Telegram Web Link
#یاحسین_علیه_السلام
#متن_نوحه
یا عباس یا عباس یا عباس یا عباس

سردار سپاهم عباس
ای پشت و پناهم عباس
تو در یم خونی و من
در ناله و آهم عباس
برخیز و ببین تنها شده ام
آماج همه غم ها شده ام

یا عباس یا عباس یا عباس یا عباس

ای یار وفادار من
ای میر علمدار من
بعدازتو میان دشمن
گردیده الم یار من
ای موج غمت در ساحل دل
آخر غم تو شد حاصل دل

یا عباس یا عباس یا عباس یا عباس

کو مشک دریده ی تو
کو دست بریده ی تو
اشک بصرت آغشته
با خون دو دیده ی تو
ای جسم ز هم پاشیده ی من
آرام  دل  غمدیده ی  من

یا عباس یا عباس یا عباس یا عباس

برخیز و مرا یاری کن
بی دست علمداری کن
باچشم به خون آغشته
از خیمه نگهداری کن
تنها  نه  علمدارم   بودی
سقا  و  سپهدارم   بودی

یا عباس یا عباس یا عباس یا عباس

لب تشنه ولی سقایی
جان داده لب دریایی
سرلوحه ی عشق و ایثار
در مکتب عاشورایی
بوسه زده بر  دست تو علی
من بوسه زنم دستت چو علی

یا عباس یا عباس یا عباس یا عباس

ای زائر کویت زهرا
شرمنده ز رویت دریا
شمع شهدایی عباس
پروانه ی کویت دلها
ای در یم خون ماه شهدا
ای گفته بلی بر جام بلا



علی امینی
Audio
شب یازدهم محرّم

۱ ـ #شام_غریبان کربلا

نخستین شب عزا و سوگ خاندان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از شهادت سیّد الشّهداء علیه‌السلام است.

شبی تیره تر از سیاهی ! شبی جانسوز که در آن تلخ ترین لحظات بر خاندان امام حسین علیه‌السلام گذشت.

آیا می شود رنج و سوز و مصیبت بازماندگان حضرت را در آن شب بیان کرد و یا حتّی تصّور نمود ؟

آیا کسی درک می کند که دیدگان خونفشان عمّه ی امام زمان علیه‌السلام و اهل‌بیت چقدر و چگونه بر آن حضرت گریستند ؟

آیا می تواند تصوّر کند که آه و ناله ی سوزناک آن عزیزان چگونه بوده است ؟

با چه زبانی و با چه لفظی می توان دل های شکسته، قلب های جریحه دار، ناله و نوای بلبلان بال و پر سوخته ی گلستان نبوی و علوی، و سوز دل یتیمان و بانوان حسینی را بیان کرد ؟

شام غریبان است ! کودکان یتیم که دیشب پدر داشتند، و بانوان بی سر پرست که دیشب سر پرست و کاشانه داشتند؛ امشب با آشیانه ی سوخته و دل های داغدار، بدون سرورشان حضرت اباعبدالله علیه‌السلام چه می کنند ؟

تفاوت بین این دو شب چقدر است :

شب عاشورا و شب یازدهم ؟ دیشب چه سالاری داشتند ؟ دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد ؟ دیشب چه کسانی در خیمه ها بودند ؟ امروز امّا بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است ! آن شب چه کسی سر پرستی علویّات و فاطمیّات را بر عهده داشت ؟ زینب کبری علیهاالسلام آن شب چه حالی داشت ؟ از یک سو مراقبت از حجّت خدا زین العابدین علیه‌السلام و همسران و یتیمان برادر، و از سوی دیگر به دنبال دختران گمشده !! همه ی اینها در سرزمینی که بدن برادرش و عزیزانش با آن وضع روی زمین افتاده باشند !

آه چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنین علیه‌السلام. «سَلامٌ علی قَلبِ زَینبِ الصَّبُورِ وَ لِسانِهَا الشَّکُورِ». (۱)

📚 منبع :

۱. از زیارت حضرت زینب علیهاالسلام.
شب یازدهم محرّم

۲ ـ سر #امام_حسین علیه‌السلام در #تنور_خولی

شب یازدهم شبی است که سر مطهّر امام حسین علیه‌السلام در تنور منزل خولی بود در حالی که نورانیّت آن سر فضا را روشن نموده بود. (۲)

📚 منابع :

۲. مقتل الحسین علیه‌السلام (مقرّم) : ص ۳۰۴. و ... .
#حضرت_زینب
#شام_غریبان

بی سرپناه ، سایهٔ بر سر کجا روم
با شمر و با سنانِ ستمگر کجا روم

همراه خواهرت شده چشمان پستِشان
از ترس دستِ دشمن و معجر کجا روم

با گریهاش آخرش از دست می رود
من با ربابِ بی علی اصغر کجا روم

درآتش خیام به صحرا دویده ایم
از بغض شهر شام، برادر کجا روم

زد تازیانه لحظه محمل سواری است
وقتی که نیست شانه اکبر کجا روم

حامد آقایی
#حضرت_زینب
#اسارت

همه جا را سراب میبینم
خانه ام را خراب میبینم

مدتی بعد از آن که رفتی تو
روی دستم طناب میبینم

من بدون تو مرده ام برگرد
خواب بزم شراب میبینم

تشنه جان دادی و نخوردی آب
دادنش را ثواب میبینم

چقد از روی نیزه می افتی
تو بگو من به خواب میبینم

شمر و خولی نگاه بد کردند
دلهره در رباب میبینم

باورم نیست رفتی و ماندم
بخدا که عذاب میبینم

منو دروازه ها و نامحرم
منمو اشک دائم و نم نم

معجری پاره گشته و درهم
قامتی از غم فراقت کم دارم

منم و کوچه های تو در تو
منم و خون تازه ابرو

منم و آتش گرفتن گیسو
منم و نامحرمان رو در رو

منم و کوچه یهودی ها
صورتی مملو از کبودی ها

منم و کودکان جا مانده
خیمه و معجری جامانده

منم و ازدحام و نامحرم
دلهره میچکد از احوالم

محمد حبیب زاده
#حضرت_زینب
#اسارت

به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب

به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس
که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب

جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود
اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب

بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم
که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب

دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا
گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب

من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب

ژولیده نیشابوری
#حضرت_زینب
#اسارت

چشم تو سمت من دل من گير نيزه هاست
اين سينه پاره پاره شمشير نيزه هاست

عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد
زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست

سر خي معجر من و پيشانيت حسين
اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست

اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز
اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست

قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده ام
آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست

قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها
در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست

اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها
از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست

حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست
نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست

در بين راه نيزه تو ايستاده بود
جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟

گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد
اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست

محمد علی بیابانی
#حضرت_زینب
#اسارت

می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو
تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو

از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند
اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند

از سر نی به من و قافله احسان کردی
صورتت را سپر سنگ نوازان کردی

من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم
لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم

همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی
روی نی دور سر قافله می چرخیدی

من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده
خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده

جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف
تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف

صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام
ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام

خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است
باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست

گله ای نیست از این زخم از این تنهایی
ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی

حسن کردی
#حضرت_زینب
#اسارت

باید که از نیزه سرت را پس بگیرم
رگ های سرخ حنجرت را پس بگیرم

آه ای سلیمان زمانه سعیم این است
از ساربان انگشترت را پس بگیرم

باید که ازسرنیزه های تیز و سنگین
ته مانده های پیکرت را پس بگیرم

باید که از غارتگران نا مسلمان 
عمامه ی پیغمبرت را پس بگیرم

باید هر آن طوری شده از قاتلانت
آن دست باف مادرت را پس بگیرم

باید که ازآن بی حیای پست و نامرد
خلخال پای دخترت را پس بگیرم

محمد حسن بیات لو

@rozeh_1
#حضرت_زینب
#اسارت

نمی گویم ز نوک نیزه با خواهر تکلم کن
نگاهت پاسخ من داد، بر طفلت ترحم کن

اگرچه غنچه ی بی آب، نشکفد اما
درِ فردوس را بگشا، به روی من تبسم کن

به چشم خارجی ما را تماشا می کند کوفی
به نی قرآن بخوان و رفع این سوء تفاهم کن

اگر بهر نماز شکر می خواهی وضو سازی
ندارم آب، با خاک سر زینب تیمم کن

تو قلب عالمِ امکانی و آگاهی از قلبم
به دریا با نگاه خود بگو، کم  تر تلاطم کن

نگه با اختیار و اشک من بی اختیار آید
ز برج نی نظر ای ماه من امشب به انجم کن

اگر چه کاسه ی صبر مرا هم کرده ای لبریز
ز بهر حفظ جان کودکت با او تکلم کن

استاد علی انسانی
#حضرت_زینب
#اسارت

رسید وقت سفر سر به زیر شد زینب
حسین چشم تو روشن! اسیر شد زینب

هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد
هزارسال ز داغ تو پیر شد زینب

سه چهار مرتبه با شمر همکلام شده
نداشت چاره دگر ناگزیر شد زینب

چقدر پای غنیمت  کتک ز لشگر خورد
چقدر زخمی مشتی فقیر شد زینب

گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد
غذا نبود ولی خوب سیر شد زینب

همان زمان که به سرنیره ها هلش دادند
نشست و حرف نزد گوشه گیر شد زینب

نبودن تو و عباس کار خود را کرد
و با سنان و شبث هم مسیر شد زینب

 بگیر گوش خودت را! کسی صدایش کرد..
بلند شو همه رفتند دیر شد زینب!

سید پوریا هاشمی

@rozeh_1
#حضرت_زینب
#اسارت

حرامی دید آشوب تو را چشم ترَت را نه
تحمل میکنم اما وداعِ آخرت را نه

لباست کهنه پیراهن٬ تحمل میکنم باشد
ولی ای عشق غارت کردن انگشترت را نه

غریبی تو را شاید دهَم دست فراموشی
هجوم و ازدحام شمرها دور و برت را نه

فراموشم شود گاهی لبان تشنه ات اما
به روی خاک های داغِ صحرا پیکرت را نه

اسارت شاید از یادم رود! یک عمر باورکن؛
به دختر بچه ها طرز نگاه دخترت را نه

نبودی و به شهر شام بی انصاف ها بردند
زنان خویش را در پرده اما خواهرت را نه

بیادم هست گفتی: زینبم آسوده خاطر باش
سرم را میدهم اما نخی از معجرت را نه!

مرضیه عاطفی

@rozeh_1
#حضرت_زینب
#اسارت

نگاهش جانبِ گودال برگشت
پرستو بی‌پر و بی‌بال برگشت

ندارد فایده، پشتِ برادر
هرآنچه می رود دنبال،.. برگشت

همه با گریه از گودال رفتند
ولی شمرِ لعین، خوش‌حال برگشت

و با یک تیغِ برّان، داشت می‌رفت
و خون می‌ریخت از چنگال، برگشت

نمی‌بُرّد خدا،... با دستِ قاتل
سرِ پاکش، زبانم لال برگشت

عادل حسین قربان
#حضرت_زینب
#اسارت

بسکه در کوی و گذر وقتِ تماشا ریختند
کودکانت بر زمین از ضربِ پاها ریختند

عده‌ای شاگردهایم عده‌ای دیگر کنیز
کوچه کوچه پیشِ پایم نان و خرما ریختند

در شلوغیِ مسیرِ کاخ هِی روی خاک
دختران از هول دادنهای آنها ریختند

بارها ما بر زمین خوردیم از ما رد شدند
مثلِ آنروزی که با در رویِ زهرا ریختند

نیزه داران موقع اُطراق هرجایی که شد
اینهمه سر را به روی هم همانجا ریختند

آتشِ خیمه ، کشیدن‌های تا کوفه چه کرد
گیسوان بچه‌ها یا سوخته یا ریختند

بی هوا بر ناقه‌ها زد تا که از آن ارتفاع
دخترانت پشتِ هم در بینِ صحرا ریختند*

مردمانی که درِ این خانه می‌خوردند نان
کُنجِ زندان با قُل و زنجیر ما را ریختند

با لب و دندانِ تو با چوب بازی کرد و زد
آه دندانهای تو آنقدر زد تا ریختند

خوب پیدا هست از بویی که دارد موی تو
در تنورِ روشنی دیشب سرت را ریختند

*حرام زاده‌ای بنام سهیل ابن عُرَیف تا دروازه کوفه با سیخی که در دست داشت برناقه‌ها میزد تا کودکان از آنها بیافتند(تذکره الشهدا ودیگرمقاتل)

حسن لطفی
#حضرت_زینب
#اسارت

می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو
تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو

از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند
اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند

از سر نی به من و قافله احسان کردی
صورتت را سپر سنگ نوازان کردی

من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم
لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم

همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی
روی نی دور سر قافله می چرخیدی

من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده
خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده

جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف
تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف

صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام
ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام

خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است
باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست

گله ای نیست از این زخم از این تنهایی
ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی

حسن کردی
#حضرت_زینب
#اسارت

چشم تو سمت من دل من گير نيزه هاست
اين سينه پاره پاره شمشير نيزه هاست

عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد
زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست

سر خي معجر من و پيشانيت حسين
اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست

اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز
اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست

قرآن مخوان دوباره كه يكبار ديده ام
آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست

قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها
در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست

اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها
از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست

حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست
نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست

در بين راه نيزه تو ايستاده بود
جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟

گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد
اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست

محمد علی بیابانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تاسوعا و عاشورا از منظری دیگر
سازنده: ربابه مردانی
#تاسوعا _ عاشورا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#زیارت عاشورا _ ۳۰ ثانیه_ جملات قصار
سازنده: بیتا سمیعی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شب _عاشورا
سازنده: بیتا سمیعی
2024/09/30 11:29:10
Back to Top
HTML Embed Code: