Telegram Web Link
| از شاپور دوم تا بهرام گور، سایه ترور بر سر دربار |

اقتدارگرایی شاپور دوم تسلط اشراف بر امور مملکت را به حداقل ممکن رساند و همین امر باعث خشم و سرکشی آنان شد.
به گفته طبری این اشراف گروهی موسوم به قاتلان شرور تشکیل دادند و دوره ای پر از وحشت و ترور برای جانشینان شاپور دوم رقم زدند.
شاپور سوم نخستین قربانی بود که در یکی از روزهایی که زیر سایبان نشسته بود، شخصی که توسط اشراف اجیر شده بود، باعث می‌شود تا سایبان بر روی او سقوط کند و جانش را از دست بدهد.
بهرام چهارم نیز در جریان یک لشکرکشی بر اثر ضرب تیر خودی از جانب یکی دیگر از اجیر شدگان به قتل رسید‌.
یزدگرد اول که سرنوشت پدر و برادرش را دیده بود سعی داشت با اقتدار بیشتری اشراف را کنترل کند اما او نیز در هیرکانیا به دور از پایتخت توسط قاتلان شرور کشته شد.
اشراف زادگان به خیال از سر راه برداشتن تمام موانع، خسرو زورستان را به عنوان دست نشانده بر تخت نشاندند اما شاهزاده بهرام گور از حیره به تیسفون لشکر کشید و مقتدرانه بر تخت نشست تا دوره وحشت و ترور به پایان برسد‌.

📚: تاریخ تحولات سیاسی ساسانیان 🖊 شهرام جلیلیان






@miras_gozashtegan
در جهان فلسفه؛ سه نفر دارای اهمیت بسیاراند که از آنان بعنوان معلم اول؛ معلم ثانی و معلم ثالث ياد ميكنند. و آن سه به ترتیب کسی نیستند جز :
• ارسطو
• فارابی
• میرداماد






@miras_gozashtegan
در سال 1924 پروفسور هانتارو ناگاوكا با استفاده از حدود 150000ولت [انرژی لازم برای یک نیروگاه هسته ای] به مدت 4 ساعت توانست جیوه را به طلا تبدیل کند! علمى كه هزاران سال انسان به دنبالش بود!






@miras_gozashtegan
به جرات می توان گفت پس از عباس میرزا ، لایق ترین فرمانده دوران قاجاری فرزند او یعنی " مراد میرزا حسام السلطنه " بود.

مراد میرزا بسیاری از ناآرامی های شرق و شمال شرق ایران که در خراسان و افغانستان پدید آمده بود را آرام ساخت و حتی پس از دفع شورش افغانستان که در پشت پرده توطئه های انگلیسی ها آن را شروع کرده بود قصد حمله به هندوستان و خارج کردن هند از استعمار انگلستان را داشت.








@miras_gozashtegan
چند نصیحت از سومین مرد ثروتمند جهان

هیچ وقت با هر دو پاهات عمق یک رودخونه رو امتحان نکن !

اگه چیزی بخری که بهش احتیاج نداری مطمئن باش به زودی چیزی رو می فروشی که بهش نیاز داری!

بعضی وقتا تلاش و استعداد شما بی فایده اس ! شاخه به شاخه نپرابعضی چیزها زمان می برن ...

فقط به یه منبع درآمد وابسته نباش ! برای رسیدن به منبع دوم برنامه بریز و سرمایه گذاری کن ...






@miras_gozashtegan
حاکمانی كه نمی دانند شب مردمان شان چگونه به صبح میرسد، دیگر چه فرقی میكند كه به شراب نشسته باشند یا به نیایش ایستاده باشند.

خاویر کرمنت






@miras_gozashtegan
شیطان گفت: دشمنیِ من با بشریت، از دشمنی تو با جان خویش بیشتر نیست ای كشیش.
تو به میكائیل آفرین می گویی،در حالی كه او برایت هیچ فایده ای نداشته است؛ و مرا دشنام می دهی، حال آنكه من مایهٔ راحتی و آسایش ات بوده و هستم.
مگر نه این كه وجود من، موجب رونق بازار تو و نامم سرمایه كسب و كار توست؟
اگر شیطان بمیرد و مبارزه با او منتفی گردد، چه شغلی را بر عهدهٔ تو خواهند نهاد؟ تو كه پدر روحانی هستی، چطور نمی دانی كه تنها وجود شیطان می تواند سیم و زر را از جیب مؤمنان،به جیب های واعظان و سخنوران سرازیر می كند؟
تو كه عالمی دانا هستی،چطور نمی دانی كه با نابود شدن علت، معلول نیز از بین می رود؟ چطور راضی می شوی كه من بمیرم و تو، جایگاه خود را از دست بدهی و نان زن و بچه ات را آجر كنی؟!

جبران خلیل جبران





@miras_gozashtegan
در زمان هخامنشیان آنگونه که از نگاره های تخت جمشید برمی آید گوشواره جزیی از زیور آلات مردان محسوب میشد! و اغلب به صورت حلقه ای ساده بود!

گوشواره ميزديم وقتى گوشواره مد نبود





@miras_gozashtegan
مستشار: نفت چیز به درد بخوریه!
ثروت ملّیِ!

داموس: جناب مستشار الملک!
ثروت که ملی نمی شه!
ثروت متعلق به قبله عالمه...!

📽 قهوه تلخ





@miras_gozashtegan
دانشمندان نازی در آزمایشگاه خود مشروبی تولید کرده بودند که پس از تست آن بر روی سوژه های انسانی، آنها فاصله ای به مسافت 88 کیلومتر را بدون احساس خستگی و نیاز به استراحت پیاده روی کردند!






@miras_gozashtegan
پوستر تبلیغاتی نیروهای بریتانیا در جنگ جهانی دوم که در آن سه افسر کنار یک زن جوان اند و روی آن نوشته: "ساکت!او آنقدر هم نفهم نیست!"

این تبلیغ جهت پیشگیری از لورفتن اطلاعات توسط جاسوسان بود






@miras_gozashtegan
مشهور است كه لقمان حكيم غلامى سياه بود اهل سودان.
اربابِ لقمان به او دستور داد که در زمینش برای او کنجد بکارد.
ولی او جُو کاشت.
وقتِ درو، ارباب گفت: چرا جُو کاشتی؟
لقمان گفت: از خدا امید داشتم که برای تو کنجد برویاند.

اربابش گفت : مگر این ممکن است؟!
لقمان گفت :
تو را می بینم که خدای تعالی را نافرمانی می کنی و در حالی که از او امید بهشت داری. لذا گفتم شاید آن هم بشود.
آنگاه اربابش گریست و او را آزاد ساخت.

به قول حافظ:
هر کسی آن دِرَوَد عاقبت کار که کشت...





@miras_gozashtegan
ناصرالدین شاه رفت و آمد اطراف ارگ سلطنتی را قرق شبانه کرد و شبی به خاطر آزمایش کشیکچی ها با لباس مبدل به گردش در خیابان های اطراف اندرون رفت!

کشیکچی جلویش را گرفت و شاه هر قدر التماس کرد نتیجه نداد! شاه در لباس مبدل به کشیکچی چند قِران رشوه داد و او نپذیرفت و شاه را به قراولخانه فرستاد!
فردای آن روز شاه کشیکچی را احضار کرد و خواست که ماجرا را تعریف کند!
کشیکچی گفت : «مرتیکه دو قِران داد تا رهایش کنم! خیال کرد شاه دو قِران می ارزد قبول نکردم! مثل سگ به قراولخانه اش کشیدم و ...»
ناصرالدین شاه از لهجه ترکی-فارسی و دشنام های او چنان به خنده اُفتاد که از خود بیخود شد و با گفتن یک «قرمساق» او را مرخص کرد!
کشیکچی به حدی از دشنامی که شنیده بود خوشنود گشت که تا پایان عمرش به همه اطرافیانش میگفت که شاه به لفظ مبارک خویش به او گفته است «قرمساق»!!!

جعفر شهری نویسنده و پژوهنده تاریخ تهران






@miras_gozashtegan
سکه سمت چپ مربوط به سال 1909 هم زمان با عهد احمدشاه قاجار در ايران، و سکه سمت راست مربوط دوران معاصر است! هر دوى اين سكه ها هنوز هم پول رايج سوئيس هستند!

ثبات اقتصادى به اين ميگن...






@miras_gozashtegan
نقش همسایگان و ملخ‌ها در قحطی بزرگ ایران در سال های جنگ جهانی اول

در سال های عادی دولت درصد بزرگی از مالیات ها را از گندم دریافت می کند. اما امسال (۱۹۱۶ میلادی)  مالیات بسیار اندکی گرد آمده است و نیز مناطق اصلی تامین کننده قلعه یعنی نواحی همدان، سلطان آباد و کرمانشاه در اشغال عثمانی است و از این رو به هیچ وجه امکان دریافت گندم یا جو از آن مناطق وجود ندارد.

ارتش های روسیه و عثمانی مقدار قابل توجه ای قلعه را ذخیره کرده اند و این خود دلیل دیگری برای بروز کمبود در بازار قلعه شده است.

طبیعت نیز سهم خود را داشته است. علاوه بر این دلایل بخشی بزرگی از گندمی که در همسایگی تهران بدست می آید با حمله ملخ ها خسارت دیده و محصول بسیار اندک بوده است. در نتیجه ماحصل همه اینها نان اندک و قیمت های سرسام آور بوده است.

منبع: قحطی بزرگ، محمد قلی مجد، ترجمه محمد کریمی، ص۹۸







@miras_gozashtegan
یک یهودی مجوز مهاجرت از روسیه به اسراییل را کسب کرد

هنگام خروج از روسیه در فرودگاه
مامور وسایل او را چک کرد یک
مجسمه دید از او پرسید : این چیه ؟

مرد گفت : شکل سوالت اشتباهه آقا ؟

بپرس این کیه ! این مجسمه لنین مرد بزرگ روسیه است که توی تمام کشور عدالت و دموکراسی برقرار کرد . من هم برای بزرگداشت این شخص مجسمه اش همیشه همراهمه ، مامور گمرک گفت : درسته آقا ، بفرمایید ...

در  فرودگاه اسراییل  مامور گمرک هنگام تفتیش مجسمه را دید و از یهودی پرسید : این چیه ؟ مرد گفت : بگو این کیه ؟

گفت این مجسمه مرد منفور و دیوانه ای است که من را مجبور کرد از روسیه برم بیرون ، مجسمه اش همیشه همرامه که تف و لعنتش کنم ...

مامور گمرک گفت : بله درسته آقا بفرمایید ...
چند روز بعد که یهودی توی
خونه اش همه فامیل را دعوت کرد ...

پسر برادرش مجسمه را روی
طاقچه دید وپرسید : این کیه؟

مرد گفت پسرم سوالت اشتباهه
بپرس این چیه؟

این ده کیلوگرم طلای ۲۴ عیاره که بدون
عوارض گمرکی از روسیه به اینجا آوردم !!!

سیاست یعنی اینکه یک حرف را به
مردم به صورتهای مختلف بیان کنی👌





@miras_gozashtegan
قبل از انقلاب وزیر امور خارجه‌ای داشتیم بنام "عباسعلی خلعتبری" که به جرم توسعه فناوری هسته‌ای اعدام شد…

او دکترای حقوق بین الملل از دانشگاه پاریس بود و سال ۱۳۲۱ استخدام وزارت امور خارجه ایران شد و پله پله طی ۳۰ سال پیشرفت کرد.

انقلاب شد در ایران ماند به خانه اش ریختند دستگیرش کردند، متهمش کردند؛ جرمش امضای قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و قرارداد احداث نیروگاه اتمی بوشهر اعلام شد.

استدلال این بود ایران با داشتن منابع نفت و گاز نیازی به نیروگاه اتمی ندارد و این عمل مصداق تضییع بیت المال بوده است!

سرانجام در تاریخ ۲۲ فروردین ۱۳۵۸  خلعتبری در دادگاه انقلاب مفسد فی الارض شناخته شد و در همان روز به همراه ۱۱ نفر از مقامات سابق در زندان قصر توسط خلخالی اعدام شد!

سالها گذشت و عباسعلی خلعتبری زیر خروارها خاک پوسید! انرژی هسته‌ای شد حق مسلم ما ، قراردادها امضا کردیم ولی باز هم خلعتبری داستان ما خائن بود...!






@miras_gozashtegan
‏ نتیجه ی اجبارات مذهبی چه بوده است؟
تبدیل نیمی از جهان
به انسان های نادان
و نیمی دیگر
به انسان های ریاڪار😏


👤توماس جفرسون







@miras_gozashtegan
قوز بالا قوز:

شبى مهتابی مردی صاحب قوز از خواب برخواست. گمان كرد سحر شده، بلند شد و به حمام رفت. از سر آتشدان حمام كه گذشت صدای ساز و آواز به گوشش خورد. اعتنا نكرد و به داخل رفت.
وارد گرمخانه كه شد جماعتی را ديد در حال رقص و بزنم و پايكوبى. او نيز بنا كرد به آواز خواندن و رقص و شادى.
در حال رقص چشمش به پاهاى جماعت رقصنده افتاد و متوجه سم آن ها شد و پى برد كه اين جماعت از اجنه هستند. گرچه بسيار ترسید اما خود را به خدا سپرد و به روی آنها نيز نیاورد.
از ما بهتران نيز كه در شادى و بزم بودند از رفتار قوزی خوششان آمد و قوزش را برداشتند.

فردای آن روز رفیق قوزى خوشبخت كه او نيز قوزی بر پشت داشت، از او پرسید: چه كردی كه قوزت صاف شد؟
او هم ماوقع آن شب را شرح داد.

چند شب گذشت و رفیق به حمام رفت.
گرمخانه را دید كه اجنه آنجا جمع شده‌اند. گمان كرد همین كه برقصد از اجنه نيز شاد شده و قوزش را برميدارند. پس شروع به خواندن و رقصیدن کرد، جنيان كه آن شب عزادار بودند اوقاتشان تلخ شد و قوزى بالاى قوز اين بينوا افزودند.

آن وقت بود كه فهمید چه خطا و قياس بى موردى كرد و كارى نابجا انجام داده و گفت:
ای وای دیدی چه به روزم شد، قوزی بالای قوزم شد...





@miras_gozashtegan
تصويرى روح انگيز از تلفیق شگفت انگیز رنگ و نور در سقف مسجد آقا بزرگ كاشان در در زمان محمد خان قاجار ساخته شده است.

معماری ایرانی یعنی همین! 🕌👌🏻






@miras_gozashtegan
2024/10/03 21:35:15
Back to Top
HTML Embed Code: