گزارشی از عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت آذر کروندی در زندان اوین
#آذر_کروندی_موسی زاده (کوروندی)، زندانی سیاسی محبوس در زندان #اوین، علیرغم حال نامساعد جسمی از اعزام به بیمارستان و رسیدگی پزشکی مناسب محروم مانده است.
وی از بیماری قلبی رنج میبرد. این زندانی حدودا ۶۰ ساله که به درمان تخصصی نیاز دارد، از اعزام به بیمارستان و رسیدگی پزشکی مناسب محروم مانده است.
@nedaeziran
#آذر_کروندی_موسی زاده (کوروندی)، زندانی سیاسی محبوس در زندان #اوین، علیرغم حال نامساعد جسمی از اعزام به بیمارستان و رسیدگی پزشکی مناسب محروم مانده است.
وی از بیماری قلبی رنج میبرد. این زندانی حدودا ۶۰ ساله که به درمان تخصصی نیاز دارد، از اعزام به بیمارستان و رسیدگی پزشکی مناسب محروم مانده است.
@nedaeziran
🟣 همگام با «سهشنبههای نه به اعدام»، در حمایت از زندانیان در معرض اعدام و #شریفه_محمدی مینویسیم
سهشنبه ۱۹ تیرماه، ساعت ۲۱ به وقت ایران، از حکم ظالمانهی اعدام شریفه محمدی میگوییم.
شریفه محمدی، فعال کارگری مستقل، طی یک پروندهسازی امنیتی، توسط شعبه اول دادگاه انقلاب رشت، ابتدا به بغی و سپس به اعدام محکوم شد.
⚪️ صدایشان باشیم.
#ژن_ژیان_ئازادی
#قیام_علیه_اعدام
#سهشنبههای_نه_به_اعدام
@nedaeziran
سهشنبه ۱۹ تیرماه، ساعت ۲۱ به وقت ایران، از حکم ظالمانهی اعدام شریفه محمدی میگوییم.
شریفه محمدی، فعال کارگری مستقل، طی یک پروندهسازی امنیتی، توسط شعبه اول دادگاه انقلاب رشت، ابتدا به بغی و سپس به اعدام محکوم شد.
⚪️ صدایشان باشیم.
#ژن_ژیان_ئازادی
#قیام_علیه_اعدام
#سهشنبههای_نه_به_اعدام
@nedaeziran
Forwarded from ندای زنان ایران
طوفان توییترX و اینستا
در سه شنبه ۱۹ تیرماه
ساعت ۲۱ به وقت ایران
همگام با "سه شنبه های نه به اعدام" در حمایت از زندانیان در خطر اعدام یکصدا فریاد میزنیم :
#شریفه_محمدی
#نه_به_اعدام
شریفه محمدی ، فعال کارگری ،طی سناریو سازی امنیتی ، ابتدا به بغی و سپس به اعدام محکوم شد.
اینستاگرام و توئیتر با هشتک #شریفه_محمدی
صدای #نه_به_اعدام باشیم!
#زن_زندگی_آزادی
#قیام_علیه_اعدام
#سه_شنبه_های_علیه_اعدام
@nedaeziran
در سه شنبه ۱۹ تیرماه
ساعت ۲۱ به وقت ایران
همگام با "سه شنبه های نه به اعدام" در حمایت از زندانیان در خطر اعدام یکصدا فریاد میزنیم :
#شریفه_محمدی
#نه_به_اعدام
شریفه محمدی ، فعال کارگری ،طی سناریو سازی امنیتی ، ابتدا به بغی و سپس به اعدام محکوم شد.
اینستاگرام و توئیتر با هشتک #شریفه_محمدی
صدای #نه_به_اعدام باشیم!
#زن_زندگی_آزادی
#قیام_علیه_اعدام
#سه_شنبه_های_علیه_اعدام
@nedaeziran
این دیگر از آن داستانهاست فرشته! اینکه ناگهان تو را در خیابان ولیعصر ببینم و حال و احوال کنیم و تو بگویی این چند سال چکار میکردی. هرچه گشتم از تو هیچ عکسی در اینترنت پیدا نمیشد. برای همین آن شکلی که در ذهن من هستی تصورت کردم؛ زیبا و زنده. عجیب نیست که اینهمه سال از ۱۸ تیر ۷۸ گذشته و خبری از تو نیست؟
- تصویر با #هوش_مصنوعی ساخته شده.
فرشته علیزاده در ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ در جریان کوی دانشگاه ناپدید
شد و تا به امروز هیچ نهادی پاسخگوی سرنوشت او نبوده است.
#فرشته_علیزاده #۱۸_تیر #۱۸_تیر_۷۸ #سعید_زینالی #تصویرسازی_دیجیتال #کشته_شدگان_اعتراضات_سراسری
از پیج رها عسگری زاده
@nedaeziran
- تصویر با #هوش_مصنوعی ساخته شده.
فرشته علیزاده در ۱۸ تیر سال ۱۳۷۸ در جریان کوی دانشگاه ناپدید
شد و تا به امروز هیچ نهادی پاسخگوی سرنوشت او نبوده است.
#فرشته_علیزاده #۱۸_تیر #۱۸_تیر_۷۸ #سعید_زینالی #تصویرسازی_دیجیتال #کشته_شدگان_اعتراضات_سراسری
از پیج رها عسگری زاده
@nedaeziran
مطهره گونهای، دانشجوی تعلیقی و تبعیدی دانشگاه تهران، متنی در رابطه با تصاویر بدن ساچمه خورده صدف باغبانی منتشر کرد و نوشت:
«آن که دستور داده و دیگری که شلیک کرده، تصاویر دلخراش #صدف_باغبانی را میبینند و خم به ابرو نمیآورند.
اما برای کتک خوردن زینب و رقیه سینه میزنند!
همینقدر رذل و حقیر اند!
این رخت عزا، پرچم ماست...»
@nedaeziran
«آن که دستور داده و دیگری که شلیک کرده، تصاویر دلخراش #صدف_باغبانی را میبینند و خم به ابرو نمیآورند.
اما برای کتک خوردن زینب و رقیه سینه میزنند!
همینقدر رذل و حقیر اند!
این رخت عزا، پرچم ماست...»
@nedaeziran
۱۴۰۳/۴/۱۹
#اعتراضات_هرروزه
#تهران
تجمع خریداران خودرو از شرکت کلاهبردار «مدیران خودرو» در برابر اداره کل تعزیرات حکومتی استان، در اعتراض به تحویل ندادن خودرو و درخواست پول اضافی.
@nedaeziran
#اعتراضات_هرروزه
#تهران
تجمع خریداران خودرو از شرکت کلاهبردار «مدیران خودرو» در برابر اداره کل تعزیرات حکومتی استان، در اعتراض به تحویل ندادن خودرو و درخواست پول اضافی.
@nedaeziran
سازمان عفوبینالملل در نامهای به غلامحسین محسنی اژهای، رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی، نسبت به اجرای حکم اعدام احمدرضا جلالی، زندانی دوتابعیتی ایرانی- سوئدی در ایران، هشدار داد.
در نامه ارسالی به دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی در بروکسل، از آقای اژهای خواسته شده که هرگونه برنامه برای اجرای حکم اعدام جلالی متوقف، حکم اعدام او لغو و باتوجه به شرایط جسمیاش از زندان آزاد شود.
احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر دوتابعیتی ایرانی-سوئدی، اردیبهشت سال ۱۳۹۵ وقتی برای شرکت در یک کنفرانس علمی به ایران سفر کرده بود به دست مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
او سپس در دادگاه انقلاب به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شد، اتهامی که او از همان ابتدا رد کرده است.
عفو بینالملل در ادامه نامه سرگشاده خود تأکید کرده که روند بازداشت و محاکمه این پژوهشگر دوتابعیتی، ناعادلانه بوده و او باید علاوه بر دسترسی به مراقبتهای پزشکی لازم، از شکنجه و بدرفتاری بیشتر مصون بماند.
#نه_به_اعدام
@nedaeziran
در نامه ارسالی به دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی در بروکسل، از آقای اژهای خواسته شده که هرگونه برنامه برای اجرای حکم اعدام جلالی متوقف، حکم اعدام او لغو و باتوجه به شرایط جسمیاش از زندان آزاد شود.
احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر دوتابعیتی ایرانی-سوئدی، اردیبهشت سال ۱۳۹۵ وقتی برای شرکت در یک کنفرانس علمی به ایران سفر کرده بود به دست مأموران وزارت اطلاعات بازداشت شد.
او سپس در دادگاه انقلاب به اتهام «جاسوسی برای اسرائیل» به اعدام محکوم شد، اتهامی که او از همان ابتدا رد کرده است.
عفو بینالملل در ادامه نامه سرگشاده خود تأکید کرده که روند بازداشت و محاکمه این پژوهشگر دوتابعیتی، ناعادلانه بوده و او باید علاوه بر دسترسی به مراقبتهای پزشکی لازم، از شکنجه و بدرفتاری بیشتر مصون بماند.
#نه_به_اعدام
@nedaeziran
به دلیل عدم رعایت حجاب؛ دفتر هواپیمایی ترکیش ایرلاین پلمب شد
دفتر هواپیمایی #ترکیش_ایرلاین به دلیل عدم رعایت #حجاب_اجباری، توسط اداره نظارت بر اماکن عمومی پلمب شد.
@nedaeziran
دفتر هواپیمایی #ترکیش_ایرلاین به دلیل عدم رعایت #حجاب_اجباری، توسط اداره نظارت بر اماکن عمومی پلمب شد.
@nedaeziran
ندای زنان ایران
Photo
پانزده سال پیش در چنین روزی: صبح روز ۱۹ تیر هشتاد و هشت مکان تهران، پلیس پیشگیری میدان انقلاب
صبح روز ۱۹ تیر ۸۸ همه ما بازداشتیهای را به داخل حیاط پلیس پیشگیری بردند و همه رو به صف کردند. توی حیاط یک میز بزرگ گذاشته بودند با کلی میوه روی میز، دادیار حیدریفر به همراه چند نفر نظامی به داخل حیاط آمدند و پشت اون میزها نشستند. بعد از نیم ساعت برگههای چاپ شدهای به همگی ماها دادند که باید آن برگه را با ذکر نام و نام خانوادگی امضا میکردیم. توی برگه پنج اتهام بود ( آشوبگر، اختلال در نظم عمومی، توهین به رهبری، تخریب اموال دولتی و توهین به رئیس جمهور ) متاسفانه با ضرب و شتم مامورین مجبور شدیم برگهها را بدون رضایت امضا کنیم.
بازپرس حیدریفر ما رو به دو دسته تقسیم کرد ، حدود ۱۵۰ نفر را به زندان اوین انتقال دادند و حدود ۱۳۶ نفر هم قرار شد به بازداشتگاه کهریزک اعزام بشیم. یکی از بچه ها از دادیار حیدری فر پرسید کهریزک کجاست؟؟ در جواب گفت !!اگر تا آخر تابستان زنده از کهریزک بیرون آمدید تازه بگویید کهریزک کجاست!!! همگی در ترس و استرس بودیم که کهریزک کجاست و چه جهنمی است که قرار است تا آخر تابستان از آنجا زنده بیرون نیاییم!!! از یک شخصی به نام محمد محمدپور پرسیدم کهریزک بهتره یا اوین ؟؟ در جوابم گفت نترس کهریزک از اوین خیلی بهتره و منم پیش خودم خوشحال شدم که خدا رو شکر اوین نرفتم ولی بی خبر بودم که قرار است وارد چه قتلگاهی بشویم. ما را سوار اتوبوس کردند و وارد بیابانهای خاکی کهریزک شدیم. همه در شوک و اندوه بودیم و خیلی نگران که آیا تا آخر تابستان زنده از کهریزک بیرون میآییم!!! حدود یکساعت پشت در بازداشتگاه کهریزک در انتظار بودیم ، مسئولین بازداشتگاه کهریزک به خاطر کمبود جا ما را پذیرش نمیکردند، سعید مرتضوی ( دادستان تهران ) به فرماندهی نیروی انتظامی فشار میآورد که بازداشتیها را باید پذیرش کنید و بعد از حدود یکساعت به جهنمی به نام کهریزک پذیرش شدیم. جلوی درب بازداشتگاه چند سرباز و نظامی باتوم به دست بودند که یک تونل وحشت درست کرده بودند که از همون لحظه ورودمان از ما حسابی پذیرایی کنند. همگی مجبور شدیم وارد تونل بشیم و کلی لوله و باتوم بر سر و صورتمان زدند، به یاد داشتم در فیلم های سینمایی رژیم بعث عراق با اسیرهای ایرانی این رفتارهای خشن را میکردند، وارد حیاط کهریزک شدیم و همگی ما حس بسیار بدی داشیم، انگار از در و دیوارهای بازداشتگاه کهریزک صدای ضجه آدمها به گوشمان میرسید.
افسرنگهبان محمدیان از نوجوان ۱۶ ساله تا پیرمرد ۶۰ ساله را لخت عریان کردند، فقط به این خاطر که شپش لای درز لباسهای ما نرود و با خود وسیلهای به داخل قرنطنیه نبریم.:چند ساعت طول کشید تا همه دوستانمان در جلوی این همه جمعیت برهنه شوند.
همگی از اینکه در کنار یکدیگر برهنه میشدیم بسیار شرمگین و ناراحت بودیم، مخصوصا افراد سن بالایی که ما و افسر نگهبانان هم سن پسرشان بودیم. عینک افراد عینکی را به زور گرفتند از جمله عینک های محمد کامرانی و محسن روح الامینی را و هر چه التماس کردند عینکها را پس ندادند.حتی محسن روحالامینی بخاطر اینکه نمیتوانست خوب ببینید چندین بار اعتراض کرد ولی استوار محمدی با چندین ضربه لوله بر سر و صورتش زد و او هم ناچار شد عینکش را تحویل بدهد.از داخل قرنطینه یک و دو صدای فریادهای مجرمان خطرناک به گوش مان میرسید و همه ما ترسیده بودیم که اینجا چه جهنمی است که واردش شدیم! افسر نگهبان به ما گفت!! اینجا آخر دنیا است و خدا هم در اینجا خدا هم در اینجا آنتن نمیدهد.
متأسفانه امیر جوادیفر از همان روز اول حال خوبی نداشت و خیلی هم از درد ناله میکرد ، بدن امیر تمام زخمی و کبود بود و دندههایش و فکش بخاطر ضربه های لباس شخصی شکسته بود و وضعیت یکی از چشمانش اصلا خوب نبود. از بعد از ظهر تا شب در داخل حیاط روی آسفالت نشستیم، هوا خیلی گرم بود و همگی خیلی تشنه و گرسنه بودیم، نه خبری از آب بود و نه خبری از غذا. چند نفر از ما به خاطر وضعیت بازداشتگاه اعتراض کردند و کتک خوردند و همگی از ترس داشتیم سکته میکردیم و در شوک بودیم… حدود ۱۳۶ نفر از ما را وارد قرنطینه یک کردند، مساحت قرنطینه ۱ بسیار کوچک بود و حدود ۶۰ متر مکعب داشت ؛ قرنطینه فاقد آب آشامیدنی سالم بود.
تهویه هوا و وسایل گرمکننده و خنککننده هم نداشت و کفپوش قرنطینه فاقد موکت و تختخواب بود و نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام هم نداشت....»
از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده، شاهد جنایت کهریزک
#کهریزک
#جنایت_کهریزک
#۱۸_تیر۱۳۸۸
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#ایستادهایم_تا_پایان
صبح روز ۱۹ تیر ۸۸ همه ما بازداشتیهای را به داخل حیاط پلیس پیشگیری بردند و همه رو به صف کردند. توی حیاط یک میز بزرگ گذاشته بودند با کلی میوه روی میز، دادیار حیدریفر به همراه چند نفر نظامی به داخل حیاط آمدند و پشت اون میزها نشستند. بعد از نیم ساعت برگههای چاپ شدهای به همگی ماها دادند که باید آن برگه را با ذکر نام و نام خانوادگی امضا میکردیم. توی برگه پنج اتهام بود ( آشوبگر، اختلال در نظم عمومی، توهین به رهبری، تخریب اموال دولتی و توهین به رئیس جمهور ) متاسفانه با ضرب و شتم مامورین مجبور شدیم برگهها را بدون رضایت امضا کنیم.
بازپرس حیدریفر ما رو به دو دسته تقسیم کرد ، حدود ۱۵۰ نفر را به زندان اوین انتقال دادند و حدود ۱۳۶ نفر هم قرار شد به بازداشتگاه کهریزک اعزام بشیم. یکی از بچه ها از دادیار حیدری فر پرسید کهریزک کجاست؟؟ در جواب گفت !!اگر تا آخر تابستان زنده از کهریزک بیرون آمدید تازه بگویید کهریزک کجاست!!! همگی در ترس و استرس بودیم که کهریزک کجاست و چه جهنمی است که قرار است تا آخر تابستان از آنجا زنده بیرون نیاییم!!! از یک شخصی به نام محمد محمدپور پرسیدم کهریزک بهتره یا اوین ؟؟ در جوابم گفت نترس کهریزک از اوین خیلی بهتره و منم پیش خودم خوشحال شدم که خدا رو شکر اوین نرفتم ولی بی خبر بودم که قرار است وارد چه قتلگاهی بشویم. ما را سوار اتوبوس کردند و وارد بیابانهای خاکی کهریزک شدیم. همه در شوک و اندوه بودیم و خیلی نگران که آیا تا آخر تابستان زنده از کهریزک بیرون میآییم!!! حدود یکساعت پشت در بازداشتگاه کهریزک در انتظار بودیم ، مسئولین بازداشتگاه کهریزک به خاطر کمبود جا ما را پذیرش نمیکردند، سعید مرتضوی ( دادستان تهران ) به فرماندهی نیروی انتظامی فشار میآورد که بازداشتیها را باید پذیرش کنید و بعد از حدود یکساعت به جهنمی به نام کهریزک پذیرش شدیم. جلوی درب بازداشتگاه چند سرباز و نظامی باتوم به دست بودند که یک تونل وحشت درست کرده بودند که از همون لحظه ورودمان از ما حسابی پذیرایی کنند. همگی مجبور شدیم وارد تونل بشیم و کلی لوله و باتوم بر سر و صورتمان زدند، به یاد داشتم در فیلم های سینمایی رژیم بعث عراق با اسیرهای ایرانی این رفتارهای خشن را میکردند، وارد حیاط کهریزک شدیم و همگی ما حس بسیار بدی داشیم، انگار از در و دیوارهای بازداشتگاه کهریزک صدای ضجه آدمها به گوشمان میرسید.
افسرنگهبان محمدیان از نوجوان ۱۶ ساله تا پیرمرد ۶۰ ساله را لخت عریان کردند، فقط به این خاطر که شپش لای درز لباسهای ما نرود و با خود وسیلهای به داخل قرنطنیه نبریم.:چند ساعت طول کشید تا همه دوستانمان در جلوی این همه جمعیت برهنه شوند.
همگی از اینکه در کنار یکدیگر برهنه میشدیم بسیار شرمگین و ناراحت بودیم، مخصوصا افراد سن بالایی که ما و افسر نگهبانان هم سن پسرشان بودیم. عینک افراد عینکی را به زور گرفتند از جمله عینک های محمد کامرانی و محسن روح الامینی را و هر چه التماس کردند عینکها را پس ندادند.حتی محسن روحالامینی بخاطر اینکه نمیتوانست خوب ببینید چندین بار اعتراض کرد ولی استوار محمدی با چندین ضربه لوله بر سر و صورتش زد و او هم ناچار شد عینکش را تحویل بدهد.از داخل قرنطینه یک و دو صدای فریادهای مجرمان خطرناک به گوش مان میرسید و همه ما ترسیده بودیم که اینجا چه جهنمی است که واردش شدیم! افسر نگهبان به ما گفت!! اینجا آخر دنیا است و خدا هم در اینجا خدا هم در اینجا آنتن نمیدهد.
متأسفانه امیر جوادیفر از همان روز اول حال خوبی نداشت و خیلی هم از درد ناله میکرد ، بدن امیر تمام زخمی و کبود بود و دندههایش و فکش بخاطر ضربه های لباس شخصی شکسته بود و وضعیت یکی از چشمانش اصلا خوب نبود. از بعد از ظهر تا شب در داخل حیاط روی آسفالت نشستیم، هوا خیلی گرم بود و همگی خیلی تشنه و گرسنه بودیم، نه خبری از آب بود و نه خبری از غذا. چند نفر از ما به خاطر وضعیت بازداشتگاه اعتراض کردند و کتک خوردند و همگی از ترس داشتیم سکته میکردیم و در شوک بودیم… حدود ۱۳۶ نفر از ما را وارد قرنطینه یک کردند، مساحت قرنطینه ۱ بسیار کوچک بود و حدود ۶۰ متر مکعب داشت ؛ قرنطینه فاقد آب آشامیدنی سالم بود.
تهویه هوا و وسایل گرمکننده و خنککننده هم نداشت و کفپوش قرنطینه فاقد موکت و تختخواب بود و نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام هم نداشت....»
از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده، شاهد جنایت کهریزک
#کهریزک
#جنایت_کهریزک
#۱۸_تیر۱۳۸۸
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#ایستادهایم_تا_پایان
🛑 بانه؛ بازداشت یک زن جوان توسط نیروهای امنیتی
یک زن جوان کُرد با هویت دلوڤان شریفی توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران در شهرستان بانه بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
#زن_زندگی_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@nedaeziran
یک زن جوان کُرد با هویت دلوڤان شریفی توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران در شهرستان بانه بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
#زن_زندگی_آزادی
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد
@nedaeziran
پیکر سومین کارگر معدنچی که زیر آوار معدن شازند مدفون شده بود پیدا شد
پیکر سومین کارگری که در حادثه ریزش معدن شازند، واقع در استان مرکزی زیر آوار مانده بود پیدا شد.
یک منبع کارگری در شازند سهشنبه ۱۹ تیر ضمن اعلام این خبر به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفت: «پیکر این معدنکار برای انجام مراحل قانونی به پزشکی قانونی منتقل شده است.»
بهگفته این منبع، هویت این کارگر هنوز اعلام نشده است و آواربرداری معدن برای پیدا کردن جسد چهارمین کارگر همچنان ادامه دارد.
آیتالله رضایی و مجتبی نجفی، دو کارگر از چهار کارگر معدن شن و ماسه شازند بودند که جسدهای آنها با گذشت بیش از ۲۵ روز از حادثه ریزش معدن پیدا نشده بود.
این معدن ۲۷ خردادماه سال جاری ریزش کرد و بهجز آیتالله رضایی و مجتبی نجفی دو کارگر دیگر به نامهای محمد ابوالحسنی و نصرتاله یارمحمدی در این حادثه مفقود شدند. پیکرهای ابوالحسنی و یارمحمدی شش ساعت پس از حادثه در محل پیدا شدند. این دو نفر کارگر بازنشسته بودند.
بهگفته منابع محلی مالک معدن هیچ یک از کارگران را بیمه حوادث نکرده است.
کارگران میگویند پیش از وقوع این حادثه به مسئولان نسبت به ریزش معدن هشدار داده بودند.
کارگران معدن از شیوه جستوجو برای یافتن پیکر همکارانشان نیز ناراضیاند.
@nedaeziran
پیکر سومین کارگری که در حادثه ریزش معدن شازند، واقع در استان مرکزی زیر آوار مانده بود پیدا شد.
یک منبع کارگری در شازند سهشنبه ۱۹ تیر ضمن اعلام این خبر به خبرگزاری کار ایران (ایلنا) گفت: «پیکر این معدنکار برای انجام مراحل قانونی به پزشکی قانونی منتقل شده است.»
بهگفته این منبع، هویت این کارگر هنوز اعلام نشده است و آواربرداری معدن برای پیدا کردن جسد چهارمین کارگر همچنان ادامه دارد.
آیتالله رضایی و مجتبی نجفی، دو کارگر از چهار کارگر معدن شن و ماسه شازند بودند که جسدهای آنها با گذشت بیش از ۲۵ روز از حادثه ریزش معدن پیدا نشده بود.
این معدن ۲۷ خردادماه سال جاری ریزش کرد و بهجز آیتالله رضایی و مجتبی نجفی دو کارگر دیگر به نامهای محمد ابوالحسنی و نصرتاله یارمحمدی در این حادثه مفقود شدند. پیکرهای ابوالحسنی و یارمحمدی شش ساعت پس از حادثه در محل پیدا شدند. این دو نفر کارگر بازنشسته بودند.
بهگفته منابع محلی مالک معدن هیچ یک از کارگران را بیمه حوادث نکرده است.
کارگران میگویند پیش از وقوع این حادثه به مسئولان نسبت به ریزش معدن هشدار داده بودند.
کارگران معدن از شیوه جستوجو برای یافتن پیکر همکارانشان نیز ناراضیاند.
@nedaeziran
طوفان توییترX و اینستاگرام
در سه شنبه ۱۹ تیرماه
ساعت ۲۱ به وقت ایران
همگام با "سه شنبه های نه به اعدام" در حمایت از زندانیان در خطر اعدام یکصدا فریاد میزنیم :
#شریفه_محمدی
#آزادی_شریفه
#FreeSharifeh
#free_sharifeh_mohammadi
صدای #نه_به_اعدام باشیم!
#زن_زندگی_آزادی
#قیام_علیه_اعدام
#سه_شنبه_های_علیه_اعدام
@nedaeziran
در سه شنبه ۱۹ تیرماه
ساعت ۲۱ به وقت ایران
همگام با "سه شنبه های نه به اعدام" در حمایت از زندانیان در خطر اعدام یکصدا فریاد میزنیم :
#شریفه_محمدی
#آزادی_شریفه
#FreeSharifeh
#free_sharifeh_mohammadi
صدای #نه_به_اعدام باشیم!
#زن_زندگی_آزادی
#قیام_علیه_اعدام
#سه_شنبه_های_علیه_اعدام
@nedaeziran
🔶نامه ۱۶ زن زندانی سیاسی از اوین کنار تمام کسانی که خطر حکم مرگ تهدیدشان میکند ایستاده ایم و خواهان توقف حکم اعدام هستیم.
شریفه محمدی فعال کارگری پس از هفت ماه بازداشت موقت تحمل شکنجه و بازجویی در بازداشتگاههای شهرهای مختلف در سناریویی نخ نما و با اتهاماتی بی پایه و اساس به اعدام محکوم شد. این نه فقط حكم اعدام شریفه بلکه حکم اعدام همه ی "ما" فعالین کارگری سیاسی مدنی حقوق بشری و فعالین حوزه ی زنان است. ما این حکم را خطری بالقوه میبینیم و پیش درآمدی برای صدور احکام سنگین بعدى آنچه بیش از پیش در این حکم مرگ دیده میشود، سیاست سرکوبی است که به واسطه ی آن میخواهند صدای اعتراض و مطالبه گری که با خیزش انقلابی ۱۴۰۱ به سطح قابل تاملی ارتقا یافته بود را خفه کرده و زنان را که با صدایی بلندتر از پیش به عرصه ی "حق" خواهی گام گذاشته اند مرعوب و وادار به عقب نشینی کنند.
ما جمعی از زندانیان بند زنان زندان اوین صدای کمپین دفاع از شریفه محمدی" که از همه ی وجدانهای بیدار خواسته بود برای آزادی شریفه اقدام کنند را شنیده ایم ما در کنار شریفه و تمام کسانی که خطر حکم مرگ تهدید شان میکند ایستاده ایم و خواهان توقف حکم اعدام هستیم.
سروناز احمدی
آنیشا اسداللهی
هستی امیری
ریحانه انصاری نژاد
گلرخ ایرایی
سکینه پروانه
ناهید تقوی
ناهید خداجو،
نسرین خضری ، جوادی،
ویدا ربانی
محبوبه رضایی
مهناز طراح
سپیده قلیان
نرگس محمدی
وریشه مرادی،
مریم یحیوی
#FreeSharifeh
#شریفه_محمدی_آزاد_باید_گردد
#علیه_اعدامها_بپاخیزیم
@nedaeziran
شریفه محمدی فعال کارگری پس از هفت ماه بازداشت موقت تحمل شکنجه و بازجویی در بازداشتگاههای شهرهای مختلف در سناریویی نخ نما و با اتهاماتی بی پایه و اساس به اعدام محکوم شد. این نه فقط حكم اعدام شریفه بلکه حکم اعدام همه ی "ما" فعالین کارگری سیاسی مدنی حقوق بشری و فعالین حوزه ی زنان است. ما این حکم را خطری بالقوه میبینیم و پیش درآمدی برای صدور احکام سنگین بعدى آنچه بیش از پیش در این حکم مرگ دیده میشود، سیاست سرکوبی است که به واسطه ی آن میخواهند صدای اعتراض و مطالبه گری که با خیزش انقلابی ۱۴۰۱ به سطح قابل تاملی ارتقا یافته بود را خفه کرده و زنان را که با صدایی بلندتر از پیش به عرصه ی "حق" خواهی گام گذاشته اند مرعوب و وادار به عقب نشینی کنند.
ما جمعی از زندانیان بند زنان زندان اوین صدای کمپین دفاع از شریفه محمدی" که از همه ی وجدانهای بیدار خواسته بود برای آزادی شریفه اقدام کنند را شنیده ایم ما در کنار شریفه و تمام کسانی که خطر حکم مرگ تهدید شان میکند ایستاده ایم و خواهان توقف حکم اعدام هستیم.
سروناز احمدی
آنیشا اسداللهی
هستی امیری
ریحانه انصاری نژاد
گلرخ ایرایی
سکینه پروانه
ناهید تقوی
ناهید خداجو،
نسرین خضری ، جوادی،
ویدا ربانی
محبوبه رضایی
مهناز طراح
سپیده قلیان
نرگس محمدی
وریشه مرادی،
مریم یحیوی
#FreeSharifeh
#شریفه_محمدی_آزاد_باید_گردد
#علیه_اعدامها_بپاخیزیم
@nedaeziran
ندای زنان ایران
Photo
خبر کوتاە بود؛
شریفە محمدی فعال کارگری بە اتهام بغی بە اعدام محکوم شد.
اما شریفە ی محمدی کیست؟
شریفە محمدی انسانی دلسوز و پر از مهر و عاطفه بود نسبت به همه ی انسانهای دور وبرش، نسبت به طبیعت و هر آنچه به زندگی انسانها ارتباط میکند،
شریفه یک فعال کارگری بود، یک فعال مدنی،
یک فعال زیست محیطی و یک کوهنورد که دلش برای اقشار فرودست می تپید،
من که سالهاست ایشان و همسر گرامیش، سیروس را از نزدیک میشناسم و با آگاهی که از روحیات ایشان دارم، این اتهام بهت آور و عجیب را به هیچ وجه روا نمی دانم و آن را به شدت محکوم می کنم.
شریفه کارگری آگاه و دلسوز و البته برخاسته از یک خانوادهی کارگری که تمام عمرش را با رنج و مشقات یک زندگی کارگری به سر برده است.
شریفه مخالف سرسخت خشونت از هر نوعی بود پس این اتهام به ایشان وصلهی ناجوری است که به هیچ شکلی از اشکال پذیرفتنی نیست.
من به اتفاق تمامی دوستان و رفقا و فعالین کارگری خواهان آزادی بدون قید و شرط این انسان شریف هستیم. شریفه نه تنها مستوجب زندان و این حکم به غایت سنگین نیست بلکه شایسته ی یک زندگی پر افتخار است، یک زندگی بی دغدغه و آرام.
✍فتاح سلیمانی
#شریفه_محمدی، کارگر زندانی، #آزاد_باید_گردد
@nedaeziran
شریفە محمدی فعال کارگری بە اتهام بغی بە اعدام محکوم شد.
اما شریفە ی محمدی کیست؟
شریفە محمدی انسانی دلسوز و پر از مهر و عاطفه بود نسبت به همه ی انسانهای دور وبرش، نسبت به طبیعت و هر آنچه به زندگی انسانها ارتباط میکند،
شریفه یک فعال کارگری بود، یک فعال مدنی،
یک فعال زیست محیطی و یک کوهنورد که دلش برای اقشار فرودست می تپید،
من که سالهاست ایشان و همسر گرامیش، سیروس را از نزدیک میشناسم و با آگاهی که از روحیات ایشان دارم، این اتهام بهت آور و عجیب را به هیچ وجه روا نمی دانم و آن را به شدت محکوم می کنم.
شریفه کارگری آگاه و دلسوز و البته برخاسته از یک خانوادهی کارگری که تمام عمرش را با رنج و مشقات یک زندگی کارگری به سر برده است.
شریفه مخالف سرسخت خشونت از هر نوعی بود پس این اتهام به ایشان وصلهی ناجوری است که به هیچ شکلی از اشکال پذیرفتنی نیست.
من به اتفاق تمامی دوستان و رفقا و فعالین کارگری خواهان آزادی بدون قید و شرط این انسان شریف هستیم. شریفه نه تنها مستوجب زندان و این حکم به غایت سنگین نیست بلکه شایسته ی یک زندگی پر افتخار است، یک زندگی بی دغدغه و آرام.
✍فتاح سلیمانی
#شریفه_محمدی، کارگر زندانی، #آزاد_باید_گردد
@nedaeziran