🔴از فرزندتان درباره رنگ چشم انسانهایی که با او در تماس هستند سوال کنید!
دوستها، معلم، مربی، اعضای فامیل یا دوستان خانوادگی. بچه هایی که به چشم دیگران نگاه میکنند اجتماعی ترند و کمتر خجالتی به نظر میرسند.
بچه های خجالتی بیشتر در معرض آزار و اذیت همسالان هستند.
هرچقدر فرزندتان در ظاهر اجتماعی تر و خوش برخوردتر باشد، رفتار دیگران با او بهتر خواهد بود.
join👉 @Niniperarin 👁
دوستها، معلم، مربی، اعضای فامیل یا دوستان خانوادگی. بچه هایی که به چشم دیگران نگاه میکنند اجتماعی ترند و کمتر خجالتی به نظر میرسند.
بچه های خجالتی بیشتر در معرض آزار و اذیت همسالان هستند.
هرچقدر فرزندتان در ظاهر اجتماعی تر و خوش برخوردتر باشد، رفتار دیگران با او بهتر خواهد بود.
join👉 @Niniperarin 👁
🔻از مادر چی به ارث میرسه؟؟
💖وزن نوزادان 👈از مادر به ارث میرسه!
💖نوع چروک صورت 👈از مادر به دختر
💖سرطان سینه و تخمدان 👈از مادر
💖مشکلات بارداری👈از مادر به دختر
💖میگرن و آلزایمر👈از مادر به دختر
💖رنگ و شکل دندان👈 از مادر
💖اوتیسم و فاویسم👈 از مادر به پسر
💖هوش پسر👈 از مادر
💖دیابت👈از مادر
🔻چی از پدر به ارث میرسه؟؟
💜مشکلات باروری👈از پدر به پسر
💜سلامت و خرابی دندان👈از پدر
💜قدو جنسیت👈اغلب از پدر
🔻چی به صورت ترکیبی از هر دو به ارث میرسه؟؟
💚 فرم مو 💚چال💚استعداد چاقی 💚قیافه و زیبایی فرزندان معمولا ترکیب پدر و مادر! 💚هوش دخترها هم پدر، هم مادر ارث میرسه!
join👉 @Niniperarin
💖وزن نوزادان 👈از مادر به ارث میرسه!
💖نوع چروک صورت 👈از مادر به دختر
💖سرطان سینه و تخمدان 👈از مادر
💖مشکلات بارداری👈از مادر به دختر
💖میگرن و آلزایمر👈از مادر به دختر
💖رنگ و شکل دندان👈 از مادر
💖اوتیسم و فاویسم👈 از مادر به پسر
💖هوش پسر👈 از مادر
💖دیابت👈از مادر
🔻چی از پدر به ارث میرسه؟؟
💜مشکلات باروری👈از پدر به پسر
💜سلامت و خرابی دندان👈از پدر
💜قدو جنسیت👈اغلب از پدر
🔻چی به صورت ترکیبی از هر دو به ارث میرسه؟؟
💚 فرم مو 💚چال💚استعداد چاقی 💚قیافه و زیبایی فرزندان معمولا ترکیب پدر و مادر! 💚هوش دخترها هم پدر، هم مادر ارث میرسه!
join👉 @Niniperarin
🔴فرزندتان را روبروی آینه ببرید و بازی احساسات انجام دهید. به او نشان دهید وقتی نق نق میکنیم، جیغ میکشیم یا داد میزنیم، عصبانی میشویم یا برعکس خوشحالیم، به چیزی یا کاری افتخار میکنیم، تقاضا میکنیم، معذرت خواهی میکنیم، چه شکلی می شویم. این کار به بالا رفتن هوش هیجانی فرزندتان کمک میکند. اگر فرزندتان حالات ناخوشایند دارد مثلاً جیغ میزند یا نق میزند، حالات صورتش را با مهربان بودن و تقاضا کردن مقایسه کنید. به او بگویید کدام چهره دوست داشتنی تر است؟ حالا با او تمرین کنید وقتی عصبانی و کلافه است چگونه صحبت کند. فراموش نکنیم بچه ها قرار نیست احساس شان را پنهان کنند، قرار است بیاموزند احساسشان را به روش درست نشان دهند.
join👉 @Niniperarin
join👉 @Niniperarin
#دزدی_فقط_که_بالا_رفتن_از_دیوار_مردم_نیست!
join👉 @Niniperarin ‼️
✅وقتی پزشکی برای «نفع رساندن» به همکار و رفیق رادیولوژیست خود، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله میکند، این دزدی است!
✅وقتی راننده تاکسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه میگیرد، این دزدی است!
✅وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و درحالیکه عرق پیشانی اش را پاک میکند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد، شما نمیدانید و تشکر هم میکنید، ولی خودش میداند که حق العمل اش پنج هزار تومان است، این دزدی است!
✅ وقتی کارمند مملکت به جای کار، میگوید سیستم قطعه و بازی میکند و فیلم دانلود میکند، این دزدی است!
✅وقتی به جای حل کردن مشکل مردم، مدام وعده میدهید، اعتماد آنها را می دزدید و در ادامه ایمان و دین و باورش هم به خدا کمرنگ میشود، این دزدی است!
✅وقتی استاد بدون مطالعه وارد کلاس میشود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها میخواهد یکی یکی بیایند و کنفرانس! بدهند، این دزدی است!
✅وقتی کارخانه داری به جای لیمو، اسید سیتریک می ریزد توی شیشه و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله میفروشد، این دزدی است!
✅وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف میکند، این دزدی است!
✅دزدی فقط جیب بُری توی اتوبوس نیست، دزدها هم همیشه روی دست شان خالکوبی های گنده ندارند و کاپشن خلبانی نمی پوشند!
✅دزدها میتوانند بوی خوش ادکلن بدهند، ساعت گرانقیمت ببندند، میتوانند لباس مارک دار بپوشند و حرفهای قلمبه سلمبه هم پست کنند و بزنند، اما وقت و عمر مردم را بدزدند!
✅دزدهای تابلودار! دزدهایی که دست و پایشان را خالکوبی اژدها میکنند، به مراتب از دزدهای کت و شلوار پوش و ادکلن زده قابل تحمل ترند!
🔴دستهایی که توی جیب هم میکنیم تمیز بیرون نخواهد آمد، این دستها دیگر هرگز با هیچ آب و صابونی شسته نخواهد شد!
و ما با همین دستهای کثیف تا آخر عمرمان غذا خواهیم خورد! بغل خواهیم کرد... کف خواهیم زد... دست خواهیم داد... و دعا خواهیم کرد و یک روز هم با همین دست کثیف با دنیا خداحافظی خواهیم کرد...
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
join👉 @Niniperarin ‼️
✅وقتی پزشکی برای «نفع رساندن» به همکار و رفیق رادیولوژیست خود، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله میکند، این دزدی است!
✅وقتی راننده تاکسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه میگیرد، این دزدی است!
✅وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و درحالیکه عرق پیشانی اش را پاک میکند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد، شما نمیدانید و تشکر هم میکنید، ولی خودش میداند که حق العمل اش پنج هزار تومان است، این دزدی است!
✅ وقتی کارمند مملکت به جای کار، میگوید سیستم قطعه و بازی میکند و فیلم دانلود میکند، این دزدی است!
✅وقتی به جای حل کردن مشکل مردم، مدام وعده میدهید، اعتماد آنها را می دزدید و در ادامه ایمان و دین و باورش هم به خدا کمرنگ میشود، این دزدی است!
✅وقتی استاد بدون مطالعه وارد کلاس میشود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها میخواهد یکی یکی بیایند و کنفرانس! بدهند، این دزدی است!
✅وقتی کارخانه داری به جای لیمو، اسید سیتریک می ریزد توی شیشه و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله میفروشد، این دزدی است!
✅وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف میکند، این دزدی است!
✅دزدی فقط جیب بُری توی اتوبوس نیست، دزدها هم همیشه روی دست شان خالکوبی های گنده ندارند و کاپشن خلبانی نمی پوشند!
✅دزدها میتوانند بوی خوش ادکلن بدهند، ساعت گرانقیمت ببندند، میتوانند لباس مارک دار بپوشند و حرفهای قلمبه سلمبه هم پست کنند و بزنند، اما وقت و عمر مردم را بدزدند!
✅دزدهای تابلودار! دزدهایی که دست و پایشان را خالکوبی اژدها میکنند، به مراتب از دزدهای کت و شلوار پوش و ادکلن زده قابل تحمل ترند!
🔴دستهایی که توی جیب هم میکنیم تمیز بیرون نخواهد آمد، این دستها دیگر هرگز با هیچ آب و صابونی شسته نخواهد شد!
و ما با همین دستهای کثیف تا آخر عمرمان غذا خواهیم خورد! بغل خواهیم کرد... کف خواهیم زد... دست خواهیم داد... و دعا خواهیم کرد و یک روز هم با همین دست کثیف با دنیا خداحافظی خواهیم کرد...
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
🔴چرا بوسیدن باعث نجات جان بشر شده است؟!
👈دانشمندان معتقدند بوسه اولین بار توسط مادران اختراع شد. در آن زمان مادران برای دادن غذای له شده به کودکشان، غذا را میجویدند و از دهانخود وارد دهان نوزاد میکردند. به این ترتیب بوسه اختراع شد!!! آنهامعتقدند بوسیدن فقط وسیله ابراز علاقه نیست، بلکه یک تکنیک هوشمندانه برای جلوگیری از مریض شدن نوزاد است که در سرشت مادران و در کل زنان، نهادینه شده است. وقتی مادر، نوزادش را میبوسد، میكروبهای صورت و بدن و عوامل بیماری زایی که در اطراف نوزاد قرار دارد را در واقع وارد بدن خود میکند. این میکروبهای تازه وارد در بدن مادر حرکت کرده و به غدد لنفاوی مادر، (مثلا لوزه ها) فرستاده میشوند.
در غدد لنفاوی، علیه این عوامل ببماری زا، پادتن ساخته میشود و این پادتن ها درون شیر مادر ترشح میشوند. هنگامی که مادر به نوزاد خود شیر میدهد انگار دارد واکسن میکروبهای اطراف نوزاد را به وی تزریق می کند.
❤️پس مامانای گل بچه هاتونو بوس کنید💋😘
join👉 @Niniperarin
👈دانشمندان معتقدند بوسه اولین بار توسط مادران اختراع شد. در آن زمان مادران برای دادن غذای له شده به کودکشان، غذا را میجویدند و از دهانخود وارد دهان نوزاد میکردند. به این ترتیب بوسه اختراع شد!!! آنهامعتقدند بوسیدن فقط وسیله ابراز علاقه نیست، بلکه یک تکنیک هوشمندانه برای جلوگیری از مریض شدن نوزاد است که در سرشت مادران و در کل زنان، نهادینه شده است. وقتی مادر، نوزادش را میبوسد، میكروبهای صورت و بدن و عوامل بیماری زایی که در اطراف نوزاد قرار دارد را در واقع وارد بدن خود میکند. این میکروبهای تازه وارد در بدن مادر حرکت کرده و به غدد لنفاوی مادر، (مثلا لوزه ها) فرستاده میشوند.
در غدد لنفاوی، علیه این عوامل ببماری زا، پادتن ساخته میشود و این پادتن ها درون شیر مادر ترشح میشوند. هنگامی که مادر به نوزاد خود شیر میدهد انگار دارد واکسن میکروبهای اطراف نوزاد را به وی تزریق می کند.
❤️پس مامانای گل بچه هاتونو بوس کنید💋😘
join👉 @Niniperarin
🔴خدا از "هیس "خوشش نمياد!
join👉 @niniperarin 🤫
مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد:
آره مادر، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند، از مکتب که اومدم، دیدم خونه مون شلوغه! مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دو تا وشگون ریز از لپ هام گرفت تا گل بندازه. تا اومدم گریه کنم گفت: هیس، خواستگار آمده! خواستگار، حاج احمد آقا، خدا بیامرز چهل و دو سالش بود و من ُنه سالم.
گفتم: من از این آقا می ترسم، دو سال از بابام بزرگتره!
گفتند: هیس، شگون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره!
حسرتهای گذشته را با طعم آب نبات قیچی فرو داد و گفت: جونم واست بگه، اون زمون ها که مثل الان عروسک نبود. بازی ما یه قل دو قل بود و پسرهام الک دو لک و هفت سنگ. سنگ های یه قل دو قل که از نونوایی حاج ابراهیم آورده بودم را ریختند تو باغچه و گفتند: تو دیگه داری شوهر میکنی، زشته این بازیها!
گفتم: آخه....
گفتند: هیس آدم رو حرف بزرگترش حرف نمیزنه!
بعد از عقد، حاجی خدا بیامرز، به شوخی منو بغل کرد و نشوند رو طاقچه. همه خندیدند ولی من، خجالت کشیدم. به مادرم میگفتم: مامان من اینو دوست ندارم، دوست داشتن چیه؟
گفت: عادت میکنی!!
بعد هم مامانت بدنیا اومد. با خاله هات و دایی خدابیامرزت. بیست و خورده ایم بود که حاجی مرد. یعنی میدونی مادر، تا اومدم عاشقش بشم، افتاد و مرد. نه شاه عبدالعظیم با هم رفتیم و نه یه خراسون. یعنی اون میرفت، میگفتم: آقا منو نمیبری؟
میگفت: هیس، قباحت داره زن هی بره بیرون!
عین یه غنچه بودم که گل نشده گذاشتنش لای کتاب روزگار و خشکوندنش. مادر بزرگ، اشکش را با گوشه چارقدش پاک کرد و گفت: آخ دلم میخواست عاشقی کنم ولی نشد ننه. اونقده دلم میخواست یه دمپختک را لب رودخونه بخوریم، نشد. دلم پر میکشید که حاجی بگه دوستت دارم، ولی نگفت. حسرت به دلم موند که روم به دیوار، بگه عاشقتم ولی نشد که بگه. گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود، زیر چادر چند تا بشکن میزدم. آی میچسبید، آی میچسبید. دلم لک زده بود واسه یک یه قل دو قل و نون بیار کباب ببر. ولی دست های حاجی قد همه هیکل من بود. اگه میزد حکما باید دو روز میخوابیدم. یکبار گفتم، آقا میشه فرش بندازیم رو پشت بوم شام بخوریم؟
گفت: هیس، دیگه چی با این عهد و عیال، همینمون مونده که انگشت نما شم!
مادربزرگ به یه جایی اون دور دورا خیره شد و گفت: بچگی نکردم، جوونی هم نکردم. یهو پیر شدم. پاشو دراز کرد و گفت: پاهام خشک شده، هر چی بود که تموم شد. آخیش خدا عمرت بده ننه، چقدر دوست داشتم کسی حرفمو گوش بده و نگه هیس! به چشمهای تارش نگاه کردم، حسرتها را ورق زدم و رسیدم به کودکی اش... هشتی، وشگون، یه قل دوقل، عاشقی. گفتم مادر جون حالا بشکن بزن، بزار خالی شی...
گفت: حالا دیگه مادر، حالا که دستام دیگه جون ندارن؟
انگشتای خشک شده اش رو بهم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند! خنده تلخی کرد و گفت: آره مادر جون، اینقدر به همه هیس نگید
بزار حرف بزنن... بزار زندگی کنن.... آره مادر هیس نگو، باشه؟
خدا از "هیس "خوشش نمياد
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
join👉 @niniperarin 🤫
مادر بزرگ در حالی که با دهان بی دندان، آب نبات قیچی را می مکید ادامه داد:
آره مادر، ُنه ساله بودم که شوهرم دادند، از مکتب که اومدم، دیدم خونه مون شلوغه! مامانِ خدابیامرزم همون تو هشتی دو تا وشگون ریز از لپ هام گرفت تا گل بندازه. تا اومدم گریه کنم گفت: هیس، خواستگار آمده! خواستگار، حاج احمد آقا، خدا بیامرز چهل و دو سالش بود و من ُنه سالم.
گفتم: من از این آقا می ترسم، دو سال از بابام بزرگتره!
گفتند: هیس، شگون نداره عروس زیاد حرف بزنه و تو کار نه بیاره!
حسرتهای گذشته را با طعم آب نبات قیچی فرو داد و گفت: جونم واست بگه، اون زمون ها که مثل الان عروسک نبود. بازی ما یه قل دو قل بود و پسرهام الک دو لک و هفت سنگ. سنگ های یه قل دو قل که از نونوایی حاج ابراهیم آورده بودم را ریختند تو باغچه و گفتند: تو دیگه داری شوهر میکنی، زشته این بازیها!
گفتم: آخه....
گفتند: هیس آدم رو حرف بزرگترش حرف نمیزنه!
بعد از عقد، حاجی خدا بیامرز، به شوخی منو بغل کرد و نشوند رو طاقچه. همه خندیدند ولی من، خجالت کشیدم. به مادرم میگفتم: مامان من اینو دوست ندارم، دوست داشتن چیه؟
گفت: عادت میکنی!!
بعد هم مامانت بدنیا اومد. با خاله هات و دایی خدابیامرزت. بیست و خورده ایم بود که حاجی مرد. یعنی میدونی مادر، تا اومدم عاشقش بشم، افتاد و مرد. نه شاه عبدالعظیم با هم رفتیم و نه یه خراسون. یعنی اون میرفت، میگفتم: آقا منو نمیبری؟
میگفت: هیس، قباحت داره زن هی بره بیرون!
عین یه غنچه بودم که گل نشده گذاشتنش لای کتاب روزگار و خشکوندنش. مادر بزرگ، اشکش را با گوشه چارقدش پاک کرد و گفت: آخ دلم میخواست عاشقی کنم ولی نشد ننه. اونقده دلم میخواست یه دمپختک را لب رودخونه بخوریم، نشد. دلم پر میکشید که حاجی بگه دوستت دارم، ولی نگفت. حسرت به دلم موند که روم به دیوار، بگه عاشقتم ولی نشد که بگه. گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود، زیر چادر چند تا بشکن میزدم. آی میچسبید، آی میچسبید. دلم لک زده بود واسه یک یه قل دو قل و نون بیار کباب ببر. ولی دست های حاجی قد همه هیکل من بود. اگه میزد حکما باید دو روز میخوابیدم. یکبار گفتم، آقا میشه فرش بندازیم رو پشت بوم شام بخوریم؟
گفت: هیس، دیگه چی با این عهد و عیال، همینمون مونده که انگشت نما شم!
مادربزرگ به یه جایی اون دور دورا خیره شد و گفت: بچگی نکردم، جوونی هم نکردم. یهو پیر شدم. پاشو دراز کرد و گفت: پاهام خشک شده، هر چی بود که تموم شد. آخیش خدا عمرت بده ننه، چقدر دوست داشتم کسی حرفمو گوش بده و نگه هیس! به چشمهای تارش نگاه کردم، حسرتها را ورق زدم و رسیدم به کودکی اش... هشتی، وشگون، یه قل دوقل، عاشقی. گفتم مادر جون حالا بشکن بزن، بزار خالی شی...
گفت: حالا دیگه مادر، حالا که دستام دیگه جون ندارن؟
انگشتای خشک شده اش رو بهم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند! خنده تلخی کرد و گفت: آره مادر جون، اینقدر به همه هیس نگید
بزار حرف بزنن... بزار زندگی کنن.... آره مادر هیس نگو، باشه؟
خدا از "هیس "خوشش نمياد
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
چرا روز دختر داریم ولی روز پسر نداریم؟
.
.
.
چون محض اطلاعتون پسر از وقتی میره نونوایی دیگه مرد میشه!
سلامتی همه پسرها😍♥️
join👉 @niniperarin
.
.
.
چون محض اطلاعتون پسر از وقتی میره نونوایی دیگه مرد میشه!
سلامتی همه پسرها😍♥️
join👉 @niniperarin
🔴خیلیا فک میکنن پودر بچه فقط واسه پای نوزاده! اما کارهایی ازش برمیاد که هر کسی بدونه، پودر بچه میخره و همش میذاره توی جیبش‼️
کارهای عجیبی که #پودر_بچه میتونه انجام بده👆👆👆
join👉 @Niniperarin
کارهای عجیبی که #پودر_بچه میتونه انجام بده👆👆👆
join👉 @Niniperarin
🔴من هم دچار اختلال آلکسی تایمیا هستم. شما چطور؟!
join👉 @Niniperarin
خواهرم نگران فشار کاری پدرم است!
اما حتی یک بار هم نشده خواستههایش را به تعویق بیندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبرد، اما حتی یک بار هم نشده که با من در مورد خوشبختیام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند؟
من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشوم، اما حتی یک بار نشده که دستش را بگیرم با او به سینما بروم، ، فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم.
روانشناسان به این حالت آلکسی تایمیا (alexithymia) یعنی «فقر کلمات در بیان احساسات» می گویند.
در فرهنگ ما این مریضی یک رسم مرسوم است!
احساساتت را پنهان کن و نشان نده . از یک طرف در خلوت خود، دل مان برای این و آن تنگ میشود، از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم انگار که لال مونی میگیریم!
انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهان مان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگیمان بگوییم
تکلیف مان را با خودمان روشن نمیکنیم.
یکدیگر را دوست میداریم اما آن قدر شهامت نداریم که دوست داشتنمان را ابراز کنیم
ما آدمهای فقیری هستیم!
البته فقیری که در کلماتش احساسات را پنهان میکند.
آن قدر در بیان احساسات مان آلکسی تایمیک (فقیر در بیان احساسات و ابراز علاقه) هستیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی از دست رفت، آن وقت تا آخر عمر برایش شعر بگوییم.
از یک جا به بعد، باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد.
از یک جا به بعد باید پدر به فرزندش بگوید که چقدر دوستش دارد.
از یک جا به بعد باید فرزند، دست پدر را بگیرد و با هم قدم بزنند.
از یک جا به بعد باید مادر فرزندش را به یک شام دونفره دعوت کند.
از یک جا به بعد باید فرزند در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تو را دارم.
از یک جا به بعد باید کسی که دوستش داریم بداند که چقدر با بودنش حال ما را خوب کرده است و چه خوب است، آن از یک جا به بعد، همین حالا باشد. .
شما هم مبتلا به آلكسي تايميا هستيد؟؟؟
#حمزه_عليمرادى
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
join👉 @Niniperarin
خواهرم نگران فشار کاری پدرم است!
اما حتی یک بار هم نشده خواستههایش را به تعویق بیندازد تا پدر برای مدتی احساس راحتی کند.
مادرم با فکر خوشبختی من خوابش نمیبرد، اما حتی یک بار هم نشده که با من در مورد خوشبختیام صحبت کند و بپرسد: فرزندم چه چیزی تو را خوشحال میکند؟
من با فکر رنج و سختی مادرم از خواب بیدار میشوم، اما حتی یک بار نشده که دستش را بگیرم با او به سینما بروم، ، فیلم ببینیم و کمی به او آرامش بدهم.
روانشناسان به این حالت آلکسی تایمیا (alexithymia) یعنی «فقر کلمات در بیان احساسات» می گویند.
در فرهنگ ما این مریضی یک رسم مرسوم است!
احساساتت را پنهان کن و نشان نده . از یک طرف در خلوت خود، دل مان برای این و آن تنگ میشود، از طرف دیگر وقتی به هم میرسیم انگار که لال مونی میگیریم!
انگار نیرویی نامرئی، فراتر از ما وجود دارد که دهان مان را بسته تا مبادا چیزی در مورد دلتنگیمان بگوییم
تکلیف مان را با خودمان روشن نمیکنیم.
یکدیگر را دوست میداریم اما آن قدر شهامت نداریم که دوست داشتنمان را ابراز کنیم
ما آدمهای فقیری هستیم!
البته فقیری که در کلماتش احساسات را پنهان میکند.
آن قدر در بیان احساسات مان آلکسی تایمیک (فقیر در بیان احساسات و ابراز علاقه) هستیم که صبر میکنیم تا وقتی عزیزی از دست رفت، آن وقت تا آخر عمر برایش شعر بگوییم.
از یک جا به بعد، باید این سکوت خطرناک را شکست و راه افتاد.
از یک جا به بعد باید پدر به فرزندش بگوید که چقدر دوستش دارد.
از یک جا به بعد باید فرزند، دست پدر را بگیرد و با هم قدم بزنند.
از یک جا به بعد باید مادر فرزندش را به یک شام دونفره دعوت کند.
از یک جا به بعد باید فرزند در گوش مادرش بگوید: چقدر خوب است که تو را دارم.
از یک جا به بعد باید کسی که دوستش داریم بداند که چقدر با بودنش حال ما را خوب کرده است و چه خوب است، آن از یک جا به بعد، همین حالا باشد. .
شما هم مبتلا به آلكسي تايميا هستيد؟؟؟
#حمزه_عليمرادى
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
🔴میوه های مفید برای کودکان:
🍑هلو: کاهش خشم و عصبانیت و افزایش وزن گیری
🍊شلیل: افزایش سلامت گوارش،کاهش بیماری عفونی
🍒گیلاس: خواب آور، ضدعفونت ادراری،خونساز
🍇انگور: ضدکمخونی،وزن دهنده
join👉 @niniperarin
🍑هلو: کاهش خشم و عصبانیت و افزایش وزن گیری
🍊شلیل: افزایش سلامت گوارش،کاهش بیماری عفونی
🍒گیلاس: خواب آور، ضدعفونت ادراری،خونساز
🍇انگور: ضدکمخونی،وزن دهنده
join👉 @niniperarin
🔴تشکر کردم!!
join👉 @Niniperarin
🔻موتورسوار نه در پیاده رو بلکه داشت در خیابان می راند! از او تشکر کردم.
🔻کودکان در پارک به گربه ها لگد که نه، لبخند زدند! از آنها تشکر کردم.
🔻راننده ای توقف کرد و اجازه داد من از خط عابر پیاده رد شوم! از او تشکر کردم.
🔻تاکسی، زباله داخل ماشین اش را به بیرون پرتاب نکرد و در سطل زباله ریخت! از او تشکر کردم.
🔻کسی که تلفن خانه مان را اشتباه گرفته بود وقتی که فهمید، بدون عذرخواهی و بدون خداحافظی تماس را قطع نکرد! از او تشکر کردم.
🔻دانشجویم وقتی از طریق تلگرام برایم پیام فرستاد اولش نوشت «سلام»! از او تشکر کردم.
🔻کارمند بانک موقع حرف زدن با من به صورتم نگاه کرد! از او تشکر کردم.
🔻یک مقام مسئول وقتی که داشت صحبت می کرد دروغ نگفت! از او تشکر کردم.
🔻وقتی در اداره ای داشتم کار اداری ام را انجام می دادم زن میانسال بین حرف من و کارمند نپرید و پشت سرم منتظر ماند تا کارم تمام شود و بعد بیاید و درخواست اش را مطرح کند. از او تشکر کردم.
🔻پیرمرد در صف نانوایی یک متر عقب تر از من ایستاد و فاصله گیری بهداشتی را رعایت کرد! از او تشکر کردم
👈 ما جزو معدود جوامعی هستیم که از آدمها باید به خاطر داشتن شعور تشکر کنیم.
#دکتر_فردین_علیخواه
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
join👉 @Niniperarin
🔻موتورسوار نه در پیاده رو بلکه داشت در خیابان می راند! از او تشکر کردم.
🔻کودکان در پارک به گربه ها لگد که نه، لبخند زدند! از آنها تشکر کردم.
🔻راننده ای توقف کرد و اجازه داد من از خط عابر پیاده رد شوم! از او تشکر کردم.
🔻تاکسی، زباله داخل ماشین اش را به بیرون پرتاب نکرد و در سطل زباله ریخت! از او تشکر کردم.
🔻کسی که تلفن خانه مان را اشتباه گرفته بود وقتی که فهمید، بدون عذرخواهی و بدون خداحافظی تماس را قطع نکرد! از او تشکر کردم.
🔻دانشجویم وقتی از طریق تلگرام برایم پیام فرستاد اولش نوشت «سلام»! از او تشکر کردم.
🔻کارمند بانک موقع حرف زدن با من به صورتم نگاه کرد! از او تشکر کردم.
🔻یک مقام مسئول وقتی که داشت صحبت می کرد دروغ نگفت! از او تشکر کردم.
🔻وقتی در اداره ای داشتم کار اداری ام را انجام می دادم زن میانسال بین حرف من و کارمند نپرید و پشت سرم منتظر ماند تا کارم تمام شود و بعد بیاید و درخواست اش را مطرح کند. از او تشکر کردم.
🔻پیرمرد در صف نانوایی یک متر عقب تر از من ایستاد و فاصله گیری بهداشتی را رعایت کرد! از او تشکر کردم
👈 ما جزو معدود جوامعی هستیم که از آدمها باید به خاطر داشتن شعور تشکر کنیم.
#دکتر_فردین_علیخواه
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
❌ خواهشا به کودکان فست فود ندهید‼️
🔴کودکان فست فودی کاندیدای تومور، کوتاهی قد و سرطان روده هستند. از دیگر عوارض مصرف فست فودها:
🔻کند شدن ترشح هورمون رشد
🔻افزایش استرس و در پی آن خشونت
🔻بیش فعالی کودکان
🔻پوکی استخوان در بزرگسالی و حتی جوانی
🔻از دلایل بیش فعالی، الگوی های بدِ غذایی است! فست فود، سوسیس و کالباس و نوشابه نه تنها روی ترشح هورمون رشد کودک تاثیر مخرب دارند!
🔻نیتروزآمینِ سوسیس کالباس بشدت سرطانزاست. خصوصادر بدن کودک که سرعت رشد و تکثیر سلول بالاست سرطانزایی 2برابرست. حدود 25 روز طول میکشد تایک بدن سالم عوارض 100گرم سوسیس کالباس راخنثی کند!
join👉 @niniperarin 🍔
🔴کودکان فست فودی کاندیدای تومور، کوتاهی قد و سرطان روده هستند. از دیگر عوارض مصرف فست فودها:
🔻کند شدن ترشح هورمون رشد
🔻افزایش استرس و در پی آن خشونت
🔻بیش فعالی کودکان
🔻پوکی استخوان در بزرگسالی و حتی جوانی
🔻از دلایل بیش فعالی، الگوی های بدِ غذایی است! فست فود، سوسیس و کالباس و نوشابه نه تنها روی ترشح هورمون رشد کودک تاثیر مخرب دارند!
🔻نیتروزآمینِ سوسیس کالباس بشدت سرطانزاست. خصوصادر بدن کودک که سرعت رشد و تکثیر سلول بالاست سرطانزایی 2برابرست. حدود 25 روز طول میکشد تایک بدن سالم عوارض 100گرم سوسیس کالباس راخنثی کند!
join👉 @niniperarin 🍔
🔴 بچه ها هم مانند بزرگسالان دچار افسردگی میشوند. اما نشانه های افسردگی در آنها برعکس بزرگسالان است.
آنها خشمگین و عصبانی میشوند، پر تحرک و بیش از حد فعال میشوند، خواب و خوراکشان به هم میریزد. اگر فرزندتان بیش از حد لجبازی میکند، به حرف شما گوش نمیدهد، زیاد گریه میکند یا جیغ و داد میکند و بالای چهارسال دارد و این رفتار را بیشتر اوقات و برای طولانی مدت دارد، حتما دست نگه دارید و مطمئن شوید به فرزندتان سخت نمیگیرید. مخصوصا در این روزهای قرنطینه.
join👉 @Niniperarin
آنها خشمگین و عصبانی میشوند، پر تحرک و بیش از حد فعال میشوند، خواب و خوراکشان به هم میریزد. اگر فرزندتان بیش از حد لجبازی میکند، به حرف شما گوش نمیدهد، زیاد گریه میکند یا جیغ و داد میکند و بالای چهارسال دارد و این رفتار را بیشتر اوقات و برای طولانی مدت دارد، حتما دست نگه دارید و مطمئن شوید به فرزندتان سخت نمیگیرید. مخصوصا در این روزهای قرنطینه.
join👉 @Niniperarin
🔴ﺯﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺧﺴﺘﻪاند...
join👉 @Niniperarin
ﻣﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﭘﺸﺖ ﻟﺒﻤﺎن ﺑﺎﻟﯿﺪﯾﻢ .... ﻭ ﻣﻬﺮ" ﻧﺠﺎﺑﺖ " ﻭ "ﻋﻔﺖ " ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ.... ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﺎﻣﺮﺗﺐ ﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﻧﺸﺪﻩ ﻣﺎﻥ، " ﻣﺤﺒﻮﺏ " ﻭ "ﻣﻌﺼﻮﻡ" ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ! ﻭ ﺍﻧﻀﺒﺎﻁ ﺑﯿﺴﺖ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ... ﺗﺎ شب ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻥ ﺻﺒﺮ کردﯾﻢ! ﯾﺎﺩﺵ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ!
ﭼﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﺎﺭ ﻣﻮﯼ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ،ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮ ﮐﻮﺩﮐﯿﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﺷﺪ! ﻭ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺍ ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﺩﻭﯾﺪﯾﻢ. ﻣﺎ ﻧﺴﻞ ﺗﺮﺳﯿﻢ! ﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﺗﺮﺳﯿﻢ! ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﺮﺳﯿﻢ! ﺗﺮﺱ ... ﺗﻌﺮﯾﻒ زنانگی مان... ﻭ ﺁﺗﺶ ... ﭘﺎﺳﺦ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻮال هایمان!
آرزو! تنها آرزویمان پسر بودن بود! ﺗﺎ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ برﻭﯾﻢ... ﺗﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ... ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ... ﺑﺪﻭﯾﻢ ﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺎﻧﺘﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ! ﺗﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻔﺶ ﺳﻔﯿﺪ و ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﻨﯿﻢ... ﺗﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻨﯿﻢ... ﻣﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ ... ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ... ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻭﻗﺘﺶ ﺑﺎﺷﺪ! ﺗﺮﺱ، ﮔﻨﺎﻩ، ﺁﺗﺶ، ﺍﺑﻠﯿﺲ!
ﻫﺮﭼﻪ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻣﺎ ﺯﺷﺖ ﺗﺮ، ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺟﺬﺍﺏ ﺗﺮ! ﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﻤﻨﻮﻋﻪ ﺍﯾﻢ... ﻣﺎ ﻭﺯﻥ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ... ﻣﺎ ﮐﻒ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺩﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻫﺴﺖ... ﺍﺳﻄﻮﺭﻩ ﯼ ﻣﺎ ﺍﻭﺷﯿﻦ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﯼ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﻭ ﻫﺎﻧﯿﮑﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﮐﻮﺟﯿﺮﻭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪ... ﮐﻢ ﮐﻢ ﮔﻮﮔﻮﺵ ﻭ ﻫﺎﯾﺪﻩ و ﻭﯾﺪﺋﻮ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ "ﺻﺎﻋﻘﻪ"ﺍﯼ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﺧﺸﮑﺸﺎﻥ ﮐﻨﺪ! ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﺻﺎﻋﻘﻪ، ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺧﺸﮏ ﮐﺮﺩﻩ! ﻭﻗﺘﯽ توﯼ ماشین عروس ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﻏﺬﺍﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺑﭙﺰﯾﻢ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ "ﺧﺪﺍ" ﺩﺭ ﺷﮑﻤﻤﺎﻥ ﺑﺎﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ، ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ و دیگر هیچ... ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺧﺸﮑﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ! ﻣﺎ ﺯﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣَﺮﺩ! ﺑﻪ ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﮑﻢ ﻣﺮﺩﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﮐﻨﯿﻢ. ﮐﺴﯽ ﻧﮕﻔﺖ ﭼﺸﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ! ﻣﺎ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ! ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ عاشقیمان ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ... ﻃﺮﺍﻭﺕ ﺟﻮﺍﻧﯽﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ... راستش ﻣﺎ ﻧﺴﻞ ﺯﻧﺎﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯾﻢ... ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺗﮑﻠﯿﻔﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺷﻤﺎﻥ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ... ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺭﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺤﺮﻡِ ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪﻧﺪ... ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻧﺪ، ﺩﺭ ﻣﺎ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﻭﺍﻧﺪند. ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺑﺮﮒ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ... ﻣﺎ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯾﻢ... ﻭ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺴﺘﮕﯿﻤﺎﻥ، ﺣﺎﻻ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﺎﻧﻪ ﯼ چهل ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﻌﻠﻪ ﯼ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯿﮕﺮﺩﯾﻢ... ﺷﻌﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﯾﻤﺸﺎﻥ... ﻭ ﺣﺎﻝ، ﺩﻣﺎﻍ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ... ﺍﯾﻤﭙﻠﻨﺖ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯾﻢ... ﭘﺮﻭﺗﺰ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ... ﮐﻼﺱ ﺭﻗﺺ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﻢ... ﺗﺎ ﺑﺎ ﺩﺍﻑ ﻫﺎﯼ ﺗﻮﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﮐﻨﯿﻢ! ﺗﺎ ﺷﻮﻫﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﺎ، ﺑﺎ ﺳﻼﺡ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ! ﺳﻼﺡ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﯾﻤﺸﺎﻥ... ﻭ ﻫﻨﻮززززﺯ ﮔﯿﺠﯿﻢ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﻫﻢ ﺁﺷﭙﺰ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ...ﻫﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺧﻮﺑﯽ... ﻫﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﻤﻮﻧﻪ... ﻫﻢ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺮﺥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩاﻥ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍنند ﺑﭽﺮﺧﺎنند... ﻫﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﮐﻨﯿﻢ.... ﻫﻢ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﻨﯿﻢ... ﻫﻢ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺑﺎﺷﯿﻢ... ﻭ ﻣﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽﺯﻧﯿﻢ؛ ﻧﺠﯿﺐ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯿﻢ؛ ﻣﺎﺩﺭﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ... ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﻣﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﻭ ﭘﺮ ﻣﻬﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ... ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯿﻤﺎﻥ ﺳﻨﮓ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﻢ... ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺳﯿﻨﻪ ﺳﭙﺮ ﻣﯽ کنیم... ﻇﻠﻢ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺒﻌﯿﺾ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻃﺎﻗﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯾﻢ... ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﻓﻘﻂ... ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻤﺎﻥ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ... ﮔﺎﻫﯽ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺧﺰﯾﻢ ﻭ ﺑﻐﺾﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﺘﮑﺎﻧﯿﻢ؛ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯾﻢ.... ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﻧﮕﯿﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﮕﺴﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ...
ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻥ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﻟﯿﻢ. ﺯﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺎﺭیخ هستند...
#هما_وثوق
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
join👉 @Niniperarin
ﻣﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﭘﺸﺖ ﻟﺒﻤﺎن ﺑﺎﻟﯿﺪﯾﻢ .... ﻭ ﻣﻬﺮ" ﻧﺠﺎﺑﺖ " ﻭ "ﻋﻔﺖ " ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ.... ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﯼ ﻧﺎﻣﺮﺗﺐ ﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﻧﺸﺪﻩ ﻣﺎﻥ، " ﻣﺤﺒﻮﺏ " ﻭ "ﻣﻌﺼﻮﻡ" ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﯾﻢ! ﻭ ﺍﻧﻀﺒﺎﻁ ﺑﯿﺴﺖ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ... ﺗﺎ شب ﻋﺮﻭﺳﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺷﺪﻥ ﺻﺒﺮ کردﯾﻢ! ﯾﺎﺩﺵ ﺑﻪ ﺧﯿﺮ!
ﭼﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺁﻭﯾﺰﺍﻥ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﺎﺭ ﻣﻮﯼ ﺷﻌﻠﻪ ﻭﺭ ﺩﺭ ﺟﻬﻨﻢ،ﺧﻮﺍﺏ ﺑﺮ ﮐﻮﺩﮐﯿﻬﺎﯾﻤﺎﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﺷﺪ! ﻭ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﻠﻮﻍ ﺭﺍ ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﺩﻭﯾﺪﯾﻢ. ﻣﺎ ﻧﺴﻞ ﺗﺮﺳﯿﻢ! ﺯﺍﺩﻩ ﯼ ﺗﺮﺳﯿﻢ! ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﺮﺳﯿﻢ! ﺗﺮﺱ ... ﺗﻌﺮﯾﻒ زنانگی مان... ﻭ ﺁﺗﺶ ... ﭘﺎﺳﺦ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻮال هایمان!
آرزو! تنها آرزویمان پسر بودن بود! ﺗﺎ ﻣﺎ ﺑﺎ ﺩﻭﭼﺮﺧﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ برﻭﯾﻢ... ﺗﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ... ﺑﺨﻨﺪﯾﻢ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ... ﺑﺪﻭﯾﻢ ﻭ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻨﯿﻢ ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﻣﺎﻧﺘﻮﯼ ﺑﻠﻨﺪﻣﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﯾﻤﺎﻥ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ! ﺗﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻔﺶ ﺳﻔﯿﺪ و ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎﯼ ﺭﻧﮕﯽ ﺑﻪ ﺗﻦ ﮐﻨﯿﻢ... ﺗﺎ ﺣﻖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻨﯿﻢ... ﻣﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ ... ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﯾﻢ... ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻭﻗﺘﺶ ﺑﺎﺷﺪ! ﺗﺮﺱ، ﮔﻨﺎﻩ، ﺁﺗﺶ، ﺍﺑﻠﯿﺲ!
ﻫﺮﭼﻪ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻣﺎ ﺯﺷﺖ ﺗﺮ، ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺟﺬﺍﺏ ﺗﺮ! ﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﻤﻨﻮﻋﻪ ﺍﯾﻢ... ﻣﺎ ﻭﺯﻥ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﻔﻬﻤﯿﻢ... ﻣﺎ ﮐﻒ ﺯﺩﻥ ﻫﺎﯼ ﺩﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﯽ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﻫﺴﺖ... ﺍﺳﻄﻮﺭﻩ ﯼ ﻣﺎ ﺍﻭﺷﯿﻦ ﺳﺎﻧﺴﻮﺭ ﺷﺪﻩ ﯼ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﻭ ﻫﺎﻧﯿﮑﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺯ ﭘﺪﺭﺵ ﮐﻮﺟﯿﺮﻭ ﻣﯽ ﺗﺮﺳﯿﺪ... ﮐﻢ ﮐﻢ ﮔﻮﮔﻮﺵ ﻭ ﻫﺎﯾﺪﻩ و ﻭﯾﺪﺋﻮ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﯾﻢ "ﺻﺎﻋﻘﻪ"ﺍﯼ ﺑﺰﻧﺪ ﻭ ﺧﺸﮑﺸﺎﻥ ﮐﻨﺪ! ﺍﻣﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺯﻭﺩ ﻓﻬﻤﯿﺪﯾﻢ ﺻﺎﻋﻘﻪ، ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺧﺸﮏ ﮐﺮﺩﻩ! ﻭﻗﺘﯽ توﯼ ماشین عروس ﻧﺸﺴﺘﯿﻢ، ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﮔﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ، ﻓﻘﻂ ﺑﺎﯾﺪ ﻏﺬﺍﻫﺎﯼ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺑﭙﺰﯾﻢ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﮐﻪ "ﺧﺪﺍ" ﺩﺭ ﺷﮑﻤﻤﺎﻥ ﺑﺎﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ، ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﯿﻢ و دیگر هیچ... ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺧﺸﮑﻤﺎﻥ ﮐﺮﺩ! ﻣﺎ ﺯﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣَﺮﺩ! ﺑﻪ ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﺁﻣﻮﺧﺘﻨﺪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺷﮑﻢ ﻣﺮﺩﺍﻧﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺳﯿﺮ ﮐﻨﯿﻢ. ﮐﺴﯽ ﻧﮕﻔﺖ ﭼﺸﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﻫﻢ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺍﺳﺖ! ﻣﺎ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ! ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ عاشقیمان ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ... ﻃﺮﺍﻭﺕ ﺟﻮﺍﻧﯽﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯿﻢ... راستش ﻣﺎ ﻧﺴﻞ ﺯﻧﺎﻥ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯾﻢ... ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺗﮑﻠﯿﻔﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺷﻤﺎﻥ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ... ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﺭﻣﯽ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻣﺤﺮﻡِ ﺭﺍﺯﻫﺎﯼ ﺩﻟﻤﺎﻥ ﻧﺸﺪﻧﺪ... ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻧﺪ، ﺩﺭ ﻣﺎ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﻭﺍﻧﺪند. ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺯﺩﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺑﺮﮒ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﺷﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭘﻮﺷﺎﻧﺪ... ﻣﺎ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯾﻢ... ﻭ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺴﺘﮕﯿﻤﺎﻥ، ﺣﺎﻻ ﺩﺭ ﺁﺳﺘﺎﻧﻪ ﯼ چهل ﺳﺎﻟﮕﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﻌﻠﻪ ﯼ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﻣﯿﮕﺮﺩﯾﻢ... ﺷﻌﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﯾﻤﺸﺎﻥ... ﻭ ﺣﺎﻝ، ﺩﻣﺎﻍ ﻋﻤﻞ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ... ﺍﯾﻤﭙﻠﻨﺖ ﻣﯽ ﮐﺎﺭﯾﻢ... ﭘﺮﻭﺗﺰ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ... ﮐﻼﺱ ﺭﻗﺺ ﻣﯽ ﺭﻭﯾﻢ... ﺗﺎ ﺑﺎ ﺩﺍﻑ ﻫﺎﯼ ﺗﻮﯼ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺎﻫﻮﺍﺭﻩ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﮐﻨﯿﻢ! ﺗﺎ ﺷﻮﻫﺮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﯿﺮﻧﺪ ﺍﺯ ﻣﺎ، ﺑﺎ ﺳﻼﺡ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ! ﺳﻼﺡ ﺯﻧﺎﻧﮕﯽ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﯾﻤﺸﺎﻥ... ﻭ ﻫﻨﻮززززﺯ ﮔﯿﺠﯿﻢ ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﻫﻢ ﺁﺷﭙﺰ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ...ﻫﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭ ﺧﻮﺑﯽ... ﻫﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﻤﻮﻧﻪ... ﻫﻢ ﮐﻤﮏ ﺧﺮﺝ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺮﺥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻣﺮﺩاﻥ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍنند ﺑﭽﺮﺧﺎنند... ﻫﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﮐﻨﯿﻢ.... ﻫﻢ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﮐﻨﯿﻢ... ﻫﻢ ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺍﻧﺪﺍﻡ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺑﺎﺷﯿﻢ... ﻭ ﻣﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯽﺯﻧﯿﻢ؛ ﻧﺠﯿﺐ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯿﻢ؛ ﻣﺎﺩﺭﻣﯽ ﺷﻮﯾﻢ... ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﻣﺎﻥ ﻣﺎﺩﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ، ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﺮﻡ ﻭ ﭘﺮ ﻣﻬﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ... ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﺷﻮﯾﯿﻤﺎﻥ ﺳﻨﮓ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﯾﻢ... ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﺳﯿﻨﻪ ﺳﭙﺮ ﻣﯽ کنیم... ﻇﻠﻢ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺒﻌﯿﺾ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻃﺎﻗﺖ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯾﻢ... ﻭ ﺑﺎ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﻓﻘﻂ... ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻤﺎﻥ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﯾﻢ... ﮔﺎﻫﯽ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻣﯽ ﺧﺰﯾﻢ ﻭ ﺑﻐﺾﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯿﺘﮑﺎﻧﯿﻢ؛ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯾﻢ.... ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺎﻧﮕﯿﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﻨﮕﺴﺎﺭ ﺷﺪﻧﺪ...
ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻥ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯿﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﻟﯿﻢ. ﺯﻧﺎﻥ ﺍﯾﺮﺍﻥ، ﺧﺴﺘﻪ ﺗﺎﺭیخ هستند...
#هما_وثوق
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
🔴 کلمات بار حسی سنگینی با خود دارند.
به جای اینکه بگویید دستهات کثیف شده، بگید دستهات غذایی، رنگی یا خاکی شده.
به جای اینکه بگید همه جا رو نجس کردی، بگید این کار فقط مخصوص توالته.
به جای اینکه بگید بده من بلد نیستی بگید بیا یادت بدم.
به جای اینکه بگید گریه میکنی زشت میشی، بگید بیا بریم جلو آینه ببینیم گریه میکنیم چه شکلی میشیم.
یادتون باشه، همه ی ما افکار منفی و سرزنش گر و طعنه آمیزمون در کودکی، در ما نهادینه شده. با این تمرین به خودمون هم کمک میکنیم در لحظه زندگی کنیم که باعث سلامت روانی ما هم میشه.
join👉 @Niniperarin
به جای اینکه بگویید دستهات کثیف شده، بگید دستهات غذایی، رنگی یا خاکی شده.
به جای اینکه بگید همه جا رو نجس کردی، بگید این کار فقط مخصوص توالته.
به جای اینکه بگید بده من بلد نیستی بگید بیا یادت بدم.
به جای اینکه بگید گریه میکنی زشت میشی، بگید بیا بریم جلو آینه ببینیم گریه میکنیم چه شکلی میشیم.
یادتون باشه، همه ی ما افکار منفی و سرزنش گر و طعنه آمیزمون در کودکی، در ما نهادینه شده. با این تمرین به خودمون هم کمک میکنیم در لحظه زندگی کنیم که باعث سلامت روانی ما هم میشه.
join👉 @Niniperarin
پدرانمان نقاشان
عجیبی هستند
رنج هایی می کشند
که هیچ کجا ندیده اید
خواستید
سری به آثارش بزنید
کمی به مادرتان
خیره شوید
او تمامشان را به جان خریده...
Join👉 @niniperarin
عجیبی هستند
رنج هایی می کشند
که هیچ کجا ندیده اید
خواستید
سری به آثارش بزنید
کمی به مادرتان
خیره شوید
او تمامشان را به جان خریده...
Join👉 @niniperarin
🔴چای از نوشیدنی های اصلی ما ایرانی هاس....☕️
🔻ما معمولا عادت داریم برای شیرین شدن و خوش عطر شدن چایی بهش یه چیزی اضافه کنیم! 👌👌
یه سری از این خوراکیها چای را سمی میکنه و یه سریش خواص چای را ده برابر میکنه🤔🤔
🔴 واسه همینه که بعضیا میگن چای باعث سکته اس بعضیا هم میگن نه اصلا بلکه ضد سکته اس‼️ یه سریا میگن چای مفیده یه سریا میگن چای سمه‼️
👈مطلب بالا خیلی خیلی مفیده برای اونایی که قوری شون همیشه گرمه❤️ 🤗☕️
join👉 @niniperarin
🔻ما معمولا عادت داریم برای شیرین شدن و خوش عطر شدن چایی بهش یه چیزی اضافه کنیم! 👌👌
یه سری از این خوراکیها چای را سمی میکنه و یه سریش خواص چای را ده برابر میکنه🤔🤔
🔴 واسه همینه که بعضیا میگن چای باعث سکته اس بعضیا هم میگن نه اصلا بلکه ضد سکته اس‼️ یه سریا میگن چای مفیده یه سریا میگن چای سمه‼️
👈مطلب بالا خیلی خیلی مفیده برای اونایی که قوری شون همیشه گرمه❤️ 🤗☕️
join👉 @niniperarin
🔴 به دیگران چه؟!!! (حتما بخونین👌)
join👉 @niniperarin
اینکه من چاقم یا قدکوتاه، یا لاغر و دراز و هر کوفت و زهرمار دیگه، دقیقا به تو چه ربطی داره؟ آره. من لاغرم. اصلا به دنیا که اومدم یک کیلو بودم. به تو چه که من لاغرم؟ بدن خودم است. اصلا دوست دارم از لاغری بشکنم.
کل کودکی و نوجوانی من توی پستوی خانه و با اضطراب گذشت. اضطراب و اضطراب و اضطراب. چرا؟ چون هر بیشعوری از راه رسید یه متلک بار من کرد. لاغر مردنی، چوب خشکه..آره؛ بیشعور. چرا وقتی من درد میکشیدم نبودند. وقتی اضطراب و مریضی و بی پولی داشتم هیچکدومشون نبودند. ولی موقع مسخره بازیها و جوک گفتنهاشون من همیشه صدر غزل بودم.خخخ؛ زیاد غذا بخور نترس چاق نمیشی، هیکلت بهم نمیریزه، زیادبخور. اونو بخور، اینو نخور. خب به تو چه؟ خوبه منم هیکل و قیافه ی زاغارت تو رو با فلان خوشگل آمریکایی مقایسه کنم و برات جوک بسازم و کر کر بخندم؟ عصبانی ام. خیلی. چون دیروز یک دختر هفده ساله مراجع من بود که به خاطر رژیم افراطی و پرخوری حالا ازحرکت کردن بازمانده بود. چون هر بیشعوری از راه رسیده بود با تلخند گفته بود: وا، چقدر لاغر شدی. مگه دختر اینقد لاغر میشه. شوهر گیرت نمیادا.
واقعا دلت میسوزه؟ از روی انسانیت نصیحتش میکنی؟ به جای فضولی های مسخره ات وقت بذار براش ببرش پیش یه دکتر تغذیه. اگر بر فرض کسی از قیافه یا اندام شما خوشش نیامد، آیا دوست دارید یا به او حق میدهید که به شما بگوید میمون، عنتر، بیریخت، دلقک، گودزیلا، شتر، ایکبیری، ضایع، و ...، و سپس به تمسخر شما بر اساس چیزی بپردازد که در اختیارِ شما نبوده است؟ لطفاً در مورد چیزهای فیزیولوژیکی که هیچ چیزِ آن دست ما نبوده است، حتی اجازهی قضاوت در ذهنمان را ندهیم،؛ چه برسد به اینکه این قضاوتها را به زبان بیاوریم، مسخره کنیم، جوک بگوییم، به آنها بخندیم، دستمایهی توهین قرار دهیم و یا در فضای مجازی نشر دهیم.یکی از پیشرفتهای اخلاقی بسیار خوبی که کشورهای توسعهیافته کردهاند این است که تمایز میان انسانها را پذیرفتهاند.
برای همین است که مثلا شما در یک برنامهی مهم تلوزیونی میبینید که مجری یا فلان بازیگر قیافهای دارند که اگر در کشور ما بودند کارتن خواب میشد. اموری که در دست ما نبوده است، مانند قیافه، رنگ، نژاد، قبیله، طبقهی اجتماعی، و اموری از این دست، چیزهایی نیستند که بتوان در مورد آنها قضاوت ارزشی کرد. مطمئن باشید، شما حتی اگر قیافهی آنجلینا جولی را هم داشته باشید کسانی هستند که قیافهی شما برایشان مضحک است. آیا به آنها حق تمسخرِ قیافهی خود را میدهید؟
چه رسد به اینکه درپشت پرده ی دنیای امروز،کارتلهای بزرگ اقتصادی درکمین نشسته اند که با بوقچیهای رسانه ای حتی رنگ لباس زیر ما را آنها برایمان انتخاب میکنند و ما توهم آزادی بَرمان داشته است. لطفاااا تنوع همدیگر را بپذیریم. تا فرد فردِ ماهمین تنوعات کوچک الهی را قبول نکنیم، مطمٸن باشید جامعه نیز به دموکراسی و حضور حداکثری همه ی افراد نخواهد رسید و همواره درمسیر انحصار طلبی خواهد بود.
#دکتر_محسن_زندی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
join👉 @niniperarin
اینکه من چاقم یا قدکوتاه، یا لاغر و دراز و هر کوفت و زهرمار دیگه، دقیقا به تو چه ربطی داره؟ آره. من لاغرم. اصلا به دنیا که اومدم یک کیلو بودم. به تو چه که من لاغرم؟ بدن خودم است. اصلا دوست دارم از لاغری بشکنم.
کل کودکی و نوجوانی من توی پستوی خانه و با اضطراب گذشت. اضطراب و اضطراب و اضطراب. چرا؟ چون هر بیشعوری از راه رسید یه متلک بار من کرد. لاغر مردنی، چوب خشکه..آره؛ بیشعور. چرا وقتی من درد میکشیدم نبودند. وقتی اضطراب و مریضی و بی پولی داشتم هیچکدومشون نبودند. ولی موقع مسخره بازیها و جوک گفتنهاشون من همیشه صدر غزل بودم.خخخ؛ زیاد غذا بخور نترس چاق نمیشی، هیکلت بهم نمیریزه، زیادبخور. اونو بخور، اینو نخور. خب به تو چه؟ خوبه منم هیکل و قیافه ی زاغارت تو رو با فلان خوشگل آمریکایی مقایسه کنم و برات جوک بسازم و کر کر بخندم؟ عصبانی ام. خیلی. چون دیروز یک دختر هفده ساله مراجع من بود که به خاطر رژیم افراطی و پرخوری حالا ازحرکت کردن بازمانده بود. چون هر بیشعوری از راه رسیده بود با تلخند گفته بود: وا، چقدر لاغر شدی. مگه دختر اینقد لاغر میشه. شوهر گیرت نمیادا.
واقعا دلت میسوزه؟ از روی انسانیت نصیحتش میکنی؟ به جای فضولی های مسخره ات وقت بذار براش ببرش پیش یه دکتر تغذیه. اگر بر فرض کسی از قیافه یا اندام شما خوشش نیامد، آیا دوست دارید یا به او حق میدهید که به شما بگوید میمون، عنتر، بیریخت، دلقک، گودزیلا، شتر، ایکبیری، ضایع، و ...، و سپس به تمسخر شما بر اساس چیزی بپردازد که در اختیارِ شما نبوده است؟ لطفاً در مورد چیزهای فیزیولوژیکی که هیچ چیزِ آن دست ما نبوده است، حتی اجازهی قضاوت در ذهنمان را ندهیم،؛ چه برسد به اینکه این قضاوتها را به زبان بیاوریم، مسخره کنیم، جوک بگوییم، به آنها بخندیم، دستمایهی توهین قرار دهیم و یا در فضای مجازی نشر دهیم.یکی از پیشرفتهای اخلاقی بسیار خوبی که کشورهای توسعهیافته کردهاند این است که تمایز میان انسانها را پذیرفتهاند.
برای همین است که مثلا شما در یک برنامهی مهم تلوزیونی میبینید که مجری یا فلان بازیگر قیافهای دارند که اگر در کشور ما بودند کارتن خواب میشد. اموری که در دست ما نبوده است، مانند قیافه، رنگ، نژاد، قبیله، طبقهی اجتماعی، و اموری از این دست، چیزهایی نیستند که بتوان در مورد آنها قضاوت ارزشی کرد. مطمئن باشید، شما حتی اگر قیافهی آنجلینا جولی را هم داشته باشید کسانی هستند که قیافهی شما برایشان مضحک است. آیا به آنها حق تمسخرِ قیافهی خود را میدهید؟
چه رسد به اینکه درپشت پرده ی دنیای امروز،کارتلهای بزرگ اقتصادی درکمین نشسته اند که با بوقچیهای رسانه ای حتی رنگ لباس زیر ما را آنها برایمان انتخاب میکنند و ما توهم آزادی بَرمان داشته است. لطفاااا تنوع همدیگر را بپذیریم. تا فرد فردِ ماهمین تنوعات کوچک الهی را قبول نکنیم، مطمٸن باشید جامعه نیز به دموکراسی و حضور حداکثری همه ی افراد نخواهد رسید و همواره درمسیر انحصار طلبی خواهد بود.
#دکتر_محسن_زندی
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
ورزش برای کودکان مهم است و باعث تحریک صفحات رشدی استخوان کودکان و رشد قدی آنها میشود. فشارهایی که از طریق ورزش به بدن وارد میشود به صفحات رشدی منتقل میشود اگر بیش از اندازه باشد باعث بسته شدن صفحات رشدی و تخریب آنها میشود. پس ورزش زیاد،سنگین و نامناسب هم برای قد کودک مضر است هم رشد کودک را متوقف میکند. ورزش برای کودک باید در حد متناسب باشد!
ورزش ژیمناستیک، طناب بازی و سایر ورزشهای پرشی پس از سن 9سالگی برای کودکان مناسب است چون پرشهای موجود در این ورزش ها اگر زیاد و بدون نظر مربی باشد، در سنین زیر سن 9سال سبب زود بسته شدن محل رشد استخوانی و کوتاهی قد کودک و کاهش رشد میشود؛ برعکس شنا از بد تولد برای کودکان بسیار مناسب است و تداعی کننده رحم مادر ست و نه تنها قد کودک بلکه عضلات و بنیه بدنی او را قوی میکند.
join👉 @niniperarin
ورزش ژیمناستیک، طناب بازی و سایر ورزشهای پرشی پس از سن 9سالگی برای کودکان مناسب است چون پرشهای موجود در این ورزش ها اگر زیاد و بدون نظر مربی باشد، در سنین زیر سن 9سال سبب زود بسته شدن محل رشد استخوانی و کوتاهی قد کودک و کاهش رشد میشود؛ برعکس شنا از بد تولد برای کودکان بسیار مناسب است و تداعی کننده رحم مادر ست و نه تنها قد کودک بلکه عضلات و بنیه بدنی او را قوی میکند.
join👉 @niniperarin
🔴بخونید قشنگه! از قدیم گفتن با هر کسی سفر نرو. ولی اگه کسی رو خواستی بشناسی حتما باهاش همسفر شو👌
join👉 @niniperarin
با یکی از دوستام تازه آشنا شده بودم یه روز بهم گفت فردا میخوام برم شیراز. گفتم: منم کار دارم باهات میام.
🔻سر وعده اومد در خونه مون، سوئیچ ماشینشو دو دستی تعارف کرد؛ گفت بفرما شما رانندگی کن. گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم. معرفت اول
🔻رسیدیم سر فلکه خروجی شهر خواستیم از دکه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم. من رفتم از دکه اولی بخرم گفت بیا از اون یکی بخریم. گفتم: چه فرقی داره؟! گفت: اون مشتریهاش کمتره، تا کسب اونم بگرده...
🔻ایستگاه خروجی شهر گفتم صبر کن دو تا مسافر سوار کنیم هزینه بنزین در بیاد. گفت: این مسافرکش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون کم میشه.
🔻بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد. اونو سوار کرد. مسیرش کوتاه بود؛ پول که ازش نگرفت، 5 هزار تومن هم بهش داد. گفتم رفیق معتاد بود ها! گفت: باشه اینها قربانی دنیاطلبان روزگار هستن. مهم اینه که من به نیّت خشنودی خدا این کار را کردم.
🔻رسیدیم کنار قبرستان شهر، یه آدم حدود چهل ساله یه مشما قارچ کوهی دستش بود. بهش گفت: همش چند؟ گفت: ۱۳هزار تومن. ازش خرید. گفتم: رفیق اینقدر ارزش نداشتا. گفت میدونم میخواستم روزیش تامین بشه.
🔻رسیدیم شيراز، پشت چراغ قرمز یه بچه ده ساله چندتا دستمال کاغذی داشبوردی دستش بود. گفت۴ تا ۵ هزارتومن. ۴ تا ازش خرید. گفتم رفیق اینقد نمیارزید! گفت: میدونم. گناه داره تو آفتاب وایساده!
🔻از روی یک پل هوایی رد میشدیم، یه پیرمرد دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود. یه کم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای خودمونو وزن کنیم؟ گفتم: من وزنمو میدونم چقدره. گفت باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش از کجا تامین بشه؟! گفتم باشه یه پولی بهش بده بریم. گفت نه، غرورش میشکنه، میشه گدایی! اینجوری میگه کاسبی کردم.
🔻یه گدایی دست دراز کرد. یه پول خورد بهش داد. گفتم: رفیق اینها حقه بازنا. گفت: ما هیچ حاجتمندی را رد نمیکنم. مبادا نیازمندی را رد کرده باشیم.
🔻 اگه میخواستم در مورد یکی حرف بزنم بحث رو عوض میکرد، میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش رو کنیم...
🔻 یکی بهش زنگ زد گفت پول واریز نکردی؟! گفتم: رفیق، بچه هات بودن؟ گفت: نه، یه بچه فقیر از مهدیه رو حمایت مالی کردم. اون بود زنگ زد. گفتم: چند بهش میدی؟! گفت سه مرحله در یک سال ۹۰۰ هزار تومن. اولِ مهر، عید و تابستان سه تا سیصدتومن.
🔻 تو راه برگشت هم از سه تا کودک آویشن کوهی خرید. گفت اگر فقط از یکیشون بخرم اون یکی دلش میشکنه.
👈میدونین من تو این سفر چقد خرج کردم؟!۳هزار تومن! یه بستنی برا رفیقم خریدم چون همینقدر بیشتر پول تو جیبم نبود. من کارت داشتم رفیقم پول نقد تو جیبش گذاشته بود. به من اجازه نمیداد حساب کنم.
👈میدونین شغل رفیق من چه بود؟! برق کش، لوله کش، تعمیرکارِ یخچال و کولر و آبگرمکن بود و یه مغازه کوچک داشت.
👈میدونین چه ماشینی داشت؟! پرایدِ۸۵
👈میدونین چن سالش بود؟! ۳۳سال
👈میدونین من چه کاره بودم؟! کارمند بودم، باغ هم داشتم.
👈میدونین چه ماشینی داشتم؟ 206 صندوق دار؛ اول راه کلک زدم و گفتم ماشینم خرابه که اون ماشینشو بیاره!
🔴دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست: بنده مخلص خدا بودن به حرکته نه ادعا بعضیها بزرگوار به دنیا اومدن تا دیگران هم ازشون چیزایی یاد بگیرند، راستی چند تا از ماها بنده مخلص خداییم؟
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg
join👉 @niniperarin
با یکی از دوستام تازه آشنا شده بودم یه روز بهم گفت فردا میخوام برم شیراز. گفتم: منم کار دارم باهات میام.
🔻سر وعده اومد در خونه مون، سوئیچ ماشینشو دو دستی تعارف کرد؛ گفت بفرما شما رانندگی کن. گفتم ممنون؛ حالا خسته شدی من میشینم. معرفت اول
🔻رسیدیم سر فلکه خروجی شهر خواستیم از دکه یه چیز خوردنی برا تو راه بگیریم. من رفتم از دکه اولی بخرم گفت بیا از اون یکی بخریم. گفتم: چه فرقی داره؟! گفت: اون مشتریهاش کمتره، تا کسب اونم بگرده...
🔻ایستگاه خروجی شهر گفتم صبر کن دو تا مسافر سوار کنیم هزینه بنزین در بیاد. گفت: این مسافرکش ها منتظر مسافرن، گناه دارن، روزیشون کم میشه.
🔻بین راه یه مسافر فقیری دست بلند کرد. اونو سوار کرد. مسیرش کوتاه بود؛ پول که ازش نگرفت، 5 هزار تومن هم بهش داد. گفتم رفیق معتاد بود ها! گفت: باشه اینها قربانی دنیاطلبان روزگار هستن. مهم اینه که من به نیّت خشنودی خدا این کار را کردم.
🔻رسیدیم کنار قبرستان شهر، یه آدم حدود چهل ساله یه مشما قارچ کوهی دستش بود. بهش گفت: همش چند؟ گفت: ۱۳هزار تومن. ازش خرید. گفتم: رفیق اینقدر ارزش نداشتا. گفت میدونم میخواستم روزیش تامین بشه.
🔻رسیدیم شيراز، پشت چراغ قرمز یه بچه ده ساله چندتا دستمال کاغذی داشبوردی دستش بود. گفت۴ تا ۵ هزارتومن. ۴ تا ازش خرید. گفتم رفیق اینقد نمیارزید! گفت: میدونم. گناه داره تو آفتاب وایساده!
🔻از روی یک پل هوایی رد میشدیم، یه پیرمرد دستگاه وزنه (ترازو) جلوش بود. یه کم رد شدیم، یه دفعه برگشت گفت میای خودمونو وزن کنیم؟ گفتم: من وزنمو میدونم چقدره. گفت باشه منم میدونم اگه همه مثل من و تو اینجوری باشن این پیرمرد روزیش از کجا تامین بشه؟! گفتم باشه یه پولی بهش بده بریم. گفت نه، غرورش میشکنه، میشه گدایی! اینجوری میگه کاسبی کردم.
🔻یه گدایی دست دراز کرد. یه پول خورد بهش داد. گفتم: رفیق اینها حقه بازنا. گفت: ما هیچ حاجتمندی را رد نمیکنم. مبادا نیازمندی را رد کرده باشیم.
🔻 اگه میخواستم در مورد یکی حرف بزنم بحث رو عوض میکرد، میگفت شاید اون شخص راضی نباشه در موردش حرف بزنیم و غیبتش رو کنیم...
🔻 یکی بهش زنگ زد گفت پول واریز نکردی؟! گفتم: رفیق، بچه هات بودن؟ گفت: نه، یه بچه فقیر از مهدیه رو حمایت مالی کردم. اون بود زنگ زد. گفتم: چند بهش میدی؟! گفت سه مرحله در یک سال ۹۰۰ هزار تومن. اولِ مهر، عید و تابستان سه تا سیصدتومن.
🔻 تو راه برگشت هم از سه تا کودک آویشن کوهی خرید. گفت اگر فقط از یکیشون بخرم اون یکی دلش میشکنه.
👈میدونین من تو این سفر چقد خرج کردم؟!۳هزار تومن! یه بستنی برا رفیقم خریدم چون همینقدر بیشتر پول تو جیبم نبود. من کارت داشتم رفیقم پول نقد تو جیبش گذاشته بود. به من اجازه نمیداد حساب کنم.
👈میدونین شغل رفیق من چه بود؟! برق کش، لوله کش، تعمیرکارِ یخچال و کولر و آبگرمکن بود و یه مغازه کوچک داشت.
👈میدونین چه ماشینی داشت؟! پرایدِ۸۵
👈میدونین چن سالش بود؟! ۳۳سال
👈میدونین من چه کاره بودم؟! کارمند بودم، باغ هم داشتم.
👈میدونین چه ماشینی داشتم؟ 206 صندوق دار؛ اول راه کلک زدم و گفتم ماشینم خرابه که اون ماشینشو بیاره!
🔴دوستم یه جمله گفت که به دلم نشست: بنده مخلص خدا بودن به حرکته نه ادعا بعضیها بزرگوار به دنیا اومدن تا دیگران هم ازشون چیزایی یاد بگیرند، راستی چند تا از ماها بنده مخلص خداییم؟
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAADvfqFF7ezSCpx2lKg