ای ساقی جان برین خوش آواز برو
ساز ازلیست هم بر این ساز برو
ای باز چو طبل باز او بشنیدی
شه منتظر تست سبک باز برو
#مولانای_جان
@Molana79
ساز ازلیست هم بر این ساز برو
ای باز چو طبل باز او بشنیدی
شه منتظر تست سبک باز برو
#مولانای_جان
@Molana79
دورانِ بقا چو بادِ صحرا بگذشت
تلخیّ و خوشیّ و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جَفا بر ما کرد
در گردن او بماند و بر ما بگذشت
#حضرت_سعدی
@Molana79
تلخیّ و خوشیّ و زشت و زیبا بگذشت
پنداشت ستمگر که جَفا بر ما کرد
در گردن او بماند و بر ما بگذشت
#حضرت_سعدی
@Molana79
یکی از پسرانِ هارونالرَّشید پیش پدر آمد خشمآلود که فلان سرهنگزاده مرا دشنامِ مادر داد.
هارون ارکان دولت را گفت: جَزایِ چنین کس چه باشد؟
یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره و نفی.
هارون گفت: ای پسر! کَرَم آن است که عفو کنی و گر نتوانی تو نیزش دشنامِ مادر ده، نه چندانکه انتقام از حد درگذرد آنگاه ظلم از طرفِ ما باشد و دعوی از قِبَلِ خصم.
نه مرد است آن به نزدیکِ خردمند
که با پیلِ دمان پیکار جوید
بلی مرد آن کس است از رویِ تحقیق
که چون خشم آیدش، باطل نگوید
#گلستان
#حضرت_سعدی
@Molana79
هارون ارکان دولت را گفت: جَزایِ چنین کس چه باشد؟
یکی اشاره به کشتن کرد و دیگری به زبان بریدن و دیگری به مصادره و نفی.
هارون گفت: ای پسر! کَرَم آن است که عفو کنی و گر نتوانی تو نیزش دشنامِ مادر ده، نه چندانکه انتقام از حد درگذرد آنگاه ظلم از طرفِ ما باشد و دعوی از قِبَلِ خصم.
نه مرد است آن به نزدیکِ خردمند
که با پیلِ دمان پیکار جوید
بلی مرد آن کس است از رویِ تحقیق
که چون خشم آیدش، باطل نگوید
#گلستان
#حضرت_سعدی
@Molana79
مُهر حق بر چشم و بر گوش خِرد
گر فلاطونست حیوانش کُند
#مثنوی_مولانا دفتر چهارم
@Molana79
📘اگر خداوند مُهر بر قلب و چشم و گوش انسان بزند حتی اگر همراه اصحاب کهف در غار باشی سودی برای او ندارد
همچنین اگر علم افلاطون را داشته باشی نمیتوانی از هستی درک درستی داشته باشی
گر فلاطونست حیوانش کُند
#مثنوی_مولانا دفتر چهارم
@Molana79
📘اگر خداوند مُهر بر قلب و چشم و گوش انسان بزند حتی اگر همراه اصحاب کهف در غار باشی سودی برای او ندارد
همچنین اگر علم افلاطون را داشته باشی نمیتوانی از هستی درک درستی داشته باشی
ای دل اگرت طاقت غم نیست برو
آوارهٔ عشق چون تو کم نیست برو
ای جان تو بیا اگر نخواهی ترسید
ور میترسی کار تو هم نیست برو
#مولانای_جان
@Molana79
آوارهٔ عشق چون تو کم نیست برو
ای جان تو بیا اگر نخواهی ترسید
ور میترسی کار تو هم نیست برو
#مولانای_جان
@Molana79
بی او نتوان رفتن بیاو نتوان گفتن
بی او نتوان شستن بیاو نتوان خفتن
ای حلقه زن این در در باز نتان کردن
زیرا که تو هشیاری هر لحظه کشی گردن
#مولانای_جان
@Molana79
بی او نتوان شستن بیاو نتوان خفتن
ای حلقه زن این در در باز نتان کردن
زیرا که تو هشیاری هر لحظه کشی گردن
#مولانای_جان
@Molana79
گردن ز طمع خیزد زر خواهد و خون ریزد
او عاشق گل خوردن همچون زن آبستن
کو عاشق شیرین خد زر بدهد و جان بدهد
چون مرغ دل او پرد زین گنبد بیروزن
#مولانای_جان
@Molana79
او عاشق گل خوردن همچون زن آبستن
کو عاشق شیرین خد زر بدهد و جان بدهد
چون مرغ دل او پرد زین گنبد بیروزن
#مولانای_جان
@Molana79
جلسه36
علامه مروجی سبزواری
🎥#تفسیر_مثنوی جلسهٔ سی و ششم
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری(ابقاهالله)
🔻شروع از بیت (01:30):
مدتی این مثنوی تأخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
🔻 عناوین :
(01:00) مدتی این مثنوی تأخیر شد
(05:00) منظور از " بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ " در آیه ۴۵ سوره حج ( ...وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ) و تطبیق آن با معصومین ع
(07:00) نزول قرآن برای وجود حضرت علی علیه السلام بود
(09:00) مستمعان اسرافیل خو
(22:00) علت تأخیر دو ساله مثنوی در انتهای دفتر اول
(30:00) علتهای مختلف تعطیلی جلسات حضرت استاد
(39:00) تشنگی عالم، علت نزول قرآن و مثنوی
(44:00) مخاطب مولانا (منظور از نی)
(50:00) سنگینی قهر اولیا و درد عاشقان در فراق مانده
@Molana79
در محضر #علامه_مروجی_سبزواری(ابقاهالله)
🔻شروع از بیت (01:30):
مدتی این مثنوی تأخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
🔻 عناوین :
(01:00) مدتی این مثنوی تأخیر شد
(05:00) منظور از " بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ " در آیه ۴۵ سوره حج ( ...وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَشِيدٍ) و تطبیق آن با معصومین ع
(07:00) نزول قرآن برای وجود حضرت علی علیه السلام بود
(09:00) مستمعان اسرافیل خو
(22:00) علت تأخیر دو ساله مثنوی در انتهای دفتر اول
(30:00) علتهای مختلف تعطیلی جلسات حضرت استاد
(39:00) تشنگی عالم، علت نزول قرآن و مثنوی
(44:00) مخاطب مولانا (منظور از نی)
(50:00) سنگینی قهر اولیا و درد عاشقان در فراق مانده
@Molana79
جان و جهان! دوش کجا بودهای؟
نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
#مولانای_جان
@Molana79
نی غلطم، در دل ما بودهای
دوش ز هجر تو جفا دیدهام
ای که تو سلطان وفا بودهای
#مولانای_جان
@Molana79
آه که من دوش چه سان بودهام!
آه که تو دوش کرا بودهای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بودهای
زهره ندارم که بگویم ترا
« بی من بیچاره چرا بودهای؟! »
#مولانای_جان
@Molana79
آه که تو دوش کرا بودهای!
رشک برم کاش قبا بودمی
چونک در آغوش قبا بودهای
زهره ندارم که بگویم ترا
« بی من بیچاره چرا بودهای؟! »
#مولانای_جان
@Molana79
یار سبک روح! به وقت گریز
تیزتر از باد صبا بودهای
بیتو مرا رنج و بلا بند کرد
باش که تو بند بلا بودهای
#مولانای_جان
@Molana79
تیزتر از باد صبا بودهای
بیتو مرا رنج و بلا بند کرد
باش که تو بند بلا بودهای
#مولانای_جان
@Molana79
رنگ رخ خوب تو آخر گواست
در حرم لطف خدا بودهای
رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
#مولانای_جان
@Molana79
در حرم لطف خدا بودهای
رنگ تو داری، که ز رنگ جهان
پاکی، و همرنگ بقا بودهای
#مولانای_جان
@Molana79
تا دوست بر دلم در عالم فراز کرد
دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد
دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد
از جان بشست دست و به جانان دراز کرد
فریاد برکشید چو مست از شراب عشق
بیخود شد و ز ننگ خودی احتراز کرد
چون دل بشست از بد و نیک همه جهان
تکبیر کرد بر دل و بر وی نماز کرد
بر روی دوست دیده چو بر دوخت از دو کون
این دیده چون فراز شد آن دیده باز کرد
پیش از اجل بمرد و بدان زندگی رسید
ادریس وقت گشت که جان چشم باز کرد
چندان که رفت راه به آخر نمیرسید
در هر قدم هزار حقیقت مجاز کرد
عطار شرح چون دهد اندر هزار سال
آن نیکویی که با دل او دلنواز کرد
#شیخ_عطار_نیشابوری
@Molana79
دل را به عشق خویش ز جان بی نیاز کرد
دل از شراب عشق چو بر خویشتن فتاد
از جان بشست دست و به جانان دراز کرد
فریاد برکشید چو مست از شراب عشق
بیخود شد و ز ننگ خودی احتراز کرد
چون دل بشست از بد و نیک همه جهان
تکبیر کرد بر دل و بر وی نماز کرد
بر روی دوست دیده چو بر دوخت از دو کون
این دیده چون فراز شد آن دیده باز کرد
پیش از اجل بمرد و بدان زندگی رسید
ادریس وقت گشت که جان چشم باز کرد
چندان که رفت راه به آخر نمیرسید
در هر قدم هزار حقیقت مجاز کرد
عطار شرح چون دهد اندر هزار سال
آن نیکویی که با دل او دلنواز کرد
#شیخ_عطار_نیشابوری
@Molana79
به قَدَم چو آفتابم، به خرابهها بتابم
بگریزم از عمارت، سخن خراب گویم
#مولانا
من به دنبال ویرانهها میروم. آنجا که کسی چراغی روشن نکرده است. آنجا که خانهای نیست. بیصاحب است. من مانند آفتاب پا به آن ویرانهها میگذارم. آنها را آباد میکنم. معمور میکنم و نقش ما در این جهان این است که دست بگیریم از آنها که افتاده اند. از آنها که در مانده اند.
@molana79
بگریزم از عمارت، سخن خراب گویم
#مولانا
من به دنبال ویرانهها میروم. آنجا که کسی چراغی روشن نکرده است. آنجا که خانهای نیست. بیصاحب است. من مانند آفتاب پا به آن ویرانهها میگذارم. آنها را آباد میکنم. معمور میکنم و نقش ما در این جهان این است که دست بگیریم از آنها که افتاده اند. از آنها که در مانده اند.
@molana79
چه خستگی است که در چشم ناتوان تو نیست؟
چه دلخوشی است که در گوشه دهان تو نیست
گذشته ایم به اوراق لاله زار بهشت
نظر فریب تر از خار گلستان تو نیست
ز فکر چون به میان تو ره توان بردن؟
که راه فکر به باریکی میان تو نیست
غزال قدس نیاید ز لاغری به نظر
وگرنه کوتهی از زلف دلستان تو نیست
ز امتحان تو شد کوه طور صحراگرد
دل ضعیف مرا تاب امتحان تو نیست
نه بوسه ای، نه شکرخنده ای، نه دشنامی
به هیچ وجه مرا روزی از دهان تو نیست
ز شیوه تو چنان عام شد گرفتاری
که سرو و سوسن آزاد در زمان تو نیست
همیشه از رگ گردن، سنانش آماده است
سری که در قدم خاک آستان تو نیست
بناز بر نفس آتشین خود صائب
که هیچ سینه بی جوش در زمان تو نیست
#صائب_تبریزی
@Molana79
چه دلخوشی است که در گوشه دهان تو نیست
گذشته ایم به اوراق لاله زار بهشت
نظر فریب تر از خار گلستان تو نیست
ز فکر چون به میان تو ره توان بردن؟
که راه فکر به باریکی میان تو نیست
غزال قدس نیاید ز لاغری به نظر
وگرنه کوتهی از زلف دلستان تو نیست
ز امتحان تو شد کوه طور صحراگرد
دل ضعیف مرا تاب امتحان تو نیست
نه بوسه ای، نه شکرخنده ای، نه دشنامی
به هیچ وجه مرا روزی از دهان تو نیست
ز شیوه تو چنان عام شد گرفتاری
که سرو و سوسن آزاد در زمان تو نیست
همیشه از رگ گردن، سنانش آماده است
سری که در قدم خاک آستان تو نیست
بناز بر نفس آتشین خود صائب
که هیچ سینه بی جوش در زمان تو نیست
#صائب_تبریزی
@Molana79