Telegram Web Link
شیخی به چُرت بود که زنش  وارد شد به تعجیل، بگفتا: شیخا چه نشستی که آش شله قلمکار دهند اندر هیئت ابوالفضلی!

پس شیخ به عبا شد و دیگ، سمت دروازه پیش گرفت. چون رسید کوی هیئت را خیل خلق بدید در آشوب و هیاهو! در اندیشه شد که نوبتش نیاید و شکم در حسرت بماند!

ره زِ میان صف گشوده، بالای دیگ برسید. دیگ آش نیمه یافت. پس آشپز را بگفت: دست نگاهدار که نذری را اشکالی ست شرعی!

آشپز بگفت: از چه روی شیخ؟ خلق نیز به گوش شدند.

شیخ بگفت: قصاب بدیدم به بازار که گوسپند، تازه ذبح بکرده، سر به کناری نهاده بود. چون زِ سر بگذشتم، حیوان به ناله و اشک شد که قصاب، آب نداده، هلاکم نمود. هم از این روی، حرام باشد آن گوشت و این شله!

مردم را ولوله افتاد و آشپز را پرسش که: حال که کار زِ کار بگذشته، چه باید کرد شیخا؟

شیخ بخاراند ریش را و بگفتا: خُمس آش به امام دهید، حلال شود!
پس خلق بگفتند آشپز را که: خُمس دهی، حلال شود، به زِ آنست که کُلِ آن حرام شود!

پس آشپز، دیگ زِ شیخ بستاند و آش اَندر بِکرد! خلق شادمان شده شیخ را درود گفته، صلوات بفرستادند.

خشتمال که ترش روی، حکایت بدید و بشنید، شیخ را جلو گرفته، بگفتا: این چه داستان بود که کردی؟ چه کَس دیده که گوسپند سر بریده سخن گوید ای فریبکار؟

شیخ بگفت: مهم شُله است که به دیگ شد! اَلباقی نه گناه من است،

"که خلق را اگر میل به خریت باشد همه کس را حلال باشد به سواری..."



@miras_gozashtegan
نام مقدس ایران در کتیبه سلطان نورالدین زنگی در سوریه 

متن کتیبه:
《لم‌الموید المنصور المظفر النورالدین،الملوک عده سلاطین قاهر،جهان‌خسرویِ ایران، امیرالعراقین، شهریارِ شام،ربیع‌الآخر سنه الاحدی واربعین خمسمایه》

ظاهراً این کتیبه بخش باقی مانده از کتیبه بزرگتری است که عبدالرحمان کیالی متن آن را بدین شرح نقل کرده است: «الملك العادل العالم المؤيد المظفر نور الدين ....امیر تاج الملوك عدة السلاطين قاهر المتمردين ، بهلوان خسرو ایران ، امیر العراقین شهریار اتابک ابو القاسم محمود بن زنگی بن آفسنقر امير المؤمنين في ربيع الآخر سنة ۵۴۱».

کیالی، عبدالرحمان، اضواء وآراء حلب مطبعة الضاد، ۱۹۶۱ م، ۹۱/۲

📚بن مایه:کتیبه های اسلامی در سوریه، احمد خامه یار ، رویه ۵۹






@miras_gozashtegan
مشهورترین نوابغ ایرانی👌

1- پروفسور مجید سمیعی جراح برجسته و متخصص بیماری های مغز و اعصاب مقیم آلمان و رئیس افتخاری اتحادیه جهانی جراحان مغز و اعصاب
2- امید کردستانی مدیر بازرگانی، سهامدار و معاون ارشد “گوگل” (Google)
3- حسین اسلامبولچی رئیس بزرگ ترین شرکت مخابرات در امریکا “AT&T”
4- انوشه انصاری موسس و مدیر کمپانی بزرگ “TelecomTechnologies” امریکا و اولین زن فضانورد ایرانی
5- فریار شیرزاد معاون وزارت بازرگانی امریکا، مشاور رئیس جمهور و عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده (سابق)
6- جمشید دلشاد شهردار شهر بورلی هیلز آمریکا
7- امیر مجیدی مهر معاون بخش رسانه های دیجیتال شرکت “Microsoft”
8- پروفسور Caro Lucas پدر رباتیک ایران
9- پروفسور توفیق موسیوند مخترع نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان
10- ماریا خرسند رئیس کمپانی سونی اریکسون سوئد، رئیس پروژه بلوتوث
11- پروفسور لطفی علی‌ عسکرزاده استاد بازنشسته دانشگاه برکلی، واضع منطق و نظریه فازی، کامپیوتر هوشمند و بنیانگذار نسل سوم کامپیوتر در جهان!
12- پروفسور بیژن داوری مدیر ارشد کمپانی “آی بی ام” (IBM) بزرگ ترین کمپانی سخت افزار در جهان
13- فرزاد ناظمی مدیر فنی “یاهو” (Yahoo)
14- سینا تمدن مدیر ارشد شرکت “اپل” (Apple)
15- پیر امیدیار پدر تجارت الکترونیکی در جهان و صاحب کمپانی عظیم
“ای‌ بی” (e-bay)
16- پروفسور علی جوان دارنده جایزه جهانی آلبرت انیشتن و مخترع لیزر گازی
17- آزاده تبازاده دانشمند سازمان فضایی ناسا
18- دکتر فیروز نادری مدیر پروژه سفر به مریخ در سازمان فضایی ناسا
19- ولی نصر مشاور باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا
20- پروفسور محمد جمشیدی مدیر برنامه های داخلی سازمان فضایی ناسا
21- قاسم اسرار عضو هیئت مدیره سازمان فضایی ناسا





@miras_gozashtegan
عکس از تیم ملی فوتبال ایران در مقابل یوگسلاوی در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه،
۲۷ خرداد ۱۳۷۷







@miras_gozashtegan
دو حکایت طنز

تیمور لنگ و مطرب کور:
هنگامی‌که تیمور دهلی را فتح کرد، گفت: از بزرگان شنیده ام که در این شهر مطربان بسيارند،  مطربی بیاورید.
مطربی نابینا را حاضر کردند که چنان نواخت و خواند که تیمور به وجد آمد و گفت نامت چیست؟
مطرب گفت نامم دولت است!
تیمور گفت مگر دولت هم کور میشود.
مطرب پاسخ داد:
اگر دولت کور نبود،  به در خانه لنگ نمی آمد!

متلک آخوند به رضاشاه ؛
روزی رضاشاه به رامسر رفته بود و برای نشان دادن باورهای خود به مجلس روضه ای وارد شد.  سخنران که آخوندی زیرک بنام حبیبی قاسم آبادی بود تا چشمش به شاه افتاد با صدای بلند گفت:
بارالها!  شاهنشاه ایران را از بهشت برین نجات عنایت بفرما!!!
مردم و همراهان شاه که متوجه گفته او نشده بودند با صدای بلند گفتند: آمین.!!






@miras_gozashtegan
هرکسی به اندازه‌ی عمق رنج‌هایش درک می‌کند و بغض می‌کند، و همانقدر هم قدر شادی و سعادت را می‌داند سختی و آسودگی از یکدیگر جدا نشدنی هستند و اگر یکی از این دو نباشد آن‌یکی مفهموم خود را از دست می‌دهد
اما چقدر زیبا هستند رنج‌ کشیده‌هایی که ناگفته حرف دلت را می‌فهمند، شفقت درون رفتارت را درک می‌کنند و نیازی به توضیح ندارند، این آدم‌ها اگر سرشان به اوج افلاک هم برسد هویت خود را فراموش نمی‌کنند
مادامی که طوفان از راه برسد از آن عبور می‌کنند و دل‌خوش به آرامش بعد از آن نمی‌شوند، اما قدر تمام دقیقه‌های خوشبختی را می‌دانند...

💬مهشید تمسکی




@miras_gozashtegan
بایزید بسطامی را گفتند: درویشی چیست؟

گفت آنکه کسی را در کنج خویش پای به گنجی فرو شود، و در آن گنج گوهری یابد، آن را محبت گویند. هرکه آن گوهر یافت او درویش است





@miras_gozashtegan
هنگامی که جامعه‌ای به دروغگویی سازمان یافته روی آورد و دروغ گفتن به اصل کلی تبدیل شود، صداقت به خودی خود تبدیل به یک عمل سیاسی می‌شود و گوینده حقیقت، حتی اگر به دنبال کسب قدرت یا هیچ منافع دیگری هم نباشد، یک کنشگر سیاسی محسوب می‌شود!

در چنین شرایطی شما نمی‌توانید از سیاست کنار بگیرید و راه خود را بروید؛ شما ناچارید یکی از این دو راه را انتخاب کنید: یا به وزارت دروغ می‌پیوندید و یا یک مخالف سیاسی محسوب می‌شوید!
مأخذ
سايه‌ها، هانا آرنت






@miras_gozashtegan
@kafiha
ذهن فرد کمالگرا اینطوری کار می‌کنه:

اول بدون رفرنس و هیچ دلیل منطقی
یک فکت یا یک اجبار میسازه

«من میخوام برم آمریکا»
من میخوام رتبه یک بشم»
«برای پیاده روی، حتما کتونی نایکی لازمه»

در مرحله دوم؛ چون نقاط و
فکتی که ساخته هم مبهم هست، هم از توانایی و محدودیت‌ها( روانی، اقتصادی و ...) فرد، خارج هست، از انجام دادن ناتوان میشه.

در مرحله سوم، پایبندی احمقانه و تعصبات بدون دلیل و ارجاع، شروع میشه، و یک مسلک یا قاعده فکری میسازه( اینجا نقطه‌ای هست که فرد، خودشم نمیدونه، ولی براش پیاده روی بدون کتونی نایکی یک امر مسخره، محال و بی ارزش هست)

در مرحله آخر هم،
از اینکه نمی‌تونه درس بخونه، پیاده روی کنه، مهاجرت کنه، زبان بخونه، افکار خودکار سرزنشگر، خود تحقیری،  نشخوارها و وسواس‌های فکر میاد سراغش،  و در نهایت پر از خشم و افسردگی و احساس باطل بودن می‌کنه.

💬مستِر گورخر




@miras_gozashtegan
عنکبوت بیوه سیاه یکی از کشنده ترین زهرها رو داره و زهرش ۱۵ برابر مار زنگی کشنده است. ماده این عنکبوت بعد از جفتگیری نر خود را می‌کشد و آن را میخورد! حالا یک نفر یک عنکبوت بیوه سیاه پیدا کرده که روی بدن‌ سیاهش قلب قرمز وجود داره!
تطابق رنگ بدن با سبک زندگی ۱۰ از ۱۰







@miras_gozashtegan
سقراط در سال 399 ق.م بخاطر دعوت مردم به حقیقت و خودشناسی به جرم دروغ، آزار و اذیت شاگردانش متهم شد و علیرغم پیشنهاد شاگردان برای فرار، و گریه و زاری برای او، در دادگاه جام زهر را نوشید!


@miras_gozashtegan
درویشی بود که در کوچه و محله راه می‌رفت و می‌خواند:

"هرچه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی"

اتفاقاً زنی این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می‌گوید وقتی شعرش را شنید گفت: من پدر این درویش را در می‌آورم که هر روز مزاحم آسایش ما میشود.

زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فتیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فتیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت به خانه‌اش و به همسایه‌ها گفت: من به این درویش ثابت می‌کنم که هرچه کنی به خود نمی‌کنی.

کمی دورتر پسری که در کوچه بازی میکرد نزد درویش آمد و گفت: من بازی کرده و خسته و گرسنه‌ام کمی نان به من بده.

درویش هم همان فتیر شیرین را به او داد و گفت: "زنی برای ثواب این فتیر را برای من پخته، بگیر و بخور فرزندم ! پسر فتیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت: درویش! این چه بود که سوختم؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد.

زن دوان‌دوان آمد و دید پسر خودش است! همانطور که توی سرش می‌زد و شیون می‌کرد، گفت: پسرم را با فتیر زهر آلودم مسموم کردم .

آنچه را که امروز به اختیار می‌کاریم فردا به اجبار درو می‌کنیم.
پس در حد اختیار، در نحوه‌ی افکار و کردار و گفتارمون بیشتر تامل کنیم!





@miras_gozashtegan
دلم میسوزد وقتی میبینم توی شهرداری حقوق آنهایی که جدول حل می کنند ، بیشتر از آنهایی است که جدول تمیز می کنند!

سقف خانه ی ما سوراخ است، ولی در عوض مناره های مسجدِ خالی سر به فلک کشیده است...
همسایه مان هر ساله مکه میرود، میگوید خدا طلبیده
خدایا، خسته نمیشوی از قیافه تکراریَش؟
دوستانت چه قیافه های خاصی دارند...

ریش،
تسبیح،
سجاده،
با اسمت چه احترامی دارند...
اگر دوست بی ریش و تسبیح قبول میکنی، ما هم هستیم
اینجا میگویند برو دعایت را به فلانی بگو پیش خدا آبرو دارد، شاید دعایت پذیرفته شود. خدایا نگو که پارتی بازی به عرش هم رسیده

من به این جماعت دیوانه کـافر شده ام
فقط تو را میشناسم و بس

👤حسین پناهی






@miras_gozashtegan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خاک عرفات را...
آب زمزم را
کوه حرا را
جرات ابراهیم را
طاقت اسماعیل را
وصال معشوق را...
صاحب کعبه نصیبمان کند...

🌹عید قربان برشما مبارک🌹








@miras_gozashtegan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوال‌پا در افسانه‌های ایرانی این‌گونه توصیف شده: «موجود به ظاهر بدبخت و ذلیل و زبونی است که به راه مردمان نشیند و گریه آن‌چنان سر دهد که دل سنگ به ناتوانی او رحم آورد. چون گذرنده‌ای بر او بگذرد و از او سبب اندوه بپرسد گوید: بیمارم و کسی نیست مرا به خانه‌ام که در این نزدیکی است برساند؛ و عابر چون گوید: بیا تو را کمک کنم. دوالپا بر گردهٔ عابر بنشیند و پاهایتسمه‌مانند چهل‌متری خود را که زیر بدن پنهان کرده بود گشوده گرداگرد بدن عابر چنان بپیچد و استوار کند که عابر را تا پایان عمر از دست او خلاصی نباشد.»
دوال در فارسی به معنی تسمه است.






@miras_gozashtegan
عید قربان ریشه در دوران قبل از تاریخ بشر دارد . . .
انسان‌های اولیه برای به دست آوردن ترحم خدایان دست به قربانی کردن حیوانات و انسان‌ها می‌زدند.

در این روز ابراهیم نبی از آزمایش قربانی کردن پسر خود اسماعیل موفق بیرون آمد در قرآن آیه است
در این رابطه : فَلَمّا اَسْلَما وَتَلّهُ لِلجَبینِ وَنادَیناهُ اَنْ یا اِبراهیم، قد صدّقت الرّؤیا انّا کذلک نجزِی المحسنین؛ ای ابراهیم خوب وظیفه ات را انجام دادی ...

پس از سربلندی ابراهیم نبی و  تصمیم جدی او برای قربانی کردن پسر و اقدام به عمل برای انجام این کار ؛ خداوند گوسفندی را برای قربانی کردنآن به جای پسرش فرستاد و این گونه سنت قربانی کردن درست شد.







@miras_gozashtegan
تا سال 1960 بومیان استرالیایی توسط انگلیسی ها و استعمارگران علنا حیوان شناخته میشدند! و حتی شکار آنان یک عمل کاملا مقبول و پذیرفته حساب میشد! كه بعدا شکار آنان غیرقانونی اعلام شد!


به راستی چرا چنین چیزهایی در تاریخ کمرنگ دیده میشود...؟







@miras_gozashtegan
رضاشاه قبرستان حسن‌آباد را به پارک تبدیل کرد. وقتی به بهانه قبر مادرش که آنجا بود خواستند مانع او شوند گفت:

مرده‌پرستی را کنار بگذارید! به قبر مادر من چکار دارید؟ این قبرستان باید پارک شود!






@miras_gozashtegan
ابزارشکنجه و خرد کردن انگشتان؛ و له کردن دست های محکومین "دادگاه های تفتیش عقاید" کلیسا








@miras_gozashtegan
2024/10/05 20:13:28
Back to Top
HTML Embed Code: