معیار
وقتی به استدلال کسی راجع به گذشته گوش میکردم، متوجه میشدم بیشتر فقط توضیحاتی است که بعداً ذهن فریب خوردهاش، متناسب با موقعیت آنها را ساخته. احساس میکردم، در حوزه علوم اجتماعی و اقتصاد متعارف و سرمایه گذاری، به افراد طوری نگاه میکنم که انگار خلوچلاند.…
کارلوس مرجع بازارهای نوظهور در بانک بود. آخرین آمارهای اقتصادی را در کسری از ثانیه به دست میآورد. مکرر با رئیس ناهار می خورد به نظرش معامله خود اقتصاد بود و چیزهای دیگر نبود. برای او خیلی خوب پیش رفته بود. همینطور ترفیع گرفت تا اینکه شد معاملهگر اصلی بخش بازارهای نوظهور در مؤسسه. از سال ۱۹۹۵، کارلوس در سمت جدیدش روبرو شد و تصاعدی عملکرد خوبی داشت و سرمایهاش را بیوقفه افزایش داد (یعنی بانک بخش بیشتری از وجوه خود را به عملیات وی اختصاص داد).
دلیل سالهای خوبی که کارلوس داشت این نبود که اوراققرضه بازارهای نوظهور را خریده بود و ارزششان در این دوره افزایش یافته بود. بیشتر به این دلیل بود که سهام افت کرده هم میخرید. زمانی که در مورد قیمتها هراس لحظهای ایجاد میشد، او سهام را روی سهام جمع میکرد. اگر در سقوط کاذب قیمت سهام در ماه اکتبر سهام بیشترین نخریده بود، اوضاعش در سال ۱۹۹۷ بد می شد. غلبه بر این نگونبختیهای کوچک موجب شد احساس شکستناپذیر بودن به او دست دهد. انگار هیچوقت مرتکب اشتباه نمیشد. معتقد بود که شم اقتصادیاش به او اجازه میدهد تصمیمهای تجاری خوبی بگیرد. پس از افت بازار، شرکتها را از نظر بنیادی بررسی میکرد و اگر خوب به نظر میرسیدند، اوراق بهادار بیشتری میخرید و با خوب شدن وضع بازار او هم احساس شادی میکرد. با نگاهی به اوراققرضه بازارهای نوظهور بین زمانی که کارلوس درگیر این بازارها شد و آخرین چک پاداشش که در دسامبر ۱۹۹۷ دریافت کرد، میشود خط شیبدار رو به بالایی را مشاهده کرد که گاهبهگاه بهسوی پایین رفته و برگشته مثل کاهش ارزش بازار مکزیک در سال ۱۹۹۵ و به دنبال آن یک دوره طولانی افزایش ارزش آن. همچنین میشود افتهای گهگاهی را دید که "فرصتهای خرید عالی" از کار در میآمدند.
ولی در تابستان ۱۹۹۸ کارلوس نابود شد. آن آخرین افت قیمت به افزایش قیمت منتهی نشد.
Www.meyarco.ir
دلیل سالهای خوبی که کارلوس داشت این نبود که اوراققرضه بازارهای نوظهور را خریده بود و ارزششان در این دوره افزایش یافته بود. بیشتر به این دلیل بود که سهام افت کرده هم میخرید. زمانی که در مورد قیمتها هراس لحظهای ایجاد میشد، او سهام را روی سهام جمع میکرد. اگر در سقوط کاذب قیمت سهام در ماه اکتبر سهام بیشترین نخریده بود، اوضاعش در سال ۱۹۹۷ بد می شد. غلبه بر این نگونبختیهای کوچک موجب شد احساس شکستناپذیر بودن به او دست دهد. انگار هیچوقت مرتکب اشتباه نمیشد. معتقد بود که شم اقتصادیاش به او اجازه میدهد تصمیمهای تجاری خوبی بگیرد. پس از افت بازار، شرکتها را از نظر بنیادی بررسی میکرد و اگر خوب به نظر میرسیدند، اوراق بهادار بیشتری میخرید و با خوب شدن وضع بازار او هم احساس شادی میکرد. با نگاهی به اوراققرضه بازارهای نوظهور بین زمانی که کارلوس درگیر این بازارها شد و آخرین چک پاداشش که در دسامبر ۱۹۹۷ دریافت کرد، میشود خط شیبدار رو به بالایی را مشاهده کرد که گاهبهگاه بهسوی پایین رفته و برگشته مثل کاهش ارزش بازار مکزیک در سال ۱۹۹۵ و به دنبال آن یک دوره طولانی افزایش ارزش آن. همچنین میشود افتهای گهگاهی را دید که "فرصتهای خرید عالی" از کار در میآمدند.
ولی در تابستان ۱۹۹۸ کارلوس نابود شد. آن آخرین افت قیمت به افزایش قیمت منتهی نشد.
Www.meyarco.ir
مرکز آمار ایران، گزارش «شاخص و متوسط قیمت آپارتمانهای مسکونی شهر تهران»، را منتشر کرد. براساس اعلام این مرکز، متوسط قیمت هر مترمربع واحد مسکونی در تهران در شهریور امسال به ۷۷ میلیون تومان در مترمربع رسیده که ۷۹ درصد نسبت به شهریور پارسال، افزایش از خود نشان می دهد. خبرگزاری مهر.
Www.meyarco.ir
Www.meyarco.ir
معیار
کارلوس مرجع بازارهای نوظهور در بانک بود. آخرین آمارهای اقتصادی را در کسری از ثانیه به دست میآورد. مکرر با رئیس ناهار می خورد به نظرش معامله خود اقتصاد بود و چیزهای دیگر نبود. برای او خیلی خوب پیش رفته بود. همینطور ترفیع گرفت تا اینکه شد معاملهگر اصلی بخش…
ولی در تابستان ۱۹۹۸ کارلوس نابود شد. آن آخرین افت قیمت به افزایش قیمت منتهی نشد. بهزعم خودش تا آن لحظه فقط یکفصل بد داشته که خیلی بد بوده است. او در سالهای گذشته در مجموع نزدیک به ۸۰ میلیون دلار برای بانکاش درآمد کسب کرده بود؛ اما فقط در یک تابستان ۳۰۰ میلیون دلار از دست داد. چطور چنین شد؟
زمانی که افت قیمت در بازار شروع شد، کارلوس اوراققرضه روسی خرید، آن هم به قیمت متوسط حدود ۵۲ دلار. این ویژگی کارلوس بود، متوسط روبهپایین میخرید. به نظر او مشکلات هیچ ربطی به روسیه نداشت. کارلوس بر سر افرادی که خریدش را زیر سؤال بردند فریاد کشید. به خودش میگفت این اوراق هرگز و هرگز زیر ۴۸ دلار معامله نخواهد شد. داشت خیلی کمخطر میکرد تا شاید خیلی زیاد سود کند.
بعد ماه جولای رسید و افت بازار بیشتر شد. قیمت اوراققرضه روسیه اکنون به ۴۳ دلار رسیده بود. وضعیت معاملات کارلوس منفی بود، اما او سهامش را افزایش داد. کم مانده بود رؤسایش به مرز عصبی شدن برسند؛ اما کارلوس مدام به آنها میگفت اوراققرضه روسیه هیچوقت زمین نمیخورد. مدام این کلیشه را تکرار میکرد که اوراققرضه روسیه بزرگتر از آن است که شکست بخورد. با خودش برآورد کرد که نجاتشان هزینه کمی خواهد داشت و آنقدر به نفع اقتصاد جهانی خواهد بود، که بستن معاملاتش در حال حاضر منطقی نیست. بارها گفت: "الان زمان خریده، نه فروش. حالا که این اوراق به کمترین قیمت ممکنشون معامله میشن." به بیان دیگر، او میگفت حتی اگر روسیه ورشکست هم بشود و برای پرداخت سود بدهیا ش از دلار خالی شود، این اوراق از این ارزانتر نمیشود. این افکار را از کجا میآورد؟ از بحث با دیگر معاملهگران و اقتصاددانان بازارهای نوظهور (یا معاملهگر - اقتصاددانان). بعد کارلوس حدود نیمی از دارایی خالص خود، یعنی ۵ میلیون دلار را، روی اوراققرضه اصلی روسیه سرمایهگذاری کرد و به کارگزار سهامی که برایش معامله میکرد گفت: "من با این با سود این معامله خودم را بازنشست میکنم."
اوایل ماه آگوست، معاملات روی حدود سی دلار و در اواسط ماه روی حدود بیست دلار انجام میشد و کارلوس هیچ اقدامی نمیکرد. احساس میکرد قیمت روی صفحهنمایش، در تجارتی که آدم "ارزش" میخرد، کاملاً بیربط است.
بهتدریج نشانههایی از خستگی ناشی از جنگیدن در رفتارش نمایان میشد. در حال رسیدن به مرز بیطاقتی، آرامشش را از دست داده بود. یکبار در جلسهای بر سر یکی فریاد زد: "حد ضرر مال احمقهاس! من نمیخواهم گرون بخرم و ارزون بفروشم! "
Www.meyarco.ir
زمانی که افت قیمت در بازار شروع شد، کارلوس اوراققرضه روسی خرید، آن هم به قیمت متوسط حدود ۵۲ دلار. این ویژگی کارلوس بود، متوسط روبهپایین میخرید. به نظر او مشکلات هیچ ربطی به روسیه نداشت. کارلوس بر سر افرادی که خریدش را زیر سؤال بردند فریاد کشید. به خودش میگفت این اوراق هرگز و هرگز زیر ۴۸ دلار معامله نخواهد شد. داشت خیلی کمخطر میکرد تا شاید خیلی زیاد سود کند.
بعد ماه جولای رسید و افت بازار بیشتر شد. قیمت اوراققرضه روسیه اکنون به ۴۳ دلار رسیده بود. وضعیت معاملات کارلوس منفی بود، اما او سهامش را افزایش داد. کم مانده بود رؤسایش به مرز عصبی شدن برسند؛ اما کارلوس مدام به آنها میگفت اوراققرضه روسیه هیچوقت زمین نمیخورد. مدام این کلیشه را تکرار میکرد که اوراققرضه روسیه بزرگتر از آن است که شکست بخورد. با خودش برآورد کرد که نجاتشان هزینه کمی خواهد داشت و آنقدر به نفع اقتصاد جهانی خواهد بود، که بستن معاملاتش در حال حاضر منطقی نیست. بارها گفت: "الان زمان خریده، نه فروش. حالا که این اوراق به کمترین قیمت ممکنشون معامله میشن." به بیان دیگر، او میگفت حتی اگر روسیه ورشکست هم بشود و برای پرداخت سود بدهیا ش از دلار خالی شود، این اوراق از این ارزانتر نمیشود. این افکار را از کجا میآورد؟ از بحث با دیگر معاملهگران و اقتصاددانان بازارهای نوظهور (یا معاملهگر - اقتصاددانان). بعد کارلوس حدود نیمی از دارایی خالص خود، یعنی ۵ میلیون دلار را، روی اوراققرضه اصلی روسیه سرمایهگذاری کرد و به کارگزار سهامی که برایش معامله میکرد گفت: "من با این با سود این معامله خودم را بازنشست میکنم."
اوایل ماه آگوست، معاملات روی حدود سی دلار و در اواسط ماه روی حدود بیست دلار انجام میشد و کارلوس هیچ اقدامی نمیکرد. احساس میکرد قیمت روی صفحهنمایش، در تجارتی که آدم "ارزش" میخرد، کاملاً بیربط است.
بهتدریج نشانههایی از خستگی ناشی از جنگیدن در رفتارش نمایان میشد. در حال رسیدن به مرز بیطاقتی، آرامشش را از دست داده بود. یکبار در جلسهای بر سر یکی فریاد زد: "حد ضرر مال احمقهاس! من نمیخواهم گرون بخرم و ارزون بفروشم! "
Www.meyarco.ir
اگرچه میپذیرم که سیاست پردازان و دولت مردان ایران معاصر در پیدایش و تداوم وضعیت نامساعدی که در آن قرار داریم بی تقصیر نیستند، ولی در ضمن بر این باورم که در ایران ما مشکلی ساختاری و تاریخی هم داریم. به سخن دیگر، شماری از تنگناها در ایران نهادینه شدهاند و بدون کار اساسی در حوزههای مختلف رفعشدنی نیستند. برای من تاریخ و بررسیهای تاریخی نه کوشش برای نبش قبر، بلکه تلاش برای پاسخدادن به معضلات کنونی با وارسیدن تاریخی رویداد هاست.
با تنگناهای تاریخی نه فقط برخوردی مناسب صورت نگرفته است، بلکه آنها تعمیق شده و تداومیافتهاند.
Www.meyarco.ir
با تنگناهای تاریخی نه فقط برخوردی مناسب صورت نگرفته است، بلکه آنها تعمیق شده و تداومیافتهاند.
Www.meyarco.ir
معیار
پیشفرض کتاب این است که پول رابطه کمی باهوش شما دارد و بیشتر به نحوه رفتارتان بستگی دارد و آموزش نحوه رفتار سخت است، حتی برای افراد واقعاً باهوش.اگر نابغهای ، کنترل احساسات خود را از دست بدهد، ممکن است فاجعهای مالی ایجاد کند و برعکس. افراد عادی و بدون تحصیلات…
مدت زیادی است که پول وجود دارد. تصور میشود آلیانس، پادشاه لیدیا که اکنون بخشی از ترکیه است، اولین واحد پول رسمی را ششصد سال پیش از میلاد ایجاد کرده است. اما بنیان مدرن تصمیمهای اقتصادی - یعنی پسانداز و سرمایهگذاری بر پایه مفاهیمی است که عملاً نوزاد هستند.
ما احمق نیستیم؛ بلکه تازه کاریم. همه ما با پول، کارهای احمقانهای میکنیم، زیرا همگی نسبتاً تازه به این بازی وارد شدهایم و آنچه از نظر شما احمقانه به نظر میرسد، ممکن است از نظر من منطقی باشد. اما هیچکس دیوانه نیست - همه ما بر اساس تجربیات منحصر بهفرد خودمان تصمیم میگیریم که در آن لحظه معین به نظرمان منطقی است. شانس و ریسک برادر هم هستند. هر دو به این واقعیت اشاره دارند که هر دستاورد در زندگی را نیروهایی غیر از تلاشهای فردی هدایت می کنند. اسکات گالووی، استاد دانشگاه نیویورک جملهای دارد که بسیار مهم است هنگام قضاوت درباره موفقیت خودتان و دیگران آن را در نظر بگیرید: "هیچچیز آن قدر که به نظر میرسد خوب یا بد نیست".
Www.meyarco.ir
ما احمق نیستیم؛ بلکه تازه کاریم. همه ما با پول، کارهای احمقانهای میکنیم، زیرا همگی نسبتاً تازه به این بازی وارد شدهایم و آنچه از نظر شما احمقانه به نظر میرسد، ممکن است از نظر من منطقی باشد. اما هیچکس دیوانه نیست - همه ما بر اساس تجربیات منحصر بهفرد خودمان تصمیم میگیریم که در آن لحظه معین به نظرمان منطقی است. شانس و ریسک برادر هم هستند. هر دو به این واقعیت اشاره دارند که هر دستاورد در زندگی را نیروهایی غیر از تلاشهای فردی هدایت می کنند. اسکات گالووی، استاد دانشگاه نیویورک جملهای دارد که بسیار مهم است هنگام قضاوت درباره موفقیت خودتان و دیگران آن را در نظر بگیرید: "هیچچیز آن قدر که به نظر میرسد خوب یا بد نیست".
Www.meyarco.ir
معیار
ولی در تابستان ۱۹۹۸ کارلوس نابود شد. آن آخرین افت قیمت به افزایش قیمت منتهی نشد. بهزعم خودش تا آن لحظه فقط یکفصل بد داشته که خیلی بد بوده است. او در سالهای گذشته در مجموع نزدیک به ۸۰ میلیون دلار برای بانکاش درآمد کسب کرده بود؛ اما فقط در یک تابستان ۳۰۰…
یکبار کارلوس در جلسهای بر سر یکی فریاد زد: "حد ضرر مال احمقهاس! من نمیخواهم گرون بخرم و ارزون بفروشم! " در زمان کسب موفقیتهای پشت سر هم یاد گرفته بود معاملهگران بازارهای غیر نوظهور را تحقیر و سرزنش کند. این را هم زیاد تکرار میکرد: "اگه ما تو اکتبر ۱۹۹۷ بعد از ضرر سنگینمون، از بازار خارج میشدیم، اون نتایج عالی سال ۱۹۹۷ برامون اتفاق نمیافتاد." به مدیرش می گفت: "این اوراق توی شرایط رکودی شدید معامله میشن. آدمهایی که الان میتونن توی این بازار سرمایهگذاری کنن، سود فوق العادهای نصیبشون میشه." کارلوس، هر روز صبح یک ساعت را برای بحث با اقتصاددانان بازار سرتاسر جهان، درباره وضعیت موجود صرف میکرد. به نظر میرسید همهشان داستان مشابهی ارائه میدهند: فروش این سهام دیگر به حد اشباع رسیده است.
کارلوس در سایر بازارهای نوظهور نیز ضرر کرد. در بازار داخلی اوراققرضه روبل روسیه هم ضرر کرد. زیانهایش در حال افزایش بود، اما مدام اراجیف مدیریتیاش را، درباره زیانهای بسیار بزرگ بانکهای دیگر، بزرگتر از بانک خودش تکرار میکرد. با نشاندادن اینکه "در این وضعیت عملکرد خوبی داشته" خودش را توجیه میکرد. این خود حاکی از وجود مشکلات نظاممند است. نشان میدهد دقیقاً سایر اعضای جامعه معاملهگران نیز دچار مشکل شدهاند. چنین اظهاراتی مبنی بر اینکه بقیه معاملهگران هم همین وضع را دارند، یکجور محکومکردن خود است. ساختار ذهنی یک معاملهگر باید او را طوری هدایت کند که دقیقاً همان کاری را انجام دهد که دیگران انجام نمیدهند.
در پایان ماه آگوست، اوراققرضه اصلی روسیه کمتر از ده دلار معامله میشد. ارزش خالص سرمایه کارلوس تقریباً به نصف کاهش یافت و از کار برکنار شد. رئیسش هم که مسئول معاملات بود، با او اخراج شد. رئیس بانک به "مقام جدیدی" تنزل یافت که "تازه ایجاد شده بود." اعضای هیئتمدیره نمیفهمیدند که چرا بانک تا این حد با دولتی سروکار دارد که حقوق کارمندان خود را پرداخت نمیکند. این موضوع نگرانکننده بود، بهخصوص که شامل حقوق سربازان ارتش هم میشد. این یکی از نکات کماهمیتی بود که اقتصاددانان بازارهای نوظهور در سرتاسر جهان، به دلیل صحبتکردن زیاد با یکدیگر، فراموش کردند به آن توجه کنند.
اعضای صندوق بینالمللی پول فریب دولت روسیه را خورده بودند؛ دولت روسیه در حسابش تقلب کرده بود. بااینحال قیمت اوراققرضه فریب نخورد و بیشتر از اقتصاد دانان و بیشتر از کارلوسهای بخش بازارهای نوظهور آگاه بود.
Www.meyarco.ir
کارلوس در سایر بازارهای نوظهور نیز ضرر کرد. در بازار داخلی اوراققرضه روبل روسیه هم ضرر کرد. زیانهایش در حال افزایش بود، اما مدام اراجیف مدیریتیاش را، درباره زیانهای بسیار بزرگ بانکهای دیگر، بزرگتر از بانک خودش تکرار میکرد. با نشاندادن اینکه "در این وضعیت عملکرد خوبی داشته" خودش را توجیه میکرد. این خود حاکی از وجود مشکلات نظاممند است. نشان میدهد دقیقاً سایر اعضای جامعه معاملهگران نیز دچار مشکل شدهاند. چنین اظهاراتی مبنی بر اینکه بقیه معاملهگران هم همین وضع را دارند، یکجور محکومکردن خود است. ساختار ذهنی یک معاملهگر باید او را طوری هدایت کند که دقیقاً همان کاری را انجام دهد که دیگران انجام نمیدهند.
در پایان ماه آگوست، اوراققرضه اصلی روسیه کمتر از ده دلار معامله میشد. ارزش خالص سرمایه کارلوس تقریباً به نصف کاهش یافت و از کار برکنار شد. رئیسش هم که مسئول معاملات بود، با او اخراج شد. رئیس بانک به "مقام جدیدی" تنزل یافت که "تازه ایجاد شده بود." اعضای هیئتمدیره نمیفهمیدند که چرا بانک تا این حد با دولتی سروکار دارد که حقوق کارمندان خود را پرداخت نمیکند. این موضوع نگرانکننده بود، بهخصوص که شامل حقوق سربازان ارتش هم میشد. این یکی از نکات کماهمیتی بود که اقتصاددانان بازارهای نوظهور در سرتاسر جهان، به دلیل صحبتکردن زیاد با یکدیگر، فراموش کردند به آن توجه کنند.
اعضای صندوق بینالمللی پول فریب دولت روسیه را خورده بودند؛ دولت روسیه در حسابش تقلب کرده بود. بااینحال قیمت اوراققرضه فریب نخورد و بیشتر از اقتصاد دانان و بیشتر از کارلوسهای بخش بازارهای نوظهور آگاه بود.
Www.meyarco.ir
معیار
پیشفرض کتاب این است که پول رابطه کمی باهوش شما دارد و بیشتر به نحوه رفتارتان بستگی دارد و آموزش نحوه رفتار سخت است، حتی برای افراد واقعاً باهوش.اگر نابغهای ، کنترل احساسات خود را از دست بدهد، ممکن است فاجعهای مالی ایجاد کند و برعکس. افراد عادی و بدون تحصیلات…
سالها پیش از رابرت شیلر، اقتصاددان برنده جایزه نوبل اقتصاد، پرسیدم: "در مورد سرمایه گذاری نکتهای به ما بگو که خودمان قادر به کشف آن نیستیم".
او پاسخ داد: "نقش دقیق شانس در نتایج موفقیتآمیز".
من این پاسخ را دوست دارم، زیرا هیچکس واقعاً فکر نمیکند که شانس نقشی در موفقیت های مالی بازی نمیکند.
وقتی دیگران را قضاوت میکنید، نسبتدادن موفقیت آنها به شانس، حتی اگر بدانیم وجود دارد، باعث میشود حسود و بدجنس به نظر برسید. و زمانی که خودتان را قضاوت می کنید، نسبتدادن موفقیت به شانس میتواند بسیار دلسردکننده باشد.
آیا افرادی که کسبوکارشان شکستخورده است، بهاندازه کافی تلاش نکردهاند؟ آیا درباره سرمایهگذاریهای بد بهاندازه کافی فکر نشده بوده؟ آیا مشاغل بیثبات ناشی از تنبلی است؟ گاهی اوقات بله؛ البته.
اما چقدر؟ فهمیدنش خیلی سخت است.ریسک همان چیزی است که وقتی در سمت دیگر معادله قرار میگیرید اتفاق میافتد. درست مانند شانس، اگر بخواهیم تشخیص بدهیم چه مقدار از نتیجه حاصل "تصمیمی آگاهانه" بوده است و چه مقدار حاصل "ریسک"، کار خیلی سخت و بیش از حد آشفته و بسیار پیچیده میشود. فرض کنید من سهامی را میخرم و ارزش آن در پنج سال بعد تغییری نمیکند این امکان وجود دارد که من از ابتدا با خرید آن تصمیم بدی گرفته باشم. همچنین این امکان وجود دارد که تصمیم خوبی گرفته باشم که ۸۰ درصد شانس کسب درآمد داشته است و از قضا همان ۲۰ درصد بدشانسی اتفاق افتاده است. از کجا بفهمم کدام درست است؟ آیا اشتباه کردهام. یا فقط واقعیت ریسک را تجربه کردهام؟ میتوان از لحاظ آماری تعیین کرد که آیا برخی تصمیمها عاقلانه بودهاند یا خیر. اما در دنیای واقعی، حقیقتاً هر روز این کار را نمیکنیم. چون کار بسیار سختی است. ما روایتهای ساده را ترجیح میدهیم؛ روایت هایی که آسان اما اغلب همچون شیطان گمراهکنندهاند.
Www.meyarco.ir
او پاسخ داد: "نقش دقیق شانس در نتایج موفقیتآمیز".
من این پاسخ را دوست دارم، زیرا هیچکس واقعاً فکر نمیکند که شانس نقشی در موفقیت های مالی بازی نمیکند.
وقتی دیگران را قضاوت میکنید، نسبتدادن موفقیت آنها به شانس، حتی اگر بدانیم وجود دارد، باعث میشود حسود و بدجنس به نظر برسید. و زمانی که خودتان را قضاوت می کنید، نسبتدادن موفقیت به شانس میتواند بسیار دلسردکننده باشد.
آیا افرادی که کسبوکارشان شکستخورده است، بهاندازه کافی تلاش نکردهاند؟ آیا درباره سرمایهگذاریهای بد بهاندازه کافی فکر نشده بوده؟ آیا مشاغل بیثبات ناشی از تنبلی است؟ گاهی اوقات بله؛ البته.
اما چقدر؟ فهمیدنش خیلی سخت است.ریسک همان چیزی است که وقتی در سمت دیگر معادله قرار میگیرید اتفاق میافتد. درست مانند شانس، اگر بخواهیم تشخیص بدهیم چه مقدار از نتیجه حاصل "تصمیمی آگاهانه" بوده است و چه مقدار حاصل "ریسک"، کار خیلی سخت و بیش از حد آشفته و بسیار پیچیده میشود. فرض کنید من سهامی را میخرم و ارزش آن در پنج سال بعد تغییری نمیکند این امکان وجود دارد که من از ابتدا با خرید آن تصمیم بدی گرفته باشم. همچنین این امکان وجود دارد که تصمیم خوبی گرفته باشم که ۸۰ درصد شانس کسب درآمد داشته است و از قضا همان ۲۰ درصد بدشانسی اتفاق افتاده است. از کجا بفهمم کدام درست است؟ آیا اشتباه کردهام. یا فقط واقعیت ریسک را تجربه کردهام؟ میتوان از لحاظ آماری تعیین کرد که آیا برخی تصمیمها عاقلانه بودهاند یا خیر. اما در دنیای واقعی، حقیقتاً هر روز این کار را نمیکنیم. چون کار بسیار سختی است. ما روایتهای ساده را ترجیح میدهیم؛ روایت هایی که آسان اما اغلب همچون شیطان گمراهکنندهاند.
Www.meyarco.ir