Telegram Web Link
خدایا وقت آزاد عنایت فرما
Forwarded from تیکال (𝐹𝑎𝑡𝑒𝑚𝑒𝒉)
امتحان نهایی دینی.zip
3.6 MB
✦ مجموعه سوال نهایی دینی
امتحان نهایی 97 98 99
900 سوال تشریحی | تالیفی
7 دوره امتحان نهایی

موفق باشید❤️
@tiekaal
•°نارنجی°•
امتحان نهایی دینی.zip
امشب شب قدر نیست
ولی فکر کنم همه ی شهرها نورانی باشه
شب خاصی است
شب امتحان دینی است
بیش از یک ملیون نفر دارند دینی میخونن
: ماتیلدا
Ali Sorena Habib - Mard Tanha Remix [ناجی موزیک - Www.NajiRemix.IR]
[ناجی موزیک - Www.NajiRemix.IR]
بیاد قدیما که آهنگ میفرستادم و میگفتی تو فقط اهنگ بفرس
از کجا معلوم؟!
اهمیتی ک برا کنکور قائلم:

• فاطی •

@OfficialPersianTwitter
Forwarded from پلی لیستمان. (Amir Amirlatifi)
درگذشت ابراهیم گلستان مثل این است که جامعه‌ی هنری، دامادش را از دست داده باشد. آدم نمی‌داند ابراز تاسف کند یا زیرپوستی خوشحال باشد.
Forwarded from پلی لیستمان. (Amir Amirlatifi)
اگر فکر کردید که دلیل هنری برای این مسئله دارم سخت در اشتباه هستید.
چون که فروغ را خیلی اذیت کرد هیچ‌وقت توی کانم نرفت. مردک شل‌تمبان. با عرض پوزش از اهالی هنر.
بیاید با هم چک کنیم خیالم راحت شه
برای شمام اینجوریه دیگه
همیشه تو صف پمپ بنزین وقتی منتظری نفر جلوئیت یکساعت طول میکشه بعد ما میزنیم ۱ دقیقه
تو مطب دکتر نفر قبلی ۴۵ دقیقه داخل هست ما میریم مهر نسخه رو زارت میزنه تمام
عابر بانکم نفر جلوئی ۱۵ دقیقه یه کارت به کارت، ما ۳۰ ثانیه

》علیرضا باشم خوبه《

@OfficialPersianTwitter
Ahmet Kaya & İbrahim Tatlıses - Yakamoz (Bırak Ay Gitsin Sen Kal…
Sessiz sessiz ağlar gibisin vay aman...
🥀🖤
چون من گوش میدادم این وقت شب گفتم شمام گوش کنید🚶🏻‍♂️🖤
Midani To
Alireza Ghorbani
درد دل من دواش میدانی تو…
سوز دل من سزاش میدانی تو...
پنهان چه کنم که فاش می‌دانی تو...

3:57
‌‌
🍃@Soulfoood🍃
رنگ.
.
Forwarded from تیکال (𝐹𝑎𝑡𝑒𝑚𝑒𝒉)
قبل‌ترها که بچه‌تر بودم و وقت آزاد بیشتری داشتم، یک فضای نارنجی داشتیم که وقت و بی وقت تویش حرف می‌زدیم و‌ هراز گاهی هم از قابلیت آن موقع جدید تلگرام (وویس چت) استفاده می‌کردیم و کلی باعث تفریح‌مان می‌شد.
چه راز و‌ رمزها و اتفاقات و خاطراتی که بازگو نمی‌شد و بعضی‌ها! انگشت به دهان تعجب می‌کردند که یک نویسنده! هم ممکن است خاطرات و اتفاقاتی خارج از کتاب و کاغذ برای گفتن داشته باشد.
آن فضای نارنجی که دیگر بوی بادنجان گرفته بود از بس که هروقت بازش کرده بودم برای بحث جدیدی، در حال سرخ کردن و پختن خورش بادنجان بودم، خیلی وقت است که خاک می‌خورد.
و امروز که خسته و کوفته از زندگی بزرگسالی به خانه برگشتم و برای شام هوس بادنجان کردم، یادش کردم.


یاد آن روزهای نارنجی، دوستان نارنجی و انرژی نارنجی ترم بخیر.
اکنون فقط یک آبی آسمانی آرامم. شب‌ها که به درون چالم میخزم و یا کتاب جدیدی ورق می‌زنم یا فیلم قدیمی‌ای را عقب جلو می‌کنم یا با عزیزم صحبت می‌کنم بسیار ناز نازی شده‌ام.
با طلوع آفتاب هم رنگ بنفش مایل به همان آبی را( اگر هژیر این‌جا بود، دوباره متذکر می‌شد که شما جای داداش مایی_رنگ نشناس‌ترین_) را به خودم می‌گیرم چون باید تمامی اتفاقات بد و فکرهای ناراحت کننده‌ام‌ را پشت کلاس کودکان از همه جا بی‌خبر جا بگذارم و بشوم یک نارنجی تقلبی.

چیست انسان؟ یک هوس ساده و سرخ کردن دو عدد بادنجان هم او را وا می‌دارد به این چنین فکر‌ها....

من فقط خواستم بگویم، دلتنگم.
دلتنگ و امیدوار به آینده، که دوباره نارنجی شوم.

مخلص شما،
فاطمه خورسند.
@tiekaal
2025/02/22 22:19:45
Back to Top
HTML Embed Code: