/۹
روزهای آخر سلطنت پهلوی ،؛ یک روز صبح به درب خانه استاد رفتم. اوایل دی ماه سال57 بود.
استاد سرما خورده بود. من را به خانه اش دعوت کرد. برایم چائی ریخت و از پنجره داشت خروش و فریاد مردم انقلابی را نظاره میکرد و فقط اشک میریخت.
استاد سالها بود که تنها زندگی
روزهای آخر سلطنت پهلوی ،؛ یک روز صبح به درب خانه استاد رفتم. اوایل دی ماه سال57 بود.
استاد سرما خورده بود. من را به خانه اش دعوت کرد. برایم چائی ریخت و از پنجره داشت خروش و فریاد مردم انقلابی را نظاره میکرد و فقط اشک میریخت.
استاد سالها بود که تنها زندگی
۹
میکرد. همسر ایشان فوت کرده بودند و فرزندانشان در خارج زندگی میکردند. ساعت ها پیش استاد ماندم. در وقت خداحافطی استاد تا درب آپارتمانشان آمدند تا بدرقه ام کنند.
از ایشان خواهش کردم نیائید.
گفتم: "من خودم میروم شما حالتان خوب نیست استراحت فرمائید." هیچوقت آخرین درسی که استاد
میکرد. همسر ایشان فوت کرده بودند و فرزندانشان در خارج زندگی میکردند. ساعت ها پیش استاد ماندم. در وقت خداحافطی استاد تا درب آپارتمانشان آمدند تا بدرقه ام کنند.
از ایشان خواهش کردم نیائید.
گفتم: "من خودم میروم شما حالتان خوب نیست استراحت فرمائید." هیچوقت آخرین درسی که استاد
/۹
به من داد را فراموش نمی کنم.
استاد به من گفت:
"مارمولک اگر در مقابل محبت دیگران بی تفاوت باشی، دیگر از کسی محبت نخواهی دید. این وظیفه من نیست که تو را بدرقه کنم، این عادت زندگی من است.
گفتم: "آخر با این حالتان با این عصا ....؟
عصای پیرش را به طرف من گرفت و گفت:
"من سالها
به من داد را فراموش نمی کنم.
استاد به من گفت:
"مارمولک اگر در مقابل محبت دیگران بی تفاوت باشی، دیگر از کسی محبت نخواهی دید. این وظیفه من نیست که تو را بدرقه کنم، این عادت زندگی من است.
گفتم: "آخر با این حالتان با این عصا ....؟
عصای پیرش را به طرف من گرفت و گفت:
"من سالها
۴/۹
به این عصا تکیه کردم، شاه به ملتش تکیه داده بود.
او هرگز نمی خواست باور کند که تکیه گاهش بر ملتی قدر ناشناس بود !
شاه از ایران میرود، اما ملتی که یاد نگرفته باشد محبت را پاسخ دهد، دیگر از کسی محبتی نخواهد دید، ما بر باد خواهیم رفت.
و الان من بعد از این همه سال فهمیدم آن
به این عصا تکیه کردم، شاه به ملتش تکیه داده بود.
او هرگز نمی خواست باور کند که تکیه گاهش بر ملتی قدر ناشناس بود !
شاه از ایران میرود، اما ملتی که یاد نگرفته باشد محبت را پاسخ دهد، دیگر از کسی محبتی نخواهد دید، ما بر باد خواهیم رفت.
و الان من بعد از این همه سال فهمیدم آن