Telegram Web Link
مصطفی فقیهی
Video
♦️آبروریزی دستگاه‌های اطلاعاتی توسط صداوسیما!/ این سطح از بی‌هنری و بی‌استعدادی ابوالقاسم طالبی، شگفت‌آور است!

▪️مصطفی فقیهی

🔹یکی از دوستان، بخش‌هایی از سریال شبه‌امنیتی شبکه ۳ به کارگردانی ابوالقاسم طالبی -به اصطلاح سینماگری که پروژه‌های سیاسی افراطیون را می‌سازد- را برای‌م ارسال کرد.

🔹یک افتضاح تمام‌عیار! از داستان کودکانه و بازی‌های بچگانه تا کل‌کل‌های بی‌مزه‌ی بچه‌های ⁧ #وزارت_اطلاعات⁩-⁧ #اطلاعات_سپاه⁩ با یکدیگر و کارگردانی و جای‌جایِ صحنه‌سازیِ فاجعه‌بار این سریالِ طنازانه که سعی کرده با ردیف کردن مشتی کلیدواژه‌‌ی مورد تایید نظام، فیلم‌نامه دست‌وپا کرده و سریالی صرفاً جهت خودارضایی شخصی-محفلی بسازد و نه حتی همان مخاطب حداقلی که از تماشای‌ش بدحال شود!

🔹بیچاره آن جریان سیاسی که هنرمندش، ابوالقاسم طالبی است که حتی الفبای سیاست نمی‌داند. همان که در سال ۱۳۸۸، قلاده‌های طلا و در دوران خاتمی، یک فاجعه‌ی سینمایی به نام «آقای رییس‌جمهور» را ساخت! این یکی اما، دست آن دو شبه‌فیلمِ سخیف و بی‌آبرو را هم از پشت بسته!

🔹بیش از این با چنین سوژه‌ها و آثار خفت‌باری آبروریزی نکنید! تلویزیون، از آن‌جا که به عنوان رسانه‌ی رسمی حاکمیت توسط دشمنان خارجی جمهوری اسلامی رصد می‌شود، نمی‌داند که دشمن‌های‌ش، این آثار را می‌بینند و به حالِ هنرِ نزار و عقل سیاسی‌تان می‌خندند؟!

🔹اگر اصرار دارید فردی چون طالبی، سینماگرتان باشد، لااقل ۲ روز او را به کلاس‌های سینمایی بفرستید و چند روز هم، در فضاهای سیاسی-امنیتی نگه دارید تا دستگاه‌های امنیتی را با فضای اداره‌ی حراست شرکت گاز و کلانتری یوسف‌آباد اشتباه نگیرد!

🔹ببینید ویدیوی زیر را که بودجه‌ی بیت‌المال و آنتن تلویزیون در ماه رمضان آن‌هم شبکه پرافتخار ۳ را چگونه مفت‌مفت، حرامِ این بی‌هنرانِ بی‌استعداد می‌کنند!

@mostafafaghihi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
توهم متورم جلیلیون

مصطفی فقیهی

این آقا قطعاً «زَرشناس» نیست؛ که به نظر، استادِ بُنجُل‌شناسی، خِبره‌ی خُردشناسی و پذیرنده‌ی انواعِ اندیشه‌بافی-رپورتاژی باشد!

‏چطور می‌شود پیرامون انتخابات اخیر، آن‌هم در تهران و با ۱۰٪ شرکت‌کننده، این‌چنین لاطائلاتِ حماسی‌گون بافت؟

‏و چنان مُفت، لقبِ «پدیده‌ی انتخابات» را -لابد در ازای دعوت مُکرر به تلویزیون - نثارِ مجریِ رادیکالی کرد که با خالی شدنِ میدان از انواعِ رقیب، تنها ۵ درصد از آراء واجدین شرایط انتخابات را از آن خود کرد؟

‏مرید ⁧جلیلی⁩ اما از پس حوادثِ دردناک این‌روزها، آن‌چنان توهمش متورم شده که به نقل از استادکِ خود، از ظهور «مرجعیت سیاسی جدید» (منظور خودش) خبر داده.

‏شیرین است که آن یکباره کیف‌کشی که ناگه، مجری شد و فی‌الفور نماینده‌ی مجلس، حالا با کسبِ عنوان کُمیکِ «مرجعیت سیاسی»، خود را در قواره‌ی ریاست‌جمهوری دیده و در تخیلات معوج و مسموم‌ش، احتمالاً با مُراد خود به رقابت می‌پردازد!

بَه که چه شود! اگرچه رقبای هم‌قد و هم‌رده با همان سطح از توهم، کم ندارد!

‏بیچاره مرجعیت سیاسی
‏بیچاره انتخابات
‏بیچاره مجلس
‏بیچاره مردم
‏بیچاره ایران

@mostafafaghihi
♦️چرا علم‌الهدی از رنج معیشتی مردم بی‌خبر است؟

▪️مصطفی فقیهی

🔹ترجمه‌ی بیانات تازه‌ی تولیت مادام‌العمرِ موقوفه‌ی گوهرشاد و پدر زن ⁧ #رییسی‌ ⁩:

🔹‏«رفع تحریم» را فراموش کنید

🔹آن تورم و فقری که ما چندسال قبل از دست‌ش عصبانی بودیم، برای دوران ⁧ #روحانی⁩ بود (مثل ماجرای قیمت تخم‌مرغ که درگیری‌های خیابانی ۹۶ را از مشهد کلید زد و روحانی از آن اتفاق به عنوان یک شبه‌کودتا یاد کرد)

🔹الان داماد من بر صدر نشسته؛ پس دیگر چه اهمیتی دارد تحریم باشیم یا نه؟

🔹ظرفیت اقتصاد ما با و بی‌تحریم همینه که هست

🔹پس بنشینید عین بچه آدم زندگی‌تان را کنید و بسوزید و بسازید

🔹اگر ناراضی هستید، حتی در شمار شهروندان محسوب نمی‌شوید؛ تازه اگر بشود «آدم» نامیدتان!

@mostafafaghihi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️ کهیر می‌زنم از شنیدن «خبر آمد خبری در راه است»/ داستان سفارت ایران در واشنگتن چیست؟

متن کامل در پست بعدی

@mostafafaghihi
♦️چرا کهیر می‌زنم از شنیدن «خبر آمد خبری در راه است»؟ / و اینک، ویدیوی سفارت ایران در واشنگتن !

▪️مصطفی فقیهی

🔹آخ که چقدر بدم می‌آید از این مصرعِ «خبر آمد خبری در راه است»؛ حالم بد می‌شود از شنیدنش! کهیر می‌زنم! اعصاب‌م مشوش می‌شود! و لَختی تن‌م می‌لرزد از یادآوری آن زخم‌های کُهنه! که نسل ما، نسلِ «انتظار» بود! انتظارِ «خبری» که همواره در «راه» بود و لاک‌پُشتی طی‌الطریق می‌کرد! و این مصرع و تیترِ سرخوشانه‌ی «خبر آمد…»، بازخوانی می‌کند آن امیدهای هیچ و آن عُمرِ پُر پیچ و رو به موت را! خبری که هیچ‌گاه نیامد! و اگر آمد، در چش‌برهم‌زدنی برگشت یا در بدوِ راه، منکوب و بل، مضمحل شد!

🔹نسل ما سال‌ها با این مصرعِ درخشان، زیست و با این تیتر، اوج گرفت! اگرچه یک‌شبه عرش را دید و در دَم بر فرش نشست؛ اما با دمیدنِ اُمیدِ سر تا پا «کاذب» بر جان و روح‌ش، به «تابلوی بانشاط جامعه» و «نمادِ پُرشوریِ کفِ خیابان» بدل شد! تا از انرژی و جوانی‌اش به سودِ منافع و مواهبِ اهلِ قدرت بهره‌گیری شود!

🔹و چِنان شد که ما، نسلِ «سفیدشوی بی‌مزد و مواجب» نام گرفتیم! قرار شد «تاریخِ شسته شده» را، آن‌چنان که در مغزهای‌ بی‌تجربه‌مان نشاندند و باوراندند، تبلیغ کنیم! تا نادانسته و از سرِ جهل، ابزارِ توجیهِ «شرایط حساس کنونی» باشیم و سلسله‌جُنبانِ امیدواری برای برون‌رفت از «وضعِ موجود»!

🔹و آن‌قدر این اُمید تکرار شد که شد آن‌چه نباید: سوهانِ روح! دردِ مداوم! سیاهیِ بی‌پایان! که نه خبری در راه بود و نه اگر «خبر امیدبخش» قصدِ آمدن می‌کرد، اجازه‌ی رسیدن به مقصد می‌یافت و چون همیشه، به دیوار راهزنان برمی‌خورد!

🔹حالا باز خبری آمده که وعده‌‌ی ره‌رویی می‌دهد! پس لاجرم باید وسط این دردنامه، روشن کنم که قصه‌ی این «خبر تازه در راه» و ویدیوی سفارت ایران در واشنگتن مبنی بر «ایجاد روابط دیپلماتیک میان دو کشور» به عنوان نقطه‌ی آغازی برای حل بحران‌های متعدد اقتصادی/ سیاسی/ اجتماعی چیست؟

🔹ساده و کوتاه بگویم: یک داستان‌سرایی تکراری - تازه‌ی توأمان برای استفاده‌ و بهره‌گیریِ صرفاً داخلی! ماجرا اما از این قرار است که سفارت ایران در واشنگتن را وزارت خارجه‌ی آمریکا #اجاره می‌داده و حالا نیز شاید قبل از اجاره به مستاجر جدید، نیاز به بازسازی داشته است.

🔹بازمی‌گردم به ماجرای اصلی خودمان ! واقعاً کاش بس کنند و دیگر این مصرعِ زیبای مهوع‌شده را تیتر نکنند! که حقیقتاً همه‌ی زخم‌های دو سه‌دهه‌ی اخیر بر تنِ رنجورِ وطن را بر اذهانِ تیره‌وتارِ نسلِ ما یادآوری می‌کند. که می‌ترساند ما را! و تپش‌های قلب‌های‌مان را به تندترین ریتم خود می‌رساند! که صدای‌ این تپش‌ها را در گوش‌های‌مان چونان موسیقی‌ای دهشتن‌ناک، ‌می‌پیچاند! و ترس و استرس را قالب می‌کند که باز چه کاسه‌ای زیر نیم‌کتسه است؟ و باز قرار است چه بر سر آورند؟ و چه داستانی برسازند؟!

🔹«خبرِ در راه»، آن‌چنان جسم و روح را مکدر می‌سازد که درد و زخمی توأمان می‌زاید ؛ که هم می‌سوزد و هم دردناک است! گاه خارش می‌آورد و ناگه، چیزی از تَن را می‌مکد! که فراتر، گویی «جان» را می‌کَنَد و می‌کشد به قعرِ چاهی طویل و عمیق! درست‌تر را شاید #صادق_هدایت گفت که «زخم‌هایی مثل خوره در انزوا روح را آهسته می‌خورد و می‌تراشد»

🔹انتظارِ بلاوقفه‌ برای روزگار به‌تر، با ما همان کرد که «هدایت» گفت؛ و ما حالا، با روحی تراشیده و شکافته، پیرتر از آنیم که مشوّق و امیددهنده به نسل‌های نُوتَر باشیم! اما چه می‌شود کرد که این «انتظار» به زیرین‌ترین لایه‌های روح و جان‌مان رخنه کرده و اگر نباشد، گویی چیزی گم کرده‌ایم! که برخی‌مان، اگر بیابیم آن «انتظار» را و از دل‌نگرانی‌ها به در شویم، این‌بار به زیست مسالمت‌آمیز با او تن می‌دهیم و علی‌الدوام و لاینقطع، در انتظار می‌مانیم! امّا این‌که انتظارِ چه؟ یا انتظارِ که؟ خودِ ما منتظرانِ همیشه مستأصل هم نمی‌دانیم!

🔹و تنها علی‌العجاله می‌توان گفت «این اخبار را جدی نگیرید…حضرات فعلاً آن‌چنان درگیرِ خود و حلقه‌ی تنگِ انقلابیون و مجلس و ریاست‌ش و بعدتر، انتخابات بعدی ریاست‌جمهوری هستند که اصلاً به چنین مسائلی، فکر هم نمی‌کنند؛ مگر آن‌که منافعی ستُرگ در کار باشد…»

@mostafafaghihi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️در حاشیه‌ی پلمب‌های عیدانه؛ کاش زودتر بفهمید!

▪️مصطفی فقیهی

🔹کاش کم‌تر خود را ضایع و رسوا کنید! کاش زودتر بفهمید که نسل‌های نو و حتی قدیمی‌ترها هم، تن نمی‌دهند به #زیست_دوشخصیتی! که دیگر، همان هستند که در پستو؛ بی‌آن‌که لباس نفاق به تن کنند و ماسکِ منطبق با ارزشی‌های رسمی بر چهره زنند.

🔹کاش جایی در صفحاتِ تاریخ برای خود باز کنید تا مورخان بنویسند «ممنوعیت‌تراشان از این‌جای قصه، بالاخره فهمیدند و دست کشیدند از هرگونه تقابل با عُرف»؛ و بنویسند «دریای جهل و حکمرانی نابخردانه، تَـه داشت و بالاخره به ساحل رسید»؛ که دستِ‌آخر، فهمیدند و عاقل شدند همان‌‌ها که روزگاری #معجون را هم در لیستِ طویلِ ممنوعیت‌ها قرار داده بودند!

🔹کاش! اگرچه به محال و آرزو می‌ماند؛ اما کاش بفهمید و ببینید این جامعه را، که سالیانی‌ست هرگونه برخوردی چنین را پس زده و هر بار نیز، موفق بوده است.

@mostafafaghihi
♦️قصه‌ی تو در توی «برخورد مومنانه»

▪️مصطفی فقیهی

🔹اگر نبود ⁧#برخورد_مومنانه ⁩ با ⁧ #انسیه_خزعلی ⁩ پس از رسوایی فیلترشکن‌فروشی فرزند کانادانشین‌ش، او حالا «معاون رییسی» نبود تا با مصرفِ کلیدواژه‌های مُقوی و مُغذی، انشانویسی کند و جا پایِ خود را محکم‌تر!

🔹حتی خود ⁧ #رییسی ⁩ اگر ⁧ #برخورد_مومنانه ⁩ ‌ی شورای نگهبان نبود، یک‌شبه بر صدر نمی‌نشست.

@mostafafaghihi
♦️حامی‌نمایانِ حجاب و فلسطین و ارزش‌های رسمی؛ بزرگ‌ترین نقطه‌ی آسیب و پاشنه‌ی آشیل نظام!/ اخاذیِ ایدئولوژیک، سیاسی و اقتصادی از «ساختار سیاسی» و توقعِ #برخورد_مومنانه تا کجا ادامه خواهد داشت؟

▪️مصطفی فقیهی

🔹کیست که نداند دیر زمانی‌ست که مسئله‌ی حجاب، مظلومیت فلسطین و مرثیه‌سُرایی وقت و بی‌وقتِ انقلابیون در این‌باره، بعضاً تبدیل به ابزار و پوششی آشکار برای فرار گروه‌های مختلف این جریان از قوانین کشور، رزومه‌سازی یک‌شبه و رشدِ سریع‌السیر و البته منجر به توسعه‌ی دریدگی‌های مفسده‌انگیز آنان شده است؟

🔹آن‌ها سالیانی‌ست که دریافته‌اند این «معیارهای انقلابی»، عملاً به ارزش‌های رسمی، بوروکراتیک، غیرقابلِ تغییر و ناموسیِ نظام بدل شده و دستِ ساختار سیاسی-اجرایی کشور در برابر شرارت‌های «منادیان تندخوی این ارزش‌ها» بسته و حتی به نشانه‌ی تسلیم بالاست! که هر چه در تبلیغ این «ارزش‌ها» آتشین‌مزاج‌تر و در «نمایشِ تعصب» بازیگرتر، دست‌های نظام سیاسی در برابر این «شبه‌فداییانِ قلدر»، بسته‌تر خواهد بود!

🔹«نظامِ سیاسی» اما براساس سنت مألوف، و صرفاً برای القاءِ عدم عقب‌نشینی از آرمان‌های ذاتیِ خود و اعلام همبستگی با حامیانِ دوآتشه، لاجرم و ناخواسته، پُشتیبانانِ مطلق و افراطیِ خود و فدائیانِ بی‌هزینه و جایزه‌بگیرانِ این مبانیِ ناموسی را آن‌چنان زیر چتر خود گرفت که حالا و پس از گذشته ۴ دهه از انقلاب، حتی ابا دارد در برابرشان بایستد یا خَم بر اَبروان‌شان ببیند؛ که نکند در همان بدنه‌ی دوآتشه، ریزشی رخ دهد.

🔹تجربه ثابت کرده که حتی اگر هم نظام در برابر گروهی از آنان بایستد، هزینه‌های وارده، کم‌تر از محاسن‌ش نخواهد بود. (مثل ماجرای سعید مرتضوی دادستان اسبق تهران یا قصه‌ی طبری و آملی‌لاریجانی که هزینه‌ی مواجهه با آن‌ها، بسیار زیاد بود)

🔹حالا «نظام سیاسی» به حدی گرفتار در این «خلأ استراتژیک» شده که گویی مقوله‌ی ایستادگی یا مواجهه‌ی قانونی در برابرِ این جماعتِ «فربه شده از قدرت و ثروت»، مفهومی ناشناخته و «تعریف‌نشده» است که به گیجی و هنگ‌شُدگیِ سیستم انجامیده؛ و شگفتا که نه تنها در مواجهه با این قوم، یارای ایستادگی ندارد، بل‌که تا مغز استخوان، مورد سوءاستفاده و بل، اخاذیِ ایدئولوژیک/سیاسی /اجتماعی /اقتصادی قرار گرفته و در واکنش، صرفاً به تماشای بلعیدن منابع و منافع ملی نشسته و نهایتاً به برخورد مومنانه یا داوری آشکار به سود آن‌ها (در انتخابات و …) بسنده کرده است.

🔹پس نه تنها منافع ملی به پایِ اقدامات فراقانونی و مفاسد ‌این انقلابیون ذبح می‌شود، ‌که این «بزرگ‌ترین حساسیت» و سهمگین‌ترین نقطه‌ی «آسیب‌پذیری نظام» را به «رازی آشکار» در هر کوی و برزن بَدَل کرده است! تا هر کس که خواست نفوذ و قدرتی در هر شکل و سطح به کف گیرد، جز از این مسیر ساده و صرفاً با زیاده‌روی در خرجِ تعصب در تقویتِ «ارزش‌های رسمی»، میسر نخواهد شد!

🔹حیرت‌آور است که «پاشنه‌ی آشیل نظام» از دلِ ارزش‌های رسمی-بوروکراتیکِ خود، تشکیل و توسعه یافته؛ آن‌هم نظامی که خود، بعضاً از همین خطای رقیب بهره برد و از کفِ خیابان بر صدر نشست!

🔹در واقع، بزرگ‌ترین آسیب به ساختار سیاسی طی ۴ دهه‌ی اخیر، نه از سوی لیبرال‌ها و سکولارها، که اتفاقاً از قِبَلِ حامیانِ افراطی‌نما و فدایی‌نشان با ظاهری مذهبی، یقه آخوندی، مُهر بر پیشانی و ریشی انبوه، ایجاد‌ شد که اینک، بی‌واهمه و با اعتماد به نفسی زائدالوصف، رسماً خود را صاحب مملکت و همه‌ی منابع‌ش دانسته؛ اسم‌ش را #امکانات_نظام و ارث پدری گذاشته‌اند که اگر تکه‌ای از آن امکانات، به کسی رسد که صرفاً ۱ درصد با آن‌ها اختلاف‌نظر دارد، با تکبری حق‌به‌جانب، قهر می‌کنند، ساختار سیاسی را تهدید می‌کنند و به تمسخر، خود را «اسگل نظام» می‌خوانند!

🔹این رویه اما، حاکی از آن است که ساختار سیاسی در احاطه‌ی یک جریانِ منتقذ قرار دارد که عملاً، نظام را از هرگونه قدرت مواجهه یا مقابله با آن‌ها، بی‌خطر کرده. و سوگمندانه با سرعت‌گیریِ تصاعدیِ قدرت تندروها و تخلیه‌ی میدان از میهن‌دوستان دل‌سوز، معلوم نیست که این «دورِ تسلسلِ باطل»، کشور و مردم را دچار چه بحران‌ها و سرنوشتی خواهد کرد؟ یغما رفتن منافع و منابع ملی؟ و موجودیت و تمامیت ارضی؟ و پراکنده‌سازی مردمی؟

🔹قصه‌ی تکان‌دهنده‌ی #الی‌کوهن را بخوانید! و اگر خواندید، دوباره بخوانید! او نیز از دلِ افراطی‌ترین ارزش‌های رسمی و بوروکراتیک، سر برآورد، تندترین شعارها سرداد، در مواجهه با دشمنان، «تُرمزبُریده‌ترین» بود و نقشی کلیدی در شکاف و اختلاف میان گروه‌های مردمی داشت! بعدها اما مکشوف شد که الی‌کوهن، یک دل‌سپرده به میهن و آئین نبود؛ او از دلِ دشمن تا اصلی‌ترین نقطه‌ی تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری نفوذ کرده بود. «الی‌کوهن» فداییِ نظامِ حاکم نبود، او جاسوسِ اسرائیل بود!

@mostafafaghihi
♦️هیس! والیِ خودخوانده‌ی شیراز عصبانی‌ست! مگر منبر جای گردن‌کشی است؟

▪️مصطفی فقیهی

🔹جنابِ والیِ خودخوانده‌ی شیراز!

🔹ایِ دلبسته‌ی مرام و امکاناتِ والی خراسان!

🔹چیست این کلماتِ پُر نخوت و فیس و افاده؟ منبر جای گردن‌کشی و لافی چنین رسوا برای مردم است؟ به گمان‌ت، خوف و هراس به دلِ مردم انداختی؟

🔹باور کرده‌ای همه‌ی مردم شیراز و دیارِ ادب‌مسلکانِ «فارس» به تعداد همان چند مستمعِ مسجد است؟ که به سیاقِ آن مدیرانِ پهلوان‌پنبه‌ی مدرسه، کودکان را به صف می‌کنی و صبح به صبح، اُلدُرم بُلدرم؟

🔹و لابد، توقع داری پس از این بیانات مشعشع، جیکِ احدی از هیبتِ آن عالی‌جنابِ پُرشُکوه درنیاید؟ و آن پشت، یکی بگوید «هیس! حاج‌آقا امروز عصبانی‌ست» و تو کِیف کنی که والی‌گریِ در سال ۱۴۰۳ آن‌هم چنین با صلابت، چه حالی دارد؟!

🔹چندان که ایشان اخیراً در واکنش به حضور برخی گردش‌گران در مسجد «نصیرالملک»، چند دقیقه با عصبانیت بد و بیراه گفته و در ادامه فرموده «اگر ثابت شود [یک گردشگر به آن خانم فحش داده] می‌دانید که چه کاری سر همه در می‌آورم؟»

🔹حقیقتاً این سطح از «خود مالک‌پنداریِ»‌ شهر و «خود مُراد بینیِ» شهروندان، از کجا ناشی شده؟ چه کسی به تو حق داده که به خیالِ «خطای احتمالی و ثابت‌نشده‌ی یک نفر»، همه‌ی گردشگران را با زبانی چنین قبیح، وقیح، تفرعن‌آمیز و تکبرگون تهدید کنی؟!

🔹تویی که تا قبل از سال ۱۴۰۰ با ژست مردم‌دوستی، خطبه‌ علیه وضعیت معیشت می‌خواندی و معلَّق‌زنان در کف بازار، به عصبانیتِ به حقِ مردم دامن می‌زدی! دیگر کسی نمانده که نداند همه‌ی آن قبیل رفتارها علتی صرفاً سیاسی داشت؛ اما بد نیست یک‌بار دیگر هم که شده، سرِ خود را از منزل تا محل‌های کار، کج کنی و به دلِ بازار و شهر بروی؛ تا بدانیم چگونه می‌توانی «کاری سر همه» درآوری!

@mostafafaghihi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️چه شد که مردم در ثبات دلار ۳۵۰۰ تومانی در دی‌ماه ۹۶ به خیابان ریختند؟

در یادداشت زیر
♦️چه شد که مردم در ثبات دلار ۳۵۰۰ تومانی در دی‌ماه ۹۶ به خیابان ریختند؟

▪️مصطفی فقیهی

🔹فکرش را هم نمی‌کردند! پیروزی روحانی در سال ۹۶؟ در معادلات آن‌ها، چنین احتمالی ممکن نبود؛ هر چه بود، اطمینانی عمیق از رییس‌جمهور شدن رییسی و سر و سامان دادنِ مابقیِ امورِ مدنظر بود؛ اما نشد که نشد! بدجوری هم نشد! همه‌ی آمال و آرزوها در عینِ قدرت به تعویق افتاد! که کارد می‌زدید، خون‌شان درنمی‌آمد!

🔹یادتان هست که چقدر عصبی بودند؟ با وجود مانع‌تراشی‌ها بر سر برجام، اقتصاد پس از سال‌ها به یک ثبات نسبی رسیده بود. دلار همان ۳۵۰۰ بود که ۴ سال قبل از احمدی‌نژاد تحویل شده بود. اما این دیگر قابل تحمل نبود. که هم حضرات به خواسته‌ی خود نرسند و هم، مردم رضایت نسبی داشته باشند.

🔹حالا وقت آغاز عملیات‌های نامنظم علیه دولت و اقتصاد بود. یادتان هست؟ روزی نبود که از صداوسیما تا ائمه‌ی جمعه و … بر طبلِ «بحران‌» نکوبند. از زمین و زمان و از داخل و خارج و از پوزیسیون و اپوزیسیون بر سر دولت روحانی، آوار بودند. انواعِ رسانه‌ها در بازی «اتاق فکری مخفی» افتاده و با برجسته‌سازی گریه‌زاری‌های ظاهری و ادایی منتقدان دولت روحانی برای معیشت، حساسیت مردم را در پسا انتخابات، بی‌توقف تحریک می‌کردند!

🔹می‌دانید که؛ همیشه و در بعد از هر انتخابات پرشوری، یک موج ناامیدی در راه است. که هر چه شور انتخابات بیش‌تر، موج ناامیدی پسا انتخابات هم بزرگ‌تر خواهد بود. آن‌هم انتخابات ۹۶ که مردم (مانند سال ۷۶) به سان یک رفراندوم و «نَــه‌گویی» به رقیب،با هیجانی وصف‌ناشدنی به صحنه آمدند.

🔹انتخابات که تمام شد، آرام‌آرام، همان حسِ آشنای ناامیدی به میان مردم آمد. و از سویی، با فشار مضاعفِ رسانه‌های پرقدرت و ثروتِ منتقد دولت، مردم دریافتند که در این دوره نیز، قرار نیست اتفاقی افتد. آش همان آش است و کاسه همان کاسه! از گوشتِ برجام چیزی گیر کشور نیامد و به استخوانش رسید.

🔹حالا وقتِ بازی با صدای پای ترامپ و جنگ بود تا با تولید وحشت و نویدِ اوضاع وخیم، استرس و تشویش را در دل شهروندان، نهادینه کنند! همه‌ی این سلسله اتفاقات مهندسی شده سبب شد تا مردم، ناخواسته در زمین آن جریانِ قدرت‌مند بازی کنند و نادانسته، برای منافع آن‌ها بجنگند!

🔹پس از مراسم تحلیف روحانی در ۹۶، «اعتمادزداییِ همه‌جانبه» از اندک شخصیت‌های مورد اقبال مردم در داخل، به عنوان «هدف» طراحی شد؛ آن‌ها یک به یک در تیررس قرار گرفتند، «سر و ته یک کرباس» خوانده شدند و رسانه‌ها-مردم هم در این زمین بازی قدرت‌مندان، کم نگذاشتند؛ تا دیگر کسی نماند که در ۱۴۰۰، هوس ریاست‌جمهوری به سرش زند! تا فقط خود بمانند و حوضِ خالص‌سازی‌شده‌شان!

🔹یادتان هست؟ همان جماعتی که امروز هر انتقادی را «سیاه‌نمایی» می‌دانند و خواستار برخورد قضایی-امنیتی با این قبیل رسانه و افراد هستند، در پسا انتخابات ۹۶، آن‌چنان فضای احساسی و عصبی‌ای در جامعه تولید کردند که آن ایام پر اضطراب و تشویش، تنها با روزهای تلخِ پسا مهسا در ۱۴۰۱ قابل قیاس بود.

🔹و این در حالی بود که هنوز، نه ترامپ برجام را پاره کرده و نه اتفاق خاصی در کشور افتاده بود، همه‌ی ما با تصورِ این‌که «اوضاع از این بدتر نمی‌شود و‌ مگر بالاتر از سیاهی رنگی هست؟»، در بازی تندروها بازی کردیم و دست‌آخر، گرانی تخم‌مرغ در دی‌ماه ۹۶، خون‌ها را چنان به جوش آورد که نخستین فاصله‌ی واقعی بین دولت روحانی و مردم، محقق شد! همان بود که می‌خواستند! و جالب آن‌که استارت‌ش هم از بغل گوش علم‌الهدی در مشهد و با اعتراض معیشتی گروهی «ارزشی» زده شد! همان‌ها که حالا از آمارهای اقتصادی رییسی، ذوق می‌کنند، آن روزها بابت تخم مرغ، آشوب علیه دولت وقت را کلید زدند. همان حوادثی که روحانی از آن با عنوان یک شبه‌کودتا یاد کرد. و بعدتر، در سال ۹۸، به شکل دیگری تکرار شد.

🔹بله رفقا! همه‌ی ما نادانسته در زمین آن جماعت، بازی ‌کردیم؛ بی‌آن‌که بدانیم! اگرچه همین حالا هم از اغلبِ مردم بپرسند که «اگر به دی‌ماه ۹۶ بازگردید چه می‌کنید»، خواهند گفت «همان می‌کنیم که کردیم؛ خوب کردیم»

🔹اما واقع‌ش این است که این جمله، حاکی از تمایل ذاتی به عدم عقب‌نشینی‌ست و از سر غرور؛ یا شاید عدم علاقه‌ به جریان اصلاحات-اعتدال که جزئی از ج.ا است. و البته این نکته که «اوضاعِ آن ایام نیز، مطلوب نبود». مردم از نزاع پیوسته در داخل و خارج، تحریم و سایه‌ی جنگ، خسته بودند. اما آن‌چه مسلم است، همین است که آن روزگار، ایامی به مراتب بهتر بود.

🔹شوربختانه ما عمدتاً در زمین امثال علم‌الهدی بازی کردیم تا این روزها، از شادی قدرت‌گیری داماد و دختر و خاندان و علی‌الخصوص خودش، خواب از چشمانش ربوده باشد. تا زُل بزند به چشم مردم و بگوید «اکثریت» از دید او همان اقلیتی‌ست که در نمازش حاضر می‌شوند.ما «متمردین اکثریت» که حالا حتی در شمار شهروندان هم محاسبه نمی‌شویم.
@mostafafaghihi
♦️علت عصبانیت محقق باب‌اسفنجی و سلطان شکایت از رسانه

▪️مصطفی فقیهی

🔹علت عصبانیت‌ «سپهر خلجی» از اظهارات اخیر ⁧#روحانی⁩ درباره‌ی ⁧#گرانی_بنزین⁩ را نمی‌دانم؛ شاید او در کنارِ کار بر روی مقاله‌ی خطیرِ ⁧#باب‌اسفنجی_شلوارمکعبی⁩، مشاور و مشوّقِ ⁧#رییسی⁩ در خصوص آن توییت‌ بنزینیِ «رییس وقت قوه‌ی قضاییه» در سال ۹۸ هم بوده است.

🔹این محققِ فرهیخته که نویسندگیِ مقاله‌ی «بازنمایی ابعاد هویت فرهنگی باب‌اسفنجی» را در کارنامه‌ی پر و پیمان خود دارد، در حالی «رییس شورای اطلاع‌رسانی دولت» است که ذیل توییت‌های‌ش، مجوز اظهارنظر به هیچ‌یک از کاربران را -جز نزدیک‌ترین دوستان و ثناگویان دولت- نمی‌دهد؛ حال آن‌که ساده‌ترین ویژگی یک «مقام رسانه‌ای دولت»، شنیدنِ صدای منتقدان و شهامت مواجهه با آن است؛ کاری که اتفاقاً «باب‌اسفنجی» خوب بلد بود!

🔹‏«خلجی» همزمان و با حفظ سمت، «قائم مقام دفتر رییس‌جمهور» و «رییس ستاد اطلاع‌رسانی و تبلیغات اقتصادی کشور» را عهده‌دار است که در عنوانِ دوّمی، شکایاتِ قضاییِ متعدد از رسانه‌های منتقد را دنبال می‌کند.

@mostafafaghihi
♦️«دروغِ‌سیزده» چه سودی برای جامعه‌ی «محصور در دروغ» دارد؟/ درهای رحمتِ ⁧ #برخورد_مومنانه⁩ تنها برای یوزارسیف‌های مجعول و محبوب، گشوده می‌شود/ و جامعه‌ای درمانده که لاجرم تن می‌دهد به ⁧ #زیست_منافقانه

▪️مصطفی فقیهی

🔹#دروغ_سیزده⁩ مطایبه‌ی جوامع دموکراتیک است و قانون‌گرا؛ که انگیزه‌ی این «دروغ»، رهایی از چارچوب‌های رسمی‌ و تنفسِ اندک در قالب‌های غیررسمی‌ست. و باورپذیری مکرر به حقیقتِ معتبرِ «راستی» و «روراستی»!

🔹این شوخیِ ملی، منطقاً نمی‌تواند نسبتی داشته باشد با مرامی که با «خود حق‌پنداری مطلق» عمدتاً به «دروغ» و‌ «دغل» شهره است و تهمت و نیرنگ و نفاق و دورنگی و بلعیدنِ حق و راستیِ غیر! مگر آن‌که «گاهی» و از سر اتفاق، ترفند و بَل بَدمستی، «راستی» بر زبان کنند که همان هم در مواجهه با خودی‌هاست که یک‌باره درهای رحمتِ ⁧«برخورد مومنانه⁩» گشوده می‌شود و یوزارسیف‌های مجعول و محبوب، از معرکه می‌گریزند.

🔹اما بدنه‌ی ریا و دورویی (گروهى که «قدرت» را دلیل کافی بر «حقانیت» دانسته و چشم و گوش بسته به دنبال امرا حركت می‌کنند) در برابر دست‌های کوتاه از قدرت، زبان درازند و ددمنش! به قدرت‌مندان که می‌رسند، یک‌باره زبان‌شان مُهر و موم می‌شود - ولو با مشاهده‌ی تخلّف و بی‌قانونی محرز- چُنان شنونده‌هایی متین، محجوب و مظلوم! و مگر این روزها کم می‌بینید حتی مبلغان‌ شهیر شریعت‌ که دین را در برابر اخلاق جعل می‌کنند؟! هرچند سرنوشت محتوم -به تجربه‌ی تاریخ- نابودی یک‌یکِ این «اقلیتِ خالص و مخلص» باشد که در این مسیر، سیر نمی‌شود تا لحظه‌ی انفجار!

🔹پس «جامعه‌ی درمانده»‌ نیز برای بقا، تداوم حیات و فرار از ⁧ #برخورد_چَکُشانه⁩ و سلسله دردسرهای بی‌دلیل، لاجرم تن می‌دهد به اخلاق و ارزش‌های رسمی؛ و راست نمی‌گوید، و بازی می‌کند. و در همه‌ی ابعاد کلان و شئون زندگی، ناخواسته و به شکلی بیمارگونه، تن می‌دهد به ⁧ #زیست_دوشخصیتی⁩ و ⁧ #زیست_منافقانه⁩.

🔹این قصه‌ی پرغصه‌ی جامعه‌ای‌ست که به تبعیتِ خواسته یا ناخواسته از حکام؟ مجبور است تن دهد به خصائل و خصائصِی چنین مردود و منفور. چندان که علی‌بن‌ابیطالب امام اول شیعیان و خلیفه‌ی مورد احترام اهل تسنن، در یکی از زیباترین سخنان‌ش می‌گوید «شباهت مردم به حاکمانِ خود، بیش‌تر از شباهت به پدران‌شان است»؛

🔹با این اوصاف و تا بهبود اوضاع، بِهتر نیست که به‌جای مضحکه‌ی «دروغ سیزده»، شوخیِ ⁧ #راست_سیزده⁩ را جایگزین این رسمِ مداومِ متعفن کنیم؟ که وسط رشته‌کوهی بی‌پایان از «دروغ»، شاید یک جُو «راستی»، اندکی بچسبد! و فقط کمی! که دست‌آخر، آن‌چه می‌ماند راستی‌ست و «بدنامی» آویزی الی‌الابد بر گردن «دروغ» خواهد بود.

▪️▪️پی‌نوشت: به‌رسمِ تعارفات و همان چندرنگی نهادینه‌شده‌مان؛ این چندخط، اوّل و دوم و سوم تا دهُم، توصیه‌های اکید نگارنده به خودِ گرفتار و وامانده‌اش است و بعدش، کسی خواست به خود گیرد، مانعی نیست! سیزده‌تان به‌دَر!

@mostafafaghihi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️تکرار قلع‌قمعِ شبانه پارک چیذر تهران؛ از پارکینگ محمود کریمی تا لیدریِ کدام روحانی-مداح بر مسجد پارک قیطریه؟

▪️مصطفی فقیهی

🔹۲ سال پیش در همین ایام، شهرداری ⁧ #زاکانی⁩ به بوستان چند صدساله‌ی محله ⁧ #چیذر⁩ هجوم برد و ۱۰۰ درخت را از جا کَند تا به پاركينگ هیأت ⁧ #محمود_کریمی⁩ بدل شود. کاری که ⁧ #قالیباف⁩ هم به شدت پیگیرش بود، اما با وجود اعتراضات محلی موفق به اتمام‌ش نشد، تا نهایتاً با قلدری زاکانی، این «آرزوی بزرگ» تحقق پیدا کرد.

🔹اما مسجد ⁧ #پارک_قیطریه⁩ به سفارش چه جریانی در حال ساخت است که اعتراضات، کوچک‌ترین خللی در گردن‌کلفتی‌های شهرداری ایجاد نمی‌کند؟

🔹و قرار است کدام روحانی-مداح شناخته‌شده، لیدر سیاسی-مذهبیِ این مسجد را عهده‌دار شود؟ آیا انگیزه‌ی ساخت مسجد پارک قیطریه، فعالیت فکری-سیاسی سایر مساجد منطقه، ذیل آن است؟

@mostafafaghihi
♦️مفهوم ساده‌ای که ⁧ #رییسی⁩ سر در نمی‌آورد؛ علتِ شلوغی جاده‌ی شمال، شعبه‌ی رأیِ حسینیه‌ی ارشاد، میتینگ ورزشگاه آزادی ⁧ #تراکم_جمعیتی⁩ است یا «نشاط اجتماعی»، «رفاه عمومی»، «محبوبیت مضاعف»؟!/ یکی از هزار دلیل اثبات «گیجی سیستمی»؛ «تهدید شلوغی» مثل «سیزده‌به‌در» ، «فرصت شلوغی» مثل جاده‌ی شمال، بازار شلوغ، میتینگ‌های سیاسی

▪️مصطفی فقیهی

🔹«ابراهیم رییسی» گفته که «سفرهای نوروزی، امیدبخش و از نشانه‌های نشاط اجتماعی است». سوگ‌مندانه، او و و دولت‌ش در این فقره نیز - چونان اکثر مسائل مردم - درک دقیقی از «نشاط اجتماعی» ندارد و این نکته‌ی بدیهی را نمی‌داند که «تراکم جمعیتی» در شهرهایی چون «تهران» چه اندازه بالاست؛ آنقدری فشرده و انباشته از جمعیت؛

🔹که اگر تنها یک‌درصد هوس «شُمال» کنند، تمام جاده‌های منتهی به مازندران و گیلان، قفل می‌شود.

🔹که حتی در انتخابات ۱۴۰۲ با مشارکت ادعایی ۲۴ درصدی در تهران، شعبه‌ی رأیِ حسینیه‌ی ارشاد می‌تواند تا ساعت ۲۴ شلوغ به نظر آید. چه آن‌که از دیرباز، این حسینیه -به‌دلیل حضور عکاسان و سلبریتی‌ها- به شعبه‌ی متفاوت اخذ رأی و حضور مردم از اقصی‌نقاط شهر بدل شده بود.

🔹که ورزشگاه آزادی پر شود از یک میتینگ سیاسی-مذهبی در وسط تعطیلات نوروز! و سایبری‌های ذوق‌زده به طعنه بنویسند «ببینید چقدر مردم بی‌دین شدند:» و در ادامه، تصاویری از فضای پرازدحام مساجد یا تجمعات مذهبی-سیاسی منتشر می‌کنند (اینجا تفاوتی ندارد که برخی حاضران، غیرایرانی هم باشند)

🔹به نظر می‌آید که «شلوغی» به یک ‌«فرصتِ جذاب» و «دستاورد ذاتی» برای دولت تبدیل شده که «شلوغی‌های کم‌هزینه» را به سود خود تحت عنوان «محبوبیت مضاعف» و «ردّ مشکلات معیشتی» مصادره می‌کند.

🔹نتیجتاً ‌که هرگونه «زاد و ولد» و «فرزندآوریِ» منتج به شلوغی در جاده‌ها و بازار و مساجد و …، برای دولت، خیر است و دستاورد! که لااقل سیاهه‌ای از لشکر حامیان را به رخ می‌کشاند یا آن سیاهه‌ی «از همه‌جا بی‌خبر» را به سود منویات خود مصادره می‌کند (مثل پخش زنده‌ و تلویزیونی از ازدحام بازار تهران برای القاء رضایت و نشاط عمومی).

🔹هر چند در مواردی هم این قبیل شلوغی‌ها (به جز میتینگ‌های مورد تایید سیاسی یا اوضاعِ جاده‌ها و بازارها در تعطیلات نوروز) تهدید و خطری بالقوه برای دولت تلقی می‌شود! مثل هم‌زمانیِ سیزده‌به‌در با ۲۱ رمضان و شب‌قدر که منجر به بستن برخی پارک‌ها شد و تلویزیون هم برای اثبات بی‌توجهی مردم به «روز طبیعت» در برابر «شب‌قدر»، ویدیوهای متنوعی از پارک‌ها و فضای سبز پخش کرد.

🔹شاهد مُسلمی دیگر، مقابله با اجرای مداح معترض و پُراقبال به نام «حمید علیمی» است. از یک‌سو، مداحانی را به واسطه‌ی حمایت تام‌وتمام از «ارزش‌های رسمی»، آن‌چنان منزلت می‌دهند که برنامه‌ای تلویزیونی با امکاناتی عجیب در اختیار‌شان می‌گذارند و در مقابل، یکی چون «علیمی» را صرفاً به دلیل نقد مداوم «وضعیت موجود»، می‌کوبند و مانع برگزاری مراسم مذهبی با اجرای او می‌شوند.

🔹پس «شلوغی‌های‌ مردمی»، مانند دولبه‌ی قیچی‌ برای دولت است؛ عمدتاً «فرصت» است و گاه «تهدید». و البته در بزنگاه‌هایی خاص، در شُمارِ «اقدام علیه امنیت ملی». اگر «شلوغی» را در جهت «ارزش‌های رسمی» و توسعه‌ی لبه‌ی «فرصت»، متمرکز کنید، در شمار «شهروندان نورچشمی» هستید؛ اما خدا نکند به لبه‌ی «تهدید» التفات کنید که هر قدم در آن مسیر، به مثابه‌ی «همراهی با دشمن» تعبیر خواهد شد.

🔹خلاصه که ایدئولوژیِ «سراسر تناقض» این جماعت، اینک زیادی فاش و عریان شده؛ جزء به جزء، و قدم به قدم، سراپا تناقض است و ضدِّ یک‌دیگر. که اگر تا سالیانی قبل، «فروعِ» این ایدئولوژی به چنین مصیبتی دچار بود، حالا «اصول» نیز درگیر این فاجعه و نکبت است. و چنین می‌شود که «گیجی سیستمی» در مواجهه با انواعِ «تهدید و فرصت‌های برساخته» به رویکردی دائمی و بل، خانمان‌سوز و بنیان‌کن بدل شده است.

@mostafafaghihi
2024/09/30 01:27:05
Back to Top
HTML Embed Code: