قدر بدون!
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۱۲۲﴾
معنی آیه:
ای بچههای اسرائیل،
یادتون نره، فراموش نکنین،
اون همه لطف، اون همه نعمت، اون همه مهربونی که بهتون بخشیدم، دادم، ارزونیتون کردم.
یادتون بیاد که چه جایگاهی بهتون دادم،
چقدر بالا بردمتون،
میون همهی مردم، بین همهی ملتها،
بهتون برتری دادم، سرتون رو بالا گرفتم، افتخار بهتون بخشیدم.
دل ندین به فراموشی،
پشت نکنین به گذشته،
یاد بیارین که کی بودین، چی شدین، از کجا به کجا رسیدین…
با دستای من، با مهربونی من، با هدایت من.
این یاد، این خاطره، این نعمت،
بذارید تو دلتون بمونه، بذارید زنده نگهتون بداره.
معنی تک تک کلمهها:
یَا: ای
بَنِي: بچهها، فرزندان، نسل
إِسْرَائِيلَ: اسرائیل، یعقوب
اذْكُرُوا: یاد کنین، یاد بیارین، به خاطر بیارین
نِعْمَتِيَ: نعمتهایم، لطفهایم، بخششهایم
الَّتِي: که، همونی که، همون
أَنْعَمْتُ: دادم، بخشیدم، برکت دادم
عَلَيْكُمْ: به شما، براتون، برای شما
وَأَنِّي: و این که من، و همونطور که من، و این که من
فَضَّلْتُكُمْ: برتر کردم شما رو، عالیتر کردم شما رو، شما رو توی ردیف اول قرار دادم
عَلَى: نسبت به
الْعَالَمِينَ: مردم دنیا، آدمهای دیگه،
این آیه میگه:
یادتون بیاد.
فراموش نکنید.
یه روزی نعمت پشت نعمت بود.
در خونهتون باز بود.
برکت تو دستهاتون میچرخید.
دست خدا بالا سرتون بود.
لطف خدا تو زندگیتون میجوشید.
یادتون بیاد،
شما رو از بین همه بلند کرد.
از همه مردم همروزگارتون برترتون کرد.
شما رو خاص کرد.
جایگاه داد.
عزت داد.
ارزش داد.
تا بدونید کی هستید،
تا بدونید از کجا رسیدید،
تا بدونید به کی باید تکیه کنید.
اما چی شد؟
چی شد که یادتون رفت؟
چی شد که همهچی شد عادت؟
چی شد که نعمتا شد حق مسلم؟
چی شد که نگاهتون افتاد به زمین،
و پشت کردید به آسمون؟
خلاصه:
آدم،
اگه یادش بره نعمتاشو،
یواش یواش ناشکر میشه.
یواش یواش طلبکار میشه.
یواش یواش دلش از خدا دور میشه.
دلش از مردم سرد میشه.
ولی اگه یادت بمونه،
که چی داشتی،
و از کجا آوردنت،
و چرا بالا سرت بودن،
اونوقت نگاهت عوض میشه.
رفتارت عوض میشه.
قدر میدونی.
محبت میکنی.
خاکی میمونی.
پس حواست باشه.
هر چی داری،
یه روزی نداشتی.
هر جا هستی،
یه روزی نبودی.
و اونی که داد،
میتونه بگیره.
قدر بدون.
یاد نگه دار.
یاد که موند،
دل هم میمونه.
راه هم روشن میمونه.
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۱۲۲﴾
معنی آیه:
ای بچههای اسرائیل،
یادتون نره، فراموش نکنین،
اون همه لطف، اون همه نعمت، اون همه مهربونی که بهتون بخشیدم، دادم، ارزونیتون کردم.
یادتون بیاد که چه جایگاهی بهتون دادم،
چقدر بالا بردمتون،
میون همهی مردم، بین همهی ملتها،
بهتون برتری دادم، سرتون رو بالا گرفتم، افتخار بهتون بخشیدم.
دل ندین به فراموشی،
پشت نکنین به گذشته،
یاد بیارین که کی بودین، چی شدین، از کجا به کجا رسیدین…
با دستای من، با مهربونی من، با هدایت من.
این یاد، این خاطره، این نعمت،
بذارید تو دلتون بمونه، بذارید زنده نگهتون بداره.
معنی تک تک کلمهها:
یَا: ای
بَنِي: بچهها، فرزندان، نسل
إِسْرَائِيلَ: اسرائیل، یعقوب
اذْكُرُوا: یاد کنین، یاد بیارین، به خاطر بیارین
نِعْمَتِيَ: نعمتهایم، لطفهایم، بخششهایم
الَّتِي: که، همونی که، همون
أَنْعَمْتُ: دادم، بخشیدم، برکت دادم
عَلَيْكُمْ: به شما، براتون، برای شما
وَأَنِّي: و این که من، و همونطور که من، و این که من
فَضَّلْتُكُمْ: برتر کردم شما رو، عالیتر کردم شما رو، شما رو توی ردیف اول قرار دادم
عَلَى: نسبت به
الْعَالَمِينَ: مردم دنیا، آدمهای دیگه،
این آیه میگه:
یادتون بیاد.
فراموش نکنید.
یه روزی نعمت پشت نعمت بود.
در خونهتون باز بود.
برکت تو دستهاتون میچرخید.
دست خدا بالا سرتون بود.
لطف خدا تو زندگیتون میجوشید.
یادتون بیاد،
شما رو از بین همه بلند کرد.
از همه مردم همروزگارتون برترتون کرد.
شما رو خاص کرد.
جایگاه داد.
عزت داد.
ارزش داد.
تا بدونید کی هستید،
تا بدونید از کجا رسیدید،
تا بدونید به کی باید تکیه کنید.
اما چی شد؟
چی شد که یادتون رفت؟
چی شد که همهچی شد عادت؟
چی شد که نعمتا شد حق مسلم؟
چی شد که نگاهتون افتاد به زمین،
و پشت کردید به آسمون؟
خلاصه:
آدم،
اگه یادش بره نعمتاشو،
یواش یواش ناشکر میشه.
یواش یواش طلبکار میشه.
یواش یواش دلش از خدا دور میشه.
دلش از مردم سرد میشه.
ولی اگه یادت بمونه،
که چی داشتی،
و از کجا آوردنت،
و چرا بالا سرت بودن،
اونوقت نگاهت عوض میشه.
رفتارت عوض میشه.
قدر میدونی.
محبت میکنی.
خاکی میمونی.
پس حواست باشه.
هر چی داری،
یه روزی نداشتی.
هر جا هستی،
یه روزی نبودی.
و اونی که داد،
میتونه بگیره.
قدر بدون.
یاد نگه دار.
یاد که موند،
دل هم میمونه.
راه هم روشن میمونه.
قدر بدون!
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۱۲۲﴾
معنی آیه:
ای بچههای اسرائیل،
یادتون نره، فراموش نکنین،
اون همه لطف، اون همه نعمت، اون همه مهربونی که بهتون بخشیدم، دادم، ارزونیتون کردم.
یادتون بیاد که چه جایگاهی بهتون دادم،
چقدر بالا بردمتون،
میون همهی مردم، بین همهی ملتها،
بهتون برتری دادم، سرتون رو بالا گرفتم، افتخار بهتون بخشیدم.
دل ندین به فراموشی،
پشت نکنین به گذشته،
یاد بیارین که کی بودین، چی شدین، از کجا به کجا رسیدین…
با دستای من، با مهربونی من، با هدایت من.
این یاد، این خاطره، این نعمت،
بذارید تو دلتون بمونه، بذارید زنده نگهتون بداره.
معنی تک تک کلمهها:
یَا: ای
بَنِي: بچهها، فرزندان، نسل
إِسْرَائِيلَ: اسرائیل، یعقوب
اذْكُرُوا: یاد کنین، یاد بیارین، به خاطر بیارین
نِعْمَتِيَ: نعمتهایم، لطفهایم، بخششهایم
الَّتِي: که، همونی که، همون
أَنْعَمْتُ: دادم، بخشیدم، برکت دادم
عَلَيْكُمْ: به شما، براتون، برای شما
وَأَنِّي: و این که من، و همونطور که من، و این که من
فَضَّلْتُكُمْ: برتر کردم شما رو، عالیتر کردم شما رو، شما رو توی ردیف اول قرار دادم
عَلَى: نسبت به
الْعَالَمِينَ: مردم دنیا، آدمهای دیگه،
این آیه میگه:
یادتون بیاد.
فراموش نکنید.
یه روزی نعمت پشت نعمت بود.
در خونهتون باز بود.
برکت تو دستهاتون میچرخید.
دست خدا بالا سرتون بود.
لطف خدا تو زندگیتون میجوشید.
یادتون بیاد،
شما رو از بین همه بلند کرد.
از همه مردم همروزگارتون برترتون کرد.
شما رو خاص کرد.
جایگاه داد.
عزت داد.
ارزش داد.
تا بدونید کی هستید،
تا بدونید از کجا رسیدید،
تا بدونید به کی باید تکیه کنید.
اما چی شد؟
چی شد که یادتون رفت؟
چی شد که همهچی شد عادت؟
چی شد که نعمتا شد حق مسلم؟
چی شد که نگاهتون افتاد به زمین،
و پشت کردید به آسمون؟
خلاصه:
آدم،
اگه یادش بره نعمتاشو،
یواش یواش ناشکر میشه.
یواش یواش طلبکار میشه.
یواش یواش دلش از خدا دور میشه.
دلش از مردم سرد میشه.
ولی اگه یادت بمونه،
که چی داشتی،
و از کجا آوردنت،
و چرا بالا سرت بودن،
اونوقت نگاهت عوض میشه.
رفتارت عوض میشه.
قدر میدونی.
محبت میکنی.
خاکی میمونی.
پس حواست باشه.
هر چی داری،
یه روزی نداشتی.
هر جا هستی،
یه روزی نبودی.
و اونی که داد،
میتونه بگیره.
قدر بدون.
یاد نگه دار.
یاد که موند،
دل هم میمونه.
راه هم روشن میمونه.
يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ ﴿۱۲۲﴾
معنی آیه:
ای بچههای اسرائیل،
یادتون نره، فراموش نکنین،
اون همه لطف، اون همه نعمت، اون همه مهربونی که بهتون بخشیدم، دادم، ارزونیتون کردم.
یادتون بیاد که چه جایگاهی بهتون دادم،
چقدر بالا بردمتون،
میون همهی مردم، بین همهی ملتها،
بهتون برتری دادم، سرتون رو بالا گرفتم، افتخار بهتون بخشیدم.
دل ندین به فراموشی،
پشت نکنین به گذشته،
یاد بیارین که کی بودین، چی شدین، از کجا به کجا رسیدین…
با دستای من، با مهربونی من، با هدایت من.
این یاد، این خاطره، این نعمت،
بذارید تو دلتون بمونه، بذارید زنده نگهتون بداره.
معنی تک تک کلمهها:
یَا: ای
بَنِي: بچهها، فرزندان، نسل
إِسْرَائِيلَ: اسرائیل، یعقوب
اذْكُرُوا: یاد کنین، یاد بیارین، به خاطر بیارین
نِعْمَتِيَ: نعمتهایم، لطفهایم، بخششهایم
الَّتِي: که، همونی که، همون
أَنْعَمْتُ: دادم، بخشیدم، برکت دادم
عَلَيْكُمْ: به شما، براتون، برای شما
وَأَنِّي: و این که من، و همونطور که من، و این که من
فَضَّلْتُكُمْ: برتر کردم شما رو، عالیتر کردم شما رو، شما رو توی ردیف اول قرار دادم
عَلَى: نسبت به
الْعَالَمِينَ: مردم دنیا، آدمهای دیگه،
این آیه میگه:
یادتون بیاد.
فراموش نکنید.
یه روزی نعمت پشت نعمت بود.
در خونهتون باز بود.
برکت تو دستهاتون میچرخید.
دست خدا بالا سرتون بود.
لطف خدا تو زندگیتون میجوشید.
یادتون بیاد،
شما رو از بین همه بلند کرد.
از همه مردم همروزگارتون برترتون کرد.
شما رو خاص کرد.
جایگاه داد.
عزت داد.
ارزش داد.
تا بدونید کی هستید،
تا بدونید از کجا رسیدید،
تا بدونید به کی باید تکیه کنید.
اما چی شد؟
چی شد که یادتون رفت؟
چی شد که همهچی شد عادت؟
چی شد که نعمتا شد حق مسلم؟
چی شد که نگاهتون افتاد به زمین،
و پشت کردید به آسمون؟
خلاصه:
آدم،
اگه یادش بره نعمتاشو،
یواش یواش ناشکر میشه.
یواش یواش طلبکار میشه.
یواش یواش دلش از خدا دور میشه.
دلش از مردم سرد میشه.
ولی اگه یادت بمونه،
که چی داشتی،
و از کجا آوردنت،
و چرا بالا سرت بودن،
اونوقت نگاهت عوض میشه.
رفتارت عوض میشه.
قدر میدونی.
محبت میکنی.
خاکی میمونی.
پس حواست باشه.
هر چی داری،
یه روزی نداشتی.
هر جا هستی،
یه روزی نبودی.
و اونی که داد،
میتونه بگیره.
قدر بدون.
یاد نگه دار.
یاد که موند،
دل هم میمونه.
راه هم روشن میمونه.
فقط تو میمونی
وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۱۲۳﴾
معنی آیه:
بترسین، بپرهیزین، هوشیار باشین از روزی، از زمانی، از لحظهای
که هیچکس، هیچ انسانی، هیچ موجودی نمیتونه چیزی از عذاب رو از دیگری دور کنه، کم کنه، دفع کنه.
نه جایگزینی پذیرفته میشه، نه بدل، نه فدیه، نه چیزی بهجای چیزی قبول میکنن.
نه شفاعتی به کار میاد، نه میانجیگریای سود میده، نه وساطتی فایده داره.
و هیچکسی هم کمک نمیشه، یاری نمیبینه، پشتیبانی نمیگیره.
معنی تک تک کلمهها:
وَاتَّقُوا: بترسین، مراقب باشین، حواستون باشه
يَوْمًا: یه روزی، زمانی، اون روز خاص
لَا: نه، اصلاً نه، هیچجور
تَجْزِي: جبران میکنه، دفاع میکنه، کاری ازش برمیاد
نَفْسٌ: کسی، یه نفر، فرد
عَنْ: از طرف، به جای، در حق
نَفْسٍ: یه نفر دیگه، فرد دیگه، کس دیگه
شَيْئًا: هیچی، ذرهای، کوچیکترین چیز
وَلَا: و نه، و اصلاً، و هیچ
يُقْبَلُ: قبول میشه، پذیرفته میشه، به حساب میاد
مِنْهَا: ازش، از طرفش، از اون
عَدْلٌ: عوض، تاوان، بدل
وَلَا: و نه، و اصلاً، و هیچ
تَنْفَعُهَا: به دردش میخوره، فایدهای داره، کمکی میکنه
شَفَاعَةٌ: شفاعت، واسطهگری، پا درمیونی
وَلَا: و نه، و اصلاً، و هیچ
هُمْ: اونا، اونها، ایشون
يُنْصَرُونَ: کمک میشن، یاری میشن، پشتشون در میاد
این آیه میگه:
بترس.
از یه روز سخت.
یه روز بیپناه.
یه روز بیواسطه.
یه روز که دیگه کسی کاری نمیتونه بکنه.
نه مادرت.
نه پدرت.
نه رفیقت.
نه عزیزترین آدم زندگیت.
نه میتونن ازت دفاع کنن.
نه میتونن جات باشن.
نه میتونن بارتو بردارن.
و نه میتونن برات واسطه شن.
نه پارتی به کارت میاد.
نه آشنا به کارت میاد.
نه رابطه.
نه سفارش.
نه نامه.
نه اشک.
هیچکس نیست.
هیچکس نمیتونه.
هیچکس جز خدا.
یه روزه که فقط تو میمونی و کارات.
تو میمونی و انتخابات.
تو میمونی و نیتات.
تو میمونی و دلت.
خلاصه:
الان وقتشه.
الان وقت ساختنه.
وقت بیدار شدنه.
وقت جمع کردنه.
وقت اینه که از الان به اون روز فکر کنی.
امروز، کسی حواسش بهت هست.
امروز، وقت جبرانه.
امروز، وقت برگشته.
ولی اون روز، فقط حسرت میمونه.
پس حواست باشه.
یه روزی میرسه که دیگه «نمیشه»ها زیاده.
ولی امروز، پر از «میتونی»ه.
تا دیر نشده،
دل صاف کن.
کار درست کن.
حرفت رو وزن کن.
قدمهاتو دقیق بردار.
که یه روزی،
همین قدمها،
یا نجاتت میدن…
یا زمینت میزنن.
وَاتَّقُوا يَوْمًا لَا تَجْزِي نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَيْئًا وَلَا يُقْبَلُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا تَنْفَعُهَا شَفَاعَةٌ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۱۲۳﴾
معنی آیه:
بترسین، بپرهیزین، هوشیار باشین از روزی، از زمانی، از لحظهای
که هیچکس، هیچ انسانی، هیچ موجودی نمیتونه چیزی از عذاب رو از دیگری دور کنه، کم کنه، دفع کنه.
نه جایگزینی پذیرفته میشه، نه بدل، نه فدیه، نه چیزی بهجای چیزی قبول میکنن.
نه شفاعتی به کار میاد، نه میانجیگریای سود میده، نه وساطتی فایده داره.
و هیچکسی هم کمک نمیشه، یاری نمیبینه، پشتیبانی نمیگیره.
معنی تک تک کلمهها:
وَاتَّقُوا: بترسین، مراقب باشین، حواستون باشه
يَوْمًا: یه روزی، زمانی، اون روز خاص
لَا: نه، اصلاً نه، هیچجور
تَجْزِي: جبران میکنه، دفاع میکنه، کاری ازش برمیاد
نَفْسٌ: کسی، یه نفر، فرد
عَنْ: از طرف، به جای، در حق
نَفْسٍ: یه نفر دیگه، فرد دیگه، کس دیگه
شَيْئًا: هیچی، ذرهای، کوچیکترین چیز
وَلَا: و نه، و اصلاً، و هیچ
يُقْبَلُ: قبول میشه، پذیرفته میشه، به حساب میاد
مِنْهَا: ازش، از طرفش، از اون
عَدْلٌ: عوض، تاوان، بدل
وَلَا: و نه، و اصلاً، و هیچ
تَنْفَعُهَا: به دردش میخوره، فایدهای داره، کمکی میکنه
شَفَاعَةٌ: شفاعت، واسطهگری، پا درمیونی
وَلَا: و نه، و اصلاً، و هیچ
هُمْ: اونا، اونها، ایشون
يُنْصَرُونَ: کمک میشن، یاری میشن، پشتشون در میاد
این آیه میگه:
بترس.
از یه روز سخت.
یه روز بیپناه.
یه روز بیواسطه.
یه روز که دیگه کسی کاری نمیتونه بکنه.
نه مادرت.
نه پدرت.
نه رفیقت.
نه عزیزترین آدم زندگیت.
نه میتونن ازت دفاع کنن.
نه میتونن جات باشن.
نه میتونن بارتو بردارن.
و نه میتونن برات واسطه شن.
نه پارتی به کارت میاد.
نه آشنا به کارت میاد.
نه رابطه.
نه سفارش.
نه نامه.
نه اشک.
هیچکس نیست.
هیچکس نمیتونه.
هیچکس جز خدا.
یه روزه که فقط تو میمونی و کارات.
تو میمونی و انتخابات.
تو میمونی و نیتات.
تو میمونی و دلت.
خلاصه:
الان وقتشه.
الان وقت ساختنه.
وقت بیدار شدنه.
وقت جمع کردنه.
وقت اینه که از الان به اون روز فکر کنی.
امروز، کسی حواسش بهت هست.
امروز، وقت جبرانه.
امروز، وقت برگشته.
ولی اون روز، فقط حسرت میمونه.
پس حواست باشه.
یه روزی میرسه که دیگه «نمیشه»ها زیاده.
ولی امروز، پر از «میتونی»ه.
تا دیر نشده،
دل صاف کن.
کار درست کن.
حرفت رو وزن کن.
قدمهاتو دقیق بردار.
که یه روزی،
همین قدمها،
یا نجاتت میدن…
یا زمینت میزنن.
مرد امتحانها
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾
معنی آیه:
وقتی خدا خواست ابراهیم رو امتحان کنه، با یهسری فرمان، با یهسری حرف، با آزمونهایی که یکییکی از راه رسیدن، دونهدونه امتحانش کرد.
ابراهیم، مرد و مردونه، همه رو قبول شد. همه رو انجام داد. کم نذاشت، عقب نکشید، چیزی رو جا ننداخت.
خدا بهش گفت: من تو رو برای همیشه، برای همه، پیشوا میکنم. راهبر میشی، الگو میشی، چراغ میشی برای مردم.
ابراهیم دلش رفت سراغ بچههاش، گفت: نسل من چی؟ اونا هم؟
خدا گفت: نه، نه برای همه. نه برای ظالمها. نه برای اونایی که ظلم کردن، حق خوردن، دل شکستن. پیمون من، عهد من، دست اون ظالمها رو نمیگیره.
هر کی باید خودش، مرد راه باشه.
معنی تک تک کلمهها:
وَإِذِ: و وقتیکه، و اون موقعی که، همون وقتی
ابْتَلَى: امتحان گرفت، محک زد، تو موقعیت سخت گذاشت
إِبْرَاهِيمَ: ابراهیم، حضرت ابراهیم، اون بندهی خوب خدا
رَبُّهُ: خدای خودش، صاحبش، پروردگار مهربونش
بِكَلِمَاتٍ: با چندتا حرف، یهسری گفتهها، یهچندتا دستور
فَأَتَمَّهُنَّ: همشونو تموم کرد، تا ته انجامشون داد، قشنگ به سر و سامونشون رسوند
قَالَ: گفت، جواب داد، فرمود
إِنِّي: من واقعاً، خودم، آره خود من
جَاعِلُكَ: میخوام بذارمت، میخوامت بسپرم، میذارمت
لِلنَّاسِ: برای مردم، واسه آدما، تو بین همه
إِمَامًا: پیشوا، راهبلد، راهبر
قَالَ: پرسید، با دلنگرونی گفت، با آرزو گفت
وَمِنْ: و چی از، و چطور از، و آیا از
ذُرِّيَّتِي: بچههام، نسل بعدم، نوهنبیرههام
قَالَ: فرمود، جواب داد، رک گفت
لَا: نه دیگه، ابداً، اصلاً
يَنَالُ: میرسه، نصیب میبره، شامل میشه
عَهْدِي: عهد من، قول و قرار من، اون چیزی که با من بستن
الظَّالِمِينَ: آدمای ناحق، ظلمکنندهها، حقخورها
این آیه میخواد بگه:
خدا، ابراهیم رو امتحان کرد.
نه یه امتحان.
نه دوتا.
امتحان روی امتحان. پشتسرهم. سنگین. سخت.
ابراهیم، ایستاد.
سربلند شد.
همه رو رد کرد.
همه رو گذروند.
از دل آتیش.
از دل غربت.
از دل تنهایی.
محکم، آروم، با ایمان.
خدا گفت:
آفرین!
تو لایقی که پیشوا باشی.
لایق رهبری.
تو راه رو بلدی.
تو خودت راهی.
تو چراغی.
ابراهیم پرسید:
خدایا! از بچههام چی؟
از نسل منم کسی میرسه به این مقام؟
خدا گفت:
نه همه.
نه هر کی که نسب داره.
نه هر کی که اسمش تو شجرهنامهته.
ظالمها نه.
بیانصافها نه.
حقخورها نه.
پیمان من به اونا نمیرسه.
خلاصه:
رشد، با ریشه نیست.
رشد، با رفتاره.
نسب، نشونه نیست.
نسب، تو رو مسئولتر میکنه، نه معافتر.
مقام، سهم خوبا نیست،
سهم درستکارهاست.
سهم اهل عدالته.
نه اونایی که اسم بزرگ دارن،
ولی دل کوچیک.
نه اونایی که ظاهر قشنگ دارن،
ولی باطن تاریک.
پس حواست باشه.
تو اگه راه ابراهیم رو بری،
حتی اگه بینسبترین باشی،
خدا تو رو انتخاب میکنه.
ولی اگه ظالم باشی،
هر چقدر هم ریشهدار،
هر چقدر هم اسمدار،
بازم از قافلهی خدا جامیمونی.
زندگی، یه امتحانه.
مثل امتحان ابراهیم.
با حرف نمیسنجنت.
با عمل میسنجنت.
پس مرد باش.
با انصاف باش.
اهل عدل باش.
تا خدا بگه:
آفرین! تو لایقی. تو چراغی.
وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ﴿۱۲۴﴾
معنی آیه:
وقتی خدا خواست ابراهیم رو امتحان کنه، با یهسری فرمان، با یهسری حرف، با آزمونهایی که یکییکی از راه رسیدن، دونهدونه امتحانش کرد.
ابراهیم، مرد و مردونه، همه رو قبول شد. همه رو انجام داد. کم نذاشت، عقب نکشید، چیزی رو جا ننداخت.
خدا بهش گفت: من تو رو برای همیشه، برای همه، پیشوا میکنم. راهبر میشی، الگو میشی، چراغ میشی برای مردم.
ابراهیم دلش رفت سراغ بچههاش، گفت: نسل من چی؟ اونا هم؟
خدا گفت: نه، نه برای همه. نه برای ظالمها. نه برای اونایی که ظلم کردن، حق خوردن، دل شکستن. پیمون من، عهد من، دست اون ظالمها رو نمیگیره.
هر کی باید خودش، مرد راه باشه.
معنی تک تک کلمهها:
وَإِذِ: و وقتیکه، و اون موقعی که، همون وقتی
ابْتَلَى: امتحان گرفت، محک زد، تو موقعیت سخت گذاشت
إِبْرَاهِيمَ: ابراهیم، حضرت ابراهیم، اون بندهی خوب خدا
رَبُّهُ: خدای خودش، صاحبش، پروردگار مهربونش
بِكَلِمَاتٍ: با چندتا حرف، یهسری گفتهها، یهچندتا دستور
فَأَتَمَّهُنَّ: همشونو تموم کرد، تا ته انجامشون داد، قشنگ به سر و سامونشون رسوند
قَالَ: گفت، جواب داد، فرمود
إِنِّي: من واقعاً، خودم، آره خود من
جَاعِلُكَ: میخوام بذارمت، میخوامت بسپرم، میذارمت
لِلنَّاسِ: برای مردم، واسه آدما، تو بین همه
إِمَامًا: پیشوا، راهبلد، راهبر
قَالَ: پرسید، با دلنگرونی گفت، با آرزو گفت
وَمِنْ: و چی از، و چطور از، و آیا از
ذُرِّيَّتِي: بچههام، نسل بعدم، نوهنبیرههام
قَالَ: فرمود، جواب داد، رک گفت
لَا: نه دیگه، ابداً، اصلاً
يَنَالُ: میرسه، نصیب میبره، شامل میشه
عَهْدِي: عهد من، قول و قرار من، اون چیزی که با من بستن
الظَّالِمِينَ: آدمای ناحق، ظلمکنندهها، حقخورها
این آیه میخواد بگه:
خدا، ابراهیم رو امتحان کرد.
نه یه امتحان.
نه دوتا.
امتحان روی امتحان. پشتسرهم. سنگین. سخت.
ابراهیم، ایستاد.
سربلند شد.
همه رو رد کرد.
همه رو گذروند.
از دل آتیش.
از دل غربت.
از دل تنهایی.
محکم، آروم، با ایمان.
خدا گفت:
آفرین!
تو لایقی که پیشوا باشی.
لایق رهبری.
تو راه رو بلدی.
تو خودت راهی.
تو چراغی.
ابراهیم پرسید:
خدایا! از بچههام چی؟
از نسل منم کسی میرسه به این مقام؟
خدا گفت:
نه همه.
نه هر کی که نسب داره.
نه هر کی که اسمش تو شجرهنامهته.
ظالمها نه.
بیانصافها نه.
حقخورها نه.
پیمان من به اونا نمیرسه.
خلاصه:
رشد، با ریشه نیست.
رشد، با رفتاره.
نسب، نشونه نیست.
نسب، تو رو مسئولتر میکنه، نه معافتر.
مقام، سهم خوبا نیست،
سهم درستکارهاست.
سهم اهل عدالته.
نه اونایی که اسم بزرگ دارن،
ولی دل کوچیک.
نه اونایی که ظاهر قشنگ دارن،
ولی باطن تاریک.
پس حواست باشه.
تو اگه راه ابراهیم رو بری،
حتی اگه بینسبترین باشی،
خدا تو رو انتخاب میکنه.
ولی اگه ظالم باشی،
هر چقدر هم ریشهدار،
هر چقدر هم اسمدار،
بازم از قافلهی خدا جامیمونی.
زندگی، یه امتحانه.
مثل امتحان ابراهیم.
با حرف نمیسنجنت.
با عمل میسنجنت.
پس مرد باش.
با انصاف باش.
اهل عدل باش.
تا خدا بگه:
آفرین! تو لایقی. تو چراغی.
امنترین نقطه دنیا
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ﴿۱۲۵﴾
معنی آیه:
وقتی خونهی کعبه رو برای مردم، پناهگاه کردیم، یه جای امن، یه مأمن گرم و بیخطر،
گفتیم: اینجا، جای جمع شدنه، جای دور هم بودنه، جای دل به دل دادنه، جای پناه آوردنه.
گفتیم: همونجا، کنار مقام ابراهیم، یه گوشه برای نماز انتخاب کنین. یه جای مخصوص، یه نقطهی نورانی، برای راز و نیاز، برای سجده، برای وصل.
به ابراهیم و اسماعیل هم گفتیم:
این خونه، خونهی منه. پاکش کنین. تمیزش کنین. برق بندازین به دل و در و دیوارش.
برای اونایی که میان طواف کنن،
برای اونایی که توی اون خلوت میمونن و معتکف میشن،
برای اونایی که میرن به رکوع، میرن به سجده، خم میشن، میافتن رو خاک، با دل حرف میزنن...
این خونه، باید پاک باشه، باید نور داشته باشه، باید بوی حضور بده.
معنی تک تک کلمهها:
وَإِذْ: وقتیکه، اون موقع که، یادت بیاد
جَعَلْنَا: ما گذاشتیم، ما درست کردیم، ما ترتیب دادیم
الْبَيْتَ: خونهی خدا، کعبه، اون خونهی مخصوص
مَثَابَةً: جای برگشت، محل رفتوآمد، جایی که مردم هی برمیگردن
لِلنَّاسِ: برای مردم، واسه همه، واسه آدمها
وَأَمْنًا: جای امن، محل آسایش، جایی که کسی اذیت نمیشه
وَاتَّخِذُوا: بردارید، در نظر بگیرید، واسه خودتون انتخاب کنید
مِنْ: از، از توی، از سمت
مَقَامِ: جای پا، جایی که ایستاده بود، محل ایستادن
إِبْرَاهِيمَ: حضرت ابراهیم، پدرمون ابراهیم، پیامبر خدا
مُصَلًّى: جای نماز، محل عبادت، جایی که بشه نماز خوند
وَعَهِدْنَا: سپردیم، سفارش کردیم، گفتیم که انجام بده
إِلَى: به سمت، به طرف، به
إِبْرَاهِيمَ: ابراهیم، حضرت ابراهیم، همون بندهی خوب خدا
وَإِسْمَاعِيلَ: و اسماعیل، پسر ابراهیم، شریک کارش
أَنْ: که، تا اینکه، یعنی
طَهِّرَا: تمیز کنین، پاک کنین، مرتب نگه دارین
بَيْتِيَ: خونهی من، این خونهی مخصوص من، جای من
لِلطَّائِفِينَ: واسه اونایی که دور خونه میچرخن، طواف میکنن، دلسپردهان
وَالْعَاكِفِينَ: و اونایی که تو خونه میمونن، گوشهگیر میشن، معتکف میشن
وَالرُّكَّعِ: و اونایی که خم میشن، رکوع میرن، به خدا تعظیم میکنن
السُّجُودِ: و اونایی که سجده میرن، پیشونی رو خاک میذارن، حسابی خاکیان
این آیه میگه:
و یاد کن زمانی که خانهام را جایگاه آرامش و بازگشت مردم قرار دادم...
خونهای که دلها رو آروم میکنه، که آدمها رو از هر گوشهی دنیا به سمت خودش میکشونه.
خونهای که امن شد، نه فقط از حملهها، بلکه از ترس، از ناامنی درونی، از اضطرابهای زندگی.
و گفتیم:
"در کنار مقام ابراهیم، نماز بگذارید!"
اونجایی که یادگاریه از یه بندهای که همهی سختیها رو گذروند و ایستاد،
جایی که نشون میده خدا همیشه با کساییه که بهش توکل میکنن.
و به ابراهیم و اسماعیل سپردیم:
"که خانه را پاکیزه کنید!
برای کسانی که میان طواف کنن،
کسانی که خودشون رو وقف بندگی میکنن،
کسانی که در برابر عظمت من، رکوع و سجده میکنن."
یعنی اینجا فقط یه ساختمون نیست،
اینجا قبلهی قلبهاست،
اینجا جاییه که هرکی دلش از دنیا میگیره،
میاد دورش میگرده،
با خدا حرف میزنه،
و سبک میشه...
خونهای برای دلها، پناهی برای بیقرارها، نقطهی امن توی طوفان دنیا.
برکت، امنیت، آرامش.
خدا اینجا رو قرار داد، نه فقط یه بنا، یه وعده، یه آغوش.
یه جا برای برگشتن، برای موندن، برای پیدا شدن.
بگرد، بگرد، دورش بگرد.
دل بده، اشک بریز، دلتو بتکون.
هرکی بیاد، سبک میشه. هرکی بمونه، عاشق میشه.
خدا گفت: اینجا رو برای شما گذاشتم، بیایید، بگردید، بایستید، خم بشید، سجده برید.
اینجا خاک نیست، مسیر آسمونه.
اینجا سقف نداره، دعاهات مستقیم میرن بالا.
اینجا یه لحظه دل بدی، یه عمر عوض میشی.
دور شو از خودت، نزدیک شو به خدا.
پاک کن، پاک شو، پاک بمون.
آره خدا خونه ساخت.
نه یه خونهی معمولی.
یه خونه برای همه.
برای مردم.
برای جمع شدن.
برای امن بودن.
برای نفس کشیدن.
یه جای قرار.
یه جای بندگی.
یه پناهگاه.
یه تکیهگاه.
بعد گفت:
تو همونجا نماز بخون.
تو همونجا با من حرف بزن.
همونجا بشین.
سرتو بذار رو زمین.
دلتو بذار کف صحن.
خودتو ببخش.
بعد، به ابراهیم و اسماعیل گفت:
بیاید تمیزش کنید.
نه با جاروی معمولی.
با دل پاک.
با نیت پاک.
با دستای عاشق.
گفت: اینجا باید پاک باشه.
برا طوافکنندهها.
برا اونایی که گوشه میگیرن.
برا اونایی که رکوع میرن.
برا اونایی که سجده میکنن.
وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَةً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ وَالْعَاكِفِينَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ ﴿۱۲۵﴾
معنی آیه:
وقتی خونهی کعبه رو برای مردم، پناهگاه کردیم، یه جای امن، یه مأمن گرم و بیخطر،
گفتیم: اینجا، جای جمع شدنه، جای دور هم بودنه، جای دل به دل دادنه، جای پناه آوردنه.
گفتیم: همونجا، کنار مقام ابراهیم، یه گوشه برای نماز انتخاب کنین. یه جای مخصوص، یه نقطهی نورانی، برای راز و نیاز، برای سجده، برای وصل.
به ابراهیم و اسماعیل هم گفتیم:
این خونه، خونهی منه. پاکش کنین. تمیزش کنین. برق بندازین به دل و در و دیوارش.
برای اونایی که میان طواف کنن،
برای اونایی که توی اون خلوت میمونن و معتکف میشن،
برای اونایی که میرن به رکوع، میرن به سجده، خم میشن، میافتن رو خاک، با دل حرف میزنن...
این خونه، باید پاک باشه، باید نور داشته باشه، باید بوی حضور بده.
معنی تک تک کلمهها:
وَإِذْ: وقتیکه، اون موقع که، یادت بیاد
جَعَلْنَا: ما گذاشتیم، ما درست کردیم، ما ترتیب دادیم
الْبَيْتَ: خونهی خدا، کعبه، اون خونهی مخصوص
مَثَابَةً: جای برگشت، محل رفتوآمد، جایی که مردم هی برمیگردن
لِلنَّاسِ: برای مردم، واسه همه، واسه آدمها
وَأَمْنًا: جای امن، محل آسایش، جایی که کسی اذیت نمیشه
وَاتَّخِذُوا: بردارید، در نظر بگیرید، واسه خودتون انتخاب کنید
مِنْ: از، از توی، از سمت
مَقَامِ: جای پا، جایی که ایستاده بود، محل ایستادن
إِبْرَاهِيمَ: حضرت ابراهیم، پدرمون ابراهیم، پیامبر خدا
مُصَلًّى: جای نماز، محل عبادت، جایی که بشه نماز خوند
وَعَهِدْنَا: سپردیم، سفارش کردیم، گفتیم که انجام بده
إِلَى: به سمت، به طرف، به
إِبْرَاهِيمَ: ابراهیم، حضرت ابراهیم، همون بندهی خوب خدا
وَإِسْمَاعِيلَ: و اسماعیل، پسر ابراهیم، شریک کارش
أَنْ: که، تا اینکه، یعنی
طَهِّرَا: تمیز کنین، پاک کنین، مرتب نگه دارین
بَيْتِيَ: خونهی من، این خونهی مخصوص من، جای من
لِلطَّائِفِينَ: واسه اونایی که دور خونه میچرخن، طواف میکنن، دلسپردهان
وَالْعَاكِفِينَ: و اونایی که تو خونه میمونن، گوشهگیر میشن، معتکف میشن
وَالرُّكَّعِ: و اونایی که خم میشن، رکوع میرن، به خدا تعظیم میکنن
السُّجُودِ: و اونایی که سجده میرن، پیشونی رو خاک میذارن، حسابی خاکیان
این آیه میگه:
و یاد کن زمانی که خانهام را جایگاه آرامش و بازگشت مردم قرار دادم...
خونهای که دلها رو آروم میکنه، که آدمها رو از هر گوشهی دنیا به سمت خودش میکشونه.
خونهای که امن شد، نه فقط از حملهها، بلکه از ترس، از ناامنی درونی، از اضطرابهای زندگی.
و گفتیم:
"در کنار مقام ابراهیم، نماز بگذارید!"
اونجایی که یادگاریه از یه بندهای که همهی سختیها رو گذروند و ایستاد،
جایی که نشون میده خدا همیشه با کساییه که بهش توکل میکنن.
و به ابراهیم و اسماعیل سپردیم:
"که خانه را پاکیزه کنید!
برای کسانی که میان طواف کنن،
کسانی که خودشون رو وقف بندگی میکنن،
کسانی که در برابر عظمت من، رکوع و سجده میکنن."
یعنی اینجا فقط یه ساختمون نیست،
اینجا قبلهی قلبهاست،
اینجا جاییه که هرکی دلش از دنیا میگیره،
میاد دورش میگرده،
با خدا حرف میزنه،
و سبک میشه...
خونهای برای دلها، پناهی برای بیقرارها، نقطهی امن توی طوفان دنیا.
برکت، امنیت، آرامش.
خدا اینجا رو قرار داد، نه فقط یه بنا، یه وعده، یه آغوش.
یه جا برای برگشتن، برای موندن، برای پیدا شدن.
بگرد، بگرد، دورش بگرد.
دل بده، اشک بریز، دلتو بتکون.
هرکی بیاد، سبک میشه. هرکی بمونه، عاشق میشه.
خدا گفت: اینجا رو برای شما گذاشتم، بیایید، بگردید، بایستید، خم بشید، سجده برید.
اینجا خاک نیست، مسیر آسمونه.
اینجا سقف نداره، دعاهات مستقیم میرن بالا.
اینجا یه لحظه دل بدی، یه عمر عوض میشی.
دور شو از خودت، نزدیک شو به خدا.
پاک کن، پاک شو، پاک بمون.
آره خدا خونه ساخت.
نه یه خونهی معمولی.
یه خونه برای همه.
برای مردم.
برای جمع شدن.
برای امن بودن.
برای نفس کشیدن.
یه جای قرار.
یه جای بندگی.
یه پناهگاه.
یه تکیهگاه.
بعد گفت:
تو همونجا نماز بخون.
تو همونجا با من حرف بزن.
همونجا بشین.
سرتو بذار رو زمین.
دلتو بذار کف صحن.
خودتو ببخش.
بعد، به ابراهیم و اسماعیل گفت:
بیاید تمیزش کنید.
نه با جاروی معمولی.
با دل پاک.
با نیت پاک.
با دستای عاشق.
گفت: اینجا باید پاک باشه.
برا طوافکنندهها.
برا اونایی که گوشه میگیرن.
برا اونایی که رکوع میرن.
برا اونایی که سجده میکنن.
خلاصه:
هر کسی یه خونه داره.
یه خونهی دل.
یه کعبهی درون.
یه جای خلوت، یه جای قرار.
ولی مهم اینه تمیز باشه.
پاک باشه.
تا بتونی اونجا نماز بخونی.
تا بتونی توش بشینی و آروم شی.
تا بتونی توش طواف کنی، دور خدا.
نه دور نفس.
نه دور وسوسه.
نه دور غصه.
پس حواست باشه.
دل تو هم یه کعبهست.
یه مسجد درونی.
اگه پاک باشه، خدا میاد توش.
فرشتهها پا میذارن روش.
آروم میشی. امن میشی. جمع میشی.
ولی اگه کثیف باشه،
هیچ چیز و هیچکس نمیمونه.
نه دعا، نه عشق، نه خدا.
پس پاکش کن.
از حرفای بد.
از نیتای خراب.
از حسادت و دروغ و کینه.
که شاید یه روز خدا گفت:
من این دل رو برای خودم ساختم.
برای بندگی.
برای طواف.
برای نماز.
هر کسی یه خونه داره.
یه خونهی دل.
یه کعبهی درون.
یه جای خلوت، یه جای قرار.
ولی مهم اینه تمیز باشه.
پاک باشه.
تا بتونی اونجا نماز بخونی.
تا بتونی توش بشینی و آروم شی.
تا بتونی توش طواف کنی، دور خدا.
نه دور نفس.
نه دور وسوسه.
نه دور غصه.
پس حواست باشه.
دل تو هم یه کعبهست.
یه مسجد درونی.
اگه پاک باشه، خدا میاد توش.
فرشتهها پا میذارن روش.
آروم میشی. امن میشی. جمع میشی.
ولی اگه کثیف باشه،
هیچ چیز و هیچکس نمیمونه.
نه دعا، نه عشق، نه خدا.
پس پاکش کن.
از حرفای بد.
از نیتای خراب.
از حسادت و دروغ و کینه.
که شاید یه روز خدا گفت:
من این دل رو برای خودم ساختم.
برای بندگی.
برای طواف.
برای نماز.
یه دعای پدرانه
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۱۲۶﴾
معنی آیه:
وقتی ابراهیم گفت: خدایا، پروردگارا، این سرزمینو یه جای امن و آروم کن، یه شهر امن، بیخطر، بیدرد،
برا مردمش، برا کسایی که به تو ایمان دارن،
به خدا باور دارن، به روز بازگشت اعتماد دارن،
برا اونا از میوهها، از روزیها، از نعمتهات بفرست، از زمین و آسمون، از دریا و دشت.
خدا جواب داد:
کسایی که ایمان آوردن، حتماً روزیشون میدم، حتماً نعمت میرسونم.
اما اونایی که کفر میورزن،
دلشونو میبندن، پشت میکنن،
اونا رو هم یهمدتی بهرهمند میکنم، یه کمکی بهشون میرسونم،
ولی بعد...
با ذلّت، با خواری، با شرمندگی، میکشونمشون سمت آتیش، سمت دوزخ،
و چه فرجام تلخیه، چه پایان سختیه، چه سرنوشت دردناکیه...
معنی تک تک کلمهها:
وَإِذْ: وقتیکه، اون موقع که، یادت بیاد
قَالَ: گفت، صدا زد، درخواست کرد
إِبْرَاهِيمُ: حضرت ابراهیم، پیامبر خوب خدا، پدر مهربون ما
رَبِّ: ای خدای من، ای پروردگارم، ای سرپرست من
اجْعَلْ: قرار بده، بکن، درست کن
هَذَا: این، اینجا، همین جایی که هستم
بَلَدًا: شهری، سرزمینی، یه محل زندگی
آمِنًا: امن، آروم، بدون خطر
وَارْزُقْ: روزی بده، غذا برسون، نعمت بده
أَهْلَهُ: مردمش، ساکنینش، آدمهای اینجا
مِنَ: از، از بین، از دل
الثَّمَرَاتِ: میوهها، خوراکیهای خوشمزه، برکات
مَنْ: کسی که، هرکی، اونایی که
آمَنَ: ایمان آورد، باور کرد، دلش قرص شد
مِنْهُمْ: از اونا، بین اونا، از بینشون
بِاللَّهِ: به خدا، به پروردگار، به خالق
وَالْيَوْمِ: و روز، و زمان، و موقع
الْآخِرِ: آخرت، روز آخر، قیامت
قَالَ: گفت، پاسخ داد، فرمود
وَمَنْ: و هر کی، و اونایی که، و اگه کسی
كَفَرَ: کفر ورزید، انکار کرد، قبول نکرد
فَأُمَتِّعُهُ: یهمدتی بهرهمندش میکنم، کمی خوشی بهش میدم، یه وقت کوتاه خوش میگذرونه
قَلِيلًا: کم، یه ذره، نه زیاد
ثُمَّ: بعدش، پس از اون، یه مدت بعد
أَضْطَرُّهُ: وادارش میکنم، مجبورش میکنم، میکِشونمش
إِلَى: به سمت، تا، داخل
عَذَابِ: عذاب، سختی، شکنجه
النَّارِ: آتیش، دوزخ، جهنم
وَبِئْسَ: چه بد، خیلی بده، بدجور
الْمَصِيرُ: سرنوشت، پایان کار، عاقبت
این آیه میگه:
ابراهیم، دلش لرزید، دستش رو بلند کرد، صدا زد.
گفت: خدایا، اینجا رو امن کن، این خاک، این سرزمین، این خونهی امید.
اینجا رو پناه کن، پناهِ بیپناهها، مأمنِ بیقرارها.
دست خالی نباشن، سفرههاشون پر، دلهاشون گرم، برکت بریز، روزی ببار.
البته برا هرکی که تو رو میخواد، هرکی که دلش بهت قرصه، هرکی که امید داره به روز آخر.
خدا جواب داد، آروم، محکم، روشن.
گفت: خوبی فقط برای خوبا نیست، دنیا جای امتحانه، همه سهم دارن، حتی اونایی که پشت کردن، حتی اونا که ندیدن، نخواستن، نپذیرفتن.
اما راه یکیه، مقصد یکیه، آخرش حسابه.
کسی که برگرده، نجاته، کسی که بمونه، سقوط.
یه راه، یه سرنوشت، یه پایان.
گرفتی چی شد؟دوباره بگم؟
ببین! ابراهیم دعا کرد.
با دل پر، با نیت روشن.
گفت: خدایا، اینجا رو امن کن.
یه پناه باش برا مردمش.
یه آرامش، یه خلوت، یه سایه.
و گفت: روزی بده.
از میوهها، از نعمتها، از خوبیها.
اما نه به همه.
به اونایی که ایمان دارن.
به خدا، به قیامت، به روز حساب.
اما خدا گفت:
من روزی میدم.
حتی به اونایی که کافرن.
حتی به اونایی که منو قبول ندارن.
ولی زیاد نیست.
طول نمیکشه.
موندگار نیست.
چون دنیاست اقتضاش همینه.
بعدش چی؟
میبرمشون.
نه با احترام.
با خواری.
نه به شادی.
به آتیش.
به عذابی که میسوزونه.
و این، بدترین سرانجامه.
خلاصه:
دعا خوبه.
دل پاک، نیت خوب، حرف زدن با خدا خوبه.
اما دنیا، قانون داره.
خدا روزی میده.
به مؤمن، به کافر، به همه.
ولی فرقش توی سرانجامه.
پس، نعمت، نشونهی رضایت نیست.
پول، علامت موفقیت نیست.
امنیت، دلیل خوب بودن نیست.
ممکنه یکی همهچی داشته باشه،
ولی تهش هیچی.
پس حواست باشه.
فقط دنبال روزی نباش.
دنبال حلالش باش.
دنبال رضایتش باش.
دنبال نوری باش که خاموش نمیشه.
دنبال ایمانی باش که تهش بهشت باشه.
زندگی یعنی انتخاب.
انتخاب اینکه بخوای خدا کنارت باشه یا نه.
نعمت رو فقط نبین.
صاحب نعمت رو هم ببین.
که اگه خدا باهات باشه،
هم روزیت قشنگه، هم سرانجامت.
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ قَالَ وَمَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلَى عَذَابِ النَّارِ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ ﴿۱۲۶﴾
معنی آیه:
وقتی ابراهیم گفت: خدایا، پروردگارا، این سرزمینو یه جای امن و آروم کن، یه شهر امن، بیخطر، بیدرد،
برا مردمش، برا کسایی که به تو ایمان دارن،
به خدا باور دارن، به روز بازگشت اعتماد دارن،
برا اونا از میوهها، از روزیها، از نعمتهات بفرست، از زمین و آسمون، از دریا و دشت.
خدا جواب داد:
کسایی که ایمان آوردن، حتماً روزیشون میدم، حتماً نعمت میرسونم.
اما اونایی که کفر میورزن،
دلشونو میبندن، پشت میکنن،
اونا رو هم یهمدتی بهرهمند میکنم، یه کمکی بهشون میرسونم،
ولی بعد...
با ذلّت، با خواری، با شرمندگی، میکشونمشون سمت آتیش، سمت دوزخ،
و چه فرجام تلخیه، چه پایان سختیه، چه سرنوشت دردناکیه...
معنی تک تک کلمهها:
وَإِذْ: وقتیکه، اون موقع که، یادت بیاد
قَالَ: گفت، صدا زد، درخواست کرد
إِبْرَاهِيمُ: حضرت ابراهیم، پیامبر خوب خدا، پدر مهربون ما
رَبِّ: ای خدای من، ای پروردگارم، ای سرپرست من
اجْعَلْ: قرار بده، بکن، درست کن
هَذَا: این، اینجا، همین جایی که هستم
بَلَدًا: شهری، سرزمینی، یه محل زندگی
آمِنًا: امن، آروم، بدون خطر
وَارْزُقْ: روزی بده، غذا برسون، نعمت بده
أَهْلَهُ: مردمش، ساکنینش، آدمهای اینجا
مِنَ: از، از بین، از دل
الثَّمَرَاتِ: میوهها، خوراکیهای خوشمزه، برکات
مَنْ: کسی که، هرکی، اونایی که
آمَنَ: ایمان آورد، باور کرد، دلش قرص شد
مِنْهُمْ: از اونا، بین اونا، از بینشون
بِاللَّهِ: به خدا، به پروردگار، به خالق
وَالْيَوْمِ: و روز، و زمان، و موقع
الْآخِرِ: آخرت، روز آخر، قیامت
قَالَ: گفت، پاسخ داد، فرمود
وَمَنْ: و هر کی، و اونایی که، و اگه کسی
كَفَرَ: کفر ورزید، انکار کرد، قبول نکرد
فَأُمَتِّعُهُ: یهمدتی بهرهمندش میکنم، کمی خوشی بهش میدم، یه وقت کوتاه خوش میگذرونه
قَلِيلًا: کم، یه ذره، نه زیاد
ثُمَّ: بعدش، پس از اون، یه مدت بعد
أَضْطَرُّهُ: وادارش میکنم، مجبورش میکنم، میکِشونمش
إِلَى: به سمت، تا، داخل
عَذَابِ: عذاب، سختی، شکنجه
النَّارِ: آتیش، دوزخ، جهنم
وَبِئْسَ: چه بد، خیلی بده، بدجور
الْمَصِيرُ: سرنوشت، پایان کار، عاقبت
این آیه میگه:
ابراهیم، دلش لرزید، دستش رو بلند کرد، صدا زد.
گفت: خدایا، اینجا رو امن کن، این خاک، این سرزمین، این خونهی امید.
اینجا رو پناه کن، پناهِ بیپناهها، مأمنِ بیقرارها.
دست خالی نباشن، سفرههاشون پر، دلهاشون گرم، برکت بریز، روزی ببار.
البته برا هرکی که تو رو میخواد، هرکی که دلش بهت قرصه، هرکی که امید داره به روز آخر.
خدا جواب داد، آروم، محکم، روشن.
گفت: خوبی فقط برای خوبا نیست، دنیا جای امتحانه، همه سهم دارن، حتی اونایی که پشت کردن، حتی اونا که ندیدن، نخواستن، نپذیرفتن.
اما راه یکیه، مقصد یکیه، آخرش حسابه.
کسی که برگرده، نجاته، کسی که بمونه، سقوط.
یه راه، یه سرنوشت، یه پایان.
گرفتی چی شد؟دوباره بگم؟
ببین! ابراهیم دعا کرد.
با دل پر، با نیت روشن.
گفت: خدایا، اینجا رو امن کن.
یه پناه باش برا مردمش.
یه آرامش، یه خلوت، یه سایه.
و گفت: روزی بده.
از میوهها، از نعمتها، از خوبیها.
اما نه به همه.
به اونایی که ایمان دارن.
به خدا، به قیامت، به روز حساب.
اما خدا گفت:
من روزی میدم.
حتی به اونایی که کافرن.
حتی به اونایی که منو قبول ندارن.
ولی زیاد نیست.
طول نمیکشه.
موندگار نیست.
چون دنیاست اقتضاش همینه.
بعدش چی؟
میبرمشون.
نه با احترام.
با خواری.
نه به شادی.
به آتیش.
به عذابی که میسوزونه.
و این، بدترین سرانجامه.
خلاصه:
دعا خوبه.
دل پاک، نیت خوب، حرف زدن با خدا خوبه.
اما دنیا، قانون داره.
خدا روزی میده.
به مؤمن، به کافر، به همه.
ولی فرقش توی سرانجامه.
پس، نعمت، نشونهی رضایت نیست.
پول، علامت موفقیت نیست.
امنیت، دلیل خوب بودن نیست.
ممکنه یکی همهچی داشته باشه،
ولی تهش هیچی.
پس حواست باشه.
فقط دنبال روزی نباش.
دنبال حلالش باش.
دنبال رضایتش باش.
دنبال نوری باش که خاموش نمیشه.
دنبال ایمانی باش که تهش بهشت باشه.
زندگی یعنی انتخاب.
انتخاب اینکه بخوای خدا کنارت باشه یا نه.
نعمت رو فقط نبین.
صاحب نعمت رو هم ببین.
که اگه خدا باهات باشه،
هم روزیت قشنگه، هم سرانجامت.
دعای چهارم
دلسپردههای حقیقت
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الصَّلَاةِ عَلَي أَتْبَاعِ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقِيهِمْ
«دعای پرمحبت امام برای اونایی که با دل و جون، پیامبرا رو باور کردن و ندیده خاطرخواه شدند و شیدا و شوریده و همراه شدند و همراهیشون کردن»
اللَّهُمَّ وَ أَتْبَاعُ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ بِالْغَيْبِ عِنْدَ مُعَارَضَةِ الْمُعَانِدِينَ لَهُمْ بِالتَّكْذِيبِ وَ الِاشْتِيَاقِ إِلَى الْمُرْسَلِينَ بِحَقَائِقِ الْايمَانِ
معنی دعا:
«خدایا! اونایی که پیامبرات رو باور کردن، همون آدمای پاک و سادهدلی که با تمام وجودشون، نه فقط با حرف، بهشون ایمان آوردن... مخصوصاً اون موقعی که بقیه، با دشمنی و انکار، جلوی پیامبرات وایسادن. اما این مؤمنای واقعی، با دلهایی پر از عشق و حقیقت، با شوق و اشتیاق خودشون رو به پیامبرات رسوندن و کنارشون موندن… خدایا، نگاهت، رحمتت، و لطف بیپایانت همراهشون باشه…»
معنی تک تک کلمهها:
اللَّهُمَّ: خدایا، ای خدا، پروردگارا
و: و، همچنین، و دیگه
أَتْبَاعُ: پیروان، دنبالهروها، همراهها
الرُّسُلِ: پیامبران، فرستادهها، رسولها
مُصَدِّقُوهُمْ: تاییدکنندگانشون، کسایی که قبولشون دارن، اونایی که تصدیقشون میکنن
مِنْ: از
أَهْلِ: اهل، مردم، افراد
الْأَرْضِ: زمین، دنیا، مردم زمین
بِالْغَيْبِ: غیبت، بدون دیدن، بهطور پنهانی
عِنْدَ: در هنگام، وقتی که، پیش
مُعَارَضَةِ: مخالفت، مقابله، مخالفت کردن
الْمُعَانِدِينَ: مخالفها، لجوجها، سرسختها
لَهُمْ: براشون، بهشون، برای اونها
بِالتَّكْذِيبِ: تکذیب، دروغ گفتن، رد کردن
الِاشْتِيَاقِ: اشتیاق، علاقه، تمایل
إِلَى: به، به سمت
الْمُرْسَلِينَ: فرستادگان، پیامبران، رسولها
بِحَقَائِقِ: با حقیقتهای، با واقعیتهای، به حقیقتهای
الْايمَانِ: ایمان، اعتقاد، باور
این دعا حرفش اینه:
خدایا! غرق رضوان و رحمت کن همه ی اونایی که دنبال پیامبرات به راه افتادند و راهی شدن، اونایی که با دل و جون حرفشونو باور کردن، همونا که هنوز پیامبرو ندیده، فقط با گوش دل شنیدن، اما باور کردن، اما دوست داشتن، اما بهش دل بستن...
وقتی یه عده سرسخت و لجباز جلوشون وایسادن، وقتی تکذیبشون کردن، وقتی بهشون گفتن: «دروغه!»، «باورهاتون پوچه!»، «راهتون اشتباهه!»… ولی اونها کوتاه نیومدن، ولی ایستادن، ولی محکم شدن، ولی بازم ایمان آوردن، بازم امید بستن، بازم دلشون پر از نور شد.
وقتی اشتیاق، وقتی شوق، وقتی دلتنگی واسه دیدن اون فرستادهها، واسه چشیدن حقیقت، توی وجودشون شعله کشید، توی قلبشون جوشید، توی چشماشون برق زد… صبر کردن، موندن، به عشق ایمان چنگ زدن…
اینها کی بودن؟ اینها چی داشتن؟ جز یه دل صاف، جز یه باور محکم، جز یه اشتیاقی که هیچ طوفانی خاموشش نکرد؟
اینا آدما بودن، ولی نه هر آدمی! اینا کسایی بودن که دلشون با نور حقیقت میتپید، که عشق، که ایمان، که صبر، که امید، همدمشون شد، راهشون شد، زندگیشون شد.
ختم کلام اینکه:
ایمان یعنی ببینی با دل، نه با چشم. یعنی باور کنی حتی وقتی همه چی میگه «نه». یعنی شوق، یعنی انتظار، یعنی پایداری… یعنی نور، حتی وسط تاریکی.
دلسپردههای حقیقت
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الصَّلَاةِ عَلَي أَتْبَاعِ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقِيهِمْ
«دعای پرمحبت امام برای اونایی که با دل و جون، پیامبرا رو باور کردن و ندیده خاطرخواه شدند و شیدا و شوریده و همراه شدند و همراهیشون کردن»
اللَّهُمَّ وَ أَتْبَاعُ الرُّسُلِ وَ مُصَدِّقُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْأَرْضِ بِالْغَيْبِ عِنْدَ مُعَارَضَةِ الْمُعَانِدِينَ لَهُمْ بِالتَّكْذِيبِ وَ الِاشْتِيَاقِ إِلَى الْمُرْسَلِينَ بِحَقَائِقِ الْايمَانِ
معنی دعا:
«خدایا! اونایی که پیامبرات رو باور کردن، همون آدمای پاک و سادهدلی که با تمام وجودشون، نه فقط با حرف، بهشون ایمان آوردن... مخصوصاً اون موقعی که بقیه، با دشمنی و انکار، جلوی پیامبرات وایسادن. اما این مؤمنای واقعی، با دلهایی پر از عشق و حقیقت، با شوق و اشتیاق خودشون رو به پیامبرات رسوندن و کنارشون موندن… خدایا، نگاهت، رحمتت، و لطف بیپایانت همراهشون باشه…»
معنی تک تک کلمهها:
اللَّهُمَّ: خدایا، ای خدا، پروردگارا
و: و، همچنین، و دیگه
أَتْبَاعُ: پیروان، دنبالهروها، همراهها
الرُّسُلِ: پیامبران، فرستادهها، رسولها
مُصَدِّقُوهُمْ: تاییدکنندگانشون، کسایی که قبولشون دارن، اونایی که تصدیقشون میکنن
مِنْ: از
أَهْلِ: اهل، مردم، افراد
الْأَرْضِ: زمین، دنیا، مردم زمین
بِالْغَيْبِ: غیبت، بدون دیدن، بهطور پنهانی
عِنْدَ: در هنگام، وقتی که، پیش
مُعَارَضَةِ: مخالفت، مقابله، مخالفت کردن
الْمُعَانِدِينَ: مخالفها، لجوجها، سرسختها
لَهُمْ: براشون، بهشون، برای اونها
بِالتَّكْذِيبِ: تکذیب، دروغ گفتن، رد کردن
الِاشْتِيَاقِ: اشتیاق، علاقه، تمایل
إِلَى: به، به سمت
الْمُرْسَلِينَ: فرستادگان، پیامبران، رسولها
بِحَقَائِقِ: با حقیقتهای، با واقعیتهای، به حقیقتهای
الْايمَانِ: ایمان، اعتقاد، باور
این دعا حرفش اینه:
خدایا! غرق رضوان و رحمت کن همه ی اونایی که دنبال پیامبرات به راه افتادند و راهی شدن، اونایی که با دل و جون حرفشونو باور کردن، همونا که هنوز پیامبرو ندیده، فقط با گوش دل شنیدن، اما باور کردن، اما دوست داشتن، اما بهش دل بستن...
وقتی یه عده سرسخت و لجباز جلوشون وایسادن، وقتی تکذیبشون کردن، وقتی بهشون گفتن: «دروغه!»، «باورهاتون پوچه!»، «راهتون اشتباهه!»… ولی اونها کوتاه نیومدن، ولی ایستادن، ولی محکم شدن، ولی بازم ایمان آوردن، بازم امید بستن، بازم دلشون پر از نور شد.
وقتی اشتیاق، وقتی شوق، وقتی دلتنگی واسه دیدن اون فرستادهها، واسه چشیدن حقیقت، توی وجودشون شعله کشید، توی قلبشون جوشید، توی چشماشون برق زد… صبر کردن، موندن، به عشق ایمان چنگ زدن…
اینها کی بودن؟ اینها چی داشتن؟ جز یه دل صاف، جز یه باور محکم، جز یه اشتیاقی که هیچ طوفانی خاموشش نکرد؟
اینا آدما بودن، ولی نه هر آدمی! اینا کسایی بودن که دلشون با نور حقیقت میتپید، که عشق، که ایمان، که صبر، که امید، همدمشون شد، راهشون شد، زندگیشون شد.
ختم کلام اینکه:
ایمان یعنی ببینی با دل، نه با چشم. یعنی باور کنی حتی وقتی همه چی میگه «نه». یعنی شوق، یعنی انتظار، یعنی پایداری… یعنی نور، حتی وسط تاریکی.
راه تاریک نیست
فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ أَرْسَلْتَ فِيهِ رَسُولًا وَ أَقَمْتَ لِأَهْلِهِ دَلِيلًا مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى ، وَ قَادَةِ أَهْلِ التُّقَى ، عَلَى جَمِيعِهِمُ السَّلَامُ ، فَاذْكُرْهُمْ مِنْكَ بِمَغْفِرَةٍ وَ رِضْوَانٍ
معنی دعا:
«خدایا! تو توی هر دوران و توی هر نسل، پیامبری فرستادی تا برای مردم اون زمان، مثل چراغی روشن توی تاریکی باشه؛ راه رو نشونشون بده، براشون دلیل و نشونه بیاره. از زمان حضرت آدم تا دوران پیامبر مهربونمون، محمد (ص)، همیشه راه رو با وجود پیشوایان هدایت و رهبران اهل پرهیزکاری روشن کردی. خدایا! به همهشون سلام و درود فرست، و با بخشش و رضای خودت، یادشون کن… با مهربونی بیپایانت، همیشه همراهشون باش.»
معنی تک تک کلمهها:
فِي: توی، در، داخل
كُلِّ: هر، همه، تمام
دَهْرٍ: زمان، دوره، عصر
وَ: و، همچنین، دیگه
زَمَانٍ: زمان، دوره، مقطع
أَرْسَلْتَ: فرستادی، فرستادهای، فرستادی تو
فِيهِ: توش، درش، داخلش
رَسُولًا: پیامبر، فرستاده، رسول
أَقَمْتَ: برپا کردی، قرار دادی، گذاشتی
لِأَهْلِهِ: برای مردمش، برای طرفداراش، برا رفقاش
دَلِيلًا: نشونه، علامت، دلیل
مِنْ: از
لَدُنْ: از طرف، از نزد، از پیش
آدَمَ: آدم، اولین انسان، پدر بشر
إِلَى: تا، به سمت، به
مُحَمَّدٍ: پیامبر اسلام
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: خدا رحمت کنه بهش و اهل بیتش، سلام و درود بر او و خانوادش، خدا بیامرزتش با اهل بیتش
مِنْ: از
أَئِمَّةِ: امامها، پیشواها، رهبرا
الْهُدَى: هدایت، راهنمایی، درست کردن
قَادَةِ: رهبرا، پیشواها، سرکردهها
أَهْلِ: مردم، اهل، جماعت
الْتُّقَى: تقوا، پرهیزگاری، دیانت
عَلَى: روی، بر، به سمت
جَمِيعِهِمُ: همهشون، همه اونها، کلشون
السَّلَامُ: سلام، درود، آرامش
فَاذْكُرْهُمْ: پس یاد کن ازشون، پس نام ببر ازشون، پس به یادشون باش
مِنْكَ: از طرف تو، از تو، به دست تو
بِمَغْفِرَةٍ: با بخشش، با عفو، با گذشت
رِضْوَانٍ: رضایت، خوشحالی، راضی بودن
این دعا حرفش اینه:
خدایا! همیشه، هر دوره، هر زمان، یه پیامبر، یه راهنما، یه نشونه، یه نور، واسه مردم فرستادی.
از همون اول، از همون آدم، تا همون آخر، تا خودِ محمد (صلوات خدا بر او و خاندانش)، همیشه یه هدایتگر، همیشه یه راهبر، همیشه یه ستاره، همیشه یه چراغ، جلو پای بندههات گذاشتی.
اینا کی بودن؟ اینا چی میکردن؟ اینا هدایت میکردن، اینا روشنی میآوردن، اینا دست میگرفتن، اینا راه نشون میدادن. اینا امام بودن، اینا پیشوا بودن، اینا رهبر بودن، اینا سرور بودن.
با نور میتابیدن، با عشق میدرخشیدن، با صبر میساختن، با ایمان میبردن، با راستی میموندن، با حقیقت میجنگیدن. اینا مثل کوه بودن، مثل دریا، مثل خورشید، مثل ماه.
پس، خدایا! یادشون کن، ببخششون، بپذیرشون، نور ببارون به وجودشون، رحمت بپاش به مسیرشون، عشق بریز توی سرنوشتشون.
ختم کلام اینکه:
خدا همیشه یه راه گذاشته، یه نشونه، یه نور. راه تاریک نیست، چشم باید باز شه، دل باید ببینه، پا باید قدم برداره.
فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ أَرْسَلْتَ فِيهِ رَسُولًا وَ أَقَمْتَ لِأَهْلِهِ دَلِيلًا مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنْ أَئِمَّةِ الْهُدَى ، وَ قَادَةِ أَهْلِ التُّقَى ، عَلَى جَمِيعِهِمُ السَّلَامُ ، فَاذْكُرْهُمْ مِنْكَ بِمَغْفِرَةٍ وَ رِضْوَانٍ
معنی دعا:
«خدایا! تو توی هر دوران و توی هر نسل، پیامبری فرستادی تا برای مردم اون زمان، مثل چراغی روشن توی تاریکی باشه؛ راه رو نشونشون بده، براشون دلیل و نشونه بیاره. از زمان حضرت آدم تا دوران پیامبر مهربونمون، محمد (ص)، همیشه راه رو با وجود پیشوایان هدایت و رهبران اهل پرهیزکاری روشن کردی. خدایا! به همهشون سلام و درود فرست، و با بخشش و رضای خودت، یادشون کن… با مهربونی بیپایانت، همیشه همراهشون باش.»
معنی تک تک کلمهها:
فِي: توی، در، داخل
كُلِّ: هر، همه، تمام
دَهْرٍ: زمان، دوره، عصر
وَ: و، همچنین، دیگه
زَمَانٍ: زمان، دوره، مقطع
أَرْسَلْتَ: فرستادی، فرستادهای، فرستادی تو
فِيهِ: توش، درش، داخلش
رَسُولًا: پیامبر، فرستاده، رسول
أَقَمْتَ: برپا کردی، قرار دادی، گذاشتی
لِأَهْلِهِ: برای مردمش، برای طرفداراش، برا رفقاش
دَلِيلًا: نشونه، علامت، دلیل
مِنْ: از
لَدُنْ: از طرف، از نزد، از پیش
آدَمَ: آدم، اولین انسان، پدر بشر
إِلَى: تا، به سمت، به
مُحَمَّدٍ: پیامبر اسلام
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: خدا رحمت کنه بهش و اهل بیتش، سلام و درود بر او و خانوادش، خدا بیامرزتش با اهل بیتش
مِنْ: از
أَئِمَّةِ: امامها، پیشواها، رهبرا
الْهُدَى: هدایت، راهنمایی، درست کردن
قَادَةِ: رهبرا، پیشواها، سرکردهها
أَهْلِ: مردم، اهل، جماعت
الْتُّقَى: تقوا، پرهیزگاری، دیانت
عَلَى: روی، بر، به سمت
جَمِيعِهِمُ: همهشون، همه اونها، کلشون
السَّلَامُ: سلام، درود، آرامش
فَاذْكُرْهُمْ: پس یاد کن ازشون، پس نام ببر ازشون، پس به یادشون باش
مِنْكَ: از طرف تو، از تو، به دست تو
بِمَغْفِرَةٍ: با بخشش، با عفو، با گذشت
رِضْوَانٍ: رضایت، خوشحالی، راضی بودن
این دعا حرفش اینه:
خدایا! همیشه، هر دوره، هر زمان، یه پیامبر، یه راهنما، یه نشونه، یه نور، واسه مردم فرستادی.
از همون اول، از همون آدم، تا همون آخر، تا خودِ محمد (صلوات خدا بر او و خاندانش)، همیشه یه هدایتگر، همیشه یه راهبر، همیشه یه ستاره، همیشه یه چراغ، جلو پای بندههات گذاشتی.
اینا کی بودن؟ اینا چی میکردن؟ اینا هدایت میکردن، اینا روشنی میآوردن، اینا دست میگرفتن، اینا راه نشون میدادن. اینا امام بودن، اینا پیشوا بودن، اینا رهبر بودن، اینا سرور بودن.
با نور میتابیدن، با عشق میدرخشیدن، با صبر میساختن، با ایمان میبردن، با راستی میموندن، با حقیقت میجنگیدن. اینا مثل کوه بودن، مثل دریا، مثل خورشید، مثل ماه.
پس، خدایا! یادشون کن، ببخششون، بپذیرشون، نور ببارون به وجودشون، رحمت بپاش به مسیرشون، عشق بریز توی سرنوشتشون.
ختم کلام اینکه:
خدا همیشه یه راه گذاشته، یه نشونه، یه نور. راه تاریک نیست، چشم باید باز شه، دل باید ببینه، پا باید قدم برداره.
رفاقت یعنی این
أَللَّهُمَّ وَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً الَّذِينَ احسنوا الصَّحَابَةَ وَ الَّذِينَ أَبْلَوُا الْبَلَاءَ الْحَسَنَ فِي نَصْرِهِ ، وَ كَانَفُوهُ ، وَ أَسْرَعُوا إِلَى وِفَادَتِهِ ، وَ سَابَقُوا إِلَى دَعْوَتِهِ ، وَ اسْتَجَابُوا لَهُ حَيْثُ أَسْمَعَهُمْ حُجَّةَ رِسَالَاتِهِ .
معنی دعا:
«خدایا! مخصوصاً یادت باشه یارای نزدیک پیامبر مهربونت، محمد (ص)، همونا که با تمام وجود حرمت همنشینی باهاش رو نگه داشتن؛ همونا که توی امتحان یاریدادنش، سربلند بیرون اومدن. توی همه سختیا و اتفاقها، پشتیبانش بودن. با دل و جون بهش ایمان آوردن، برای شنیدن دعوتش از هم جلو زدن، و وقتی پیامش رو با دلیل و منطق شنیدن، بیدرنگ قبولش کردن و راهش رو با دلِ خوش در آغوش کشیدن.»
معنی تک تک کلمهها:
أَللَّهُمَّ: خدایا، ای خدا، پروردگارا
وَ: و، همچنین، دیگه
أَصْحَابُ: یاران، رفقا، همراهها
مُحَمَّدٍ: پیامبر اسلام ص
خَاصَّةً: مخصوصاً، به خصوص، ویژه
الَّذِينَ: اونایی که، کسایی که، کسانی که
احسنوا: خوب بودن، نیکو کار کردن، درست رفتار کردن
الصَّحَابَةَ: همراهی، رفاقت، یاری
الَّذِينَ: کسایی که، اونایی که، کسانی که
أَبْلَوُا: آزمودن، امتحان دادن، از امتحان سربلند بیرون اومدن
الْبَلَاءَ: سختی، آزمایش، مشکل
الْحَسَنَ: خوب، عالی، پسندیده
فِي: در، توی، توی زمینه
نَصْرِهِ: یاریکردنش، کمک کردنش، حمایتش
كَانَفُوهُ: ازش دفاع کردن، حمایتش کردن، کمک کردن بهش
أَسْرَعُوا: سریع رفتن، عجله کردن، شتابیدن
إِلَى: به، به سمت، به سوی
وِفَادَتِهِ: استقبال ازش، پذیرایی ازش، اومدن پیشش
سَابَقُوا: سریعتر رفتن، جلوتر رفتن، پیشی گرفتن
إِلَى: به، به سمت، به سوی
دَعْوَتِهِ: دعوتش، فراخوانیش، صدای دعوتش
اسْتَجَابُوا: جواب دادن، گوش دادن، همراهی کردن
لَهُ: براش، بهش، برای او
حَيْثُ: هر جایی که، جایی که، هر وقت
أَسْمَعَهُمْ: به گوششون رسوند، شنیدند ازش، بهشون گفت
حُجَّةَ: دلیل، برهان، مدرک
رِسَالَاتِهِ: پیامهاش، دعوتهاش، رسالتهاش
این دعا حرفش اینه:
خدایا! اصحاب محمد، یاران محمد، همونا که کنارش موندن، همونا که خوب رفاقت کردن، همونا که وفا نشون دادن، همونا که تا آخرش بودن...
وقتی جنگ شد، جنگیدن. وقتی سخت شد، صبر کردن. وقتی دشمن اومد، ایستادن. وقتی تنها شد رسید، رها نکردن.
دستاشو گرفتن، پشتش وایسادن، کنارش دویدن، صداشو شنیدن، باورش کردن، حرفاشو بردن، پیامشو رسوندن.
زود رفتن، زود رسیدن، زود جواب دادن، زود دل دادن. وقتی شنیدن، فهمیدن. وقتی فهمیدن، دویدن. وقتی دویدن، رسیدن.
اینا عاشق بودن، اینا رفیق بودن، اینا مرد بودن، اینا محکم بودن. اینا دویدن تا آخر، موندن تا آخر، جنگیدن تا آخر، زنده موندن توی تاریخ.
پس خدایا! یادشون کن، رحمت بفرست، نور بپاش، خوبی ببخش، آرامش بده، جاودانشون کن.
ختم کلام اینکه:
رفاقت یعنی موندن، یعنی بودن، یعنی رفتن تا آخر. یار یعنی کسی که جا نزنه، که نره، که کم نیاره. مثل اونا، مثل همونا، مثل یاران محمد.
أَللَّهُمَّ وَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ خَاصَّةً الَّذِينَ احسنوا الصَّحَابَةَ وَ الَّذِينَ أَبْلَوُا الْبَلَاءَ الْحَسَنَ فِي نَصْرِهِ ، وَ كَانَفُوهُ ، وَ أَسْرَعُوا إِلَى وِفَادَتِهِ ، وَ سَابَقُوا إِلَى دَعْوَتِهِ ، وَ اسْتَجَابُوا لَهُ حَيْثُ أَسْمَعَهُمْ حُجَّةَ رِسَالَاتِهِ .
معنی دعا:
«خدایا! مخصوصاً یادت باشه یارای نزدیک پیامبر مهربونت، محمد (ص)، همونا که با تمام وجود حرمت همنشینی باهاش رو نگه داشتن؛ همونا که توی امتحان یاریدادنش، سربلند بیرون اومدن. توی همه سختیا و اتفاقها، پشتیبانش بودن. با دل و جون بهش ایمان آوردن، برای شنیدن دعوتش از هم جلو زدن، و وقتی پیامش رو با دلیل و منطق شنیدن، بیدرنگ قبولش کردن و راهش رو با دلِ خوش در آغوش کشیدن.»
معنی تک تک کلمهها:
أَللَّهُمَّ: خدایا، ای خدا، پروردگارا
وَ: و، همچنین، دیگه
أَصْحَابُ: یاران، رفقا، همراهها
مُحَمَّدٍ: پیامبر اسلام ص
خَاصَّةً: مخصوصاً، به خصوص، ویژه
الَّذِينَ: اونایی که، کسایی که، کسانی که
احسنوا: خوب بودن، نیکو کار کردن، درست رفتار کردن
الصَّحَابَةَ: همراهی، رفاقت، یاری
الَّذِينَ: کسایی که، اونایی که، کسانی که
أَبْلَوُا: آزمودن، امتحان دادن، از امتحان سربلند بیرون اومدن
الْبَلَاءَ: سختی، آزمایش، مشکل
الْحَسَنَ: خوب، عالی، پسندیده
فِي: در، توی، توی زمینه
نَصْرِهِ: یاریکردنش، کمک کردنش، حمایتش
كَانَفُوهُ: ازش دفاع کردن، حمایتش کردن، کمک کردن بهش
أَسْرَعُوا: سریع رفتن، عجله کردن، شتابیدن
إِلَى: به، به سمت، به سوی
وِفَادَتِهِ: استقبال ازش، پذیرایی ازش، اومدن پیشش
سَابَقُوا: سریعتر رفتن، جلوتر رفتن، پیشی گرفتن
إِلَى: به، به سمت، به سوی
دَعْوَتِهِ: دعوتش، فراخوانیش، صدای دعوتش
اسْتَجَابُوا: جواب دادن، گوش دادن، همراهی کردن
لَهُ: براش، بهش، برای او
حَيْثُ: هر جایی که، جایی که، هر وقت
أَسْمَعَهُمْ: به گوششون رسوند، شنیدند ازش، بهشون گفت
حُجَّةَ: دلیل، برهان، مدرک
رِسَالَاتِهِ: پیامهاش، دعوتهاش، رسالتهاش
این دعا حرفش اینه:
خدایا! اصحاب محمد، یاران محمد، همونا که کنارش موندن، همونا که خوب رفاقت کردن، همونا که وفا نشون دادن، همونا که تا آخرش بودن...
وقتی جنگ شد، جنگیدن. وقتی سخت شد، صبر کردن. وقتی دشمن اومد، ایستادن. وقتی تنها شد رسید، رها نکردن.
دستاشو گرفتن، پشتش وایسادن، کنارش دویدن، صداشو شنیدن، باورش کردن، حرفاشو بردن، پیامشو رسوندن.
زود رفتن، زود رسیدن، زود جواب دادن، زود دل دادن. وقتی شنیدن، فهمیدن. وقتی فهمیدن، دویدن. وقتی دویدن، رسیدن.
اینا عاشق بودن، اینا رفیق بودن، اینا مرد بودن، اینا محکم بودن. اینا دویدن تا آخر، موندن تا آخر، جنگیدن تا آخر، زنده موندن توی تاریخ.
پس خدایا! یادشون کن، رحمت بفرست، نور بپاش، خوبی ببخش، آرامش بده، جاودانشون کن.
ختم کلام اینکه:
رفاقت یعنی موندن، یعنی بودن، یعنی رفتن تا آخر. یار یعنی کسی که جا نزنه، که نره، که کم نیاره. مثل اونا، مثل همونا، مثل یاران محمد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دور #سوم_تفسیر_قرآن
#سوره_بقره
#صفحه_20
آیات ۱۲۷ تا ۱۳۴
محمدرضا رنجبر
☘ من جای شما باشم
شب قبل از خواب
چراغ را خاموش می کنم
و سربه بالین می گذارم
و این فایل را گوش می دهم
و بعد راحت می خوابم.
@mrranjbar3
#سوره_بقره
#صفحه_20
آیات ۱۲۷ تا ۱۳۴
محمدرضا رنجبر
☘ من جای شما باشم
شب قبل از خواب
چراغ را خاموش می کنم
و سربه بالین می گذارم
و این فایل را گوش می دهم
و بعد راحت می خوابم.
@mrranjbar3
"آجر به آجر، دعا به دعا..."
وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۱۲۷﴾
معنی آیه:
وقتی ابراهیم و اسماعیل داشتن پایههای خانه کعبه رو میساختن، میگفتن: "پروردگارا، این کارو از ما بپذیر، که تو همیشه میشنوی و از همه چیز باخبری."
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، اینجا
إِذْ: وقتی، وقتی که
يَرْفَعُ: میبره بالا، میزاره بالا، بلند میکنه
إِبْرَاهِيمُ: ابراهیم، پیامبر، پدر اسماعیل
الْقَوَاعِدَ: پایهها، ستونها، قسمتهای اصلی
مِنَ: از
الْبَيْتِ: خونه، کعبه
إِسْمَاعِيلُ: اسماعیل، پسر ابراهیم
رَبَّنَا: خدا جون، پروردگارا، ای خدا
تَقَبَّلْ: قبول کن، بپذیر، درست کن
مِنَّا: از ما، از طرف ما
إِنَّكَ: تویی که، تو هستی
أَنْتَ: تو
السَّمِيعُ: کسی که همه رو میشنوه، شنونده
الْعَلِيمُ: کسی که همه چی رو میدونه، آگاه
این آیه میگه:
آجر روی آجر. سنگ کنار سنگ.
دستها خاکی. دلها خدایی.
ابراهیم بالا میبرد. اسماعیل کمک میکرد.
دوتایی، با دستهای خسته، ولی دلهای پرنور، بالا میبردن دیوارو.
میساختن خونهی خدا رو.
نه واسه خودشون، نه واسه نام، نه واسه نون.
واسه خدا. فقط واسه خدا.
ولی همزمان با دست، زبون هم کار میکرد.
همزمان با ساختن، دعا هم میکردن.
میگفتن: خدایا…
قبول کن.
بپذیر.
از ما بگیر.
این تلاشمونو، این عشقمونو، این خستگیمونو، این نیت پاکمونو، این بنای عاشقانمونو.
ما که نمیدونیم، تو که میدونی.
ما که نمیشنویم، تو که میشنوی.
تو شنوايی. تو آگاهی.
از دل باخبری. از راز آگاهی.
تو صدای بیصدا رو هم میشنوی. تو نیت بینَما رو هم میبینی.
کار، فقط بالا بردن دیوار نبود.
دل بالا رفت. ایمان بالا رفت. بندگی بالا رفت.
خلاصه اینکه:
بعضی کارا، حتی اگه مقدس باشه، حتی اگه بزرگ باشه، باز بدون "یا ربّ"، ناقصه.
ابراهیم با اون مقام، اسماعیل با اون جایگاه، بازم ترسیدن که نکنه نپذیره.
و ما با اینهمه کوتاهی، با اینهمه غفلت، چطور دعا نکنیم؟ چطور نترسیم؟ چطور نگیم:
"رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا..."؟
وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ﴿۱۲۷﴾
معنی آیه:
وقتی ابراهیم و اسماعیل داشتن پایههای خانه کعبه رو میساختن، میگفتن: "پروردگارا، این کارو از ما بپذیر، که تو همیشه میشنوی و از همه چیز باخبری."
معنی تک تک کلمهها:
وَ: و، همچنین، اینجا
إِذْ: وقتی، وقتی که
يَرْفَعُ: میبره بالا، میزاره بالا، بلند میکنه
إِبْرَاهِيمُ: ابراهیم، پیامبر، پدر اسماعیل
الْقَوَاعِدَ: پایهها، ستونها، قسمتهای اصلی
مِنَ: از
الْبَيْتِ: خونه، کعبه
إِسْمَاعِيلُ: اسماعیل، پسر ابراهیم
رَبَّنَا: خدا جون، پروردگارا، ای خدا
تَقَبَّلْ: قبول کن، بپذیر، درست کن
مِنَّا: از ما، از طرف ما
إِنَّكَ: تویی که، تو هستی
أَنْتَ: تو
السَّمِيعُ: کسی که همه رو میشنوه، شنونده
الْعَلِيمُ: کسی که همه چی رو میدونه، آگاه
این آیه میگه:
آجر روی آجر. سنگ کنار سنگ.
دستها خاکی. دلها خدایی.
ابراهیم بالا میبرد. اسماعیل کمک میکرد.
دوتایی، با دستهای خسته، ولی دلهای پرنور، بالا میبردن دیوارو.
میساختن خونهی خدا رو.
نه واسه خودشون، نه واسه نام، نه واسه نون.
واسه خدا. فقط واسه خدا.
ولی همزمان با دست، زبون هم کار میکرد.
همزمان با ساختن، دعا هم میکردن.
میگفتن: خدایا…
قبول کن.
بپذیر.
از ما بگیر.
این تلاشمونو، این عشقمونو، این خستگیمونو، این نیت پاکمونو، این بنای عاشقانمونو.
ما که نمیدونیم، تو که میدونی.
ما که نمیشنویم، تو که میشنوی.
تو شنوايی. تو آگاهی.
از دل باخبری. از راز آگاهی.
تو صدای بیصدا رو هم میشنوی. تو نیت بینَما رو هم میبینی.
کار، فقط بالا بردن دیوار نبود.
دل بالا رفت. ایمان بالا رفت. بندگی بالا رفت.
خلاصه اینکه:
بعضی کارا، حتی اگه مقدس باشه، حتی اگه بزرگ باشه، باز بدون "یا ربّ"، ناقصه.
ابراهیم با اون مقام، اسماعیل با اون جایگاه، بازم ترسیدن که نکنه نپذیره.
و ما با اینهمه کوتاهی، با اینهمه غفلت، چطور دعا نکنیم؟ چطور نترسیم؟ چطور نگیم:
"رَبَّنا تَقَبَّل مِنّا..."؟
ما رو بساز…
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۱۲۸﴾
معنی آیه:
پروردگارا، ما رو تسلیم اراده خودت کن و از نسل ما امتی بساز که در فرمان تو باشه. راههای درست دینت رو به ما نشون بده و بر ما ببخش، که تو همیشه توبهپذیری و مهربونی.
معنی تک تک کلمهها:
رَبَّنَا: خدا جون، پروردگارا، ای خدا
وَاجْعَلْنَا: قرار بده ما رو، بساز ما رو
مُسْلِمَيْنِ: تسلیم شده، فرمانبردار، پیرو
لَكَ: برای تو، به خاطر تو، برای رضای تو
وَمِنْ: و از، و از طرف
ذُرِّيَّتِنَا: نسل ما، بچههای ما، فرزندان ما
أُمَّةً: گروهی، قوم، ملت
مُسْلِمَةً: تسلیم شده، مسلمان، فرمانبردار
لَكَ: برای تو، به خاطر تو، برای رضای تو
أَرِنَا: نشون بده به ما، به ما نشون بده، نشونمون بده
مَنَاسِكَنَا: عباداتمون، مناسکمون، کارهای مذهبی ما
تُبْ: برگرد، توبه کن، درگذر
عَلَيْنَا: بر ما، از طرف ما، به سمت ما
إِنَّكَ: تو هستی که، قطعاً تو، یقیناً تو
أَنْتَ: تو، تویی، تو هستی
التَّوَّابُ: خیلی توبهپذیر، بخشنده، خیلی بازگشتکننده
الرَّحِيمُ: مهربون، دلسوز، بخشنده
این آیه میگه:
ابراهیم بود. اسماعیل بود.
دلشون لرزید. زبونشون چرخید. دستشون بالا رفت. صداشون پُر از اشتیاق، پُر از درد، پُر از خواهش.
گفتن: خدایا…
نه فقط زندهمون کن، تسلیممون کن.
نه فقط مسلمون، که مسلمونِ تو، بندهی تو، خاکِ درِ تو.
ما رو تسلیم بکن، رام، بیادعا، بیغرور، صاف، صادق.
و بعد، چشم دوختن به فردا.
به بچهها، به نسل، به آینده.
گفتن از نسل ما، از تبار ما، یه امت بساز.
یه قوم، یه جماعت، یه جمع، که مال تو باشن، اهل تو باشن، بندهی تو باشن.
تو رو بخوان، تو رو بخوانن.
بعد، باز صداشون لرزید.
گفتن نشونمون بده. راه رو، رسم رو، راه و رسم بندگی رو.
مناسک رو. آداب رو. عبادت رو. خلوص رو.
بگو چی درسته، بگو چی غلطه، بگو چی باید کرد، بگو چی نباید.
یاد بده. نشون بده. روشن کن.
و بعد...
دلشکسته، اشکبار، با شرم، با عشق،
گفتن ببخش…
برگردون…
قبول کن…
ما رو از نو بساز، ما رو از نو ببخش، ما رو از نو بپذیر.
چون تو توّابی. چون تو میپذیری. چون تو میبخشی.
چون تو نهتنها میبینی، که در آغوش میگیری.
نهفقط میشنوی، که پاسخ میدی.
نهفقط میگذری، که نوازش میکنی.
خلاصه اینکه:
این دین، این بندگی، با یه دعا شروع شد.
دستهایی رو به آسمون، دلهایی رو به خدا.
از همون اول، تسلیم خواستن، نه تسلط.
پاکی خواستن، نه پلشتی..
و هنوزم راه همینه…
تسلیم شدن، پاک شدن، آموختن، بخشیده شدن.
همهش با یه "یا ربّ" شروع میشه.
رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَيْنَا إِنَّكَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ﴿۱۲۸﴾
معنی آیه:
پروردگارا، ما رو تسلیم اراده خودت کن و از نسل ما امتی بساز که در فرمان تو باشه. راههای درست دینت رو به ما نشون بده و بر ما ببخش، که تو همیشه توبهپذیری و مهربونی.
معنی تک تک کلمهها:
رَبَّنَا: خدا جون، پروردگارا، ای خدا
وَاجْعَلْنَا: قرار بده ما رو، بساز ما رو
مُسْلِمَيْنِ: تسلیم شده، فرمانبردار، پیرو
لَكَ: برای تو، به خاطر تو، برای رضای تو
وَمِنْ: و از، و از طرف
ذُرِّيَّتِنَا: نسل ما، بچههای ما، فرزندان ما
أُمَّةً: گروهی، قوم، ملت
مُسْلِمَةً: تسلیم شده، مسلمان، فرمانبردار
لَكَ: برای تو، به خاطر تو، برای رضای تو
أَرِنَا: نشون بده به ما، به ما نشون بده، نشونمون بده
مَنَاسِكَنَا: عباداتمون، مناسکمون، کارهای مذهبی ما
تُبْ: برگرد، توبه کن، درگذر
عَلَيْنَا: بر ما، از طرف ما، به سمت ما
إِنَّكَ: تو هستی که، قطعاً تو، یقیناً تو
أَنْتَ: تو، تویی، تو هستی
التَّوَّابُ: خیلی توبهپذیر، بخشنده، خیلی بازگشتکننده
الرَّحِيمُ: مهربون، دلسوز، بخشنده
این آیه میگه:
ابراهیم بود. اسماعیل بود.
دلشون لرزید. زبونشون چرخید. دستشون بالا رفت. صداشون پُر از اشتیاق، پُر از درد، پُر از خواهش.
گفتن: خدایا…
نه فقط زندهمون کن، تسلیممون کن.
نه فقط مسلمون، که مسلمونِ تو، بندهی تو، خاکِ درِ تو.
ما رو تسلیم بکن، رام، بیادعا، بیغرور، صاف، صادق.
و بعد، چشم دوختن به فردا.
به بچهها، به نسل، به آینده.
گفتن از نسل ما، از تبار ما، یه امت بساز.
یه قوم، یه جماعت، یه جمع، که مال تو باشن، اهل تو باشن، بندهی تو باشن.
تو رو بخوان، تو رو بخوانن.
بعد، باز صداشون لرزید.
گفتن نشونمون بده. راه رو، رسم رو، راه و رسم بندگی رو.
مناسک رو. آداب رو. عبادت رو. خلوص رو.
بگو چی درسته، بگو چی غلطه، بگو چی باید کرد، بگو چی نباید.
یاد بده. نشون بده. روشن کن.
و بعد...
دلشکسته، اشکبار، با شرم، با عشق،
گفتن ببخش…
برگردون…
قبول کن…
ما رو از نو بساز، ما رو از نو ببخش، ما رو از نو بپذیر.
چون تو توّابی. چون تو میپذیری. چون تو میبخشی.
چون تو نهتنها میبینی، که در آغوش میگیری.
نهفقط میشنوی، که پاسخ میدی.
نهفقط میگذری، که نوازش میکنی.
خلاصه اینکه:
این دین، این بندگی، با یه دعا شروع شد.
دستهایی رو به آسمون، دلهایی رو به خدا.
از همون اول، تسلیم خواستن، نه تسلط.
پاکی خواستن، نه پلشتی..
و هنوزم راه همینه…
تسلیم شدن، پاک شدن، آموختن، بخشیده شدن.
همهش با یه "یا ربّ" شروع میشه.
از بین خودشون، کسی که دلها رو پاک کنه...
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۲۹﴾
معنی آیه:
پروردگارا، از میان اونها کسی رو بفرست که آیاتت رو برایشون بخونه، کتاب و حکمت رو بهشون یاد بده و دلهاشون رو پاک کنه. چون تویی که همیشه شکستناپذیر و حکیمی.
معنی تک تک کلمهها:
رَبَّنَا: خدا جون، پروردگارا، ای خدا
ابْعَثْ: بفرست، بیدار کن
فِيهِمْ: توی اونها، در بین اونها، در دل اونها
رَسُولًا: پیامبری، رسولی، پیغمبری
مِنْهُمْ: از خودشون، از بین خودشون، از جمع خودشون
يَتْلُو: میخونه، تلاوت میکنه، میگه
عَلَيْهِمْ: به اونها، بر اونها، برای اونها
آيَاتِكَ: آیات تو، نشانههای تو، حرفهای تو
يُعَلِّمُهُمُ: و بهشون یاد میده، و آموزش میده بهشون، و تعلیم میکنه بهشون
الْكِتَابَ: کتاب، قرآن، دستورالعمل
الْحِكْمَةَ: حکمت، علم درست، دانایی
يُزَكِّيهِمْ: پاک میکنه اونها رو، تطهیر میکنه اونها رو، رشد میده به اونها
إِنَّكَ: تو هستی که، قطعاً تو، یقیناً تو
أَنْتَ: تو، تویی
الْعَزِيزُ: قوی، قدرتمند، شکستناپذیر
الْحَكِيمُ: حکیم، دانا، با فهم عمیق
این آیه میگه:
ابراهیم بود. اسماعیل بود. دعا کردن.
دلشون لرزید. اشکشون ریخت. صداشون رفت بالا.
گفتن: خدایا، خدایا، عزیزِ عزیز، بیهمتای مهربون،
تو که بزرگی، تو که بلدی، تو که میتونی...
تو که دل رو میبینی، تو که نیت رو میفهمی،
تو که بلدی راهو از چاه، نور رو از تاریکی، پاکی رو از پلیدی،
تو که حکیمی، عزیزی، شکستناپذیری...
پس یه کاری کن، یه لطفی کن، یه نوری بفرست.
از خودِ خودشون، از بینِ همین آدما، از همین خاکخوردهها، از همین آشناها،
یه پیامبر بفرست، یه رسول، یه راهبر.
تا بخونه، بخونه آیات تو رو،
تا بگه، بگه حرفهات رو، بگه کلماتت رو، بگه رازهای آسمونو، بگه درد دلهای تو رو.
تا یاد بده، آموزش بده، بفهمونه، جا بندازه،
تا حکمت بریزه تو دلها، تو ذهنها، تو رفتارها.
تا پاک کنه، شستوشو بده، تمیز کنه،
دلها رو، جونها رو، ذهنها رو، نیتها رو،
تا آدمها رو بالا بیاره، بلند کنه، سبک کنه، رها کنه.
چون تو بلدی، چون تو حکیمی، چون تو توانایی.
تو میدونی کی رو بفرستی، کجا بفرستی، با چه حرفی بفرستی.
این یه دعا نبود، یه خواهش نبود،
یه درد بود، یه اشتیاق بود، یه فریاد بود از دل یه بنده.
یه پدر، یه پیامبر، که فقط هدایت میخواست.
نه برای خودش، برای بعدیا، برای همیشهها، برای ما.
خلاصه اینکه:
دین با دعا شروع شد، با اشتیاق، با امید.
و پیامبر ما، جواب اون دعا بود.
اگه میخوای قدر این راهو بدونی،
بدون این نور، با گریه خواسته شد،
با اشک اجابت شد،
و با سختی، به تو رسید.
رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴿۱۲۹﴾
معنی آیه:
پروردگارا، از میان اونها کسی رو بفرست که آیاتت رو برایشون بخونه، کتاب و حکمت رو بهشون یاد بده و دلهاشون رو پاک کنه. چون تویی که همیشه شکستناپذیر و حکیمی.
معنی تک تک کلمهها:
رَبَّنَا: خدا جون، پروردگارا، ای خدا
ابْعَثْ: بفرست، بیدار کن
فِيهِمْ: توی اونها، در بین اونها، در دل اونها
رَسُولًا: پیامبری، رسولی، پیغمبری
مِنْهُمْ: از خودشون، از بین خودشون، از جمع خودشون
يَتْلُو: میخونه، تلاوت میکنه، میگه
عَلَيْهِمْ: به اونها، بر اونها، برای اونها
آيَاتِكَ: آیات تو، نشانههای تو، حرفهای تو
يُعَلِّمُهُمُ: و بهشون یاد میده، و آموزش میده بهشون، و تعلیم میکنه بهشون
الْكِتَابَ: کتاب، قرآن، دستورالعمل
الْحِكْمَةَ: حکمت، علم درست، دانایی
يُزَكِّيهِمْ: پاک میکنه اونها رو، تطهیر میکنه اونها رو، رشد میده به اونها
إِنَّكَ: تو هستی که، قطعاً تو، یقیناً تو
أَنْتَ: تو، تویی
الْعَزِيزُ: قوی، قدرتمند، شکستناپذیر
الْحَكِيمُ: حکیم، دانا، با فهم عمیق
این آیه میگه:
ابراهیم بود. اسماعیل بود. دعا کردن.
دلشون لرزید. اشکشون ریخت. صداشون رفت بالا.
گفتن: خدایا، خدایا، عزیزِ عزیز، بیهمتای مهربون،
تو که بزرگی، تو که بلدی، تو که میتونی...
تو که دل رو میبینی، تو که نیت رو میفهمی،
تو که بلدی راهو از چاه، نور رو از تاریکی، پاکی رو از پلیدی،
تو که حکیمی، عزیزی، شکستناپذیری...
پس یه کاری کن، یه لطفی کن، یه نوری بفرست.
از خودِ خودشون، از بینِ همین آدما، از همین خاکخوردهها، از همین آشناها،
یه پیامبر بفرست، یه رسول، یه راهبر.
تا بخونه، بخونه آیات تو رو،
تا بگه، بگه حرفهات رو، بگه کلماتت رو، بگه رازهای آسمونو، بگه درد دلهای تو رو.
تا یاد بده، آموزش بده، بفهمونه، جا بندازه،
تا حکمت بریزه تو دلها، تو ذهنها، تو رفتارها.
تا پاک کنه، شستوشو بده، تمیز کنه،
دلها رو، جونها رو، ذهنها رو، نیتها رو،
تا آدمها رو بالا بیاره، بلند کنه، سبک کنه، رها کنه.
چون تو بلدی، چون تو حکیمی، چون تو توانایی.
تو میدونی کی رو بفرستی، کجا بفرستی، با چه حرفی بفرستی.
این یه دعا نبود، یه خواهش نبود،
یه درد بود، یه اشتیاق بود، یه فریاد بود از دل یه بنده.
یه پدر، یه پیامبر، که فقط هدایت میخواست.
نه برای خودش، برای بعدیا، برای همیشهها، برای ما.
خلاصه اینکه:
دین با دعا شروع شد، با اشتیاق، با امید.
و پیامبر ما، جواب اون دعا بود.
اگه میخوای قدر این راهو بدونی،
بدون این نور، با گریه خواسته شد،
با اشک اجابت شد،
و با سختی، به تو رسید.
"ابراهیم یه آدم نبود… یه معیار بود"
وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۳۰﴾
معنی آیه:
چه کسی جز کسی که دلش از حقیقت دور شده، از راه ابراهیم سرپیچی میکند؟ ما ابراهیم رو در این دنیا انتخاب کردیم و مطمئناً در آخرت هم از بهترینها خواهد بود.
معنی تک تک کلمهها:
وَمَنْ: و کسی که، و هر کسی که، و هر کسی
يَرْغَب عَنْ: دوری میکنه از، جدا میشه از
مِلَّةِ: دین، روش، آیین
إِبْرَاهِيمَ: ابراهیم، پیامبر، پدر اسماعیل
إِلَّا: مگر، غیر از، جز
مَنْ: کسی که، هر کسی که، اون که
سَفِهَ: حماقت کرده، دیوانهوار عمل کرده، عقلش رو از دست داده
نَفْسَهُ: خودشو، خودش، دل خودشو
وَلَقَدِ: و البته، و قطعا، و واقعا
اصْطَفَيْنَاهُ: انتخابش کردیم، برگزیدیمش، ویژهاش کردیم
فِي: در، در داخل، توی
الدُّنْيَا: دنیا، این دنیا، زندگی دنیوی
وَإِنَّهُ: و قطعا اون، و حقیقتا اون، و یقینا اون
فِي: در، در داخل، توی
الْآخِرَةِ: آخرت، روز قیامت، زندگی بعدی
لَمِنَ: قطعا از، یقیناً از، حتما از
الصَّالِحِينَ: خوبها، درستکارها، نیکوکارها
این آیه میگه:
ابراهیمو میشناسی؟
همونی که دل داد، تن داد، راه رفت، صبر کرد، ساخت، سوخت، اما نایستاد.
همونی که خندید، گریه کرد، دوید، ایستاد، ولی خم نشد.
همونی که گفت نه. گفت باش. گفت بمان.
همونی که آسمونو نگاه کرد، زمینو پشت سر گذاشت.
دست کشید از هر چی باید میکشید.
تا بمونه. تا بسازه. تا بگه: فقط خدا.
حالا بگو، کیه که از راهِ اون رو بگردونه؟
کیه که پشت کنه؟
جز اون که عقلشو باخته؟
جز اون که سبک شده؟
سبک، پوچ، توخالی.
بیفکر، بیریشه، بیفهم.
ابراهیم، یه آدم نبود. یه راه بود. یه آیینه بود. یه قله بود.
خدا خودش انتخابش کرد.
خودِ خودِ خدا انتخابش کرد.
نه بهخاطر ظاهرش، نه بهخاطر نسبش،
بهخاطر دلش. بهخاطر باورش. بهخاطر تسلیمش.
خدا توی دنیا انتخابش کرد.
تو آخرت، گذاشتش تو صف خوبا. تو صف پاکا. تو صف صالحا.
ابراهیم پُر بود. سرشار بود. لبریز بود.
از نور، از یقین، از بندگی.
بیادعا، ولی پرادعا برای خدا.
بیغرور، ولی پرغرور برای ایمان.
ایمانو بوسید، به قلبش چسبوند، به زندگیش داد.
حالا هر کی پشت کنه به راهش، داره پشت میکنه به خودش.
داره عقلشو لگد میکنه.
خودشو، شرافتشو، فهمشو.
خلاصه اینکه:
راه ابراهیم، راه سبکی نیست.
راه سنگینیه.
راه ایمانه. راه رشده. راه بندگیه.
هر کی از این راه بگذره، از خودش گذشته.
و هر کی بمونه، خدا باهاشه.
همینجا، همینجا رو زمین...
و اونجا... اونجا تو آخرت...
تو جمع خوبا، تو دلِ رضای خدا.
وَمَنْ يَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْرَاهِيمَ إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا وَإِنَّهُ فِي الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۳۰﴾
معنی آیه:
چه کسی جز کسی که دلش از حقیقت دور شده، از راه ابراهیم سرپیچی میکند؟ ما ابراهیم رو در این دنیا انتخاب کردیم و مطمئناً در آخرت هم از بهترینها خواهد بود.
معنی تک تک کلمهها:
وَمَنْ: و کسی که، و هر کسی که، و هر کسی
يَرْغَب عَنْ: دوری میکنه از، جدا میشه از
مِلَّةِ: دین، روش، آیین
إِبْرَاهِيمَ: ابراهیم، پیامبر، پدر اسماعیل
إِلَّا: مگر، غیر از، جز
مَنْ: کسی که، هر کسی که، اون که
سَفِهَ: حماقت کرده، دیوانهوار عمل کرده، عقلش رو از دست داده
نَفْسَهُ: خودشو، خودش، دل خودشو
وَلَقَدِ: و البته، و قطعا، و واقعا
اصْطَفَيْنَاهُ: انتخابش کردیم، برگزیدیمش، ویژهاش کردیم
فِي: در، در داخل، توی
الدُّنْيَا: دنیا، این دنیا، زندگی دنیوی
وَإِنَّهُ: و قطعا اون، و حقیقتا اون، و یقینا اون
فِي: در، در داخل، توی
الْآخِرَةِ: آخرت، روز قیامت، زندگی بعدی
لَمِنَ: قطعا از، یقیناً از، حتما از
الصَّالِحِينَ: خوبها، درستکارها، نیکوکارها
این آیه میگه:
ابراهیمو میشناسی؟
همونی که دل داد، تن داد، راه رفت، صبر کرد، ساخت، سوخت، اما نایستاد.
همونی که خندید، گریه کرد، دوید، ایستاد، ولی خم نشد.
همونی که گفت نه. گفت باش. گفت بمان.
همونی که آسمونو نگاه کرد، زمینو پشت سر گذاشت.
دست کشید از هر چی باید میکشید.
تا بمونه. تا بسازه. تا بگه: فقط خدا.
حالا بگو، کیه که از راهِ اون رو بگردونه؟
کیه که پشت کنه؟
جز اون که عقلشو باخته؟
جز اون که سبک شده؟
سبک، پوچ، توخالی.
بیفکر، بیریشه، بیفهم.
ابراهیم، یه آدم نبود. یه راه بود. یه آیینه بود. یه قله بود.
خدا خودش انتخابش کرد.
خودِ خودِ خدا انتخابش کرد.
نه بهخاطر ظاهرش، نه بهخاطر نسبش،
بهخاطر دلش. بهخاطر باورش. بهخاطر تسلیمش.
خدا توی دنیا انتخابش کرد.
تو آخرت، گذاشتش تو صف خوبا. تو صف پاکا. تو صف صالحا.
ابراهیم پُر بود. سرشار بود. لبریز بود.
از نور، از یقین، از بندگی.
بیادعا، ولی پرادعا برای خدا.
بیغرور، ولی پرغرور برای ایمان.
ایمانو بوسید، به قلبش چسبوند، به زندگیش داد.
حالا هر کی پشت کنه به راهش، داره پشت میکنه به خودش.
داره عقلشو لگد میکنه.
خودشو، شرافتشو، فهمشو.
خلاصه اینکه:
راه ابراهیم، راه سبکی نیست.
راه سنگینیه.
راه ایمانه. راه رشده. راه بندگیه.
هر کی از این راه بگذره، از خودش گذشته.
و هر کی بمونه، خدا باهاشه.
همینجا، همینجا رو زمین...
و اونجا... اونجا تو آخرت...
تو جمع خوبا، تو دلِ رضای خدا.
فقط یه بله برای خدا
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۳۱﴾
معنی آیه:
وقتی پروردگارش به او گفت تسلیم شو، گفت: "من خودم رو تسلیم پروردگار تمام جهانها میکنم."
معنی تک تک کلمهها:
إِذْ: وقتی، موقعی که، زمانی که
قَالَ: گفت، گفتش
لَهُ: به او، به خودش
رَبُّهُ: پروردگارش، خداش، صاحبش
أَسْلِمْ: تسلیم شو، به خدا بسپار، تسلیم شو به اراده خدا
قَالَ: گفت، گفتش
أَسْلَمْتُ: تسلیم شدم، خودمو سپردم، تسلیم خدا شدم
لِرَبِّ: برای پروردگار، برای خدا
الْعَالَمِينَ: همه موجودات، همه دنیاها، جهانیان
این آیه میگه:
اون لحظه...
لحظهای که خدا گفت: «تسلیم شو»
نه سوال پرسید، نه مکث کرد، نه چونه زد، نه منتظر موند.
نه ترسید، نه دو دو تا چهار تا کرد، نه حساب و کتاب کرد.
فقط گفت: «تسلیم شدم».
گفت: «چشم». گفت: «قبوله». گفت: «برای تو».
تسلیم شد، با دل، با جون، با تمام تار و پودش.
با همهی خودش. با تموم تردیداش، با همهی ترسهاش.
انگار یه دکمهای توی دلش زده باشن،
یه برق، یه نور، یه صدای آروم که گفت: بسه! وقتشه! برو! بروتو آغوش خدا!
هیچ چیزی رو نگه نداشت.
نه غرور، نه شک، نه خواستههای کوچیک.
همه رو گذاشت زمین.
افتاد به پای خدا.
سرتسلیم، دلسپرده، رام، آروم، بیادعا.
به خدا گفت: تویی!
فقط تو!
نه کسی دیگه، نه چیزی دیگه.
نه من، نه دنیا، نه ترس، نه رویا، فقط تو.
یه «بله» گفت و رفت.
یه «چشم» گفت و رها کرد.
رفت سمت نوری که نمیدونست تهش چیه،
اما میدونست خدا اونجاست.
راه افتاد، بلند شد،
جاده رو بوسید، خاک رو بوسید،
پای بندگی رو بوسید.
با دلِ پُر از دوست داشتن،
با چشمِ پُر از اشتیاق،
با صدای پر از آره،
گفت:اومدم! و تسلیم.
حکم آنچه تو فرمایی
و این تسلیم، یه بلهی ساده نبود.
یه دنیا دلسپردن بود.
یه عالمه جرأت، یه کوه اطمینان.
یه تصمیم که دنیا رو عوض کرد، نسلها رو روشن کرد،
یه قدم که تاریخو ساخت.
خلاصه اینکه:
تسلیمِ ابراهیم، فقط یه جواب نبود.
یه تسلیم واقعی، یعنی همهچیزتو بریزی پای خدا.
یعنی بیحرف، بیادعا، فقط بگی: تو، فقط تو، همیشه تو. من همه تو، ما همه تو.
و ما اگه میخوایم از نسل ابراهیم باشیم، باید بلد باشیم که دل بسپریم، باید بلد باشیم که چشم ببندیم و بگیم: چشم، هر چی تو بگی، هر جا تو باشی.
إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۱۳۱﴾
معنی آیه:
وقتی پروردگارش به او گفت تسلیم شو، گفت: "من خودم رو تسلیم پروردگار تمام جهانها میکنم."
معنی تک تک کلمهها:
إِذْ: وقتی، موقعی که، زمانی که
قَالَ: گفت، گفتش
لَهُ: به او، به خودش
رَبُّهُ: پروردگارش، خداش، صاحبش
أَسْلِمْ: تسلیم شو، به خدا بسپار، تسلیم شو به اراده خدا
قَالَ: گفت، گفتش
أَسْلَمْتُ: تسلیم شدم، خودمو سپردم، تسلیم خدا شدم
لِرَبِّ: برای پروردگار، برای خدا
الْعَالَمِينَ: همه موجودات، همه دنیاها، جهانیان
این آیه میگه:
اون لحظه...
لحظهای که خدا گفت: «تسلیم شو»
نه سوال پرسید، نه مکث کرد، نه چونه زد، نه منتظر موند.
نه ترسید، نه دو دو تا چهار تا کرد، نه حساب و کتاب کرد.
فقط گفت: «تسلیم شدم».
گفت: «چشم». گفت: «قبوله». گفت: «برای تو».
تسلیم شد، با دل، با جون، با تمام تار و پودش.
با همهی خودش. با تموم تردیداش، با همهی ترسهاش.
انگار یه دکمهای توی دلش زده باشن،
یه برق، یه نور، یه صدای آروم که گفت: بسه! وقتشه! برو! بروتو آغوش خدا!
هیچ چیزی رو نگه نداشت.
نه غرور، نه شک، نه خواستههای کوچیک.
همه رو گذاشت زمین.
افتاد به پای خدا.
سرتسلیم، دلسپرده، رام، آروم، بیادعا.
به خدا گفت: تویی!
فقط تو!
نه کسی دیگه، نه چیزی دیگه.
نه من، نه دنیا، نه ترس، نه رویا، فقط تو.
یه «بله» گفت و رفت.
یه «چشم» گفت و رها کرد.
رفت سمت نوری که نمیدونست تهش چیه،
اما میدونست خدا اونجاست.
راه افتاد، بلند شد،
جاده رو بوسید، خاک رو بوسید،
پای بندگی رو بوسید.
با دلِ پُر از دوست داشتن،
با چشمِ پُر از اشتیاق،
با صدای پر از آره،
گفت:اومدم! و تسلیم.
حکم آنچه تو فرمایی
و این تسلیم، یه بلهی ساده نبود.
یه دنیا دلسپردن بود.
یه عالمه جرأت، یه کوه اطمینان.
یه تصمیم که دنیا رو عوض کرد، نسلها رو روشن کرد،
یه قدم که تاریخو ساخت.
خلاصه اینکه:
تسلیمِ ابراهیم، فقط یه جواب نبود.
یه تسلیم واقعی، یعنی همهچیزتو بریزی پای خدا.
یعنی بیحرف، بیادعا، فقط بگی: تو، فقط تو، همیشه تو. من همه تو، ما همه تو.
و ما اگه میخوایم از نسل ابراهیم باشیم، باید بلد باشیم که دل بسپریم، باید بلد باشیم که چشم ببندیم و بگیم: چشم، هر چی تو بگی، هر جا تو باشی.
تسلیم باش… تا آخر، تا دیدار
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۱۳۲﴾
معنی آیه:
ابراهیم و یعقوب به فرزنداشون سفارش کرده بودن و هر دو توی وصیتشون اینطور گفتن: "ای پسرانم، خداوند این دین رو برای شما انتخاب کرده، پس حتماً باید جز به حالت تسلیم در برابر خدا نمیرین."
معنی تک تک کلمهها:
وَصَّى: سفارش کرد، وصیت کرد، توصیه کرد
بِهَا: به این، به این دین، به این کار
إِبْرَاهِيمُ: ابراهیم، پیامبر، پدر اسماعیل
بَنِيهِ: بچههاش، فرزندانش، اولادش
يَعْقُوبُ: یعقوب، پیامبر، پدر دوازده قبیله
يَا: ای، ای که، ای بچهها
بَنِيَّ: بچههایم، فرزندانم، پسرانم
إِنَّ: یقیناً، قطعاً، بدون شک
اللَّهَ: خدا، پروردگار، خالق
اصْطَفَى: انتخاب کرده، برگزیده، ویژه کرده
لَكُمُ: برای شما، برای شماها
الدِّينَ: دین، آیین، روش
فَلَاتَمُوتُنَّ: پس نمیرید
إِلَّا: مگر، غیر از، جز
أَنْتُمْ: شما، در حالی که شما، وقتی شما
مُسْلِمُونَ: تسلیم شدهها، مسلمانها، فرمانبردارها
این آیه میگه:
ابراهیم،یعقوب در اون دم دمای رفتن.
دلهاشون پر از شوق، پر از عشق، و پر از اضطراب.
نگاه کردن به بچههاشون. به نورِ چشمهاشون.
لبها لرزید، صداشون لرزید، دلشون لرزید.
ولی وصیت کردن.
سفارش کردن.
تأکید کردن.
التماس کردن.
گفتن: بچهها، گوش کنین.
دین، فقط یه رسم نیست.
فقط یه یادگاری نیست.
یه انتخابه. یه انتخاب خدایی.
خودِ خدا براتون انتخابش کرده.
براتون پسندیده.
پسندیده نابترینو، پاکترینو، روشنترینو.
پس حواستون باشه.
مواظب باشین. بیدار بمونین.
با این دین بمونین.
با این راه بمیرین.
با این نور خاموش نشین.
بدون تسلیم، بدون ایمان، از این دنیا نرین.
بدون خدا، بدون بندگی، چشم روی دنیا نبندین.
نه با اسم، نه با رسم.
نه با عادت، نه با ادعا.
با باور. با تسلیم. با ایمان واقعی.
و این وصیتِ پدر بود.
وصیتِ پیامبر بود.
وصیتِ دلسوخته بود.
وصیتِ عاشقِ دین بود.
تا آخرین لحظه، تا آخرین نفس،
فقط گفت: ایمان، ایمان، ایمان.
بمونین. بپذیرین. تسلیم بمیرین.
خلاصه اینکه:
دین، فقط برای زندهگی نیست.
برای مردن هم هست.
برای لحظهی آخر، لحظهی کوچ، لحظهی رفتن.
ابراهیم گفت، یعقوب گفت:
نذارید این نعمت، این هدیه، این گوهر،
بیصاحب بمونه.
نذارید بیدین بمیرید.
نذارید بیخدا برین.
زنده با دین، مرده با تسلیم.
این یعنی پیروزی. این یعنی نجات.
وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿۱۳۲﴾
معنی آیه:
ابراهیم و یعقوب به فرزنداشون سفارش کرده بودن و هر دو توی وصیتشون اینطور گفتن: "ای پسرانم، خداوند این دین رو برای شما انتخاب کرده، پس حتماً باید جز به حالت تسلیم در برابر خدا نمیرین."
معنی تک تک کلمهها:
وَصَّى: سفارش کرد، وصیت کرد، توصیه کرد
بِهَا: به این، به این دین، به این کار
إِبْرَاهِيمُ: ابراهیم، پیامبر، پدر اسماعیل
بَنِيهِ: بچههاش، فرزندانش، اولادش
يَعْقُوبُ: یعقوب، پیامبر، پدر دوازده قبیله
يَا: ای، ای که، ای بچهها
بَنِيَّ: بچههایم، فرزندانم، پسرانم
إِنَّ: یقیناً، قطعاً، بدون شک
اللَّهَ: خدا، پروردگار، خالق
اصْطَفَى: انتخاب کرده، برگزیده، ویژه کرده
لَكُمُ: برای شما، برای شماها
الدِّينَ: دین، آیین، روش
فَلَاتَمُوتُنَّ: پس نمیرید
إِلَّا: مگر، غیر از، جز
أَنْتُمْ: شما، در حالی که شما، وقتی شما
مُسْلِمُونَ: تسلیم شدهها، مسلمانها، فرمانبردارها
این آیه میگه:
ابراهیم،یعقوب در اون دم دمای رفتن.
دلهاشون پر از شوق، پر از عشق، و پر از اضطراب.
نگاه کردن به بچههاشون. به نورِ چشمهاشون.
لبها لرزید، صداشون لرزید، دلشون لرزید.
ولی وصیت کردن.
سفارش کردن.
تأکید کردن.
التماس کردن.
گفتن: بچهها، گوش کنین.
دین، فقط یه رسم نیست.
فقط یه یادگاری نیست.
یه انتخابه. یه انتخاب خدایی.
خودِ خدا براتون انتخابش کرده.
براتون پسندیده.
پسندیده نابترینو، پاکترینو، روشنترینو.
پس حواستون باشه.
مواظب باشین. بیدار بمونین.
با این دین بمونین.
با این راه بمیرین.
با این نور خاموش نشین.
بدون تسلیم، بدون ایمان، از این دنیا نرین.
بدون خدا، بدون بندگی، چشم روی دنیا نبندین.
نه با اسم، نه با رسم.
نه با عادت، نه با ادعا.
با باور. با تسلیم. با ایمان واقعی.
و این وصیتِ پدر بود.
وصیتِ پیامبر بود.
وصیتِ دلسوخته بود.
وصیتِ عاشقِ دین بود.
تا آخرین لحظه، تا آخرین نفس،
فقط گفت: ایمان، ایمان، ایمان.
بمونین. بپذیرین. تسلیم بمیرین.
خلاصه اینکه:
دین، فقط برای زندهگی نیست.
برای مردن هم هست.
برای لحظهی آخر، لحظهی کوچ، لحظهی رفتن.
ابراهیم گفت، یعقوب گفت:
نذارید این نعمت، این هدیه، این گوهر،
بیصاحب بمونه.
نذارید بیدین بمیرید.
نذارید بیخدا برین.
زنده با دین، مرده با تسلیم.
این یعنی پیروزی. این یعنی نجات.
یه سوالِ آخر، یه دلنگرونیِ خدایی
أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۱۳۳﴾
معنی آیه:
آیا وقتی که مرگ به سراغ یعقوب اومد، شما حاضر بودید؟ زمانی که به پسرانش گفت: "بعد از من چه کسی رو میخواهید بپرستید؟" اونها جواب دادن: "معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم، اسماعیل و اسحاق، معبودی یگانه رو میپرستیم و در برابر او تسلیمیم."
معنی تک تک کلمهها:
أَمْ: آیا، یا
كُنْتُمْ: بودید، شما بودید
شُهَدَاءَ: شاهدها، ناظرها، گواهها
إِذْ: وقتی که، زمانی که، موقعی که
حَضَرَ: نزدیک شد، آمد، رسید
يَعْقُوبُ: یعقوب، پیامبر، پدر دوازده قبیله
الْمَوْتُ: مرگ، فوت، پایان عمر
إِذْ: وقتی که، زمانی که، موقعی که
قَالَ: گفت، گفتش
لِبَنِيهِ: به بچههاش، به فرزندانش، به پسرانش
مَا: چه، چی، چه چیزی
تَعْبُدُونَ: پرستش میکنید، عبادت میکنید، میپرستید
مِنْ بَعْدِي: بعد از من، پس از من
قَالُوا: گفتند، جواب دادند، گفتن
نَعْبُدُ: عبادت میکنیم، پرستش میکنیم، میپرستیم
إِلَهَكَ: خدایت، پروردگارت، معبود تو
وَإِلَهَ: و خدای، و معبود، و پروردگار
آبَائِكَ: پدرانت، اجداد تو، پدران تو
إِبْرَاهِيمَ: ابراهیم، پیامبر، پدر اسماعیل
إِسْمَاعِيلَ: اسماعیل، پسر ابراهیم، پیامبر
وَإِسْحَاقَ: اسحاق، پسر ابراهیم، پیامبر
إِلَهًا: خدایی، معبودی، پروردگاری
وَاحِدًا: یکی، یکتا، تنها
وَنَحْنُ: و ما، ما هم
لَهُ: برای او، برای خدا، به او
مُسْلِمُونَ: تسلیم شدهها، مسلمانها، فرمانبردارها
این آیه میگه:
لحظهی آخر بود.
نفسها سنگین، صدا آهسته، نگاه خیره.
قلبش پر از سوال، پر از امید، پر از نگرانی.
مرگ نزدیک بود، ولی دلش جای دیگه بود.
به بچههاش نگاه کرد، با اشک، با عشق، با دلنگرونی.
پرسید: بعد من چی؟ بعد باباتون چی میپرستید؟
نگفت: ثروتو چی میکنین؟ میراثو چطور تقسیم میکنین؟
فقط پرسید: راهم، ایمانم، خدایم… باهاش چیکار میکنین؟
نگران دین بود، نه دنیا.
نگران قلب بچههاش بود، نه خونه و مال و اسم و رسمش.
و بچهها... چه جوابی دادن!
چه قشنگ، چه صاف، چه محکم، چه آروم.
گفتن: همون خدا، همون یکی، همون یکتا.
همون که تو میپرستیدی، همون که ابراهیم میشناخت،
همون که اسماعیل صداش میکرد،
همون که اسحاق عاشقش بود.
گفتن: ما همون راهو میریم.
ما همون خدارو میخوایم.
ما تسلیمیم. بندهایم. رامیم. اهل خدا و اهل ایمان.
چه جواب امنی.
چه پاسخ آرومی.
چه عهدی، چه وفایی، چه پیوندی.
یعقوب، رفت. با لبخند رفت. با خیال راحت رفت.
دید که دینش موند، راهش زندهست، و خدا تو دل بچههاش زندهست.
خلاصه اینکه؛
اگه آخرین نفسمون برسه، اگه لحظهی رفتن باشه،
چی میپرسیم؟
از چی میپرسیم؟
از دل بچههامون، از ایمانشون، از راهشون یا از حساب بانکیشون؟
یعقوب فقط یه پدر نبود،
یه مربی بود، یه معلم بود، یه عاشقِ خدا بود،
اگه میخوایم مثل یعقوب بمیریم،
باید مثل یعقوب زندگی کنیم.
با ایمان، با تربیت، با دلهرهی هدایت.
با قلبی که فقط نگران خداست، نه دنیا.
أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قَالُوا نَعْبُدُ إِلَهَكَ وَإِلَهَ آبَائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلَهًا وَاحِدًا وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ ﴿۱۳۳﴾
معنی آیه:
آیا وقتی که مرگ به سراغ یعقوب اومد، شما حاضر بودید؟ زمانی که به پسرانش گفت: "بعد از من چه کسی رو میخواهید بپرستید؟" اونها جواب دادن: "معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم، اسماعیل و اسحاق، معبودی یگانه رو میپرستیم و در برابر او تسلیمیم."
معنی تک تک کلمهها:
أَمْ: آیا، یا
كُنْتُمْ: بودید، شما بودید
شُهَدَاءَ: شاهدها، ناظرها، گواهها
إِذْ: وقتی که، زمانی که، موقعی که
حَضَرَ: نزدیک شد، آمد، رسید
يَعْقُوبُ: یعقوب، پیامبر، پدر دوازده قبیله
الْمَوْتُ: مرگ، فوت، پایان عمر
إِذْ: وقتی که، زمانی که، موقعی که
قَالَ: گفت، گفتش
لِبَنِيهِ: به بچههاش، به فرزندانش، به پسرانش
مَا: چه، چی، چه چیزی
تَعْبُدُونَ: پرستش میکنید، عبادت میکنید، میپرستید
مِنْ بَعْدِي: بعد از من، پس از من
قَالُوا: گفتند، جواب دادند، گفتن
نَعْبُدُ: عبادت میکنیم، پرستش میکنیم، میپرستیم
إِلَهَكَ: خدایت، پروردگارت، معبود تو
وَإِلَهَ: و خدای، و معبود، و پروردگار
آبَائِكَ: پدرانت، اجداد تو، پدران تو
إِبْرَاهِيمَ: ابراهیم، پیامبر، پدر اسماعیل
إِسْمَاعِيلَ: اسماعیل، پسر ابراهیم، پیامبر
وَإِسْحَاقَ: اسحاق، پسر ابراهیم، پیامبر
إِلَهًا: خدایی، معبودی، پروردگاری
وَاحِدًا: یکی، یکتا، تنها
وَنَحْنُ: و ما، ما هم
لَهُ: برای او، برای خدا، به او
مُسْلِمُونَ: تسلیم شدهها، مسلمانها، فرمانبردارها
این آیه میگه:
لحظهی آخر بود.
نفسها سنگین، صدا آهسته، نگاه خیره.
قلبش پر از سوال، پر از امید، پر از نگرانی.
مرگ نزدیک بود، ولی دلش جای دیگه بود.
به بچههاش نگاه کرد، با اشک، با عشق، با دلنگرونی.
پرسید: بعد من چی؟ بعد باباتون چی میپرستید؟
نگفت: ثروتو چی میکنین؟ میراثو چطور تقسیم میکنین؟
فقط پرسید: راهم، ایمانم، خدایم… باهاش چیکار میکنین؟
نگران دین بود، نه دنیا.
نگران قلب بچههاش بود، نه خونه و مال و اسم و رسمش.
و بچهها... چه جوابی دادن!
چه قشنگ، چه صاف، چه محکم، چه آروم.
گفتن: همون خدا، همون یکی، همون یکتا.
همون که تو میپرستیدی، همون که ابراهیم میشناخت،
همون که اسماعیل صداش میکرد،
همون که اسحاق عاشقش بود.
گفتن: ما همون راهو میریم.
ما همون خدارو میخوایم.
ما تسلیمیم. بندهایم. رامیم. اهل خدا و اهل ایمان.
چه جواب امنی.
چه پاسخ آرومی.
چه عهدی، چه وفایی، چه پیوندی.
یعقوب، رفت. با لبخند رفت. با خیال راحت رفت.
دید که دینش موند، راهش زندهست، و خدا تو دل بچههاش زندهست.
خلاصه اینکه؛
اگه آخرین نفسمون برسه، اگه لحظهی رفتن باشه،
چی میپرسیم؟
از چی میپرسیم؟
از دل بچههامون، از ایمانشون، از راهشون یا از حساب بانکیشون؟
یعقوب فقط یه پدر نبود،
یه مربی بود، یه معلم بود، یه عاشقِ خدا بود،
اگه میخوایم مثل یعقوب بمیریم،
باید مثل یعقوب زندگی کنیم.
با ایمان، با تربیت، با دلهرهی هدایت.
با قلبی که فقط نگران خداست، نه دنیا.
فقط تلاش خودت
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۳۴﴾
معنی آیه:
آن گروه دیگه به پایان عمرشون رسیدن. دستاوردهای اونها برای خودشونه و دستاورد شما هم برای خودتون. شما بابت کارهایی که اونها کردهاند، هیچوقت بازخواست نمیشید.
معنی تک تک کلمهها:
تِلْكَ: اون، اونها، این
أُمَّةٌ: ملت، گروه، جامعه
قَدْ: قطعا، حتما، در واقع
خَلَتْ: گذشته، رفته، از بین رفته
لَهَا: برای اونها، متعلق به اونها، برای اونها بوده
مَا: چیزی که، چیزی
كَسَبَتْ: کسب کرده، به دست آورده، انجام داده
وَلَكُمْ: و برای شما، برای شماها، از آن شما
مَا: چیزی که، چیزی که به دست آوردید
كَسَبْتُمْ: به دست آوردید، کسب کردید، انجام دادید
وَلَا: و نه، و اصلاً نه، و هیچ
تُسْأَلُونَ: پرسیده میشوید، سوال میشه از شما
عَمَّا: از آنچه که، دربارهی چیزی که، درباره آنچه که
كَانُوا يَعْمَلُونَ: انجام میدادند، عمل میکردند، کار میکردند
این آیه میگه:
رفتن آدما.
نسلها گذشتن.
اونایی که بودن، دیگه نیستن.
قصهشون تموم شد. راهشونو رفتن.
کاراشونو کردن، نتیجهشو چیدن،
ثواب یا عقاب، پاداش یا تاوان، سهم خودشون شد. هرچه شد. هرچه بود.
هر چی کاشتن، همونو درو کردن.
هر چی بافتن، همونو پوشیدن.
نه چیزی از تو کم میکنه، نه چیزی به تو اضافه.
اونا بودن، بودنشون تموم شد.
تو هستی، هستی تو هم تموم میشه.
تو میسازی، تو میکاری.
هر چی بکنی، مال خودته.
هر چی نکاری، حسرتش مال خودته.
نه بهخاطر اونا حساب پس میدی،
نه بهخاطر اونا نجات پیدا میکنی.
پدر خوب بود؟ باشه!
مادر مؤمنه؟ خب که چی؟
اجداد نور بودن؟ دمشون گرم!
اما تو چی؟
تو چی کاشتی؟ تو چی ساختی؟ تو چی انتخاب کردی؟
خودت مهمی، خودت مسئولی، خودت جواب میدی.
اسم، نسب، نسل، فامیل، نژاد، گذشته، اسطوره، تاریخ، هیچکدوم، هیچی، اگر خودت کاری نکنی.
اونا رفتن.
تو موندی.
اونا کار کردن.
تو هم باید کار بکنی.
سایهی کسی نجات نمیده.
زیر اسم کسی نمیشه قایم شد.
با کارای دیگرون، نمیشه سرافراز شد.
با کارای خودت باید قد بکشی، باید اوج بگیری، باید رو سفید باشی.
خلاصه اینکه:
گذشته خوب بود؟ آفرین!
اما الان، نوبت توئه.
تو باید بجنگی. تو باید بسازی.
تو باید خودتو نجات بدی.
دین، با ارث نمیمونه.
با عمل میمونه.
با ایمان خودت، با تصمیم خودت، و با راهی که خودت میری.
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۳۴﴾
معنی آیه:
آن گروه دیگه به پایان عمرشون رسیدن. دستاوردهای اونها برای خودشونه و دستاورد شما هم برای خودتون. شما بابت کارهایی که اونها کردهاند، هیچوقت بازخواست نمیشید.
معنی تک تک کلمهها:
تِلْكَ: اون، اونها، این
أُمَّةٌ: ملت، گروه، جامعه
قَدْ: قطعا، حتما، در واقع
خَلَتْ: گذشته، رفته، از بین رفته
لَهَا: برای اونها، متعلق به اونها، برای اونها بوده
مَا: چیزی که، چیزی
كَسَبَتْ: کسب کرده، به دست آورده، انجام داده
وَلَكُمْ: و برای شما، برای شماها، از آن شما
مَا: چیزی که، چیزی که به دست آوردید
كَسَبْتُمْ: به دست آوردید، کسب کردید، انجام دادید
وَلَا: و نه، و اصلاً نه، و هیچ
تُسْأَلُونَ: پرسیده میشوید، سوال میشه از شما
عَمَّا: از آنچه که، دربارهی چیزی که، درباره آنچه که
كَانُوا يَعْمَلُونَ: انجام میدادند، عمل میکردند، کار میکردند
این آیه میگه:
رفتن آدما.
نسلها گذشتن.
اونایی که بودن، دیگه نیستن.
قصهشون تموم شد. راهشونو رفتن.
کاراشونو کردن، نتیجهشو چیدن،
ثواب یا عقاب، پاداش یا تاوان، سهم خودشون شد. هرچه شد. هرچه بود.
هر چی کاشتن، همونو درو کردن.
هر چی بافتن، همونو پوشیدن.
نه چیزی از تو کم میکنه، نه چیزی به تو اضافه.
اونا بودن، بودنشون تموم شد.
تو هستی، هستی تو هم تموم میشه.
تو میسازی، تو میکاری.
هر چی بکنی، مال خودته.
هر چی نکاری، حسرتش مال خودته.
نه بهخاطر اونا حساب پس میدی،
نه بهخاطر اونا نجات پیدا میکنی.
پدر خوب بود؟ باشه!
مادر مؤمنه؟ خب که چی؟
اجداد نور بودن؟ دمشون گرم!
اما تو چی؟
تو چی کاشتی؟ تو چی ساختی؟ تو چی انتخاب کردی؟
خودت مهمی، خودت مسئولی، خودت جواب میدی.
اسم، نسب، نسل، فامیل، نژاد، گذشته، اسطوره، تاریخ، هیچکدوم، هیچی، اگر خودت کاری نکنی.
اونا رفتن.
تو موندی.
اونا کار کردن.
تو هم باید کار بکنی.
سایهی کسی نجات نمیده.
زیر اسم کسی نمیشه قایم شد.
با کارای دیگرون، نمیشه سرافراز شد.
با کارای خودت باید قد بکشی، باید اوج بگیری، باید رو سفید باشی.
خلاصه اینکه:
گذشته خوب بود؟ آفرین!
اما الان، نوبت توئه.
تو باید بجنگی. تو باید بسازی.
تو باید خودتو نجات بدی.
دین، با ارث نمیمونه.
با عمل میمونه.
با ایمان خودت، با تصمیم خودت، و با راهی که خودت میری.