Telegram Web Link
🔴 دیدار با رسول بداقی

صبح امروز جمعی از معلمان، فعالان صنفی، فعالان کارگری، فعالان حقوق زنان، روزنامه‌نگاران، فعالان دانشجویی ، فعالان و زندانیان سیاسی، وکلا و فعالان مدنی، با حضور در منزل این معلم زندانی، با وی دیدار کردند.

رسول بداقی که از اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ در زندان اوین می‌باشد هفته گذشته بعد از نزدیک به دوسال ونیم حبس، برای حضور در مراسم عروسی دخترش، به مرخصی هفت روزه آمده است.

شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران، ضمن تشکر از فعالان عرصه‌های مختلف جامعه مدنی برای دیدار با رسول بداقی، خواهان آزادی بی‌قید و شرط رسول بداقی و سایر زندانیان سیاسی است.

بدون‌شک چنین جمع‌هایی، نشان از همبستگی اجتماعی فعالان مختلف جامعه مدنی در مسیر پیشبرد دمکراسی در جامعه ایرانی است.


🔹🔹🔹
شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران

@nedaeziran
ریزش سقف یک کلاس درس در ارومیه، دو دانش‌آموز را راهی بیمارستان کرد۔
اولین روز بازگشایی مدارس، سقف یک هنرستان در ارومیه چنان فروربخت که چندین دانش‌آموز صدمه دیدند و دو نفر هم به بیمارستان منتقل شدند۔

@nedaeziran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۱۴۰۳/۷/۱

#تهران
تجمع باز نشستگان تامین اجتماعی و معلمان بازنشسته
در مقابل سازمان تامین اجتماعی

با شعار های:
اسماعیل گرامی، آزاد باید گردد
✊️شریفه محمدی آزاد باید گردد

✊️تا کی سر افکندگی، یا مرگ یا زندگی
✊️تا حق خود نگیریم، یکشنبه‌ها می‌آییم
✊️فقط کف خیابون، به‌دست‌ می‌آد حقمون
✊️رفاه و زندگی مناسب حق مسلم ماست
✊️درمان و آموزش رایگان حق مسلم ماست
✊️مسکن مناسب حق مسلم ماست


[ماده ۹۶ اجرا باید گردد]

@nedaeziran
ندای زنان ایران
Photo
.
‏در روز اول مهر،
‏بیش از ۵۰ پیکر کارگران معدن از عمق خاک معدن طبس بیرون کشیده شد. در همین روز، بیش از یک میلیون دانش‌آموز به‌ دلیل فقر شدید، از حضور در کلاس‌های درس محروم ماندند.
‏این هر دو، نتیجه مستقیم اقدامات سیستم فاسدی‌ است که در آن دزدی، چپاول، کشتار و سرکوب بر تأمین امنیت جان و مال، حقوق انسانی، و آینده مردم ارجحیت دارد.
‏جمهوری اسلامی آینده‌سازان کشور را به قربانیان فقر سیستماتیک تبدیل کرده و دورنمایی تاریک برای نسل‌های بعدی رقم زده است.
‏کارگران معدن زغال‌سنگ، قربانی بی‌توجهی به ابتدایی‌ترین حقوق کارگران شدند؛ معدن متعلق به شرکت خصوصی، اما فاقد حداقل امکانات ایمنی بود.
‏این کشته‌شدگان تنها عدد نیستند؛ آنها انسان‌هایی بودند که برای تأمین معیشت خود و خانواده‌هایشان در شرایط سخت و خطرناک کار می‌کردند و حالا خانواده‌های بازمانده نه تنها سوگوار عزیزانشان شدند بلکه در فقر عمیق‌تری فرو رفتند.
‏جمهوری اسلامی به جای حمایت از کارگران و معلمان، صدای حق‌خواهی آنها را با زندان و سرکوب پاسخ می‌دهد. سندیکاها و تشکل‌هایی که می‌توانند حقوق و مطالبات اصناف را پیگیری کنند، سرکوب می‌کند تا هر صدای اعتراضی خفه شود!
‏ با نبود زیرساخت‌های لازم و بی‌توجهی به حقوق اولیه کارگران، جمهوری اسلامی به‌طور مستقیم مسئول کشته‌شدن بیش از ۵۰ کارگر معدن طبس است و باز هم با عدم پاسخگویی و با ارسال پیام تسلیت و اعلام عزای عمومی بر عمق فاجعه سرپوش میگذارند…

‏این مسائل تنها بخشی از ظلم‌ها و نابرابری‌هایی است که حکومت جمهوری اسلامی بر مردم ایران تحمیل کرده است که نیازمند مبارزه همگانی علیه این سیستم ظالمانه است.

‏‌#معدن_طبس⁩

✍️آتنا دائمی
@nedaeziran
من سحر بهشتی، دختر گوهر عشقی هستم.

مادرم، گوهر عشقی، با فکر و عقیده خودش اعلام اعتصاب کرده است. از روزی که ستار کشته شد، مادرم هرگز آرام نگرفت، به‌خصوص زمانی که اخبار کشته‌شدگان، زندانیان و وضعیت دردناک زندگی کارگران را می‌دید.

به او گفتم این کار را نکند، اما با من تند برخورد کرد. حالا خبر اعتصاب او از سوی دوستدارانش منتشر شده و مأموران جمهوری اسلامی من را تهدید می‌کنند. در این تصمیم نقشی نداشتم و ندارم!

اگر اتفاقی برای من یا خانواده‌ام بیفتد، مسئولش حکومت است. در صورت بازداشتم، اینجا اعلام می‌کنم: از همان لحظه اعتصاب غذا خواهم کرد و ذره‌ای ترس به خود راه نخواهم داد. حسرت هرگونه آهی را بر دلشان خواهم گذاشت و اعتصابم را تا جایی ادامه می‌دهم که به ستارم بپیوندم."سحر بهشتی"
#ستار_بهشتی #سید_محمد_حسینی #گوهر_عشقی #تهدید #بازداشت #اعتصاب #خواهرانه #آزادی #مادران_دادخواه💚🤍❤️
@nedaeziran
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بابا نان داد.
بابا برای نان جان داد 🖤

در پی انفجار در معدن زغال سنگ معدنجوی طبس ۵۳ معدنکار جان عزیزشان را از دست دادند ، بر اساس اطلاعات رسیده حدود ۱۷ تن هنوز در معدن گرفتار هستند .
تا کی پدران برای آوردن نان بر سر سفره خانواده باید جان خود را از دست بدهند ؟
تا کی خانواده ها باید داغدار پدر شوند ؟
علت این انفجار مرگبار نشت گاز متان اعلام شده .

@nedaeziran
ندای زنان ایران
Photo
دو سال پیش در چنین دقایقی سارینا اسماعیل‌زاده را به قتل رساندند۔

سارینا اسماعیل‌زاده متولد ۱۱ تیر ۱۳۸۵ بود و به دست اشرار جمهوری اسلامی، ۲۰ دقیقه بامداد دوم مهر ۱۴۰۱ به قتل رسید و حق زندگی از او گرفته شد.
سارینا دانش‌آموز مدرسه‌ی فرزانگان و ساکن مهرشهر کرج بود که در تظاهرات ۱ مهرماه کرج شرکت کرده بود۔
پس از قتل سارینا، نیروهای امنیتی بارها تلاش کردند تا با تحت فشار قرار دادن خانواده، علت جان‌باختن او را خودکشی و‌ سقوط از ارتفاع، اعلام کنند.

سارینا از طریق کانال یوتیوب و تلگرام‌اش، با زبان و جهان‌بینی خود به شرح و بیان دیدگاه و دغدغه‌هایش پیرامون وضعیت زنان، جایگاه نابرابر دختران در خانواده، سرکوب جنسیتی، فقر و‌ شرح وضع دختران هم‌کلاسی خود می‌پرداخت.

سارینا به‌جز تلاش برای ابراز عقاید و اعتراض علیه وضعیت موجود، از طریق شعر و موسیقی نیز، پیوند اجتماعی خود را با محیطی که خواهان تغییر آن بود، برقرار می‌کرد. کانال تلگرام او به نام (My Whole Universe) و همچنین صفحه یوتیوب وی به اسم (Sarinacmz) حاوی تمامی روحیات، زندگی شخصی دختر نوجوانی چون او و تلاش‌هایش برای تغییر در ساحت زیست شخصی و اجتماعی‌اند.
او دو‌‌‌ روز پیش از شرکت در اعتراضات، با انتشار عکس زنان و دختران مبارز در خیابان‌ها، دو پیام کوتاه را نیز منتشر کرد: «یعنی میشه بشه؟»....«وطنم بوی غربت می‌ده».

#سارینا_اسماعیل_زاده
#مهسا_امینی
#انقلاب_ژینا
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#ایستاده_ایم_تا_پایان
@nedaeziran
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شماری از دختران دانش‌آموز افغان در شیراز با شعار «تحصیل حق ماست» اعتراض می‌کنند که چرا از ثبت‌نام در مدرسه بازمانده‌اند.

امروز (اول مهر/میزان) اولین روز سال تحصیلی در ایران است و فرستنده ویدیو می‌گوید خواهرش را برای کلاس هفتم (دوم راهنمایی) در شیراز ثبت نام نکرده‌اند.

علیرضا کاظمی، وزیرآموزش و پرورش ایران، روز ۲۰ شهریور از ابلاغ دستورالعمل ثبت‌نام «اتباع و مهاجران خارجی» در مدارس ایران خبر داده بود.

#تحصیل_رایگان_امن_استاندارد
@nedaeziran
ندای زنان ایران
Photo
زنگ‌ها برای "که" به صدا در نمی‌آیند!
بیانیه به مناسبت آغاز سال تحصیلی 1403- 1404 
اول مهر روز بازگشایی مدارس و شروع سال تحصیلی است. در این روز، میلیون ها کودک در سراسر ایران راهی مدرسه می شوند. بخشی از آنان ورودی تازه و بخش بزرگتری از آنان از سال های پیش وارد این چرخه شدند. 
اما تعدادی از کودکان این سرزمین هیچ وقت وارد این مسیر نشده و "زنگ‌ها برایشان بصدا در نمی آیند". از جمله:
 "... فقط در مقطع ابتدایی ۱۸۴ هزار دانش‌آموز بازمانده از تحصیل داریم" (اظهارات معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش).
"... در سال ۱۳۹۵، آمار بازماندگان از تحصیل در رده‌ی سنی ۶ تا ۱۹ سال بنا بر سرشماری نفوس و مسکن بیش از دو میلیون و ۳۸۶ هزار نفر بوده است. در همین رده‌ی سنی تعداد ‌‌بی‌سوادان مطلق بیش از ۴۳۱ هزار نفر بوده است ..."
آخرین سرشماریِ سراسری و رسمی در ایران مربوط به سال ۱۳۹۵ است؛ در آن زمان، هشت میلیون و ۷۹۵ هزار نفر بی‌سوادِ ۱۰ تا ۴۹ ساله در ایران وجود داشت. بنا بر همین سرشماری، تعداد افراد ۶ تا ۱۹ ساله‌ای که خارج از مدرسه‌اند یعنی یا ‌‌بی‌سوادند یا در حال حاضر تحصیل نمی‌کنند بیش از دو میلیون و ۳۸۶ هزار بوده است ..."، (مرکز پژوهش های مجلس)
بررسی ها نشان می دهد، تعداد کل افراد بازمانده از تحصیل، به نسبت سال تحصیلی 1394- 95 با رشد 17 درصدی در سال تحصیلی 1401- 1402 به 911 هزار نفر رسیده است."( مرکز پژوهش های مجلس) و همچنین اظهارات نایب رئیس کمیسیون آموزش در مجلس شورای اسلامی، روز پنجشنبه ۴ تیر، شمار کودکان بازمانده از تحصیل در ایران را ۹۱۱ هزار نفر، شامل ۴۰۰ هزار دانش‌آموز مقطع ابتدایی، اعلام کرد. 
این آمار همچنین شامل کودکانی می شود که به دلایل زیر به این چرخه وارد نشده‌اند:
کودکان بدون شناسنامه و هرگونه اوراق هویتی
کودکانی که درگیر مهاجرت درون یا بین استان محل سکونت شدند 
کودکان کوچ‌نشین مناطق ویژه عشایر
کودکانی که به کار در خانه، کارگاه‌ها و مراکز تولیدی و یا خیابان اشتغال دارند
کودکانی که  بدلیل دور بودن مدرسه و یا اساسا نبودن مدرسه از چرخه تحصیل باز ماندند
کودکانی که بدلیل ازدواج(کودک همسری) از چرخه تحصیل باز ماندند 
کودکانی که  بدلیل فقر مالی و مشکلات خانواده، بویژه آنان که دچار بیکاری، معوق ماندن دریافتی ها و عموما حقوق های چند برابر زیر خط فقر دریافت می کنند و متحمل گرانی و تورم سرسام آور معیشت و مسکن و درمان و دارو و ... در معرض انواع آسیب ها هستند  
کودکانی که  بدلیل بیماری صعب‌العلاج، معلولیت شدید ذهنی و جسمی و دیگر شرایط استثنایی از چرخه تحصیل باز ماندند
کودکان بدسرپرست، بی‌سرپرست( بدلیل فوت، جدایی، فرار و اعتیاد والدین) محروم ماندند
کودکانی که  بدلیل حوادث طبیعی و معضلات ناشی از آن(بی خانمانی، معلولیت، مهاجرت و ...) محروم مانده‌اند 
حاشیه نشینی، پشت بام خوابی، خیابان خوابی، بی مسکنی و معضلات اجتماعی دوره های اخیر ... 
کودکان مهاجر و پناهجو(علی رغم ابلاغ طرح فرمان که تأکید بر جذب و ثبت نام همه کودکان فارغ از مهاجر و غیر مهاجر دارد) از چرخه تحصیل باز ماندند
موارد گفته شده ازمهم ترین و عمده ترین موارد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مؤثر در محرومیت و بازماندگی از تحصیل است. اما این یکی از دلایل مهم دیگر، نوع رویکرد و ضعف شدید ساختار و مناسبات سیستم آموزش رسمی است که خود یکی از عمده ترین علتهای رشد بی سوادی(ظبق استانداردهای جهانی و نه صرفا خواندن و نوشتن)، محرومیت از ورود و رانده شدن از چرخه آموزش رسمی است و عمدتا این بخش ها را شامل می شود:
رویکرد و نگاه سیستم محور پروسه آموزش رسمی که به جای رجوع و انطباق با نیازها و خصلت های کودکانه آموزش؛ از نگاه محض و مشخص حاکمان طراحی شده است. این موضوع در همه جنبه های آموزش(محتوا، ساختار و مناسبات) آشکار؛ نه تنها کودک محور نیست، بلکه در بسیاری از موارد ضد کودک و منافع عالیه آنان است.
ساختار نابرابر و تبعیض آمیز که ماحصل کارکرد دولت های مختلف این دوران هاست و بنوعی بازتولید کننده فاصله طبقاتی و آموزش های طبقاتی و همچنین بستر ساز گونه های مختلف مدارس و سیستم های آموزشی است که عمدتا در خدمت طبقات دارا و وابستگان به سیستم اقتصادی حاکم است. آموزش بی کیفیت و ضد کودک(که یکی از دلایل خروج کودکان از چرخه تحصیل است)، محصول همین خصلت انحصاری بودن و در خدمت طبقات دارا قرار گرفتن این حق اجتماعی و تبدیل آن به امتیاز است. پا گرفتن مافیای تحصیلی و آموزشی یکی از ره آوردهای این سیستم آموزشی است.
مناسبات بالا به پایین(معلم محور)، خشن و ضد کودک، از خصوصیات آموزش سیستم محور است. مدارس ایران و بخش های زیادی از جهان، رابطه بالادست و فرودست است. بدین معنا که آزادی و اختیار در کودکان سرکوب و سلب شده و آنچه سیستم از طریق نمایندگانش دیکته می کند اجرا می شود.
در این میان شوق، علاقه و خلاقیت کودکان از اولین عناصر شخصیتی است که سرکوب شده و تقریبا ویژگی های فردی کودکان لجاظ نشده و تنها بر اساس برنامه از پیش تعیین شده؛ که عموما بی روح و خشک است، اعمال می شود.  
محتوای درسی عموما مغایر با سلایق کودکانه و بدور از خلاقیت و سرکوب کننده خلاقیت و خواست های کودکان است. این مفاهیم و موضوعات، بشدت وقت گیر و غیر استاندارد است. یعنی شامل اجزای امروزی و لازم برای باسوادی نیست و بیشتر به خدمت افکار و ایدئولوژی حاکم و بازتولید کننده و مبلغ نابرابری و تبعیض از نوع نژادی، جنسی، مذهبی و فرهنگی است.

 در مقابل نگاه ما کاملا کودک محور و مشخص است:
آموزش رایگان و اجباری و با کیفیت برای همه کودکان، فارق از نژاد، جنسیت، ملیت، مذهب و غیره
آموزش حق همگانی، نه تنها از منظر دارا بودن و در دسترس داشتن و حق انتخاب آن؛ که هم از جهت کنترل و نظارت جامعه بر امر و جریان تحصیل و آموزش در سیستم آموزش و پرورش و جامعه
مطالبات آموزشی ما حداقل این موارد را شامل می شود:
بیمه و تأمین هزینه تحصیلی از جمله هزینه لوازم تحصیلی، پوشاک، رفت و آمد رایگان، درمان رایگان و شهریه (پول تو جیبی برای قطع وابستگی تحصیل به والدین)
تغییر پروسه آموزش و تبدیل آن به دوره های شاد و مفرح و آموزش همراه با بازی و تفریح در کنار همسالان
تغییر محتوای درسی و رساندن آن به استانداردها و تأمین امکانات لازم از جمله سخت افزار و دسترسی به جهان آزاد اطلاعات 
برسمیت شناختن حق کودک در انتخاب رشته و موضوعات درسی
برسمیت شناختن و تأمین امکانات لازم برای ترویج آموزش زبان و علوم به زبان مادری 
رفع تبعیضات جنسی، نژادی، مذهبی، فرهنگی در تمامی اجزاء آموزش (ساختار، مفاهیم و منابع و ...)
اعلام جرم علیه خشونت های جسمی و عاطفی علیه کودکان و ممنوعیت اعمال جرایم درسی و تنبیه
مشارکت کودکان در روند اجراء و تعیین مفاهیم آموزشی و دخالت دادن آنان از طریق شورای دانش آموزی
تأمین شرایط تحصیل و آموزش کودکان با بیماریهای خاص و دارای معلولیت ها و مشکلات فیزیکی و ذهنی  
مطالبات عمومی: چنانکه شاهدیم؛ پروسه سقوط سهمگین ارزش ریال و به تبع آن  پایین آمدن قدرت خرید و فاصله عمیق با خط فقر، بواسطه حقوق های چند برابر زیر خط  فقر، خانواده ها را به سمت نابودی کشانده است. تورم و گرانی ناشی از آن نه تنها آموزش و تحصیل، که بقاء اجتماعی خود و کودکان شان را به مخاطره انداخته است. در نتیجه برای جلوگیری از ریزش و ازهم گسیختگی حداقل پناه کودکان- چهار دیواری خانواده- لازم است مطالبات حداقلی و اقدامات زیر در دستور فوری قرار گیرد: 
همسان سازی حقوق کارگران، معلمان، پرستاران و دیگر اقشار مزدبگیر، بالای خط فقر-واقعی- جهت تأمین معیشت استاندارد و زندگی مرفع و انسانی
بیمه های تأمین خدمات اجتماعی و درمانی برای همه مزدبگیران تضمین یک زندگی استاندارد 
تحت پوشش بیمه تحصیلی قرار دادن همه کودکان، فوری و بدون قید و شرط 
برسمیت شناختن حقوق معلمان و دیگر اقشار برای اعتراض و ایجاد تشکل های مستقل و آزادی همه معلمان و فعالان سیاسی- اجتماعی
تعهد به اجرای پیمان نامه جهانی حقوق کودک و دیگر معاهدات بین المللی جهت حفظ امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و زندگی ایمن در چهارچوب جغرافیای سیاسی ایران
برسمیت شناسی حقوق اقلیت های نژادی و مذهبی و تأمین امنیت و مقابله با تعرضات علیه آنان، بویژه مهاجران و پناهجویان افغانستانی
در کنار همه این موارد، برسمیت شناسی حق دخالت و نظارت مردم و جامعه در امور مربوط به زندگی خویش در چهارچوب اقتصادی، اجتماعی موجود و تضمین و تأمین بستر مناسب فعالیت در عرصه های موجود و رسمیت بخشیدن به سازمان های مردم نهاد؛ بعنوان نمایندگان و مدافعان حقوق عامه از فوری ترین و حیاتی ترین وظایف دولت ها و نمایندگان آنان است.
جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان
1 مهرماه 1403
@nedaeziran
♦️فرونشست زمین در شهریار

معاون فرمانداری شهریارِ تهران:
🔹شکستگی لوله‌های خط انتقال آب الغدیر باعث ریزش جاده در مسیر شهریار به آدران شد. هم‌اکنون جاده درحال ترمیم است.

#فرونشست_زمین

@nedaeziran
هرانا در تازه‌ترین گزارش ماهانه خود درباره وضعیت نقض حقوق بشر در ایران نوشت در شهریور امسال دست‌کم ۵۲ نفر در زندان‌های سراسر ایران به دار آویخته شدند. دستگاه قضایی جمهوری اسلامی طی این بازه زمانی ۱۴ تن را به اعدام محکوم کرد و حکم اعدام چهار تن دیگر را تایید کرد.
در گزارشی که اول مهرماه منتشر شده، از اجرای حکم اعدام یک زندانی در ملاعام در شهرستان شاهرود و صدور حکم اعدام برای محمدجواد وفایی‌ثانی، بهروز احسانی و مهدی حسنی، سه زندانی سیاسی به عنوان برخی از مهم‌ترین رویدادهای این ماه در رسته اعدام نام برد.
وفایی‌ثانی، بوکسور مشهدی و زندانی سیاسی بازداشت‌ شده در اعتراضات آبان ۱۳۹۸ است که از سوی دادگاه انقلاب مشهد با اتهام «افساد فی‌الارض»، برای سومین بار به اعدام محکوم شد.
بهروز احسانی اسلاملو و مهدی حسنی، زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین نیز با حکم دادگاه انقلاب تهران به اعدام محکوم شدند.
هرانا پیش‌ از این نیز از اجرای حکم دست‌کم ۱۰۶ زندانی در مرداد ماه امسال خبر داد.
از ابتدای سال جاری میلادی بیش از ۴۳۸ نفر، از جمله ۱۵ زن در زندان‌های ایران به دار آویخته شده‌اند.
#نه_به_اعدام
@nedaeziran
ندای زنان ایران
Photo
نظر بر خبر
September 22, 2024 by کانون نویسندگان ایران


در خبرها آمده است که در سال تحصیلی جدید که از امروز یکم مهر آغاز می‌شود «۷۹۰۰۰۰ دانش‌آموز ثبت نام نکرده‌اند» و این فقط «بخشی از ترک تحصیلی‌های» امسال است.
این آمارها رسمی است و از سوی مقامات وزارت آموزش و پرورش نقل شده است. می‌دانیم آمارهایی چنین عموما کمتر از عدد واقعی و واقعیت جاری در جامعه است. همین اندازه‌ی کوچک شده هم باید مایه‌ی شرمساری این «مقامات» باشد. «یک میلیون دانش آموز» (عددی که در روزنامه‌ی دیگری نقل شده) یک میلیون کودک از تحصیل «بازمانده‎‌اند»؛ «ترک تحصیل» کرده‌اند اما هیچ یک از این نام‌گذاری‌ها توصیف درست این واقعیت نیست. آنها، این یک میلیون دانش آموز، راندگان از تحصیل هستند. فقط در سال تحصیلی گذشته (۱۴۰۲/۱۴۰۳)، باز هم بنا بر آمار دولتی، ۲۱۶ هزار و ۲۴۳ کودک در دوره‌ی ابتدایی از تحصیل رانده شده‌اند. و نیازی به یادآوری و آمار نیست که بگوییم این عدد در دوره‌های دیگر (دوره اول دبیرستان و دوره دوم آن) بسیار بیشتر است. در سال تحصیلی گذشته نزدیک به ۲۱۷ هزار کودک ۶ تا ۱۱ سال از سیستم تحصیل به بیرون پرتاب شده‌اند. مهم‌تر و وحشتناک‌تر از این آمار روند صعودی آن است به ویژه در سال‌های اخیر هر سال بر تعدادرانده‌شدگان از تحصیل افزوده شده؛ معنایش این است که «بی‌سوادی» سیر صعودی دارد.
این یک میلیون کودک رانده شده از تحصیل به کجا می‌روند؟ بخشی به کنج خانه‌ها – ااز اینها گر دختر باشند به ازدواجی زودهنگام – و بخشی بزرگ‌تر به بازار «کار»؛ تباهی عمر، مرگ کودکی. یک میلیون جان نارس، یک میلیون جهان شکل ناگرفته باید تمامی رویاها و آرزوهایشان را پشت دروازه‌ی فقر، بی‌توجهی و تبعیض بگذارند و وارد جهان بزرگسالان شوند.
اینجا سخن از یک میلیون انسان آن هم انسانِ کودک است. کسانی که در ساختن سرنوشت خود اختیار و توان ندارند و این وظیف‌ی بزرگ‌ترها و جامعه است که زندگی انسانی برایشان فراهم آورد. هر جامعه‌ای به همان اندازه می‌تواند ادعای انسانیت کند که حقوق کودکانش را تامین می‌کند، ارج می‌نهد و عزیزشان می‌دارد.
می‌گویند و درست هم می‌گویند که فقر عامل اصلی «ترک تحصیل» است و هر چه بر میزان فقر افزوده شود کودکان بیشتری از تحصیل بازمی‌مانند. اما همه‌اش این نیست. در صعود بی‌سوادی عوامل دیگری نیز در کار است: کمبود امکانات آموزشی، کمبود مدرسه و معلم، ناامن بودن مدارس، وجود «مدارس» کپری و کانکسی، آموزش نامناسب، ایدئولوژیک و ضد حقوق کودک، طبقاتی کردن آموزش و ... بخشی دیگر از عوامل سیر صعودی بی‌سوادی در جامعه است. بی‌سوادی نسبت معکوس با کرامت فرهنگی انسان دارد. «بی‌سوادی» یعنی مطالعه‌ی کمتر و محرومیت بیشتر از علم و هنر؛ یعنی دامن زدن به ابتذال فرهنگی؛ یعنی فضای مناسب برای رشد جهل و خرافه؛ یعنی ناآشنایی با حقوق شهروندی و انسانی؛ یعنی ایجاد مانع جدی در راه اعتلای فرهنگی جامعه. جامعه‌ی بی‌سواد یا کم سواد از یک امکان مهم در رسیدن به تعالی فرهنگی محروم است و بیشتر و راحت‌تر به ابزار دست صاحبان قدرت تبدیل می‌شود.
کمیت و کیفیت تحصیل و آموزش یکی از معیارهای سنجش فرهنگی جامعه است. وقتی بی‌سوادی سیری صعودی پیدا می‌کند زنگ خطری است برای رشد فرهنگی جامعه. بر خلاف نظر رایج دلیل این وضعیت آموزشی و رانده شدن میلیونی کودکان از تحصیل «اقتصادی» نیست. کمبود منابع نیست. سختی راه توسعه نیست، بلکه سیاسی است. ایران کشوری ثروتمند است و آنقدر دارد که بتواند هزینه‌ی تحصیل رایگان، در دسترس و با کیفیت و استاندارد عالی را بپردازد. وقتی حرف از تحصیل رایگان است، چنانکه شهرت داده‌اند، منظور ثبت نام رایگان و نگرفتن شهریه از دانش‌آموزان نیست (همین را هم به عناوین مختلف می‌گیرند) این فقط جزئی کوچک از آن است. تحصیل رایگان یعنی کتاب و دفتر و وسایل کمک آموزشی رایگان؛ یعنی سالی دو دست لباس فرم رایگان؛ یعنی هر روز یک وعده غذای گرم رایگان در مدرسه؛ یعنی سرویس رفت و آمد رایگان؛ یعنی گردش‌های علمی و سیاحتی رایگان برای دانش آموزان؛ یعنی رها کردن آموزش کودک از قید وضعیت طبقاتی و خانوادگی‌اش. آن هم با تامین بهترین ساختمانها و امکانات برای آموزش و . . . برای تمامی کودکان در همه جای کشور.
برای اعتلای فرهنگی جامعه تحصیل تا پایان دوران متوسطه باید اجباری باشد. اجبار برای دولت و نه فقط برای کودک و خانواده‌اش. چوب اجبار نباید بالای سر کودک و خانواده باشد باید بر سر دولت قرار گیرد. دولت، به عنوان بخش اجرایی حکومت، باید «اجبار» را اجرا کند آن هم با کیفیتی که از تحصیل رایگان برشمردیم. نه چون دولت‌های حاکمیت موجود که مدام توپ را به زمین مردم انداخته‌ و آدرس غلط داده‌اند و، تا در بر همین پاشنه می‌چرخد، خواهند داد.
ندای زنان ایران
Photo
این روزها «مقامات» چنان از «بازماندن از تحصیل» سخن می‌گویند که گویی امری عادی در جریان است و نه تباهی زندگی میلیون‌ها کودک و خرابی بیشتر سامان فرهنگی جامعه. آخر شرم هم چیز خوبی است! حاکمیت انسان‌مدار در برابر ترک تحصیل حتی یک کودک خود را پاسخگو می‌داند اما این «مقامات» در برابر رانده شدن یک میلیون تن از آنها در پی عادی‌سازی و توجیه آن هستند. چطور می‌توان از کنار حسرت انباشته در دل کودکانی که از درس و مدرسه رانده شده‌اند بی‌اعتنا گذشت؟ چطور می‌توان در برابر سرنوشت آنها و ابتذال فرهنگی جامعه بی‌اعتنا بود؟ . . . نباید بود!
@nedaeziran
2024/11/05 22:52:11
Back to Top
HTML Embed Code: