🌱نگفتمت مرو آنجا، که آشنات منم
در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم
وگر به خشم رَوی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقشبند سراپردهٔ رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قوّت پروازِ پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت بر تو نهند
که گم کنی که سر چشمهٔ صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلّاق بیجهات منم
اگر چراغدلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم
مولانا
@molana65
در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم
وگر به خشم رَوی صد هزار سال ز من
به عاقبت به من آیی که منتهات منم
نگفتمت که به نقش جهان مشو راضی
که نقشبند سراپردهٔ رضات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای باصفات منم
نگفتمت که چو مرغان به سوی دام مرو
بیا که قوّت پروازِ پرّ و پات منم
نگفتمت که تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم
نگفتمت که صفتهای زشت بر تو نهند
که گم کنی که سر چشمهٔ صفات منم
نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد خلّاق بیجهات منم
اگر چراغدلی دان که راه خانه کجاست
وگر خداصفتی دان که کدخدات منم
مولانا
@molana65
تو را با غیر می بینم،صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
شبان آهسته میگریم که شاید کم شود دردم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
چه سود از شرح این دیوانگی ها،بی قراری ها ؟
تو مه ، بی مهری و حرف منت باور نمی آید
ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای یار
که این دیوانه گر عاقل شود ، دیگر نمی آید
فراق از عمر من می کاهد ای نامهربان رحمی
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی آید
#اخوان_ثالث
@molana65
دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید
شبان آهسته میگریم که شاید کم شود دردم
تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
چه سود از شرح این دیوانگی ها،بی قراری ها ؟
تو مه ، بی مهری و حرف منت باور نمی آید
ز دست و پای دل برگیر این زنجیر جور ای یار
که این دیوانه گر عاقل شود ، دیگر نمی آید
فراق از عمر من می کاهد ای نامهربان رحمی
خدا را از چه بر من رحمت ای کافر نمی آید
#اخوان_ثالث
@molana65
اگر شروع به قضاوت کردن
در مورد مردم بکنی،
وقت پیدا نمی کنی که آنها را دوست داشته باشی.
مادر ترزا
در مورد مردم بکنی،
وقت پیدا نمی کنی که آنها را دوست داشته باشی.
مادر ترزا
انسانی که در مسیر رشد و تعالی است ، انسانی است که جانانه و با شدت زندگی میکند.
"رُشد" یعنی اینکه در یک دایره نمیچرخی، یعنی که هر روز چیزی تازه برایت اتفاق می افتد، درواقع؛ هرلحظه.....
و چه وقت این رشد و سرزندگی ممکن میشود؟ هرگاه که با شدت زندگی کنی. من مایلم به شما آموزش بدهم که چگونه با شدت غذا بخورید، چگونه با شدت عشق بورزید
چگونه کارهای جزیی را با چنان شدتی وعشق و تمامیتی انجام دهید که هیچ چیز پشت سر باقی نمانده باشد. زندگی را در هر لحظه اش به تمامی زندگی کنید. اگر میخندی، بگذار آن خنده تمام پایه های وجودت را بلرزاند. اگر گریه میکنی، تبدیل به اشک بشو، بگذار قلبت از طریق اشکها بیرون بریزد. اگر کسی را درآغوش میگیری، آنوقت همان آغوش بشو. اگر کسی را میبوسی، فقط لب باش و بوسه باش. و آنگاه تعجب خواهی کرد که تاکنون چه چیزهای زیبایی را ازکف داده ای و چگونه تاکنون زندگی ات را به شیوه ای ولرم و نیمه مرده زندگی کرده ای
اوشو
@molana65
"رُشد" یعنی اینکه در یک دایره نمیچرخی، یعنی که هر روز چیزی تازه برایت اتفاق می افتد، درواقع؛ هرلحظه.....
و چه وقت این رشد و سرزندگی ممکن میشود؟ هرگاه که با شدت زندگی کنی. من مایلم به شما آموزش بدهم که چگونه با شدت غذا بخورید، چگونه با شدت عشق بورزید
چگونه کارهای جزیی را با چنان شدتی وعشق و تمامیتی انجام دهید که هیچ چیز پشت سر باقی نمانده باشد. زندگی را در هر لحظه اش به تمامی زندگی کنید. اگر میخندی، بگذار آن خنده تمام پایه های وجودت را بلرزاند. اگر گریه میکنی، تبدیل به اشک بشو، بگذار قلبت از طریق اشکها بیرون بریزد. اگر کسی را درآغوش میگیری، آنوقت همان آغوش بشو. اگر کسی را میبوسی، فقط لب باش و بوسه باش. و آنگاه تعجب خواهی کرد که تاکنون چه چیزهای زیبایی را ازکف داده ای و چگونه تاکنون زندگی ات را به شیوه ای ولرم و نیمه مرده زندگی کرده ای
اوشو
@molana65
هیچ پرسشی نیست که بدون پاسخی از درون مطرح گردد، بلکه این پاسخ درونی است که پرسشی برای ذهن و افکار بوجود می آورد این قانون ارتعاشات نور است، بنابراین قبل از هر پرسشی ابتدا پاسخ آن از درون دریافت شده است، پرسش واکنشی از پاسخ درونی است، بدان معنا که تو از درون پاسخ را یافتهای اما ذهن چون درک نمی کند به منحنی وارونه سوال، پناه می برد، کسانی که کمتر سوال میکنند، دارای تمرکز درونی بهتری هستند، پس زمانی که پرسشی در درون شکل گرفت، قبل از پرسش، پاسخ را دریافت کرده ای بنابراین به جای پرسش، ذهن را خاموش کن تا پاسخ از فیلتر ذهن عبور نموده و کم کم به سطح آگاهی آید، خداوند تنها به میزان آگاهی ما پاسخ میدهد برای آن تفاوتی نمی کند تو که هستی چگونه ای و چگونه خواهی بود
@molana65
@molana65
" ای بسا دولت که آید گاه گاه
پیش بی دولت بگردد او ز راه "
#مثنوی_مولانا
@molana65
چه بسیار بخت و اقبال ها و نعمت ها که به انسانی رو کند , اما چون او مستعد دریافت نعمت نباشد , از او روی بگرداند...
پیش بی دولت بگردد او ز راه "
#مثنوی_مولانا
@molana65
چه بسیار بخت و اقبال ها و نعمت ها که به انسانی رو کند , اما چون او مستعد دریافت نعمت نباشد , از او روی بگرداند...
آنک یک دیدن کند ادارک آن
سالها نتوان نمودن از زبان
آنک یک دم بیندش ادراک هوش
سالها نتوان شنودن آن بگوش
دفتر سوم
#حضرت_مولانا
@molana65
سالها نتوان نمودن از زبان
آنک یک دم بیندش ادراک هوش
سالها نتوان شنودن آن بگوش
دفتر سوم
#حضرت_مولانا
@molana65
@molana65
مُرغِ فِتْنهیْ دانه بر بام است او
پَر گُشاده بَستهٔ دام است او
برای مثال، پرندهای که مفتونِ دانه شده هرچند او روی بام است و ظاهراً بال و پری آزاد و گشاده دارد و هنوز اسیر نشده است، اما برحسب واقع اسیر دام است. (زیرا میل به خوردنِ دانه در او قوی و استوار است و همین وابستگی به دانه او را اسیر نموده است.)
چون به دانه داد او دل را به جان
ناگرفته مَر وِرا بِگْرفته دان
از آنرو که او از روی میل و علاقه دل به دانه داده است اگر اسیر هم نشده باشد تو باید او را اسیر بحساب آوری.
آن نَظَرها که به دانه میکُند
آن گِرِه دان کو به پا بَرمیزَنَد
هر نگاهی را که آن پرندهی بینوا از روی میل و علاقه به دانه میاندازد، گرهی بدان که او بر پای خود میزند.
@Molana65
دانه گَوید گر تو میدُزدی نَظَر
من هَمیدُزدم زِ تو صَبر و مَقَر
دانه با زبان حال به آن پرنده میگوید اگرچه تو ظاهراً نگاهت را از من میدزدی و چنین وانمود میکنی که به من نگاه نمیکنی اما بدان که سرانجام من از تو صبر و قرار را خواهم ربود.
چون کَشیدَت آن نَظَر اَنْدر پِیاَم
پَس بِدانی کَزْ تو من غافِل نیاَم
وقتی که آن نگاه علاقمندانهی تو، تو را به دنبال من کشید، درخواهی یافت که من از تو غافل نیستم.
#شرح_مثنوی_مولانا
@molana65
مُرغِ فِتْنهیْ دانه بر بام است او
پَر گُشاده بَستهٔ دام است او
برای مثال، پرندهای که مفتونِ دانه شده هرچند او روی بام است و ظاهراً بال و پری آزاد و گشاده دارد و هنوز اسیر نشده است، اما برحسب واقع اسیر دام است. (زیرا میل به خوردنِ دانه در او قوی و استوار است و همین وابستگی به دانه او را اسیر نموده است.)
چون به دانه داد او دل را به جان
ناگرفته مَر وِرا بِگْرفته دان
از آنرو که او از روی میل و علاقه دل به دانه داده است اگر اسیر هم نشده باشد تو باید او را اسیر بحساب آوری.
آن نَظَرها که به دانه میکُند
آن گِرِه دان کو به پا بَرمیزَنَد
هر نگاهی را که آن پرندهی بینوا از روی میل و علاقه به دانه میاندازد، گرهی بدان که او بر پای خود میزند.
@Molana65
دانه گَوید گر تو میدُزدی نَظَر
من هَمیدُزدم زِ تو صَبر و مَقَر
دانه با زبان حال به آن پرنده میگوید اگرچه تو ظاهراً نگاهت را از من میدزدی و چنین وانمود میکنی که به من نگاه نمیکنی اما بدان که سرانجام من از تو صبر و قرار را خواهم ربود.
چون کَشیدَت آن نَظَر اَنْدر پِیاَم
پَس بِدانی کَزْ تو من غافِل نیاَم
وقتی که آن نگاه علاقمندانهی تو، تو را به دنبال من کشید، درخواهی یافت که من از تو غافل نیستم.
#شرح_مثنوی_مولانا
@molana65