حرف دربارهٔ یادگیری زبان بود، و اینکه با شعر شیرینتر میشه...
این آهنگ رو ترجمه و استوری کردم و با استقبال شگفتانگیزی روبهرو شدم.
اینجا هم میفرستم تا ارسالش برای دیگران راحتتر باشه.
این آهنگ رو ترجمه و استوری کردم و با استقبال شگفتانگیزی روبهرو شدم.
اینجا هم میفرستم تا ارسالش برای دیگران راحتتر باشه.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎶 یا طَیرِ سْنونو
ای پرنده، ای پرستو
🎶 سَلّم لي عَ عْیونو
از طرف من به چشماش سلام برسون
🎶 وْقِل لو إنّي بْحبّو بْحبّو
بش بگو من دوسش دارم، دوسش دارم
🎶 وْبْعمري مابخونو
تا عمر دارم بش وفادارم
🎶 قِل لو وحیاة اللّه
بهش بگو به خدا قسم
🎶 عَنّو مابِتخلّا
هیچوقت رهاش نمیکنم
🎶 وقِل لو إنّو نشالّا نشالّا
بهش بگو ایشالا ایشالا
🎶 مَا بْخَیّب لو ظنونو
امیدهاشو ناامید نمیکنم...
@mhkkashkool
ای پرنده، ای پرستو
🎶 سَلّم لي عَ عْیونو
از طرف من به چشماش سلام برسون
🎶 وْقِل لو إنّي بْحبّو بْحبّو
بش بگو من دوسش دارم، دوسش دارم
🎶 وْبْعمري مابخونو
تا عمر دارم بش وفادارم
🎶 قِل لو وحیاة اللّه
بهش بگو به خدا قسم
🎶 عَنّو مابِتخلّا
هیچوقت رهاش نمیکنم
🎶 وقِل لو إنّو نشالّا نشالّا
بهش بگو ایشالا ایشالا
🎶 مَا بْخَیّب لو ظنونو
امیدهاشو ناامید نمیکنم...
@mhkkashkool
#تاریخ_فلسفه
#مدینه_فاضله_افلاطون
🔸 تا به حال اسم «مدینهٔ فاضله» یا «آرمانشهر» را شنیدهاید؟ این اصطلاح را #افلاطون ساخته است.
اما آرمانشهر او چگونه است؟
شاه فرزانهای در رأس کار است؛ طبقهای از پاسداران (دولتمردان)، طبقهٔ مددکاران (جنگجویان)، و طبقهٔ پیشهوران در مراتب بعدیاند.
بردگان و خارجیان جزو شهروندان نیستند.
دو طبقهٔ بالا حق مالکیت خصوصی و دادوستد ندارند. نیاز آنان از اموال عمومی تأمین میشود و زادوولد آنان تحت نظر هیئتی از زنان انجام میشود و آموزشهای آنان از خردسالی تا پنجاه سالگی و زیر نظر دولت انجام میشود و هر مطلبی، مثلاً اکثر اشعار نباید به گوش آنان برسد.
معنی عدالت نزد او قرار گرفتن هر فرد در طبقهٔ خود، عمل به وظیفه، دخالت نکردن در کار دیگری و اطاعت از مافوق است.
از نظر او بهترین نوع حکومت، حکومت یک فیلسوفشاه (شاه فرزانه) و قانونمند است. سپس حکومت طبقهٔ برگزیدگان، سپس حکومت قانونمند گروه زیادی از مردم. اما حکومت بیقانون گروه زیادی از مردم یکی از حکومتهای بد است. بدتر از آن حکومت گروه سودجویان و از آن بدتر حکومت یک فرد مستبد است.
(یادمان باشد افلاطون مرگ شوکرانی سقراط در پی تبلیغات سوفسطاییان و رأی مردم را دیده بود.)
🔸 توضیح دربارهٔ زمان و مکان ارائه:
ما چند نفریم که برای خودمان تاریخ فلسفهٔ غرب میخوانیم؛ به پیشنهاد و مدیریت آقای #علی_سلطانی. هر هفته یک نفر بخشی از کتابی را میخواند و ساده و مختصر در جلسهای ارائه میدهد.
اجازه ندارم کار دیگران را منتشر کنم، اما با اجازهٔ مدیر محترم، ارائهٔ خودم را که این هفته بود، میفرستم.
موضوع این بخش افلاطون و سیاست بود و متکی به فصل ۲۳ از جلد اول از تاریخ فلسفهٔ کاپلستون با ترجمهٔ دکتر مجتبوی است.
مریم حقی کورانی
بهمن ۱۴۰۰
فایل صوتی 👇👇
مدت: ۴۶ دقیقه
#مدینه_فاضله_افلاطون
🔸 تا به حال اسم «مدینهٔ فاضله» یا «آرمانشهر» را شنیدهاید؟ این اصطلاح را #افلاطون ساخته است.
اما آرمانشهر او چگونه است؟
شاه فرزانهای در رأس کار است؛ طبقهای از پاسداران (دولتمردان)، طبقهٔ مددکاران (جنگجویان)، و طبقهٔ پیشهوران در مراتب بعدیاند.
بردگان و خارجیان جزو شهروندان نیستند.
دو طبقهٔ بالا حق مالکیت خصوصی و دادوستد ندارند. نیاز آنان از اموال عمومی تأمین میشود و زادوولد آنان تحت نظر هیئتی از زنان انجام میشود و آموزشهای آنان از خردسالی تا پنجاه سالگی و زیر نظر دولت انجام میشود و هر مطلبی، مثلاً اکثر اشعار نباید به گوش آنان برسد.
معنی عدالت نزد او قرار گرفتن هر فرد در طبقهٔ خود، عمل به وظیفه، دخالت نکردن در کار دیگری و اطاعت از مافوق است.
از نظر او بهترین نوع حکومت، حکومت یک فیلسوفشاه (شاه فرزانه) و قانونمند است. سپس حکومت طبقهٔ برگزیدگان، سپس حکومت قانونمند گروه زیادی از مردم. اما حکومت بیقانون گروه زیادی از مردم یکی از حکومتهای بد است. بدتر از آن حکومت گروه سودجویان و از آن بدتر حکومت یک فرد مستبد است.
(یادمان باشد افلاطون مرگ شوکرانی سقراط در پی تبلیغات سوفسطاییان و رأی مردم را دیده بود.)
🔸 توضیح دربارهٔ زمان و مکان ارائه:
ما چند نفریم که برای خودمان تاریخ فلسفهٔ غرب میخوانیم؛ به پیشنهاد و مدیریت آقای #علی_سلطانی. هر هفته یک نفر بخشی از کتابی را میخواند و ساده و مختصر در جلسهای ارائه میدهد.
اجازه ندارم کار دیگران را منتشر کنم، اما با اجازهٔ مدیر محترم، ارائهٔ خودم را که این هفته بود، میفرستم.
موضوع این بخش افلاطون و سیاست بود و متکی به فصل ۲۳ از جلد اول از تاریخ فلسفهٔ کاپلستون با ترجمهٔ دکتر مجتبوی است.
مریم حقی کورانی
بهمن ۱۴۰۰
فایل صوتی 👇👇
مدت: ۴۶ دقیقه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎶
هرگز یک روز هم از شما نخواهم بود، خدا و روزگار شاهد است
من رؤیایم فقط یک چیز است؛ اینکه وطنی برایم بماند
نه جنگ، نه ویرانی، نه مصیبت، نه اندوه
پُستها را بگیرید، کاسبیها را بگیرید
برای من فقط وطن را بگذارید...
[خشم و گریۀ خواننده، تشویق حاضران]
پُستها را بگیرید، کاسبیها را بگیرید
برای من فقط وطن را بگذارید
شما را به خدا فقط وطن را بگذارید...
ای وطن، محبوب منی، تو عزت و تاج سری
تو افتخار مردم و مبارز و سیاستمداری
تو زیباتر و گرانبهاتر و عظیمتر از تمام میز و صندلیهایی...
▪️بخشی از آهنگ «أنا مواطن»
کنسرت لطفي بوشناق، خواننده و عودنواز تونسی
▪️متن عربی:
لن اكون في يوم منكم يشهد الله والزمن
أنا حُلمي كلمة وحدة: ان يضل عندي وطن
لا حروب ولا خراب لا مصايب لا محن
خذو المناصب والمكاسب لكن خلولي الوطن
خدو المناصب والمكاسب بربي خلولي الوطن
يا وطن وانت حبيبي انت عزّي وتاج راسي
يا وطن وانت حبيبي وانت عزّي وتاج راسي
انت يا فخر المواطن والمناضل والسياسي
انت اجمل انت اغلى انت أعظم من الكراسي
▪️لینک یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=0nGEuZ2Tz5s
.
هرگز یک روز هم از شما نخواهم بود، خدا و روزگار شاهد است
من رؤیایم فقط یک چیز است؛ اینکه وطنی برایم بماند
نه جنگ، نه ویرانی، نه مصیبت، نه اندوه
پُستها را بگیرید، کاسبیها را بگیرید
برای من فقط وطن را بگذارید...
[خشم و گریۀ خواننده، تشویق حاضران]
پُستها را بگیرید، کاسبیها را بگیرید
برای من فقط وطن را بگذارید
شما را به خدا فقط وطن را بگذارید...
ای وطن، محبوب منی، تو عزت و تاج سری
تو افتخار مردم و مبارز و سیاستمداری
تو زیباتر و گرانبهاتر و عظیمتر از تمام میز و صندلیهایی...
▪️بخشی از آهنگ «أنا مواطن»
کنسرت لطفي بوشناق، خواننده و عودنواز تونسی
▪️متن عربی:
لن اكون في يوم منكم يشهد الله والزمن
أنا حُلمي كلمة وحدة: ان يضل عندي وطن
لا حروب ولا خراب لا مصايب لا محن
خذو المناصب والمكاسب لكن خلولي الوطن
خدو المناصب والمكاسب بربي خلولي الوطن
يا وطن وانت حبيبي انت عزّي وتاج راسي
يا وطن وانت حبيبي وانت عزّي وتاج راسي
انت يا فخر المواطن والمناضل والسياسي
انت اجمل انت اغلى انت أعظم من الكراسي
▪️لینک یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=0nGEuZ2Tz5s
.
Forwarded from سلیمپژوهی |یادداشتهای محمد قندهاری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸 «تأملی منبعشناسانه در برخی از احادیث مرتبط با زنان»
ارائه محمد قندهاری در جلسه هفتم کارگاه تصویر زن در نهج البلاغه (انجمن شیعیان دانشگاه نورثوسترن)
9 اسفند 99 | 27 فوریه 2021
@sulaym
ارائه محمد قندهاری در جلسه هفتم کارگاه تصویر زن در نهج البلاغه (انجمن شیعیان دانشگاه نورثوسترن)
9 اسفند 99 | 27 فوریه 2021
@sulaym
◼️ دربارهٔ «زندگی پس از زندگی»
در یک گروه خانوادگی حرف از برنامهٔ تلویزیونی #زندگی_پس_از_زندگی شد.
من هم -بیادعای هیچ تخصصی- حرفم رو نوشتم:
◾️ اگر اشتباه نکنم جای بررسیِ علمی* این تجربهها بیشتر توی دو رشته باشه:
یکی علوم اعصاب (نوروساینس)،
یکی هم فراروانشناسی (پاراسایکولوژی).
در علوم اعصاب یه شاخه هست به نام نوروساینسِ معنویت** که سازوکار طبیعی تجربههای معنوی رو بررسی میکنه. میگن چنین تجربههایی الآن کاملاً قابل تبیین علمی طبیعتگرا (نچرالیستی) نیستند. خیلی بخشهاش هنوز کشف نشده و معلوم نیست چطور دارند اتفاق میافتند. شاید در آینده کشف بشه.
یه شاخه هم تو روانشناسی تجربی هست به نام مطالعهٔ پدیدههای فراروانشناسی*** مثل تلهپاتی، تجربههای نزدیک به مرگ، تجربههای موسوم به تناسخ، همزمانی و...
اینها رشتههای نسبتاً جدیدیاند. فکر کنم فوقش ۱۲۰ سالهشونه (اینو میگم چون کمتر از ۱۲۰ سال از تالیف کتاب تنوع تجربهٔ دینی از ویلیام جیمز گذشته).
تا مدتها این جور پدیدهها در فضای دانشگاهی انکار میشدند. الان نه دیگه. الان بررسی و آزمایش میشن. خیلی از سؤالها جوابشون پیدا شده، ولی هنوز یک عالمه سؤال علمی بیجواب دربارهشون هست. شاید جواب سؤالهای بیشتری پیدا بشه.
◾️حالا یه نکتهٔ دیگه:
ما تو قرآن این تقسیمبندیها رو داریم:
دنیا و آخرت (یعنی پایین و دیگر)
غیب و شهود (یعنی ناپیدا و پیدا)
ولی تقسیم جهان به «عالم مادی» و «عالم غیرمادی»، تو قرآن و روایات نیومده. این اصطلاحها از فلسفهٔ یونانی اومده و احساس شده که با روح آموزههای قرآن سازگاره و حسابی بین مسلمونها جا افتاده.
خلاصه اگر مذهبی هستیم، لازم نیست سرش حرص بخوریم و اصرار کنیم که دو عالم مجزا وجود داره که یکیش غیرمادیه.
◾️ نظر شخصی من اینه که جهان خلقت هرچی هست، یکیه. فقط بخشهاییش -به قول قرآن- پیداست، بخشهای زیادی هم ناپیدا. آدم مؤمن به اون ناپیداها هم ایمان داره (الذین یؤمنون بالغیب).
⚠️ ولی از نظر دینی، واقعاً نیازی نیست اون «ناپیداها» رو یک «عالم غیرمادی» بدونیم و تبیینهای علمی مادی و طبیعتگرایانه رو کافرانه تلقی کنیم. دلیلی نداره فکر کنیم برای مسلمون بودن لازمه حتماً به یک جهان غیرقابل تبیین علمی هم ایمان داشته باشیم.
پس اگر تمام این تجربههای عجیب و حتی تجربههای عجیبتر مثل معجزات و وحی و... هم تبیین علمی و نچرالیستی (شما بگید مادی) شد، باز هم تجربههای انسانها از عالم غیب (ناپیدا) حساب میشن.
خلاصه فکر نکنید غیب یعنی غیرمادی. اصلاً این تقسیمبندی مادی و غیرمادی جزو ضروریات دین نیست!
◾️ بله این افراد نمرده بودند. نمیدونم بعد از مرگ چی در انتظار منه. ولی اگر فقط چیزی مشابه همینها هم باشه، برای من دلیل کافی برای رعایت خیلی چیزهاست.
◾️توضیح: من دانشجویی بیش نیستم. هنوز متخصص هیچ چیز نیستم. امیدوارم متخصص یه گوشه از تاریخ فرهنگ مسلمانان بشم؛ همین. این حرفها هم حاصل مطالعات پراکنده و شرکت مستمعآزاد در کلاسهای رشتههای گوناگون، از زیستشناسی تا فلسفه است. در یک گروه خانوادگی و سپس کشکول تلگرامی خودم منتشر شده و ادعایی سرش ندارم. جنگ نداریم!
پینوشت: حرف تازهای نزدم. در فلسفهٔ صدرایی هم -که من خیلی کم ازش میدونم- به یک عالم واحد قائلاند که مراتبی داره و آنچه ما میبینیم یکی از مراتب پایین وجوده (نه یک عالم مجزا و اجزای تشکیلدهندهٔ کلاً متفاوت).
مریم حقی کورانی
اردیبهشت ۱۴۰۱
* Scientific
** Spiritual Neuroscience
*** Parapsychology
در یک گروه خانوادگی حرف از برنامهٔ تلویزیونی #زندگی_پس_از_زندگی شد.
من هم -بیادعای هیچ تخصصی- حرفم رو نوشتم:
◾️ اگر اشتباه نکنم جای بررسیِ علمی* این تجربهها بیشتر توی دو رشته باشه:
یکی علوم اعصاب (نوروساینس)،
یکی هم فراروانشناسی (پاراسایکولوژی).
در علوم اعصاب یه شاخه هست به نام نوروساینسِ معنویت** که سازوکار طبیعی تجربههای معنوی رو بررسی میکنه. میگن چنین تجربههایی الآن کاملاً قابل تبیین علمی طبیعتگرا (نچرالیستی) نیستند. خیلی بخشهاش هنوز کشف نشده و معلوم نیست چطور دارند اتفاق میافتند. شاید در آینده کشف بشه.
یه شاخه هم تو روانشناسی تجربی هست به نام مطالعهٔ پدیدههای فراروانشناسی*** مثل تلهپاتی، تجربههای نزدیک به مرگ، تجربههای موسوم به تناسخ، همزمانی و...
اینها رشتههای نسبتاً جدیدیاند. فکر کنم فوقش ۱۲۰ سالهشونه (اینو میگم چون کمتر از ۱۲۰ سال از تالیف کتاب تنوع تجربهٔ دینی از ویلیام جیمز گذشته).
تا مدتها این جور پدیدهها در فضای دانشگاهی انکار میشدند. الان نه دیگه. الان بررسی و آزمایش میشن. خیلی از سؤالها جوابشون پیدا شده، ولی هنوز یک عالمه سؤال علمی بیجواب دربارهشون هست. شاید جواب سؤالهای بیشتری پیدا بشه.
◾️حالا یه نکتهٔ دیگه:
ما تو قرآن این تقسیمبندیها رو داریم:
دنیا و آخرت (یعنی پایین و دیگر)
غیب و شهود (یعنی ناپیدا و پیدا)
ولی تقسیم جهان به «عالم مادی» و «عالم غیرمادی»، تو قرآن و روایات نیومده. این اصطلاحها از فلسفهٔ یونانی اومده و احساس شده که با روح آموزههای قرآن سازگاره و حسابی بین مسلمونها جا افتاده.
خلاصه اگر مذهبی هستیم، لازم نیست سرش حرص بخوریم و اصرار کنیم که دو عالم مجزا وجود داره که یکیش غیرمادیه.
◾️ نظر شخصی من اینه که جهان خلقت هرچی هست، یکیه. فقط بخشهاییش -به قول قرآن- پیداست، بخشهای زیادی هم ناپیدا. آدم مؤمن به اون ناپیداها هم ایمان داره (الذین یؤمنون بالغیب).
⚠️ ولی از نظر دینی، واقعاً نیازی نیست اون «ناپیداها» رو یک «عالم غیرمادی» بدونیم و تبیینهای علمی مادی و طبیعتگرایانه رو کافرانه تلقی کنیم. دلیلی نداره فکر کنیم برای مسلمون بودن لازمه حتماً به یک جهان غیرقابل تبیین علمی هم ایمان داشته باشیم.
پس اگر تمام این تجربههای عجیب و حتی تجربههای عجیبتر مثل معجزات و وحی و... هم تبیین علمی و نچرالیستی (شما بگید مادی) شد، باز هم تجربههای انسانها از عالم غیب (ناپیدا) حساب میشن.
خلاصه فکر نکنید غیب یعنی غیرمادی. اصلاً این تقسیمبندی مادی و غیرمادی جزو ضروریات دین نیست!
◾️ بله این افراد نمرده بودند. نمیدونم بعد از مرگ چی در انتظار منه. ولی اگر فقط چیزی مشابه همینها هم باشه، برای من دلیل کافی برای رعایت خیلی چیزهاست.
◾️توضیح: من دانشجویی بیش نیستم. هنوز متخصص هیچ چیز نیستم. امیدوارم متخصص یه گوشه از تاریخ فرهنگ مسلمانان بشم؛ همین. این حرفها هم حاصل مطالعات پراکنده و شرکت مستمعآزاد در کلاسهای رشتههای گوناگون، از زیستشناسی تا فلسفه است. در یک گروه خانوادگی و سپس کشکول تلگرامی خودم منتشر شده و ادعایی سرش ندارم. جنگ نداریم!
پینوشت: حرف تازهای نزدم. در فلسفهٔ صدرایی هم -که من خیلی کم ازش میدونم- به یک عالم واحد قائلاند که مراتبی داره و آنچه ما میبینیم یکی از مراتب پایین وجوده (نه یک عالم مجزا و اجزای تشکیلدهندهٔ کلاً متفاوت).
مریم حقی کورانی
اردیبهشت ۱۴۰۱
* Scientific
** Spiritual Neuroscience
*** Parapsychology
«خشمنامه در باب معلم حدنشناس»
روز معلم بر معلمان شریف مبارک باد و بر معلمان بیشرف، تلخ همچون زهر باد!
من صدها معلم داشتهام. بیشترشان مثل گل بودهاند. حتی اگر بداخلاق و بدقلق و بیاعصاب بودهاند، اما فرصتطلب و بیاخلاق نبودهاند.
اما دو سه تایشان... وای پناه بر خدا...
خوب است که معلم بهجز آموزش و احترام و دستمزدی که دارد میگیرد، چیزی از شاگرد نخواهد.
امان از معلمی که احترام خودش را نگه نمیدارد؛ که پا را فراتر از گلیم میگذارد.
مثلاً به جسم و تن شاگرد طمع میکند. مثلاً بدون دلیلِ آموزشی، پس از بازهٔ زمانی اعتراض به نمره، نمرهها را کم اعلام میکند تا شاگرد بیچاره سراغش بیاید و پیشنهاد بیشرمانهاش را بشنود. مورد داشتهایم که کاری نداشته دانشجو، متأهل است. چادری و متین و بیآرایش بودن هم -برخلاف کلیشهٔ مشهور- هیچ اثر نداشته. مرض است دیگر! دنبال درمان هم نرفته.
یا مثلاً استادی که میبیند شاگردش دارد از همسر جدا میشود، و با این که خود استاد متأهل و جای پدرش است، به شاگرد پیشنهاد «دوستی خاص» میدهد. بیخیال هم نمیشود. بارها میگوید. وقتی هم شاگرد صد بار ردش کرد، کار درسیاش را راه نمیاندازد و اذیت و توهین میکند.
چه زخمها که بچهها از اینها نخوردهاند. آدم چنان در شوک فرومیرود که نمیداند چه کند؛ چنان در گریه عربده میکشد که حنجرهاش به خون میافتد.
«چون دوستْ دشمن است شکایت کجا بریم؟»
مورد داشتهایم که شاگرد از شرّ چنین استادی، تغییر رشته داده یا حتی راه مهاجرت از کشور را در پیش گرفته است.
استاد آیا فهمیده؟ آیا کَـکش گزیده؟ ای وای...
حتی اگر استاد و شاگرد، هر دو مجرد باشند، هرگز دلیل نمیشود که استاد (یا هر مقام دیگر) به خاطر جواب رد، به درس یا کار اداری کسی کوچکترین لطمهای بزند.
#نه_یعنی_نه !
درود بر معلمان بزرگمنش و خویشتنداری که این اخلاقیات را میفهمند، وگرچه لرزان و گاهی با مشقّت، آن را پاس میدارند.💐🙏
اینها هستند که فضای آموزش را پاک و امن نگه داشتهاند، وگرنه مملکت که برای حرف و پیام و فشار روانی و آزار کلامی قانون ندارد...
ولی ننگ بر استادانی که هرچند باسواد و خادم عرصهٔ دانشاند، اما شعور درک حد و حریم خود را ندارند.
نمیدانم آنها را نفرین کنم، یا از نظامی بنالم که به این بزرگواران آموزشی نمیدهد؛ تربیت جنسی را مهم نمیداند؛ شهوترانی را طبیعتِ فرادستانِ عالم قلمداد میکند، ولی فرودستان را به سکوت دعوت میکند و شرم و خشم و اعتراضشان را برنمیتابد...
روز معلم فقط بر معلمان شریف مبارک!💐
مریم حقی کورانی
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
#روز_معلم
#خشونت_کلامی
#من_هم
#عدالت_آموزشی
#حدومرز_دوستی
#اخلاق_حرفهای
روز معلم بر معلمان شریف مبارک باد و بر معلمان بیشرف، تلخ همچون زهر باد!
من صدها معلم داشتهام. بیشترشان مثل گل بودهاند. حتی اگر بداخلاق و بدقلق و بیاعصاب بودهاند، اما فرصتطلب و بیاخلاق نبودهاند.
اما دو سه تایشان... وای پناه بر خدا...
خوب است که معلم بهجز آموزش و احترام و دستمزدی که دارد میگیرد، چیزی از شاگرد نخواهد.
امان از معلمی که احترام خودش را نگه نمیدارد؛ که پا را فراتر از گلیم میگذارد.
مثلاً به جسم و تن شاگرد طمع میکند. مثلاً بدون دلیلِ آموزشی، پس از بازهٔ زمانی اعتراض به نمره، نمرهها را کم اعلام میکند تا شاگرد بیچاره سراغش بیاید و پیشنهاد بیشرمانهاش را بشنود. مورد داشتهایم که کاری نداشته دانشجو، متأهل است. چادری و متین و بیآرایش بودن هم -برخلاف کلیشهٔ مشهور- هیچ اثر نداشته. مرض است دیگر! دنبال درمان هم نرفته.
یا مثلاً استادی که میبیند شاگردش دارد از همسر جدا میشود، و با این که خود استاد متأهل و جای پدرش است، به شاگرد پیشنهاد «دوستی خاص» میدهد. بیخیال هم نمیشود. بارها میگوید. وقتی هم شاگرد صد بار ردش کرد، کار درسیاش را راه نمیاندازد و اذیت و توهین میکند.
چه زخمها که بچهها از اینها نخوردهاند. آدم چنان در شوک فرومیرود که نمیداند چه کند؛ چنان در گریه عربده میکشد که حنجرهاش به خون میافتد.
«چون دوستْ دشمن است شکایت کجا بریم؟»
مورد داشتهایم که شاگرد از شرّ چنین استادی، تغییر رشته داده یا حتی راه مهاجرت از کشور را در پیش گرفته است.
استاد آیا فهمیده؟ آیا کَـکش گزیده؟ ای وای...
حتی اگر استاد و شاگرد، هر دو مجرد باشند، هرگز دلیل نمیشود که استاد (یا هر مقام دیگر) به خاطر جواب رد، به درس یا کار اداری کسی کوچکترین لطمهای بزند.
#نه_یعنی_نه !
درود بر معلمان بزرگمنش و خویشتنداری که این اخلاقیات را میفهمند، وگرچه لرزان و گاهی با مشقّت، آن را پاس میدارند.💐🙏
اینها هستند که فضای آموزش را پاک و امن نگه داشتهاند، وگرنه مملکت که برای حرف و پیام و فشار روانی و آزار کلامی قانون ندارد...
ولی ننگ بر استادانی که هرچند باسواد و خادم عرصهٔ دانشاند، اما شعور درک حد و حریم خود را ندارند.
نمیدانم آنها را نفرین کنم، یا از نظامی بنالم که به این بزرگواران آموزشی نمیدهد؛ تربیت جنسی را مهم نمیداند؛ شهوترانی را طبیعتِ فرادستانِ عالم قلمداد میکند، ولی فرودستان را به سکوت دعوت میکند و شرم و خشم و اعتراضشان را برنمیتابد...
روز معلم فقط بر معلمان شریف مبارک!💐
مریم حقی کورانی
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
#روز_معلم
#خشونت_کلامی
#من_هم
#عدالت_آموزشی
#حدومرز_دوستی
#اخلاق_حرفهای
Forwarded from گروه عربی مرکز زبان دانشگاه تهران
🔵 روز و ساعت برگزاری دورههای گروه عربی در مرکز آموزش آزاد زبانهای خارجی دانشگاه تهران، تابستان 1401
🌐 کلاسهایی که با علامت @ مشخص شدهاند، همزمان آنلاین و حضوری برگزار میگردند.
🔴 شنبه:
@ محمود نائب- عراقی بغدادی- پیشرفته- 17 تا 20:30
زهرا نجم- لبنانی معیار- مبتدی- 17 تا 20:30
🔴 دوشنبه:
@محمد شهبازی- نگارش و ویرایش عربی فصیح- 17 تا 20:30
@زهرا حامدی یکتا- فصیح، صدی الحیاة- مبتدی- 17 تا 20:30
🔴 سهشنبه:
محمدرضا نجم- فصیح، العربیة بین یدیك- مبتدی- 17 تا 20:30
پوریا کاظمیزاده- متون حقوقی به زبان عربی- ساعت 17
🔴 چهارشنبه:
@علیاشرف فتحی- متون علوم اجتماعی- ساعت 19
برای ثبتنام آنلاین به ادمین کانال گروه عربی پیام دهید و نام و نام خانوادگی، کدملی، شماره تماس و شهر یا کشور خود را بفرمایید.
https://www.tg-me.com/utclc_arabic
🌐 کلاسهایی که با علامت @ مشخص شدهاند، همزمان آنلاین و حضوری برگزار میگردند.
🔴 شنبه:
@ محمود نائب- عراقی بغدادی- پیشرفته- 17 تا 20:30
زهرا نجم- لبنانی معیار- مبتدی- 17 تا 20:30
🔴 دوشنبه:
@محمد شهبازی- نگارش و ویرایش عربی فصیح- 17 تا 20:30
@زهرا حامدی یکتا- فصیح، صدی الحیاة- مبتدی- 17 تا 20:30
🔴 سهشنبه:
محمدرضا نجم- فصیح، العربیة بین یدیك- مبتدی- 17 تا 20:30
پوریا کاظمیزاده- متون حقوقی به زبان عربی- ساعت 17
🔴 چهارشنبه:
@علیاشرف فتحی- متون علوم اجتماعی- ساعت 19
برای ثبتنام آنلاین به ادمین کانال گروه عربی پیام دهید و نام و نام خانوادگی، کدملی، شماره تماس و شهر یا کشور خود را بفرمایید.
https://www.tg-me.com/utclc_arabic
Forwarded from منتخب آگهی جلسات علوم انسانی
کشکول
🔵 روز و ساعت برگزاری دورههای گروه عربی در مرکز آموزش آزاد زبانهای خارجی دانشگاه تهران، تابستان 1401 🌐 کلاسهایی که با علامت @ مشخص شدهاند، همزمان آنلاین و حضوری برگزار میگردند. 🔴 شنبه: @ محمود نائب- عراقی بغدادی- پیشرفته- 17 تا 20:30 زهرا نجم- لبنانی…
منتظر برنامههای بیشتر و متنوع در گروه عربی مرکز زبان دانشگاه تهران باشید.
کلاسهای بالا با مدیریت خودم (مریم حقی کورانی) برگزار میشود.
در اینجا تلاش میکنم:
- دورههای جدید و کارآمدی تعریف کنم
- دورههای تکراری را با بهترین کیفیت برگزار کنم.
- بهترین کسانی را که ممکن است برای تدریس بیاورم
- فضای آموزش با رویکرد افزایش ارتباط و دوستی میان ایرانیان و مردم کشورهای عربی باشد
برای این هدف تلاش میکنم از ترویج پانعربیسم و ضدیت با ایراندوستی پرهیز شود. از تأکید بر گرایشهای ایدیولوژیک انحصارگرا پرهیز شود. تکثر مردم در ایران و جهان عربیزبان دیده شود و کلاسها با تأکید بر آشنایی با زبان علوم، فرهنگ، هنر، کار و تجارت، موجب افزایش روابط دوستانه بین ایران و کشورهای عربی و کاستن از استریوتایپها و ذهنیتهای کلیشهای شود.
به امید آنکه روزی از احتمال جنگ و دشمنی در منطقهٔ ما کاسته شود و روی صلح و ثبات را ببینیم.
کلاسهای بالا با مدیریت خودم (مریم حقی کورانی) برگزار میشود.
در اینجا تلاش میکنم:
- دورههای جدید و کارآمدی تعریف کنم
- دورههای تکراری را با بهترین کیفیت برگزار کنم.
- بهترین کسانی را که ممکن است برای تدریس بیاورم
- فضای آموزش با رویکرد افزایش ارتباط و دوستی میان ایرانیان و مردم کشورهای عربی باشد
برای این هدف تلاش میکنم از ترویج پانعربیسم و ضدیت با ایراندوستی پرهیز شود. از تأکید بر گرایشهای ایدیولوژیک انحصارگرا پرهیز شود. تکثر مردم در ایران و جهان عربیزبان دیده شود و کلاسها با تأکید بر آشنایی با زبان علوم، فرهنگ، هنر، کار و تجارت، موجب افزایش روابط دوستانه بین ایران و کشورهای عربی و کاستن از استریوتایپها و ذهنیتهای کلیشهای شود.
به امید آنکه روزی از احتمال جنگ و دشمنی در منطقهٔ ما کاسته شود و روی صلح و ثبات را ببینیم.
Forwarded from یادداشتهای فاطمه توفیقی (F Tofighi)
⭕️نه به نام دین من.
آیا باید در مقابل سوء استفاده از دینمان فریاد بزنیم؟
در دولتهایی سکولار که بناست آزادی همه شهروندان را به رسمیت بشناسند، کسانی به نام اسلام دیگران را میکُشند. آیا کسانی دیگر که نام اسلام را بر خود دارند و در این دولتهای سکولار (دست کم علیالادعاء) حقوقی برابر با شهروندان مسلمان و غیرمسلمان دارند، باید از خود دفاع کنند و جنایت را از جایگاه مسلمانی محکوم کنند و از نام دینشان حفاظت کنند؟ نه. حتی هنگامی که یک مسلمان میکوشد خود مسلمان و دینش را تبرئه کند و بگوید که جنایت و خشونت مسلمانی نیست، در دامی افتاده که آن تروریست مسلمان و آن دولت سکولار برایش چیدهاند: تعیین تکلیف رابطه دینش و خشونت. این در حالی است که وقتی میبینیم که اکثر حملات تروریستی را مردان انجام میدهند (گرچه صراحتاً به نام مردانگی چنین نمیکنند) در جایگاه شهرواندان مرد در مقام تبرئه و توجیه برنمیآییم. یعنی تروریسم و سکولاریسم از ما توقع ندارند که تکلیف رابطهٔ جنسیت و تروریسم را تعیین کنیم. همینطور است اینکه بسیاری از تروریستهای تحصیلکردههای رشتههای مهندسی و علوم پایه هستند و …. ما هیچ وقت نمیخواهیم رابطه تروریسم و مهندسی را تعیین تکلیف کنیم. ما هیچ گاه نمیخواهیم مهندسی را تبرئه کنیم.
حالا ببینیم آیا همین مثال را میتوان درباره واکنش زنان محجبه به خشونت به نام مقدس «امر به معروف و نهی از منکر» به کار برد؟ آیا ما زنان محجبه وظیفه داریم خشونت به نام دین را محکوم کنیم؟ بله، وظیفه داریم. به هر حال دینمان را دوست داریم و سبک زندگیمان را دوست داریم و نمیخواهیم کسی به دلیل تحمیل سبک زندگی ما به خودش، صدمه ببینند. فرق این وضعیت با مثال تروریسم به نام دین در دولتهای سکولار وجود قدرتی سیاسی است که به نام دین به افرادی امتیازهایی میدهد و آنان را مصون میسازد. اگر اعلام کردنِ موضع «نه به نام دین من» در یک دولت سکولار اتفاقا گرفتاری در بازی دوگانههای خطرناک است، اینجا اعلام نکردنِ موضع به معنای گرفتاری در این بازی است.
ما نمیخواهیم وارد بازی تفرقهافکنی بشویم و میخواهیم دست خواهران زخمدیدهمان را بگیریم. میخواهیم اعلام کنیم از اینکه کسانی ما را به دلیل انتخابمان مصون بدارند و به ما امتیازاتی بدهند، خوشمان نمیآید. میخواهیم بگوییم که نهی از منکر قرار است ما را بهترین امتها کند، قرار است از فساد جلوگیری کند، نه اینکه خودش مفسده بیافریند. حتی اگر الزام پوشش سر با هدف مصونیت جامعه صورت بگیرد، امروز در این الزام مصونیتی نمیبینیم. امروز بلندترین فریاد مخالفت با این الزام از شرق و غرب نیست، بلکه از ماست. ما دوست داریم دوگانههای دروغین و غیردینی را به هم بزنیم. دوست داریم فضیلتی که انتخاب کردهایم، مایهٔ آسیب به دیگران نشود. دوست داریم بگوییم که این نه مسلمانی، بلکه اقتدارطلبی بر زنان به نام دین است. و البته نیک میدانیم که گفتن چنین سخنانی از زبان یک زن محجبه چه بسا هزینهبردارتر از زبان شهروندی دیگر مثلا مردان یا زنان بدون پوشش سر است.
به یاد داشته باشیم بسیاری از زنان محجبه هم مانند بسیاری از زنان غیرمحجبه دوست دارند رفتنشان سر کمد لباس تصمیمی سیاسی نباشد. اما هیولایی در کمد لباسشان خوابیده که آنها را مجبور میکند در جایی موضع بگیرند. این هیولا روز به روز بزرگتر و زخمهایش دردناکتر میشود. امروز وقتی میبینیم به اسم لباس و دین و عفت و خانواده، خواهرانمان زخم میخورند، امروز مجبوریم فریاد بکشیم «نه به نام من، نه به نام دین من».
@ftofighi
آیا باید در مقابل سوء استفاده از دینمان فریاد بزنیم؟
در دولتهایی سکولار که بناست آزادی همه شهروندان را به رسمیت بشناسند، کسانی به نام اسلام دیگران را میکُشند. آیا کسانی دیگر که نام اسلام را بر خود دارند و در این دولتهای سکولار (دست کم علیالادعاء) حقوقی برابر با شهروندان مسلمان و غیرمسلمان دارند، باید از خود دفاع کنند و جنایت را از جایگاه مسلمانی محکوم کنند و از نام دینشان حفاظت کنند؟ نه. حتی هنگامی که یک مسلمان میکوشد خود مسلمان و دینش را تبرئه کند و بگوید که جنایت و خشونت مسلمانی نیست، در دامی افتاده که آن تروریست مسلمان و آن دولت سکولار برایش چیدهاند: تعیین تکلیف رابطه دینش و خشونت. این در حالی است که وقتی میبینیم که اکثر حملات تروریستی را مردان انجام میدهند (گرچه صراحتاً به نام مردانگی چنین نمیکنند) در جایگاه شهرواندان مرد در مقام تبرئه و توجیه برنمیآییم. یعنی تروریسم و سکولاریسم از ما توقع ندارند که تکلیف رابطهٔ جنسیت و تروریسم را تعیین کنیم. همینطور است اینکه بسیاری از تروریستهای تحصیلکردههای رشتههای مهندسی و علوم پایه هستند و …. ما هیچ وقت نمیخواهیم رابطه تروریسم و مهندسی را تعیین تکلیف کنیم. ما هیچ گاه نمیخواهیم مهندسی را تبرئه کنیم.
حالا ببینیم آیا همین مثال را میتوان درباره واکنش زنان محجبه به خشونت به نام مقدس «امر به معروف و نهی از منکر» به کار برد؟ آیا ما زنان محجبه وظیفه داریم خشونت به نام دین را محکوم کنیم؟ بله، وظیفه داریم. به هر حال دینمان را دوست داریم و سبک زندگیمان را دوست داریم و نمیخواهیم کسی به دلیل تحمیل سبک زندگی ما به خودش، صدمه ببینند. فرق این وضعیت با مثال تروریسم به نام دین در دولتهای سکولار وجود قدرتی سیاسی است که به نام دین به افرادی امتیازهایی میدهد و آنان را مصون میسازد. اگر اعلام کردنِ موضع «نه به نام دین من» در یک دولت سکولار اتفاقا گرفتاری در بازی دوگانههای خطرناک است، اینجا اعلام نکردنِ موضع به معنای گرفتاری در این بازی است.
ما نمیخواهیم وارد بازی تفرقهافکنی بشویم و میخواهیم دست خواهران زخمدیدهمان را بگیریم. میخواهیم اعلام کنیم از اینکه کسانی ما را به دلیل انتخابمان مصون بدارند و به ما امتیازاتی بدهند، خوشمان نمیآید. میخواهیم بگوییم که نهی از منکر قرار است ما را بهترین امتها کند، قرار است از فساد جلوگیری کند، نه اینکه خودش مفسده بیافریند. حتی اگر الزام پوشش سر با هدف مصونیت جامعه صورت بگیرد، امروز در این الزام مصونیتی نمیبینیم. امروز بلندترین فریاد مخالفت با این الزام از شرق و غرب نیست، بلکه از ماست. ما دوست داریم دوگانههای دروغین و غیردینی را به هم بزنیم. دوست داریم فضیلتی که انتخاب کردهایم، مایهٔ آسیب به دیگران نشود. دوست داریم بگوییم که این نه مسلمانی، بلکه اقتدارطلبی بر زنان به نام دین است. و البته نیک میدانیم که گفتن چنین سخنانی از زبان یک زن محجبه چه بسا هزینهبردارتر از زبان شهروندی دیگر مثلا مردان یا زنان بدون پوشش سر است.
به یاد داشته باشیم بسیاری از زنان محجبه هم مانند بسیاری از زنان غیرمحجبه دوست دارند رفتنشان سر کمد لباس تصمیمی سیاسی نباشد. اما هیولایی در کمد لباسشان خوابیده که آنها را مجبور میکند در جایی موضع بگیرند. این هیولا روز به روز بزرگتر و زخمهایش دردناکتر میشود. امروز وقتی میبینیم به اسم لباس و دین و عفت و خانواده، خواهرانمان زخم میخورند، امروز مجبوریم فریاد بکشیم «نه به نام من، نه به نام دین من».
@ftofighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🏴 بازخوانی نوحهای از میراث جبل عامل لبنان:
«أيَّ شريعة حلّلت قتل الحسین بن علي؟»
کدامین شریعت کشتن حسین را روا شمرده؟
«أيَّ شريعة حلّلت قتل الحسین بن علي؟»
کدامین شریعت کشتن حسین را روا شمرده؟
Forwarded from مردمنامه (تاریخ مردم)
✅ دختر ایران
🔸 هر کس فردی را بی آن که مرتکب قتل شده یا در زمین فسادی برانگیخته باشد، بکشد مانند آن است که همه مردم را کشته است... {مائده، ۳۲}
از ما که دستمان به هیچ جا بند نیست به جز تاریخ، بشنوید که در تاریخ اسلام و زندگی تمام ائمه شیعه، هرگز ندیدیم و نشنیدیم که امامی به حجاب زنی حتی تذکر زبانی دهد. هر چه از امر به معروف و نهی از منکر در سیره آنها دیدیم ایستادگی در برابر حاکم ظالم بود و اعتراض به ظلم. الگویی که شاید امروز به کار آید.
مردمنامه، درگذشت مظلومانه مهسا امینی، دختر تمام ایرانیان را به همگی ما عزاداران و داغداران تسلیت میگوید.
مهسا، دختر همه ایران بود. با انتشار خبر آزار او، کسی از مذهب، قومیت، زبان یا شهرش نپرسید. برای ما اهمیتی نداشت که او از سنندج آمده است یا از تبریز یا زاهدان یا شیراز؛ برای ما مهم نبود که مذهب او چیست یا آخرین نالهها و ترسهایش را به چه زبانی گفته است.
برای ما مهم بود که او دختر ایران بود، امروز دختر ما را کشتند و فردا نوبت دختر دیگری ست.
و این پرسش برای همیشه باقیست که:
به کدامین گناه کشته شد؟
🔸 هر کس فردی را بی آن که مرتکب قتل شده یا در زمین فسادی برانگیخته باشد، بکشد مانند آن است که همه مردم را کشته است... {مائده، ۳۲}
از ما که دستمان به هیچ جا بند نیست به جز تاریخ، بشنوید که در تاریخ اسلام و زندگی تمام ائمه شیعه، هرگز ندیدیم و نشنیدیم که امامی به حجاب زنی حتی تذکر زبانی دهد. هر چه از امر به معروف و نهی از منکر در سیره آنها دیدیم ایستادگی در برابر حاکم ظالم بود و اعتراض به ظلم. الگویی که شاید امروز به کار آید.
مردمنامه، درگذشت مظلومانه مهسا امینی، دختر تمام ایرانیان را به همگی ما عزاداران و داغداران تسلیت میگوید.
مهسا، دختر همه ایران بود. با انتشار خبر آزار او، کسی از مذهب، قومیت، زبان یا شهرش نپرسید. برای ما اهمیتی نداشت که او از سنندج آمده است یا از تبریز یا زاهدان یا شیراز؛ برای ما مهم نبود که مذهب او چیست یا آخرین نالهها و ترسهایش را به چه زبانی گفته است.
برای ما مهم بود که او دختر ایران بود، امروز دختر ما را کشتند و فردا نوبت دختر دیگری ست.
و این پرسش برای همیشه باقیست که:
به کدامین گناه کشته شد؟
Forwarded from تاریخ سیاه و سفید جهان
▪️مگر در دهات ما از صدر اسلام تا کنون زنان ما چگونه زندگی میکردند؟
مگر چادر میپوشیدند؟
کی در این راهپیماییها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بیحجاب بیایند؟
نه در زمان پیامبر نه ائمه معصومین چیزی به نام حجاب اجباری نبوده، این حکم اجبار یک حکم من در آوردی است که نه تنها عفاف و پاکی را در جامعه رواج نخواهد داد بلکه موجب گسترش فساد و فحشا در کل جامعه خواهد شد!!!
در اصل دین اکراه و اجبار نیست چه برسد در فروع دین، دینِ سرنیزه ای به قلب کسی راه نخواهد داشت.
میترسم روزی برسد غارت بیت المال و فقر و فلاکت عادی شود و موضوع حساس جامعه بشود دوتار موی زن که زیر روسری است یا بیرون آن ...
👤 سید محمود طالقانی
🆔 @tssjahannn
مگر چادر میپوشیدند؟
کی در این راهپیماییها زنان ما را مجبور کرده که با حجاب یا بیحجاب بیایند؟
نه در زمان پیامبر نه ائمه معصومین چیزی به نام حجاب اجباری نبوده، این حکم اجبار یک حکم من در آوردی است که نه تنها عفاف و پاکی را در جامعه رواج نخواهد داد بلکه موجب گسترش فساد و فحشا در کل جامعه خواهد شد!!!
در اصل دین اکراه و اجبار نیست چه برسد در فروع دین، دینِ سرنیزه ای به قلب کسی راه نخواهد داشت.
میترسم روزی برسد غارت بیت المال و فقر و فلاکت عادی شود و موضوع حساس جامعه بشود دوتار موی زن که زیر روسری است یا بیرون آن ...
👤 سید محمود طالقانی
🆔 @tssjahannn
Forwarded from سفرهای سیدامیر
مسئولیتپذیری
خب حالا تکلیف آدمهایی مثل من چه میشود؟ ما که با هر کشتاری مخالفیم. ما که برای موضعگیری انسانیمان منتظر چراغ سبز هیچ لیدری نیستیم. ما که هم برای مهسا امینی گریه میکنیم، هم هواپیمای اوکراینی، هم کشتگان زاهدان، هم آبان، هم کرمان، هم شاهچراغ و هم هر مظلوم بیگناه دیگری. ما که اشکمان کشتهها را دستهبندی نمیکند، ما که همیشه گفتهبودیم دنبال یک وطن آباد و آزادیم برای همهی ایرانیان، بدون هیچ پیششرطی، چپ و راست، بالا و پایین، مذهبی و غیرمذهبی، تکلیف ما چیست؟
ما که یاد گرفتهایم امنیت در هر صورت وظیفهی حکومت است و حکومت باید «پاسخگو» باشد و نه «مدعی».
ما که فکر میکنیم دموکراسی و آزادی را به هیچ بهانهای نمیتوان از مردم گرفت، حالا تکلیف ما چه میشود؟
برای ما چه برنامهی خبری تحلیلیای تدارک دیدهای؟ کدام کارشناست قرار است ما را اقناع کند؟
حالا باز بگو دشمنان به صحنه آمدهاند، دشمنان از اعتراضات سوءاستفاده میکنند و ...
خب ما هم باز میگوییم که مسئولیت روی دوش توست. اول اینکه تو چرا اینقدر دشمن داری؟ و دوم اینکه چرا اینقدر مردمت با تو مخالفند؟ هر کنجی را که نگاه میکنی عدهای تا سر حد کینه و نفرت روبرویت ایستادهاند. از خودت بپرس چرا؟
ما که همیشه راه حل را در داخل جستجو کردیم و از دموکراسی و آزادی مردم گفتیم. تو بودی که میگفتی: «نه من خودم کار خودم را بلدم. دارم دشمنان را یکی یکی به زانو در میآورم. ببین چطور با همین تحریمها اقتصاد را شکوفا میکنم. با جوانان حزباللهی انقلابی دولت و مجلس جهادی تشکیل میدهم و ...»
خب بفرما. تحویل بگیر. ببین چه ایرانی برای ما ساختهای؟! ایران ناامید، ایران غمزده، هر روز سوگوار کشتگانی تازه. ایرانی که در آن نمیشود یک زندگی آرام معمولی داشت. ایرانی که اگر وسعت میرسد، باید از آن بگریزی. ایرانی که هر روز در آن محکوم به شنیدن افاضات مسئولینی هستی که هیچ نقشی در روی کار آمدنشان نداشتهای و نداری. ایرانی که از پول مردم به کسانی حقوق میدهد تا خلاف نظر و خواست آنها عمل کنند.
ایرانی که در آن حملهی تروریستی را هم به گردن بیبصیرتی مردم میاندازند.
بیچاره ما
بیچاره ایران
بیچاره این مردم
@AmirTravels
خب حالا تکلیف آدمهایی مثل من چه میشود؟ ما که با هر کشتاری مخالفیم. ما که برای موضعگیری انسانیمان منتظر چراغ سبز هیچ لیدری نیستیم. ما که هم برای مهسا امینی گریه میکنیم، هم هواپیمای اوکراینی، هم کشتگان زاهدان، هم آبان، هم کرمان، هم شاهچراغ و هم هر مظلوم بیگناه دیگری. ما که اشکمان کشتهها را دستهبندی نمیکند، ما که همیشه گفتهبودیم دنبال یک وطن آباد و آزادیم برای همهی ایرانیان، بدون هیچ پیششرطی، چپ و راست، بالا و پایین، مذهبی و غیرمذهبی، تکلیف ما چیست؟
ما که یاد گرفتهایم امنیت در هر صورت وظیفهی حکومت است و حکومت باید «پاسخگو» باشد و نه «مدعی».
ما که فکر میکنیم دموکراسی و آزادی را به هیچ بهانهای نمیتوان از مردم گرفت، حالا تکلیف ما چه میشود؟
برای ما چه برنامهی خبری تحلیلیای تدارک دیدهای؟ کدام کارشناست قرار است ما را اقناع کند؟
حالا باز بگو دشمنان به صحنه آمدهاند، دشمنان از اعتراضات سوءاستفاده میکنند و ...
خب ما هم باز میگوییم که مسئولیت روی دوش توست. اول اینکه تو چرا اینقدر دشمن داری؟ و دوم اینکه چرا اینقدر مردمت با تو مخالفند؟ هر کنجی را که نگاه میکنی عدهای تا سر حد کینه و نفرت روبرویت ایستادهاند. از خودت بپرس چرا؟
ما که همیشه راه حل را در داخل جستجو کردیم و از دموکراسی و آزادی مردم گفتیم. تو بودی که میگفتی: «نه من خودم کار خودم را بلدم. دارم دشمنان را یکی یکی به زانو در میآورم. ببین چطور با همین تحریمها اقتصاد را شکوفا میکنم. با جوانان حزباللهی انقلابی دولت و مجلس جهادی تشکیل میدهم و ...»
خب بفرما. تحویل بگیر. ببین چه ایرانی برای ما ساختهای؟! ایران ناامید، ایران غمزده، هر روز سوگوار کشتگانی تازه. ایرانی که در آن نمیشود یک زندگی آرام معمولی داشت. ایرانی که اگر وسعت میرسد، باید از آن بگریزی. ایرانی که هر روز در آن محکوم به شنیدن افاضات مسئولینی هستی که هیچ نقشی در روی کار آمدنشان نداشتهای و نداری. ایرانی که از پول مردم به کسانی حقوق میدهد تا خلاف نظر و خواست آنها عمل کنند.
ایرانی که در آن حملهی تروریستی را هم به گردن بیبصیرتی مردم میاندازند.
بیچاره ما
بیچاره ایران
بیچاره این مردم
@AmirTravels
Forwarded from یادداشتهای فاطمه توفیقی (F Tofighi)
☄️درباره «آموزش» حجاب
فاطمه توفیقی
دختری که پس از مواجهه با گشت ارشاد در اداره «آموزش» نیروی انتظامی حضور داشت، دچار ایست قلبی میشود و بعد جان میدهد. اعتراضاتی به گشت ارشاد صورت میگیرد. باز هم حجاب مسئله میشود، بیش از هر وقت دیگری. روسری میسوزانند، روسری برمیگیرند. ستاد امر بهمعروف و نهی از منکر هم احساس مسئولیت میکند و بعضی جاها مانند قم بیشتر دستش میرسد تا اعمال نفوذ کند. مجتمع مهروماه به دلیل بیتوجهی به بیحجابی پس از اخطار و دستور دادستانی پلمب میشود. پس از کلاس آموزشی برای کارکنان، مجتمع فک پلمب میشود. اقدام آموزشی و اقدام انتظامی تنهبهتنه هستند. مهسا امینی در اداره آموزش دچار ایست قلبی میشود. کارکنان مهروماه هم باید برای باز شدن مغازهشان به به کلاس آموزشی بروند.
از همین منظر است که مشکل گشت ارشاد این بوده که به جای ارشاد، افراد را دستگیر میکرده. از این منظر مشکل جامعه پیش از انقلاب این بوده که صداوسیما دست افردا انقلابی و مذهبی نبوده است. ایده انقلاب فرهنگی هم همین است، اقدام قضایی و آموزشی هم دستدردست هم میدهند و هم جابهجای هم میدهند. یعنی حاکمیت وظیفه خود را مهندسی فرهنگی میداند و برای این کار هم از اقدام انتظامی و قضایی بهره میجوید و هم از فعالیتهای نظاممند و دستورالعملها و هم آموزش فرهنگی. البته این تماما نه غلط است و نه نامعهود. نسخههای بسیار رقیقتر از آن در بسیاری از جوامع و حکومتها دیده میشود. اما اینکه تصور شود مشکل بیحجابی یا مخالفت با سیاستهای فرهنگی حاکمیت با آموزش حل میشود، غلط است.
اولا کسانی که روسری از سربرمیگیرند، با استدلالها به نفع حجاب سر ناآشنا نیستند. صداوسیما، نظام آموزشی و همه دستگاههای تبلیغاتی سالهاست که این استدلالها را بارها و بارها تکرار کردهاند. اما این استدلالها به هر دلیلی یا برای مخاطب قانعکننده نیستند یا در مقابل سایر انگیزههای روانشناسانه و جامعهشناسانه قدرت خود را از دست میدهند. مثلا تلازم میان حجاب سر و حفظ عفت برای بسیاری از زنان بدیهی به نظر نمیرسد، یعنی ضمن حفظ عفت خودشان دلیلی نمیبینند که حجاب سر داشته باشند. همچنین منزلت اجتماعی درونگروهی و کنش متقابل نمادین آنها را (طی فرایندی چه بسا ناخودآگاه) به این میرساند که لازم نیست روسری سرشان کنند. علیرغم سیطره رسانههای حکومتی در جامعه، رسانههای دیگری هم وجود دارند که بر انگارهها و رفتارها تأثیر میگذارند.
ثانیا تبدیل شدن اقدام انتظامی به اقدام آموزشی خودِ آن آموزش را به اقدامی سلطهگرانه و نه آگاهیبخش تبدیل میکند. در حالی که در سالهای اخیر بسیاری از مدافعان الزام حجاب آن را قانونی میدانند مانند همه قوانین لازمالاجرا (مثلا قوانین رانندگی) میدانند، برای لزوم رعایت بسیاری از قوانین کمتر به آموزش پناه میبرند (احتمالا به این دلیل که آن قوانین مانند قوانین رانندگی یا چنان مورد اتفاقاند که نیازی به استدلال به نفعشان نیست یا حتی اگر مورد اتفاق نیستند، به طور روزمره محل مراجعه افراد نیستند، مانند قوانین طلاق …). آموزش زمانی که جای اقدام انتظامی را میگیرد (آن هم به خصوص در حالی که مخاطب تقریبا با محتوای آموزشی آشناست) گونهای سلطهگری و بهبند کشیدن است و نه آگاهیبخشی. آموزش برای این است که روابط قدرت در قالب انتقال دانش بازنمایی شود. قدرت دانایی است. افرادی که برای اینکه گرفتار کسب روزی بودند، ناچار به شرکت در کلاس آموزشی میشوند، از زمین تا آسمان با کسانی فرق دارند که چند دهه پیش در جلسات مذهبی و فرهنگی میگفتند که «فاطمه فاطمه است» و میآموختند که «زن فاطمی» باشند و رفتارهایی دینی مانند رعایت پوشش سر نشانه رشد و منزلت اجتماعی و حضور برابر آنها با مردان در فضای عمومی است. (در روز سوگواری بر حضرت فاطمه (س)، از مرگ آن خوانش از روایت زندگی فاطمه یاد میکنم.) البته همانطور که در بالا درباره برداشتن حجاب انگیزههای ناخودآگاه را دخیل دانستم، درباره رعایت آن هم این انگیزهها را جدی میدانم. دقیقا به این دلیل است که فکر میکنم کسانی که فکر میکنند با سلطهگری از طریق آموزش، رعایت حجاب را فراگیرتر میسازند، بر شاخه بُن میکَنند و دچار نقض غرض میشوند. همچنین، روشن است که دستگاههای انتظامی و همکاران آموزشی آنها، از مخاطب خود نمیخواهند که لزوما حدود حجاب شرعی را رعایت کنند، بلکه فقط دنبال این هستند که کسی احساس آزادی نکند که کلا روسری از سربردارد. گویی مسئله نه شرع است، نه جامعه سالم، نه منزلت زن مسلمان، بلکه فقط و فقط نشان دادن اقتدار بر شهروندان است.
دست کم در مورد پوشش سر، گذاشتن آموزش ذیل اقدام انتظامی هم از منظر عملگرایانه به بیراهه میرود هم از منظر اخلاقی نارواست. بس کنید!
@ftofighi
فاطمه توفیقی
دختری که پس از مواجهه با گشت ارشاد در اداره «آموزش» نیروی انتظامی حضور داشت، دچار ایست قلبی میشود و بعد جان میدهد. اعتراضاتی به گشت ارشاد صورت میگیرد. باز هم حجاب مسئله میشود، بیش از هر وقت دیگری. روسری میسوزانند، روسری برمیگیرند. ستاد امر بهمعروف و نهی از منکر هم احساس مسئولیت میکند و بعضی جاها مانند قم بیشتر دستش میرسد تا اعمال نفوذ کند. مجتمع مهروماه به دلیل بیتوجهی به بیحجابی پس از اخطار و دستور دادستانی پلمب میشود. پس از کلاس آموزشی برای کارکنان، مجتمع فک پلمب میشود. اقدام آموزشی و اقدام انتظامی تنهبهتنه هستند. مهسا امینی در اداره آموزش دچار ایست قلبی میشود. کارکنان مهروماه هم باید برای باز شدن مغازهشان به به کلاس آموزشی بروند.
از همین منظر است که مشکل گشت ارشاد این بوده که به جای ارشاد، افراد را دستگیر میکرده. از این منظر مشکل جامعه پیش از انقلاب این بوده که صداوسیما دست افردا انقلابی و مذهبی نبوده است. ایده انقلاب فرهنگی هم همین است، اقدام قضایی و آموزشی هم دستدردست هم میدهند و هم جابهجای هم میدهند. یعنی حاکمیت وظیفه خود را مهندسی فرهنگی میداند و برای این کار هم از اقدام انتظامی و قضایی بهره میجوید و هم از فعالیتهای نظاممند و دستورالعملها و هم آموزش فرهنگی. البته این تماما نه غلط است و نه نامعهود. نسخههای بسیار رقیقتر از آن در بسیاری از جوامع و حکومتها دیده میشود. اما اینکه تصور شود مشکل بیحجابی یا مخالفت با سیاستهای فرهنگی حاکمیت با آموزش حل میشود، غلط است.
اولا کسانی که روسری از سربرمیگیرند، با استدلالها به نفع حجاب سر ناآشنا نیستند. صداوسیما، نظام آموزشی و همه دستگاههای تبلیغاتی سالهاست که این استدلالها را بارها و بارها تکرار کردهاند. اما این استدلالها به هر دلیلی یا برای مخاطب قانعکننده نیستند یا در مقابل سایر انگیزههای روانشناسانه و جامعهشناسانه قدرت خود را از دست میدهند. مثلا تلازم میان حجاب سر و حفظ عفت برای بسیاری از زنان بدیهی به نظر نمیرسد، یعنی ضمن حفظ عفت خودشان دلیلی نمیبینند که حجاب سر داشته باشند. همچنین منزلت اجتماعی درونگروهی و کنش متقابل نمادین آنها را (طی فرایندی چه بسا ناخودآگاه) به این میرساند که لازم نیست روسری سرشان کنند. علیرغم سیطره رسانههای حکومتی در جامعه، رسانههای دیگری هم وجود دارند که بر انگارهها و رفتارها تأثیر میگذارند.
ثانیا تبدیل شدن اقدام انتظامی به اقدام آموزشی خودِ آن آموزش را به اقدامی سلطهگرانه و نه آگاهیبخش تبدیل میکند. در حالی که در سالهای اخیر بسیاری از مدافعان الزام حجاب آن را قانونی میدانند مانند همه قوانین لازمالاجرا (مثلا قوانین رانندگی) میدانند، برای لزوم رعایت بسیاری از قوانین کمتر به آموزش پناه میبرند (احتمالا به این دلیل که آن قوانین مانند قوانین رانندگی یا چنان مورد اتفاقاند که نیازی به استدلال به نفعشان نیست یا حتی اگر مورد اتفاق نیستند، به طور روزمره محل مراجعه افراد نیستند، مانند قوانین طلاق …). آموزش زمانی که جای اقدام انتظامی را میگیرد (آن هم به خصوص در حالی که مخاطب تقریبا با محتوای آموزشی آشناست) گونهای سلطهگری و بهبند کشیدن است و نه آگاهیبخشی. آموزش برای این است که روابط قدرت در قالب انتقال دانش بازنمایی شود. قدرت دانایی است. افرادی که برای اینکه گرفتار کسب روزی بودند، ناچار به شرکت در کلاس آموزشی میشوند، از زمین تا آسمان با کسانی فرق دارند که چند دهه پیش در جلسات مذهبی و فرهنگی میگفتند که «فاطمه فاطمه است» و میآموختند که «زن فاطمی» باشند و رفتارهایی دینی مانند رعایت پوشش سر نشانه رشد و منزلت اجتماعی و حضور برابر آنها با مردان در فضای عمومی است. (در روز سوگواری بر حضرت فاطمه (س)، از مرگ آن خوانش از روایت زندگی فاطمه یاد میکنم.) البته همانطور که در بالا درباره برداشتن حجاب انگیزههای ناخودآگاه را دخیل دانستم، درباره رعایت آن هم این انگیزهها را جدی میدانم. دقیقا به این دلیل است که فکر میکنم کسانی که فکر میکنند با سلطهگری از طریق آموزش، رعایت حجاب را فراگیرتر میسازند، بر شاخه بُن میکَنند و دچار نقض غرض میشوند. همچنین، روشن است که دستگاههای انتظامی و همکاران آموزشی آنها، از مخاطب خود نمیخواهند که لزوما حدود حجاب شرعی را رعایت کنند، بلکه فقط دنبال این هستند که کسی احساس آزادی نکند که کلا روسری از سربردارد. گویی مسئله نه شرع است، نه جامعه سالم، نه منزلت زن مسلمان، بلکه فقط و فقط نشان دادن اقتدار بر شهروندان است.
دست کم در مورد پوشش سر، گذاشتن آموزش ذیل اقدام انتظامی هم از منظر عملگرایانه به بیراهه میرود هم از منظر اخلاقی نارواست. بس کنید!
@ftofighi
این یادداشت حاصل روزها تأمل است و تأثیر تحصیل در رشتۀ تاریخ را در دینداری من نشان میدهد.
ابتدا در شهریور ۱۳۹۹ (در اوج کرونا) آن را برای ارائه در جمع دانشجویی آنلاینی فراهم کردم، سپس در اسفند ۱۴۰۱ برای مجلۀ تقریرات فرستادم. اکنون در طاقچه در دسترس است.
💠 نگاه تاریخی چگونه بر رواداری دینداران میافزاید؟
◽️یکی از ویژگیهای مهم تفکر مدرن، تاریخی دیدنِ بشر و تاریخی دیدنِ عقل و فرهنگ است که میتوان گفت از کانت شروع شده، و با مارکس و دیلتای و دیگران ادامه یافته است.
برخی مورّخانِ اندیشه، تفکر مدرن را برابر با «تفکر تاریخی» میدانند. در سدههای اخیر، رشتههای آکادمیکِ مطالعۀ بشر را گاهی انسانیّات (Humanities) نامیدهاند، گاهی آرت (Art)، گاه علوم انسانی، گاه علوم اجتماعی و گاه علوم تاریخی. در اینجا «تاریخی» به معنای «بشری» و «انسانی» است و در برابر طبیعی و متافیزیکی قرار میگیرد.
💡در این گفتار فرض نگارنده بر این است که:
۱. دینداری لزوماً منجر به نارواداری نمیشود. حتی انحصارگرایی در دین با همزیستی (و نه رواداری به معنای خاص آن) ناسازگار نیست.
۲. فقدان نگاه تاریخی باعث میشود تصوّراتی غلط و کلیشهای دربارۀ خود و دیگری داشته باشیم، ویژگیهای مثبت و منفی را به طرزی نابهجا به افراد یک گروه تعمیم دهیم و در قضاوت دربارۀ گذشته و اکنون بهراحتی اشتباه کنیم.
۳. نگاه تاریخی-انتقادی از جزماندیشی و تعصّب میکاهد؛ چرا؟ چون باعث میشود پدیدهها و افکار را در سیر شکلگیری آن در فرهنگ بشری ببینیم، محدودیت منابع فهم گذشته را دریابیم، احتمال بدهیم که درک کنونی ما از گذشته در معرض خطاست، افراد و فرهنگهای دیگر را بهتر درک کنیم، و حتی اگر با دیگری موافق نیستیم، راحتتر با او همدلی کنیم، کنار بیاییم و همزیستی کنیم.
📝در ادامه به ترتیب به این مطالب خواهم پرداخت:
۱. رواداری یعنی چه؟
۲. انحصارگرایی، تکثرگرایی و شمولگرایی در دین
۳. تاریخ و تاریخی یعنی چه؟
۴. نگاه تاریخی (Historicism) چیست؟
۵. نگاه تاریخی بسیاری از تصاویر کلیشهای را بههم میریزد
۶. نگاه تاریخی خلاف اکنونزدگی (Presentism) است
۷. نگاه تاریخی به معنی نفی فراتاریخی بودن نیست و با تاریخگرایی فلسفی (Historicity) فرق دارد
◽️ادامۀ یادداشت در اپلیکیشن طاقچه:
🔗 https://taaghche.com/book/147696/
▫️مریم حقی کورانی
دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن اسلامی
دانشگاه تهران
ابتدا در شهریور ۱۳۹۹ (در اوج کرونا) آن را برای ارائه در جمع دانشجویی آنلاینی فراهم کردم، سپس در اسفند ۱۴۰۱ برای مجلۀ تقریرات فرستادم. اکنون در طاقچه در دسترس است.
💠 نگاه تاریخی چگونه بر رواداری دینداران میافزاید؟
◽️یکی از ویژگیهای مهم تفکر مدرن، تاریخی دیدنِ بشر و تاریخی دیدنِ عقل و فرهنگ است که میتوان گفت از کانت شروع شده، و با مارکس و دیلتای و دیگران ادامه یافته است.
برخی مورّخانِ اندیشه، تفکر مدرن را برابر با «تفکر تاریخی» میدانند. در سدههای اخیر، رشتههای آکادمیکِ مطالعۀ بشر را گاهی انسانیّات (Humanities) نامیدهاند، گاهی آرت (Art)، گاه علوم انسانی، گاه علوم اجتماعی و گاه علوم تاریخی. در اینجا «تاریخی» به معنای «بشری» و «انسانی» است و در برابر طبیعی و متافیزیکی قرار میگیرد.
💡در این گفتار فرض نگارنده بر این است که:
۱. دینداری لزوماً منجر به نارواداری نمیشود. حتی انحصارگرایی در دین با همزیستی (و نه رواداری به معنای خاص آن) ناسازگار نیست.
۲. فقدان نگاه تاریخی باعث میشود تصوّراتی غلط و کلیشهای دربارۀ خود و دیگری داشته باشیم، ویژگیهای مثبت و منفی را به طرزی نابهجا به افراد یک گروه تعمیم دهیم و در قضاوت دربارۀ گذشته و اکنون بهراحتی اشتباه کنیم.
۳. نگاه تاریخی-انتقادی از جزماندیشی و تعصّب میکاهد؛ چرا؟ چون باعث میشود پدیدهها و افکار را در سیر شکلگیری آن در فرهنگ بشری ببینیم، محدودیت منابع فهم گذشته را دریابیم، احتمال بدهیم که درک کنونی ما از گذشته در معرض خطاست، افراد و فرهنگهای دیگر را بهتر درک کنیم، و حتی اگر با دیگری موافق نیستیم، راحتتر با او همدلی کنیم، کنار بیاییم و همزیستی کنیم.
📝در ادامه به ترتیب به این مطالب خواهم پرداخت:
۱. رواداری یعنی چه؟
۲. انحصارگرایی، تکثرگرایی و شمولگرایی در دین
۳. تاریخ و تاریخی یعنی چه؟
۴. نگاه تاریخی (Historicism) چیست؟
۵. نگاه تاریخی بسیاری از تصاویر کلیشهای را بههم میریزد
۶. نگاه تاریخی خلاف اکنونزدگی (Presentism) است
۷. نگاه تاریخی به معنی نفی فراتاریخی بودن نیست و با تاریخگرایی فلسفی (Historicity) فرق دارد
◽️ادامۀ یادداشت در اپلیکیشن طاقچه:
🔗 https://taaghche.com/book/147696/
▫️مریم حقی کورانی
دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن اسلامی
دانشگاه تهران
طاقچه
دانلود دوفصلنامه فرهنگی تقریرات ـ شماره ۱۲ ـ اسفندماه ۱۴۰۱ | طاقچه
نسخه الکترونیکی دوفصلنامه فرهنگی تقریرات ـ شماره ۱۲ ـ اسفندماه ۱۴۰۱ با فرمت pdf را از طاقچه دریافت و دانلود کنید.