Telegram Web Link
در ایران باستان
سوگواری وجود نداشت!
تا وقتی که سیاوُش را
ناجوانمردانه کشتند!
مرگ سیاوش
وَ برگزاری آیین سوگ سیاوش
اولین سوگواری
تاریخ ایرانیان بوده
و پیش از آن نبوده!
پوشیدن رنگ مشکی هم
از آن زمان باب شد
زیرا معنی نام سیاوَخش
یعنی سیَه نما…
حتی علم کشی ( درفش گردانی)
که در محرم انجام می‌شود
مربوط به آیین سوگ سیاوش است!
اسبِ بر روی علم
نماد اسب سیاوش
که شبرنگ نام داشته است!
لاله های روی علم
لاله هاییست که
از خون سیاوش دمیده..
نماد ماه و ستاره که
نماد میترایی ایران زمین است
و نماد خروس بر روی عَلَم
مربوط به سیاوش است،
در سمرقند و بخارا
هنوز که هنوزه
در روز سیاووشان
خروس قربانی می‌کنند
عَلَم کشی
یا به زبان پارسی
درفش گردانی
برای عزاداری سربازان
و عزیزان کشته شده ایرانی
انجام می‌شده است
که به تدریج
تا پس از اسلام
تبدیل شده
به آنچه که حال می‌بینیم!
واقعا شرم بر ما
که نیاکان خود را
فراموش کرده ایم
و بیگانه پرست شده ایم..
بنویسید زنده باد یاد سیاوش
تا روان پاکش شاد شود
اگه ایرانی واقعی هستی
برای همه بفرست
و آنقدر اشتراک بزار
تا همگان آگاه شوند








@miras_gozashtegan
💢زرتشتیان در گذشته مردگان خود را کجا و چطور دفن میکردند ؟


ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺮﺩﻩﻫﺎ ﻭ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺧﻤﻪ ﻣﯿﮕﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺟﺎﻧﻮﺭﺍﻥ
ﮔﺮﺩﺩ . ﺑﺮﺧﯽﻫﺎ ﻣﻮﻣﯿﺎﯾﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ . ﺑﺮﺧﯽﻫﺎ ﺑﻪﺧﺎﮎ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﺩﻧﺪ ﻭ ...
ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﻫﻤﻪﯼ ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪﺧﺎﮎ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ . ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽﺟﺎﻥ
ﻣﺮﺩﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺷﺐ ﺑﻪﺧﺎﮎ ﻧﻤﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﺳﭙﯿﺪﻩﺩﻡ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﻫﻮﺍ
ﻣﯽﻣﺎﻧﻨﺪ . ﺑﺎﻣﺪﺍﺩ ﻓﺮﺩﺍ ﻧﺨﺴﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﺸﻮ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺳﭙﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ
ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﮐﻔﻦ ﺑﺮ ﺗﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﺎﺑﻮﺗﯽ ﺁﻫﻨﯽ ﺑﺮ
ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪﺧﺎﮎ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ . ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﺑﻪ
ﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪﺟﺎﯼ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ : ﺁﺭﺍﻣــﺶ ﺑــﺎﺩ . ﻫـﻤـﺪﺭﺩﯼ . ﻭ
ﺑﻪﺟﺎﯼ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳـﺮﻭﺩ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ‏(ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ‏) ﺑﻬﺮﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﻨﯿـﻦ ﺍﺳﺖ
: ﺑﺮ ﺭﻭﺍﻥ ﻭ ﻓــﺮﻭﻫﺮ ﺁﺯﺍﺩ ﺷــﺪﻩ ﻧـﯿـﮑﻮﮐـﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭﻭﺩ ﺑــﺎﺩ . ﺁﯾﯿﻦ ﭘـُﺮﺳـِﻪ ‏( ﺧﺘﻢ ‏)
ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﺎﻻﺭ ﯾﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﺯﺭﺗﺸﯿﺘﺎﻥ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﯼ ﻭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ
ﻣﺮﺩﻩﭘﺮﺳﺘﯽ ﻧـﺪﺍﺭﻧـﺪ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯﺍﯼ ﺳﺎﻝ ﺟﺸﻦﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩ ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﺮﻭﺭ ﻭ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺑﺎ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﻫﺶ ﺍﺳﺖ . ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﻭ ﺭﻗﺺ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ ..






@miras_gozashtegan
کشتن پسر سنباد زرتشتی به وسیله حاکم عرب!

معروف است پسر سنباد در بازی با پسر حاکم عرب سر او را شکست داد.پس از آن ناپدید شد شب به پدر پیغام دادند که پسر در خانه حاکم بوده و حاکم او را به مهمانی خویش فرا خوانده بریانز آوردند. چون سمباد از گوش بخورد،حاکم پرسید: که طعم بربانی چگونه بود؟ گفت: بسیار لذیذ. حاکم گفت:گوشت پسر خود را خوردی! سپس در محله بوی آباد نیشابور اطفال خردسال را کشتند تا دیگر هیچ کودک را زهره نباشد که با طفل عرب همبازی شود. فریدون گرایلی تاریخ‌نگاران نیشابور رویدادهای زندگی سنباد را پس از دیدار او با ابومسلم چنین نقل می کند:پس از این واقعه و دیدار سنباد در سسلک سر سپردگان ابومسلم خراسانی در آمد. ابومسلم دو هزار مرد در اختیاروی گذارد تا خانمان اعراب خراسان را بر اندازد و او نیز به قتل و غارت قبیله‌ های عربی پرداخت و سپس قسم خورد خلیفه را براندازد که ناکام ماند و سرانجام دستگیر و کشته شد.
به نقل از روضه الصفا،تاریخ طبری،دو قرن سکوت





@miras_gozashtegan
چرا دین زرتشت به اندازه ی مذاهب ابراهیمی گسترش نیافت؟

‌اگر ايرانيان هنگامی که بزرگترين شاهنشاهی جهان را داشتند و ۲۸ کشور جهان در زير پوشش و سازماندهی آنها بود، می خواستند مانند مسيحيان و مسلمانان، آيين و باور خود را به زور به ديگر مردمان جهان تحميل و سربار کنند، اکنون از يونان تا هند و مصر و سرتاسر آسيايی مرکزی و خاور ميانه و خاور نزديک و نيمی از آفريقا همه زرتشتی شده بودند و بيگمان شما يک رويه از هيچ نسک تاريخی نمی توانيد پيدا نماييد و نشان دهيد که يک تن در جهان به زور زرتشتی شده باشد.

«پل دوبروی» بزرگترين زرتشت شناس‌فرانسوی








@miras_gozashtegan
رشوه

وﻗﺘﯽ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺣﺎﮐﻢ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﺷﺪ، ﺣﺴﯿﻦ ﺧﺎﻥ ﺑﻠﻮﭺ که از بزرگان شهر بود را دستگیر ﻭ بهمراه ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺮﺩﺳﺎﻟﺶ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ.
ﻓﺮﺯﻧﺪ حسین خان بلوچ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.
حسین خان ﺑﻪ ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ ، وزیر فرمانفرما ﮔﻔﺖ : ﺑﻪ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺑﮕﻮ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ می دهم و بجای آن فقط ﭘﺴﺮ خردسالم ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ و نمیرد.
ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ وقتی پیشنهاد حسین خان را شنید ﮔﻔﺖ: من که ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﺮﻣﺎﻥ هستم ، نظم و ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺭﺷﻮﻩ ﻧﻤﯽ ﻓﺮﻭشم.
ﻓﺮﺯﻧﺪ حسین خان ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ، جلوی پدر جان داد.
اتفاقا سال بعد ، ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺮﺽ ﺩﯾﻔﺘﺮﯼ ﺩﭼﺎﺭ ﺷﺪ.

فرمانفرما ﺑﺮﺍﯼ شفای پسرش ۵۰۰ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻧﺬﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻓﻘﺮﺍ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ فرزندش ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ ﻭﻟﯽ سودی نبخشید ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ وی ﻫﻢ ، جلوی چشمان پدر جان داد.
ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎ وزیرش ، ﺃﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ و ﮔﻔﺖ ﻋﺠﺐ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ ، ﺍﮔﺮ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ در کار ﻧﯿﺴﺖ ، ﻻﺍﻗﻞ ﺑﻪ ﺩﻋﺎﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﻓﻘﯿﺮ و گرسنه ای ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺁﻥ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻫﺎ ﺍﻃﻌﺎﻡ ﮐﺮﺩﻡ ، ﺑﺎﯾﺪ ﺑﭽﻪ ﺍﻡ ﺧﻮﺏ میﺷﺪ ﻭ زنده ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ.
ﺍﻓﻀﻞ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﮔﻔﺖ ، ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﺭﺍ ﻧﺰﻧﯿﺪ ﻗﺮﺑﺎﻥ ، ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﻞ ﻋﺎﻟﻢ ، ﺍﻧﺘﻈﺎﻡ و نظم ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ۵۰۰ گوﺳﻔﻨﺪ ﺭﺷﻮﻩ ﻓﺮﻣﺎﻧﻔﺮﻣﺎﯼ ﮐﺮﻣﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﻓﺮﻭﺷﺪ.

نشو در حساب جهان ، سخت گیر
که هر سخت گیری بود ، سخت میر

تو با خلق آسان بگیر ، نیک بخت
که فردا نگیرد خدا ، بر تو سخت

استاد باستانی پاریزی





@miras_gozashtegan
یاد دارم که در ایام طفولیت متعبد بودمی و شب خیز و مولع زهد و پرهیز شبی در خدمت پدر رحمة الله علیه نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفه ای گرد ما خفته پدر را گفتم از اینان یکی سر بر نمی‌دارد که دوگانه ای بگزارد چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخفته اند که مرده اند گفت جان پدر تو نیز اگر بخفتی به از آن که در پوستین خلق افتی

نبیند مدعی جز خویشتن را
که دارد پرده پندار در پیش

گرت چشم خدا بینی ببخشند
نبینی هیچ کس عاجزتر از خویش

📚 گلستان سعدی






@miras_gozashtegan
💢زرتشتیان در گذشته مردگان خود را کجا و چطور دفن میکردند ؟


ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻣﺮﺩﻩﻫﺎ ﻭ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺧﻤﻪ ﻣﯿﮕﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﺟﺎﻧﻮﺭﺍﻥ
ﮔﺮﺩﺩ . ﺑﺮﺧﯽﻫﺎ ﻣﻮﻣﯿﺎﯾﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻧﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ . ﺑﺮﺧﯽﻫﺎ ﺑﻪﺧﺎﮎ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﺩﻧﺪ ﻭ ...
ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﻫﻤﻪﯼ ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪﺧﺎﮎ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ . ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﭘﯿﮑﺮ ﺑﯽﺟﺎﻥ
ﻣﺮﺩﻩﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ ﺷﺐ ﺑﻪﺧﺎﮎ ﻧﻤﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺁﻏﺎﺯ ﺳﭙﯿﺪﻩﺩﻡ ﻭ ﺭﻭﺷﻨﯽ ﻫﻮﺍ
ﻣﯽﻣﺎﻧﻨﺪ . ﺑﺎﻣﺪﺍﺩ ﻓﺮﺩﺍ ﻧﺨﺴﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﺸﻮ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﯾﮏ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺳﭙﯿﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﺶ
ﺩﻭﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﮐﻔﻦ ﺑﺮ ﺗﻦ ﻣﺮﺩﻩ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﺮﺩﻩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﺎﺑﻮﺗﯽ ﺁﻫﻨﯽ ﺑﺮ
ﮔﻮﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﻭ ﺑﻪﺧﺎﮎ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻩ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﯼ ﻧﻤﯽﮐﻨﻨﺪ . ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﺑﻪ
ﺑﺎﺯﻣﺎﻧﺪﮔﺎﻥ ﺩﺭﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻪﺟﺎﯼ ﺗﺴﻠﯿﺖ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ : ﺁﺭﺍﻣــﺶ ﺑــﺎﺩ . ﻫـﻤـﺪﺭﺩﯼ . ﻭ
ﺑﻪﺟﺎﯼ ﻓﺎﺗﺤﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳـﺮﻭﺩ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺍﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ‏(ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ‏) ﺑﻬﺮﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﻨﯿـﻦ ﺍﺳﺖ
: ﺑﺮ ﺭﻭﺍﻥ ﻭ ﻓــﺮﻭﻫﺮ ﺁﺯﺍﺩ ﺷــﺪﻩ ﻧـﯿـﮑﻮﮐـﺎﺭﺍﻥ ﺩﺭﻭﺩ ﺑــﺎﺩ . ﺁﯾﯿﻦ ﭘـُﺮﺳـِﻪ ‏( ﺧﺘﻢ ‏)
ﺯﺭﺗﺸﺘﯿﺎﻥ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺗﺎﻻﺭ ﯾﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ . ﺯﺭﺗﺸﯿﺘﺎﻥ ﺳﻮﮔﻮﺍﺭﯼ ﻭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ
ﻣﺮﺩﻩﭘﺮﺳﺘﯽ ﻧـﺪﺍﺭﻧـﺪ ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ﺩﺭ ﺩﺭﺍﺯﺍﯼ ﺳﺎﻝ ﺟﺸﻦﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩ ﻭ ﻧﯿﮑﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ
ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﺮﻭﺭ ﻭ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﺑﺎ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﻫﺶ ﺍﺳﺖ . ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﻭ ﺭﻗﺺ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ ..






@miras_gozashtegan
روش برخورد با مردم در ۱۰ کلمه از عطار :

‏دورِ دور مَرو که مهجور گردی و نزدیکِ نزدیک مَیا که رنجور گردی!

📚 تذكرة الاوليا| ذكر ابراهيم ادهم






@miras_gozashtegan
اولین اختلاس در نظام بانکی ایران در سال ۱۳۱۱ توسط لیندن بلات، رئیس آلمانی بانک ملی ایران با همکاری تیمورتاش، وزیر دربار رضاشاه انجام شد که متهمین در مجموع به پرداخت ۱۵۸ هزار تومن جریمه محکوم شدند!

▪️لیندن‌بلات و معاونش فوگل به بیروت گریختند. فوگل همان‌جا خودکشی کرد و لیندن‌بلات با پیگیری‌های رضاشاه به ایران برگردانده شد، ۱۸ ماه حبس کشید و ۶۳ هزار تومن جریمه داد.
▪️تیمورتاش هم به ۵ سال زندان و ۹۵ هزار تومان جریمه محکوم شد و پس از مدتی در زندان کشته شد.








@miras_gozashtegan
طى هزاران  سال داشتن ريش يك سنت رايج بين مردان ايرانى بود

تا اينكه در سال ۱۰۰۷ شمسی
شاه عباس صفوى حكم تراشیدن ریش راصادر نمود.

براساس این فرمان همه مردان حتی روحانیون موظف به تراشیدن ریش شدند.







@miras_gozashtegan
حکیم عمر خيام می گويد:

از دو حال خارج نيست
يا خدا قبلا می داند من چه خواهم كرد و يا نمی داند.
اگر نمیداند كه در اين صورت خدا نيست
و در صورتی كه می داند چگونه انتظار دارد
كه من كاری بر خلاف دانايی او بكنم
و با رعايت اين دو نكته چكونه مرا بعد از مرگ
مسئوول نموده و كيفر خواهد داد.

موريس مترلينگ - از کتاب "خدا و هستی"

وجود خالق خداوند يا هر اسم ديگرى
دست اويزى براى بشر بوده است
تا به امروز نبايد هيچ دين و آئينى رد و يا قبول كرد
دين در اين دوران بايد در چهار چوب قانون اساسى باشد
و هيچ گونه دخالتى در امور سياست - مردم - نداشته باشد

اشاره به رباعی زیر:

من مِی خورم و هرکه چو من اهل بوَد
مِی خوردن من به نزد حق سهل بوَد

مِی خوردن من حق از ازل می‌دانست
گر مِی نخورم علم خدا جهل بوَد







@miras_gozashtegan
در زمان قاجار عبور و مرور به داخل شهر تهران از  دروازه ها و پرداخت عوارض به اتاقکی که کنار این دروازه ها ایجاد شده بود میسر بود.
به همین دلیل عده ای برای نپرداختن عوارض و همچنین داشتن تریاک و یا قاچاق از خندق و مسیرهایی که توسط مردم درست شده بود میگذشتند.
در این خندق ها عده خاصی نیز زندگی میکردند که به آنان خندق نشین میگفتند.
خندق محل اجتماع و سکونت ارزال و اوباش ، الواط ، غربا ، کولی ها، شترداران ، دراویش و فواحش بود.
از جمله فاحشه ها : زینت قداره کش ( که غالبا" مست بود) مونس گیس بلند ( با چوب دستی اش ده جوان گردن کلفت را حریف بود) و زینب کور ( بخاطر چشمان تنگ و بی مژه) بود. همچنین افرادی باسم کفن دزد چون قنبر سیاه بود
درویش ها هم برای خود دنیای جالبی ساخته بودند. هرچند نام درویش را یدک میکشیدند ولی محل چپق و حشیش کشیدن بود.
از جمله این خانقاه و دراویش ، خانقاه درویش کوتوال در نزدیکی دروازه دولاب که حشیش و دوغ وحدتش بسیار معروف بود.







@miras_gozashtegan
▪️پول مهم‌تر است یا وطن؟!

بعد از مقاومت محمدکریم مبارز مصری، در مقابل فرانسوی‌ها و شکست او، قرار بر اعدامش شد، ناپلئون او را فراخواند و گفت: سخت است برایم کسی را اعدام کنم که برای آزادی وطنش مبارزه می‌کرد،...

من به تو فرصتی می‌دهم تا ده هزار سکه طلا بابت غرامت سربازهای کشته شده به من بدهی... محمدکریم گفت: من الان این پول را ندارم اما صدهزار سکه از تاجران می‌خواهم، می‌روم تهیه می‌کنم و باز می‌گردم... محمدکریم به مدت چند روز در بازارها با زنجیر برای تهیه پول گردانیده ‌شد...

اما هیچ تاجری حاضر به پراخت پولی جهت آزادی او نشد و حتی بعضی طلبکارانه می‌گفتند که با جنگ‌هایش وضعیت اقتصادی را نابسامان کرد پس نزد ناپلئون برگشت!! ناپلئون به او گفت:
چاره ای جز اعدام تو ندارم، نه به خاطر کشتن سربازهایم، بلکه به دلیل جنگیدن برای مردمی که پول را مقدم بر وطن خود می‌دانند...

#تلنگر






@miras_gozashtegan
روایت است زمانی که نادرشاه فهمید پادشاه هند "الماس کوه نور" را در کلاهش مخفی کرده از وی خواست تا با مبادله کلاه عهد دوستی ببندند، این شد که نادر کلاه مندرس خود را بر سر پادشاه هند گذاشت!






@miras_gozashtegan
بوداييان تبت بجاى خاك كردن ياسوزاندن مرده ها آنهارا به كركسها ميسپارند. دراين روش كه "دفن در آسمان" نام دارد ابتدا اجسادرا در محلى بنام "برج سكوت" گذاشته وسپس تكه تكه كرده و به كركسها ميدهند






@miras_gozashtegan
آورده اند كه ﺯﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺳﺎﺭﻩ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ!
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
- ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ؟
+ ﻧﻪ
- ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟
+ ﻧﻪ
- ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟
+ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭﻣﺮﮐﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ!
- ﺗﻮ ﮐﻪ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺧﻮﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﮑﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟!
+ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ!
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ! ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ!
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ در جامعه اكنون بسيار ﻏﺮﯾﺐ ﺍﺳﺖ!
ﯾﮑﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎﻩ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ!
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ!
ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ!
ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ!

منبع: ﺣﮑﻮﻣﺖ ﺍﺳﻼﻣﯽ، ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ ﺟﻠﺪ ﻧﻬﻢ، ﺹ 232 ، ﻧﺸﺮ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ

*اگر علماى ما در آن زمان بودند قطعا به پيامبر تذكر ميدادند كه، مگر نميدانى آن زن مشترك و مطرب است، كمك كردن به او جايز نيست و حرام است...
ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) ﺍﺳﺖ؟!






@miras_gozashtegan
دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد.
خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت:
ای جوان! سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی!
دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند.
روز شد، کسی در خانه احمد را زد. داخل آمد و ۱۵۰ دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است.
احمد رو به دزد کرد و گفت: دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی.

حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد
گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت:
تاکنون به راه خطا می رفتم. یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت.
مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم. کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت.

تذکره‌الاولیاى عطار





@miras_gozashtegan
بنابر نظر برخى علماى شيعه بازى شطرنج نه تنها حرام است بلكه نگاه كردن به آن نيز حرام است! چرا كه به اعتقاد آنها، هزاران سال پيش از صفحه شطرنج براى تسخير و ارتباط با شياطين استفاده ميشده است!!






@miras_gozashtegan
برای فروپاشی اقتصاد یک کشور تنها باید کاردان و میهن دوست را بیکار کرد و به دزد و نادان پُست داد.

یواخیم فون ریبنتروپ؛[وزیر خارجه المان نازی]







@miras_gozashtegan
کشور کافران زلزله می شود به این نتیجه می رسند که باید خانه های ضد زلزله بسازند
کشور ما به این نتیجه می رسند که خدایی از آسمانها آنها را تنبيه کرده است!

خشکسالی میشود کافران به این نتیجه می رسند كه آب و هوا تغییر کرده و برای آن باید راه و چاره ای بیابند
ما به این نتیجه می رسیم كه موی زنان بیرون بوده و خدا از آنان انتقام گرفته است!
جامعه کافران وقتی وضعیت اقتصادی خراب شود به این نتیجه می رسند که سازماندهی و مدیریت اقتصادی كشور اشکال داشته و صادرات و واردات تنظیم نبوده و باعث رکود اقتصادی شده است
جامعه ما به این نتیجه می رسند که خدا آنها را در فقر قرار داده تا ایمان آنها را آزمایش کند!

جامعه کافران وقتی یک بیماری همه گیر شود، علت بیماری را کشف کرده و برای درمان آن واکسن و آنتی ویروس و دارو اختراع میکنند،
جامعه ما تصور میکند بلای آسمانی نازل شده و دلیل آن کفر گویی بوده است!

ای فرنگی کشتی جنگی دریائی ز تــو
راه‌آهن علم طیّ الارض صحرایی ز تــو
در هوا با زور زیپلن عرش پيمايى ز تو

در زمین بیماری و فقر و فلاکت مال ماست
غوطه خوردن اندر اين درياى ذلت مال ماست...






@miras_gozashtegan
2024/10/03 13:19:59
Back to Top
HTML Embed Code: