increased in every decade
♦️ جمعیت دنیا در هر دهه افزایش یافته است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🎄 سلام خوشتیپ های دوست داشتنی 🎄
☔️ صبح بهاری دوشنبتون بخیر ☔️
📕 لغات 137 و 138 کتاب 504 📕
137) frank (فرَنک)
🟢 صادق، رو راست، صریح
✳️ synonym: candid, straightforward
♦️ Eretha was completely frank when she told her friend about the sale
♦️ "ارثا" وقتی که با دوستش راجع به حراجی صحبت می کرد کاملا صادق بود
138) pollute (پِلوت)
🟢 معنی: آلوده، آلوده کردن
✳️ synonym: contaminate
♦️ There is much evidence to show that the air we breathe is polluted
♦️ شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد هوایی را که استنشاق میکنیم، آلوده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
☔️ صبح بهاری دوشنبتون بخیر ☔️
📕 لغات 137 و 138 کتاب 504 📕
137) frank (فرَنک)
🟢 صادق، رو راست، صریح
✳️ synonym: candid, straightforward
♦️ Eretha was completely frank when she told her friend about the sale
♦️ "ارثا" وقتی که با دوستش راجع به حراجی صحبت می کرد کاملا صادق بود
138) pollute (پِلوت)
🟢 معنی: آلوده، آلوده کردن
✳️ synonym: contaminate
♦️ There is much evidence to show that the air we breathe is polluted
♦️ شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد هوایی را که استنشاق میکنیم، آلوده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🎄 سلام به همه عزیزای انگلیسی دوست 🎄
🍇 صبح دوست داشتنی سه شنبتون بخیر 🍇
139) reveal (ریویل)
🟢 معنی: آشکار کردن، فاش کردن
✳️ synonym: disclose
♦️ The evidence was revealed only after hours of questioning
♦️ شواهد فقط پس از ساعت ها پرس و جو آشکار شدند
140) prohibit (پرُهیبیت)
🟢 معنی: منع کردن، ممنوع کردن
✳️ synonym: forbid, ban
♦️ The law prohibits the use of guns to settle a conflict
♦️ قانون، استفاده از اسلحه را برای فرونشاندن اختلاف ممنوع کرده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🍇 صبح دوست داشتنی سه شنبتون بخیر 🍇
139) reveal (ریویل)
🟢 معنی: آشکار کردن، فاش کردن
✳️ synonym: disclose
♦️ The evidence was revealed only after hours of questioning
♦️ شواهد فقط پس از ساعت ها پرس و جو آشکار شدند
140) prohibit (پرُهیبیت)
🟢 معنی: منع کردن، ممنوع کردن
✳️ synonym: forbid, ban
♦️ The law prohibits the use of guns to settle a conflict
♦️ قانون، استفاده از اسلحه را برای فرونشاندن اختلاف ممنوع کرده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🎄 سلام سلام به همه دوستان عزیزم 🎄
🌷 صبح زیبای چهارشنبتون بخیر 🌷
🔮 لغات 141 و 142 کتاب 504 🔮
141) urgent (اِرجِنت)
🟢 معنی: ضروری، مهم، فوری
✳️ synonym: important, imperative
♦️ An urgent telephone call was made to the company's treasure
♦️ یک تماس فوری به خزانه دار شرکت شد
142) adequate (اَدِکوییت)
🟢 معنی: کافی، بسنده
✳️ synonym: satisfactory
♦️ Rover was given an adequate amount of food to last him the whole day
♦️ غذای کافی به «روور» داده شد تا تمام روز را با آن سپری کند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌷 صبح زیبای چهارشنبتون بخیر 🌷
🔮 لغات 141 و 142 کتاب 504 🔮
141) urgent (اِرجِنت)
🟢 معنی: ضروری، مهم، فوری
✳️ synonym: important, imperative
♦️ An urgent telephone call was made to the company's treasure
♦️ یک تماس فوری به خزانه دار شرکت شد
142) adequate (اَدِکوییت)
🟢 معنی: کافی، بسنده
✳️ synonym: satisfactory
♦️ Rover was given an adequate amount of food to last him the whole day
♦️ غذای کافی به «روور» داده شد تا تمام روز را با آن سپری کند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
💫 سلام سلام زبان آموزهای عزیز 💫
🍒 صبح قشنگ پنجشنبتون بخیر 🍒
📘 لغات 143 و 144 کتاب 504 📘
143) decrease (دیکریس)
🟢 معنی: کاهش دادن، کم شدن
✳️ synonym: reduce, decline
♦️ In order to improve business, the store owner decreased his prices
♦️ صاحب فروشگاه به منظور رونق بخشیدن به تجارت، قیمت های خود را کاهش داد
144) audible (آدِبِل)
🟢 معنی: قابل شنیدن، رسا، شنیدنی
✳️ synonym: clear
♦️ After Len got his new hearing aid, my telephone calls became audible
♦️ بعد از اینکه «لن» سمعک جدیدش را گذاشت، مکالمات تلفنی من برای او قابل شنیدن شد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🍒 صبح قشنگ پنجشنبتون بخیر 🍒
📘 لغات 143 و 144 کتاب 504 📘
143) decrease (دیکریس)
🟢 معنی: کاهش دادن، کم شدن
✳️ synonym: reduce, decline
♦️ In order to improve business, the store owner decreased his prices
♦️ صاحب فروشگاه به منظور رونق بخشیدن به تجارت، قیمت های خود را کاهش داد
144) audible (آدِبِل)
🟢 معنی: قابل شنیدن، رسا، شنیدنی
✳️ synonym: clear
♦️ After Len got his new hearing aid, my telephone calls became audible
♦️ بعد از اینکه «لن» سمعک جدیدش را گذاشت، مکالمات تلفنی من برای او قابل شنیدن شد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌳🌷🌳 سلام سلام عاشقای طبیعت 🌳🌷🌳
😍 اوف اووففف اوووفففف عجب روزیه امروز😍
امیدوارم ۱۳ تون را بخوبی در کنید🥰😜
دخترای کانال، یادتون نره سبزه گره بزنید🙈
اول ۲ تا لغت امروزو یادبگیر بعد برو در کن
📘 لغات 145 و 146 کتاب 504 📘
145) journalist (جِرنِلیست)
🟢 معنی: روزنامه نگار
✳️ synonym: columnist
♦️ Journalists must have a comprehensive knowledge of the city where they work
♦️ روزنامه نگاران باید اطلاعات جامعی از شهری که در آن جا کار می کنند، داشته باشند
146) famine (فَمین)
🟢 معنی: قحطی، گرسنگی
✳️ synonym: dearth
♦️ Famine in india caused the death of one-tenth of the population
♦️ قحطی در هند باعث مرگ یک دهم جمعیت شد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
😍 اوف اووففف اوووفففف عجب روزیه امروز😍
امیدوارم ۱۳ تون را بخوبی در کنید🥰😜
دخترای کانال، یادتون نره سبزه گره بزنید🙈
اول ۲ تا لغت امروزو یادبگیر بعد برو در کن
📘 لغات 145 و 146 کتاب 504 📘
145) journalist (جِرنِلیست)
🟢 معنی: روزنامه نگار
✳️ synonym: columnist
♦️ Journalists must have a comprehensive knowledge of the city where they work
♦️ روزنامه نگاران باید اطلاعات جامعی از شهری که در آن جا کار می کنند، داشته باشند
146) famine (فَمین)
🟢 معنی: قحطی، گرسنگی
✳️ synonym: dearth
♦️ Famine in india caused the death of one-tenth of the population
♦️ قحطی در هند باعث مرگ یک دهم جمعیت شد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
😍 سلام سلام به همه منتظران لغات 504 😍
💐 صبح چهاردهمین روز سال 1400 بخیر 💐
📗 لغات 147 و 148 کتاب 504 📗
147) revive (ریوایو)
🟢 معنی: به هوش آوردن، دوباره زنده کردن، بهبود بخشیدن
✳️ synonym: restore, animate
♦️ The nurses tried to revive the heart attack victim
♦️ پرستارها سعی کردند قربانی سکته ی قلبی را به هوش آورند
148) commence (کِمِنس)
🟢 معنی: شروع کردن، آغاز کردن
✳️ synonym: begin, start
♦️ Graduation will commence at ten o'clock
♦️ جشن فارغ التحصیلی ساعت 10 شروع خواهد شد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
💐 صبح چهاردهمین روز سال 1400 بخیر 💐
📗 لغات 147 و 148 کتاب 504 📗
147) revive (ریوایو)
🟢 معنی: به هوش آوردن، دوباره زنده کردن، بهبود بخشیدن
✳️ synonym: restore, animate
♦️ The nurses tried to revive the heart attack victim
♦️ پرستارها سعی کردند قربانی سکته ی قلبی را به هوش آورند
148) commence (کِمِنس)
🟢 معنی: شروع کردن، آغاز کردن
✳️ synonym: begin, start
♦️ Graduation will commence at ten o'clock
♦️ جشن فارغ التحصیلی ساعت 10 شروع خواهد شد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🍃 سلام سلام دوستان زبان دوست گُل 🍃
🌸 صبح زیبای یکشنبتون پُر از زیبایی 🌸
🔮 لغات 149 و 150 کتاب 504 🔮
149) observant (آبزِروِنت)
🟢 معنی: هوشیار، مواظب، مراقب
✳️ synonym: watchful, attentive
♦️ Milt used his excellent vision to be observant of everything in his vicinity
♦️ «میلت» از بینش عالی خود استفاده کرد تا مراقب حوادث اطراف خود باشد
150) identify (آیدِنتیفای)
🟢 معنی: شناسایی کردن، تشخیص دادن
✳️ synonym: distinguish, recognize
♦️ numerous witnesses identified the butcher as the thief
♦️ شاهدان عینی زیادی، قصاب را به عنوان دزد شناسایی کردند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌸 صبح زیبای یکشنبتون پُر از زیبایی 🌸
🔮 لغات 149 و 150 کتاب 504 🔮
149) observant (آبزِروِنت)
🟢 معنی: هوشیار، مواظب، مراقب
✳️ synonym: watchful, attentive
♦️ Milt used his excellent vision to be observant of everything in his vicinity
♦️ «میلت» از بینش عالی خود استفاده کرد تا مراقب حوادث اطراف خود باشد
150) identify (آیدِنتیفای)
🟢 معنی: شناسایی کردن، تشخیص دادن
✳️ synonym: distinguish, recognize
♦️ numerous witnesses identified the butcher as the thief
♦️ شاهدان عینی زیادی، قصاب را به عنوان دزد شناسایی کردند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
💯 تست آموزشی 💯
My mom ........... my dad when she was only 17.
My mom ........... my dad when she was only 17.
Anonymous Quiz
19%
married
30%
got married
32%
married with
19%
married to
🌲 سلام سلام به همه جذابای پُرانرژی 🌲
🌷صبح دوشنبه بهاریتون بخیر و خوشی 🌷
📘لغات 151 و 152 کتاب 504 📘
151) migrate (مایگرِیت)
🟢 معنی: مهاجرت کردن
✳️ synonym: emigrate, move
♦️ Much of our population is constantly migrating to other areas of the country
♦️ بیشتر جمعیت ما، همواره به مناطق دیگر کشور مهاجرت می کنند
152) vessel (وِسِل)
🟢 معنی: ۱- رَگ (بدن) ۲- کِشتی
✳️ synonym: ship, boat
♦️ The girl Scouts were permitted a glimpse of the vessel being built when they toured the Navy Yard
♦️ به دختران پیشاهنگ اجازه داده شد تا هنگام گردش در «نیوی یارد» از کِشتی در حال ساخت دیدار کوتاهی بکنند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌷صبح دوشنبه بهاریتون بخیر و خوشی 🌷
📘لغات 151 و 152 کتاب 504 📘
151) migrate (مایگرِیت)
🟢 معنی: مهاجرت کردن
✳️ synonym: emigrate, move
♦️ Much of our population is constantly migrating to other areas of the country
♦️ بیشتر جمعیت ما، همواره به مناطق دیگر کشور مهاجرت می کنند
152) vessel (وِسِل)
🟢 معنی: ۱- رَگ (بدن) ۲- کِشتی
✳️ synonym: ship, boat
♦️ The girl Scouts were permitted a glimpse of the vessel being built when they toured the Navy Yard
♦️ به دختران پیشاهنگ اجازه داده شد تا هنگام گردش در «نیوی یارد» از کِشتی در حال ساخت دیدار کوتاهی بکنند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌷 سلام سلام به همه دوستان عزیزم 🌷
🌲 صبح هفدهمین روز فروردین ماهتون بخیر 🌲
۲ تا لغت امروز خیلی کاربردیه ها😎
📘 لغات 153 و 154 کتاب 504 📘
153) persist (پِرسیست)
🟢 معنی: اصرار کردن، پافشاری کردن
♦️ Loyd persisted in exaggerating everything he said
♦️ « لوید » در اغراق کردن هر چیزی که می گفت، اصرار داشت
154) hazy (هِی زی)
🟢 معنی: غبارآلود، مه آلود
✳️ synonym: indistinct
♦️ Factories that pollute the air create hazy weather conditions
♦️ کارخانه هایی که هوا را آلوده می سازند، شرایط آب و هوایی غبارآلودی ایجاد می کنند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌲 صبح هفدهمین روز فروردین ماهتون بخیر 🌲
۲ تا لغت امروز خیلی کاربردیه ها😎
📘 لغات 153 و 154 کتاب 504 📘
153) persist (پِرسیست)
🟢 معنی: اصرار کردن، پافشاری کردن
♦️ Loyd persisted in exaggerating everything he said
♦️ « لوید » در اغراق کردن هر چیزی که می گفت، اصرار داشت
154) hazy (هِی زی)
🟢 معنی: غبارآلود، مه آلود
✳️ synonym: indistinct
♦️ Factories that pollute the air create hazy weather conditions
♦️ کارخانه هایی که هوا را آلوده می سازند، شرایط آب و هوایی غبارآلودی ایجاد می کنند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
😍 سلام سلام عُشاق زبان انگلیسی 😍
🌈 صبح زیبای هجدهمین روز بهارتون بخیر 🌈
📘 لغات 155 و 156 کتاب 504 📘
155) gleam (گلیم)
🟢 معنی: نور ضعیف، کورسو، شعاع نور
✳️ synonym: shine, glint
♦️ A gleam of light shone through the prison window
♦️ نور ضعیفی از پنجره زندان به چشم خورد
156) editor (اِدیتِر)
🟢 معنی: ویراستار، سردبیر
✳️ synonym: journalist, reporter
♦️ It is undeniable that the magazine has gotten better since Ellis became editor
♦️ مسلم است که مجله از زمانیکه « الیس » سردبیر شد، بهتر شده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌈 صبح زیبای هجدهمین روز بهارتون بخیر 🌈
📘 لغات 155 و 156 کتاب 504 📘
155) gleam (گلیم)
🟢 معنی: نور ضعیف، کورسو، شعاع نور
✳️ synonym: shine, glint
♦️ A gleam of light shone through the prison window
♦️ نور ضعیفی از پنجره زندان به چشم خورد
156) editor (اِدیتِر)
🟢 معنی: ویراستار، سردبیر
✳️ synonym: journalist, reporter
♦️ It is undeniable that the magazine has gotten better since Ellis became editor
♦️ مسلم است که مجله از زمانیکه « الیس » سردبیر شد، بهتر شده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🥰 سلام سلام با انگیزه های زبان دوست 🥰
➕ صبح پنجشنبتون پر از انرژی های مثبت ➕
حیفه صبحمون رو با یادگیری دو تا لغت کاربردی شروع نکنیما 😄😍
📗 لغات 157 و 158 کتاب 504 📗
157) unruly (آنرولی)
🟢 معنی: بی قانون، بی نظم و ترتیب، غیرقابل کنترل
✳️ synonym: refractory
♦️ His unruly actions were a menace to those who were trying to work
♦️ کارهای غیرقابل کنترل او، خطری محسوب میشد برای کسانی که می خواستند کار کنند
158) rival (رایوِل)
🟢 معنی: رقیب، حریف
✳️ synonym: competitor, opponent
♦️ The boxer devised an attack that would help him to be victorious over his young rival
♦️ بوکسور حمله ای را طراحی کرد که به او کمک کند تا بر حریف جوان خود، پیروز شود
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
➕ صبح پنجشنبتون پر از انرژی های مثبت ➕
حیفه صبحمون رو با یادگیری دو تا لغت کاربردی شروع نکنیما 😄😍
📗 لغات 157 و 158 کتاب 504 📗
157) unruly (آنرولی)
🟢 معنی: بی قانون، بی نظم و ترتیب، غیرقابل کنترل
✳️ synonym: refractory
♦️ His unruly actions were a menace to those who were trying to work
♦️ کارهای غیرقابل کنترل او، خطری محسوب میشد برای کسانی که می خواستند کار کنند
158) rival (رایوِل)
🟢 معنی: رقیب، حریف
✳️ synonym: competitor, opponent
♦️ The boxer devised an attack that would help him to be victorious over his young rival
♦️ بوکسور حمله ای را طراحی کرد که به او کمک کند تا بر حریف جوان خود، پیروز شود
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
یه پُست پیچوندنی اورردم براتون 😂
🔴 پیچوندن
🔴 ditch (دیچ)
🔵 منو نپیچون
🔵 Don't ditch me (دُنت دیچ می)
🔴 امروز مدرسه رو پیچوندی؟
🔴 Did you ditch the school today?
🔵 کلاس رو پیچوندم
🔵 I ditched the class
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🔴 پیچوندن
🔴 ditch (دیچ)
🔵 منو نپیچون
🔵 Don't ditch me (دُنت دیچ می)
🔴 امروز مدرسه رو پیچوندی؟
🔴 Did you ditch the school today?
🔵 کلاس رو پیچوندم
🔵 I ditched the class
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new