⛅️ سلام سلام عاشقای انگلیسی دوست ⛅️
🌈 صبح قشنگ پنجشنبتون به شادی 🌈
با دوتا لغت توپ روزمون را استارت بزنیم ⚽😍
📘 لغات 395 و 396 کتاب 504 📘
395) wad (وَد)
🟢 معنی: گلوله کاغذی، پر کردن، مچاله کردن
🔴 To decrease the effects of the pressure, the diver put wads of cotton in his ears
🔴 غواص برای کاهش تاثیر فشار آب، گلوله هایی از پنبه را داخل گوش خود قرار داد
396) retain (ریتِین)
🟢 معنی: اجیر کردن، استخدام کردن، حفظ کردن
🟡 synonym: keep, preserve
🔴 Despite her lack of funds Mrs. Reilly retained a detective to follow her spouse
🔴 خانم « رایلی » به رغم نداشتن پول کافی، کارآگاهی را به منظور تعقیب کردن شوهرش اجیر کرد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌈 صبح قشنگ پنجشنبتون به شادی 🌈
با دوتا لغت توپ روزمون را استارت بزنیم ⚽😍
📘 لغات 395 و 396 کتاب 504 📘
395) wad (وَد)
🟢 معنی: گلوله کاغذی، پر کردن، مچاله کردن
🔴 To decrease the effects of the pressure, the diver put wads of cotton in his ears
🔴 غواص برای کاهش تاثیر فشار آب، گلوله هایی از پنبه را داخل گوش خود قرار داد
396) retain (ریتِین)
🟢 معنی: اجیر کردن، استخدام کردن، حفظ کردن
🟡 synonym: keep, preserve
🔴 Despite her lack of funds Mrs. Reilly retained a detective to follow her spouse
🔴 خانم « رایلی » به رغم نداشتن پول کافی، کارآگاهی را به منظور تعقیب کردن شوهرش اجیر کرد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
💯 درووووود زبان آموزهای عزیز 💯
🤩 بهترین صبح آدینه را براتون آرزومندم 🤩
جُمعمون رو هم با آموزش شروع میکنیم 😍
📘 لغات 397 و 398 کتاب 504 📘
397) candidate (کَندیدِیت)
🟢 معنی: کاندیدا، نامزد، داوطلب
🟡 synonym: applicant, nominee
🔴 Each candidate for mayor seemed confident he would be victorious
🔴 تمام نامزدهای پست شهرداری، از پیروزی خود خاطر جمع بودند
398) precede (پرِسید)
🟢 معنی: قبل از، پیش از، مقدم بودن
🟡 synonym: appear before
🔴 Lyndon Johnson preceded Richard Nixon as president
🔴 « لیندون جانسون » قبل از « ریچارد نیکسون » رییس جمهور آمریکا بود
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🤩 بهترین صبح آدینه را براتون آرزومندم 🤩
جُمعمون رو هم با آموزش شروع میکنیم 😍
📘 لغات 397 و 398 کتاب 504 📘
397) candidate (کَندیدِیت)
🟢 معنی: کاندیدا، نامزد، داوطلب
🟡 synonym: applicant, nominee
🔴 Each candidate for mayor seemed confident he would be victorious
🔴 تمام نامزدهای پست شهرداری، از پیروزی خود خاطر جمع بودند
398) precede (پرِسید)
🟢 معنی: قبل از، پیش از، مقدم بودن
🟡 synonym: appear before
🔴 Lyndon Johnson preceded Richard Nixon as president
🔴 « لیندون جانسون » قبل از « ریچارد نیکسون » رییس جمهور آمریکا بود
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌷 سلام سلام به همه دوستان گُلمون 🌷
🌤 صبح تابستونی شنبتون بخیر 🌤
با دو لغت کاربردی روزمون را شروع میکنیم 😍
📘 لغات 399 و 400 کتاب 504 📘
399) adolescent (اَدِلِسِنت)
🟢 معنی: بلوغ، نوجوانی، رشد
🟡 synonym: youth, young
🔴 Our annual rock festival attracts thousands of adolescents
🔴 جشنواره سالانه موسیقی « راک » ، هزاران نوجوان را به خود جذب می کند
400) coeducational ( کُ اِجِکِیشِنال )
🟢 معنی: مختلط، آموزش هر دو جنس در یک مدرسه
🔴 There has been a massive shift to coeducatinal schools
🔴 تغییر چشم گیری در مدارس مختلط روی داده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌤 صبح تابستونی شنبتون بخیر 🌤
با دو لغت کاربردی روزمون را شروع میکنیم 😍
📘 لغات 399 و 400 کتاب 504 📘
399) adolescent (اَدِلِسِنت)
🟢 معنی: بلوغ، نوجوانی، رشد
🟡 synonym: youth, young
🔴 Our annual rock festival attracts thousands of adolescents
🔴 جشنواره سالانه موسیقی « راک » ، هزاران نوجوان را به خود جذب می کند
400) coeducational ( کُ اِجِکِیشِنال )
🟢 معنی: مختلط، آموزش هر دو جنس در یک مدرسه
🔴 There has been a massive shift to coeducatinal schools
🔴 تغییر چشم گیری در مدارس مختلط روی داده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
💋 سلام سلام به همه عاشقای زبان 💋
💯 صبح دومین روز هفتتون بشادی و سلامتی 💯
📘 لغات 401 و 402 کتاب 504 📘
401) radical (رَدیکال)
🟢 معنی: افراطی، تندرو
🟡 synonym: fanatic
🔴 Because Richard was a radical, the Conservative party would not accept him as a candidate
🔴 حزب محافظه کار به دلیل اینکه « ریچارد » شخص تندرویی بود، او را به عنوان کاندیدا نپذیرفت
402) spontaneous (اِسپانتِینیِس)
🟢 معنی: خود به خود، خودجوش، بی مقدمه
🟡 synonym: natural, impulsive
🔴 The vast crowd burst into spontaneous cheering at the skillful play
🔴 جمعیت انبوه هنگام نمایش ماهرانه بی مقدمه فریاد شادی سر دادند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
💯 صبح دومین روز هفتتون بشادی و سلامتی 💯
📘 لغات 401 و 402 کتاب 504 📘
401) radical (رَدیکال)
🟢 معنی: افراطی، تندرو
🟡 synonym: fanatic
🔴 Because Richard was a radical, the Conservative party would not accept him as a candidate
🔴 حزب محافظه کار به دلیل اینکه « ریچارد » شخص تندرویی بود، او را به عنوان کاندیدا نپذیرفت
402) spontaneous (اِسپانتِینیِس)
🟢 معنی: خود به خود، خودجوش، بی مقدمه
🟡 synonym: natural, impulsive
🔴 The vast crowd burst into spontaneous cheering at the skillful play
🔴 جمعیت انبوه هنگام نمایش ماهرانه بی مقدمه فریاد شادی سر دادند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
😘 سلام و درووووود به دوستان عشق زبان 😘
➕ صبح دوشنبتون سرشار از انرژی های مثبت ➕
📘 لغات 403 و 404 کتاب 504 📘
403) skim (اسکیم)
🟢 معنی: نگاه اجمالی انداختن، سَرسَری خواندن
🟡 synonym: look through
🔴 Detective Corby, assigned to the homicide, was skimming through the victim's book of address
🔴 کارآگاه « کوربی » که مامور بررسی قتل بود، نگاه اجمالی به دفترچه ی تلفن مقتول انداخت
404) vaccinate (وَکسینِیت)
🟢 معنی: واکسن زدن، واکسینه کردن
🟡 synonym: immunize, prevent disease
🔴 There has been a radical decline in polio since doctors bagan to vaccinate children with the Salk vaccine
🔴 کاهش اساسی در بیماری فلج اطفال از زمان واکسینه کردن بچه ها با واکسن سالک توسط پزشکان ایجاد شده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
➕ صبح دوشنبتون سرشار از انرژی های مثبت ➕
📘 لغات 403 و 404 کتاب 504 📘
403) skim (اسکیم)
🟢 معنی: نگاه اجمالی انداختن، سَرسَری خواندن
🟡 synonym: look through
🔴 Detective Corby, assigned to the homicide, was skimming through the victim's book of address
🔴 کارآگاه « کوربی » که مامور بررسی قتل بود، نگاه اجمالی به دفترچه ی تلفن مقتول انداخت
404) vaccinate (وَکسینِیت)
🟢 معنی: واکسن زدن، واکسینه کردن
🟡 synonym: immunize, prevent disease
🔴 There has been a radical decline in polio since doctors bagan to vaccinate children with the Salk vaccine
🔴 کاهش اساسی در بیماری فلج اطفال از زمان واکسینه کردن بچه ها با واکسن سالک توسط پزشکان ایجاد شده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
دوستان گلم ازینپس بدونید که هر چهار لغت زیر به معنی « باهوش » هستند
🔺 smart (اسمارت)
🔹 باهوش
🔺 Clever (کلِوِر)
🔹 باهوش
🔺 Bright (برایت)
🔹 باهوش
🔺 Brainy (برِینی)
🔹 باهوش
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🔺 smart (اسمارت)
🔹 باهوش
🔺 Clever (کلِوِر)
🔹 باهوش
🔺 Bright (برایت)
🔹 باهوش
🔺 Brainy (برِینی)
🔹 باهوش
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🍃 سلام سلام نُوین اینگلیشیای گُل 🍃
💥 صبح سه شنبتون بخیر جیگرا 💥
📘 لغات 405 و 406 کتاب 504 📘
405) untidy (آنتایدی)
🟢 معنی: نامرتب، آشفته، شلخته
🟡 synonym: sloppy
🔴 Finding the house in such an untidy condition baffled us
🔴 دیدن خانه در چنین وضعیت آشفته ای ما را متحیر ساخت
406) utensil (یوتِنسیل)
🟢 معنی: ابزار، وسایل، ظرف
🟡 synonym: tool, instrument
🔴 Some people are so old - fashioned that they reject the use of any modern utensil
🔴 بعضی از مردم آنقدر قدیمی هستند که استفاده از وسایل مدرن را قبول ندارند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
💥 صبح سه شنبتون بخیر جیگرا 💥
📘 لغات 405 و 406 کتاب 504 📘
405) untidy (آنتایدی)
🟢 معنی: نامرتب، آشفته، شلخته
🟡 synonym: sloppy
🔴 Finding the house in such an untidy condition baffled us
🔴 دیدن خانه در چنین وضعیت آشفته ای ما را متحیر ساخت
406) utensil (یوتِنسیل)
🟢 معنی: ابزار، وسایل، ظرف
🟡 synonym: tool, instrument
🔴 Some people are so old - fashioned that they reject the use of any modern utensil
🔴 بعضی از مردم آنقدر قدیمی هستند که استفاده از وسایل مدرن را قبول ندارند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
😍 سلام دوستداران کانال نُوین اینگلیش 😍
😜 صبح شیطون بلای چهارشنبتون بخیر 😜
📘 لغات 407 و 408 کتاب 504 📘
407) sensitive (سِنسِتیو)
🟢 معنی: زودرنج، حساس
🟡 synonym: emotional
🔴 The eye is sensitive to light
🔴 چشم به نور حساس است
408) temperate (تِمپِرِیت)
🟢 معنی: معتدل، ملایم، آرام، میانه رو
🟡 synonym: mild, moderate, pleasant
🔴 The United States is mostly in the North temperate Zone
🔴 بیشتر مساحت آمریکا در منطقه ی معتدل شمالی قرار دارد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
😜 صبح شیطون بلای چهارشنبتون بخیر 😜
📘 لغات 407 و 408 کتاب 504 📘
407) sensitive (سِنسِتیو)
🟢 معنی: زودرنج، حساس
🟡 synonym: emotional
🔴 The eye is sensitive to light
🔴 چشم به نور حساس است
408) temperate (تِمپِرِیت)
🟢 معنی: معتدل، ملایم، آرام، میانه رو
🟡 synonym: mild, moderate, pleasant
🔴 The United States is mostly in the North temperate Zone
🔴 بیشتر مساحت آمریکا در منطقه ی معتدل شمالی قرار دارد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🔮 اشتباه در بکاربردن کلمه Let 🔮
هممون میدونیم که " Let " یعنی
" اجازه دادن " یا " اجازه گرفتن "
اما اکثرا در بکاربردن این کلمه اشتباه میکنیم
🏁 بعد از Let ، فعل باید بصورت ساده بکار بره عموجون. اوکی؟؟؟ افتاد؟
ولی متاسفانه بعضیا از to استفاده میکنن
پس این درسته
✔ I let you use my laptop
این غلطه
❌ I let you to use my laptop
🌸امیدوارم که مفید بوده براتون🌸
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
هممون میدونیم که " Let " یعنی
" اجازه دادن " یا " اجازه گرفتن "
اما اکثرا در بکاربردن این کلمه اشتباه میکنیم
🏁 بعد از Let ، فعل باید بصورت ساده بکار بره عموجون. اوکی؟؟؟ افتاد؟
ولی متاسفانه بعضیا از to استفاده میکنن
پس این درسته
✔ I let you use my laptop
این غلطه
❌ I let you to use my laptop
🌸امیدوارم که مفید بوده براتون🌸
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌳 سلام سلام دوستان عزیز انگلیسی دوست 🌳
🌸 صبح تابستونی پنجشنبتون سرشار از آرامش 🌸
📘 لغات 409 و 410 کتاب 504 📘
409) vague (وِیگ)
🟢 معنی: نامشخص، مبهم، گنگ
🟡 synonym: unclear, dark
🔴 Joe's position was vague because he wanted to remain neutral in the dispute
🔴 موضع « جو » در مشاجره نامشخص بود، چرا که می خواست بیطرف باشد
410) elevate (اِلِوِیت)
🟢 معنی: ارتقا دادن، ترفیع دادن، بلند کردن
🟡 synonym: lift up, heighten
🔴 Private Carbo was elevated to higher rank for his valor
🔴 سرباز وظیفه « کاربو » به خاطر رشادتش به درجه ی بالاتری ارتقا داده شد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌸 صبح تابستونی پنجشنبتون سرشار از آرامش 🌸
📘 لغات 409 و 410 کتاب 504 📘
409) vague (وِیگ)
🟢 معنی: نامشخص، مبهم، گنگ
🟡 synonym: unclear, dark
🔴 Joe's position was vague because he wanted to remain neutral in the dispute
🔴 موضع « جو » در مشاجره نامشخص بود، چرا که می خواست بیطرف باشد
410) elevate (اِلِوِیت)
🟢 معنی: ارتقا دادن، ترفیع دادن، بلند کردن
🟡 synonym: lift up, heighten
🔴 Private Carbo was elevated to higher rank for his valor
🔴 سرباز وظیفه « کاربو » به خاطر رشادتش به درجه ی بالاتری ارتقا داده شد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
این پُست مخصوص اون دسته از دوستانه که همش مُشکلات گُوارشی دارند 😂😂😂
🔵 نَفخ کردم
🔵 I'm gassy (آم گَسی)
🔴 اسهال هستم
🔴 I've got diarrhea (آیو گات دایِرییا)
🔵 یبوست دارم
🔵 I'm constipated (آم کانستِپِیتِد)
ارسال این پست برای دوستانی که مشکل گوارشی دارند الزامیست 😂😉
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🔵 نَفخ کردم
🔵 I'm gassy (آم گَسی)
🔴 اسهال هستم
🔴 I've got diarrhea (آیو گات دایِرییا)
🔵 یبوست دارم
🔵 I'm constipated (آم کانستِپِیتِد)
ارسال این پست برای دوستانی که مشکل گوارشی دارند الزامیست 😂😉
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🪴 سلام سلام نُوین اینگلیشیای گُل 🪴
🥳 صبح زیبای جمعتون به شادی 🥳
📘 لغات 411 و 412 کتاب 504 📘
411) lottery (لاتِری)
🟢 معنی: بخت آزمایی، قرعه کشی
🟡 synonym: chance, raffle
🔴 The merit of a lottery is that everyone has an aqual chance
🔴 مزیت قرعه کشی این است که همه افراد شانس مساوی داند
412) finance (فاینَنس)
🟢 معنی: امور مالی، بودجه چیزی را تامین کردن
🟡 synonym: support, money
🔴 Mrs. Giles retained a lawyer to handle her finances
🔴 خانم « گیلز » ، وکیلی را برای انجام امور مالی خود استخدام کرد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🥳 صبح زیبای جمعتون به شادی 🥳
📘 لغات 411 و 412 کتاب 504 📘
411) lottery (لاتِری)
🟢 معنی: بخت آزمایی، قرعه کشی
🟡 synonym: chance, raffle
🔴 The merit of a lottery is that everyone has an aqual chance
🔴 مزیت قرعه کشی این است که همه افراد شانس مساوی داند
412) finance (فاینَنس)
🟢 معنی: امور مالی، بودجه چیزی را تامین کردن
🟡 synonym: support, money
🔴 Mrs. Giles retained a lawyer to handle her finances
🔴 خانم « گیلز » ، وکیلی را برای انجام امور مالی خود استخدام کرد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌷 سلام سلام دوستای زباندوست گُل 🌷
🍄 بهترین صبح شنبه رو براتون آرزومندم 🍄
📘 لغات 413 و 414 کتاب 504 📘
413) obtain (آبتِین)
🟢 معنی: بدست آوردن، گرفتن
🟡 synonym: get, acquire
🔴 An adolescent is finding it increasingly difficult to obtain a good job without a diploma
🔴 برای یک نوجوان بدون مدرک دیپلم، بدست آوردن یک کار خوب مشکل است
414) cinema (سینِما)
🟢 معنی: سینما، صنعت سینما
🟡 synonym: film, movie house
🔴 Censors have developed a rating system for the cinema
🔴 مامورین سانسور، سیستم طبقه بندی فیلم های سینما را ایجاد کرده اند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🍄 بهترین صبح شنبه رو براتون آرزومندم 🍄
📘 لغات 413 و 414 کتاب 504 📘
413) obtain (آبتِین)
🟢 معنی: بدست آوردن، گرفتن
🟡 synonym: get, acquire
🔴 An adolescent is finding it increasingly difficult to obtain a good job without a diploma
🔴 برای یک نوجوان بدون مدرک دیپلم، بدست آوردن یک کار خوب مشکل است
414) cinema (سینِما)
🟢 معنی: سینما، صنعت سینما
🟡 synonym: film, movie house
🔴 Censors have developed a rating system for the cinema
🔴 مامورین سانسور، سیستم طبقه بندی فیلم های سینما را ایجاد کرده اند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
😍 سلام سلام دوستداران کانال نُوین اینگلیش 😍
🌈 صبح تابستونی یکشنبتون سرشار از عشق 🌈
📘 لغات 415 و 416 کتاب 504 📘
415) event (ایوِنت)
🟢 معنی: رویداد، رخداد، پیشامد
🟡 synonym: happening, incident
🔴 The greatest event in Ellie's life was winning the 1,000,000 $ lottery
🔴 بزرگترین رخداد زندگی « الی » بردن در قرعه کشی یک میلیون دلاری بود
416) discard (دیسکارد)
🟢 معنی: کنار گذاشتن، ترک کردن، دور انداختن
🟡 synonym: reject, throw aside
🔴 Asked why he had discarded his family traditions, Mr. Menzel remained mute
🔴 وقتی از آقای « منزل » پرسیدند چرا سنت های خانوادگی اش را کنار گذاشته است، سکوت اختیار کرد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🌈 صبح تابستونی یکشنبتون سرشار از عشق 🌈
📘 لغات 415 و 416 کتاب 504 📘
415) event (ایوِنت)
🟢 معنی: رویداد، رخداد، پیشامد
🟡 synonym: happening, incident
🔴 The greatest event in Ellie's life was winning the 1,000,000 $ lottery
🔴 بزرگترین رخداد زندگی « الی » بردن در قرعه کشی یک میلیون دلاری بود
416) discard (دیسکارد)
🟢 معنی: کنار گذاشتن، ترک کردن، دور انداختن
🟡 synonym: reject, throw aside
🔴 Asked why he had discarded his family traditions, Mr. Menzel remained mute
🔴 وقتی از آقای « منزل » پرسیدند چرا سنت های خانوادگی اش را کنار گذاشته است، سکوت اختیار کرد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
💪 سلام سلام دوستان پُرانژیمون 💪
🦠 صبح زیبای دوشنبه کروناییتون بخیر 🦠
📘 لغات 417 و 418 کتاب 504 📘
417) soar (سُر)
🟢 معنی: افزایش یافتن، بالا رفتن، اوج گرفتن
🟡 synonym: rise, ascend
🔴 We watched the soaring eagle skim over the mountain peak
🔴 اوج گرفتن عقاب را که از قله ی کوه می گذشت تماشا کردیم
418) subsequent (ساب سِکوئِنت)
🟢 معنی: بعدی، متعاقب، بعد
🟡 synonym: later, following
🔴 Further explanation will be presented in subsequent lectures
🔴 توضیحات بیشتر در سخنرانی های بعدی ارائه خواهد شد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🦠 صبح زیبای دوشنبه کروناییتون بخیر 🦠
📘 لغات 417 و 418 کتاب 504 📘
417) soar (سُر)
🟢 معنی: افزایش یافتن، بالا رفتن، اوج گرفتن
🟡 synonym: rise, ascend
🔴 We watched the soaring eagle skim over the mountain peak
🔴 اوج گرفتن عقاب را که از قله ی کوه می گذشت تماشا کردیم
418) subsequent (ساب سِکوئِنت)
🟢 معنی: بعدی، متعاقب، بعد
🟡 synonym: later, following
🔴 Further explanation will be presented in subsequent lectures
🔴 توضیحات بیشتر در سخنرانی های بعدی ارائه خواهد شد
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
😎 سلام سلام لیدی و جنتلمن های خوششتیپ 😎
❤️ صبح سه شنبتون سرشار از مهربونی و عشق ❤️
📘 لغات 419 و 420 کتاب 504 📘
419) relate (ریلِیت)
🟢 معنی: نقل کردن، حکایت کردن، بازگو کردن
🟡 synonym: narrate, tell
🔴 The traveler related his adventures with some exaggeration
🔴 مسافر ماجراهایش را با کمی اغراق نقل کرد
420) stationary (اِستِیشِنِری)
🟢 معنی: ساکن، ثابت، بی حرکت
🟡 synonym: motionless
🔴 The population of our town has been stationary for a decade
🔴 جمعیت شهرمان به مدت ده سال ثابت مانده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
❤️ صبح سه شنبتون سرشار از مهربونی و عشق ❤️
📘 لغات 419 و 420 کتاب 504 📘
419) relate (ریلِیت)
🟢 معنی: نقل کردن، حکایت کردن، بازگو کردن
🟡 synonym: narrate, tell
🔴 The traveler related his adventures with some exaggeration
🔴 مسافر ماجراهایش را با کمی اغراق نقل کرد
420) stationary (اِستِیشِنِری)
🟢 معنی: ساکن، ثابت، بی حرکت
🟡 synonym: motionless
🔴 The population of our town has been stationary for a decade
🔴 جمعیت شهرمان به مدت ده سال ثابت مانده است
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
❤️ سلام سلام زبان آموزهای خوش قلب ❤️
🖤 صبح تعطیل چهارشنبتون بخیر 🖤
روز تعطیلم آموزش داریم
آموزش توپ توووپ ⚽️🏀🏐
📘 لغات 421 و 422 کتاب 504 📘
421) Prompt (پرامپت)
🟢 معنی: سریع، فوری، باعث شدن
🟡 synonym: quick, ready, cause
🔴 Be prompt in assembling your baggage
🔴 در بستن چمدان سریع باش
422) hasty (هِیس تی)
🟢 معنی: سریع، شتابزده، عجول
🟡 synonym: quick, in a hurry, in rush
🔴 A hasty glance convinced him that he was being followed
🔴 نگاهی سریع او را مطمئن ساخت که تعقیبش می کنند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🖤 صبح تعطیل چهارشنبتون بخیر 🖤
روز تعطیلم آموزش داریم
آموزش توپ توووپ ⚽️🏀🏐
📘 لغات 421 و 422 کتاب 504 📘
421) Prompt (پرامپت)
🟢 معنی: سریع، فوری، باعث شدن
🟡 synonym: quick, ready, cause
🔴 Be prompt in assembling your baggage
🔴 در بستن چمدان سریع باش
422) hasty (هِیس تی)
🟢 معنی: سریع، شتابزده، عجول
🟡 synonym: quick, in a hurry, in rush
🔴 A hasty glance convinced him that he was being followed
🔴 نگاهی سریع او را مطمئن ساخت که تعقیبش می کنند
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
😍 سلام سلام دختر پسرای جیگر 😍
🖤 صبح تعطیل پنجشنبتون بخیر 🖤
📘 لغات 423 و 424 کتاب 504 📘
423) scorch (سْکُرچ)
🟢 معنی: سوزاندن، سوختن
🟡 synonym: burn slightly
🔴 The hot iron scorched the tablecloth
🔴 اتوی داغ، رومیزی را سوزاند
424) tempest (تِمپِست)
🟢 معنی: طوفان، هیاهو، هیجان
🟡 synonym: storm, hurricane
🔴 Following the weather report of the approaching tempest, we were prompted to seek immediate shelter
🔴 بعد از شنیدن گزارش هواشناسی در مورد نزدیک شدن طوفان، مجبور شدیم یک پناهگاه فوری پیدا کنیم
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🖤 صبح تعطیل پنجشنبتون بخیر 🖤
📘 لغات 423 و 424 کتاب 504 📘
423) scorch (سْکُرچ)
🟢 معنی: سوزاندن، سوختن
🟡 synonym: burn slightly
🔴 The hot iron scorched the tablecloth
🔴 اتوی داغ، رومیزی را سوزاند
424) tempest (تِمپِست)
🟢 معنی: طوفان، هیاهو، هیجان
🟡 synonym: storm, hurricane
🔴 Following the weather report of the approaching tempest, we were prompted to seek immediate shelter
🔴 بعد از شنیدن گزارش هواشناسی در مورد نزدیک شدن طوفان، مجبور شدیم یک پناهگاه فوری پیدا کنیم
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🔮 سلام و درود خدمت زبان آموزهای باانگیزه 🔮
➕ صبح جُمعتون انرژی مثبت بارون ➕
📘 لغات 425 و 426 کتاب 504 📘
425) soothe (سوث)
🟢 معنی: دلجویی کردن، آرام کردن، التیام بخشیدن
🟡 synonym: calm, mollify
🔴 With an embrace, the mother soothed the hurt child
🔴 مادر با در آغوش کشیدن کودک رنجور، درد او را التیام بخشید
426) sympathetic (سیمپَثِتیک)
🟢 معنی: همدردی کردن با، دلسوزی کردن با، موافق، هم فکر
🟡 synonym: kindly
🔴 Father was fortunatly sympathetic to my request to use the caron weekends
🔴 خوشبختانه پدر با درخواست من برای استفاده از اتومبیل در آخر هفته، موافقت نمود
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
➕ صبح جُمعتون انرژی مثبت بارون ➕
📘 لغات 425 و 426 کتاب 504 📘
425) soothe (سوث)
🟢 معنی: دلجویی کردن، آرام کردن، التیام بخشیدن
🟡 synonym: calm, mollify
🔴 With an embrace, the mother soothed the hurt child
🔴 مادر با در آغوش کشیدن کودک رنجور، درد او را التیام بخشید
426) sympathetic (سیمپَثِتیک)
🟢 معنی: همدردی کردن با، دلسوزی کردن با، موافق، هم فکر
🟡 synonym: kindly
🔴 Father was fortunatly sympathetic to my request to use the caron weekends
🔴 خوشبختانه پدر با درخواست من برای استفاده از اتومبیل در آخر هفته، موافقت نمود
🆔 @novinenglish_new
🆔 @novinenglish_new
🥰 سلام سلاااام عُشاق زبان شیرین انگلیسی 🥰
🌲 صبح زیبای شنبتون سرشار از اُمید و شادی 🌲
📘 لغات 427 و 428 کتاب 504 📘
427) redeem (ریدیم)
🟢 از گرو درآوردن، از رهن درآوردن
🟡 synonym: rescue
🔴 The property on which money has been lent is reedemed when the loan is paid back
🔴 ملکی که بواسطه آن وام گرفته شده است، وقتی که وام عودت داده شود، از گرو درمی آید
428) resume (رِزوم)
🟢 معنی: از سرگرفتن، ادامه دادن
🟡 synonym: restart, renew, continue
🔴 The violinist resumed playing after the intermission.
🔴 بعد از وقفه ای کوتاه، نوازنده ی ویولن به نواختن ادامه داد
🆔 @novinengliah_new
🆔 @novinenglish_new
🌲 صبح زیبای شنبتون سرشار از اُمید و شادی 🌲
📘 لغات 427 و 428 کتاب 504 📘
427) redeem (ریدیم)
🟢 از گرو درآوردن، از رهن درآوردن
🟡 synonym: rescue
🔴 The property on which money has been lent is reedemed when the loan is paid back
🔴 ملکی که بواسطه آن وام گرفته شده است، وقتی که وام عودت داده شود، از گرو درمی آید
428) resume (رِزوم)
🟢 معنی: از سرگرفتن، ادامه دادن
🟡 synonym: restart, renew, continue
🔴 The violinist resumed playing after the intermission.
🔴 بعد از وقفه ای کوتاه، نوازنده ی ویولن به نواختن ادامه داد
🆔 @novinengliah_new
🆔 @novinenglish_new