Telegram Web Link
Audio
(پاره دم حضرت ابوالفضل ع)
دست اباالفضل ز تن جدا شد
کنار علقمه به خون شنا شد

گفت برادر ای حسین زهرا
بیا و دریاب برادرت را

به کودکان وعده ی آب دادم
آب ندارم و ز پا فتادم

عباس شد شهید در علقمه
آمد ز جنت بر او فاطمه

آن دم که افتاد ز پا اباالفضل
حسین را کرد صدا اباالفضل

گفت که دریاب مرا برادر
بیا ببین به خون شدم شناور

اگر که داغت کمرم را شکست
عمود دشمنت سرم را شکست

#حسین_مقدم

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
پاره دم

میان آبم و اندر خروشم
صدای کودکان آید به گوشم

مرا مبر به خیمه تا زنده ام
ز دخترت سکینه شرمنده ام

از غم عباس حسین پیر شد
کنار نعش او زمین گیر شد

بر سر بزن عمود آهنینم
تا گریه ی سکینه را نبینم

کجایی ای ام البنین
عباس شد نقش زمین

امشب دهد پاس حرم ابالفضل
فردا شود دستش قلم ابالفضل

عباسم و پناه عالمینم
مولای عالم، نوکر حسینم

یابن الحسن بهر عمو نوا کن
نوای وا عمو عمو به پا کن

فرق عباس کجا عمود آهن
خسرو ناس کجا این همه دشمن

علی العباس واویلا
حسین تنهاست واویلا

چگونه من آب روان بنوشم
صدای العطش رسد به گوشم

محشر کبری شده در علقمه
سرم بود به دامن فاطمه

بیا به بالین من ای برادر
وای من از روی کبود مادر

چه دیده عباس پای علقمه
پهلو شکسته آمد فاطمه

پیکر سقا فتاد از صدر زین
قرص ماه افتاد بر روی زمین

علمدار حسین دستش جدا شد
سر بشکسته مهمان خدا شد

حسین جان قاتلم شد مشک پاره
بیا بر چشم سقا کن نظاره

کسی حرف از عطش بر لب نیارد
که بابایم دگر سقا ندارد

زینب چرا سقای من دیر کرد
صدای العطش مرا پیر کرد

شد بی برادر ای خدا
حسین شاه کربلا

رفتی و پشت من شکست اباالفضل
داغ تو بر دلم نشست اباالفضل

افتاده از زین بر زمین
نور دل ام البنین

رفت از بی دستیت کارم ز دست
از غم مرگ تو پشت من شکست

ای عمو آب چه شد
در نایاب چه شد

کنار علقمه غوغا به پا شد
امیر المؤمنین صاحب عزا شد

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
(پاره دم شب تاسوعا)
اندر شب تاسوعا،در خیمه نباشد آب
از العطش اصغر،خواهرش بود بی تاب

اهل بیت پیغمبر،باشند چرا عطشان
در کنار نهر آب،اطفال حسین گریان

#حسین_مقدم

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
(دو دمه حضرت ابوالفضل ع)
تا که در علقمه آمد ز حرم خسرو دین(گفت سردار رشید شد امیدم ناامید)
دید پر خون تن عباس جوان روی زمین(گفت سردار رشید شد امیدم ناامید)

گفت عباس غمت پشت حسین را بشکست(گفت سردار رشید شد امیدم ناامید)
چون جدا از بدن اطهرتو گشت دو دست(گفت سردار رشید شد امیدم ناامید)

#حسین_مقدم

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا

@nohe_sonnati
دودمه

گرچه گمنامم ميان عالمى نام آورم
من خودم يك حيدرم (٢)
من اباالفضلم كه استاد نبرد اكبرم
من خودم يك حيدرم (٢)


رزم در كرب و بلا امروز صفين من است
من ز نسل حيدرم (٢)
اى بسا سلمان كه خاك بند نعلين من است
من ز نسل حيدرم (٢)


پاسبان خيمه ها در كربلا روز و شبم
كوفيان من حيدرم (٢)
تحت امر حضرت ام المصائب زينبم
كوفيان من حيدرم (٢)


محشرى با نام تو در كربلا برپا شود
يا ابوفاضل مدد (٢)
سينه زن هاى تو مى گويند بى حد و عدد
يا ابوفاضل مدد (٢)


در رجزهايم صداى شير يزدان منجلى ست
يا على حيدر مدد (٢)
مادرم ام البنين و نام بابايم على ست
يا على حيدر مدد (٢)


امنيت را من براى اين حرم مى آورم
من علم مى اورم (٢)
صبر كن اصغر برايت آب هم مى آورم
من علم مى اورم (٢)


من سرم را هم به راه زينبت اهدا كنم
يا حسين و يا حسين (٢)
واى بر من گر امانت نامه اى امضا كنم
يا حسين و يا حسين (٢)


اى برادر! چشم هاى من فداى اكبرت
من به قربان سرت (٢)
دست من گر شد جدا، نذر على اصغرت
من به قربان سرت (٢)


دست خود را كرده ام در راه اطفالت فدا
يا اخا ادرك اخا (٢)
شرم كردم كه بگويم خواهرم زينب بيا
يا اخا ادرك اخا (٢)


نيستم در نزد تو در بين آن بزم شراب
كن حلالم اى رباب (٢)
داده بودم من به اصغر وعده يك جرعه آب
كن حلالم اى رباب (٢)

#پيمان_طالبى

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا

@nohe_sonnati
(دو دمه شب تاسوعا)
در خیام علوی آب روان نایاب است(شام تاسوعا بود ماتم عظمی بود)
شیرخواره علی اصغر ز عطش بی تاب است(شام تاسوعا بود ماتم عظمی بود)

از غم ناله ی اصغر شده بی تاب رباب(شام تاسوعا بود ماتم عظمی بود)
دل او پر شرر از تشنگی و دیده پر آب(شام تاسوعا بود ماتم عظمی بود)

#حسین_مقدم

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
دودمه

آن که از سایه ی شمشیر تو وحشت دارد
یا أخي يا عباس
حال آماده شده، نیت غارت دارد
يا أخي يا عباس

تیغ بردار که جان از تن اعدا بِکِشی
یابنَ قتالِ العرب
صحنه ی رزم علی را به تماشا بِکِشی
یابنَ قتالِ العرب

سرنگون روی زمین تا علم سقا شد
محشر کبری شد
پای دشمن به سوی خیمه ی زینب وا شد
محشر کبری شد

تشنه لب آبرو از علقمه بردی عباس
ساقی عطشانم
جگرت سوخت ولی آب نخوردی عباس
ساقی عطشانم

همه ی دشت پر از عطر گل یاس شده
خوش به حال سقا
گوییا مادر من زائر عباس شده
خوش به حال سقا

فرق عباس دو تا شد چو پدر بار دگر
وای از داغ قمر
اين بُوَد كينه ای از بدر و حنين و خيبر
وای از داغ قمر

محشرى با نام تو در كربلا برپا شود
يا ابوفاضل مدد
سينه زن هاى تو مى گويند بى حد و عدد
يا ابوفاضل مدد

پاسبان خيمه ها در كربلا روز و شبم
كوفيان من حيدرم
تحت امر حضرت أمُّ المصائب زينبم
كوفيان من حيدرم

در رجزهايم صداى شير يزدان منجلی ست
يا على حيدر مدد
مادرم ام البنين و نام بابايم على ست
يا على حيدر مدد

اى برادر! چشم هاى من فداى اكبرت
من به قربان سرت
دست من گر شد جدا، نذر على اصغرت
من به قربان سرت

باب حاجاتم ميان عالمى نام آورم
من خودم يك حيدرم
من اباالفضلم كه استاد نبرد اكبرم
من خودم يك حيدرم

بار ديگر تيغ عُدوان تارك حيدر شكست
قلب پيغمبر شكست
تا عمود كين سر عباس نام آور شكست
قلب پيغمبر شكست

اي اهل حرم دست علمدار جدا شد
ابوفاضل فدا شد
اين دسته گلي بود كه تقديم خدا شد
ابوفاضل فدا شد

چشم و دست و سر فدای خاک پای زینب است
وعده‌گاهم امشب است
این امان‌نامه ز نیرنگ سگان حوأب است
وعده‌گاهم امشب است

رزمِ در كرب و بلا امروز صفين من است
من ز نسل حيدرم
غاضریة جایگاه قطع کفِّینِ من است
من ز نسل حيدرم

عباس! سکینه به حرم تشنه ی آب است
رسان آبی به طفلان
از سوز عطش اصغر من در تب و تاب است
رسان آبی به طفلان

از لب تیغ دو ابروش جگر می ریزد
چه وقاری دارد
پلک بر هم بزند سر روی سر می ریزد
چه وقاری دارد

بروی هستی من می رود از دست مرو
ای پناه زینب
چشم دارد به حرم حرمله ی پست مرو
ای پناه زینب

پاره شد مشک تو و علقمه بی تاب شده
ساقی عطشانم
بوسه بر لعل لبت آرزوی آب شده
ساقی عطشانم

ای اهلِ حرم رفت علمدار و علم نیست
صاحب حرمم نیست
ای وای که در عَلقمه جُز دستِ قلم نیست
صاحب حرمم نیست

تا که در علقمه آمد ز حرم خسرو دین
زاده ی حبل المتین
دید پر خون تن عباس جوان روی زمین
زاده ی حبل المتین

ما اهل حرم همدم و غمخوار نداریم
علمدار نداریم
هنگامه ی غارت شده و یار نداریم
علمدار نداریم

مشکت که زمین ریخت رباب از نفس افتاد
تویی سقای طفلان
شش ماهه ام از قحطی آب از نفس افتاد
تویی سقای طفلان

زنده کردی هر قدم یاد امیرالمؤمنین
ای یل ام البنین
زیر سم مرکبت عباس می لرزد زمین
ای یل ام البنین

ای علمدار حسین جان ها فدای جان تو
دست ما دامان تو
دست مشتاقان تو بر دامن احسان تو
دست ما دامان تو

ناله ای پیچید در لشگر که سقا را زدند
پور زهرا را زدند
فرق او تا شد دو تا گفتند مولا را زدند
پور زهرا را زدند

تکیه گاهِ شاهِ دین؛ بازویِ پیکارِ حسین
اِی سپهدارِ حسین
زاده ی اُم البَنین؛ عباس علمدارِ حسین
اِی سپهدارِ حسین

دردها را می کند درمان اباالفضلِ علی
جان اباالفضلِ علی
در میانِ معرکه طوفان اباالفضلِ علی
جان اباالفضلِ علی

وا کرده گره چون که گرفتارِ حسین است
علمدارِ حسین است
او دلخوشیِ فاطمه دلدارِ حسین است
علمدارِ حسین است

زد عمود آهنین بر فرق او محکم عدو
آه و واویلا عمو
حضرت زهرای مرضیه شده زائر به او
آه و واویلا عمو

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
دودمه

ای برادر چه شود گر تو بیایی به برم
به رهت منتظرم
تا ببینی که از این قوم چه آمد به سرم
به رهت منتظرم

یا حسین در راه تو دستم شده از تن جدا
جان به قربانت اخا
با عمود آهنین فرق من از کین شد دو تا
جان به قربانت اخا

با لبان تشنه آن ساعت که افتادم به خاک
یا اخا ادرک اخاک
با هزاران تیر کینه پیکرم شد چاک چاک
یا اخا ادرک اخاک

افسوس که اصغر به حرم تاب ندارد
عمو خواب ندارد
سقا به جز این اشک روان آب ندارد
عمو خواب ندارد

بعد تو رفتن به سوی خیمه ها آسان شده
ماتم طفلان شده
یک طرف طفلی ز ترس حرمله پنهان شده
ماتم طفلان شده

بعد عباس دلاور شمر بی پروا شده
خیمه ها غوغا شده
سایه ی شمر و سنان سمت حرم پیدا شده
خیمه ها غوغا شده

این دو دست بی بدن دست سپهدار من است
میر و سالار من است
این به خون غلطیده سقای علمدار من است
میر و سالار من است

شد علم از دست جدا و دست از پیکر جدا
یا اباصالح بیا
یک طرف افتاده مشک و یک طرف آن با وفا
یا اباصالح بیا

علم دست تو گردیده عمود دل من
ای همه حاصل من
خیمه ی خفته و خالی تو شد قاتل من
ای همه حاصل من

دستم افتاده به راهت که ببوسد قدمت
ای به قربان غمت
تو مبر پیکر صد چاک مرا تا حرمت
ای به قربان غمت

اشک خجلت می چکد از هر دو چشمم بر زمین
ای نگار نازنین
ای گل زهرا خزان شد لاله ی ام البنین
ای نگار نازنین

ای امام تشنه می میرد امیر لشگرت
پیش چشم مادرت
اشک خجلت می چکد از دیده ی آب آورت
پیش چشم مادرت

بی تو دارم یک قدم تا قتلگه ای یار من
بهترین سردار من
بی تو غارت می شود این خیمه ی غمبار من
بهترین سردار من

از حرم زینب بیا سقای طفلان کشته شد
آه و صد واویلتا
پیکر عباس من در خاک و خون آغشته شد
آه و صد واویلتا

پسرت ام بنین ساقی قلب همه شد
پسر فاطمه شد
قمرت خورد زمین و قمر علقمه شد
پسر فاطمه شد

ای پناه همه ی اهل حرم یار حسین
ای علمدار حسین
رفتن تو گره انداخته در کار حسین
ای علمدار حسین

چین پیشانی تو محشر کند وقت غضب
ای کفیل زینِ أب
لرزه افتاده به جان شیر مردان عرب
ای کفیل زینِ أب

هم جعفر طیاری و هم حیدر کرار
ابالفضل علمدار
داری جگر شیر تو در سینه ات انگار
ابالفضل علمدار

رجز شیر نر أمِّ بنین وقت شکار
همچو حیدر با وقار
لا فتی إلا علی لا سیف إلا ذوالفقار
همچو حیدر با وقار

بعد تو حُرمت ناموس خدا ریخته‌اند
ای عمود خیمه‌ها
جسم ارباب به خون تنش آمیخته‌اند
ای عمود خیمه‌ها

دستی که به میدان ز تن افتاده بجویید
که تنها شده زینب
در علمقه با حضرت عباس بگویید
که تنها شده زینب

باب حاجاتی و نامت فاتح فتح المبین
ای یل ام البنین
من بمیرم با تن بی دست افتادی زمین
ای یل ام البنین

ای امیر بی قرینه ای وزیر شاه دین
ای یل ام البنین
ای خداوند ادب نجل امیرالمؤمنین
ای یل ام البنین

نيستم در نزد تو در بين آن بزم شراب
كن حلالم اى رباب
داده بودم من به اصغر وعده ی يك جرعه آب
كن حلالم اى رباب

ساقی خشکیده لب دیگر ندارد زمزمه
دیدنی شد علقمه
ای حسین جان کرده مستم بوی عطر فاطمه
دیدنی شد علقمه

ما در این دشت همه تشنه ی روی ماهیم
ما عمو می خواهیم
بی عمو ما همه اشکِ غم و مشکِ آهیم
ما عمو می خواهیم

این که خورشید ز تابیدن او سر مست است
ساقی بی دست است
ماه ماه است اگر مشک و علم در دست است
ساقی بی دست است

در پناه قامت تو خیمه ی زینب به پاست
دست تو مشکل گشاست
یا ابوفاضل مدد اذن دخول کربلاست
دست تو مشکل گشاست

از همان صفین تو مشهور در جنگیدنی
تو علمدار منی
مثل حیدر با تکان پلک گردن می زنی
تو علمدار منی

من پور علی فاطمه را نور دو عینم
علمدار حسینم
من بنده ی زهرا و غلام حسنینم
علمدار حسینم

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
دودمه

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد
علمدار نیامد

ساقی لب تشنگانم دستم از تن شد جدا
فرق من گشته دو تا
مادرت زهرا به بالینم نشسته یا اخا
فرق من گشته دو تا

آسمان در علقمه افتاده بر روی زمین
پیش چشمان حسین
خفته در آغوش زهرا زاده ی ام البنین
پیش چشمان حسین

از عمود آهنین عباس شد نقش زمین
وای بر ام البنین
زین مصیبت می زند بر سر امیرالمؤمنین
وای بر ام البنین

ای برادر جان چرا تنها ز میدان آمدی
دیده گریان آمدی
محرم زینب چرا مبهوت و حیران آمدی
دیده گریان آمدی

منشق شده فرق تو و خون شد جگر من
پناه خواهر من
دست تو جدا از تن و خم شد کمر من
پناه خواهر من

سقای حرم دست دگر در بدنش نیست
مشکی به برش نیست
در علقمه افتاد عمو، جان به تنش نیست
مشکی به برش نیست

اذن میدان بده پایان دهم این قائله را
بشنو این هلهله را
بخدا گر تو بخواهی بکشم حرمله را
بشنو این هلهله را

با لبان تشنه آن ساعت که افتادی به خاک
خیمه ها شد بی پناه
لرزه بر اندام شاه افتاد از ادرک اخاک
خیمه ها شد بی پناه

از سر اهل حرم سایه ی سقا کم شد
قد مولا خم شد
گره معجر طفلان حرم محکم شد
قد مولا خم شد

تا تو بودی در حرم پشت و پناهی داشتم
من سپاهی داشتم
با حضورت ای برادر تکیه گاهی داشتم
من سپاهی داشتم

رفتی و افتاد پرچم شد حسینت بی سپاه
ای مرا تو تکیه گاه
بعد از این شد دختر زهرا و حیدر بی پناه
ای مرا تو تکیه گاه

خیز و بنگر تو علمدار به خون غوطه ورم
تو شکستی کمرم
کودکان منتظرند تا که عمو را ببرم
تو شکستی کمرم

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
201
(حضرت ابوالفضل ع)
عباس امیر لشکرم وای
شبل پدر مطهرم وای

اندر لب علقمه به افغان
فرمود چنین حسین عطشان
با پیکر شبل شیر یزدان
کای ساقی آل اطهرم وای

یابن والدی،برادرم وای
یا مساعدی،برادرم وای
سیف صاعدی،برادرم وای

عباس برادر جوانم
عباس عزیزتر ز جانم
عباس ضیاء دیدگانم
عباس معین و یاورم وای

سقای حرم،برادرم وای
دریای کرم،برادرم وای
شمشاد ارم،برادرم وای

عباس دلم محیط خون شد
عباس غمم ز حد فزون شد
وز غم الف قدم چو نون شد
محزون و غریب و مضطرم وای

آغشته به خون،برادرم وای
قره العیون،برادرم وای
شد غمم فزون،برادرم وای

عباس پناه من تو بودی
سالار‎ ‎سپاه من تو بودی
مهر من و ماه من تو بودی
در بیشه ی دین غضنفرم وای

صاحب علم،برادرم وای
کشته ی ستم،برادرم وای
حافظ حرم،برادرم وای

عباس سکینه بی قرار است
بر وعده ی تو در انتظار است
نالان ز غمت چو مرغ زار است
کو عم بلند اخترم وای

دارای لوا،برادرم وای
شیر نینوا،برادرم وای
نور ما سوا،برادرم وای

از بعد تو ای معین و یارم
در دست که بیرقم سپارم
شد تیره پس از تو روزگارم
در پیش دو دیده ی ترم وای

فرزند علی،برادرم وای
ضرغام یلی،برادرم وای
ای بدر جلی،برادرم وای

هرگز ننشستی ای برادر
از شرم و ادب مرا برابر
این لحظه منت ستاده در بر
خوابیده تو در برابرم وای

مانده ام غریب،برادرم وای
بی صبر و شکیب،برادرم وای
شد به خون خضیب،برادرم وای

از بار غمت قدم کمان شد
آهم ز زمین بر آسمان شد
دور از تو ز دوره ی زمان شد
بیزارم و دل مکدرم وای

شبل شیر حق،برادرم وای
ای نصیر حق،برادرم وای
ای ظهیر حق،برادرم وای

امروز رود به خواب زاشرار
هر دیده که از تو بود بیدار
در سینه تپد ز خوف کفار
زین واقعه قلب خواهرم وای

بین حال مرا،برادرم وای
احوال مرا،برادرم وای
اقبال مرا،برادرم وای

اندر لب آب ای برادر
لب تشنه شدی به خون شناور
بنگر که ز اشک دیده ی تر
سیلاب گذشت از سرم وای

ای نخل امید،برادرم وای
ای سرو رشید،برادرم وای
ای بدر سعید،برادرم وای

زینب به در حرم ستاده
در راه تو دیده برگشاده
گوید چه شد و چه روی داده
در معرکه بر برادرم وای

کو تاج سرم،برادرم وای
شبل پدرم،برادرم وای
نور بصرم،برادرم وای

بس زخم سنان و تیغ و خنجر
داری به بدن ز پای تا سر
ممکن نشود من ای برادر
نعش تو سوی حرم برم وای

ای یاور من،برادرم وای
آب آور من،برادرم وای
ای مظهر من،برادرم وای

جان بر سر یاری ام نهادی
در کوی وفا ز پا فتادی
از طعن و شماتت اعادی
طاقت به چه گونه آورم وای

افتاده ز زین،برادرم وای
بر روی زمین،برادرم وای
در عرصه ی کین،برادرم وای

یا رب به رضا امام امجاد
در ارض مقدس سناباد
شو حافظ نور راه ارشاد
کز شوق رخش در آذرم وای

فرمود حسین،برادرم وای
ماه عالمین،برادرم وای
ای نور دو عین،برادرم وای

ظل علما ظلیل بادا
خصم علما ذلیل بادا
اجر علما جزیل بادا
سَرّاج مدیحه گسترم وای

گفتا شه دین،برادرم وای
شد کشته ی کین،برادرم وای
با قلب حزین،برادرم وای

زمینه:دست بالا جوابدار

#رضا_سراج_شیرازی

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
Audio
327
(حضرت ابوالفضل ع)
ثانی مرتضی،علمدار من،علمدار من
ای به روز بلا،مددکار من،مددکار من

میر سیف و علم یا اباالفضل
شمع بزم حرم یا اباالفضل

ای برادر چرا،تنت غرق خون،تنت غرق خون
رایت شاهی ات،چرا سرنگون،چرا سرنگون
وقت خواب گران،نباشد کنون،نباشد کنون
خیز و شو از وفا،اخا یار من،اخا یار من

ساقی محترم یا اباالفضل-ای گرفتار غم یا اباالفضل

ای برادر قدم،ز داغت خمید،ز داغت خمید
چاره ام کم شد و بماندم وحید،بماندم وحید
تا ز کتفت فتاد،دو دست رشید،دو دست رشید
شد برون یا اخا،ز کف کار من،ز کف کار من

از پدر یادگارم تو بودی-شمع شب های تارم تو بودی

چون گذارم تو را،به خاک سیاه،به خاک سیاه
چون برم از تو مهر،ایا قرص ماه،ایا قرص ماه
چون کنم بی تو رو،سوی خیمه گاه،سوی خیمه گاه
چون بگیرد قرار،دل زار من،دل زار من

کودکان دیده در انتظارند-سوی راه تو نظاره دارند

یک تمنا مراست،به قلب فگار،به قلب فگار
بار دیگر کنی،علم استوار،علم استوار
همچو حیدر شوی،به مرکب سوار،به مرکب سوار
ای به اردوی من،سپهدار من،سپهدار من

مانده ام بی معین ای برادر-در صف مشرکین ای برادر

آرزو باشدم،که بار دگر،که بار دگر
نعره ی حیدری،کشی از جگر،کشی از جگر
رخ فروزان کنی،چو قرص قمر،چو‎ ‎قرص قمر
روز روشن کنی،شب تار من،شب تار من

خیزی و برفرازی علم را-از دل من بری درد و غم را

بود در خاطرم،که از بعد من،که از بعد من
زینبم را بری،به سوی وطن،به سوی وطن
حالیا خسته شد،دلم از محن،دلم از محن
تو نظر بسته ای،ز دیدار من،ز دیدار من

زینبم را که محمل نشاند-یا که او را به منزل رساند

ای نظیر علی،شه تاجدار،شه تاجدار
دیده ی مرحمت،به سَرّاج زار،به سراج زار
شوق قرب رضا،ربودش قرار،ربودش قرار
سهل و آسان نما،تو دشوار من،تو دشوار من

عقده بگشا ز کار دل من-کن عنایات خود شامل من

زمینه:ای سر نازنین،پدر یا حسین،پدر یا حسین
Audio
395
(حضرت ابوالفضل ع)
اباالفضل وفا کرد
اباالفضل عطا کرد

کاری که اباالفضل به صحرای بلا کرد
جان باختنی کان مه خورشید لقا کرد
وز همت سعیی که در آن دار جفا کرد
نوعی ز وفا خدمت شاه شهدا کرد
کش وصف وفایش به حجابات خدا کرد

در لشکر شاه شهدا گاه علم داشت
گه تیغ به کف شیر صفت پاس حرم داشت
چون باب کرامش اسد الله کرم داشت
خوفی ز شبیخون زدن قوم ظلم داشت
زین روی حراست همه شب خیمه سرا کرد

فریاد از آن وقت که اعدای ستمگر
بستند ره آب به اولاد پیمبر
وز تشنگی اطفال چو اسپند به مجمر
جمعی زده صف خدمت سقای دلاور
از غنچه ی لب بلبل شه قصه ادا کرد

کای جان عمو تشنه لبم رو به فرات آر
این مشک ستان خضر صفت آب حیات آر
یک همتی ای ابر کرم راه نجات آر
بر عترت سلطان شهیدان حرکات آر
کز تشنه لبی غش حرم آل عبا کرد

آتش به اباالفضل زدی آه سکینه
زد بوسه به گلبرگ رخ ماه سکینه
کوشید اباالفضل به دلخواه سکینه
شیر صف هیجا عم ذی جاه سکینه
برخاست وداع حرم نور هدی کرد

در زیر کفن اسلحه پوشید به پیکر
رو کرد سوی معرکه آن ثانی حیدر
خورشید جمالش چو زد از برج حرم سر
از شعشعه اش کرب و بلا گشت منور
از بعد رجز حمله بر آن قوم دغا کرد

بر فرق یلان تیغ جهان سوز برافراخت
بر جان عدو صاعقه ی مرگ برانداخت
در صف شکنی بس که دلیرانه بپرداخت
چین غضب ابروی او کار همه ساخت
روز همه ی خصم دگر شام عزا کرد

از بس که ز تن کرد جدا او سر و گردان
وز نیزه ز بس چاک بزد سینه ی خصمان
افکند ز بس دست و سر و جسم به میدان
شد معرکه از خون عدو لعل بدخشان
خون بس که چو سیل از دم شمشیر رها کرد

برهم صف کفار بپیچید چو طومار
از تیغ شرربار وی اشرار ره نار
بگرفت و شد از کشته بسی پشته پدیدار
برخاست دگر الحذر از لشکر کفار
از بس سر گردان به سر دار فنا کرد

دشمن چو شد از صولت عباس گریزان
وارد به شریعه بشد آن ضیغم غران
در آب نظر کرد به چشم گهر افشان
دید آب زند موج بسان در غلتان
یاد از لب خشکیده ی شاه شهدا کرد

فرمود که هرگز ز تو ای آب ننوشم
کز تشنگی زاده ی زهرا به خروشم
آواز عطش می رسد از خیمه به گوشم
ای ماء معاذ الله اگر آب بنوشم
با تشنه لبی مشک پر از آب بقا کرد

تفتیده جگر تشنه لب از نهر برون شد
وز غیرت و مردی دل او لجه ی خون شد
در خشم ز بی رحمی آن فرقه ی دون شد
بر اسب عقابش به حرم راهنمون شد
شمشیر به کف مشک حمایل ز وفا کرد

از بهر شکست سپه خصم فرس تاخت
تن زد به زمین سر ز بدن بس که برانداخت
بر قابض ارواح عدو روح روان باخت
از راه حرم دور چو آن طایفه را ساخت
در قلب سپه آتش جانسوز به پا کرد

ای خصم چرا خواستی از جور شکستش
رحم از چه نکردی که بشد قطع دو دستش
بی باک شد از قطع یدین دید که هستش
در مشک به جا آب که از دشمن پستش
افسوس که تیر آب وی از مشک رها کرد

آن تیر جفا ریخت چو آبش به روی خاک
از خجلت اهل حرم سید لولاک
بنهاد جبین بر سر زین با تن صد چاک
سر نرم عمود است و دل سوخته غمناک
کز شست کسی باز رها تیر جفا کرد

شو لال زبانا مگو از حال اباالفضل
کز ظلم شکستند پر و بال اباالفضل
از تیر دگرگون چو شد احوال اباالفضل
برگشت دگر کوکب اقبال اباالفضل
افتاد ز زین رو به سوی خیمه سرا کرد

کای سبط رسول ای شه ابرار اغثنی
افکنده دو دستم ز تن اشرار اغثنی
من یک تن و قاتل شده بسیار اغثنی
هستم به خدا تشنه ی دیدار اغثنی
دشمن ز ره ظلم مرا از تو جدا کرد

از آمدن شاه به بالین اباالفضل
بی دستی و زخم تن خونین اباالفضل
بر تیر هدف دیده ی حق بین اباالفضل
کی شرح توان کرد که غمگین اباالفضل
شه گشته قدش را به خدا داغ دوتا کرد

ای جعفر طیار حسین باب حوایج
ای جسم مشبک شده از نیزه ی ناسج
سراج تو را کار به دنیا شده فالج
ای آن که تو را قطع یدین کرده خوارج
آن کار تو این پرچم اسلام به پا کرد

زمینه:دست بالا

#رضا_سراج_شیرازی
Audio
۱۹
(حضرت ابوالفضل ع)
گفتا سکینه با دو چشم گریان
سقای طفلان غمرس صغیران،العطش عموجان

سقای طفلان العطش
یار صغیران العطش

عمو صوابی کز عطش کبابم
این تشنه کامی برده صبر و تابم
نالان و گریان بهر جرعه آبم
دارم ز سوز تشنگی صد افغان،العطش عموجان

عمو به خرگاه آب گشته نایاب
طفلان خروشان بهر جرعه ی آب
ما را از این غم در رهان و دریاب
ای ابر رحمت کنز جود و احسان،العطش عموجان

عمو اگر چه خود ز تشنگانی
عطشان تر از این خیل کودکانی
چون تشنه ای خود حال تشنه دانی
مپسند ما را بیش از این خروشان،العطش عموجان

عمو به خرگاه کن دمی نظاره
بین قحطی آب کن تو فکر چاره
بخشا ز احسان جان همی دوباره
آبی رسان از لطف بر صغیران،العطش عموجان

عم نکونام ماه بی قرینه
این بحر غم را چون تویی سفینه
با مشک خشکی آمده سکینه
نزدت به چشم تر به کام عطشان،العطش عموجان

عمو بگیر این مشک را ز یاری
رو جانب شط کن ز غمگساری
باشد که پر آب سوی خیمه آری
بخشی ز آبی جان به خیل طفلان،العطش عموجان

عمو چو آری در حرم تو آن آب
اول به اصغر ده که گشته بی تاب
پژمرده لب هاش رخ به رنگ مهتاب
لب تشنه است آن طفل زار نالان،العطش عموجان

آذر بکش آه از جگر چو آذر
کن یاد از آن دم با دو دیده ی تر
می گفت سکینه کای عم غضنفر
کن فکر آبی بهر ما صغیران،العطش عموجان

زمینه:آمد بهار و جشن بوستان شد

#غلامرضا_حقیقی_آذر

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
Audio
۲
(حضرت ابوالفضل ع)
ای ساقی لب تشنگان،ای برادرجان
پور امیر مؤمنان،ای برادرجان

ای ساقی لب تشنگان
پور امیر مؤمنان

جان برادر ساقی،تشنگان بودی
هم مونس و آب آور،کودکان بودی
پشت و پناه و یاورم،هر زمان بودی
بودی مرا تاب و توان،ای برادرجان

جان اخا دستت ز تن،که جدا کرده
که پاره پاره پیکرت،از جفا کرده
من را به داغت یا اخا،مبتلا کرده
خون بارم از این دیدگان،ای برادرجان

جان برادر خیز و بین،بی کس و یارم
افتاده ای بر خاک و من،بی علمدارم
برخیز از جا یا اخا،بی مددکارم
دارم ز داغت صد فغان،ای برادرجان

تو ساقی لب تشنگان،بودی ای عباس
تو یاور درماندگان،بودی ای عباس
آب آور این کودکان،بودی ای عباس
افتادی از پا این زمان،ای برادرجان

دست علمدارت چه شد،ای علمدارم
بودی علمدار من و مونس و یارم
افتاده ای تو غرق خون،پیش دیدارم
رفتی سوی باغ جنان،ای برادرجان

از تیغ کین دستت جدا،شد در این صحرا
زینب اسیر و مبتلا،شد در این صحرا
پشت من از داغت دو تا،شد در این صحرا
صد داد از جور خسان،ای برادرجان

بامشکی از ذکر حسین،گفت و گو دارد
از آبروی اهل بیت،آبرو دارد
طوف حریم کربلا،آرزو دارد
او را به پابوست رسان،ای برادرجان

‏زمینه:رکمان پاره

#بامشکی

#حضرت_ابوالفضل_ع_تاسوعا
Audio
2024/09/29 05:25:03
Back to Top
HTML Embed Code: