Telegram Web Link
کانال وحید احسانی
کار خودشونه؟! عرض تسلیت به‌مناسبت واقعه تلخ و تروریستی کرمان. از پروردگار مهربان برای هم‌وطنان سفرکرده به دیار باقی، طلب رحمت و مغفرت، برای مصدومان، تندرستی، برای کسانی که عزیزانشان را از دست داده‌اند، صبر جمیل و جزیل و برای تمام کسانی که در این جنایت نقش…
اصلاحیه و عذرخواهی

👈 توجه: در بخشی از این یادداشت، به سخنانی از آقای رائفی‌پور استناد کرده‌ام که الان متوجه شدم کلیپ مربوط تقطیع‌شده بوده است (منظور گوینده را تغییر داده است). از دوستانی که نقد کردند و متذکر شدند بسیار سپاسگزارم. بابت استناد به سخنانی تقطیع‌شده از آقای رائفی‌پور، از ایشان و خوانندگان گرامی عذر می‌خواهم. به امید خدا، در اوّلین فرصت یادداشت را ویرایش خواهم کرد، علاوه بر این، تغییرات دیگری هم مدّ نظرم هست که اعمال کنم. البته حرف و ادّعای اصلی یادداشت به قوّۀ خود باقی خواهد بود. (16 دی ماه 1402). 👉

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ضرورت تلاش اصلاح‌گرانه در نظام اصلاح‌ناپذیر!

نکته ۱: این یادداشت به «انتخابات» (شرکت‌کردن یا شرکت‌نکردن) هیچ ارتباطی ندارد.

نکته ۲: واژه و مفهوم «اصلاح» به معنای کلّی و گستردۀ آن مورد نظر است و نه «جریان اصلاحات»؛ مسیری که جریان اصلاحات درپیش گرفته است (تلاش برای حضور در ساختار قدرت از طریق صندوق رأی و ...) صرفاً یکی از راه‌وروش‌های مختلفی است که می‌تواند ذیل مفهوم کلّی «تلاش اصلاح‌گرانه» دسته‌بندی شود.

نکته ۳: در این یادداشت، مفهوم «اصلاح‌گری» ازیک‌سو، در مقابل «انفعال» و حتّی «اصلاح‌طلبی» (به معنای آرزومند و طالب این بودن که مسئولان، نخبگان یا ... اصلاحاتی انجام دهند) و ازسوی‌دیگر، در مقابل «تلاش‌های انقلابی و براندازانه» قرار می‌گیرد.

نکته ۴: در این یادداشت، تلاش کرده‌ام با زبان، ادبیات و درچارچوب مفروضات کسانی صحبت کنم که چاره‌ای جز انقلاب نمی‌بینند یا به‌هرحال، در شرایط کنونی اصلاح را ممتنع می‌دانند.

چکیدۀ حرف و ادّعای اصلی نوشتار:

حتی با پذیرش این که «نظام فعلی قابل اصلاح نیست»، ما (مردم، بطن جامعه) برای ایجاد و تقویت مهارت‌ها، خلقیات و آرایش (سازماندهی) اصلاح‌گرانه و توسعه‌گرانه در خودمان به‌گونه‌ای که پس‌از فروپاشی نظام کنونی بتوانیم اوّلاً، نظام مناسبی ایجاد کنیم، ثانیاً، کمک کنیم نظام تازه‌متولّدشده دوران ملتهب اوّلیه را به خوبی پشت سر بگذارد و ثالثاً، با نظام ازآب‌وگِل درآمده‌ (که دارای اشکالات زیاد امّا قابل اصلاح است) وارد تعامل اصلاح‌گرانه و سازنده (به جای انفعال یا مواجهۀ حذفی و براندازانه) شویم، چاره‌ای نداریم جز اینکه هم‌اکنون (در شرایطی که اصلاح را غیرممکن می‌دانیم) با جدّیت تمام و به‌صورت جمعی به تلاش‌های اصلاح‌گرانه بپردازیم.

پیشاپیش از عزیزانی که قابل بدانند و مرا از دیدگاه متفاوت و نقد خود بهره‌مند کنند سپاسگزاری می‌کنم.

متن کامل یادداشت:
ضرورت تلاش اصلاح‌گرانه در نظام اصلاح‌ناپذیر!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
اهمّیت «جلب و حفظ مشارکت و همراهیِ داوطلبانۀ مردم»

انتخابات در پیش است و موضوع «جلب مشارکت و همراهی مردم» به‌شکل مضاعفی مورد توجه قرار گرفته است.

بقای هر سیستم یا جامعه‌ای کاملاً به «همراهی افراد» وابسته است. تمام عوامل حفظ کنندۀ «همراهی عمومی» (همراهی اکثریت) را می‌توان در دو دستۀ کلّی تقسیم‌بندی کرد؛ اوّل، میل، خواست و انتخاب درونی و آزادۀ افراد برای همراهی با سیستم و دوّم، اعمال مستقیم یا غیرمستقیم زور و اجبار برای این مهم.

شاید شرایطی که در آن برای حفظ «همراهی عمومی» با سیستم به هیچ‌سطح و هیچ‌نوعی از «اعمال زور» نیاز نیست، قابل تصوّر نباشد (یا بسیار استثنائی و قابل چشم‌پوشی باشد)، امّا اگر تعادل میان «میل درونی افراد برای همراهی با سیستم» و «مجبورکردن‌شان به این مهم» به هم بخورد و سهم انواع روش‌های اعمال‌زور از حدّی آستانه‌ای بیشتر شود، شرایط بسیار نامطلوبی پیش می‌آید.

زیاده‌ازحدشدن سهم اعمال‌زور (ولو انواع غیرمستقیم آن) خود به عاملی برای کاهش میل و همراهی درونی افراد و چه‌بسا لجاجت، جبهه‌گیری و دشمنی آنها تبدیل می‌شود و سیستم را دچار «چرخۀ فزایندۀ اعمال زور» می‌کند که در آن، با هر گامی که ناگزیر در راستای «افزایش سهم اعمال زور» بر می‌دارد، میل درونی افراد (یا لااقل بخش فزاینده‌ای از افراد) برای همراهی با سیستم نیز دوباره کاهش می‌یابد (یا چه‌بسا دشمنی‌شان افزایش یابد) و به همین نسبت، نیاز سیستم برای اعمال زور باز هم بیشتر می‌شود.

در سیستم‌هایی که هدف اصلیِ صاحبان و مدیران آنها دنیوی است (قدرت، ثروت، شهرت، برتری)، افزایش سهم «اعمال زور» و دچارشدن به روند تصاعدی مربوط، تنها این خطر را دارد که ممکن است با تجاوزکردن سهم «اعمال زور» (در مقایسه با سهم همراهی داوطلبانه) از آستانه‌ای خاص، افراد احساس کنند که چیزی برای از دست‌دادن ندارند و به هر قیمتی که شده است، بر مدیران (اعمال‌زورکنندگان) بشورند و سیستم را متلاشی کنند.

بنیان‌گذار انقلاب، نظام پهلوی را چنین خطاب قرار داد که: «با زورْ یک مملکتی را می‌خواهید اداره کنید؟! واللَّه با زور نمی‌شود. یک قدری اصلاح کنید خودتان را؛ یک قدری اوضاع خودتان را درست بکنید». به نظرم، این گفته به آن زمان و سیستم خاص منحصر نیست؛ هیچ سیستمی با صِرفِ زور نمی‌تواند خودش را حفظ کند و همان‌طور که در این بیان اشاره شده است، تنها راه این که برای حفظ همراهی افراد، از سهم اعمال زور کاسته و بر سهم همراهی داوطلبانه افزوده شود، اصلاح اشکالاتی است که علّت کاهش میل درونی افراد برای همراهی با سیستم هستند. در یادداشت بعدی، چیستی این عوامل را از دیدگاه قرآن مورد بحث قرار داده‌ام.

در سیستم‌هایی که هدف اصلیِ آنها تربیتی (فرهنگی، دینی، اخلاقی) است، علاوه بر خطر پیش‌گفته، یک خطر بزرگ دیگر نیز وجود دارد.

اثرگذاری فرهنگی بر افراد مستلزم «برقراری ارتباط داوطلبانه و دوستانه» با آنهاست. سقف امکان اثرگذاری فرهنگی ما بر هر فرد، به میزان ارتباط دوستانه و آزادانه‌ای است که با او داریم.

به‌هرمیزان که سهم «اعمال زور» افزایش پیدا کند، از جنبۀ «دوستانه، آزادانه، داوطلبانه و صادقانه»ی ارتباط کاسته شده و به جنبۀ «تحمیلی، اجباری و ریاکارانه»ی آن افزوده می‌شود و در نتیجه، امکان اثرگذاری فرهنگی نیز به همین میزان کم می‌شود.

به‌عبارت دیگر، چنانچه یک سیستم تربیتی (سیستمی که اهداف اصلی‌اش فرهنگی و تربیتی است) برای حفظ همراهی افراد دچار چرخۀ نحس «افزایش فزآیندۀ سهم اعمال زور» شود، تلاشش برای «حفظ و بقای سیستم» (از طریق اعمال زور بیشتر) با هدف اصلی‌اش (ارتقا فرهنگی و تعالی افراد) در تضاد قرار می‌گیرد و در بهترین حالت، ممکن است موفق شود که افراد تحت مدیریت خود را مجبور کند که ریاکارانه، ظاهر‌الصلاح شوند که طبیعتاً آنها را از درون، نسبت به ارزش‌های مورد نظر خود دچار بددلی، کینه، نفرت و لجاجت می‌کند.

پرسش مهم این است که «چگونه می‌توان همراهی و مشارکت درونی مردم را جلب و حفظ کرد؟». در یادداشت بعدی، پاسخ این پرسش را از دیدگاه قرآن مورد بحث قرار داده‌ام👇
اصول «جلب و حفظ مشارکت و همراهی مردم» از دیدگاه قرآن

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
اصول «جلب و حفظ مشارکت و همراهی مردم» از دیدگاه قرآن

پس‌از جنگ اُحُد، در شرایطی که اوّلاً، اصرار هیجان‌مدار برخی مسلمانان [به‌ویژه جوانان] بر خروج از شهر و ثانیاً، اشتباهات دیگری که بعضی از آنان در جنگ مرتکب شده بودند، بر جامعۀ اسلامی شکستی سخت و شهدایی زیاد تحمیل کرده بود، و نیز در شرایطی که پیامبر (ص) به‌ویژه از جانب کسانی که مخالف خروج از شهر بودند مورد اعتراض قرار گرفته بود و به خاطر همراهی با نظر اشتباه جوانان مقصّر دانسته می‌شد، خداوند به ایشان (ص) می‌فرماید:

«پس به [بركت‌] رحمت الهى، با آنان نرم‌خو [و پُرمِهر] شدى، و اگر تندخو و سختدل بودى قطعاً از پيرامون تو پراكنده مى‌شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه، و در كار[ها] با آنان مشورت كن، و چون تصميم گرفتى بر خدا توكل كن، زيرا خداوند توكل‌كنندگان را دوست مى‌دارد» [1].

بر اساس این آیه، اصول «جلب و حفظ مشارکت و همراهی مردم» عبارتند از:

1. نرم‌خویی و مهربانی
2. بخشیدن خطاهای آنها
3. مشورت با آنها (تصمیم‌گیری جمعی) در امور جمعی

توضیحات مربوط به اصول بالا و نیز نکات مهمّ دیگری را که از این آیه استفاده می‌شوند، در متن کامل یادداشت (لینک زیر) مطالعه بفرمایید 👇
اصول «جلب و حفظ مشارکت و همراهی مردم» از دیدگاه قرآن

همچنین ببینید: «اهمّیت جلب و حفظ مشارکت و همراهی داوطلبانۀ مردم»

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
نهضت جمع‌های فرهنگی
دکتر حسین الهی‌قمشه‌ای
نهضت «جمع‌های فرهنگی»!

چندیست که نمی‌دانستم چگونه تجربۀ بسیار لذت‌بخش و مفیدمان را با سایرین درمیان بگذارم.

تا اینکه هنگام گوش‌دادن به یکی از سخنرانی‌های زیبای دکتر حسین الهی‌قمشه‌ای، دیدم ایشان در جایی از بحث، پرانتزی باز و همگان را به این کار دعوت می‌کند.

با دوستانی که بودن در کنارشان حال‌مان را خوب می‌کند، به‌شکل منظم (دو هفته‌یکبار) و چرخشی (هر بار در منزل یک خانواده) دور هم جمع می‌شویم، بدون تشریفات، شعر یا کتاب می‌خوانیم، سخنرانی یا پادکست گوش می‌دهیم، فیلم می‌بینیم و ... و دربارۀ آنها گفتگو می‌کنیم.

هم حالمان خوب می‌شود، هم از فضای مجازی فاصله می‌گیریم، هم با ادبیات و فرهنگ غنی ایران و جهان بیشتر آشنا می‌شویم و از این سفرۀ رنگین بهره‌ها می‌بریم، هم کودکان با علاقه کتاب‌‌قصّه‌های خود را در جمع تعریف می‌کنند و تشویق می‌شوند و ...

به‌نظرم، بهترین شکلش در منازل و به‌صورت خانوادگی است، امّا در جمع‌های دوستانه و در کتابفروشی‌ها، کافه‌ها و غیره هم می‌تواند برگزار شود.

گزارش یکسالگی نشست‌هایمان (کانال موفقیت‌های کوچک ایرانیان)

فرصت شمار صحبت ...

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت مبعث رحمه‌للعالمین

مرحبا عیدی که در آن، شد ز رحمت فتحِ باب
یعنی از برج نبوت سر برآورد آفتاب
مرحبا عیدی که در آن، ز امر رب العالمین
رحمتٌ للعالمین برداشت از صورت نقاب
مرحبا عیدی که در آن، چون دل ِ صاحبدلان
شد جهان روشن ز نور حضرت ختمی مآب
در شهود آمد ز غیب آن عالِمِ علم لَدُن
کز قفایش چاکرآسا جبرئیل آورد کتاب
الصلا ای عشقبازان، الصلا ای عارفان
مظهر حُسن ِ ازل بیرون خرامید از حجاب
رحمتٌ للعالمین برداشت از صورت نقاب

شعر: صغیر اصفهانی - اجرا: سیّد خلیل عالی‌نژاد

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«حضرت آقا» یا «نردبان ترقی»؟!

حتماً شما هم مدیران بسیاری را دیده‌اید که «حضرت آقا» از دهانشان نمی‌افتد.

آنها با «حضرت آقا» گفتن، هم دهان منتقدان را می‌بندند، هم رقبا را کنار می‌زنند و هم به‌سرعت از نردبان ترقّی بالا می‌روند.

این صحبت‌های آقای خامنه‌ای ملاک ساده‌ای است که مشخص می‌کند برای بسیاری از مدیرانِ موسوم به «مؤمن انقلابی»، «حضرت آقا» چیزی جز «نردبان ترقّی» نیست!

به نظر شما، چند درصد از مدیرانی که یا اتومبیل شخصی دارند یا توان خریدش را، از اتومبیل دولتی استفاده نمی‌کنند؟!

آیا پاسخ پرسش قبل، در دولت‌های موسوم به «انقلابی و ولایی» با سایر دولت‌ها تفاوت معنی‌داری داشته است؟!

دو نکتۀ پایانی:


1. صرفِ استفاده‌نکردن مدیر از اتومبیل دولتی، به‌‍معنای صادق بودن او در ادّعای ولایت‌مداری، انقلابی‌بودن و امثال آن نیست.

2. اگر دیدیم مدیرانِ «حضرت آقا» گویی که با داشتن اتومبیل شخصی از اتومبیل دولتی استفاده می‌کنند یا نزدیکان و اعوانشان به این بندۀ خدا اشکال نگرفتند که «چرا به جای "حضرت آقا"، گفته‌ای "آقای خامنه‌ای"؟»، آن وقت است که باید تعجّب کنیم!

کانال وحید احسانی
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطاب به مدیران و سایر نیروهای واقعاً ولایی-انقلابی

چنانچه صادقانه و خالصانه (به دور از سوء‌استفاده و منفعت‌طلبی) خواهان عمل‌کردن به تمام دستورات و توصیه‌های آقای خامنه‌ای بوده‌اید امّا از این دیدگاه ایشان -که ۳۳ سال پیش هم مطرح شده است- اطّلاع نداشته‌اید (و چه‌بسا تا پیش از شنیدن این صحبت‌ها، باوجود داشتن اتومبیل شخصی از اتومبیل دولتی استفاده می‌کرده‌اید)، جا دارد در نکتۀ زیر تأمّل بفرمایید:

باید بپذیرید که شبکه‌ها و کانال‌هایی که تاکنون جهت آگاهی از دیدگاه‌های آقای خامنه‌ای دنبال می‌کرده‌اید دچار «سوگیری و منفعت‌طلبی» بوده‌اند، یعنی کم یا زیاد، با مسیر توزیع رانت سازگاری پیدا کرده‌اند.

اگر واقعاً می‌خواهید که از این نوع دیدگاه‌های آقای خامنه‌ای نیز مطّلع شوید، به نظرم، راهی ندارید جز اینکه شبکه‌ها و کانال‌های انتقادی (همان‌هایی که در بهترین حالت هم به‌هیچ‌وجه «انقلابی و ولایی» شناخته نمی‌شوند) را دنبال کنید، چون این بخش از دیدگاه‌ها و صحبت‌های ایشان، فقط در این نوع کانال‌ها منتشر می‌شود!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
مشارکت؛ «سوا کردنی» یا «درهم»؟!

آیا مشارکت «سوا کردنی» است؟!

آیا می‌توان انسان‌هایی را که، به‌حق یا به‌اشتباه، احساس می‌کنند از مشارکت در بسیاری از امور جمعی مرتبط با زندگی‌شان (اموری که منطقاً انتظار می‌رفته است که مشارکت داده شوند) محروم شده‌اند، به مشارکت و همراهی داوطلبانه در امری خاص متقاعد کرد؟!

آیا کسانی که چنین دیدگاه و احساسی دارند، با توصیه، تبلیغ و بنر متقاعد می‌شوند که پای صندوق رأی بیایند؟!

لااقل تا جایی که من می‌فهمم، مشارکت «سوا کردنی» نیست؛ «درهم» است!

شما اگر فکر می‌کنید «سوا کردنی است»، به توصیه و تبلیغ دلسوزانۀ خود ادامه دهید، امیدوارم من در اشتباه باشم و موفق شوید بخشی از مردمی را که چنین احساسی دارند متقاعد کنید که با صندوق رأی آشتی کنند.

امّا اگر قبول دارید که مشارکت «درهم» است، بهتر است به جای توصیه به مردم، تلاش خود را بر افزایش سطح مشارکت مردم در سایر امور متمرکز کنید، این کار قطعاً تأثیر بیشتری خواهد داشت.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
سقف مشارکت در انتخابات = میزان مشارکت در صدا و سیما

چند درصد از مردم و نگرش‌های مختلف جامعه احساس می‌کنند که صدا و سیمای رسمی، سخن، نظر، دیدگاه و مطالبات آنها را بازتاب می‌دهد و نمایندگی می‌کند؟!

به عبارت دیگر، صدا و سیمای رسمی چقدر «ملّی» است و چقدر «میلی»؟!

به نظر شما، آن بخشی از جامعه که احساس می‌کنند صدای آنها در صدا و سیمای رسمی هیچ جایگاه و نماینده‌ای ندارد، با توصیه و بنر تبلیغاتی متقاعد می‌شوند که پای صندوق رأی بیایند؟!

چندی است دربارۀ درخواست پسر رئیس مجلس از کانادا برای اقامت، رد درخواست او، شکایتش، رأی دادگاه، صحبت‌های برخی مسئولان کانادا در این رابطه، فهرست سفرهایش به کشورهای مختلف (در زمانی که پدرش گفته بود فقط یک میلیون تومان دارایی دارد) و ... اسناد و مدارک زیادی در فضای مجازی منتشر شده و بدیهی و طبیعی است که این مسئله نظر مردم را به خود جلب می‌کند.

در دوران اعتراضات و اغتشاشات سال گذشته، صدا و سیما فیلمی را منتشر کرد که لااقل در ظاهر نشان‌دهندۀ برخورد بسیار غیرانسانی برخی نیروهای ضدّ شورش و لباس‌شخصی با فردی (احتمالاً اغتشاشگر) بود که روی زمین افتاده بود و اعلام کرد که به این مسئله رسیدگی می‌شود و .... امّا بعدا هیچ گزارشی تهیه و منتشر نشد.

علاوه بر دو مثال قبل، دستگیری آقای اکبرنژاد، چای دبش، خرید سیسمونی خانوادۀ رئیس مجلس از ترکیه، اهدای سکّه توسط مشاور قالیباف به اشخاصی نامعلوم، اینکه آقای رئیسی چطور از سنین پایین هم در دستگاه قضایی مدیر و مسئول بوده است و هم مدرک دکتری گرفته است (با اینکه دانشجوی دکتری شغل تمام وقت محسوب می‌شود و طبق قانون نمی‌تواند شاغل باشد) و هزاران مورد دیگر، مسائلی هستند که مردم انتظار دارند صدا و سیما، آشکارا و منصفانه به آنها ورود و دربارۀ آنها شفاف‌سازی کند.

مسلّماً، «شفاف‌سازی» این نیست که مثلاً بگویی «فلان خبر دروغ است» یا «قسم بخوری که دروغ است»، بلکه باید قائلان به دیدگاه‌های مختلف را بیاوری تا با یکدیگر گفتگو کنند و مردم حرف همه را بشنوند و خود قضاوت کنند یا لااقل، گزارش مستند و تفصیلی تهیه کنی، اسناد را بررسی و ادّلۀ گروه مقابل را مطرح و رد کنی، به گونه‌ای هر انسان منصف و بی‌طرفی سخن تو را بپذیرد.

اگر واقعاً به دنبال افزایش مشارکت هستید (و نه اینکه از قِبَل تبلیغ برای انتخابات بخواهید موقعیت خود را مستحکم کنید و از نردبان ترقی بالاتر بروید)، پیشنهاد می‌کنم به صدا و سیما فشار بیاورید که به شفاف‌سازی منصفانه دربارۀ چنین مسائلی بپردازد، این کار قطعاً روی قسمتی از بخش خاکستری جامعه تأثیرگذار است (برعکس توصیه و بنر که هیچ تأثیری ندارد).

حضرت امیر (ع) خطاب به مالک اشتر، وقتی او را به عنوان والی مصر منصوب کرد: «هرگاه مردم نسبت به تو گمان بی‌عدالتی ببرند، عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار و همه‌چیز را صحرا کن [شفاف‌ کن] و با بیانِ عذر خویش گمان آنها را نسبت به خود (درباره آنچه موجب بدبینی شده است) اصلاح کن، زیرا این امر از یک سو موجب تربیت اخلاقی تو می‌شود و از سوی دیگر ارفاق و ملاطفتی است درباره مردم و سبب می‌شود که بیانِ عذر خود، تو را به مقصودت که متقاعد ساختن آنها به پذیرش حق است برساند».

حضرت امیر (ع): «بدانید حقّ شما بر من [به عنوان حاکم حکومت اسلامی] است که چیزى را از شما پنهان نکنم جز اسرار جنگی»

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
شباهت‌های مراسم چهارشنبه‌‌سوری و محرّم!

این دو مراسم جامعۀ ما را به اندازه‌ای، به وسعتی و به گونه‌ای درگیر می‌کنند که ممکن نیست ناظر بیرونی متوجه نشود و تعجّب نکند.

با وجود تفاوت اساسی در منشأ، فلسفۀ وجودی و ظاهر آنها، آنچه به عنوان «مراسم» در این دو مناسبت در عرصه عمومی دیده می‌شود حاوی شباهت‌هایی قابل‌توجه و تأمّل‌برانگیز است.

👈 هدف اصلیِ یادداشت، توجه‌دادن به برخی ویژگی‌های فرهنگی ما و تأمّل دربارۀ آنهاست.

در متن کامل یادداشت، شباهت‌های زیر به اختصار توضیح داده شده‌اند:

1. سروصدای زیاد
۲. نادیده‌انگاریِ «دیگری»
۳. تسخیر عرصۀ عمومی
۴. بستن باب گفتگو
۵. بی‌توجّهی به محیط زیست
۶. کمک بزرگ اقتصادی به چین!
۷. فایدۀ اندک

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
با ترقّه‌هایت مرا بیازار!
📰 منتشرشده در عصرایران (۲۴ اسفند ۱۴۰۱)

اگر برای اثبات بودن، تفاوت و استقلالت به خود و دیگران هیچ راه دیگری نداری، با ترقه‌بازی‌ات مرا بیازار!

به ترقه‌بازی هیچ علاقه‌ای ندارم و از صدایشان رنج می‌برم، امّا درعین‌حال، اگر تحقق سکوت و آرامش مطلوب من به این معنا باشد که بخش بزرگی از جوانان سرزمینم، به تنها راه نمود و بروز خود نپردازند، ترجیح می‌دهم که آرامشم با صدای ترقه‌های آنها سلب شود!

اگر بخش بزرگی از جامعه برای نشان‌دادن خود یا برای شادی یا برای حفظ و تقویت انسجام اجتماعی، جز دست‌زدن به یک عصیان جمعی هیچ راه دیگری ندارند، ترجیح می‌دهم صدای ترقه‌هایشان خواب را بر من حرام کند!

مسلّماً ترقّه‌بازان برای پیگیری این اهداف ارزشمند راه‌های خیلی بهتری هم دارند، امّا اگر فقط دو گزینه پیش رو داشته باشم و بخواهم از میان «ادامۀ روند آزاردهندۀ فعلی» یا «سکوت و نظم قبرستانی» یکی را انتخاب کنم، قطعاً اوّلی را ترجیح می‌دهم.

«سکوت و نظم قبرستانی» از انفعال، ناامیدی و پراکندگی کسانی حاصل می‌شود که دیدگاه و سلیقه‌ای متفاوت از من دارند؛ ترجیح می‌دهم «دیگران» مرا بیازارند تا اینکه ناامید شوند یا هیچ نمود و بروزی نداشته باشند.

پدیده‌های اجتماعی «سیاه مطلق» یا «سفید مطلق» نیستند؛ جنبه‌های مثبت و منفی دارند. جنبه‌های منفی ترقه‌‌بازی مشهود است و بارها گفته می‌شود: تهدید سلامتی (و حتّی جان) ترقّه‌بازان و سایرین، سلب آرامش دیگران، آسیب به اموال عمومی (آتش‌سوزی و غیره)، دودهوا شدن سرمایۀ عظیم مالی در یک شب (کمک بزرگ مالی ایرانیان به اقتصاد چین!) و ... امّا باید بپذیریم که این رسم نوپا جنبه‌های مثبتی هم دارد؛ روشی است که بخش بزرگی از جوانان جامعه از طریق آن وجود، تفاوت و استقلال‌شان را به صورت جمعی نشان می‌دهند و تقویت می‌کنند.

نباید به دنبال «حذف» آن باشیم، شکل‌گیری این عصیان جمعی نتیجۀ اتّخاذ رویکردهای «حذفی و نادیده‌انگاری» در عرصه‌های گوناگون و طی سالیان متمادی است.

وقتی تمامی تصمیم‌گیرندگان و برنامه‌ریزان حوزۀ فرهنگی در سطوح عالی، میانی و حتّی خُرد و محلّی از کسانی هستند که از طریق «شرکت در عزاداری، اعتکاف و امثال آن» به آرامش می‌رسند، بدیهی است که برای بخش بزرگی از جامعه هیچ راه دیگری باقی نمی‌ماند جز اینکه از طریق دست‌زدن به یک عصیان جمعیِ بسیار پرسروصدا، «بودن» خودشان را فریاد بکشند.

تیپ شخصیتی، باورها و سلائق نگارنده به متوّلیان رسمی عرصۀ فرهنگ بسیار نزدیک‌تر است تا به جوانان ترقّه‌باز، امّا تلاش برای تحمیل مطلوب‌های خودم بر دیگران را حتّی اگر یقین داشته باشم که درست هستند، نه مفید می‌دانم، نه مشروع و نه اخلاقی.

جامعه «خمیر مجسمه‌سازی» نیست که بخواهیم آن را به هر شکلی که صلاح می‌دانیم و درست می‌پنداریم در بیاوریم؛ اتّخاذ چنین رویکردی، به شکل‌گیری، استمرار و تشدید عصیان‌های جمعی مختلف منجر می‌شود.

امیدوارم انرژی، پویایی، تحرّک و همکاریِ عظیمی که در ترقه‌بازی وجود دارد، به‌مرور به سمت توسعه، پیشرفت و آبادانی سوق پیدا کند.

به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
ضرورت شفاف‌سازی با محاکمه علنی عوامل فساد چای دبش و امثال کاظم صدیقی

❇️ فسادهای حیرت‌انگیز امروز نتیجه سیاست‌زدایی از جامعه و انحراف از آرمان‌های انقلاب اسلامی است

رحمت‌اله بیگدلی


رسول خدا(ص) جامعه اسلامی را به‌گونه‌ای تربیت کرده بود که توده مسلمان با مشاهده اندک سوء‌استفاده‌ای توسط حاکمیت به مسجد می‌ریخت و خواستار شفاف‌سازی می‌شد.
این حساسیت سیاسی و اجتماعی در زمان پیغمبر(ص)، ابوبکر، عمر و علی(ع) وجود داشت و همین حساسیت در زمان عثمان منجر به شورش مردم در قبال فساد دستگاه خلافت و قتل عثمان شد!

عمر خلیفه مقتدر که امپراطوری‌های بزرگ ایران، روم و مصر را فتح کرده بود وقتی از پارچه بیت‌المال که بین مردم تقسیم شده بود پیراهنی برای خود دوخت که اندکی درازتر از پارچه دیگران بود، مردم او را در ملأ عام استیضاح کردند که چرا پیراهن تو چند سانت از پیراهن دیگران بلندتر است؟!
عمر مجبور می‌شود که نه سخنگویش برای نمایندگان مردم در پشت درهای بسته، بلکه خودش شخصا در ملأ عام به مردم پاسخ دهد و بگوید: چون من قدم بلندتر است و مقدار پارچه سهم من کافی نبود، پسرم عبدالله سهم خود را به من داد تا از دو سهم یک پیراهن برای من دوخته بشود!
عمر پسرش را هم به عنوان شاهد می‌آورد و مردم هم پس از این شفاف‌سازی، خلیفه را تبرئه می‌کنند!
حتی در دوره بنی‌امیه هم علی‌رغم مشکلاتی که داشتند همواره دعوا بر سر امامت، عدالت، بیت‌المال و حقِ مردم بود، اما بنی‌عباس در تاریخ اسلام کاری کردند که سرنوشت تاریخ اسلام را تغییر داد.
بنی‌عباس حساسیت‌های مردم و مسائل آنان را تغییر داد و آنان را به مسایلی چون انواع قرائت قرآن و مباحثی چون خلق قرآن، قدیم و حادث بودن قرآن و ... مشغول و حتی برای آنان حساسیت‌های به‌ظاهر علمی درست کرد!

در اصطلاح سياسی به این کار می‌گویند دپولیتیزاسیون یعنی زدودن حساسیت سیاسی و اجتماعی از مردم و مشغول‌کردن آنان به مسایل بیهوده.
در نتیجه می‌بینیم مردمی که در قبال چند سانت پارچه لباس خلیفه حساس بودند می‌بینند که در عروسی دختر خلیفه عباسی هزاران سکه طلا نثار و از دورریزِ غذاهای عروسی کوه‌هایی در بغداد روی هم انباشته شده‌است که مدتی بهداشت مردم را هم به‌خطر می‌اندازد، اما هیچ‌گونه اعتراض رسمی به این همه اسراف نمی‌شود؛ چون حساسیت‌های مردم را تغییر داده‌اند!
و به این شکل بود که بنی‌عباس حدود شش قرن حکومت کرد، در صورتی که بنی‌امیه یک قرن دوام نیاورد!

متأسفانه جامعه امروز ما هم به چنین انحرافی از آرمان‌های انقلاب اسلامی مبتلا و سرگرم به مسایلی چون حجاب اجباری و ... شده است.
در نتیجه می‌بینیم یک روز از فساد ۳۰۰۰ میلیارد تومانی خاوری، روزی دیگر از فساد چند میلیارد دلاری بابک زنجانی و فسادهای گسترده دولت احمدی‌نژاد و روزی از فسادهای تکان‌دهنده طبری در دستگاه قضایی و معاونان قالیباف در شهرداری تهران و روزی دیگر از فساد بی‌سابقه سه میلیارد و ۳۷۰ میلیون دلاری چای دبش در دولت رئیسی و حتی از انتقال زمینی به ارزش ۱۰۰۰ میلیارد تومان به‌نام کاظم صدیقی امام جمعه تهران و اعضای خانواده‌اش رونمایی می‌شود، اما گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است و ماشین تبلیغاتی حامی جریان حاکم هم به‌راه می‌افتد که خاک در چشم واقعیت بپاشد و در مجاری اطلاعاتی مردم خلل ایجاد کند و مردم هم گویی مسخ شده‌اند!

امام علی(ع) در عهدنامه‌ خود به‌مالک اشتر والی مصر تاکید کرد:
«وَإن ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بكَ حَيفا فَأصحِرْ لَهُم بعُذْرِكَ وَاعدِلْ عنكَ ظُنُونَهُم بِإصحارِكَ؛
و اگر رعیت بر تو‌ گمان ستم بردند، عذر خویش را آشکارا و شفاف با آنان در میان نه و بدگمانیشان را از خویش بگردان.»
علی(ع) در این‌جا به‌جای «ناس؛ مردم» از واژه «رعیت» استفاده کرده است. معنای رعیت در زبان عربی متفاوت از معنای آن در زبان فارسی است. رعیت در زبان عربی یعنی انسان‌هایی‌ که دارای حقوقند و باید حقوقشان رعایت شود.
امام(ع) فرمود: «اگر رعیت در باره تو گمان حیف‌‌و‌میل و تخلفی‌ بردند، باید عذر و دلیل خود را برای آنان اِصحار کنی.» یعنی لازم نیست مردم به یقین برسند که تو واقعا حیف‌‌و‌میل و تخلف داشته‌ای و برای گمان خود مستندات متقن ارائه کنند. همین‌که در باره تو گمان بد برند بر تو واجب است که به آنان پاسخ اقناعی بدهی!
همچنین حضرت نفرمود: «پاسخ خود را اظهار کن»، فرمود: «پاسخت را اِصحار کن.»
علی(ع) واژه اِصحار را از ریشه صحراء گرفته است. صحراء در زبان عربی به‌‌مکانی گفته می‌شود که صاف و همه چیز در آن آشکار است و چیزی مانع دید نیست! یعنی باید توضیح و پاسخ خود را مانند صحرا در مقابل چشم مردم بگذاری و هیچ جای ابهامی برای آنان باقی نگذاری!

امروز ملت ایران در انتظار شفاف‌سازی در باره مقوله مبارزه با فساد از طریق محاکمه علنی عوامل فساد چای دبش و امثال کاظم صدیقی هستند!

🔻 کانال رسمی جدید رحمت‌اله بیگدلی:
🆔 @rahmatollahbigdeli
تصنیف بوی باران

شعر: فریدون مشیری
آهنگسار: حسین یوسف‌زمانی
آواز: استاد محمدرضا شجریان

بوی باران ، بوی سبزه ، بوی خاک
شاخه های شسته ، باران خورده ، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس ، رقص باد
نغمه و بانگ پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش بحالِ روزگار …
خوش بحالِ چشمه ها و دشتها
خوش بحالِ دانه ها و سبزه ها
خوش بحال غنچه های نيمه باز
خوش بحال دختر ميخک که ميخندد به ناز
خوش بحالِ جانِ لبريز از شراب
خوش بحالِ آفتاب …
ای دل من ، گرچه در اين روزگار
جامه ي رنگين نمی‌پوشی به كام
باده ي رنگين نمی‌نوشی ز جام
نقل و سبزه در ميانِ سفره نيست
جامت از آن می كه می‌بايد تهی است
ای دريغ از «تو» اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از «من» اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از «ما» اگر کامی نگيريم از بهار …
گر نکوبی شيشه ي غم را به سنگ
هفت رنگش ميشود هفتاد رنگ …

در بهار و سال پیش رو، از پروردگار مهربان برایتان تندرستی، آرامش، نشاط، توفیق، بهروزی و رضایت خواستارم.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
@Khosousi - eidaneh
Shajarian, Sharif
روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست
می ز خمخانه به جوش آمد و می‌باید خواست

نوبت زهدفروشان گران‌جان بگذشت
وقت شادی و طرب‌کردن رندان برخاست

چه ملامت رسد آن را که چو ما باده خورد
این چه عیب است بدین بی‌خردی، وین چه خطا ست

باده‌نوشی که در او هیچ ریایی نبود
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریا ست

ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق
آن که او عالم سرّ است، بدین حال گوا ست

فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان‌چه گویند روا نیست، نگوییم روا ست

چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم
باده از خون رزان است، نه از خون شما ست

این چه عیب است کزین عیب خلل خواهد بود
ور بود نیز چه شد، مردم بی‌عیب کجاست

از ریا دور شو و نوش کن این جام شراب
هم‌چو حافظ اگرت آرزو است این ره راست

حافظ از چون‌وچرا بگذر و می نوش دمی
نزد حکمش چه مجال سخن چون‌وچرا ست

عید فطر ۱۴۴۵

@mmojahedi
💥برای روز معلم، برای معلمان...
✍️علی مرادی مراغه ای

♦️برای روز معلم که باید عزیزترین روز در تقویم هر ملتِ خوشبختی باشد، نوشته ای بهتر از ذکر خاطره ای از خودم ندیدم.
به نظرم سال1383 بود که خواهرم در تبریز معلم بود، تصادفی کرده و در بیمارستان بستری شده بود...
آن زمان، در قم کار میکردم، برای عیادت یک روزه از خواهرم، با عجله عازم تبریز شدم و برای بازگشت، در بعد از ظهر همان روز به ترمینال تبریز رفتم تا با اتوبوسهای شبانه به قم برگردم.
بلیط نداشتم در سالن ترمینال، برای پیدا کردن اتوبوس قم پرسه میزدم، در میان جمعیت، یک مرتبه مردی در حدود 50 ساله ای دیدم با لباس مندرس و لبه دار شبیه دهاتی ها نشسته، کتاب مرا می خواند، این کتاب «از زندان رضاخان تا صدر فرقه دمکرات آذربایجان» بود که در آن زمان جزو پر فروشترین کتابها شده بود!
برایم خیلی عجیب بود که در تهران دانشجویان کتاب نمی خوانند و برای پایان نامه های ارشدشان در میدان انقلاب، پول میدهند تا برایشان بنویسند، آنوقت، مردی با این وضعیت، اهل مطالعه و کتاب باشد!
نزدیکش رفتم و کنارش نشستم. وقتی کیف سامسونت در دستم و نگاههایِ کنجکاوم را دید پرسید:
«دانشجو هستی؟ مهندسی؟ این کتاب را دوستان داده اند بخوانم، شما خوانده ای؟...»
گفتم: خوانده ام، کتاب خوبی است...!

از او پرسیدم شما کجایی هستید باید از اطراف تبریز باشید، آیا کتاب زیاد می خوانید؟
جوابی که داد کل شب در اتوبوس به سمت به قم نشئه بودم و لحظه ای خواب به چشم ام نیامد.

گفت: چهار پنج رفیق هستیم آنها هم اهل مطالعه هستند، اهلیت و اصلیت ام از روستاهای آذرشهر هست، تا ابتدایی خوانده ام و معلم مان در آن روستا، مرحوم صمد بوده...!

یاد سخن خود صمد افتادم که گفته «معلم خوب، حکم کیمیا را دارد...»
و او خودش، در حدود نیم قرن پیش، رفته در آن دهکوره های تاریکی، شمع هایی برافروخته که همچنان روشن هستند...!

کیمیاگری قدیم بدنبال یافتن اکسیری بود که اجسام را طلا کند. چنین اکسیری وجود ندارد، اما به نظر من، چیزی شبیه به آن وجود دارد و آن اکسیر همانا وجودِ معلمان خوبِ هر جامعه است.
اساس و پایه خوشبختی هر ملتی با تربیت و آموزش نهاده میشود، دستهایِ میکل آنژی که مسِ وجود فرزندان ما را مطلا میکنند. و آن اکسیر، همان شعله آگاهی است و نور...
بنگر اين دو مظهر زندگانی را
که چه دردناک به تو ارمغان ميدهم فرزند
بنگر و بگُزين
يکی يوغ است هر که آن را بپذيرد کامياب ميگردد
چونان نر گاوی رام ، در خدمت خان بر بستری از کاه گرم خواهد آرميد و قصيل فراوان خواهد يافت
و دومی رمزی است که خويشتنِ من پديد آورده است
چونان قله ای که با کوه به دنيا می آيد
و آن ستاره است که نور می افشاند و نابود ميکند و چون در دست حاملان خود بدرخشد تباهکاران ميگريزند
آن که نور به همراه دارد هميشه تنهاست...
شعر "ستاره و یوغ" از خوزه مارتی

🔥تصویر زیر
https://s8.uupload.ir/files/2_lfpa.jpg
Forwarded from انجمن فکر و فلسفه کرمانشاه (وحید احسانی)
📌گفت‌وگوی شماره‌ی ۷۱

🔖 عنوان: راه باریک آزادی

🎙 ارائه‌‌دهنده‌: دکتر وحید احسانی

📆 تاریخ: دوشنبه، ۲۴/ ۰۲/ ۱۴۰۳
🕠 ساعت: ۱۷ - ۱۹

جهت آشنایی با موضوع و غنای گفتگو، پیشنهاد می‌شود پیش از حضور در نشست ویدئوی زیر را ببینید:

👈 بیراهه وسیع بردگی

🏫 مکان: کرمانشاه، چهارراه نوبهار، نبش کوچه‌ی ۱۰۷، کتاب‌فروشی «کوچه‌کتاب»

⬅️ حضور برای عموم علاقه‌مندان آزاد و رایگان است.


💠 کانال تلگرامی انجمن فکر و فلسفه‌ی کرمانشاه (اَفَک)
@PhilosophyforKermanshah

💠 صفحه‌ی اینستاگرامی انجمن فکر و فلسفه‌ی کرمانشاه (اَفَک)
@Philosophy_for_Kermanshah
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
به نظرم:

هر ملّتی، یا تحت شرایط نامناسب بالاخره یاد می‌گیرد که با حاکمانش وارد تعامل واقع‌بینانه (شامل به‌رسمیت‌شناختن اقتضائات قدرت) شود، برای سهیم‌شدن در حاکمیت و تأثیرگذاری بر سیاست‌ها راهی بگشاید، مسئولان را به‌شکل مدنی کنترل کند و از این طریق نیاز به انقلاب را برای همیشه برطرف می‌کند، یا نیازش به انقلاب هیچ‌گاه برطرف نخواهد شد!

همچنین:

هر حکومتی، یا تحت شرایط حساس بالاخره یاد می‌گیرد که برای جریان‌یافتن اعتراضات به‌صورت مدنی و تأثیرگذاری مطالبات، راهی باز کند، یا تا لحظه‌ای که نهایتا با انقلاب فروبپاشد، همواره سایۀ آن را بر سر خود احساس خواهد کرد!

#برای_ایران
#پزشکیان

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
برای ایران؛ حمایت مشروط از دکتر پزشکیان!

احمد زیدآبادی نکتۀ مهمّی مطرح کرد که مرا از «حامی دکتر پزشکیان» به «حامیِ مشروط دکتر پزشکیان» تبدیل کرد.

دکتر زیدآبادی می‌گوید: «حضور اصلاح‌طلبان در ارکان ساختار سیاسی، بدون توافق با هستۀ اصلی قدرت هزینه‌زاست».

تأیید صلاحیت دکتر پزشکیان و تشکیل دولت احتمالی او نشان‌دهندۀ کدام‌یک از سناریوهای زیر برای آینده است؟

۱. تکرار تقابل‌ها و ستیزهای میان دولت و طرفدارانش از یک‌سو، و مجلس انقلابی، نهادهای حاکمیتیِ فرادولتی و نیروهای آتش‌به‌اختیار از دیگر‌سو

۲. نمود کامل «وسط بازی» در سطح رسمی، یعنی دولتی که با هدف «راضی نگه‌داشتن همه» روی کار می‌آید امّا درعمل همه را سرخورده و ناراضی می‌کند

۳. پس‌از زخم‌های فراوانی که طی چندده‌سال حرکت در فضای تقابلی و ستیزِ حذفی به یکدیگر زده‌ایم، مسیری میانه درپیش گرفته ‌می‌شود، یعنی همان مسیری که عجم اغلو و رابینسون از آن با عنوان «راه باریک آزادی»، دکتر مقصود فراستخواه با عنوان مسیر «توسعه برای تغییر» [در مقابل مسیر «تغییر برای توسعه»] و دکتر محمّد فاضلی در چارچوب نظریۀ «نظم‌های دسترسی محدود» از آن یاد می‌کنند.

دکتر پزشکیان در موقعیت‌های مختلفی (شامل میزگرد اقتصادی ۲۴ خرداد ۱۴۰۳) به درستی بر «شفاف‌سازی امور، گفتگو با مردم، متقاعدسازی آنان و جلب رضایت و حمایتشان» تأکید کرده است.

در همین راستا، به‌نظرم، نیاز است که ایشان و نزدیکانشان تکلیف پرسش بالا را مشخص کنند و توضیح دهند که از میان 3 احتمال بالا، قرار است در کدام مسیر حرکت کنیم.

نکتۀ بسیار مهم این است که پاسخ این پرسش، صرفاً منوط به دیدگاه و تصمیم شخصی ایشان و نزدیکانش نیست و با گفتن آنها یا حتّی سوگندخوردن‌شان هیچ مسئله‌ای حل نمی‌شود؛ همان‌طور که دکتر زیدآبادی اشاره می‌کند، تصمیم هستۀ اصلی قدرت نیز بسیار تعیین‌کننده است.

حتّی اگر شخص دکتر پزشکیان و اشخاص اصلی در هستۀ مرکزی قدرت به این نتیجه رسیده باشند که باید در کنار هم مسیری میانه را در پیش بگیرند، باز هم تحقق این امر منوط به فراهم آوردن لازمه‌های آن (توافق، ائتلاف، مخابرۀ پیام‌هایی روشن در این رابطه به جامعه، متقاعدسازی افراد و ...) است.

اگر هر کسی از ظنّ خود یار بشود، بعد از تشکیل دولت احتمالی دکتر پزشکیان دیگر نمی‌توان فضا را مدیریت کرد؛ اگر ازیک‌سو، تغییرخواهان رایکال، تندرو و حسّاسیت‌زا، و بعضاً فرصت‌طلبانی که با راه افتادن هر موج و جریانی فقط مترصد گرفتن پست و استفاده‌های شخصی هستند ستادهای دکتر پزشکیان در سطح کشور را در دست بگیرند، امواجی احساسی و هیجانی به راه بیفتد و انتظاراتی ناسازگار با سناریوی سوّم نهادینه شود و ازسوی‌دیگر، متولّیان نهادهای حکومتی خارج از دولت و نیروهای آتش‌به‌اختیار نیز دربارۀ دولت احتمالی دکتر پزشکیان این ذهنیت را داشته باشند که: «مثل گذشته وظیفۀ ما این است که تمام کاسه‌کوسه‌ها را سر دولت بشکنیم، چوب لای چرخش بگذاریم، فحش‌های سیاسی (لیبرال، غربزده، فتنه‌گر و غیره) نصیب‌شان کنیم و ...»، آنگاه نه دکتر پزشکیان و نه هستۀ مرکزی قدرت نمی‌توانند فضا را مدیریت کنند.

تا جایی که می‌فهمم، الان مهم‌ترین مسئله اعتمادسازی درمورد حصول توافق مورد نظر میان دکتر پزشکیان و جریان حامی‌اش با هستۀ مرکزی قدرت است. به بیان دیگر، اینکه به هر نحو ممکن به جامعه اطمینان داده شود که در صورت پیروزی دکتر پزشکیان و تشکیل دولت، قرار نیست وسط این همه بحران، دوباره تمام زمان و توان رسمی و غیررسمی صرف تقابل آشکار و پنهان میان دولت از یک سو و نهادهای حاکمیتی فرادولتی و نیز نیروهای آتش‌به‌اختیار از دیگرسو شود.

بر اساس درکم، زمان اندک پیش‌ازبرگزاری این انتخابات، فرصتی مغتنم و شاید تکرار نشدنی برای حصول این مهم است و آن را از روش‌های مختلفی می‌شود دنبال کرد.

ادامه یادداشت
کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://www.tg-me.com/notesofvahidehsani
2024/09/21 11:44:32
Back to Top
HTML Embed Code: