Telegram Web Link
چگونه تکنیک‌های پردازش صدا و اتوماتیک کردن فیدبک، صنعت آموزش موسیقی دنیا را تکان داده؟ ایده‌ای که هنوز تو ایران پیاده‌سازی نشده

معلم خصوصی موسیقی خیلی گرونه ولی یه سری اَپ ایجاد شده که سیستم پردازش صدای هوشمند دارن و تقریبا کار معلم خصوصی‌ رو انجام می‌دن. 🤓

یه آموزگار موسیقی باید دو کار بکنه:
مسیر یادگیری شما رو طراحی کنه. 🧐
نواختن‌تون رو گوش بده و نوت‌هایی که اشتباه می‌زنید رو بگه تا بدونید و تصحیح کنید. 😇

اولی رو سال‌ها بود با یوتیوب می‌شد انجام داد (البته با سختی) ولی از وقتی این اپ‌ها اومده (شاخص‌ترین‌شون یوزیشن) دومی رو واقعا عالی انجام می‌ده.

تو این ویدئو، یکی از اعضای این شرکت توضیح می‌ده دقیقا از نظر فنی دارن چیکار می‌کنن.

نکته‌ی عجیب اینه تو ایران مشابه این اپ برای هیچ سازی نیست (یا من ندیدم) تو کافه بازار ده‌ها اپ خیلی ابتدایی هست که عملا کاربردی نداره.

کامنت‌های پای اپ یوزیشن در کافه بازار رو ببینید پر از کاربرهایی که دارن التماس می‌کنن به کافه بازار بتونن نسخه‌ی پریمیوم رو بخرن (تقریبا ماهی 20 دلار) که خب دلیلش هم اینه از معلم خصوصی خیلی ارزون‌تر می‌شه بازهم.

کسی که مشابه این اپ رو تولید کنه به نظرم موفقیت خوبی می‌تونه داشته باشه در بازار ایران. 😍👌

شاید با مذاکره با خود یوزیشن بشه پوسته‌ی فارسیش رو با هسته‌ی خود اون‌ها داد تو بازار ایران چون اروپایی هستند ممکنه قابل مذاکره باشه.
نان سحر یکی از شرکت‌هایی است که در سال‌های اخیر همواره توجه من رو به خودش جلب کرده، هم نوآوری‌ها و فعالیت رو به رشدی در تولید و توزیع نان‌های صنعتی داره، هم با مجموعه‌های فروشگاهی خود در سراسر ایران سهم بازار قابل توجهی برای خودش به دست آورده.
این مجموعه از سال 1353 با عنوان نان بولکی پزی سحر به عنوان یک کسب و کار کوچک تاسیس شد و الان چند هزار نفر در زنجیره آن مشغول به فعالیت هستند.

سه‌شنبه 1400.02.21 ساعت 15.30 الی 17 در یکی از جلسات کلاس کارآفرینی دانشگاه خواجه نصیر میزبان موسس این مجموعه هستم.
آقای مهدی خان محمدی موسس و کارآفرین نان سحر
آقای سعید یوسفی قائم مقام نان سحر و کارآفرین سازمانی


لینک ثبت نام رو هم به زودی در کانال اطلاع رسانی خواهم کرد.
خواندن این مصاحبه آقای خان محمدی با روزنامه دنیای اقتصاد هم بسیار جالب است:

خان محمدی:
ما بعد از ورشکستگی پدرم هیچ چیز نداشتیم. پدر ملک نداشت. سرمایه‌اش همه در فروشگاهش بود و تعدادی هم دام داشت. او انگور به تهران می‌آورد و از تهران پارچه می‌خرید. متاسفانه در همان مقطع زمانی، ماشینی که بار انگور داشت هم در جاده واژگون شد. این اتفاق برای خانواده‌ام قوز بالا قوز شد. به این ترتیب بقیه سرمایه‌مان هم از بین رفت. آن موقع بیمه هم نبود و در نتیجه ورشکسته کامل شدیم. آن زمان پدرم مقروض هم بود. در نتیجه این ۴۵ تومانی که من برایش فرستادم توانست بخشی از بدهی‌های او را صاف کند. تقریبا سه ماه در قهوه‌خانه کار کردم. دایی‌ام هم دو ماه بعد از آنکه مشغول کار شدم، از آنجا رفت و من ماه آخر را روزانه ۳ تومان حقوق می‌گرفتم. اما با خودم فکر کردم که قهوه‌خانه جای خوبی نیست و شغلی نیست که من بتوانم در آینده پیشرفتی در آن داشته باشم. یک روز به یک میوه فروشی نزدیک قهوه‌خانه مراجعه کردم و به صاحب مغازه گفتم کارگر می‌خواهید؟ او هم پاسخ مثبت داد و با همان حقوق روزی سه تومان کارگر میوه فروشی شدم. ولی اینقدر خوب کار کردم که حقوق من در روز به ۱۵ تومان رسید. تا قبل از اینکه من به آنجا بروم صاحب میوه فروشی از صبح تا شب فقط ۳۰۰ تومان میوه می‌فروخت؛ ولی من کاری کردم که تنها در یک فاصله زمانی که او برای خرید به میدان می‌رفت و برمی‌گشت، ۳۰۰ تومان برایش میوه می‌فروختم.

برای رونق آنجا چکار کردید؟
میوه‌ها را تزیین می‌کردم و می‌چیدم و صبح تا شب داد می‌زدم. میوه فروشی‌های آن دوره برای فروش بیشتر میوه هایشان فریاد می‌زدند. من هم یاد گرفته بودم این کار را انجام بدهم. شعارهای خوبی هم درست کرده بودم. مثلا می‌گفتم: «بری زیر طیاره خیار جفتی سی شاهی». خانم‌ها و آقایان خیلی از این شعارها خوششان می‌آمد و خرید می‌کردند. اینقدر چشمم به میوه‌ها عادت کرده بود، دستم مثل ترازو شده بود. بعد از آن میوه فروشی‌های دیگر آمدند و از من خواستند کارگر مغازه آنها بشوم. ولی من نرفتم. در ازای آن به صاحب میوه فروشی گفتم که حقوقم را زیاد کن، چون رقبایت می‌خواهند من با آنها کار کنم. این حرفم باعث شد حقوقم زیاد شود. بعد از مدتی دیدم میوه فروشی هم شغل دلخواه من نیست. در آن برهه زمانی با کسی آشنا شدم که مرا به کارخانه کفش ملی برد. باز هم با روزی سه تومان در کارخانه کفش ملی شروع به کار کردم. آنجا هم کارگری کردم. هنوز هم پول‌هایم را برای خانواده می‌فرستادم. هیچ پولی برای خودم نگه نمی‌داشتم. نهایتا پول یک لباس را پس‌انداز می‌کردم. وضع پدرم روز به روز بهتر می‌شد و توانست تمام قرض خودش را بدهد. در کارخانه کفش ملی هم به سرعت رشد کردم. خیلی سریع از کارگر ساده به کنترل‌چی و کارپرداز رسیدم.

چطور آن موقع به فکر نان‌فروشی افتادید؟ تجربه کرده بودید؟
همان عمویم که راجع به او قبلا صحبت کردم، نان می‌فروخت. شش روز مریض شد و من به او در کارش کمک کردم. دوچرخه داشت؛ دوچرخه‌اش را گرفتم و آن چند روز به جای او از نانوایی نان می‌گرفتم و بین سوپرمارکت‌ها و ساندویچی‌ها پخش می‌کردم. همان روزها دیدم چه اجتماع بزرگی بیرون از کفش ملی است که می‌توانم با آنها آشنا شوم و آنها مرا بشناسند. چرا باید خودم را در کارخانه حبس کنم؟ ...

لینک
موقعیت کارآموزی بین المللی

در وبینار چند هفته پیش کارآموزی توصیه کردم حتما به سراغ کارآموزی‌های بین‌المللی هم بروید و شانس خود را برای پذیرش امتحان کنید، چه موقعیت‌های دورکاری چه خروج از کشور. (بر اساس استراتژی‌هایی که صحبت کردیم)
اخیرا یکی از دوستان از یونیدو (سازمان توسعه صنعتی ملل متحد) به من اطلاع داد که یونیدو چندین موقیعیت باز کارآموزی در دفاتر مختلف خود در کشورهای مختلف دارد (از جمله در دفتر مرکزی یونیدو در وین) دوستانی که علاقه‌مند هستند در لینک زیر می‌توانند اقدام کنند.

For students and recent graduates, the UNIDO Internship Programme provides a great learning opportunity and on-the-job training. You will have the chance to apply your theoretical knowledge in the daily work of the Organization. The programme also allows you to contribute to the mandate of UNIDO as well as support the various projects in the area of industrialization and sustainability.

https://www.unido.org/resources-employment/internship
Forwarded from انجمن علمی مهندسی صنایع دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی (انجمن علمی مهندسی صنایع دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی)
🔴همایش راه نشان مهندسی صنایع - شماره 17

⭕️موضوع وبینار :
داستان کارآفرینی گروه سحر

👤مهمانان:
سعید یوسفی (قائم مقام نان سحر)
مهدی خان‌محمدی (بنیان گذار نان سحر)
👤میزبان:
دکتر محمدمهدی پوربصیر(کارآفرین سریالی - سرمایه گذار فرشته)

📆تاریخ برگزاری: سه شنبه 21 اردیبهشت‌ماه
🕘ساعت : ۱۵:۳۰ الی ۱۷

💸این وبینار بشرط ثبت نام شما رایگان می‌باشد .

🔴ظرفیت محدود

🌐لینک ثبت نام 👇🏻
https://www.iekntu.ir/product/rahneshan17/

🆔@induskntu
چرا مدیران و متخصصان با آسیپ‌پذیری مشکل دارند؟

من سال‌هاست به مدیران و افراد سی‌لول* شرکت‌های خودم در جهت بهتر شدن مشاوره (به سبک کوچینگ) می‌دم. یکی از بزرگ‌ترین مشکلاتی که می‌بینم جلوی رشد اون‌ها رو می‌گیره این مورده: (این مشکل رو خودم هم حتی دارم)
آسیب‌پذیری Vulnerability

یعنی یه حس مخفی از درون به ما می‌گه به اندازه کافی خوب نیستی، اطلاعات کافی نداری، به اندازه کافی باهوش نیستی، به اندازه کافی زبانت خوب نیست، به اندازه کافی خوش‌تیپ نیستی، به اندازه‌ کافی پول‌دار نیستی و …
I'm not good enough


تناقض این حس درونی (که اغلب مخفی می‌کنیم) با انتظارات بیرونی از یه مدیر، متخصص، استاد خیلی وقت‌ها منجر به بروز خشم، غم، استرس، عصبانیت، پرخاش، عدم تمرکز و … می‌شه.

مدیریت این حس آسیب‌پذیری یه فرایند طولانی خودآگاهی و احتمالا کمک گرفتن از تراپیست و کوچ نیاز داره، ولی در قدم اول می‌خوام شما رو با دنیای برنه بران آشنا کنم.
ایشون خیلی روی این مساله کار و پژوهش کرده و کتاب و سخرانی‌های مختلف تو این زمینه داره.
یه تد تاک معرفی می‌کنم (لینک) که زیرنویس فارسی هم داره، و فایل یکی از کتاب‌های ایشون رو هم می‌ذارم.
کسایی که دنبال کتاب برای ترجمه می‌گردن، 3-4 تا از کتاب‌های جدید و مهم ایشون هنوز به فارسی ترجمه نشدن و می‌تونه فرصت خوبی باشه.
از جمله این کتاب:
The Power of Vulnerability: Teachings on Authenticity, Connection, and Courage
پی‌نوشت: این ویدئو جدیدا وایرال شده از ایشون هم خالی از لطف نیست: لینک
..................................................

C Level: C-level corporate jobs are the top executive positions in a company. The jobs of these high-level managers are called “C-level” because of their typical titles usually begin with “C” for “Chief,” such as Chief Executive officer (CEO), CTO, CMO, CFO ...
brene-brown-the-gifts-of-imperfection-let-go-of-who-2010.pdf
1.1 MB
The Gifts of Imperfection: Let Go of Who You Think You're Supposed to Be and Embrace Who You Are

کتاب هدیه کمال‌گرا نبودن: چیزی که هستی را در آغوش بگیر
اثر برنه براون
وقتی ابوعلی سینا مساله‌ای را نمی‌توانست حل کند می‌رفت مسجد دو رکعت نماز می‌خواند و بعدش می‌تونست مساله را حل کند.

آیا این افسانه است یا واقعیت داره؟
آیا نماز خواندن برای قدرت حل مساله یا ایده‌پردازی ما می‌تونه مفید باشه؟
وقتی ابوعلی سینا مساله‌ای را نمی‌توانست حل کند می‌رفت مسجد دو رکعت نماز می‌خواند و بعدش می‌توانست مساله را حل کند.

https://www.tg-me.com/mmpourbasir/106
درس آموخته برای مدیران، دانشجویان، برنامه‌نویسان و سایر اندیشه‌ورزان.

ذهن انسان دو روش برای فکر کردن به یک مساله دارد.
روش اول: فکر کردن متمرکز است.
Focused thinking

در این روش شما کاملا متمرکز روی مساله هستید و دارید روش کار می‌کنید، مثل حل کردن یک مساله ریاضی پشت میز تحریر در حالی که دارید روی کاغذ راه‌های مختلفی رو بررسی می‌کنید.

روش دوم فکر کردن پراکنده است.

Diffused Thinking

این مدل فکر کردن اکثرا ناخودآگاه اتفاق می‌افتد، مثلا شما رفتید پیاده‌روی یا رفتید مسجد نماز بخوانید، ولی ذهن‌تون هنوز داره مساله رو در لایه‌های مغز پردازش می‌کنه و بهش فکر می‌کنه.
و چون لایه‌ها و سلول‌های متفاوتی از اندام مغز در این حالت استفاده می‌شود، احتمال این‌که مساله‌ای که قبلا حل ناشدنی بود، راهش به ذهن‌تون بیاد بیش‌تر می‌شه.

توصیه:
بین وقت‌های متمرکز فکر کردن، مطالعه و ... تغییر حالت‌هایی باید بدید و برید سراغ امور دیگه، بهتره این امور بیش‌تر بدن رو درگیر کنند تا ذهن، به این صورت شما می‌تونید بین این دو حالت تفکر شیفت بدید و بالاترین حد بهره‌وری تون برسید. 💪



اینا کارها توصیه نمی‌شه برای فکر پراکنده
چک کردن موبایل
تلویزیون دیدن
تلفن حرف زدن

اینا توصیه می‌شه
ورزش
پیاده روی
دویدن
تمیز کردن خونه ظرف شستن


دیدن این تد تاک در همین زمینه توصیه می‌شه: لینک
سوالی که هم کارمندان هم مدیران باید هرازگاهی از خود بپرسند:


مدیران در مورد تک تک اعضای تیم خود باید به این سوال جواب بدهند:
اگر او (یعنی کارمند مشخص) بخواهد از شغلش در تیم من استعفا بدهد و برود در شرکتی هم‌رده‌ی ما و تقریبا با حقوق و مزایای یکسان، آیا من (یعنی مدیر)؟

1- با بیش‌تر توانم خواهم جنگید که او را در شرکت نگهدارم.
2- خیلی برام فرق نمی‌کنه رفتنش.
3- از رفتن اون خوشحال می‌شوم.

اگر جواب شما در مورد عضوی از تیم یا سازمان‌تون مورد 2 و 3 است، احتمالا یه جای کار می‌لنگه بهتره همین الان به فکر ارتقای توانمندی‌های او باشید یا با او قطع همکاری کنید.

همین‌طور کارمندان هم این سوال را از خود بپرسند:
اگر موقعیت کاری دیگری در شرکت هم‌رده با حقوق و مزایای تقریبا مساوی پیش بیاید؟

1- در همین شرکت فعلی می‌مانم.
2- خیلی فرقی نمی‌کند بروم یا بمانم.
3- حتما می‌روم.

اگر جواب شما مورد 2 و 3 است، احتمالا یه جای کار می‌لنگه بهتره همین الان رابطه خودتون با شرکت رو تصحیح کنید یا از کارتون استعفا بدید.

کردیت خلق تست: رید هستینگز (مدیرعامل نت فیلیکس) با کمی تغییر چارچوب از خودم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جریان مجتبی شکوری چیه؟
آیا راست می‌گه یا چرت و پرت می‌گه؟
در پست بعدی بررسی می‌کنم.
آیا مجتبی شکوری چرت می‌گه؟
https://www.tg-me.com/mmpourbasir/109

من خیلی کم پیش میاد تلویزیون تماشا کنم، اولین مواجهه من با مجتبی شکوری چند سال پیش در فضای مجازی بود با کلیپی که در یک برنامه تلویزیونی از داستان لکنت زبانش می‌گوید. (که این کلیپ رو در پست قبلی گذاشتم) کلا من با این داستان‌ها ارتباط برقرار نمی‌کنم و احساس می‌کنم طرف داره از عواطف مردم سو استفاده می‌کنه 🤢 و عروسکی است که صدا و سیما علم کرده که مخاطب جلب کند، و نوع قیافه مهربون و شل حرف زدن مجتبی شکوری هم به این موضوع برای من دامن می‌زد.

به دلیل همین مواجهه اولیه بد، مدت‌ها محتواهای این شخص را با بدبینی نادیده می‌گرفتم. تاجایی که دیدم پادکست هم داره تولید می‌کنه (رادیو راه) و گفتم بذار گوش بدم ببینم چی می‌گه و یکی از قسمت‌ها رو فکت چکینگ کنم ببینم داره داستان‌بافی می‌کنه یا نه؟
Fact-checking
⭕️ فکت چکینگ (راستی آزمایی) یعنی بررسی این‌که گفته‌ها بر پایه شواهد و مبنای علمی است، یا یک سری نظرات شخصی و مطالب غیر صحیح به عنوان مطالب علمی داره قالب می‌شه.

چند قسمت از صحبت‌های او (به خصوص اپیزود نبوغ از رادیو راه) را با کتاب‌های اصلی و مطالعات علمی مقایسه کردم در کمال تعجب از دقت نظر علمی در تدوین صحبت‌ها و مطالب شگفت زده شدم، و می‌توانم بگویم در محک فکت چکینگ من ایشان کاملا سربلند بیرون آمد.

به نظرم در مقطع فعلی مجتبی شکوری شاید جزو معدود افرادی باشد که به تربیون‌های گسترده از صدا و سیما تا شبکه‌های اجتماعی دسترسی دارد که حرف حسابی می‌زند، به خودتون لطف کنید این حرف‌ها رو گوش بدید.

.
پی‌نوشت: مطلب فوق ابتدا را ابتدا در لینکدین منتشر کردم که خیلی پرحاشیه شد، کامنت‌های متعددی در رد و تایید این موضوع دوستان نوشتند، که خواندنش و آشنا شدن با نظرات موافق و مخالف خالی از لطف نیست. لینک

.
آپدیت اسفند 1400:
متاسفانه مجتبی شکوری در یکی از قسمت‌های اخیر پادکست خوب رادیو راه تست شخصیت‌شناسی دیسک و کتاب آقای اریکسون (احاطه شده توسط احمق‌ها) رو بازگو کرد. (اپیزود در مورد چهار نفر)
که خب این موضوع پایه‌ی علمی نداره و از نظر علمی رد شده تست دیسک. (تو این پست مفصل توضیح دادم چرا)
به همین دلیل درجه دقت نظر علمی آقای شکوری در نگاه من یک درجه افت کرد.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوستانی که سر کلاس‌های کارآفرینی من بودند می‌دونند من زیاد دل‌ خوشی از نهادهای اکوسیسمی کارآفرینی مربوط به دانشگاه ندارم، نهادهایی مثل مرکز رشد، مرکز نوآوری، پارک علم و فناوری، تسهیلات و کمک‌های مالی دولتی و دانشگاهی.

استارت‌آپ باسلام کارش رو از تو مرکز رشد دانشگاه قم شروع کرد و الان هنوز هم با حدود 300 نفر پرسنل و چند میلیون کاربر تو یکی از ساختمان‌های پارک علم و فناوری قم مستقر است.

چند وقت در صحبتی که با آقای محمدرضا آقایا هم‌موسس و مدیرعامل باسلام داشتم، ازش پرسیدم تجربه‌شون از ورود به این نهادهای تسهیل‌گر دانشگاهی چطور بوده و آیا این موضوع رو توصیه می‌کنه؟

جواب ایشون رو تو این ویدئو می‌تونید ببینید، همچنین نسخه‌ی کامل این ویدئو رو در لینک زیر می‌تونید مشاهده کنید.
https://www.aparat.com/v/HXGYs

در پست بعدی در قالب یک ویس مختصرا توضیح خواهم داد چرا با نهادهای دانشگاهی برای کارآفرینی خیلی موافق نیستم.
چرا من خیلی با نهادهای تسهیل‌گر کارآفرینی دانشگاهی موافق نیستم؟
1- این نهادها و فرایندها برای سبک امروز استارت‌آپ‌ها طراحی نشده‌اند.
2- دولتی بودن فرایندهای حاکم.
3- غیرانتفاعی بودن

پیرو ویدئوی صحبت با آقای آقایا مدیرعامل باسلام در خصوص پارک‌های علم و فناوری و مراکز رشد.
دو ایده برای راه‌اندازی استارت آپ در زمینه املاک

چند روز اخیر نیاز داشتم دنبال اجاره یک آپارتمان در سایت‌های آگهی املاک مثل دیوار و شیپور و کلید بگردم، شرایط واقعا افتضاح است و مشکلات زیاد، دقیقا همان کاری که برای پیدا کردن ملک باید 10 سال پیش انجام می‌دادی امروز در سال 1400 هم باید انجام بدی. ولی این مشکلات می‌تونه زمینه‌ساز شکل‌گیری کسب و کارهای جدید بشه، به ذهنم 2 تا ایده رسید، شاید به درد کسایی که دنیال ایده برای راه‌اندازی استارت‌آپ هستند بخوره، تیم خوب باشه بعد از پیش‌بذری (Pre seed) خودم هم شاید سرمایه‌گذاری بکنم روشون.

1
امتیاز دهی مشاورین املاک:
به نظرم الان مشاورین املاک هیچ انگیره‌ای ندارن که آدم‌های خوب و نایس و راستگویی باشن، چون خوبی و راستگویی‌شون هیچ‌جا به دردشون نمی‌خوره، و هیچ‌جا به چشم نمیاد برای همین دروغ زیاد می‌گن و زیر و رو زیاد می‌کشن، اگه یه استارت آپ بیاد یه سیستمی درست کنه که توش مشتریان واقعی بعد از عقد قراردادهای خرید، فروش یا اجاره، مشاورین مرتبط رو امتیاز بدن و ریویو مثبت یا منفی بنویسن عالی می‌شه.
یعنی شمای مشتری یا صاحب ملک به جای این‌که دنیال ملک بگردی، می‌ری تو منطقه‌ی خودت دنبال مشاورین املاک می‌گردی و یه مشاور که تعداد قرارداد بالا با امتیاز بالا و ریویوهای مثبت داره رو انتخاب می‌کنه اون کارهات رو انجام بده.


2
ارائه اصالت سنجی و کارشناسی واحدهای ملکی:
الان تو آگهی‌های املاک این‌طوریه که مثلا برای اجاره آگهی کرده 100 متر، بازدید که می‌ری می‌گی 100 متر فکر کنم نیست‌ها، می‌گه 90 و خورده‌ای است، بعد پای قرارداد سند رو می‌بینی 90 متره! یا عکس‌های الکی می‌زنن تو آگهی، خلاصه هیچ صحت سنجی وجود نداره برای آگهی‌ها و فایل‌ها.
این کار تو بازار خودرو توسط همراه مکانیک و کارنامه انجام شده ولی تو بازار ملک انجام نشده، و جاش خیلی خالیه، یعنی شما وقتی یه آگهی رو داری از دیوار می‌بینی که تیک کارنامه داره می‌دونی مدل و مسائل ذکر شده درسته، یا از همراه مکانیک می‌بینی می‌دونی واقعیت نوشته شده. ولی تو بازار املاک این وجود نداره.
اگه استارت آپی بیاد مشابه خدمات کارشناسی کارنامه و همراه مکانیک رو برای واحدهای ملکی بده عالی می‌شه، یعنی شما اگه جایی آگهی دیدی که تیک اون استارت آپ رو داشت می‌دونی کارشناسی شده و همه‌ جزئیات آگهی و فایل واقعیه و یه برگه کارشناسی هم وجود داره که می‌تونی اون رو مطالعه کنی و جزئیات رو بدونی.

تو ویس بعدی یه مقدار جزئیات این دو ایده رو بیش‌تر توضیح می‌دم.
2 ایده برای راه‌اندازی کسب و کار استارت‌آپ در زمینه املاک
نکته‌ت رو به من بگو، من بعدش فراموش می‌کنم.
نکته‌ت رو به من یاد بده، ان‌شاالله یادم می‌مونه.
من رو با مطلب درگیر کن، من حتما یاد می‌گیرم.



کسایی که معلم مدرسه و دانشگاه و کارگاه‌های آموزشی هستند، یا مدیر هستند و به کارمندان خود آموزش می‌دهند، یا پدر و مادر هستند و قصد فرزندپروری صحیح دارند.
حکمت بالا را حتما آویزه‌ی گوش کنند.

https://twitter.com/pourbasir/status/1408644779265728514
Faradars-Report-1399.pdf
3.2 MB
فرادرس در سال 1399 یکی از موفق‌ترین استارت‌آپ‌های ایران و با نزدیک به 3 میلیون کاربر یکتا از پربازدیدترین وب‌سایت‌های ایرانی بود.
در فایل پیوست برخی از اطلاعات و آمار فرادرس که تاکنون منتشر نشده بودند را می‌توانید ببینید.
در سال 1400 به عنوان سرمایه‌گذار و لیمیتد پارتنر (LP) به گروه سرمایه‌گذاری اسمارت‌آپ پیوستم.

اولین مواجهه من با اسمارت‌آپ در سال 1396 بود که می‌خواستن روی یک استار‌ت‌آپی که من قبلا سرمایه‌گذاری کرده بودم سرمایه‌گذاری کنن، و جلسه‌ی مشترکی با مدیرعامل وقت‌شان آقای احمدی داشتم، از آن زمان که اسمارت‌آپ به تازگی تاسیس شده بود تا امروز فعالیت‌های اسمارت‌آپ را دورادور در نظر داشتم به نظرم رشد و فعالیت هوشمندانه‌ای در سرمایه‌گذاری داشتند و دارند.

یکی از دلایل این هوشمندی به نظرم تجربه زیسته مدیران صندوق اسمارت‌آپ در کارآفرینی به عنوان فاندر است. یعنی برعکس بسیاری از مدیران وی‌سی‌ها که از این تجربه بی‌بهره هستند. ایشان سفر کارآفرینی از یک ایده تا یک استارت‌آپ پول‌ساز و موفق را خودشان طی کرده‌اند.

اسمارت‌آپ در حال حاضر در حال بررسی و سرمایه‌گذاری روی استارت‌آپ‌هاست، از شما دعوت می‌کنم در صورتیکه برنامه‌ای برای رشد و نیاز به سرمایه‌ دارید درخواست خود را با ما مطرح کنید.

http://smartup.ir/
چند روز پیش دارا خسروشاهی (کارآفرین سازمانی ایرانی الاصل) مدیرعامل اوبر توئیتی منتشر کرد و گفت امروز به عنوان پیک دلیوری سرویس غذای اوبر کار کردم و 10 تا سفارش رو رسوندم.

قطعا یه کار برای مانور رسانه‌ای و روابط عمومی هست چون اگه به قصد شناخت بلاواسطه محصول یا فرایندها بود نیازی به عمومی کردنش نبود.

ولی جدا از بعد روابط عمومی، کلا به نظرم تجربه بلاواسطه مشاغل سازمان برای مدیران ارشد خیلی مفیده که بتونن ایده‌های جدید بگیرن و یه سری فرایندها رو اصلاح کنن و از اون مهم‌تر اعضای بدنه سازمان‌شون رو کامل‌تر درک کنن.
راه و روش پول درآوردن از دیدگاه فرزاد دلیری


داشتم یکی از مصاحبه‌های آقای فرزاد دلیری (معمار) رو می‌خوندم، این نکته‌ای که پایین آوردم خیلی برام جالب بود، تذکر این‌که احتمالا فرزاد دلیری پول‌سازترین معمار ایرانی است، و خیلی از برج‌های برند تهران مثل نگار، دوبرال، چناران پارک رو معماری کرده:

فرزاد دلیری:
من در آتلیه به بچه ها می گویم دو چیز هست که اگر دنبالش کنید به آن نمی‌رسید: اولی را رها کنیم، دومی پول است. شما موقعی به پول می‌رسید که دنبالش نباشید. بچه ها می گویند یعنی چه؟ این چه منطقی است؟ آدم باید دنبال پول باشد! برای‌شان خاطره‌ای می‌گویم: دوستی بود که با من فارغ التحصیل شد. در آن زمان من قراردادی بستم مجموعا ۱۰۰هزارتومان که نیم‌بها بود. دوستم هم قرارداد مشابهی را 100 هزار تومان بسته بود، نسبت به نتیجه اش بی تفاوت بود. می‌گفتم چرا؟ می گفت 100 هزارتومان داده، اندازه 100 هزارتومان برایش کار می‌کنم.

من ولی ۱۰۰هزارتومان گرفته بودم و اندازه ۲۰۰هزارتومان کار می‌کردم.
چون کاری انجام می‌شد که من طرحش را داده بودم، کار که تمام شد، ۱۰۰ هزار تومان هم به من پاداش دادند، روی همان کار ۱۰ تا کار هم گرفتیم ولی دوستم که فکر می‌کرد 100 تومان گرفته است و باید به اندازه 100 تومان کار کند، کار غیراستانداردی انجام داد. امروز هم اجاره نشین است چون برای پول کار می‌کند. من اصلا با این فلسفه مخالفم، به خصوص به دنبال پروژه‌های خاص هستم و خیلی بیش از حق الزحمه برای آنها وقت می‌گذارم. 🥇



پی‌نوشت 1: یه مقدار ادبیات را نسبت به مصاحبه اصلی ویرایش کردم.
پی‌نوشت 2: دورادور در جریان انتقاداتی که به سبک کار و طراحی‌های فرزاد دلیری می‌شود هستم، ولی واقعا سواد و تخصص معماری ندارم و این انتقادها را رد و تایید نمی‌کنم، منظورم از این نوشته فقط نگاه جالب دلیری به پول درآوردن بود.
2024/09/30 06:17:56
Back to Top
HTML Embed Code: